صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۱  ، 
شناسه خبر : ۳۷۷۹۵۵
مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه سوم تیرماه ۱۴۰۴
در نتیجه همان‌گونه که رژیم صهیونی با مجازات سخت توسط ملت ایران «ضعیف و بیچاره» شده و از این باتلاقی که خود ایجاد کرده خلاصی نخواهد داشت، آمریکا هم باید منتظر سرنوشتی به مراتب بدتر از جنگ‌های ویتنام و افغانستان باشد

فردو نماد شکست استراتژیک آمریکا!

دکتر محمدحسین محترم

تنها فرمان خداوند به مؤمنین در قرآن کریم که ۳۶۵ بار به اندازه روزهای یک سال تکرار شده «ولاخوف» است. خروش مردم در روز جمعه خشم و نصر پس از تهدیدات سخیف ترامپ و استقامت آنها در روزهای گذشته مصداق همین یک کلمه بود. گرچه جهانِ غرب پشت اسرائیل قرار گرفته اما ملت ایران با این خروششان نشان دادند که در این اعتقاد راسخند که خدایِ جهان پشت ایران است وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللهَ رَمی. لذا با این پشتیبانی الهی است که رهبر معظم انقلاب به عنوان فرمانده کل قوا مقتدرانه خطاب به دشمن می‌فرمایند «ملّت ایران تسلیم‌شدنی نیست، وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»!، چون «ما ملت امام حسینیم»! و ملت ایران مصداق«إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» است. حمله ۲۳ خرداد به ایران با ترور فرماندهان ارشد نظامی در تاریخ ثبت شد، حال آنکه حمله سوم شهریور ۱۳۲۰ بدون ترور فرماندهان ارشد نظامی ثبت شده است، ولی شاه ایران! با یک تهدید در کمتر از چند ساعت تسلیم شد و شکست و اشغال ایران را پذیرفت و فرار کرد، اما رهبر مقتدر ایران پس از شش روز ایستادگی علی‌رغم تهدید سخیف ترامپ و سه کشور اروپایی‌، شجاعانه بر صفحه تلویزیون حاضر شد و پیروزمندانه گفت«ملّت ایران تسلیم شدنی نیست»! باری‌، با «رفتار متین، شجاعانه و وقت‌شناسانه ملت ایران» در ایستادگی مقابل «جنگ تحمیلی» و «صلح تحمیلی» و «هرگونه تحمیلی»، تحلیل تحولات جنگ و تهاجم ابلهانه و خباثت‌آمیز آمریکا و رژیم صهیونی علیه ایران یک تصویر جدید از «آسیب‌پذیری استراتژیک رژیم صهیونی» را ترسیم کرده است:
 ۱- ابتدا آمریکا و اسرائیل با ترورهای غافلگیرکننده و اختلال اولیه‌ای در سیستم دفاعی ایران‌، جنگ را آغاز کردند و تصور می‌کردند حداقل تا دو هفته مانع هرگونه اقدامی از سوی ایران خواهد شد و در این دو هفته می‌توانند اهداف اصلی خود را عملیاتی کنند. اما سیستم دفاعی کشور نه‌تنها توانست به سرعت و در چند ساعت خود را بازسازی و آماده دفاع کند، بلکه مهم‌تر اینکه در همین چند ساعت دستور حمله نیز صادر و بلافاصله عملیاتی شد! این اولین شکست آمریکا و اسرائیل در حمله به ایران بود و فهمیدند دچار یک اشتباه و «خطای راهبردی» شده‌اند.
۲- شکست دوم آمریکایی‌ها این بود که تصور می‌کردند پس از حمله می‌توانند با فضاسازی پاسخ ایران را به تعویق بیندازند‌، یا مانع آن شوند و یا آن را کم‌اثر کنند و یا حداکثر پیش‌بینی آنها این بود که پاسخ ایران در حد وعده صادق یک و دو خواهد بود. اما حملات کَمّی و شدید ابتدائی با نسل قدیمی موشک‌ها و حملات کیفی قدرتمند با استفاده از نسل جدید موشک‌ها در زدن اهداف نظامی و غیرنظامیِ و زیرساختی و اقتصادی رژیم صهیونی بدون محدودیت و ملاحظات، «محاسبات آمریکا و اسرائیل» را عوض کرد. به‌خصوص که سامانه‌های چند لایه پدافندی اسرائیل در رهگیری موشک‌های حتی نسل قدیم ایران «شکست جبران‌ناپذیری» از خود به نمایش گذاشتند و «افسانه نفوذناپذیری» اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل برای همیشه فرو ریخت و این شکست سوم راهبردی در حمله به ایران بود. درگیری وسیع سیستم پدافندی و جنگنده‌های صهیونیستی، آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی با پهپادهای ایران در آسمان عراق و اردن و از روی عرشه ناوهای آنها هم نتوانست مانع عبور موشک‌های ایران شود و کمکی به سیستم دفاعی اسرائیل نکرد!
