حسن رشوند
چهارشنبهای که گذشت سخنگوی محترم دولت با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی ایکس یا همان توئیتر سابق با انتقاد از برخی انتقادها و از نگاه ایشان، هجمه به رئیسجمهور محترم نوشت: «رهبر انقلاب در حکم تنفیذ آقای مسعود پزشکیان: «رای ملت ایران به شخصیت فرزانه، صادق، مردمی و دانشمند را تنفیذ میکنم.» شخصیتی که چنین تعریفی دریافت و مورد اقبال ملت قرار میگیرد، نیاز به دفاع در مقابل هر هجمه کوری را ندارد.»
در این رابطه چند نکته گفتنی وجود دارد:
1- در اینکه رئیسجمهور محترم دکتر پزشکیان شخصیتی مردمی، صادق، دانشمند و بلکه فراتر از این ویژگیهاست، تردیدی نیست. اما مگر این تعاریف خاص دکتر پزشکیان است و رؤسای جمهور پیش از ایشان مشابه و بلکه فراتر از این تعاریف در حکم تنفیذ خود دریافت نکردهاند. در حکم تنفیذ رهبر حکیم انقلاب برای شهید خدمت آیتالله رئیسی در 12 مرداد 1400 معظمله این شهید عزیز را «شخصیّتی مردمی و عالیقدر از تبار سیادت و علم، و مزیّن به پرهیزکاری و خردمندی و دارای سوابق درخشان مدیریّت» معرفی میفرمایند و در فراز دیگری از این حکم، شهید رئیسی را «عالِم فرزانه و خستگیناپذیر و کارآزموده و مردمی» میدانند. حتی با همه انتقادی که به آقای روحانی در چهار سال اول رئیسجمهوری ایشان وجود داشت و بارها رهبر عزیز انقلاب از اقدامات و عملکرد دولت او انتقاد داشتند در حکم تنفیذش در دور دوم رئیسجمهوری، آقای روحانی را «دانشمندی محترم» عنوان کردند. بنابراین از این که رؤسای جمهور با عناوینی در حکم تنفیذ مورد عنایت رهبر حکیم انقلاب قرار میگیرند، نمیتوان نتیجه گرفت که نباید مورد کوچکترین انتقاد- نه خدای نکرده تخریب- قرار بگیرند! و از مصونیت مطلق برخوردار باشند. آنچه مهم است اینکه منتقد باید انتقادش سازنده باشد و انتقاد او بتواند مسیر اشتباهی را اصلاح و چرخه امور را در مسیر درست هدایت کند.
2- سخنگوی محترم دولت باید بدانند که انتقاد و تخریب، مرزهایی ظریف، اما مشخصی دارند. درخصوص تفاوتهای نقد و تخریب چند نکته را میتوان در نظر گرفت:
الف- انتقاد و تخریب از نظر ماهوی با یکدیگر تفاوت دارند. انگیزه انتقاد، اصلاح و سازندگی است ولی تخریب از ابتدا با هدف تقبیح حریف بهمنظور تأمین منافع فردی یا گروهی انجام میشود و در نهاد آن نیتی خیرخواهانه نهفته نیست.آنچه این روزها سخنگوی دولت و برخی رسانههای نزدیک به دولت با بیتابی، هجمه به رئیسجمهور یاد میکنند به نظر میرسد متاثر از توئیت توهینآمیزی است که فردی در فضای مجازی نسبت به آن مبادرت کرده است که حتما اقدامی نابخردانه و غلط است، اما وزن دادن به یک توئیت، آن هم در حد موضعگیری سخنگوی دولت و تیتر یک روزنامه ایران ارگان رسمی دولت در شرایطی که تحولات سیاسی در منطقه همه نگاهها را به خود جلب کرده است، خارج از قاعده و غیر معمول به نظر میرسد.بنابراین یک توئیت نباید مبنایی باشد تا انتقاد از برخی ادبیات به کار رفته در سخنرانیهای دولتمردان یا اقداماتی که دلسوزان جامعه نگران نهادینه شدن آن در آینده و تبدیل آن به یک گفتمان نادرست در کشور هستند، مانع موضعگیری انتقادی از دولت شود.
ب- انتقاد را میتوان یک کنش اجتماعی مبتنی بر نوعی ارزیابی منصفانه دانست که نقاط قوت و ضعف را همزمان مورد توجه قرار میدهد اما تخریب فقط به دنبال مچگیری حریف و برجستهسازی نقاط ضعف است. آنچه در این 100 روز فعالیت دولت و رفتار افراد و جریانهای ریشه دار سیاسی در مواجهه با اقدامات دولت دیده میشود این است که همه جریانهای سیاسی و افرادی که دل در گرو این انقلاب دارند، هر جا کوچکترین رفتار مثبت و سخن حقی از رئیسجمهور محترم و کابینه ایشان دیدهاند، آن اقدامات و رفتارها را سر دست گرفته و رئیسجمهور محترم را تشویق به تکرار آن کردهاند.
ج- انتقاد به خاطر برخورداری از منطق همه فهم در جامعه، همواره موجب ایجاد مطالبهای عمومی و فراگیر در نتیجه بهبود و اصلاح امور میشود. اما تخریب، هرگز چنین کارآمدی ندارد و نه تنها به بهبود امور منجر نمیشود، بلکه بهکارگیری ابزارها و روشهای نامطلوب در آن سببساز افول اخلاق در جامعه میشود. انتقاد به خاطر رویکرد همگرایانهای که در ماهیت خود دارد، همبستگی و انسجام ملی را تقویت میکند، اما تخریب به خاطر توجه مطلق به منافع گروهی و جناحی و توسل به تاکتیکهایی، چون گروکشی، خردهگیری، القای ناکارآمدی حریف، زیر سؤال بردن اقدامهای مثبت و...، زمینههای واگرایی و بیاعتمادی را در جامعه فراهم میکند. به عبارتی نقد سازنده، سرمایههای اجتماعی را تقویت، اما تخریب سرمایههای اجتماعی را فدای منافع گروهی خاص میکند.
