تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۹  ، 
کد خبر : ۲۳۲۸۹۸

مفهوم استقلال (بخش اول)

صالح اسکندری مقدمه: هفته گذشته افتخار حضور در میان جمعی از نخبگان حوزه های علمیه را داشتم که این جلسه توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به همت برادر دانشمند حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه برگزار شده بود. در تعریف دوستان این مجموعه نخبگان حوزه کسانی بودند که پس از تحصیلات آکادمیک در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و بالاتر برای ادامه تحصیل به حوزه های علمیه آمده اند و یا اینکه به طور همزمان در حوزه و دانشگاه مشغول تحصیل هستند. پس از گزینش های مختلف علمی جمعی از این طیف انتخاب شده بودند تا در دوره های آموزشی پژوهشگاه شرکت کنند. این هسته های فکری در این دوره ها به طور عمیق و انیقی روی چالشی ترین موضوعات حوزه علوم انسانی و به خصوص مباحث مرتبط با علوم انسانی اسلامی متمرکز شده اند. به همین مناسبت راقم این سطور در این جلسه بحثی را در خصوص "مفهوم استقلال و جایگاه آن در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب" پیش کشیدم که با استقبال خوب طلبه های دانشجو مواجه شد. خالی از لطف ندیدم که در این مجال و مجلا گزارشی از مبحث مطروحه ارائه کنم.