۳- با قدرت‌نمایی نیروهای مسلح ایران و به دست گرفتن ابتکار عمل، مشخص شد که هرچند دشمن آغازکننده جنگ بود‌، اما مدیریت پایان جنگ با آنها نیست. در نتیجه فضای اضطراب بر مقامات آمریکایی و صهیونی حاکم شد و پس از شکست در میدان علاوه ‌بر تصمیم به ورود مستقیم آمریکا به جنگ، تلاش کردند «روایت جنگ» را با سانسور مدیریت کنند. اما در این مدیریت هم شکست خوردند و با انتشار تصاویر موشک‌های ایرانی در آسمان سرزمین‌های اشغالی دنیا اقناع شد که اسرائیل جنگ را باخته است، همان‌گونه که جهان اقناع شده بود اسرائیل متجاوز است. زمانی‌که با کوچک‌نمایی خسارات و تلفات و استفاده از واژه «مفقودین» برای کشته‌های خود و با مجبور کردن رسانه‌های عربی و غربی و یوتیوب و اینستاگرام به قطع پخش زنده آسمان تل‌آویو و اورشلیم و حیفا و سایر اراضی اشغالی و با دستگیری خبرنگاران خارجی و داخلی به دلیل فیلمبرداری از حملات ایران و با خاموش کردن دوربین‌های مدار بسته و ترافیکی در بخش‌های وسیعی از فلسطین اشغالی نتوانستند شکست خود را سانسور کنند، دست به جنایتی زدند که با حرکت شجاعانه رسانه ملی موجب شد شکست آنها بدون سانسور در معرض و منظر جهانیان به نمایش گذاشته شود و اطلاع‌رسانی و نمایش لحظه به لحظه اقتدار نیروهای مسلح ایران و ضعف و شکست صهیونیست‌ها بدون وقفه ادامه یافت.
۴- اما نکته مهم اینکه، فوردو و سانتریفیوژهای پیشرفته نصب شده هیچ خسارت و آسیبی ندیده‌اند. چراکه اگر فردو از بین رفته بود، شاهد دهانه‌های آتشفشانی، گسیختگی الکترومغناطیسی، تشعشعات هسته‌ای، پرواز اضطراری، روشن شدن لرزه‌نگارها و شعله‌های فروسرخ در زیر کوه بودیم. اما️ در حال حاضر از نظر فنی هیچ تأییدیه‌ای از SAR و هیچ خوشه‌بندی دهانه‌ای و هیچ تحلیل فلش چندطیفی و هیچ نشانه‌ای از آتش زیرزمینی و هیچ حلقه BDA وجود ندارد. لذا فردو از فردا همچنان می‌چرخد اما پیچیده‌ترین و گران‌ترین عملیات نفوذ واشنگتن در تاریخ تخریب سنگرها شکست خورد و هواپیمای بی-۲ هم با بمب‌هایش آزمایش مفتضحانه‌ای پس داد و تهدید بی-۲‌ها هم بی‌اثر شد. در نتیجه ترامپ قمارباز علی‌رغم ادعای دروغینش مبنی بر پایان دادن به «جنگ‌های احمقانه»، دست به «قمار احمقانهِ بزرگی» زد و قمار بدی با ایران شروع کرد. چراکه نه‌تنها حمله او شکست خورده، بلکه آمریکا بدون هیچ موفقیت استراتژیکی، «شکست استراتژیک» خود را به نمایش گذاشت. خسارتی به فردو وارد شده یا نشده باشد، مهم نیست، بلکه ترامپ به علت حمله به اقتدار و تمامیت ارضی ایران باید منتظر عواقب قمار خود، در منطقه و فرا منطقه باشد. علاوه‌بر این باید نظاره‌گر بالا رفتن تهران از نردبان تشدید تنش خود، با غنی‌سازی ۹۰ درصد بدون تسلیم شدن و بیچاره شدن صهیونیست‌ها و ناامن بودن سرزمین‌های اشغالی تا محو کامل این باند جنایتکار باشد! لذا به گفته اسکات ریتر افسر سابق نیروی دریایی آمریکا «حملات ترامپ به ایران نمایشی برای حفظ آبرو بود!» وی تاکید می‌کند «به دلیل شکست اسرائیل در حمله به ایران، دهان گشاد ترامپ او را به گوشه‌ای رانده بود، چون ایران حاضر نبود وارد بازی او شود. و مجبور شد برای حفظ آبروی خود به دو مرکز خالی که قبلا توسط اسرائیل مورد حمله قرار گرفته بود، حمله کند و شش بمب را روی تاسیسات تخریب‌ناپذیر فردو پرتاب و ادعا کند آن را نابود کردم»!
۵- شاید جنگ با شدت بیشتر و تلفات غیرنظامی فزاینده‌ای گسترش یابد و به خلیج‌فارس و تنگه هرمز نیز کشیده شود که با ورود آمریکا به جنگ مستقیم و هدف قرار دادن برخی شناورها در خلیج‌فارس توسط اسرائیل قرائن از این حکایت دارد. تا جایی که خود رژیم صهیونی تلفات چهار تا پنج هزار نفری در سرزمین‌های اشغالی را پیش‌بینی کرده و آمریکایی‌ها از تلفات نیروهای خود در منطقه به‌شدت ابراز نگرانی می‌کنند! اما تا اینجای کار تحلیل میدان جنگ نشان می‌دهد نه‌تنها با شهادت سیدحسن نصرالله و هنیه و سنوار و دیگر فرماندهان مقاومت و تحولات غزه و لبنان و سوریه‌، ایران ضعیف نشده است، بلکه اکنون با شهادت عزیزانی مثل سرداران باقری و سلامی و رشید و حاجی‌زاده و.... هم نتوانسته‌اند پیام ضعف ایران را به دنیا مخابره کنند و با حمله به فردو نیز ایران تسلیم نشده، چراکه ایران با درس راهبردی که از تجربه ‎تحولات لبنان و غزه و فریبکاری آمریکا و صهیونیست‌ها گرفته است، می‌داند که حفظ تمامیت ارضی و امنیت و آرامش و آسایش ملت ایران فقط با قدرت موشک و جنگیدن تامین می‌شود نه با مذاکره، و دیگر فریب هیچ‌گونه ‎آتش‌بس تحمیلی و یا درخواست صلح تحمیلی برای تجدید قوای دشمن را نخواهد خورد. گرچه درخواست هرگونه آتش‌بسی، خود نشانه دست برتر ایران و شکست دشمن در میدان است، در غیراین صورت هیچ‌گاه درخواست آتش‌بس را نمی‌دادند و با هرگونه آتش‌بسی مخالفت می‌کردند‌، مثل وتوی قطعنامه‌های آتش‌بس در غزه! همچنین ترامپ با حمله ابلهانه خود به فردو هم نتوانست ایران را وادار به آتش‌بس و صلح تحمیلی کند که اگر توانسته بود ادعا نمی‌کرد ایران باید به میز مذاکره برگردد!
۶- اما یک سؤال مهم! آیا آمریکا تاکنون به جنگ منطقه ورود نکرده بود؟! آمریکا
از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که نیروهای ویژه سنتکام وارد سرزمین‌های اشغالی شدند و در تل‌آویو اتاق جنگ تشکیل دادند، و تاکنون۹۰هزار سلاح فوق پیشرفته و سامانه تاد، اف ۳۵، بمبهای سنگرشکن به اسرائیل داده، وارد جنگ شده است. یعنی تمام امکانات حمله از نقشه و فرماندهی و دستور حمله تا هواپیما و خلبان و موشک و بمب و پهپاد و... همه از آمریکاست و حتی خود ترامپ نیز به سخنگوی حمله علیه ایران تبدیل شده و تا اکنون نیز با تمام توان در حال پدافند از آسمان سرزمین اشغالی است و کریدور هوائی در منطقه برای نیروی هوائی صهیون باز کرده و در حمایت سیاسی، رسانه‌ای و طرح ریزی راهبردی عملیاتی و کمک‌های مالی و ورود به عملیات در دریای سرخ به منظور شکستن محاصره بندر ایلات نیز سنگ تمام گذاشته بود. بنابراین آمریکا تاکنون به صورت اعلام نشده وارد جنگ شده بود اما هزینه نداده بود و حال با ورود رسمی و اعلام شده به جنگ متحمل هزینه‌ای سنگین خواهد شد، و این هم از حماقت‌های ترامپ است. چون اولا تمام پایگاه‌های آمریکا در تیررس نیروهای مسلح ایران و جبهه مقاومت هستند و سربازان آنها در تابوت‌ها به خانه بر خواهند گشت. ثانیا با ورود رسمی آمریکا و کشیده شدن جنگ به خلیج‌فارس‌، مزیت‌های استراتژیک ایران در قدرت دریایی و بستن تنگه‌های راهبردی منطقه از جمله هرمز و باب‌المندب و انفجار قیمت نفت و جهانی شدن بحران انرژی و سقوط قراردادهای میلیارد دلاری ترامپ با کشورهای خلیج‌فارس و نابودی رؤیای اقتصادی در منطقه می‌تواند تمام دنیا را در مقابل آمریکا قرار خواهد داد. ثالثا افکار عمومیِ به شدت ضداسرائیلیِ داخل و خارج آمریکا و در منطقه و سطح بین‌الملل مقابل آمریکاست و جمهوری اسلامی توانسته است با سیاست حکیمانه خود افکار عمومی دنیا و کشورهای جهان را با خود همراه کند. رابعا علاوه‌بر مراجع و حوزه نجف بخصوص آیت‌الله سیستانی و علمای کربلا و علمای الازهر مصر و اخوان‌المسلمین که حفظ اسلام را در حمایت از ایران می‌دانند، اکنون چهار کشور هسته‌ای دنیا منافع خود را در ایستادن کنار ایران و سازمان همکاری اسلامی و ۲۱ کشور عربی - اسلامی منافع خود را در پرهیز از جنگ با ایران و گروه‌های مقاومت یمن و لبنان و عراق و سوریه و غزه و... منافع منطقه را در جنگیدن در کنار ایران تعریف می‌کنند. خامسا! کسی باور نمی‌کرد در جنگ جهانی اول ترور یک پادشاه بتواند جهان را به آتش بکشد. لذا دنیا اکنون یا باید شاهد پیامد نتیجه ترور سرداران ایرانی باشد، یا آمریکا شکست را بپذیرد و رژیم صهیونی را به عنوان متجاوز معرفی نماید. سادسا ترامپ هرچند قمارباز است‌، اما خیلی احمق است که با ورود مستقیم به جنگ چنین هزینه‌ای را که حتما خود تحمل آن را ندارد، به آمریکا تحمیل کرد و به تاکید رهبر معظم انقلاب باید بداند «بدون تردید صد درصد به ضرر او و با صدمه جبران‌ناپذیری همراه است که چند برابر صدمه به ایران خواهد بود». درنتیجه همان‌گونه که رژیم صهیونی با مجازات سخت توسط ملت ایران «ضعیف و بیچاره» شده و از این باتلاقی که خود ایجاد کرده خلاصی نخواهد داشت، آمریکا هم باید منتظر سرنوشتی به مراتب بدتر از جنگ‌های ویتنام و افغانستان باشد. سابعا باید ورود آمریکا به جنگ با ایران را فرصتی بزرگ برای اخراج او از منطقه دانست و باید این سخن سردار شهید سلیمانی را خطاب به ترامپ تکرار کنیم که «آقای ترامپ قمارباز بیا ما منتظریم‌، ما مرد میدان برای شما هستیم، حریف تو ما هستیم، جنگ را شما شروع می‌کنید اما پایانش را ما تعیین می‌کنیم، بیا!» لذا تحلیل تحولات پساجنگ نیز تصویر جدید دیگری از «شکست استراتژیک آمریکا» و «تغییر معادلات منطقه و بین‌الملل» را ترسیم می‌کند، چون ایران در حال جنگیدن در جنگی است که آینده جهان را تعیین خواهد کرد و از این به بعد به گفته جفری‌ شان کینگ نویسنده و فعال آمریکایی«ایران شایسته سطح جدیدی از احترام از سوی ما و همه دنیاست، آنها کاری را انجام دادند که ما در ۲۰ ماه گذشته به تمام دنیا التماس می‌کردیم، انجام دهند!»

