بصیرت: فجر نامی خاطره انگیز است. افتخاری بزرگ بر سینه ملت ایران؛ حماسه ای جاودان، با تأثیر فراوان در جهان اسلام و دنیای استکباری غرب، که دشمنان را به تکاپو برای شیطنت و آزادیخواهان جهان را به تفکر وا داشته است. در کنار فجر انقلاب، سینمای ایران نیز تولدی دوباره را تجربه نمود. تحولی که در اوایل انقلاب با تولید چندین فیلم سینمایی خوب همراه بود. گویی فیلمنامه از عمق جان نوشته می شد و بازیگر با تمام وجود آن را اجرا می کرد. همه چیز رنگ و بوی فجر انقلاب را می داد. همه جور دیگری می نگریستند. انگار همه تجربه کرده بودند و برای به میراث گذاشتن آن تجربه، می ساختند و نقش آفرینی می کردند. در آن ایام، فیلم ها نشان دهنده ظلم شاهنشاهی بود و غیرت ایرانی؛ گواه از مردمانی بود که در هر شغل و حرفه ای همه تنها با یک هدف مبارزه می کردند و آن هم انقلاب بود و نابودی رژیم ستم شاهی.
امروزه با گذشت سال ها از انقلاب و در یادمان همان ایام، سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر که هر ساله میزبان فیلم های متعددی است بال گشودن بر می گیرد. فیلم هایی که هر کدام با موضوع و قالبی می آیند. اما در این آثار چند اثر می یابیم که در خور انقلاب باشد و همانند سینمای اوایل انقلاب، بتواند سفیر حماسه فجر باشد. از آثار فاخری صحبت می کنم که هر کدام در ایام فرخنده دهه فجر، بارها و بارها از شبکه های مختلف سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است تا نسل جدید را با آنچه اتفاق افتاده، آشناتر نماید.
انگار تنها برخی از همان فیلمهای سینمایی دهه60 روایت کننده فجر انقلاب اسلامی ایران است. آیا با نگاهی به جشنواره فیلم فجر، می توانیم چند فیلمی بیابیم که با همان حال و هوا ساخته شده باشد؟ و آیا بازیگری می یابیم که با همان نگاه و تعهد، بازی کرده باشد؟! چرا باید اجازه دهیم سینمای غرب و کمپانی هایی همچون هالیوود که اسیر دست صهیونیسم بین الملل است و چرخانندگان آن با تفکرات خاص خود، بتوانند هنرپیشگان ایرانی را بفریبند و به جهت نقش آفرینی در فیلم های سینمایی سر تا پا ابتذال غرب به آمریکا دعوت کنند و سپس با تبلیغاتی که جنبه های سیاسی و روانی در آن نهفته است لباس های مبتذل بر تن این هنرپیشگان کنند و با آنها عکس های آنچنانی بگیرند و با طرق مختلف از اینترنت گرفته تا شبکه های ماهواره ای لس آنجلسی پخش نمایند؟! در این سوی قضیه هم دانسته یا ندانسته به این هنرپیشگان دلباخته فرنگ اجازه دهیم تا با بازگشت به کشور، باز هم در سینما و تلویزیون کشورمان به ایفای نقش مشغول باشند. آیا نباید با وجود این که می دانیم امروز دشمن از طریق جنگ رسانه ای و با ابزارهایی که صنعت سینما در اختیارش قرار می دهد به ما حمله ور می شود، به مقابله با او بپردازیم؟! چرا اجازه می دهیم با تولید برخی فیلم ها و با استفاده از هنرپیشگان شناخته شده کشور خودمان دشمن به ما شبیخون بزند. در سال های گذشته فیلم های ضدایرانی از قبیل بدون دخترم هرگز، سنگسار ثریا، افشاگر، اسکندر، سریانا، خانه ای از شن و مه، کشتی گیر، دوبی و هواپیمای 103 به نمایش درآمد و تولید 30فیلم ضدایرانی دیگر در دستور کار هالیوود قرار گرفته است. متاسفانه به دلیل اظهارات نادرست و غیرواقعی یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری مبنی بر شکنجه و تجاوز در بازداشتگاه ها و زندان ها در حوادث پس از انتخابات دو فیلم تاکسی بهشتی ها و ایران زندان براساس همان اظهارات تولید شده و به نمایش درآمده است. با نگاهی خاص به سینمای هالیوود درمی یابیم که بیش از 50درصد از پرفروش ترین فیلم های هالیوود، به موضوع ضداسلامی و آخرالزمانی اختصاص دارد. باید بدانیم هیچ فیلمی در هالیوود بدون هدف و برنامه ریزی ساخته نمی شود و نظام مدیریتی حاکم بر پروژه های تصویری آمریکا به طور خاص و غرب به طور عام، با استفاده از اتاق های فکر، تعیین می کنند که کدام سوژه و کدام مفاهیم باید دستمایه کار تصویری قرار بگیرد. بیاییم کمی با خود روراست باشیم و تفکری که برپایه آن جشنواره فیلم فجر بنیان گذاشته شد را دریابیم. جشنواره ای که یک فرصت بسیار مناسب در اختیار سینمای کشور قرار می دهد تا ظرفیت های خود را بشناسد و در کمبود نقایص همت بگمارد. سینمایی که بتواند سفیر و مبلغ فرهنگ ایرانی و اسلامی میهن عزیزمان ایران باشد.
بهنام اسماعیلی