مفهوم و تاریخ استقلال
استقلال(‏Independence‏) یک مفهوم چند وجهی و دارای پهنه گسترده ای از مضامین ذهنی و عینی به حساب می آید. که صرفا نمی توان آن را به حوزه سیاسی محدود کرد. این مفهوم یک ارزش انسانی است که در تقابل با خوی پلشت و مذموم سلطه طلبی بشر در ساحات مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رشد کرده و در درازنای تاریخ سابقه دارد. در فرهنگ علوم سیاسی استقلال به جدا بودن حاکمیت یک کشور از دیگر کشورها از نوع سلطه و سیادت خارجی گفته می شود. در واقع استقلال وضعیتی است که در یک دولت- ملت (‏Nation_State‏) مردم یک کشور سرنوشت خود را در دست داشته باشند و در قلمرو خود از حاکمیت برخوردار باشند. در واقع ارتباط مستمر و موثر بین عناصر یک دولت -ملت اعم از جمعیت، سرزمین و حاکمیت بدون دخالت و اخلال بیگانه منجر به پدید آمدن مدلولی به نام استقلال می شود.‏
دولت هایی که به دنبال استقلال هستند معمولا اعلامیه استقلال(‏Declaration of Independence‏) صادر می کنند که اولین نمونه آن اعلامیه استقلال اسکاتلند در 1320 میلادی است و آخرین نمونه آن اعلامیه استقلال سودان جنوبی در 2011 میلادی می باشد. مشهورترین اعلامیه مربوط به اعلامیه استقلال آمریکا در 1776 میلادی می باشد. البته اعلامیه استقلال لزوما به معنای به دست آوردن تمام مولفه های مربوط به استقلال نیست مانند سودان جنوبی که با دخالت آمریکا و کمک مستقیم به سالوا کاییر (‏Salva Kiir‏)، که قبل از استقلال این کشور، رهبر ارتش سابق شورشیان (‏SPLA‏ - ارتش آزادیبخش سودان) بود علیه خارطوم صورت گرفت.‏
از منظر تاریخی سه دوره مشخص را می توان در اعلان استقلال کشورها برشمرد. دوره اول مربوط به سالهای 1776.م تا 1848.م در آمریکا و اروپا است که از اعلامیه استقلال در آمریکا شروع می شود و به تب ناسیونالیسم در اروپا ختم می شود. ناسیونالیسم در قرن نوزدهم باعث ایجاد تغییر و تحولاتی در نقشه اروپا شد. ملتهایی مثل آلبانیها و صربها، بر ضد امپراتوریهایی که بر آنها حکومت می کردند، شوریدند و به کشورهای مستقل تبدیل شدند.آلمان و ایتالیا طی سلسله جنگهایی، به وحدت و یکپارچگی دست یافتند. پس از چندین جنگ، یک نظام پادشاهی در ایتالیا در 1861 و امپراطوری آلمان در 1871 تشکیل شدند و ...‏
دوره دوم مربوط به دو دهه اول قرن بیستم و سالهای پس از جنگ جهانی اول است که با فروپاشی امپراتوری های عثمانی و اتریش- مجارستان تعداد زیادی از کشورهای تازه استقلال یافته سر برآوردند. مجارستان، اتریش، یوگوسلاوی، چک و اسلواکی و ... از دل امپراتوری اتریش- مجارستان سر برآوردند. پس از شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و در پی قرارداد استعماری سایکس- پیکو که زمینه تجزیه این امپراتوری بزرگ اسلامی را به وجود آورد کشورهایی نظیر ترکیه و عراق استقلال خود را اعلام کردند.‏
اما دوره سوم را می توان در دهه های 1945 تا 1979 جستجو کرد. که در این مقطع حدود 70 کشور جدید از بقایای امپراتوری های استعماری مستقل شدند. استقلال الجزایر از فرانسه در 1962.م، آنگولا از پرتغال در 1975.م، بروندی از بلژیک در 1962.م، گینه استوایی از اسپانیا در 1968.م، گامبیا، غنا، کنیا از بریتانیا به ترتیب در 1965،1957 ، 1963.م و ... نمونه هایی از این کشورهای تازه استقلال یافته هستند.‏
جایگاه استقلال در اندیشه مقام معظم رهبری ‏
استقلال در ادبیات سیاسی رهبران انقلاب اسلامی چه در زمان حضرت امام خمینی(ره) و چه در دوره رهبری حضرت آیت الله خامنه ای از جایگاه رفیع و بی نظیری برخوردار است. چرا که یکی از شعارهای اصلی ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی شعار" استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بوده و هست. "جمهوری اسلامی" همان نظام مردمسالاری دینی است که امروز در وسط میدان است و علاوه بر تلاش برای اثبات کارآمدی خود در داخل کشور داعیه دار الگوسازی در جهان معاصر است. چیستی و چرایی مردمسالاری دینی در داخل کشور بارها مورد بحث و فحص قرار گرفته و ادبیات سیاسی در خوری پیرامون آن تولید شده است. این در حالی است که در عرصه خارجی انتظارات در این حوزه برآورده نشده و امروز یکی از خلا های موجود در جریان بیداری اسلامی فقدان ادبیات قابل فهم در حوزه تبلیغ و تبیین مردمسالاری دینی و سمپل هایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی در بین انقلابیون مسلمان منطقه می باشد. در خصوص "آزادی" نیز کتاب ها و تحقیقات گسترده ای در ایران صورت گرفته شده و زنده باد ها و مرده بادهای فراوانی گفته شده است. اما درباره " استقلال" به ضرس قاطع می توان اعتراف کرد که علی رغم تکیه رهبران انقلاب اسلامی بر استقلال کشور و همچنین تاکید مردم بر این دال اثر گذار اما هنوز مدلول بومی و اسلامی استقلال در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی مهجور و مظلوم است. در واقع واکاوی و ریشه یابی مفهوم استقلال متناسب با هستی شناسی، انسان شناسی و شناخت شناسی اسلامی که پایه و شالوده مردمسالاری دینی است خواسته یا ناخواسته، عامدانه یا از سر سهو مورد غفلت قرار گرفته و امروز به سختی می توان کتاب یا تحقیق مجزایی که به عمق این مفهوم رسیده باشد دست یافت. ‏
استقلال کشور در یک تعریف جامع از منظر آیت الله خامنه ای یعنی اینکه مردم یک کشور بر سرنوشت خود مسلط باشند و بیگانه نتواند مغرضانه و خائنانه دست درازی کند. (رهبر معظم انقلاب، 14/7/1379) استقلال در نگاه رهبر معظم انقلاب موجد یک نفی و یک اثبات است. که این نفی و اثبات عبارت اند از: نفی استثمار، نفی سلطه‏پذیری، نفی تحقیر ملت به وسیله‏ قدرتهای سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم اخلاقی؛ اباحیگری و اثبات هویت ملی، هویت ایرانی، اثبات ارزشهای اسلامی، دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دست پیدا کردن بر قله‏های دانش.( همان، 24/9/1387)‏
در این رهیافت اگر کشور استقلال خود را از دست بدهد و بیگانگان بتوانند در سرنوشت آن جامعه دخالت کنند دو ثروت اصلی یک کشور به تاراج می رود:‏
1- ثروت معنوی
2- ثروت مادی
ثروت معنوی چیزی نیست جز زبان، هویت، مذهب، تمدن، عزت نفس، افتخارات و هر آنچه شاکله فرهنگ یک کشور را تشکیل می دهد. این ثروت معنوی و هویت جمعی توسط بیگانگانی که بر مقدرات یک جامعه حاکم می شوند به غارت می رود. نمونه تاراج ثروت معنوی جوامع مختلف در دوران سیاه استعمار در کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای لاتین و ... به چشم می خورد. در بسیاری از مستعمرات امروزه زبان رسمی زبان استعمار گران است. در هندوستان، بنگلادش و غنا زبان رسمی انگلیسی، سنگال زبان فرانسوی، مکزیک زبان اسپانیایی و ... است.‏
کشور پرو در آمریکای جنوبی وارث تمدن عظیم اینکایی ها است. این در حالی است که به اذعان رئیس جمهور وقت پرو در گفتگو با رهبر معظم انقلاب در دوران ریاست جمهوری ایشان استعمارگران اسپانیایی در دوران حضورشان در این کشور حتی اجازه این را نمی دادند که مردم از تاریخ کشورشان مطلع شوند. اسپانیایی‌ها بسیاری از مواریث تمدنی اینکایی ها را یا به غارت بردند و یا آنها را تخریب کردند. اینکایی ها به واسطه ابتکارات خارق العاده خویش در زمینه مهندسی پل ها و تاسیسات توانسته بودند روش مخصوصی برای انتقال آب احداث کنند و یا اقدامات غیر انسانی که اسپانیایی ها برای نابودی کامل بقایای تمدن آزتک(‏AZTEC‏) در مکزیک انجام دادند. مکزیک مهد یکی از مهم‍‌ترین تمدن‌های باستان، آزتک، بوده‌است. تمدن‌های بومی در این کشور در سال 1519.م از سوی اسپانیایی‌ها مورد حمله قرار گرفتند و جنگ های خونینی در این کشور به راه افتاد. امروزه تنها برخی یادگارهای تمدنی و زبانی از آزتک ها به جا مانده است که البته مکزیکی ها هنوز بدانها می بالند. برخی واژه‌ها نظیر ‏‎ (chocolate ) ‎شکلات، (‏‎(tomato‏
گوجه فرنگی، ‏‎(ocelot) ‎گربه پلنگی، ‏avocado)‎‏)درخت آوکادو و برخی واژه‌های دیگر میراث باقی مانده از آزتک ها هستند.          ادامه دارد...‏

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات