این روزها وقتی در مکانهای عمومی حضور پیدا میکنیم، چهرههای بسیاری را میبینیم که خسته، بیحوصله و پر از گلایهاند. گویی ناامیدی و افسردگی آرامآرام در میان افراد جامعه رسوخ کرده است. وقتی کمی نزدیکتر میشویم و با آنها گفتوگو میکنیم، متوجه میشویم که ریشه این ناراحتیها در نبود حس ارزشمندی درونی است. دلایل فراوانی میتواند پشت این وضعیت باشد؛ از فشارهای اقتصادی و اجتماعی گرفته تا مقایسههای بیپایان در فضای مجازی. امروز بسیاری از افراد تصور میکنند ارزشمند بودن آنها نتیجه موقعیت شغلی، درآمد، تحصیلات یا جایگاه خانوادگی است. چنین نگاهی، انسان را در معرض فروپاشی روانی قرار میدهد. کافی است یکی از این عوامل از بین برود؛ ورشکستگی مالی، بیکاری یا شکست عاطفی کافی است تا احساس ارزشمندی به پوچی تبدیل شود. در حالی که ارزشمندی واقعی از وجود انسان سرچشمه میگیرد، نه از دستاوردها. ما ارزشمندیم، چون انسانیم؛ نه به دلیل آنچه به دست آوردهایم، بلکه به خاطر آنچه هستیم. کارآمدی، موفقیت و موقعیت اجتماعی مهماند، اما جایگزین ارزش ذاتی انسان نمیشوند.
پس چه باید کرد تا خود را بپذیریم و احساس ارزشمندی بسازیم؟
نخست، نگاهمان را از بیرون به درون تغییر دهیم. به جای مقایسه دائمی با دیگران، واقعیت زندگی انسانها را ببینیم؛ آنها نیز همانند ما ضعفها و قوتهایی دارند. توقعات غیرواقعبینانه از خود را کاهش دهیم و کمالگرایی افراطی را کنار بگذاریم. در گام بعد، با خود مهربان باشیم و بدون قضاوت گذشته را بررسی کنیم. خطاها بخشی از مسیر رشد هستند، نه سند ناکامی. در گذشته نمانیم و با پذیرش ضعفها، برای بهتر شدن تلاش کنیم. مرور مداوم اشتباهات، ارزشی نمیسازد؛ حرکت رو به جلو است که زندگی را معنا میبخشد. در نهایت، یادمان باشد: برای ارزشمند بودن، کافی است انسان باشیم و خود را همانگونه که هستیم بپذیریم، نه آنگونه که تصور میکنیم باید باشیم.