جعفر حسنخانی
این روزها تحولات در غرب آسیا دارای دو ویژگی است: سرعت و پیچیدگی. سرعت تحولات به قدری است که تقریباً همه بازیگران و نیروهای مؤثر در آن، از آن جا ماندهاند. «اخبار ملی اسرائیل» میگوید آژانس اطلاعاتی رژیم از جمله موساد و اداره اطلاعات ارتش اسرائیل (LDF) در ماجرای سوریه دچار خطای اطلاعاتی شده است و نتوانسته سرعت پیشروی شورشیان و سقوط دولت بشار اسد را پیشبینی کند. دیگر بازیگران مؤثر منطقه هم دچار همین وضعیتاند، یعنی تحلیلهایشان از سرعت تحولات جا مانده است. «پیچیدگی تحولات» دیگر ویژگی منطقه غرب آسیا است. این پیچیدگی دلایلی دارد که از جمله اصلیترین آن تعدد بازیگران اصلی و چرخشهای آنی بازیگران خرد و کلان است. در این وضعیت شورشیان به پایتخت سوریه رسیدند و دولت سوریه به ریاست بشار اسد را ساقط کردند. این وضعیت موجب شکلگیری سؤالاتی شده است، که از آن جمله میتوان به سؤال زیر اشاره کرد.
چه کسی پیروز میدان سوریه شده است
بازیگران میدان سوریه را میتوان ذیل چند محور دستهبندی کرد:
محور غربی: شامل امریکاییها، رژیم اسرائیل و فرانسویها که هدفشان تأمین امنیت اسرائیل در سوریه است.
محور اخوانی: شامل ترکیه و قطر که هدفشان تشکیل دولت اخوانی در سوریه است. البته هدف توسعه ارضی را نیز میتوان برای ترکیه برشمرد.
محور عربی: شامل عربستان، اردن، امارات و مصر که اولویت اصلیشان خارج کردن سوریه از محور مقاومت و تبدیل سوریه به یکی از همپیمانان خود بود. این هدف را با راهبرد جایگزین کردن بشار با یک مهره عربی- غربی دنبال کردند، سپس سیاست تضعیف سوریه را در پیش گرفتند و دست آخر به سیاست تطمیع بشار اسد روی آوردند.
محور مقاومت اسلامی: شامل ایران، عراق، یمن و لبنان که هدفشان نگاه داشتن سوریه در محور مقاومت علیه رژیم اسرائیل و غرب بود.
در نگاه اول، بازیگر پیروز این میدان، محور اخوانی است. امروز در سوریه دست برتر با شورشیانی است که در توافق با محور اخوانی هستند. اما این پیروزی چالشهای اساسی و ذاتی دارد:
اول اینکه شورشیان مسلح شامل گروههایی است که در میانشان هستههای تروریستی نقش پر رنگی دارند و نمیشود آن را کتمان کرد. دوم اینکه اتحاد شکل گرفته تحت عنوان «هیئت تحریر شام»، نه در سوریه فراگیری مطلق دارد و نه در درون خود، توافقات محکمی بسته شده است. مهمترین عنصر توافق یعنی «نه به اسد» دیگر وجود ندارد و لذا وضعیت رو به وخامت خواهد گذاشت.
آینده سوریه چه خواهد شد؟
سه سناریو برای سوریه محتمل است:
اول، تبدیل سوریه به لیبی: اگر جنگ بر سر قدرت شکل بگیرد، یا اینکه محورهای دیگر مؤثر در منطقه به نقشآفرینی فعال در سوریه روی بیاورند، نظیر آنچه عربستان در لیبی کرد، آنگاه دوری از خشونت و بیثباتی سیاسی، سوریه را فرا خواهد گرفت. سرزمینی که ثبات سیاسی ندارد، مزرعه پرورش تروریسم خواهد بود. تخم داعش جستوجوگر چنین مزرعهای است. این مزرعه در مجاورت ترکیه خواهد بود. این یعنی ترکیه بازی برده را به سرعت خواهد باخت. در کنار آن اردن و رژیم اسرائیل هم متضرر خواهند شد. البته برای عراق و لبنان هم شرایط بد خواهد بود.