برخورد قاطع بهترین گزینه بازدارندگی مقابل رژیم صهیونی

داود عامری

نگاهی به تاریخچه شرارت‌های رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که نطفه نامشروع این رژیم با ترور، قتل وتجاوزگری بسته شده است. ماهیت وجودی رژیم نامشروع اسرائیل با جنایت عجین بوده و کماکان بر روش همیشگی خود که عبارت است از وحشی گری و تجاوز ادامه می‌دهد. 
 در طول تجاوزات این رژیم به مردم بی‌پناه غزه، رژیم سفاک و اشغالگر صهیونی، در برابر دیدگان تمامی جهانیان و با چشم پوشی یا حمایت کشور‌های قدرتمند جهان، اقدام به نسل کشی آشکار در جنوب لبنان و نوار غزه کرد و تاکنون کوچک‌ترین توجهی به اعتراضات مردمی و محکومیت جنایت‌های آن توسط کشور‌های مستقل جهان نکرده است، لذا آنچه می‌تواند این رژیم کودک‌کش را سر جای خود بنشاند و از تجاوز و تعدی باز بدارد، مقابله به مثل و اقدامات قاطع و اثربخش است، چراکه مرور رفتار‌های وحشیانه صهیونیست‌ها نشان می‌دهد که این رژیم غاصب به هیچ یک از قوانین بین‌المللی پایبند نبوده و نیستند. ترور دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامی، در شرایطی که ایران اسلامی مشغول مذاکره بود، نشان دهنده اوج درنده خویی و عبور این رژیم نامشروع از تمام قوانین بین‌المللی و تمام معیار‌های انسانی است که عملاً اعلان جنگی تمام عیار و به طریق ناجوانمردانه است. کشتار وحشیانه مردم بی‌دفاع فلسطین و عدم واکنش مناسب و بازدارنده مجامع بین‌المللی این رژیم نامشروع را جری‌تر از گذشته کرد تا این بار اقدام به بازی با آتش بکند و عملیات متقابل ایران اسلامی در موشک باران سرزمین‌های اشغالی، بهترین پاسخ فرزندان ملت ایران به جنایت‌های این رژیم است. واقعیت امر این است که تاکنون رژیم صهیونیستی در حق ملت‌های منطقه به خصوص فلسطین مظلوم از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است و سکوت سردمداران شورای امنیت وحمایت‌های آشکار و پنهان امریکا از این رژیم جعلی، آنها را به موجوداتی در منطقه تبدیل کرده است که جز با پاسخ کوبنده و فلج کننده، راهکار دیگری برای متوقف کردن جنایت‌های این رژیم نیست. عملکرد رژیم صهیونی و حامیان آن که به وضوح صلح و امنیت جهانی را به مخاطره انداخته است، نشان می‌دهد که این فرزند نامشروع نظام‌های استکباری جز زبان زور نمی‌فهمد و لازم است کشور‌های مستقل ضمن حمایت از ایران اسلامی، برای صیانت ازصلح جهانی، اقدام به تشکیل یک ائتلاف کارآمد و اثرگذاربرای مقابله با جنایت‌های این رژیم بنماید. سؤال اساسی این است که آیا اگر مجامع بین‌المللی و مدعیان صلح و امنیت در شورای امنیت و سازمان ملل، به وظایف خود در قبال مردم مظلوم فلسطین، لبنان و سوریه عمل کرده بودند، آیا آنها می‌توانستند به راحتی دست به ترور دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامی ایران اسلامی بزند. برآورد‌ها نشان می‌دهد که بدون پشتیبانی و حمایت قدرت‌های بزرگ، رژیم غاصب اسرائیل جرات کوچک‌ترین تحرکی در منطقه نداشت و آنچه باعث جری‌تر شدن و ادامه دادن به توحش توسط این رژیم جعلی شده است، مماشات وعدم برخورد قاطع در منطقه با آن بوده است و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند، رژیم صهیونی در حمله به ایران اسلامی، ترور فرماندهان و دانشمندان ایران اسلامی دست به اشتباه بزرگی زده است که به حول و قوه الهی آخرین اشتباه آن خواهد بود و این حرکت غیر انسانی و خارج ازتمام قوانین بین‌المللی پذیرفته شده، شروع اضمحلال و نابودی آن خواهد شد.

هزارتوی خطرپذیری آمریکا

سید جواد میری

سفیر سابق آمریکا در روسیه درباره حمله آمریکا به ایران صحبت های قابل تاملی داشته است.
۱. مایکل مک‌فال، سفیر سابق آمریکا در روسیه، روز شنبه هشدار داد که حملات آمریکا به ایران می‌تواند به انحاء گوناگون بر دشمنان آمریکا در سراسر جهان تأثیر بگذارد.
۲. مک‌فال در این مصاحبه‌ گفت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و شی جین‌پینگ، رئیس جمهور چین، از اینکه ایالات متحده در حملات «پیشگیرانه» شرکت کرده است، خوشحال شده‌اند. [اما چرا؟]
۳. مک‌فال با اشاره به حمله ایالات متحده به عراق که بر اساس این نظریه که رژیم صدام حسین سلاح‌های کشتار جمعی دارد و آمریکا را تهدید می‌کند، آغاز شد، گفت: «فکر می‌کنم ما واقعاً باید سایر منافع خود در جهان را که ممکن است تحت تأثیر این حمله امروز قرار گرفته‌اند، درک کنیم. این یک جنگ پیشگیرانه است. جهان از جنگ‌های پیشگیرانه حمایت نمی‌کند. ما این را در سال ۲۰۰۳ آموختیم.»
۴. پوتین این را جشن خواهد گرفت زیرا او نیز به زعم خود “جنگ پیشگیرانه” در اوکراین انجام داده است و اکنون به نظر می‌رسد که خب، این دقیقاً همان کاری است که قدرت‌های بزرگ انجام می‌دهند. شاید شی جین‌پینگ هم همین فکر را بکند. او نیز خواهد گفت: «خب، اگر آمریکایی‌ها می‌توانند علیه ایران این کار را انجام دهند، ما هم می‌توانیم.»
۵. مک‌فال به این نکته اشاره کرد که ترامپ به دنبال تسلیم بی‌قید و شرط ایران بود ولی من مطمئن نیستم تهاجم ترامپ به این نتیجه ختم شود.
۶. من فکر نمی‌کنم ایرانیان الان بیایند و بگویند بیایید یک مذاکره بلندمدت کنیم. تصور من این نیست.
۷. ترامپ می‌گوید “خبر خوب” این است که ما قدرت اتمی ایران را نابود کرده‌ایم اما نکته مهم اینجاست که این به اصطلاح خبر خوب فقط برای امروز است ولی باید به عواقب درجه یک، دو، سه و چهار بعد از این فکر کنیم. آنها فوراً تلافی خواهند کرد و امیدوارم ما برای جلوگیری از آن آماده باشیم.
این مجموع سخنان سفیر سابق آمریکا در روسیه است. نکته مهم این است که با این حرکت آمریکا علیه ایران “فضای آشوب” در بستر جهانی کاملاً در حال پدیدار شدن است و یقیناً عواقب جنگ تحمیلی علیه ایران محدود به خاورمیانه نخواهد بود. امکان بروز جنگ چین علیه تایوان و فضای خاور دور و تشدید و گسترش جنگ روسیه علیه اوکراین و اروپای شرقی … دور از تصور نخواهد بود.

جنگ نهایی

حمزه نوذری
 

گمان برده می‌شود جنگ در خاورمیانه جنگ سرنوشت‌ساز برای بشریت است. حتی در رمان و فیلم فانتزی ارباب حلقه‌ها و هابیت نیز نزاع نهایی در سرزمین میانه درمی‌گیرد. پنداشته می‌شود جنگ نابودگرانه در سرزمین میانه برای صلحی هزارساله است. جنگی است که در آن سرنوشت بشر رقم می‌خورد. این تلقی از جنگ، باب جنگ‌های بسیاری را می‌گشاید و از نو برقرار می‌کند.

براساس‌این خشونت بزرگ علیه بشر شروع می‌شود. آلن بدیو، فیلسوف فرانسوی، در کتاب این قرن می‌گوید دیگر ما با جنگ به معنی هگلی آن سر‌‌و‌کار نداریم. حمله ناپلئون بناپارت به آلمان برای هگل برسازنده خودآگاهی گروهی از مردم آلمان بود. از نظر هگل، جنگ آگاهی می‌آفریند؛ به‌ویژه آگاهی ملی. هگل به‌همین‌دلیل از حمله ناپلئون به کشور خودش استقبال کرد؛ در‌حالی‌که بر خطا بود. گروه‌های مختلف جامعه از تهاجم کشوری دیگر به سرزمین‌شان استقبال نمی‌کنند، بلکه برای کمک به همدیگر منسجم و همبسته می‌شوند.

ایده اصلی حمله به ایران این است که آخرین جنگ در خاورمیانه است، جنگی است که از جنگ بزرگ جلوگیری می‌کند. تصور می‌کنند مسئله اصلی پایان‌بخشیدن به چیزی است که فجایع عظیم می‌آفریند. گویی جنگ را فقط با جنگ می‌توان متوقف کرد. با چنین نگاهی همیشه جنگ دیگری ضروری است. همیشه گفته می‌شود این جنگ آخرین خواهد بود. برای صلح همیشگی باید جنگ بزرگی آغاز شود. مائو چنین جنگی را جنگی انقلابی نامید یا هگل آن‌ را جنگ آگاهی‌بخش معرفی کرد.