3- در دولت سهساله شهید رئیسی با وجود همه بیمهریها و بهکار رفتن ادبیات سخیف و دون شخصیت رئیسجمهور، هرگز شاهد واکنش تندی از سوی سخنگو یا یکی از اعضای نزدیک کابینه نبودهایم. اصلاحطلبان مرتب در رسانههای خود، شهید آیتالله رئیسی را متهم به بیسوادی و رئیسجمهور شش کلاسی میکردند و با وجود آنکه میدانستند شهید رئیسی دارای مدرک دکترای فقه است و زمانی که جوانی کمتر از 30 ساله بودند مسئولیت قضائی داشتند و لازمه شغل قضاوت، داشتن دانش در این حوزه است، هر روز آشکارا و با وقاحت، بدترین الفاظ و توهینها را بر رئیسجمهور قانونی کشور روا میداشتند. این در حالی بود که نه تنها شهید رئیسی نسبت به این اهانتها واکنش نشان نمیدادند بلکه به دفتر و اعضای کابینه خود تاکید کرده بودند که هیچ پاسخی به هتاکان ندهند. در حالی که جنس رفتار هتاکان به رئیسجمهور از جنس انتقاد نبود و سراسر تخریب و توهین بود.
4- آنچه از شخصیت دکتر پزشکیان سراغ داریم متانت، خویشتنداری و سعه صدر است و از رئیسجمهوری که توصیههای امیرالمؤمنین علی (ع) را آویزه گوش خویش قرار داده جز آن انتظاری نیست.امیر سخن علی(ع) میفرمایند: آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ. وسيله رياست، سعه صدر (و تحمل بسيار) است. اگر قرار باشد دولت با کمترین انتقادی از کوره در برود و تحمل انتقادهایی که میتواند سرمایه اجتماعی برای دولت محسوب شود را نداشته باشد و خدای نکرده با ترشرویی جواب داده شود، به همان مسیری گام برداشته که برخی دولتهای گذشته گام برداشتند. در آن صورت با هر انتقادی در گوشهای از این کشور، واکنش نشان داده و سررشته امور از دستش خارج میشود. بنابراین، آنچه به صواب نزدیک است داشتن رفتاری از جنس شهید رئیسی و به جان خریدن انتقادهای سازنده و عبور کردن از کنار انتقادهای غیر سازنده و تخریبی از جنس همین توئیتی است که دولت را به واکنش واداشته است یعنی همان رفتاری که شهید رئیسی و دولتش در عمر کوتاه سهساله در پیش گرفتند نه رفتاری از جنس دولت آقای روحانی که در سخنرانیهای مختلف، منتقدین خود را با القاب ناشایست؛ کمسواد (۱۵ بهمن ۹۲)، بیشناسنامه (۹ اردیبهشت ۹۳)، هوچی باز (۱۰ اردیبهشت ۹۳)، بزدل سیاسی (۲۰ مرداد ۹۳)، سیاهنما (۱۷ آبان ۹۴)، هتاک (۱۵ آبان ۹۵) و دروغگو (۱۹ فروردین ۹۶) خطاب میکرد.
بنابراین، هر انتقاد اصولی که با صراحت و بدون لکنت زبان نسبت به دولت و بخشهای مختلف آن انجام شود موجب رشد و شکوفایی و بالندگی دولت و هر اقدام تخریبی به بهانه انتقاد، عملی نکوهیده است که باید از آن پرهیز شود ولی آنچه مهم است سعه صدر دولت در مواجهه با آن و تبدیل نکردن یک موضوع حاشیهای به موضوع اصلی کشور است.
انتهای مسیر سازش شکست از دشمن است
سیدعبدالله متولیان
۱ـ آنچه این روزها در سوریه رخ میدهد تکرار همان روایت ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ است. در آن سالها «ائتلاف امریکایی، اروپایی، صهیونیستی، عربی و ترکی» همگی به میدان آمده بودند و با هزینه هزاران میلیارد دلاری و با «تولید، سازماندهی، تجهیز و آموزش داعش و مجموعهای از گروههای تکفیری و سلفی، ساز رفتن بشار اسد را کوک کرده بودند، اما هدف ائتلاف بسیار فراتر از سوریه بود. هدف اصلی ائتلاف، ایجاد خاورمیانه جدید و تجزیه ایران (به عنوان مقدمه ضروری) و سایر کشورهای محور مقاومت به وسیله تحمیل برجام سهضلعی بود، اما همه تلاش، برنامه و نقشه دشمن با ورود سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، نقش بر آب و خواب دشمن به کابوس تبدیل شد. البته طرح خاورمیانه جدید (بر اساس توهم ایجاد دهکده جهانی و قرن امریکایی پس از سقوط شوروی)، به دوران ریاست جمهوری جورج بوش و توسط خانم کاندولیزا رایس در سال ۲۰۰۶ باز میگردد.
۲ـ نظام سلطه هماکنون در حال بازتولید همان برجام سه ضلعی است که در دیماه ۱۳۹۹ سردار سلیمانی از آن پرده برداشت: «.. برای دشمن برجام نه یک ضلعی بلکه سه ضلعی است، منتها اوباما فکر میکرد به مرور باید به اضلاع دوم و سوم برسد، اما ترامپ اصرار دارد با سرعت به برجام سهضلعی برسد... اصرار بر برجام منطقهای (ضلع دوم برجام) برای چیست؟ دلیل آن این است که میخواهند این روح و تحرکی که از ایران اسلامی به جهان اسلام، روح و جان داده و این خونی که جریان پیدا کرده در بستر عالم اسلامی را در برجام ۲ بخشکانند، بعد تصور میکنید اگر ما رفتیم العیاذبالله در برجام ۲ شرکت کردیم، موضوع تمام میشود، خیر، هدف اصلی و برجام اصلی در داخل ایران (برجام داخلی) است».
۳ـ بیش از ۵۰ درصد اخبار سوریه به صورت پیوست رسانهای و بر بستر عملیات روانی مهندسی شده منتشر میگردد. نوع اخباری که هماکنون از سوریه تولید و منتشر میشود بر اساس یک دکترین بنیادین نظامی است که میگوید ملتها قبل از آنکه بر روی زمین، شکست را پذیرفته و تسلیم اراده دشمن بشوند، لزوماً باید در میدان اندیشه و در حوزه جنگ شناختی و ادراکی شکست را پذیرفته باشند. اما اینکه اخباری که درباره سوریه به صورت پروپاگاندا تولید و منتشر میشود نه به زبان عربی (زبان مردم سوریه) بلکه به زبان فارسی است، نشان میدهد هدف این جوسازی رسانهای نه مردم سوریه بلکه مردم ایران است. همچنان که میبینیم روزنامههای زنجیرهای با تیترهای درشت، زودتر از واقعیتهای جنگ در سوریه، به استقبال سقوط دمشق توسط تروریستهای تکفیری و سلفی رفتهاند.
۴ـ با جرئت میتوان گفت تقلیل حوادث اخیر سوریه و تحرکات مجدد گروههای تکفیری و سلفی به برخی کشورهای منطقه، فراتر از یک اشتباه محاسباتی، ناشی از برنامهریزی یک جریان فکری غربگرای داخلی و مرعوب غرب و زمینهسازی برای آمادهسازی افکار عمومی مردم ایران جهت تن دادن به سازش با هیئت حاکمه جدید امریکا است. این جریان فکری روی بیتفاوتی و عدم مشارکت بخش مهمی از مردم ایران در انتخابات ۱۴۰۳ حساب ویژهای باز کرده است. همان جریانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری کشور، از طرح براندازی ایران با عنوان «مانیفست گورباچف ایرانی» روی عکس دکتر پزشکیان در روزنامه آرمان امروز (ارگان حزب اعتدال حسن روحانی) استقبال کرده بود هماینک تلاش میکند بخش بیتفاوت کشور را (صرف نظر از اینکه، سوءمدیریت همان جریان مهمترین عامل بیتفاوتی مردم شده است) به عنوان سرمایه اجتماعی خود به میدان بیاورد تا با استراتژی «فشار از پایین چانه زنی در بالا» نظام را به تن دادن به برجام منطقهای وادار سازد.
۵ـ شواهد و قرائن نشان میدهد که جریان متمایل به غرب در داخل کشور درپی تحمیل برجام منطقهای به نظام است. این جریان صرف نظر از تجربه تلخ برجام خوب میداند که افرادی همچون مصدق، حسنی مبارک، معمر قذافی، محمد مرسی، زین العابدین بن علی، منصور هادی، عمر البشیر و صدام همگی بدون استثنا ترس از امریکا و اعتماد احمقانه به امریکا را علت اصلی سقوط خود اعلام کردهاند. حتی محمدرضا پهلوی نیز در آخرین روزهای عمرش در کتاب پاسخ به تاریخ میگوید:
دلیل فروپاشی سلطنت من اعتماد به امریکا بود. آن زمان که صاحب قدرت بودم، تصور میکردم که اتحاد من با غرب بر مبنای اتحاد و اطمینان دو جانبه برقرار است، شاید این اطمینان و اعتماد یک اشتباه بود.
۶ـ تجربه چهار دهه ایستادگی و مقاومت در برابر باج خواهی و زورگویی غرب نشان داده که در هر زمان و در هر موضوعی که در برابر غرب با اقتدار و ایستادگی از منافع و امنیت نظام و مردم دفاع کردهایم با عقبنشینی سلطهگران پیروز میدان بودهایم و متقابلاً هر زمان که مسیر سازش با دشمن را پی گرفتهایم قطعاً ضمن قبول شکست و تحمیل خسارات مسیر را برای زورگویی بیشتر دشمن هموار کردهایم. در این باره نکته مهم این است که غرب در جنگ رسانهای خود دوگانه دروغین «جنگطلبی در برابر تعامل با غرب» را جایگزین دوگانه واقعی «ایستادگی و مقاومت در برابر سازش» کرده و به این ترتیب کشور و مردم را برای فتنهگری، ناآرامی و هرج و مرج داخلی، اغتشاشات و فشار از ناحیه مردم آماده کند، این موضوعی است که در عرصه جهاد تبیین و روشنگری برای مردم به صورت دقیق تبیین شود.
انتقام غرب از جبهه مقاومت
منصور حقیقتپور
امروز ظرفیت مقاومت در منطقه غیرقابل انکار و بیبدیل است و مجموعهای از توانمندیها در سوریه، فلسطین، لبنان، عراق و یمن فعالاند و تردیدی نیست که دکترین و آییننامه مقاومت مولود جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است.
نظام سلطه تلاش کرد که برای ضربهزدن به این مجموعه متحد از فلسطین شروع کند و انتقامی را از دنیای مقاومت بگیرد و بهرغم اینکه بیش از۵۰هزارنفر از فلسطینیان بهشهادت رسیدند، رژیمصهیونیستی نتوانست کاری از پیش ببرد.
قدم بعدی اقدام علیه لبنان بود و بهرغم اینهمه خسارتی که به این کشور و حزبا... وارد کردند، باز هم تلاشهای نظام سلطه ناموفق بود و مجبور شدند که به معاهده ۱۷۰۱ برگردند.
تبعا دشمنان برای جبران ناکامی درپی آن بودندتا برای زدن ضربهای کاری بهمنظور آسیبرساندن به مقاومت اقدامی را انجام دهند. ازهمینرو این فتنه رامدیریت کردند تا یکسری از تروریستها را از کشورهای مختلف جمع کرده و مناطقی از سوریه را به آشوب بکشند. این درحالی است که نیروهای مسلح سوریه بهجای ایستادگی در برابر این تهاجم بهجای پیشروی، عقبروی پیشه کردوالبته این اتفاق هم قابل بررسی است که چرا نظامیان این کشور کوتاهی کردندوهمین اهمال باعث شد که برخی از مناطق سوریه به اشغال تروریستها درآمد. درعین حال، معتقدم که شرایط در همین وضعیت باقی نخواهدماندوحتما نیروهایملی سوریه وحامیان این کشورکمکخواهندکردکه اوضاع به شرایطاولیه خود برگردد. بااینحال در خبرها هم آمده بود که آقای عراقچی بعد از نشست سهجانبه وزیران خارجه کشورهای ضامن روند آستانه بر این نکته تاکید کرد که گفتگوهای سیاسی بین دولت سوریه و گروههای معارض مشروع شروع شود.
این موضع تاکیدی بر یک روند سیاسی طبیعی است. همواره میان دولت مرکزی و افراد و گروههای مخالف و معارض، مذاکرات و صحبتهایی صورت میگیرد و این اتفاق میتواند یک رویکرد مثبت باشد و بههرحال نباید کاری کرد که شرایط بدتر از این شود. امید است که این تلاشهایی که درحوزه منطقه با پیگیری جمهوری اسلامی، روسیه و مسئولان نظامی و امنیتی عراق صورت میگیرد، باعث شکل گیری یک تصمیمسازی برای تثبیت تمامیت ارضی سوریه و بازپس گیری مناطق اشغال شده باشد. بااین وصف باید گفت اوضاع در شرایط فعلی تاحدودی نگرانکننده است وهمانطور که شاهد بودیم تروریستها با پیادهروی و نه پیشروی بر مناطقی از سوریه تسلط پیدا کردند و درعین حال این وضعیت در گذشته هم تجربه شده و این گروهها در مقطعی موفق به پیشرویهایی در سوریه شدند و اشغالگری آنها پایدار نبود و امید است که با همیاری کشورهای دوست و همراه سوریه و همچنین همت نیروهای ملی این کشور این فتنه خاموش شود.
ریشه های بحران سوریه
عبدالرضا فرجی راد
مدتی بود که دولت بشار اسد در حال مذاکره با امارات بود که با عضویت خود در اتحادیه عرب از مقاومت دور شود و به دنیای عرب نزدیک شود.
در این میان امارات واسط اسد با امریکا و اسراییل بود. به دنبال این گفتگوها قرار شد امریکا تحریم های سوریه را به شرط اینکه از ایران و روسیه دور شود، بردارد.
وی اقدامات اولیه بویژه در رابطه با ایران را هم برداشت. اعراب هم وقتی می توانستند کمک به سوریه کنند که تحریم ها برداشته میشد.
این اقدام اسد در راستای منافع ترکیه هم نبود زیرا ترکیه خودش را بعد از آن نیروی دوم بعد از اعراب تلقی می نمود.
ترکها پیشدستی کردند و شورشیان تحریرالشام را که از قبل آموزش داده بودند آماده حمله نمودند.
البته با امریکا و اسراییل هم هماهنگ کردند و قول دادند که متعهد به از بین بردن مقاومت بر اساس خواسته امریکا و اسراییل باشند.
این روش را امریکا بهتر از روش امارات پسندید و انجام شد.
روس ها در نهایت به اسد اعتمادشان را از دست داده بودند و اقدام جدی برای حفظ وی به عمل نیاوردند.
احتمال دارهد روس ها قول هایی از ترکیه گرفته باشند که پایگاه دریایی اشان را حفظ کنند و قراردادها با دولت اسد محفوظ بماند.
علت عقب نشینی ارتش اسد هم بخاطر این است که فرماندهان زیر نظر روسیه هستند و سال ها روی آن ها نفوذ دارند.
ترکیه از وزن ژئوپلیتیکی بالایی بر خوردار است و با این تحولات هم در رابطه با ایران،هم روسیه و هم تا حدودی اعراب، قدرت مانور بیشتری پیدا می کند.
ضمن اینکه با این همکاری با غرب و اسراییل روابط زخم خورده اش ترمیم شد. با توجه به تضعیف کلی بالفعل مقاومت که اردوغان بایستی داخل کشور را راضی می کرد به دوران روابط مثبت با اسراییل بر میگردد.
روابطش با اروپا نیز بهبود می یابد زیرا یکی از مسائل مهم تیرگی روابط همین حمایت از تندروها و آوارگان سوری و اعزام آن ها به سوی اروپا بود.
از این به بعد دست ترکیه در قفقاز هم باز خواهد شد و بعد از مدتی سکوت ترکیه در مورد زنگزور، شاید مطرح کردن آن از سر گرفته شود و احتمال حمله آذربایجان به سیونیک هم وجود دارد.
