صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۶  ، 
کد خبر : ۲۴۳۹۶۱

سرمقاله‌ روزنامه‌های 25 تیر 1391


کیهان:ترازهای تازه در سیاست خارجی پیشرو

«ترازهای تازه در سیاست خارجی پیشرو»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛نگاه ما به سیاست خارجی و دگرگونی های شتابان در سیاست جهانی باید ارتقا پیدا کند.پیشرفت های هسته ای، یکی از نمادهای بزرگ و بی سابقه قدرت ایران است اما جفا به واقعیات خواهد بود اگر قدرت ایران جدید را صرفاً به این سطح فرو بکاهیم. همچنین توقف و مشغول شدن محض به چالش های دشمن در این عرصه، موجب می شود در قبال ظرفیت های خارجی اقتدار و نفوذ جمهوری اسلامی کم بگذاریم.به نظر می رسد بخش عمده ای از این چالش ها در راستای هدف مشغول سازی و انحراف ذهن سیاستمداران ایرانی از فرصت ها و ظرفیت های مهم پیش رو در حوزه قدرت و سیاست خارجی تدارک شده است.

البته چالش هسته ای 9 ساله به عنوان تابلوی پیروزی ایران در پیشانی تاریخ ثبت خواهد شد اما آنچه مورد تاکید است اینکه ظرفیت های قدرت اثرگذار ایران به همین یک موضوع ختم نمی شود. به عبارت دیگر، جوهر مقاومت و پیشروی ایران در چالش هسته ای مهم تر از اصل پیروزی در این آوردگاه حساس است. این جوهره امروز می تواند به تغییرات شتابان در سیاست جهانی، شکل و رنگ و هویت و جهت بدهد. غرب- مشخصا آمریکا و انگلیس و صهیونیسم بین الملل- از این نقش آفرینی مهم می ترسند و با مسئله سازی و حاشیه پردازی می کوشند نقش آفرینی ایران را به تاخیر بیندازند.

حقیقت این است که ایران چالش های چند لایه غرب برای توقف برنامه هسته ای را با موفقیت پشت سر گذاشته است. هر چند جان ساورز رئیس سرویس جاسوسی انگلستان (ام آی6) هفته گذشته ادعا کرد «ما 4 سال پیش جلوی دستیابی ایران به سلاح هسته ای را گرفتیم و ماموران بریتانیایی تلاش های ایران را در سال 2008 خنثی کردند»، تمام ناظران واقفند که او به گزافه سخن می گوید. اگر بحث تولید سلاح اتمی در میان باشد که اساسا ایران در پی چنین ایده ای نبوده و گزارش سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا لااقل مدعی اند ایران از سال 2003 برنامه تولید سلاح هسته ای را کنار گذاشته است. به تعبیر دیگر ایران اصلا وارد زورآزمایی در این عرصه نشده که رئیسMI6بخواهد قمپز در کند و مخاطبان خود را بفریبد. اما اگر مراد از این سخنان توقف فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران باشد، گوینده آن علنا خود را به استهزاء گرفته است چه اینکه نتیجه ترکیب عملیات خرابکارانه سایبری، ترور دانشمندان هسته ای و تحریم ها و تهدیدها، چیزی جز دستیابی ایران به غنی سازی 20 درصد، 3 برابر شدن سرعت سانتریفیوژها در کنار چند برابر شدن تعداد این دستگاه ها و راه اندازی سایت فردو نبوده است.

البته تاریخ شهادت می دهد که روسای سرویس های جاسوسی انگلیس و دولت های همسو طی چند دهه اخیر، هرگز مانند امروز آماج سرزنش و ملامت نبوده اند و امثال آقای ساورز مجبورند شکست های خود را با تغییر صورت مسئله و به عنوان پیروزی برای مخاطبان فاکتور کنند. اما اگر قرار باشد پای صحبت سیاستمداران سابق- و غیرمسئول- نظیر جان بولتون سفیر اسبق آمریکا در سازمان ملل بنشینیم، واقعیت های موجود کاملا عرصه را بر خالی بندی و بلوف تنگ کرده است. بولتون پریروز در نشریه آمریکایی«آلگماینر» نوشت «بدبختانه نه دولت بوش و نه دولت اوباما از آزمون بی ثبات کردن حکومت ایران نمره نیاورده اند و حتی تیم اوباما باور ندارد که تحریم ها برنامه اتمی ایران را متوقف کند...

 مشکل اساسی این است که امروز دیگر هیچ تحریم موثر قابل اجرایی وجود ندارد که ایران را از تداوم آرمان های هسته ای خود بازدارد... تاریخچه تحریم های 10 ساله علیه ایران را به یاد بیاورید، تحریم های یکجانبه آمریکا و چند جانبه اروپا و شورای امنیت. تحریم، گاوآهن را از دست ایران نگرفته و ایران همچنان به شخم زدن خود ادامه می دهد. جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی آمریکا چند ماه پیش اعلام کرد تحریم موجب تغییر رفتار و سیاست ایران نشده است... تحلیل گران بر این باورند که آخرین دور تحریم ها نیز با شکست روبرو خواهد شد. رژیم ایران اراده ای بیش از اراده دولت اوباما دارد که در هر قضیه ای بر اراده او می چربد. چند ماه پس از گفته های آقای کلاپر هیچ کس نتوانسته ردی از شواهدی پیدا کند که با وجود کاربست حداکثر ممکن تحریم ها، تغییری در رفتار ایران پدید آمده باشد. تنها شواهدی که از ایران دیده شد، آزمایش موشکی اول ژوئیه و قدرت نمایی در مذاکره با 1+5 بود... اکنون تلاش های هسته ای ایران از فشارها و تحریم های غرب به خط پایان مسابقه نزدیکتر است. تمام گزینه ها، پیاپی شکست خورده اند».

تحریم ها هر چند ایذایی بود ولی ایران را فلج نکرد اما همین ماجرا، به تدریج آن روی دیگر خود را در کشورهای اروپایی نشان می دهد. سخن بر سر اقتصاد آمیخته به فاجعه ایتالیا و اسپانیا و یونان نیست.اکنون دامنه فاجعه به فرانسه- یکی از 3 قدرت بزرگ اروپایی- کشیده شده است.هنوز 3 ماه از اعلام همراهی شرکت پژو با تحریم های ضد ایرانی نگذشته که خبر اخراج 8هزار کارگر این کارخانه تیتر اول رسانه های پاریس می شود. تیتر روز جمعه روزنامه پرتیراژ لیبراسیون این بود «پژو مثل تایتانیک است؛ ما همچون تایتانیک غرق خواهیم شد». به نوشته لیبراسیون «اخراج 8 هزار کارگر شرکت پژو می تواند برای دولت اولاند فاجعه بار باشد که با وعده ایجاد اشتغال جای سارکوزی نشست.

 دولت ابزار محدودی در برابر از بین رفتن 8000 فرصت شغلی دارد. شوک اجتماعی و سیاسی ماجرا بسیار بیشتر از آن بود که پیش بینی می شد. ظاهرا 12 هزار نفر بیکار خواهند شد. این اتفاق بزرگ و بسیار هولناک در صنعت فرانسه، در خلال سال های طولانی گذشته دیده نشده بود. یک کارگر 50 ساله شرکت ��ژو، می گوید همه ما شوکه شده ایم. ما همانند کشتی تایتانیک غرق خواهیم شد». در واقع آمریکا و انگلیس به بهانه فشار بر ایران، فرصت تسویه حساب با رقبای خود در فرانسه و ایتالیا و آلمان را فراهم کردند و رقیب قدرتمندی چون «یورو» را به گوشه رینگ کشاندند.

نگاه ما به ظرفیت های سیاست خارجی و تغییرات شتابان در سیاست و قدرت جهانی باید ارتقا پیدا کند. در حالی که تحلیلگران و سیاستمداران بسیاری در واشنگتن و تل آویو و لندن اذعان می کنند انقلاب های جدید در خاورمیانه ، الهام گرفته از انقلاب اسلامی است، سران سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل - ولو به اجمال- تصریح می کنند که از این اتفاق مهیب غافلگیر شده اند. به گزارش روزنامه گاردین جان ساورز در جلسه ای محرمانه با کمیسیون اطلاعات و امنیت پارلمان انگلیس و رئیس مقرهای ارتباطی دولت انگلیس(GCHQ)از ناکامی در خاورمیانه خبر داده و گفته است«تمرکز بیش از حد روی موضوعاتی نظیر القاعده موجب غفلت ما از مسائل برخی کشورهای عربی خاورمیانه شد.