سؤال دیگری مطرح می‌شود و آن این است که چگونه می‌توان جنگ عادلانه/ناعادلانه، جنگ خوب/جنگ بد را توضیح داد. جنگ عادلانه جنگی است که ناعادلانه‌ها را پایان می‌دهد و جنگ خوب، جنگی است که بدها و شرارت‌ها را متوقف می‌کند، اما مسئله این است که چگونه این مفاهیم برساخته می‌شوند. 

برخی سیاست‌مداران کشورهای اروپایی و آمریکا، که از تجاوز به ایران حمایت می‌کنند، می‌گویند این جنگ به این دلیل است که از جنگ بزرگ ممانعت می‌کند. به نظر آنها این حمله، جنگی است که قرار است امر قطعی پیش‌روی ما ظاهر کند. منهدم می‌کند تا قطعیت پایدار شود. تجاوز و جنگ علیه دیگران را به دروغ موجه می‌کنند با این ادعا که ساختاری نو ساخته خواهد شد. با فریب‌کاری می‌گویند این جنگ خوبی است که جنگ بد را منتفی می‌سازد.

توهمی ساخته‌اند که این جنگ، جنگ آخر در خاورمیانه است که پس از آن بنیاد صلح دائمی بنا نهاده می‌شود. جنگ را توجیه می‌کنند که نزاع نهایی است. اما نزاع نهایی در کار نیست؛ همان‌گونه که برتولت برشت در نمایش‌نامه ننه دلاور می‌گوید تا پاپ و امپراتور هستند، جنگ هم هست. جنگ غم و غصه‌ای ندارد و هر لحظه دوباره بر می‌خیزد، چون این‌ دو (امپراتور و پاپ) آن‌ را زمانی که از تب‌و‌تاب افتاده است، احیا می‌کنند.

می‌گویند برای بنیاد نهادن باید منهدم کرد. مردم با اضطراب نظاره می‌کنند که بنیاد نهادن و منهدم‌کردن و تخاصم و جنگ مدام تکرار شده است. مردمی که می‌گویند نه به تجاوز و جنگ، اما گویی امپراتور و پاپ نمی‌شنوند. توهم جنگ آخر یا جنگ خوب آن‌چنان در اذهان برخی سیاست‌مداران اروپا و آمریکا جای گرفته است که حمله به ایران و نقض تعهدات و قوانین بین‌المللی را به‌عنوان کار کثیفی که باید انجام شود، تعریف می‌کنند. از حمله به ایران قدردانی می‌کنند که بار سنگین کار کثیف از دوش آنها برداشته شده است. چنین تفکری پایانی است بر اخلاق و انسانیت. آیا آنها درک نمی‌کنند که این حمله و تجاوز بسیار فاجعه‌بار است؟ نه‌فقط انسان‌های بی‌گناه کشته می‌شوند، بلکه فاجعه‌ای است برای بی‌اثر شدن تعهدات و قوانین بین‌المللی و از بین رفتن بوم، زیست و سرزمین‌های بسیاری به دلیل نشت و تعشعشات مواد خطرناک. دردناک و رنج‌آور است شنیدن گفتارهایی که آزادی، دموکراسی و رفاه را زیر پوتین‌های سربازان خارجی جست‌وجو می‌کنند. تهوع‌آور است دیدن کسانی که در این حمله از شوق، خواب اریکه قدرت می‌بینند؛ در‌حالی‌که حمله برای ایرانی ضعیف طراحی شده است.

به احترام رجزخوانی چاوشی

سید صادق غفوریان

«محسن چاوشی» این بار هم تمام قد پای وطن اش ایستاد، در قطعه ای موسیقایی از «تکه های پیکر»  شهیدان تجاوز صهیون به وطن گفت، از خیال خام و صلح تحمیلی توسط کسانی گفت که شیپور جنگ را نواخته اند، از تکه پاره شدن گنبد آهنین رژیم گفت، از شمشیر دودم خشم ایران گفت، از وطن دوستی و یافتن علاج در وطن گفت و یک جا هم آزادگان جهان را خطاب کرد و گفت: «فکری برای تربیت اقوام برده دار کنید.» 
و در پاره ای دیگر از شعر چه باشکوه در برابر خونخواران کودک کش رجزخوانی کرده که: 
آژیرهای ممتدشان
سوراخ‌های گنبدشان
این موش های شب زده را ای گربه‌ها شکار کنید
کودک کشان ورطه نیست 
بزدل تر از شما چه کسی ست
ما در مسیر آمدنیم جرثومگان ظلم و ستم
وقت است تا به همت هم از خانه ها فرار کنید
این است روایت هنر متعهد، زمان شناسی و باورهای پاک وطن دوستانه یک خواننده که تمام قد به احترام اش باید ایستاد و کلاه از سر برداشت. اجازه بدهید جزئی تر بگویم که چرا «علاج» چاوشی قابل احترام است.
چون در این قطعه هم غرور، تمام وجودت را فرا می گیرد، هم برای مظلومیت آن دخترک شهید که گیسوان خونی اش را دیدیم، دیدگانت خیس اشک می شود، هم با رجزخوانی اش احساس اقتدار می کنیم، هم امیدمان پررنگ می شود، هم به توکل به پروردگار دعوت می شویم و هم از خائنان به وطن منزجر. پس این «هنر» که رنگ دین و وطن و ظلم ستیزی و مقاومت به خود گرفته و اندیشه و زبانی دوپهلو ندارد، بی شک مقدس، قابل ستایش و درخور احترام است. 
نمی توان از ابیاتی که ما را به «توکل» به حضرت پروردگار دعوت می کند، به سادگی گذشت که چه دلنشین و آرامش بخش ظاهر می شود: 
مردم خدا مراقب ماست جز خیر ما ندید و نخواست
آری خدا که در همه جاست، 
از شر دشمنان چه هراس
تنها حساب بر نظر و الطافِ کردگار کنید...
از همه این ها که گذر کنیم، این سروده «کاظم بهمنی» که چاوشی آن را خوانده، زبان و روایت دوپهلو ندارد، مخاطب را به ورطه شک و شبهه نمی اندازد و شفاف و صادقانه در مقام یک مدافع و مجاهد که عاشق و دلباخته آب و خاک و ناموس و وطن است، تو را با خود همراه می کند؛ آری «علاج» محسن چاوشی این گونه قابل احترام است...