دوم، تبدیل سوریه به یوگسلاوی: به نظر میرسد هیچ یک از خرده بازیگران سوریه قدرت تمام کنندگی لازم را نداشته باشند. در این وضعیت اگر توافقهای سیاسی خرده بازیگران سوریه بر خشونتها پیشی بگیرد، نتیجه آن تجزیه سوریه خواهد بود، آن هم با دامنه محدودتری از خشونت. پر واضح است اگر سوریه تجزیه شود یکی از کشورهای ممکن التأسیس، کشوری خواهد بود که نیروهای مسلح کرد به دنبال تأسیس آن در استانهای شمالی و شرقی سوریه خواهند رفت. باید دانست که نیروهای کرد در این مناطق نفتخیز، حمایت مستقیم امریکاییها را دارند. تأسیس کشور کرد با حمایت امریکا به ضرر ترکیه، عراق و ایران است. پس در صورت تکرار تجربه یوگسلاوی در سوریه، باز بازنده ترکیه خواهد بود، حتی اگر در آن هنگام توانسته باشد حلب را با یک سیاست توسعه ارضی از آن خود کند.
سوم، تشکیل دولت اخوانی- سلفی: اگر توافقهای شورشیان با هم به هم نخورد و اگر هیچ یک از سه محور غربی، عربی و مقاومت اسلامی در وضعیت امروز سوریه مداخله نکند، آنگاه ممکن است کشور یکپارچه اخوانی تحت عنوان سوریه حفظ شود. تشکیل این دولت دو چالش دارد. اول اینکه رویکردهای اخوانی در مقام دولت به سرعت سر از سلفیگری در خواهد آورد (نظیر اتفاق مصر) و چنین دولتی هم با ترکیه و عربستان سر ناسازگاری خواهد داشت. دوم اینکه ستون فقرات هیئت تحریرشام را نیروهای سابق القاعده تشکیل دادهاند و اگر این نیروها دولت آینده را تشکیل دهند، چنین دولتی برای امریکا و غرب بسیار نامطلوب است. اگر هیئت تحریرالشام بتواند قدرت را در مقام دولت سوریه تثبیت کند، شگفتی آن خواهد بود که القاعده در مقام دولت، در دیگر سوی دریای مدیترانه، همسایه اروپا خواهد شد.
با لحاظ این سه سناریو، به نظر میرسد حامی وضعیت امروز سوریه در حال بازی با آتش است. بازی با کارت گروههای مسلحی که بخشی از آنها را تروریستها تشکیل دادهاند، بازی مطمئنی نیست. القاعده را امریکا تأسیس کرد، اما این کارت، به سرعت علیه امریکا عمل کرد، بازی با چنین کارتهایی با نگاه کوتاه مدت شاید موجب دستاورد شود، اما در بلند مدت پر مخاطره است.
چه چیز برای ایران مطلوب است؟
در سناریو اول یعنی در وضعیت تبدیل سوریه به لیبی، ایران باید تلاش کند در محور لاذقیه، طرطوس، حمص و دمشق، یک نیروی نیابتی قدرتمند سامان دهی کند. بهتر است این نیروسازی با همکاری روسیه رخ دهد.
در سناریو دوم با محوریت لاذقیه، طرطوس، حمص و دمشق باید هسته اصلی کشور سوریه بزرگ حفظ شود. شکلگیری این کشور مانع از رسیدن کردها و دیگر خرده بازیگران سوریه به دریا میشود و بدون مزیت نسبی دریا، وجودشان کم معنا است.
در سناریو سوم تا حد ممکن ایران باید از الگوهای مردمسالار برای سوریه واحد، پشتیبانی کند. تجربه نشان داده در سازوکارهای مردمسالار، مردم منطقه به جریانهای اسلامگرای معقول رأی میدهند که با ایران میتوانند همکاری سازنده داشته باشند. در صورت نرفتن سوریه به سمت روندهای مردم سالار، ایران باید در میان مسلحین جریانهای اسلامگرای ضد اسرائیل را مورد حمایت قرار دهد.
