
جهانی شدن حکایت از روندی تعمیمی دارد که بر اثر انقلاب اطلاعات و ارتباطات جامعه بشری به مرحله خودآگاهی جمعی میرسد. در محیط به وجود آمده از این اتفاق تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد. ایدهها و اندیشهها سریعا به سایر نقاط جهان منتشر و ارایه میشود. در این صورت جهان بسان دهکدهای به نظر میآید که اجزای آن به صورت شبکهای به هم متصل هستند.
* حال جهانیسازی چیست، آیا آن هم روندی تعمیمی دارد؟
** خیر، جهانیسازی حکایت از پروژهای تحمیلی دارد. غرب بدین وسیله در صدد تحمیل ارزشهای خویش خصوصا فرهنگ آمریکایی است. فرهنگ آمریکایی همان فرهنگ کوکاکولایی یا مک دونالدی است که به ترویج مصرفگرایی میپردازد. علاوه بر این در جهانیسازی نظریات لیبرالیستی نیز تحمیل میشود. جهانیسازی آزادسازی تجاری را به دنبال داشته و جهانیسازان خواهان دنیایی هستند که در آن نظام سرمایهداری و شیوه تولید غربی بر سایر شیوهها حاکمیت پیدا میکند.
* روند جهانی شدن دارای چه ابعادی است؟
** جهانی شدن دارای ابعاد مختلفی است. ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، اطلاعاتی، حقوقی و نظامی را میتوان برشمرد.
* در روند جهانی شدن کدام یک از این ابعاد اولویت دارد؟
** در خصوص این که اساس و پایه جهانی شدن چیست اختلافنظر وجود دارد. عدهای اقتصاد را اساسی دانسته و معتقدند که جهانی شدن از اقتصاد سرمایهداری نشات میگیرد. عدهای دیگر ارتباطات را اساس دانسته و معتقدند که موج سوم اطلاعات و ارتباطات تحولات شگرفی در عرصه ارتباطات به وجود آورده است. برخی نیز فرهنگ را اساس تلقی کرده و معتقدند عدهای با بهرهگیری از فناوریهای نوین ارتباطی در صدد تحمیل ارزشهای فرهنگی خود به دیگران بوده و یک فرهنگ جایگزین جهان چند فرهنگی شود.
* ولی برخی از متفکران فرهنگ محور معتقدند که جهانی شدن حاکی از محلی شدن یا واگرایی فرهنگی است نه یگانگی فرهنگی؟
** البته در این باره نظریه واهمگرایی یا فرگمگریشن مطرح شده است که حکایت از تلفیق واگرایی و همگرایی است. این نظریه معتقد است فرهنگها در عین این که بر هویتهای بومی و محلی تاکید میکنند بر یک سلسله ارزشهای مشترک بشری که فراملی و فرامرزی است تاکید دارند. نمونه این ارزشها را میتوان آزادی، حقوق بشر و نوع دوستی ذکر کرد. این مسایل رویکردهایی است که تمامی فرهنگها به ان اذعان داشته و بر محوریت آن صحه میگذارند.
* تا چه اندازه غنای فرهنگی در واگرایی، همگرایی و یا ثبات فرهنگی روند جهانی شدن موثر است؟
** فرهنگ دارای دو بعد ابزرای و محتوایی است فرهنگی میتواند در عرصه جهانی شدن به عنوان فرهنگ قدرتمند عمل کند که غنای لازم را داشته باشد یعنی به اندیشهورزی اهتمام ورزد تا ارزشها و باورهای آن مورد توجه عام قرار گیرد و نیز بایستی از ابزارهای لازم برای تبلیغ و ترویج اندیشه خود برخوردار باشد. مجهز بودن به فناوریهای پیشرفته ارتباطاتی اهمیت فراوانی دارد زیرا پوسته فرهنگ را اموری مثل آیینها، اسطورهها و فناوریها تشکیل میدهند بنابراین در این عرصه هم محتوا و هم ابزار لازم است. فقدان یکی از این دو موجب میشود که آن فرهنگ توان رقابتی خود را از دست بدهد. شیوههای ترویج فرهنگی غرب به دلیل عدم برخورداری از غنای لازم نمیتواند دوام داشته باشد ولی در عین حال اگر فرهنگهایی که در مشرق زمین وجود دارد نتوانند از ابزارهای اطلاعاتی و ارتباطاتی بهره بگیرند توان رقابت را با دیگر فرهنگها نخواهند داشت.
* آیا میتوان از ایده گفتوگویی تمدنها به عنوان ابزاری برای اشاعه فرهنگی خودمان استفاده کنیم؟
** گفتوگوی تمدنها از چند جنبه میتواند توان بازیگری ما را در عرصههای بینالمللی ارتقا دهد: 1- تبلیغ چند صدایی و چند فرهنگی در عرصه بینالمللی به این معنی که جهانی شدن فقط تحمیل ارزشها به صورت یکسویه نیست بلکه کلیه فرهنگها از ارزشهای خاص خود برخودارند.
2- تاکید بر هویتهای منطقهای به این معنی که جهانی شدن به جهانیسازی تبدیل نشود. جهانی شدن فقط از بالا به پایین نیست بلکه این جریان از پایین به بالا نیز وجود دارد. دیالتیک زبرین و زیرین میتواند موجب مطرح شدن هویتهای منطقه در عرصه تصمیمگیریهای بینالمللی شوند. سومین جنبه گفتوگوی تمدنها این است که کار برد زور را منع کرده و روشهای مسالهتآمیز را جهت پرهیز از برخورد پیشنهاد میکند. این ایده میتواند از تبدیل جهانیسازی به برخورد تمدنها پیشگیری کند. آن چیزی که در گفتوگوی تمدنها قابل توجه بوده ملهم شدن آن از اسلام و تفکر ایرانی است، ولی متاسفانه راه کارهای عملیاتی شدن آن به طور دقیق وضع نشده است.
* اشارهای به رابطه جهانیسازی و برخورد تمدنها داشتید. تهدیدها و اقدامات اخیر آمریکا را تا چه حد مرتبط با برخورد تمدنها و جهانیسازی میبینید؟
** برخورد تمدنها وضعیت موجود است و گفتوگوی تمدنها وضعیت مطلوب به نظر میرسد جورج بوش با اطلاق جنگ صلیبی به درگیریهای اخیر و حمایت 60 تن از نظریهپردازان آمریکا از تهدیدهای اخیر بوش برای حمله به دیگر کشورها حکایت از آن دارد که هم در عرصه نظریهها و هم در عرصه عملیاتی برخورد تمدنها مورد تاکید آمریکا است. در این شرایط بر دیگر کشورها است که از رویکرد تقابلی پرهیز کرده و نشان دهند که در نظام کنونی بینالملل سایر فرهنگها و اندیشهها از ایدهها و افکار متفاوتی برخوردارند. کشورهای جهان باید نسبت به تحمیل ارزشهای یکسویه آمریکایی واکنش نشان دهند.
* آیا نظریه تک بعدی برخورد تمدنها عاملی برای نارس شدن و تک بعدی بودن جهانیسازی نیست؟
** جهانیسازی بیشتر بر تحمیل رژیمهای امنیتی مورد نظر غرب اصرار دارد. نظریههایی مثل جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای با منع کاربرد زور و مقابله با تروریسم و یا خلع سلاح برای رژیمهای امنیتی غرب مطرح شده است. آنچه که هم اکنون نیز به اجرا گذاشته میشود، بعد سختافزاری رژیمهای امنیتی است زیرا رژیمهای امنیتی دو بعد سختافزاری و نرمافزاری دارند. آمریکا با دامن زدن به مسابقات تسلیحاتی خواهان فروش سلاحهای خود است تا بدین وسیله از رکود اقتصادی خارج شود. این رویکرد به سیاست سختافزاری ناشی از وضعیت کنونی آمریکا است ولی نباید فراموش کرد که جهانی شدن بعد نرمافزاری هم دارد. آمریکا برای منحرف کردن رژیمها به سمت تحمیلی، خواهان به حاشیه کشاندن رژیمهای مذاکرهای است. این عمل آمریکا در راستای منافع ملی این کشور صورت گرفته و موجب یکجانبه شدن رژیمهای امنیتی خواهد شد.
* نمونهای از سیاستهای نرمافزاری را که هم اکنون در غرب میتواند مورد توجه باشد چیست؟
** تاکید ضرورت خلعسلاح، تاکید بر امنیت زیست محیطی در کیوتو، پیمانMPT یا منع گسترش سلاحهای هستهای، معاهده منع جامع آزمایشهای هستهای که به برخی از این معاهدات خود آمریکا هم نپیوسته است.
* پس چگونه با تاکید به برخی از این معاهدات کشورها را مورد تهدید قرار میدهد؟
** این به فلسفه غربیها بر میگردد که معتقدند خودشان از عقلانیت برخوردارند و سایر کشورها به ویژه کشورهای جهان سوم مانند بچهای هستند که اگر کبریت در دستشان باشد خانهای را به آتش میکشند. آنها میگویند کشورهای جهان سوم به دلیل ضعفشان در مقابل کوچکترین تهدید از مخربترین سلاح استفاده خواهند کرد، لذا معتقدند که سلاحهای هستهای تنها باید در دست خودشان باشد. البته این حاکی از روحیه سلطهجویانه آنها است که خود را صاحب عقلانیت و دیگر کشورها را فاقد آن میدانند.