تنظیم بازار، چالشی در برابر تولید کشاورزی
عبدالحسین طوطیایی
تا قبل از سال 1392 بین وزارتهای بازرگانی و جهاد کشاورزی ناهماهنگیهایی درباره زمان و میزان واردات کالاهای اساسی وجود داشت. همواره از تریبونهای مختلف حوزه کشاورزی انتقاد و گلایههایی از مدیریت بازرگانی و حلقههای واردکننده به دلیل میزان و زمان نامناسب و در نتیجه کاهش انگیزه تولیدکنندگان صورت میگرفت. یکی از برجستهترین مصادیق این ناهماهنگی در سالهای 1385 و 86 و در واردات بیرویه شکر رخ داد که به ورشکستگی کارخانجات قند و زیان چغندرکاران انجامید. سرانجام برای زدودن این مشکل، قانون «انتزاع» تصویب و به موجب آن وزارت جهاد کشاورزی به طور کامل مسئول تنظیم بازار همه فراوردههای کشاورزی و دامی (خام و تبدیلی) در زمینه توزیع، واردات و صادرات شد. اگر وظایف متنوع و گسترده قانون انتزاع را به مسئولیتهای مندرج در ماده 16 قانون افزایش بهرهوری وزارت جهاد کشاورزی بیفزاییم، باید از همان ابتدای این مصوبات برای سرنوشت تولید کشاورزی پایدار نگران میشدیم. بهاینترتیب ضمن وظیفه پرسشانگیز و گسترده تنظیم بازار (قانون انتزاع)، بنا به تصریح ماده 16 اختیار صدور مجوز واردات همه محصولات کشاورزی خام یا فراوریشده نیز به وزارت جهاد کشاورزی واگذار شده بود. به هر حال قراردادن بار سنگین بازار مصرف و اختیار واردات در نهادی که تنها متولی صیانت از منابع تجدیدناپذیر طبیعی و افزایش بهرهوری در تولید کشاورزی بوده است، الگویی بیسابقه در دنیا هم به شمار میآید. اگر به گزارشهای این وزارت قبل و بعد از سال 92 نگاهی بیفکنیم، تفاوت شگفتانگیزی را در چرخش به سمت گزارش واردات یا تأمین نیازهای بازار مصرف در محصولات مختلف مشاهده میکنیم. گزارشهایی که در آنها وظایف محوری تولید و ساماندهی بهرهبرداران این عرصه و تحت تأثیر فوریتهای بازار به حاشیه رفته است. البته انزوای «بهرهوری در تولید پایدار کشاورزی» تنها آسیب رخداده از مسئولیت جدید تنظیم بازار متولی کشاورزی نیست. نهادی که در گذشته (گرچه افتان و خیزان) با تأکید بر وظایف حفاظت از منابع و افزایش بهرهوری در تولید جلوه میکرد، اکنون با ورود نامحرمانه و ترافیک حلقههای خاص از واردکنندگان، معاونت توسعه بازرگانی این وزارت را به جزیرهای مستقل تبدیل کرده است. جزیرهای که پس از سر برونآوردن و با کارنامهای از واردات نهادههای دامی، چای دبش و... و بهتازگی واردات بیتوجیه کودهای سولفات دو پتاس، اقتداری افزونتر از وزارت متبوع از خود نشان داده است. گرچه تصویب قانون انتزاع در ابتدا با هدف کنترل واردات بیرویه و حمایت از تولید ملی و بهرهبرداران داخلی انجام شد، اما سرانجام به چالشی در برابر وظایف اساسی متولی کشاورزی تبدیل شده است. ازاینرو پیشنهاد میشود این وزارت خود را از سلطه این جزیره که به ناکارآمدی بیشتر آن منجر شده است، رهانیده و آن را مجددا به وزارت صنعت، معدن و تجارت واگذار کند. باشد که از این پس به جای ارائه گزارشهایی شتابزده از تأمین ذخیره مرغ ماه رمضان یا میوه ایام نوروزی و... با خبرهایی از حفظ بقایای جنگلهای در حال تخریب یا توسعه آبخوانداری و... از رخسار زرد موجود اندکی بکاهند. مدیریت کشاورزی کشور با توجه به ظرفیت محدود منابع تولید در مقایسه با ارقام و اقلام مورد نیاز بازار مصرف به جای تأکید بر دستیابی به امنیت غذایی تنها باید سهمی را که منابع موجود میتوانند در این راهبرد ایفا کنند، عهدهدار شود. در شرایطی که این منابع قادر نیستند بیش از50 تا 60 درصد امنیت غذایی و با تکنولوژی موجود را پاسخگو باشند، تحقق امنیت غذایی نیاز به مشارکت و هماهنگی چندین وزارت دارد. قطعا در چنین چیدمانی است که ظرفیت واقعی جمعیت هم قابل ارزیابی است؛ جمعیتی که بعضی وزرای جهاد کشاورزی پیشین و در هیجان جلوس بر کرسی وزارت تا 300 میلیون نفر هم ادعای تأمین غذای آنها را کرده بودند.