فرصتهای یک تهدید ظاهری
محسن پاکآیین
حوادثی که در سوریه، سریع رخداد و به سقوط دولت بشار اسد و حضور معارضین به رهبری تحریرالشام در دمشق منجر شد باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
در وهله اول این اتفاق ممکن است نگرانیهایی را برای ایران ایجاد کند، چون بشار اسد و پدرش ازجمله دوستان خوب کشورمان طی سالهای گذشته بودند که اکنون حکومت آنها به پایان رسیده... و ما یکی از دوستان خود را در منطقه از دست دادیم و درعینحال نگرانیهایی هم بود که مبادا معارضینی که امروز در سوریه حاکم شدند، بخواهند مواضعی علیه جمهوری اسلامی و مقدسات ما در این کشور بگیرند که خوشبختانه رویکرد صبورانه و مسالمتجویانه تحریرالشام، هم در تعامل با مردم سوریه و هم اطمیناندادن به ایران مبنی بر اینکه به حرمهای مطهر اهانتی نخواهد شد و شیعیان، اماکن و مراکز سیاسی و فرهنگی ایران مورد آسیب قرار نمیگیرند و همچنین رویکردی که نسبت به مردم سوریه گرفته شد مبنی بر اینکه در دوران گذار حمله به نهادها و مراکز دولتی و رسمی صورت نگیرد، تا حدی توانست نگرانیهای ما را رفع کند. درعینحال ما میتوانیم فرصتهایی را در این اتفاق جستوجو کنیم. اولین نکته این است که تحریرالشام حسب سوابق گذشته و برابر با اعلامی که از سوی این گروه صورت گرفته از داعش نیست و هم از داعش و هم از القاعده اعلام برائت کرده و جولانی، رهبراین گروه هم سالها درزندانهای آمریکابوده و همچنین از گروه اخوانالمسلمین است که اینها اعتقاد به دیدگاهها و حاکمیت سیاسی دارند و درعینحال حکومتی که در آینده در سوریه دایر خواهد شد، میتوان پیشبینی کرد یک حکومت اسلامی باشد که جایگزین دولت سکولار بشار اسد خواهد شد.
از این رو ما میتوانیم همان رویکردی که نسبت به طالبان در افغانستان داریم و تاکنون با این جریان همکاری کردیم با توجه به علایق اسلامی دولت آینده سوریه همان روابط رابا این کشوربرقرارکنیم و قطعا کشورهای لائیک منطقه متضرر خواهند شد از اینکه یک گروه اسلامی در سوریه حاکم شود. ممکن است بهظاهر برخی کشورها با توجه به اتفاقات اخیر احساس پیروزی کنند، اما چنانچه حکومت آینده سوریه مبتنی بر دین باشد کشورهای لائیک زیان خواهند دید و رژیم صهیونیستی هم احساس امنیت نخواهد کرد.
نکته دیگر اینکه این گروهها تاکیدی بر حفظ تمامیتارضی سوریه داشتند که این همان موضع رسمی ما است که همیشه اعلام کردیم تمامیتارضی سوریه باید حفظ شودو این کشور نباید تجزیه گرددوکشورهای دیگری که در این منطقه دخالت کردند مثل آمریکا که در بخشی از سوریه حضور دارد از این پس نباید در امور داخلی این کشور دخالتی داشته باشند و رژیمصهیونیستی نباید جولان را اشغال کند و ترکیه هم نباید وارد سوریه شود. از این رو اگر دولت آینده سوریه بر تمامیتارضی این کشور تاکید کند، این فرصتی برای همکاری با ایران است.
موضوع بعدی، موضع آقایجولانی است. اواعلام کرده که نگران ایجادیک دولت اسلامی نباشیدودرصورت رویکارآمدن، این دولت نظیر دیگر کشورهای اسلامی نیست و اگرچه اسمی ازاین دولتها نبرد، اما احتمالا منظور وی برخی دولتهای تندرو در منطقه بود. جولانی گفته درعینحالی که دولتی اسلامی بر سرکار خواهد آمد، اما به همه نهادها و گروهها احترام خواهد گذاشت و دولتی با حضور بقیه گروهها ایجاد خواهد کرد. این موضعگیری، مطلوب ما است و جمهوری اسلامی به این مسأله قائل است که در کشورهای اسلامی دولتهای فراگیر با حضور همه گروهها تشکیل شود و در جهت منافع مردم این کشور حرکت کند. خوشبختانه جمهوری اسلامی در تحولات اخیر هم کاملا عاقلانه برخورد کرد و هم مواجهه محترمانهای با بشار اسد بهعنوان یک دوست قدیمی داشت و در آخرین روزهای حضور او در قدرت، آقای لاریجانی به دمشق سفر کرد و ما وارد درگیری با گروههای معارض با بشار اسد نشدیم و اجازه دادیم مردم سوریه در همان مسیر تحولاتی که علاقهمند هستند پیش بروند وحتی گروههای مستشاری خود را ازسوریه خارج کردیم و معتقدم این برخورد عاقلانه ما که حاکی از آیندهنگری بود فرصتهایی را ایجاد خواهد کرد که ایران در آینده تعامل وزینی را با دولت آتی سوریه برقرار کند. بر این باور نیستم که حضور گروههایی مثل النصره و تحریرالشام مانع از ارتباط ما با محور مقاومت خواهند شد و این محور کماکان به فعالیت خود ادامه خواهد داد. از این رو دستگاه دیپلماسی ما با کمک عوامل میدان دریک کارهماهنگ بایستی فرصتهای آینده رابررسی وتمام گرایشهای داخل کشور هم متحدانه از مواضع نظام حمایت کنند تا انشاءا... بتوانیم از این تحولی که احتمالا تهدید به نظر میرسد فرصتهای سازندهای را خلق کنیم.
صلاح الدین خدیو
دمشق لحظات دلهره آور و نفس گیری را می گذراند. بشار اسد فرار کرده و آخرین جمهوری سلطنتی خاورمیانه سرنگون شده است.
هنوز معلوم نیست یک هماهنگی و توافق خارجی برای تسلیم بدون درگیری دمشق وجود داشته یا نه!
در هر حال به نظر می رسد اوضاع بیشتر شبیه کابل سال ۱۳۷۱ است نه ۱۴۰۰ که طالبان دوباره آن را تصرف کرد.
در سال ۷۱ مجاهدان افغان از چند جهت به کابل نزدیک شدند. شناخته ترین رهبر آنها احمد شاه مسعود بود که با سایر گروه های متنوع مخالفان توافق کرده بود در دروازه های شهر منتظر بمانند و کسی تا یافتن یک ساز و کار مسالمت آمیز انتقال قدرت، وارد کابل نشود.
اما رقیب دیرینه اش حکمتیار از بیم عقب افتادن از گردونهی تحولات، بناگاه به پایتخت تسلیم شده یورش برد.
این امر واکنش مسعود را برانگیخت و جرقهی جنگی را زد که چهار سال ادامه یافت و کابل را ویران کرد.
این جنگ تنها با آمدن طالبان نخست در سال ۷۵ سایهاش را از کابل دور کرد.
ابومحمد جولانی اکنون با فاصله گرفتن از گفتار و رفتار گذشتهاش، در حال تقلید از فرمانده مسعود است.
از دیشب برخی رسانه های عربی و ترکی می کوشند او را با نام اصلی اش؛ احمد الشرع برندینگ کنند تا وجهه جهادی اش کمرنگ شود.
اما درست مانند مسعود معلوم نیست چقدر بر گروه های مختلف مخالفان کنترل دارد؛گروه هایی که از سمت درعا به دمشق رسیدند و جبههی جنوبی را گشودند، اساسا جزو ستاد عملیاتی رد العدوان نیستند که از سمت شمال و حلب آمدند.
جولانی در حال تلاش برای یک انتقال آرام قدرت و دور کردن آتش سلاح ها از دمشق است.
روشن است که او از تکرار گذشته و مداخلهی خارجی نگران است.
با تضعیف نقش برخی از کشورها، آمریکا هنوز در سوریه حضور دارد و اسرائیل از هم اکنون شروع به ایمن سازی مرزهای خود و ورود به برخی مناطق سوریه کرده است.
در گذشته آمریکایی ها بارها پایگاه ها و حتی اتاق عملیات گروه تحت رهبری جولانی را هدف قرار دادهاند.
از این رو، او نیازمند یک تغییر چهره و گریم سیاسی فوق العاده توام با صبری استراتژیک است. روند حساس ساعات و روزهای آتی به کنترل واقعی او بر جبههی متنوع مخالفان و آمادگی برای رویارویی با رویدادهای غیرمترقبه بستگی دارد.
اگر حکمتیاری سوری بناگاه ظهور نکند و انتقال قدرت در مناطق ساحلی علوینشین به همین ترتیب آرام و مسالمت آمیز باشد، باید گفت او واقعا خوش شانس است.
حمایت از بشار اسد در دهه گذشته با هزینههای مالی، سیاسی، انسانی و حیثیتی صورت گرفت و فروپاشی سریع و همهجانبه رژیم اسد نیازمند تحلیلهای چندوجهی فراوانی است.
1- تا حدودی فروپاشی سریع رژیم حاکم بر سوریه را میتوان با فروپاشی دور از انتظار دولت اشرف غنی در پاییز 1400 و برآمدن دوباره طالبان در افغانستان مقایسه کرد. همچنین فروپاشی بزرگترین قدرت هستهای جهان یعنی اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز در اوایل زمستان 1991 در حالی روی داد که این دولت دارای بزرگترین زرادخانه اتمی جهان بود. در هر سه تجربه رژیمهای حاکم بر افغانستان، شوروی سابق و سوریه، حمله خارجی یا قدرت نظامی مخالفان موجب سقوط نظامهای حاکم نشد، بلکه اضمحلال نظام سیاسی و فرسودگی ساختار سیاسی و نیز تعمیق شکافهای حکومت با ملت به فروپاشی منجر شد و تنها یک فشار نیاز بود تا بند ضعیف اعمال حاکمیت از هم بگسلد.
3- حضور ایران در سوریه افزون بر هزینه انسانی، میلیاردها دلار هزینه در پی داشت. تحولات اخیر سوریه همچنان میتواند منافع ملی کشور را به صورتهای گوناگون تحت تأثیر قرار دهد. آسیبشناسی هدفگذاریها و سیاستهای گذشته و فعالیت دستگاههای ذیربط و نقادی روشها و رویههای منتهی به شرایط امروز یک ضرورت ملی است. پیامدهای شرایط جدید برای کشور تابعی از بازبینی، بازنگری و آسیبشناسی روندهای پیشین و تعریف سیاستها و اهداف جدید است. پیامد تحولات پیچیده سوریه به کل منطقه سرایت میکند و میتواند در لبنان، عراق، فلسطین، یمن و حتی قفقاز و شرق ایران اثرات پیشبینینشدهای در پی داشته باشد. امروز وقت بررسی صورتحساب اقتصادی، سیاسی، انسانی، اجتماعی، داخلی، خارجی و منطقهای حمایتهای دهه گذشته از بشار اسد است. بررسی دقیق این روند میتواند به طراحی هدفمند، معقول و مبتنی بر منافع ملی سیاستهای تازه منجر شود.
4- بررسی نقش ترکیه در تحولات سوریه در دهه گذشته و اهداف و برنامههای ترکیه در سوریه و منطقه حاوی یک واقعیت نگرانکننده است. اسلامگرایان ترکیه که با هدف تنش صفر با همسایگان کار خود را در حدود دو دهه پیش آغاز کردند، امروز با عطش سیریناپذیر به دنبال توسعهطلبی و مداخله آشکار و گسترده در خارج از مرزهای خود و امور داخلی دیگر کشورها بهویژه همسایهها هستند. حضور نظامی گسترده ترکیه در خارج از مرزهای خود، حتی از حضور نظامی در خارج از کشور، از ارتش انگلستان، روسیه، فرانسه و چین پیشی گرفته است. در این موقعیت، تحولات سوریه انگیزه دولت ترکیه را برای پیشبرد سایر برنامههای منطقهای و بینالمللی خود دوچندان میکند. تحریک افکار عمومی و جلب نظر گروهی از شهروندان ترکیه با اهداف داخلی و انتخاباتی، تنها بخشی از علل بروز رویکردهای ترکیه در سوریه و منطقه است. دلایل ایدئولوژیک و سیاسی دیگری هم بر کنشگری ترکیه در محیط بلافصل بینالمللی اثرگذار است. یکی از مقامات بلندپایه میدانی کشور از فریبکاری ترکیه در رویدادهای اخیر گفته است؛ البته نگفتهاند که ورود در مناسبات سیاسی همچون خرید از یک بقالی نیست که به راحتی مقهور فریب شود. سیاست نیازمند درک واقعبینانه بر مبنای مطالعات فراوان و بهرهگیری از خرد جمعی از مناسبات جهانی بر اساس منافع ملی است. اما جدا از فریبخوردن مسئولان کشور از ترکیه، باید بیش از پیش درباره برنامههای آتی ترکیه اندیشناک بود و فکری کرد تا دوباره این فریبها تکرار نشود و هزینههای گزافی بر ملت تحمیل نشود. در شرایطی که کشور با سیاهه بلندبالایی از مسائل داخلی، منطقهای و بینالمللی دستبهگریبان است و آتش اختلافات جناحی و در ادامه آن تندروی بیمنطق گروهی غیرپاسخگو، کشور را آبستن حوادث نگرانکننده محتملی کرده است، بیش از پیش بر مبنای منافع ملی باید به بازبینی و تجدیدنظر درباره سیاستهای داخلی و منطقهای اندیشید و به شکلی عقلایی و هدفمند برای گذر کشور از چنین شرایط دشواری اقدام کرد.
حامدرحیم پور