آتش‌بس پس از مجازات سخت متجاوز

محسن ردادی

در روزهای اخیر، برخی چهره‌های سیاسی و فعالان رسانه‌ای داخلی با نیت خیرخواهانه، خواستار «آتش‌بس فوری» میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی شده‌اند. به صورت مشخص، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم که گروهی با تمایلات اصلاح‌طلبانه است در بیانیه‌ای چنین گفته‌: «...اکنون زمان تبدیل تهدید به فرصت است. ایران می‌تواند با رهبری دیپلماسی صلح‌طلبانه، با تشكيل «ائتلاف منطقه‌ای ضدتجاوز» و بهره‌گیری از ظرفیت سازمان‌های بین‌المللی و نهادهای داخل آمريكا، جایگاه خود را به عنوان ضامن ثبات منطقه تثبیت کند و برای آتش‌بس هوشمندانه که بر ادامه نبرد بی‌پایان رجحان دارد، تلاش کند.» از دیگر سو، افرادی همچون آقای «علی شریفی‌زارچی» نیز در بستر شبکه اجتماعی ایکس، پیشنهاد توقف جنگ را داده‌اند. اما پرسش بنیادین آن است: آیا آتش‌بس فوری، واقعاً به صلح منجر می‌شود؟ یا برعکس، گامی است به سوی استمرار ناامنی و گسترش تهدید و از دست رفتن جان‌های بیش‌تر؟ در این یادداشت می‌خواهم به نقد این دیدگاه به ظاهر صلح‌طلبانه بپردازم. اما در مقدمه لازم است تأکید کنم نیت افرادی که نام بردم را خیرخواهانه می‌دانم. نشانه آن هم این است که در این روزها، با صراحت جانب مام وطن را گرفته‌اند و بدون لکنت از دفاع در برابر دشمن متجاوز حمایت کرده‌اند. با این موضع‌گیری وطن‌خواهانه، حساب خود را از اندک وطن‌فروشان ایرانی‌نمایی که در این روزهای سخت، سکوت کرده‌اند و یا بدتر از آن، جانب متجاوز به میهن را گرفته‌اند، جدا کرده‌اند. در عین حال، پیشنهادی که برای ترک مخاصمه و آتش‌بس ارائه می‌دهند خطرناک و برای آینده مردم کشورمان کُشنده است. این پیشنهاد از سر بی‌اطلاعی از قواعد سیاست است و وجه مشترک دکتر «شریفی‌زارچی» و روحانیون محترم «مجمع مدرسین و محققین ...» این است که در دانشگاه درس سیاست نخوانده‌اند و صد البته در رشته علمی خودشان متخصص هستند. در ادامه یادداشت تلاش می‌کنم از منظر علم سیاست و نه تحت تأثیر احساسات و هیجانات، به این موضوع بپردازم که چرا «آتش‌بس» و «صلح تحمیلی»، به مراتب برای جان شهروندان خطرناک‌تر از «تداوم جنگ» است.
1- صلح، محصولِ برچیده‌ شدن منبع تهدید است، نه توقف موقت خشونت
آتش‌بس، در بهترین حالت، وقفه‌ای موقت است در روند درگیری. تجربه تاریخی ثابت کرده صلح پایدار، نه در توقف شلیک بلکه در ریشه‌کنی ساختار تجاوز و خشونت‌پراکنی است. در تقابل ایران با رژیمی که ماهیت و مشروعیتش بر جنگ، ترور، اشغال، ترساندن و خرابکاری استوار است، صرف آتش‌بس نه‌تنها راه‌حل نیست، بلکه موجب تأخیر در حل مسآله است.
آتش‌بس بدون تنبیه متجاوز، یعنی دادن فرصت بازسازی به دشمنی که خود را برای تجاوز بعد آماده می‌کند. همواره باید به خودمان یادآوری کنیم رژیم صهیونیستی به ایران شبیخون زد و ایران، نه تمایلی به آغاز جنگ داشت و نه اقدامی در این جهت انجام داد. ما را در وسط مذاکره سیاسی و دیپلماتیک غافلگیر کردند.
 2- توجه به تاریخ و هویت جنگ‌طلبانه دشمن صهیونی
مرور رخدادهایی که در این چند سال اتفاق افتاده نشان می‌دهد با رژیمی مواجهیم که هیچ ارزشی برای قرارداد و دیپلماسی قائل نیست. بر فرض که ایران به صلح تحمیلی و آتش‌بس موقت تن داد؛ آیا به رژیمی که دست به ترور فرماندهان و دانشمندان ایران، کشتن شهروندان ایرانی، حمله به تأسیسات زیربنایی و غیرنظامی، حمله مستقیم به کنسولگری در سوریه زده، می‌توان اعتماد کرد؟ هوش زیادی نیاز نیست که بفهمیم این رژیم تحت هیچ نظم و قاعده‌ای درنمی‌آید و به راحتی تمام قول و قرارهایش را نقض می‌کند. پس صلح وابسته به مهار رژیم صهیونیستی است نه به خواست و تمایل ایرانیان.
در چنین وضعیتی، دعوت به آتش‌بس، بدون در نظر گرفتن توازن مسؤولیت، عملاً نوعی مماشات با متجاوز و فشار بر قربانی است. این نه صلح‌طلبی، بلکه تساهل در برابر بی‌عدالتی است.
3- تجربه تاریخ؛ صلح سست، جنگ خونین‌تر
تاریخ قرن بیستم، پر است از نمونه‌هایی که در آن، «آتش‌بس‌های زودهنگام» و «توافق‌های سطحی»، راه را برای جنگی عظیم‌تر باز کرده‌اند. صلح «ورسای» پس از جنگ نخست جهانی، نه تنها آلمان را رام نکرد، بلکه زمینه‌ساز روی‌ کار آمدن فاشیسم و جنگی دهشتناک‌تر شد. در تقابل با رژیم صهیونیستی نیز، آتش‌بس‌هایی چون توافق اسلو و آتش‌بس‌های پس از هر جنگ غزه، نه تنها امنیت نیاورد، بلکه فرصت بازسازی زرادخانه‌های رژیم اشغالگر را فراهم کرد.
به یاد داشته باشیم «مقاومت، نه عشق به جنگ، بلکه تنفر از تکرار جنایت‌هاست»؛ و این جز با بازداشتن متجاوز محقق نمی‌شود.
* اگر خواهان صلح هستیم، نباید به دنبال آتش‌بس باشیم
دعوت به صلح، مطلوب است؛ اما صلح واقعی، پایدار و ریشه‌دار تنها در پرتو اقتدار در برابر متجاوز، تنبیه عامل تهدید و ترسیم خطوط قرمز امنیتی غیرقابل عبور ممکن است. آتش‌بس‌هایی که بدون اصلاح بنیادهای تجاوز برقرار شوند، صرفاً به رژیم صهیونیستی فرصت می‌دهند بار دیگر، جنگی دیگر، تروری دیگر و جنایتی دیگر را تدارک ببیند. نگاه‌های غیرواقع‌گرایانه و خام چنین می‌پندارند که دیپلماسی و پیمان‌های سیاسی می‌توانند صلح به ارمغان بیاورند. خواندن تاریخ می‌تواند کمک کند از این برداشت‌های سطحی فاصله بگیریم. نیاز نیست راه دور برویم. ۱۰۰ سال پیش و پس از جنگ اول جهانی، صلح‌طلبان دنیا «جامعه ملل» (League of Nations) را تأسیس کردند که از جنگ‌های آینده جلوگیری و از صلح و امنیت بین‌المللی محافظت کنند. اما این پیمان بین‌المللی که با مشارکت اغلب کشورهای مهم دنیا شکل گرفته بود نتوانست از بروز جنگ دوم جهانی جلوگیری کند و سال ۱۹۴۶ منحل شد. نمونه‌های تاریخی مشابه فراوان است و نشان می‌دهد دیپلماسی قادر به جلوگیری از جنگ نیست. به‌خصوص که با قدرت‌های زورگو و متجاوزی همچون رژیم صهیونیستی و آمریکا مواجه باشیم. باید این ضرب‌المثل قدیمی به زبان لاتین را آویزه گوش قرار دهیم: “Si vis pacem para bellum” (اگر صلح می‌خواهی برای جنگ آماده شو).
بنابراین، اگر خیرخواهی برای مردم ایران و منطقه را مبنا قرار دهیم، نه آتش‌بس که «مهار متجاوز» و «دفاع قاطع» باید اولویت قرار گیرد. تنها این مسیر است که در بلندمدت، راه را به‌ سوی امنیت واقعی و صلح پایدار باز خواهد کرد؛ اگرنه، تکرار شعار «جنگ را متوقف کنید»، بدون تحلیل ماهیت جنگ، در نهایت به گسترده‌تر شدن آن منجر خواهد شد. در پایان به دوستان وطن‌دوست پیشنهاد می‌کنم کتاب A Peace to End All Peace نوشته «دیوید فرامکین» را مطالعه کنند. این کتاب با عناوین مختلف از جمله با عنوان «صلحی که تمام صلح‌ها را بر باد داد» ترجمه شده است. نویسنده با بازخوانی صلحی که پس از جنگ اول جهانی تحمیل شد، به این موضوع می‌پردازد که چگونه یک صلح نابجا، می‌تواند به جنگی خونین منجر شود. این کتاب به ما می‌آموزد اگر دغدغه جان‌های عزیز شهروندان کشورمان را داریم، باید از پیشنهاد صلح تحمیلی و آتش‌بس فوری اجتناب کنیم.