چرا به سوریه نیرو اعزام نمی کنیم؟
امیرحسین یزدان پناه
لحظات سخت و تلخی است. برای ما که از وقتی چشم باز کردیم و فهمی از موضوعات سیاسی و منطقه ای پیدا کردهایم، همیشه قدرت نرم و سخت مقاومت را در حال گسترش و توسعه دیده ایم و به خصوص از نزدیک ۱۰ سال بحران سوریه را روستا به روستا دنبال کرده ایم، دیدن سقوط شهرهای بزرگ و مهم سوریه غیرقابل باور و تلخ است. همین تلخی، باعث می شود که طیف های مختلف جوانان انقلابی و عموم افکار عمومی چنین شرایطی را برنتابند و در فضایی که هیچ کس خبر و روایت موثقی مطرح نمی کند، شاهد تحلیل های فردی و حتی مقصریابی های غلط و دوقطبی ساز خطرناک باشیم. همان کاری که برخی اکانت ها و فعالان فضای مجازی از دیشب با سردار قاآنی کردند؛ کسی که عمری را در مجاهد برای نظام و انقلاب گذرانده یا به دولت و مجموعه نظام نسبت های ناروا دادند. این خط ادامه همان مسیر خطرناکی است که در ۳ ماه گذشته برای به خیابان کشاندن تصمیمات نظامی و امنیتی آغاز شده و مدام هر اتفاقی را به نوع یا زمان پاسخ ایران به اقدامات رژیم صهیونیستی مرتبط می کند. موضوعی که رهبر انقلاب درباره آن دست کم دو موضع گیری علنی، شفاف و غیرقابل تفسیر داشتند مبنی بر این که در پاسخ به اقدامات دشمن «هیچ گونه تعلّلی و کوتاهیای» نخواهد بود. اما تحولات اخیر سوریه و نسبت آن را مقاومت را چطور باید دید؟
۱- بشار اسد ماه هاست که به تدریج از مقاومت فاصله گرفته است. این که خسته شده یا تحلیل اشتباه دارد یا هرچیز دیگر را نمی دانم؛ اما براساس اخبار و روایت ها، لااقل در یک سال اخیر که تقریبا همه اضلاع محور درگیر نبرد با صهیونیست ها بودند، همراهی عملی چندانی با محور مقاومت نکرده است. بماند که برخلاف همه انتظارها، در ۵ سال گذشته پس از پایان بحران داعش و ثبات نسبی، هیچ تحول سیاسی و اقتصادی در زندگی مردم سوریه ایجاد نکرد و یکی از دلایل سرعت بالای سقوط شهرها، همین مسئله است.
۲- اگر ایران یا سایر اضلاع محور مقاومت بخواهند کمکی به سوریه بکنند، طبیعتا مسیر اجرای آن دولت و ارتش این کشور است. در بحران داعش هم با درخواست رسمی دولت سوریه، ایران و سایر گروه های مقاومت وارد نبرد شدند. اساسا کاری که حاج قاسم کرد، در کنار ایجاد گروه های مردمی برای مقابله با داعش، فرماندهی و مدیریت میدانی ارتش سوریه بود. وقتی ارتش، پادگان ها و حتی پایگاه های هوایی و جنگنده هایش را سالم تحویل تحریرالشام می دهد، حضور دیگران در سوریه و کمک نظامی چه معنا و نتیجه ای دارد؟ البته که این به معنای انفعال نیست و کاری که دستگاه دیپلماسی از صبح جمعه آغاز کرده باید با قدرت ادامه پیدا کند.
۳- خاندان اسد در طول ۴ دهه اخیر، حمایت های زیادی از انقلاب اسلامی و مردم ایران کرده اند؛ هزینه های زیادی هم داده اند. کمک ما به دفع داعش علاوه بر تامین امنیت ایران و منطقه، در حقیقت پاسخی به حمایت های خاندان اسد هم بود. اما نیروهای ایرانی در طول ۴۰ سال گذشته و به خصوص ۱۰ سال اخیر که سوریه حضور داشتند، برای بقای بشار اسد نمی جنگیدند، هدف شان تامین امنیت ایران در مقابل طراحی دشمن، حفظ حریم اهل بیت (ع) و حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیها و سایر اماکن مقدسه و جان شیعیان، علویان، اقلیت های مذهبی و زنان و کودکان در مقابل تروریسم افسارگسیخته و متوحش داعش بود. اگر در تحولات داخلی فعلی سوریه، این اقشار و این امکان آن طور که برخی ادعا می کنند، آسیب نبینند و تهدیدی متوجه شان نباشد، آیا توجیه دیگری برای حضور مستشاران ما وجود دارد؟
۴- بله! با رفتن اسد و تغییر نظام سیاسی سوریه، براساس آن چه اکنون شاهد هستیم، محور مقاومت یک حامی مهم، موثر و بخش راهبردی از قرارگاه پشتیبانی و فرماندهی خود را از دست خواهد داد. اما با تغییر نظام سوریه دنیا به انتها نمی رسد. مقاومت یک گروه نظامی صِرف نیست و جایگاه مقاومت نه در پادگان ها بلکه در اذهان مردم است. در برهه ای که رژیم صهیونیستی در افکار عمومی جهان، تبدیل به رژیمی قاتل و وحشی شده و مردم زیادی را در کشورهای مختلف به خصوص غرب و به ویژه دانشگاه های آمریکا علیه خود، شورانده است، ما شاهد تقویت گفتمان و تفکر مقاومت و گسترش آن در سایر نقاط جهان هستیم. مقاومت نه با دولت ها بلکه با ملت ها و نه با سلاح ها که با اذهان سروکار دارد. شهادت حاج قاسم و عزاداری ده ها میلیون انسان آزاده در سراسر جهان، از غرب آسیا و شبهه جزیره هند تا آمریکای لاتین، نشان داد که برخلاف دولتهای وابسته و دست نشانده، مردم با هر دین و آئینی، می دانند که مبارز واقعی با تروریسم کیست و قدردان او هستند. قدرت گرفتن مقاومت در عراق و یمن و تحمیل شکست نظامی دیگر به رژیم صهیونیستی در لبنان توسط حزب ا... با وجود ضرباتی که دریافت کرد، و به خصوص روی کار آمدن نسل جدید و جوان در این جریان و ساختار مستحکم مهم نظامی و سیاسی در منطقه، نشان از آن دارد که این فراز و نشیب ها اگر در کوتاه مدت به توان مقاومت آسیب بزند، در بلند مدت اگر با فرماندهی و مدیریت دقیق و توانمند همراه باشد، زمینه ای برای رشد تصاعدی قدرت مقاومت خواهد شد.
اگر مسلحین فعلی یا هر گروه دیگری هم که در سوریه روی کار باشد، هرچند تهدیدی برای امنیت منطقه خواهد بود اما تجربه گذشته نشان داده که محور مقاومت در فرصت مقتضی، با اصلاح ساختار، تهدید این تغییر را خنثی خواهد کرد.
۵- این لحظات شاید برای خانواده شهدای مدافع حرم، سختتر و تلختر میگذرد. کسانی که بهترین عزیزانشان را در مسیر آزادی شام از لوث وجود داعش تقدیم کردهاند. مهم است که از بن دندان معتقد باشیم که خون شهید هرگز بیاثر نیست و تغییر نظام سوریه نیز لزوما به معنای بیاثر ماندن آن مجاهدتها و جانفشانیها نیست. اتفاقا بخشی از این سختی و تلخی که همه ما درک میکنیم، به دلیل تصور کردن حال و روز خانواده این شهداست. به سبب همین مجاهدتها و خونهای پاک نیز حرم عمه سادات از گزند توحش داعش در امان ماند و در آینده نیز همین خونها انشاءا... مدافع این حرم بوده و مسیر درست تاریخ را روایت خواهد کرد.
۶- منطقه ما در ۳ دهه اخیر، تحولات شگرفی را پشت سر گذرانده که با وقوع هرکدام تصور می شد، مقاومت یا جمهوری اسلامی تضعیف شده است. دیدیم که با مدیریت مدبرانه و حکیمانه رهبر انقلاب، نه تنها این گونه نشد بلکه در همین ۳ دهه، قدرت مقاومت روز به روز بیشتر شد. البته که شرط اصلی آن اتکا و اعتماد به خدا و ایستادگی برای اوست. پاداش و کمک خداوند هم پس از آن است که به تعبیر قرآن، چشم ها خیره ماند و جان ها به لب رسد (...واذ زاغت الابصر وبلغت القلوب الحناجر...؛۱۰احزاب)
سیدمحمد بحرینیان
یک. تحولات سوریه نگرانکننده شده و هیچکس با قطعیت نمیتواند آنچه در سوریه میگذرد را تحلیل کند. تسلط تحریرالشام بر برخی شهرهای مهم سوریه و پیشروی آن تا دمشق، نشان از تغییر جدیدی در منطقه غرب آسیاست. سؤالات بسیاری به ذهن متبادر میشود اما مهمترین سؤال حتی این نیست که صحنه چیست و چه وضعیتی دارد، بلکه سؤال اصلی اینجاست که صحنهگردان کیست.
دو. گفته میشود نیروهای تحریرالشام امروز که زمانی با نام جبهه النصره شناخته میشدند، پیشازاین در بلندیهای جولان (منطقه مرزی بین سوریه و سرزمینهای اشغالی) مستقر بوده و در آنجا هرگز با اسرائیل درگیر نمیشدهاند. بهطورکلی، ناامن کردن منطقه غرب آسیا، مشغول سازی جریان مقاومت، تضعیف دولتهای ضد اسرائیل و ترسیم آنچه خاورمیانه جدید خوانده میشود، راهبرد همیشگی آمریکاست، اما باید دقت کرد که چاقو گاهی دسته خود را هم میبرد!
سه. استقرار گروهی مسلح، شبهنظامی، بدون مسئولیتپذیری و بدون مصادیق و روشهای زیست جمعی متمدن، در قلب حکومت سوریه، برای جریان مقاومت میتواند منشا خطر باشد اما همزمان تهدیدی بالقوه برای تمام همسایگان است. تروریستها ذاتا نمیتوانند دولت تشکیل دهند و اگر هم تشکیل دهند، تهدیدی برای همسایگان خواهند بود. این بدان معناست که ارتش اشغالگر صهیونیستی هم از مخاطرات تغییر دولت اسد در امان نیست.
چهار. ممکن است در مسیر فراروی منطقه غرب آسیا، فرازوفرود وجود داشته باشد که اجتنابناپذیر است. یک روز طوفان الاقصی است و دیگر روز شهادت نصرالله. یک روز عملیات غرورانگیز مجاهدان حزبالله در لبنان است و دیگر روز ترور شهید هنیه در تهران. اما همه این فرازوفرودها به یکسو میرود. ما در این نقطه با آمریکاییها هم نظریم که طرح جدیدی باید در غرب آسیا برانداخته شود. با این تفاوت که ما تحول را در اضمحلال اسرائیل میبینیم.
روسیه و استفاده از راهبرد ایران در مقابله با تحریم
مهدی گرگانی
بسیاری از غربپرستان و غربدوستان ایده اتکا بر منابع داخلی و تقویت روابط با سایر کشورهای جهان منهای آمریکا و غرب را طی سالهای گذشته مورد انتقاد و تمسخر قرار داده و معتقدند جمهوری اسلامی ایران باید ملتمسانه و با دادن امتیازات بزرگ حتی به قیمت از بین رفتن عزت و عظمت کشور به دنبال رفع تحریمها باشد تا اقتصاد داخلی را بهبود بخشد.
با آغاز تحریمهای سنگین کشورهای غربی علیه روسیه بویژه پس از جنگ اوکراین که نفت و گاز روسیه را هدف قرار داد همین افراد آن را درباره روسیه نیز تکرار کردند و معتقد بودند (آرزو داشتند) حکومت روسیه برخلاف حکومت جمهوری اسلامی ایران بهزودی تحت تاثیر فشار تحریمها با غرب سازش خواهد کرد.
اما گذشت زمان مشخص کرد اقتصاد روسیه نهتنها آسیب چندانی از تحریمهای غرب ندیده بلکه مقامات این کشور معتقدند تحریمها باعث قویتر شدن روسیه، تقویت خوداتکایی و باز شدن فرصتهای نو و بینظیر برای اقتصاد این کشور در نظام بینالملل شده است.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه دیروز در مصاحبهای تحریمهای غرب را یک فرصت بینظیر برای مسکو خواند و گفت: «از فرصت تحریم چیزهای زیادی یاد گرفتیم».
وی افزود: «هر چه بیشتر تحت تحریم زندگی میکنیم، بیشتر درک میکنیم که بهتر است به خودمان تکیه کنیم و مکانیسمها و سکوهای اقتصادی را برای همکاری با کشورهای عادی که با تو غیردوستانه رفتار نمیکنند توسعه دهیم».
1- واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران نخستین کشور جهان بود که نظریه مقابله با تحریمهای غرب را در چارچوب «اصل عزت و مقابله با امپریالیسم اقتصادی غرب» و براساس «اصل خوداتکایی و نگاه به جهان غیرغربی» کلید زد. ایران از همان ابتدای انقلاب بخوبی دریافته بود به دلیل دشمنی ذاتی استکبار جهانی با ماهیت انقلابی جمهوری اسلامی، این تحریمها هرگز لغو نخواهد شد و به بهانههای مختلف تداوم خواهد یافت، بنابراین بهترین راهکار تکیه به توانمندیهای داخلی و توسعه روابط خارجی با سایر کشورهای جهان مانند همسایگان، کشورهای آسیایی، آمریکای لاتین و قاره آفریقاست؛ ایدهای که کاملا کارساز واقع شد و اگر همه دولتهایی که طی سالهای گذشته روی کار آمدند آن را تمام و کمال اجرا میکردند اکنون در وضعیت بسیار بهتر و مستحکمتری قرار داشتیم اما رها کردن آن در مقاطعی در برخی دولتها موجب ایجاد شکافهایی در این روند شد که البته در دولتهای دیگر ترمیم شد.
2- مقامات روس از تجربه موفق جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تحریمهای غرب کاملا آگاه بودند. از نظر روسها سالها مقابله با تحریم، ایرانیها را به معلمان واقعی و تمامعیار برای دور زدن تحریمها تبدیل کرده است. پس از شروع جنگ اوکراین و آغاز تحریمهای غرب علیه روسیه در حوزه بانکی و صنایع نفت و گاز، روسها از ایران برای دور زدن تحریمها درخواست کمک کردند.
لاوروف مارس 2022 صراحتا اعلام کرد مسکو علاقهمند به توسعه راههایی با تهران برای دور زدن تحریمهای غرب است.
ویتالی ساوِلیِف، وزیر حملونقل روسیه نیز در جلسه کمیته سیاست اقتصادی مجلس اعلای پارلمان این کشور گفت: تلاش میکنیم از تجارب ایران برای مقابله با تحریمهای غرب علیه خود در این حوزه استفاده کنیم.
روسیه همچنین از تجربه جمهوری اسلامی ایران برای توسعه با کشورهای کوچک و در حال توسعه نیز وام گرفت. به عنوان مثال طی همین ۳ سال گذشته مسکو تلاش کرده روابط خود با کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین را توسعه دهد یا با جمهوری اسلامی ایران و کرهشمالی توافق شراکت راهبردی امضا کند.
3- اگر چه تحریمهای روسیه از زمان باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده شروع شد اما تحریمهایی که برای فلج کردن اقتصاد این کشور طراحی و اعمال شد، از زمان حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022 استارت زده شد، یعنی ۳ سال است روسیه با تحریمهای فلجکننده مواجه شده است اما جمهوری اسلامی ایران از بدو تاسیس همواره تحت تحریمهای یکجانبه، چندجانبه و حتی تحریمهای سازمان ملل بر اساس قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بوده است؛ 45 سال تحریم همهجانبه. در کنار تحریم، ایران 8 سال درگیر جنگی ناخواسته و تحمیلی بود که کشورهای غرب نیز با انواع کمکهای تسلیحاتی و مالی به دشمن بعثی در تهاجم به ایران یاری رساندند. قبل از جنگ و در بحبوحه آن نیز جمهوری اسلامی ایران ۲ سال با تهدید تجزیهطلبان و تروریستهای منافق درگیر بود؛ بحرانهایی که یکی پس از دیگری بدون هرگونه کمک خارجی از آن سربلند بیرون آمدیم.
۳ سال تحریم روسیه در مقایسه با تحریمهای همهجانبهای که طی 45 سال گذشته بر ایران تحمیل شده است شوخیای بیش نیست و این هنر «امامین انقلاب اسلامی»، مقاومت تاریخی ملت و عظمت ایران را نشان میدهد که چگونه توانسته با استکبار و امپریالیسم غرب مبارزه کند بهگونهای که کشور بزرگی مثل روسیه اکنون برای دور زدن تحریمهای اقتصادی از ایران کمک طلب میکند و به دنبال تقویت روابط با تهران برای کاهش آثار تحریمها است.
4- تجربه نشان داده است راهکار تحریم دیگر در نظام بینالملل امروزی کارساز نیست. تعداد کشورهایی که اکنون تحت تحریم غرب قرار گرفتهاند روز به روز در حال افزایش است و همین تبدیل به آنتیتز تحریم شده است. این کشورها اکنون به صورت نانوشته باشگاهی از کشورهای تحت تحریم را تشکیل دادهاند که به یکدیگر در دور زدن تحریم و مقاومت در برابر آن کمک میکنند. همچنین تجربه ایران در دور زدن تحریمها باعث شده کشورهای دیگر بتوانند آسانتر آن را خنثی و بیاثر کنند.
فارغ از آن باید گفت دوره سلطه و هژمونی اقتصادی و نظامی آمریکا به پایان رسیده و حتی بسیاری از کشورهایی که اکنون در جبهه به اصطلاح لیبرال - دموکراسی هستند حاضر به پذیرش و تبعیت صرف از آمریکا و قواعد و هنجارهای تحمیلی غرب علیه خود نیستند