 زمانی که خیزش های اسلامی در جهان عرب رخ داد، اشراف ما بر این کشورها رو به کاهش بود». اگر روزی مقاومت و بیداری اسلامی محدود به ایران و لبنان و فلسطین بود امروز این خط به مصر و عربستان و بحرین و یمن و تونس کشیده شده است. قدرت امروز ایران فقط منحصر به حوزه نظامی نیست که آخرین گزارش پنتاگون با امضای لئون پانه تا (29ژوئن-9تیر) آن را «ارتقا یافته، سهمگین و ویرانگر» قلمداد می کند بلکه اکنون این اتفاق نظر در دنیا وجود دارد که ایران واجد قدرت نفوذ بی بدیل در منطقه و جهان است.

هفته گذشته کوفی عنان (دبیر کل سابق و فرستاده ویژه سازمان ملل در امور سوریه) پس از شکست نشست پاریس صراحتاً به روزنامه لوموند گفت «پس از 16 ماه بحران، ما در سوریه موفق نشدیم و هیچ تضمینی وجود ندارد که اصلا بتوان در این بحران موفق شد. اما آیا در پی راه حل های جایگزین بوده ایم؟ من اینها را به شورای امنیت گفتم... ما باید دنبال بدیل باشیم. روسیه در سوریه نفوذ دارد اما من مطمئن نیستم که به تنهایی بتواند بر رویدادها تاثیر بگذارد. ایران بازیگر مهمی است و باید بخشی از راه حل باشد. ما نمی توانیم نفوذ ایران را نادیده بگیریم». اعتراف کوفی عنان به شکست پروژه جنگی 16 ماهه بلوک آمریکا (شامل اتحادیه اروپا و ترکیه و عربستان و قطر و اسرائیل) با همه اهمیت، نمونه استثنایی و منحصر به فرد نیست.

شکست بلوک استکبار و ارتجاع در مقابل نفوذ سازنده و بلامنازع ایران تنها به محور سوریه مربوط نمی شود. شبیه این اظهارات را از قول سیاستمداران غربی درباره تحولات یک دهه اخیر عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین شنیده ایم. آمریکایی ها مشخصا درباره تحولات عراق و افغانستان چندین بار از ایران «التماس» کردند و خواستار ایفای نقش ایران در مهار بحران های موجود شدند. جمهوری اسلامی ایران البته با قرائ�� خود از این تحولات، به کمک مردم این کشورها شتافت که برآیند آن، گسترش نفوذ معنوی و محبوبیت ایران به قیمت انزوای بیشتر آمریکا بود. واقعیت همان است که چندماه پیش مدیر موسسه استراتفور گفت. «نفوذ ایران از دامنه کوه های هیمالیا در شرق خاورمیانه تا سواحل مدیترانه در غرب منطقه گسترش یافته است».

واقعیت این است که غرب چالش هسته ای را مغلوبه و پرونده آن را بسته می داند. آنها امروز بیش از هر چیز دیگری نگران نفوذ اثرگذار، گره گشا، الهام بخش و مقاومت ساز ایران در خاورمیانه بزرگ هستند. دغدغه مهم جبهه استکبار، تغییر و انحراف مسیر انقلاب های جدید یا فرسایش و مهار آنهاست و تاکتیک لازم برای این هدفگذاری راهبردی را سیاست مشغول سازی ایران در راستای عدم استفاده از ظرفیت های مهم اثرگذاری و نقش آفرینی خویش تلقی می کند. بنابراین متقابلا ضرورت دارد که اولا عملیات ایذایی و فریب دشمن را از عملیات اصلی او متمایز کنیم. ثانیا واقعیت های سازنده نفوذ ایران را که از جمله خود را در تحولات عراق و افغانستان نشان داد، تبیین نماییم. ثالثا بر ظرفیت های بزرگ اثرگذاری در تحولات خطیر منطقه که سرنوشت جهان جدید را رقم می زند، متمرکز شویم و زمین بازی را به دشمن تحمیل کنیم.یک دهه پس از مصاف هسته ای و توفیقات و دستاوردهای بزرگ آن برای کشور، شایسته و بایسته است که قدم بر پله های بلندتر اقتدار و نقش آفرینی بین المللی بگذاریم. مشی چند سال اخیر رهبر فرزانه انقلاب و اهتمام ویژه به موضوع بیداری و مقاومت اسلامی در کنار انگشت گذاشتن بر پاشنه آشیل لیبرال- دموکراسی غرب در حوزه های فرهنگ و سیاست و اقتصاد، ضرورت ارتقای سیاست خارجی و موضع پیش رونده و بالنده آن را در کنار تدبیر برای چالش ها گوشزد می کند.

خراسان:فرزند خلف

«فرزند خلف»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛راه را می نمایاند، راه روشن است اگر حقیقتا دنبال پیدا کردن راه باشیم او خود راهنما می شود و بر طریقی که باید هدایت می فرماید، اگر چشمه عشق در دل بجوشد اگر کشتی امید و توکل در ساحل باور، پهلو بگیرد و لنگر بیندازد و در چنین حالت چشم ها می بیند آن چه را که باید و دل ها هدایت می شود به آن سو که باید و گام ها قوت می گیرد برای پیمودن طریقی که انسان را به بزرگی و عزت می رساند.اگر در کتاب های تاریخ خوانده ایم که مردمانی برای حفظ استقلال و آزادگی و عزت خود کارها کرده اند و حماسه ها آفریده اند اما امروز و در این سال ها که چندی بیش از آن نمی گذرد به چشم خویش دیده ایم مردان بلندهمت و آزاده ای که برای دفاع از حیثیت و شرف و ناموس خود و برای دفاع از دین و سرزمین خود بر طریق ایمان مستحکم و باور عمیق با توشه جوانمردی و رشادت و ایثار حماسه آفریدند و با وجود کمی تعداد و علی رغم فقر امکانات و تجهیزات، حماسه هایی آفریده اند که نه تنها باعث شد حریم جغرافیایی سرزمین و کشوری به نام لبنان در نقشه های جهانی همچنان باقی بماند، بلکه جمع شدن تعداد هرچند قلیل از مردانی که چشم خود را برای پیدا کردن راه باز کرده بودند و دل های خویش را نیز برای تابش نور حق مهیا، موجب شد نطفه مبارکی بسته شود و از آن، خجسته مولود عزیز و سرافرازی به نام «مقاومت» پا به عرصه تاریخ عصر حاضر بگذارد که با پایمردی و ایستادگی در مقابل خصم جنایتکاری که همه دنیای به ظاهر متمدن، از او حمایت می کردند و می کنند، نه تنها سرزمین خود را از لوث وجود دشمن متجاوز پاک کرد بلکه الگو و اسطوره ای واقعی شدبرای همه آنانی که به دنبال عزت و آزادگی و حفظ شرف خود هستند.

هیچ گاه هیچ کدام از قدرت های حامی رژیم صهیونیستی و خود این جنایتکاران خون ریز تاریخ باور نمی کردند و در هیچ محاسبه ای به این نتیجه نرسیدند که اراده پولادین مردهای خداباور سرزمین لبنان که به حبل ا... متین چنگ زده اند، چنین قدرتی پیدا کنند که نه تنها اشغالگر را مجبور به عقب نشینی کنند، بلکه آن گاه که متجاوزان نژادپرست با تمام امکانات و تجهیزات پیشرفته و در جنگی صد در صد نابرابر، هزاران تن بمب بر سر مردم مظلوم لبنان و بر روی خانه های مسکونی مردم می ریزد، باز این اراده حق باوران «مقاومت» است که با باور به نصرت الهی چنان در مقابل دشمن جنایتکار متجاوز، مردانه می ایستد که پس از ۳۳ روز باز این رژیم صهیونیستی است که تانک های «مرکاوا»یش در جبهه زمینی و ناوچه «ساعر»ش شکار موشک های دلیرمردان حق باور مقاومت می شود.

مقاومت لبنان کاری را با ارتش رژیم صهیونیستی کرد که مجموع شاهان و سلاطین و شیوخ عرب که هزاران تانک و نفربر و صدها جنگنده پیشرفته و صدها هزار نیروی نظامی در اختیار دارند و میلیاردها دلار درآمد نفتی در کیسه هایشان وجود دارد حتی نتوانسته اند لااقل از حریم پاره عزیز تن اسلام و مسلمین، قدس شریف و مردم مظلوم آن در مقابل جنایت های رژیم صهیونیستی دفاع کنند. این شیوخ دست نشانده حتی در جنگ ۲۲ روزه از مردم فلسطین و غزه که بی رحمانه زیر بمباران های بی امان اسرائیل، زن و پیر وکودک و نوجوان هایش قطعه قطعه شدند، کمترین حمایتی نکردند.اما مقاومت لبنان با توکل و تکیه به لطف الهی و باورمندی به نصرت الهی و تاسی به ولایت چنان در مقابل هجمه خصم جنایتکار ایستاد و مقاومت کرد که نه تنها از حریم سرزمینی خود محافظت کرد بلکه به جرات می توان گفت که مقاومت در جنگ ۳۳روزه به لطف خداوند و امدادهای غیبی اش برگی زرین بر تارک تاریخ جهان حک کرد که بی گمان اگر مقاومت بر این راه همچنان باورمند و پایمرد بماند نه تنها سرنوشت لبنان و فلسطین عزیز بلکه سرنوشت جهان اسلام و دنیای جدید به گونه ای دیگر و صد درصد مخالف با نظر قدرت های استعمارگر رقم خواهد خورد.

به گمانم امروز دیگر هیچ تحلیلگر منصف و آگاهی نمی تواند آنچه که در تونس ، مصر، لیبی و ... اتفاق افتاد را چیزی غیر از به پاخاستن و خیزش مردمی بداند که به دنبال رهایی از تحقیر استعمار و حاکمیت مبانی اسلامی بر کشورشان هستند. همه این ها نشأت گرفته از نضج بیداری اسلامی در منطقه و جهان اسلام است.

 بیداری اسلامی که امام راحل عزیز آن را با رهبری انقلاب اسلامی بزرگ ایران به بهترین شکل به منصه ظهور گذاشت و از دل این بیداری و انقلاب اسلامی و این رهیدن از چنگ استبداد و استعمار و غلتیدن در دامن اسلام و قدکشیدن و سرافرازی و به عزت رسیدن بود که در لبنان مظلوم نیز حزب ا... و هسته های مقاومت شکل گرفت و کم کم به نهالی تبدیل شد و به برکت توکل و ایمان مردانش، امروز آن نهال به درختی تنومند و شجره طیبه ای تبدیل شده است که نه تنها مردانه در «خط مقدم» مقابل رژیم صهیونیستی می ایستد بلکه برای بسیاری از جوانان و مردم کشورهای تحت ستم و خصوصا مسلمانان به الگویی تبدیل شده است، الگویی که در عمل ثابت کرد این تنها مقاومت، صبر، ایستادگی، شهامت، سرفرود نیاوردن درمقابل دشمن و از همه مهم تر باور نصرت الهی است که می تواند ملت های تحت ظلم و ستم را از چنگال استبداد و استعمار برهاند و موجبات آزادگی و سرافرازی مردمان را فراهم آورد و به روشنی ثابت کرد که حقیران و جبونان و سازشکاران دیر یا زود محکوم به شکست و نابودی هستند.

مقاومت این فرزند خلف انقلاب اسلامی به جهان ثابت کرد که بیداری اسلامی راه خود را پیدا کرده است و اگر مردمان بر همین طریق روشن به خداوند توکل کنند و به نصرت الهی امیدوار باشند و همچنان پای در رکاب ولایت، مردانگی و شهادت و شهامت و مقاومت بگذارند نه تنها اسرائیل و فرعون مصر و سرهنگ لیبی بلکه دیگر دیکتاتورها و با دشمن پیمان بسته ها نیز همچنان محکوم به شکستن و فرو ریختن در مقابل امواج بیداری اسلامی هستند. طی همین چند سال اخیر شکست اسرائیل در مقابل مقاومت و سقوط چند دیکتاتور را بر اثر مقاومت و بیداری اسلامی شاهد بودیم و بر این اساس بر این باوریم که اگر مقاومت بر همین طریق توکل و ولایت مداری گام بگذارد و ملت ها بر خیزش های اسلامی خود و اراده هایشان پابرجا بمانند امت اسلام، منطقه و جهان، معادلات جدیدی را بر خود حاکم خواهند دید.

جمهوری اسلامی:زنگ خطر برای انقلاب مصر

«زنگ خطر برای انقلاب مصر»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛محمد مرسی رئیس‌جمهور جدید مصر با عقب نشینی از مواضع قبلی خود، حکم انحلال مجلس مصر را که توسط دادگاه قانون اساسی تحت سیطره نظامیان صادر شده بود پذیرفت. مرسی درحالی تسلیم این حکم شد که قبلاً آن را رد کرده و تاکید نموده بود پس از شروع کار در مسند ریاست جمهوری، آن حکم را لغو و مجلس را اعاده خواهد کرد.

درحالی که مرسی پذیرش حکم دیکته شده از سوی نظامیان را با "قانون مدار بودن دولت جدید" توجیه کرده است در داخل مصر اعتراضات گسترده‌ای علیه این حکم در جریان است و مردم خواستار بی‌اعتنایی نمایندگان به آن شده‌اند.

این، اولین عقب نشینی مرسی و حزب اخوان المسلمین در قبال اقدامات دیکتاتورمآبانه شورای نظامی نیست و قبلاً از جمله درخصوص باز گرداندن مهره‌های وابسته به رژیم مبارک به قدرت توسط نظامیان و همچنین تغییر قانون اساسی با هدف افزایش اختیارات نظامیان نیز اخوانی‌ها از مواضع اولیه عدول کرده بودند. در این میان، سفر مرسی به عربستان و دیدار وی با ملک عبدالله، که از دشمنان انقلاب مصر است، نیز یک عقب نشینی توأم با خیانت محسوب می‌شود که بر نگرانی انقلابیون و شگفتی ناظران افزوده است.اکنون با توجه به شعارهای گذشته اخوان المسلمین و شخص محمد مرسی این سؤال مطرح است که این عقب نشینی‌ها آیا تاکتیکی و مقطعی هستند و مرسی و تشکیلات حزبی وی به اجبار تن به این عقب نشینی‌ها داده‌اند و یا اینکه اساساً خط مشی اخوان‌المسلمین پس از تصدی قدرت دچار تحول و دگرگونی شده است؟

واقعیت این است که عقب نشینی‌های اخیر با هر توجیهی که صورت گرفته باشد به زیان مرسی و اخوانی‌ها و در کل به ضرر جبهه انقلاب خواهد بود. در این نکته تردیدی نیست که مرسی با دشواری‌های بزرگی در اداره امور مصر روبرو ��ست. در داخل، فقر و شرایط بغرنج اقتصادی، بزرگترین مشکل دولت جدید می‌باشد. اساساً یکی از مطالبات اصلی مردم مصر در انقلاب این کشور، بهبود شرایط اقتصادی و کاهش فقر و توسعه کشور بوده و کم کردن فاصله طبقاتی، رشد تجارت و فراهم نمودن اشتغال از شعارهای اصلی خود اخوانی‌ها بوده است. هم اکنون طبق آمار صندوق بین‌المللی پول، مصر یکی از فقیرترین کشورهای عربی محسوب می‌شود که برای خارج شدن از این وضعیت طاقت فرسا به کمک‌های هنگفت بین‌المللی نیاز دارد.

غرب و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، اصلی‌ترین منابع این کمک‌ها محسوب می‌شوند. از سوی دیگر درگیر بودن غرب در بحران اقتصادی ویرانگر، آمریکا و اروپا را نسبت به ارسال کمک‌های مالی به مصر ناتوان و بی‌رغبت ساخته است. لذا عربستان و کشورهای ثروتمند حوزه خلیج فارس دسترس‌ترین منابع برای کمک به مصر محسوب می‌شوند. با توجه به این واقعیت‌ها، انگیزه اولین سفر خارجی مرسی به عربستان تا حدودی روشن می‌شود. ولی آیا وخامت اقتصادی، این جواز را به مرسی می‌دهد که تن به هر عملی بدهد؟!برای مرسی سفر به عربستان نیز خالی از تحقیر نبوده است چرا که مرسی به دیدار کسانی در کاخ ریاض رفت که متحد دیکتاتور خون آشام مصر بوده و مواضع خصمانه‌ای در مقابل انقلاب ملت مصر داشته‌اند.

گرچه این سفر از نظر انقلابیون مصری و مبارزان عربستان برای مرسی مأموریتی توام با خیانت محسوب می‌شود ولی برای حکام ریاض، سفر مرسی و دیدار وی با شاه عربستان یک امتیاز به حساب می‌آید.حاکمان ریاض در چنین شرایطی که در مسیر طوفان انقلاب‌های منطقه قرار گرفته‌اند و بخش‌هایی از عربستان شاهد خیزش‌های مردمی گسترده است، به چنین دیدارهائی نیاز مبرم دارند و از آن‌ها برای مشروع جلوه دادن رژیم خود و باثبات نشان دادن حکومت خود حداکثر بهره‌برداری را بعمل می‌آورند. این گونه سیاست‌ها اگرچه در کوتاه مدت برای جنبش اخوان المسلمین ممکن است سودآور باشد ولی قطعاً در دراز مدت نتایجی مخرب و زیانبار هم برای اخوانی‌ها و هم مصالح ملت مصر خواهد داشت.

ملت مصر انقلاب نکرد که گروهی از حاکمان را با گروهی دیگر بدون هیچ تغییر و تحولی تعویض کند بلکه به دنبال آرمان‌هائی بوده است که با سیاستها و اقدامات اخیر اخوانی‌ها مغایرت دارد. قطع نفوذ ایادی حکومت سابق و ضرورت محاکمه آنان، تجدیدنظر اساسی در مناسبات با رژیم صهیونیستی به ویژه درباره پیمان ننگین کمپ دیوید و قطع وابستگی به دولت‌های قیم مآب در داخل منطقه و جهان، از جمله خواسته‌های اصولی ملت مصر در انقلابشان بوده است که تاکنون اقدامی از سوی اخوانی‌ها برای تأمین این خواسته‌ها مشاهده نشده است.

مرسی درحال حاضر به عنوان رئیس دولت انقلاب از پشتیبانی اکثریت قاطع انقلابیون مصر برای پیشبرد اهداف انقلاب کشورشان برخوردار است ولی متأسفانه در عمل عزمی برای استفاده از این ظرفیت قدرتمند در میان اخوانی‌ها نشان نمی‌دهد.

این وضعیت، چه بسا به تضعیف روحیه انقلابی مردم و دلسرد شدن آنها منجر شود که در آن صورت، ابتکار عمل به دست گروههای رقیب به خصوص حامیان رژیم سابق که حمایت قدرتهای خارجی و منطقه‌ای را نیز با خود دارند، خواهد افتاد و این، یک زنگ خطر برای انقلاب مصر است.آنچه می‌تواند ملت مصر و دلسوزان انقلاب را به آینده امیدوار و خوشبین سازد فقط این می‌تواند باشد که احتمال بدهند عقب نشینی‌های اخیر مرسی و اخوان المسلمین، مصلحتی و مقطعی است و در آینده، عملکرد آنها در جهت اهداف قیام مردم مصر قرار خواهد گرفت. البته برای روشن شدن صحت و سقم این احتمال باید منتظر تحولات آتی این کشور ماند.

رسالت:دیپلماسی وحدت اسلامی

«دیپلماسی وحدت اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛حکم دبیرکلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی که رهبر معظم انقلاب برای حجت‌الاسلام والمسلمین محسن اراکی صادر فرمودند ماموریت های مهمی را برای مجمع تقریب مذاهب اسلامی تعیین کرده است.معظم له در این حکم مهم از مجمع تقریب مذاهب اسلامی در این برهه خطیر و حساس که بیداری اسلامی و تحولات خیره کننده پس از آن، جهان اسلام را در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخ قرار داده خواسته اند با بهره گیری از تجربیات ارزشمند گذشته و نیز خلاقیت و ابتکارات مورد نیاز شرایط کنونی،‌با همکاری و همدلی نخبگان جهان اسلام بویژه اندیشمندان حوزه و دانشگاه «دیپلماسی وحدت اسلامی» را راهبرد خود قرار داده و پایه گذاری تشکیل امت واحد اسلامی را در مقابل اردوگاه استکبار به عنوان چشم انداز آینده ترسیم نماید.

از زمان بزرگانی نظیر سیدجمال‌الدین اسدآبادی (رضوان‌الله تعالی علیه)، شیخ محمد عبده و از علمای بزرگ شیعه نظیر مرحوم شرف‌الدین عاملی تلاشهای بسیاری برای وحدت شیعه و سنی صورت گرفته است. در این مسیر ابتکار عمل  آیت الله بروجردی(رحمه الله علیه) و شیخ محمود شلتوت(رضوان‌الله تعالی علیه) دو شخصیت بلند آوازه دنیای اسلام حدود نیم قرن پیش در برگزاری همایش تقریب مذاهب در کشور مصر و فتوای تاریخی که شیخ شلتوت، بنیان گذار دانشگاه الازهر صادر نمود یک حرکت آرمان گرایانه و در عین حال واقع بینانه تلقی می شود.شیخ شلتوت در همایش تقریب مذاهب مصر فتوا داد که عمل کردن به فقه جعفری مجزی است و آیت الله بروجردی پس از صدور این فتوا فرمودند: "آرزوی ائمه اطهار پس از صد‌ها سال محقق شد و من در قیامت این کار خود را به مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرضه خواهم کرد." حرکت این دو مرد بزرگ یکی از مهمترین ابتکار
عمل ها  در مسیر «دیپلماسی وحدت اسلامی» به منظور  تشکیل امت واحد اسلامی در 50 سال گذشته تلقی می شود. امروز در شرایطی که امواج بیداری اسلامی از سواحل مدیترانه تا کشورهای حاشیه خلیج فارس را در نوردیده است ضرورت به دست گرفتن ابتکار عمل در مسیر «دیپلماسی وحدت اسلامی» بیش از گذشته احساس می شود. به خصوص که دشمنان جهان اسلام می خواهند با تفرقه افکنی بین مسلمانان معادله "جهاد و مقاومت" را تبدیل به طرح "تکفیر و ترور فرزندان اسلام" نمایند.مصادیق تفرقه افکنی دشمنان جهان اسلام به منظور مقابله با جریان بیداری اسلامی یکی پس از دیگری پدیدار می شوند و غفلت مسلمانان در کشورهای مختلف فرصت جولان را برای روبهان استکبار باز گذاشته است. امروز امپراتوران کفر و نفاق در حال پیشبرد این سناریو خطرناک در کشور سوریه هستند.

امروز افراطیون سلفی همگام با تک تیراندازان آمریکایی شرکت "بلاک واتر" در سوریه دست به جنایات فجیعی می زنند و درصددند چهره دولت سوریه را نزد مردم مشوه جلوه دهند. تکفیر و ترور مسلمانان به بهانه اختلافات مذهبی صورت می گیرد این در حالی است که بسیاری از افرادی که به ضرب گلوله سلفی ها کشته می شوند نه شیعه هستند و نه علوی. پرسش اینجاست که این سلفی ها که عمدتا بقایای القاعده و دست ساز آمریکا هستند مدتی در افغانستان و لختی در عراق و سپس لیبی و مصر و امروز در سوریه بیتوته کرده اند چرا مسائل جهان اسلام را به منافع آمریکا و غرب گره زده اند.غرب در برابر امواج بیداری اسلامی ناچار به دامن زدن تفرقه بین مذاهب و فرق اسلامی است. راه حل امپراتوران کفر ونفاق برای این معادله، با توسل به تجربه جنگهای سی ساله اروپا دامن ��دن به اختلافات مذهبی وجنگهای فرقه ای است . جنگهای یکصدساله مذهبی اروپا که سی سال آخر آن بسیار خونین بود باکشمکش کا تولیکها وپروتستا نها دربوهم چکسلواکی درسال 1618م شروع شدو درسال 1648م با عهدنامه صلح وستفالی به پایان رسید. صلح وستفالی علاوه برتنظیم مرزهای اروپا موجب شد هر یک از ایالات آلمانی امپرا توری مقدس روم مستقل شوند .

سوئد قسمتهایی از سواحل شمالی آلمان را تصرف کند، هلند وسوئیس مستقل شوند،فرانسه مناطق وسیع وثروتمند آلزاس ولرن راتصرف نماید، کالوینیسم به رسمیت شناخته شود و... اما درخور توجه تر از همه چیز توافق عمومی بر سر به حاشیه راندن مذهب از مناسبات اجتماعی و بین الدولی اروپا بود . سکولاریسم برای اولین بار در معاهده وستفالی به مفهوم خروج برخی سرزمین ها از تملک کلیسا به کار رفت. پس از آن به مرور، معانی دیگری همچون ترخیص کشیشان، تفکیک دین از سیاست، تفوق دولت بر کلیسا  و در نهایت طرد دین از ساحت حیات اجتماعی انسان را به خود گرفت . در واقع بین سکولاریسم وتشدید منازعات فرقه ای و مذهبی رابطه ای مستقیم برقرار است.جامعه با مشاهده درگیری های بی منطق و طولانی بین مذهبی نسبت به اصل مذهب وحدود وثغور دخالت دین در اجتماع تردید می کند وبا وا نهادن تمایلات جمعی به دینی فردی می گراید.

از این رو غرب به سردمداری آمریکا با مد نظر قرار دادن این تجربه راه حل مقابله با بیداری اسلامی را در میان مسلمانان دامن زدن به اختلافات فرقه ای و پروژه "تکفیر و ترور فرزندان اسلام"   می بیند  و در این راستا در سوریه، لیبی، بحرین، لبنان، یمن وحتی ایران به شکلی محدودتر شروع به فعالیت کرده است . این اقدامات در کوتاه مدت موجب صرف هزینه های جانی ومادی برای مسلمانان وانحراف دید آنها از خطر دشمن اصلی ودر بلند مدت باعث لطمه خوردن روح اصیل اسلام ویا همان اسلام ناب محمدی (ص) می گردد. این در حالی است که به یمن بیداری اسلامی افق پیش روی امت اسلامی از همیشه روشن تر است و امید برای رسیدن به هدفهایی که اسلام برای فرد و جامعه مسلمان ترسیم کرده از همیشه بیشتر است.امت اسلامی و ظرفیتهای عظیم درونی آن، در اواخر قرن بیستم با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران قابلیت گفتمان سازی یافت و به درون شریانهای حیاتی جهان اسلام تزریق شد. انقلاب اسلامی هر چند در خطوط مرزی ایران اتفاق افتاد اما تار و پود و بافت روحانی آن بر مفهوم امت اسلامی استوار بود.امام خمینی (ره) رهبرکبیر انقلاب اسلامی  نیز اگرچه بر صیانت از ملت  و نه ملی گرایی تاکید می فرمودند اما اصالت را به مفهوم امت اسلامی می دادند. بر پایه همین چارچوب تحلیلی رهبران انقلاب ایران، ولی امر مسلمین جهان هستند.

اندیشه امام خمینی(ره) بر مبنای وحدت امت اسلامی فراتر از دایره دولت-ملت ها نضج یافته بود و در همین راستا سیاستهای جمهوری اسلامی در هر دوره ای طوری تنظیم می شود که فراسوی الگوی دولت- ملت حرکت کند و بادرهم شکستن عوامل تفرقه ، مقدمات وحدت مسلمانان جهان و توسعه مفهومی امت اسلامی را فراهم سازد.با پیروزی انقلاب اسلامی و تشدید و تشجیع روحیه همگرایی بین ملتهای مسلمان جهان که نتیجه فاصله گرفتن از رویکردهای ناسیونالیستی و بلوغ سیاسی جوامع مسلمان ، افزایش ارتباطات بین فرهنگی در عصر ارتباطات و دیالوگ غرض ورزانه غرب در تخاطب مستقیم با جهان اسلام بود مفهوم امت اسلامی بارور شد که اولین ثمرات آن در مقاومت فلسطین، پیروزی حزب الله لبنان بر صهیونیسم، استکبار ستیزی در عراق و افغانستان، فراگیر شدن موج بیداری اسلامی در کشورهای منطقه و بویژه در میان جوانان و روشنفکران، پیشرفت های  علمی و فناوری در ایران اسلامی و سایر کشورهای مسلمان،احساس هویت و تشخص در اقلیتهای مسلمان در بیشتر کشورهای غربی و... می توان مشاهد کرد.

در آغاز هزاره سوم  که استعمار فرانو دوران هزیمت خود را در عرصه های سیاسی و اقتصادی سپری می کند برخلاف دوره استعمارکلاسیک،  دولت-ملت ها را دشمن اصلی خود نمی پندارد، آنچه امروز برای امپراتوران کفر چالش‌زا است مفهوم امت- دولت و یا همان «وحدت امت اسلامی»است. امروز به واسطه گسل‌های تمدنی به وجود آمده، کلیت غرب خود را در مقابل کلیت اسلام می‌بیند لذا در استعمار فرانو حاکمیت ملی کشورها از اهمیت درخور توجهی برخوردار نیست و مهم مفهوم امت اسلامی است که بارور شدن آن نوید دهنده دور تازه‌ای از شکوفایی و عزت برای مسلمین و در خطر افتادن منافع استعماری غرب است. از همین رو در سالهای گذشته رئیس جمهور پیشین آمریکا از امت اسلامی تحت عنوان عنوان خطر امپراتوری اسلامی از اندونزی تا دروازه‌های اسپانیا یاد می‌کرد. وحدت مسلمین جهان، دوری از تفرقه، و تاکید بر مشترکات امت اسلامی رمز آینده ای روشن و مقتدر برای جهان اسلام است که خاطره شیرین قرنهای دوم تا دهم هجری یعنی عصر طلایی مسلمین را زنده می کند.

سیاست روز:لبه تاریکی؛ هیگ و ساورز

«لبه تاریکی؛ هیگ و ساورز»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛رئیس ام.ای.۶(MI۶)بلوف می‌زند که عملیات این سازمان باعث شده است ایران به سلاح هسته‌ای دست نیابد. فارغ از ادعای این مقام امنیتی انگلیس که ادعای پوچ و بدون سند و مدرک است، ماهیت دیگری از سیاست رژیم سلطنتی را در ایجاد اخلال در روند مذاکرات ایران و ۱ + ۵ آشکار می‌سازد.

متعاقب این اظهارات برای تکمیل این پروژه تازه علیه ایران ، ویلیام هیگ وزیر خارجه انگلیس در گفتگو با روزنامه دیلی تلگراف با مطرح کردن ادعاهای جدید علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران گفت:« تلاش ایران برای به دست آوردن سلاح هسته‌ای باعث ایجاد جنگ سرد جدیدی در خاورمیانه می‌شود که می‌تواند تهدید بزرگتر از نزاع هسته‌ای میان شوروی سابق و غرب باشد.»

این اظهارات مقامات انگلیسی نشان می‌دهد که آنها قصد دارند در روند مذاکرات اخلال ایجاد کرده و از به نتیجه رسیدن مذاکرات ممانعت کنند.آنها سعی دارند تا با طرح موضوعات تازه که برای ادعاهای خود هیچ سند و مدرکی هم ارائه نمی‌دهند، از به توافق رسیدن گفتگوهای ایران و ۱ + ۵ جلوگیری کنند و در پی آن فضای فشارها و تحریم‌ها را گسترش دهند. بهترین روش برای مقابله با این رفتار، این است که جمهوری اسلامی ایران با استناد به این اظهارات خلاف واقع، نشان دهد و اثبات کند که غرب حاضر نیست با ایران به توافق برسد.

مقایسه بحران موشکی و هسته‌ای که میان شوروی سابق و آمریکا بر سر استقرار موشک‌های هسته‌ای شوروی در خاک کوبا ایجاد شد، با فعالیت‌های هسته‌ای صلح آ‌میز ایران تفاوت‌های بسیار فاحشی دارد که ویلیام هیگ یا ازآن اتفاق خبر ندارد و آن را مطالعه نکرده،‌یا قصد دارد با بزرگ‌نمایی فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز ایران، افکار عمومی جهان را گمراه کرده و به این موضوع سوق دهد که موضوع ایران همانند بحران موشکی دهه ۶۰ است.

استفاده از فضای رسانه‌ای که در اختیار غرب قرار دارد، ابزاری است برای فرافکنی‌های نادرست کشورهایی همچون انگلیس که سعی دارند با طرح اینگونه مسائل، گفتگو و دیپلماسی را رد کرده و رویکرد خصمانه ‌جنگ طلبی و خوی تجاوزگری خود را آشکار سازند.

از سوی دیگراز اظهارات ساورز این دیدگاه مورد تحلیل قرار می‌گیرد که وی به عنوان رئیس ام.ای.۶ انگلیس گفته‌ است، این سازمان مانع دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای شده است.هر چند جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده و حتی بازرسان آژانس هم بر آن اعتراف کرده‌اند که هیچ سند و مدرکی دال بر انحراف ایران از فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای نداشته است،‌ایجاد مانع از سوی سازمان تحت نظر ساورز چه می‌تواند باشد؟فضاسازی رسانه‌ای و تبلیغات گسترده منفی علیه جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان، اقدامات تروریستی در داخل کشور، ایجاد اختلالات سایبری و ... که از همه مهمتر ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان که در راستای فعالیت‌های صلح آمیز برای رشد و پیشرفت علمی کشور گام بر می‌داشتند، ماهیت تروریستی این سازمان‌های جاسوسی را آشکار می‌سازد.

فعالیت‌های هسته‌ای رژیم سلطنتی خود گویای انحرافات بسیار در این زمینه است. به یاد دارم شبکه تلویزیونی بی بی سی، سریالی را با نام لبه تاریکی تولید کرد. این سریال شش قسمتی از تلویزیون ایران هم پخش شد. داستان این سریال داستان یک دختر دانشجوی انگلیسی است که در جنبش‌های ضد هسته‌ای انگلیس فعالیت می‌کند و به خاطر دستیابی به اطلاعاتی که نشان می‌دهد فعالیت‌های هسته‌ای دولت انگلیس غیر قانونی است، کشته می‌شود و پدر او برای دست یابی به حقیقت کشته شدن دخترش،به نتایج و تحقیقات بیشتری می رسد و سر از یکی از انبارهای اتمی انگلیس در می‌آورد.انگلیسی ها حتی از کشتن شهروندان خود دریغ نمی‌کنند. این سریال به خوبی ماهیت واقعی و مخوف رژیم سلطنتی انگلیس را به تصویر کشیده است.آقایان ساورز و ویلیام هیگ توصیه می‌کنم این سریال را با دقت تماشا کنند.
 
آفرینش:نخبگان نقطه صلابت کشور

«نخبگان نقطه صلابت کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛روزنامه "دی ولت" چاپ آلمان در مطلبی در باره تأثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران می‌نویسد: «این امر روشن است که تحریم‌ها تاکنون نتوانسته ایران را به زانو دربیاورد، لذا لازم است تا غرب نخبگان حکومت ایران را هدف قرار دهد.» کارشناس "دی ولت"می‌‌افزاید که تحریم‌های بین‌المللی را باید هر چه قوی‌تر متوجه نخبگان ساختار حکومتی جمهوری اسلامی ایران کرد، زیرا آنها ارکان قدرت را می‌سازند و تصمیمات در سطوح مختلف را اتخاذ می‌کنند.


توجه به مشارکت نخبگان ایرانی در داخل و خارج از کشور جهت کمک به توسعه و پیشرفت حداکثری در سطح نظام بین‌الملل با توجه به فضای موجود جهانی، الزام غیرقابل اجتنابی است. اجماع و هماهنگی نخبگان ایرانی در سطوح مختلف ، کمک قابل توجهی به بهره‌برداری ایرانیان از مزایای محیط منطقه‌ای و بین‌المللی فراروی ایران و ارتقای نفوذ روزافزون و قدرت چانه‌زنی ایران در سطح معادلات جهانی با توجه به اهداف سیاست خارجی کشور خواهد داشت. ارتقای درک، برداشت و ارزیابی درست از محیط داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی درزمینه های مختلف مسئله مهمی است.  ارتقای این محیط‌شناسی درست، به‌طور خاص می تواند در سطوح پژوهشی، آموزشی، رسانه‌ای، سیاست‌گذاری، و اجرایی، مد نظر نخبگان ایرانی قرار گیرد. درک درست از محیط‌‌شناسی در سطح داخلی و بین‌المللی، انتظارات واقعی ایرانیان را از موضوعات مورد نیاز کشور از منظر ماهیت، گستره و اولویت‌بندی حوزه‌های اثرگذار برای کشور تحت تأثیر قرار خواهد داد و در نهایت، در مدیریت درست در این حوزه‌ها و هدایت آنها به مجاری مثبت و صحیح، مؤثر واقع خواهد شد.

لذا تمرکز غرب برروی از دور خارج کردن نخبگان علمی، سیاسی و اقتصادی کشور می تواند حوزه قدرت عمل ایران در زمینه های مختلف را کاهش دهد و دچاررکود حرکتی گردد. مشاهده کرده ایم که غرب با ترور دانشمندان اتمی قصد اخلال و به عقب انداختن برنامه های هسته ای کشورمان را دارد، با اعمال تحریم های اقتصادی بسیاری از فعالان و نخبگان اقتصادی کشور به حاشیه رانده شدند و یا از حوزه تجاری ایران به دیگر حوزه ها در کشورهای دیگر مشغول شده اند. هم اکنون نیز توجه غرب به سمت نخبگان علمی کشور معطوف شده است و درصدد است تا فعالیت و تحصیل این نخبگان را در عرصه های مختلف علمی با محدودیت رو به رو سازد.اما این نکته بسیار حائز اهمیت است که چرا ما نتوانسته ایم آنطور که باید و شاید زمینه و شرایط مورد نیاز برای رشد و پرورش نخبگان را در داخل فراهم کنیم و یا با سوء مدیریت ها و بی برنامگی ها در جذب نخبگان کشورمان در سطوح مختلف باید شاهد گرایش این افراد به سمت مهاجرت به دیگر کشورها باشیم. این حقیقتی است که تصمیمات و تغییرات در عرصه های مختلف در هر کشوری بسته به نوع نگرش و پتانسیل نخبگان آن کشور می باشد و اگر امروز ما نتوانیم گردش نخبگان و بازتولید افراد متخصص در کشور را به نحو احسن به اجرا بگذاریم، در حقیقت پاشنه آشیل خود را به دست غرب داده ایم. در بعد سیاسی نخبگان ما درگیر غرض ورزی برخی افراد و گروه هایی شده اند که مانع از ورود آنها به عرصه خدمت رسانی شده اند. یا درجریان بازی های سیاسی، آلوده منافع حزبی شده اندکه ناخواسته از مسیر انجام وظایف نخبگی خود خارج شده اند. عده ای از نخبگان سیاسی هم به سبب فراهم نبودن شرایط ترجیح داده اند سکوت پیشه کنند و از ورود به عرصه های سیاسی کشور امتناع کنند.

در بعد اقتصادی هم بسیاری از نخبگان اقتصادی کشور که همان صاحبان صنایع و سرمایه گذاران عرصه تولید می باشند، به سبب مساعد نبودن شرایط از فعالیت دست کشیده اند. بسیاری از آنها سرمایه خود را به دیگر کشورها منتقل کرده اند که این هم نوعی مهاجرت نخبگان تلقی می شود. وقتی کشورما نتواند شرایط را برای فعالیت این افراد فراهم کند طبیعی است که آنها با توجه به پتانسیلی که دارند، جذب مساعدت ها و مشوق های خارجی شوند.اما در بعد علمی می توان بازتاب این امر را به طورملموس تری مشاهده کنیم. متاسفانه به سبب عدم برنامه ریزی های صحیح ما نتوانسته ایم آنطور که باید ازنخبگان داخلی و خارجی خود حمایت کنیم و آنها را در خدمت به کشور جذب کنیم.

این عرایض به هیچ وجه نفی کننده دستاوردها و پیشرفت های چشمگیر نخبگان علمی کشور و خدماتی که این عزیزان به وطن خود داشته اند نیست، بلکه تاسف از این بابت است که ما نتوانسته ایم از تمام ظرفیت هایمان استفاده کنیم. افسوس ما به این خاطراست که مشاهده می کنیم در رأس اکثر مراکز علمی و تحقیقاتی،مراکز آموزشی،مراکزپزشکی،حوزه های اقتصادی،... نام یک ایرانی قرار گرفته و ما از گوهر وجود آنها در خدمت رسانی به کشورمان محرومیم.لذا باتوجه به اینکه غرب به دنبال فشار و تمرکز برروی نخبگان کشورمان می باشد، لازم و ضروریست تا با حمایت های همه جانبه از نخبگان داخلی و خارجی و فراهم کردن زمینه های مساعد برای به کارگیری و جذب آنها در سطوح مختلف، مانع از پراکندگی و از دسترس خارج شدن این افراد گردیم. نخبگان سیاسی،اقتصادی و علمی کشور گوهرهایی هستند که با ازدست رفتن هریک، جایگزینی برای آنها متصور نخواهد بود.

تهران امروز:دیدیم آقای وزیر!

«دیدیم آقای وزیر!»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم رضا صیادی است که در آن می‌خوانید؛زمستان سال گذشته بود که وزیر محترم آموزش و پرورش در گفت وگوی ویژه خبری حاضر شد تا به ابهاماتی که درباره 6 ساله شدن مقطع ابتدایی وجود داشت پاسخ دهد. یکی از سوال‌های اصلی مجری آن برنامه، این بود که چگونه می‌خواهید کلاس درس، تجهیزات و کتاب‌های آموزشی کلاس ششم ابتدایی را تامین کنید در حالی که در شرایط عادی هم سیستم آموزشی کشور هزار و یک مشکل دارد. آقای وزیر ابتدا تلاش کرد تا با شگردهای مدیریتی خود، پاسخ دقیق ندهد، اما وقتی با سوالات صریح و اصرار مجری برنامه مواجه شد، گفت: اگر من وزیر آموزش و پرورشم، قطعا برای همه این مسائل فکر کرده‌ام، وقتش که شد خواهید دید! (نقل به مضمون)

در این چند هفته اخیر مدام اخبار تامل برانگیزی درباره تمهیدات آموزش و پرورش برای برپایی کلاس ششم ابتدایی به گوش می‌رسد.اینکه قرار است کلاس‌های پیش ساخته وارد مدارس شود و به کتابخانه و نمازخانه و اتاق برخی از مشاوران و مربی‌ها تغییر کاربری دهد. حتی خبر می‌رسد که شرط انتقالی گرفتن معلمان، این است که حاضر باشند در کلاس ششم درس دهند. دیدیم آقای وزیر! تهمیدات همه جانبه شما برای آنکه کلاس ششم تشکیل شود، بیشتر ما را یاد روزهای بحران انداخت تا بستر‌سازی برای یک تغییر آموزشی! چندین سال پیش هم گاهی اوقات که سقف یک مدرسه فرسوده می‌ریخت و مدیران مجبور می‌شدند دانش‌آموزان مدرسه زهوار در رفته را درجایی اسکان دهند، دقیقا از همین روش نوین آموزشی استفاده می‌کردند! دانش‌آموزان خانه به دوش را به نزدیک‌ترین مدرسه منتقل می‌کردند و در نمازخانه و کتابخانه برایشان کلاس می‌گذاشتند.

با این وضع، امسال باید منتظر باشیم و ببینیم هزاران دانش‌آموزی که برای رفتن به مقطع راهنمایی روزشماری می‌کردند و حالا باید دوباره «ابتدایی» بمانند، چگونه درس می‌خوانند؛ آن هم در نمازخانه و کلاس‌های پیش ساخته و پای درس معلمانی که از سر اجبار و از بدحادثه، دبیر آنها شده‌اند.‌ ای‌کاش در برابر همه این هزینه‌هایی که چند ماه دیگر خروجی‌اش مشخص می‌شود، لااقل می‌فرمودید که چه ضرورتی داشت تغییر دادن نظام آموزشی به نظام تحصیلی 45 سال پیش! باور کنید تغییر دادن نظام آموزشی از5-3-4به 6-3-3 مثل تغییر سیستم در فوتبال نیست که مثل یک ایده ساده به ذهن برسد و با چند حرکت اجرا شود، حالا سرنوشت تحصیلی هزاران دانش‌آموز، وابسته به این تغییر سیستم شماست. البته خوب می‌دانم که احتمالا در پاسخ بفرمایید: یعنی وزارت‌خانه آموزش و پرورش با این همه مدیر و کارشناس و هزاران ساعت کارشناسی و صدها هزار ساعت- نفر(!) تحقیق و پژوهش خوب می‌داند چه‌کار ‌کند و نیازی به دلسوزی امثال شما نیست!

اما آقای وزیر، باور کنید همین چند سال پیش هم، همین مدیران و کارشناسان و جلسات و همایش‌ها به این نتیجه رسیدند که سیستم آموزشی دبیرستان‌ها را از ترمی واحدی به سالی واحدی تغییر دهند و همین باعث شد تا در برخی از مدارس جنوب شهر آمار 70درصدی مردودی و 50 درصدی ترک تحصیل منتشر شود. راستش را بخواهید ما به این کارشناسان اعتماد نداریم، اگر صلاح بدانید یک بار دیگر منتظر بمانیم تا خرداد 92 برسد و خروجی این نظام آموزشی جدید را ببینیم، فقط خدا کند مجبور نشویم دوباره تیتر بزنیم: دیدیم آقای وزیر!  

وطن امروز:آبروریزی در واشنگتن سکوت در تهران

آبروریزی در واشنگتن سکوت در تهران»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم سید عابدین نورالدینی است که در آن می‌خوانید؛درباره نزاع امنیتی‌- اطلاعاتی فعلی در آمریکا که در قالب رقابت‌های انتخاباتی جمهوریخواهان و دموکرات‌ها پدیدار شده، نکات بسیاری وجود دارد. در ارزیابی عمومی می‌شود 3 نکته را از دیگر نکات متمایز کرد:

یک: رقابت انتخاباتی جمهوریخواهان و دموکرات‌ها بستر مناسبی را فراهم کرده تا دموکرات‌ها برای جذب آرای صهیونیست‌ها، اقدامات ضد‌ایرانی تیم باراک اوباما را برجسته کنند. دیوید سنجر‌، خبرنگار نیویورک‌تایمز در واشنگتن مناسبات نزدیکی با کاخ‌سفید دارد.  او با انتشار کتاب «مواجهه و اختفا‌» برنامه‌ریزی‌های بلند‌مدت برای فشار بر ایران را مورد بررسی قرار داده و در این‌باره سهم بسیار ویژه‌ای را به باراک اوباما اختصاص داده است. یوسی ملمان تحلیلگر اسرائیلی و دن راویو‌ پژوهشگر ارشد آمریکایی نیز در کتابی با عنوان «جاسوسان در مقابل آرماگدون» خرابکاری هسته‌ای و بویژه ترور دانشمندان هسته‌ای ایران را محصول تیم ویژه «کیدون» وابسته به موساد دانسته‌اند. انتشار این 2 کتاب نزاعی امنیتی-‌ اطلاعاتی ایجاد کرده و موجب شده جمهوریخواهان کنگره هم به این نزاع ورود کنند.  اینک جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی، بیلی دالی رئیس دفتر سابق اوباما، توماس دانیلون مشاور امنیت ملی کاخ سفید، جان برنان معاون رئیس‌جمهور در امور امنیت داخلی و مبارزه با تروریسم، دنیس مک دوناف مشاور امنیت ملی معاون رئیس‌جمهور و برخی دیگر از نزدیکان اوباما باید در کنگره آمریکا حاضر شوند و توضیح بدهند که دیوید سنجر اطلاعات فوق‌محرمانه امنیتی را از کجا به‌دست آورده و فاش کرده است. سنجر اطلاعات موثقی درباره نقش اوباما در خرابکاری اتمی و ترور دانشمندان هسته‌ای ایران منتشر کرده است.

بر اساس اطلاعاتی که وی به‌دست آورده، اوباما روزانه با مقامات رژیم صهیونیستی از طریق ویدئو‌کنفرانس جلساتی درباره خرابکاری و ترور هسته‌ای در ایران برگزار کرده است!خب! دستگاه قضا دیگر چه می‌خواهد؟ در کنار مستنداتی که عوامل ترور بدان اعتراف کرده‌اند اکنون کتاب‌هایی در آمریکا درباره نقش رئیس‌جمهور آمریکا و مقامات رژیم صهیونیستی در این ترورها و خرابکاری‌ها چاپ و اطلاعات بسیار مهمی منتشر شده است. این کتاب‌ها به مثابه اسناد جرم هستند. چندی پیش شنیده شد اراده‌ای در دستگاه قضا برای پیگیری حقوقی برخی پرونده‌ها در دادگاه لاهه ایجاد شده است. آیا این تدبیر ارزشمند با تمهیداتی برای جمع‌آوری اسناد همراه بوده است؟ به هر حال آنچه این روزها در بستر رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باعث افشای اطلاعات فوق‌محرمانه از نقش‌آفرینی رئیس‌جمهور این کشور در ترورهای هسته‌ای شده است؛ یک آبروریزی تمام‌عیار برای مروجان تروریسم دولتی و یک فرصت بسیار پر‌اهمیت برای سیستم قضایی ما برای پیگیری دعاوی حقوقی در دادگاه‌های بین‌المللی است.

دو: درحالی‌که چنین اتفاق مهمی در ایالات متحده در حال وقوع است و عملا موضوع تروریسم دولتی برای دولت باراک اوباما و شخص او مصداق یافته؛ جریان سابقا اصلاح‌طلب به شکل عجیبی سکوت کرده و رسانه‌های این جریان حتی یک خبر نیز در این‌باره منتشر نمی‌کنند(!) افشای آبروریزی همکاری آنلاین باراک اوباما در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران به چه دلیل خوشایند این جریان سیاسی در ایران نیست؟! جز وادادگی مفرط و نداشتن ذره‌ای استقلال معرفتی، آیا عاملی وجود دارد که یک جریان سیاسی را به چنین ورطه‌ای بکشاند؟!

سه: اما نکته بسیار تاسف‌انگیز متوجه تلو��زیون است.می‌توان به جرات گفت رادیو و تلویزیون ظرفیتی معادل 90 درصد توان تبلیغی و ترویجی جمهوری اسلامی ایران را به هدر داده است. تصور کنید چنان آبروریزی‌ای در این سطح و با این دامنه و مختصات که به اتاق جلسات کاخ‌سفید و شخص رئیس‌جمهور آمریکا رسیده، در جمهوری اسلامی ایران اتفاق می‌افتاد.در این حالت آیا می‌شود یک برآورد امنیتی از واکنش احتمالی طرف مقابل در همه سطوح داشت؟

در ایالات متحده آمریکا، کتابی منتشر می‌شود که از نقش مستقیم باراک اوباما در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران و همچنین دستورات مستقیم وی برای خرابکاری ویروسی در برنامه اتمی ایران پرده برمی‌دارد. جمهوریخواهان کنگره در بستر رقابت انتخاباتی، معاونان و مشاوران اوباما را به دلیل نشت این اطلاعات فوق‌سری فراخوانده‌اند؛ آنگاه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران که به طرز مشکوکی سابقه‌ای طولانی در فرصت‌سوزی‌های اینچنینی دارد به‌سادگی از کنار آن می‌گذرد؟!نکته تاسف‌انگیز و بسیار مایوس‌کننده این است که وقتی در رسانه‌ای به قواره «وطن‌امروز»، این آبروریزی آمریکایی در سلسله گزارش‌هایی به تفصیل بیان می‌شود؛ به‌رغم انعکاس وسیع آن در دیگر رسانه‌ها اما رادیو و تلویزیون در کمال حیرت از توجه به این اتفاق بسیار مهم چشم‌پوشی می‌کنند. مخاطبان «وطن‌امروز» در دامنه‌ای مشخص قابل تعریفند که قاعدتا مدیران ارشد و میانی صدا و سیما در این محدوده قرار می‌گیرند.بنابراین به هیچ عنوان نمی‌توان تصور کرد این سلسله گزارش‌ها به اطلاع مدیران صدا و سیما نرسیده باشد. بویژه آنکه خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری نیز به انعکاس آن پرداخته‌اند.

بنابراین مدیران بزرگ‌ترین و عریض‌ترین رسانه خاورمیانه یا از درک اهمیت آبروریزی اطلاعاتی‌- امنیتی در آمریکا عاجزند یا اینکه خدای ناکرده نیاتی دیگر دارند که در هر 2 حالت فاجعه‌بار است. فاجعه زمانی دردناک‌تر می‌شود که توزیع قدرت رسانه‌ای در کشور به هیچ عنوان عادلانه نیست. هدر‌رفت ظرفیت‌های رسانه‌ای در کشور یک ضعف روبنایی نیست بلکه یک آسیب امنیتی است. پرداخت بسیار ضعیف به موضوعات حیثیتی اگر در گذشته به ضعف مدیریت تنزل داده می‌شد؛ اینک موجب ایجاد شائبه‌های ناخوشایند می‌شود.روز گذشته رسانه‌های آمریکایی در گزارشات متعددی درباره این افشاگری و در‌ واقع آبروریزی امنیتی‌- اطلاعاتی، پیش‌بینی کرده‌اند باراک اوباما ناچار است در این‌باره یک موضع سکوت طولانی اتخاذ کند. همین رسانه‌ها در ادامه تصریح کرده‌اند در روزهای آینده باید شاهد حملات وسیع رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران در قبال افشای این تروریسم دولتی باشیم. در ایران اما اهالی رسانه بر واقعیتی وقوف دارند که تحقق پیش‌بینی رسانه‌های آمریکایی را دشوار می‌کند. چه راهکاری برای خروج از این فرصت‌سوزی می‌توان ارائه داد؟

حمایت:افزایش نگرانی‌ها از نقض حقوق انسانی در عربستان

«افزایش نگرانی‌ها از نقض حقوق انسانی در عربستان»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛طی روزهای اخیر، اعتراضات مردمی در عربستان بار دیگر شعله‌ور شد. یکی از مهم‌ترین علل گسترش اعتراضات مردمی اخیر، دستگیری حجت‌الاسلام‌ شیخ نمر باقر النمر از جمله رهبران شیعه عربستان بود که متأسفانه در جریان دستگیری ایشان، نیروهای سعودی به تیراندازی و خشونت نیز متوسل شده و سوای کشتن چند نفر از مردم معترض، خود شیخ را نیز مجروح کرده و غرق به خون روانه زندان کردند.این رویداد و واکنش‌های مردمی وسیع در عربستان و حتی میان شیعیان بحرین ودیگر کشورها ، بار دیگر توجهات جهانی را به وضعیت وخیم حقوق انسانی در عربستان جلب کرد. در کشور ما نیز محافل دینی مختلف و ائمه جمعه سراسر کشور مراتب ابراز نگرانی و تأسف خود را در قبال سرکوب گری اخیر در عربستان اعلام داشتند. برخی از مراجع عظام و جامعه مدرسین نیز با ارایه نظر عمومی یا صدور بیانیه حساسیت‌های خود در قبال نقض حقوق انسانی در عربستان را ابراز داشتند.

 کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران نیز طی مکاتبه ای خطاب به مقامات عربستان ضمن تأکید بر اینکه این گونه رفتارها خلاف شرع اسلامی و تعهدات بین المللی عربستان برای رعایت حقوق انسانی است، خواهان آزادی فوری شیخ نمر و جبران خسارات زیان‌دیدگان حوادث اخیر در عربستان شد.نظر به اهمیت رویدادهای اخیر عربستان، چند نکته به شرح زیر تقدیم حضور مخاطبان ارجمند می‌شود. امید است مرضی خداوند سبحان واقع و برای ارتقای حساسیت‌های عمومی مفید باشد. نکته اول اینکه کمتر کسی را در سطح جهانی می‌توان یافت که شناختی از جامعه عربستان و نظام حکومتی آن نداشته باشد و بلافاصله تصدیق نکند که یکی از بدترین جوامع از حیث رعایت حقوق انسانی، این کشور است. نظام بسته و متکی بر سلسله خانوادگی اشرافی آل سعود و نقش برجسته مفتیان وهابی متحجر و بسیار تندرو نه تنها دریچه ای برای حقوق و آزادی‌های مردم باز نمی گذارد بلکه خود مروج خشونت و تعصبات خشک و تندروی و حتی فعالیت‌های تروریستی در اقصی نقاط عالم است.

با همه این وضعیت وخیم داخلی و آثار ویرانگر فراملی، متأسفانه قدرت‌های سیاسی عالم به خصوص آمریکا و هم پیمانانش، همواره روابط صمیمی با آل سعود داشته و ترجیح داده اند که دست عوامل خود را باز بگذارند تا به هر نحوی که مایل هستند در داخل عمل کنند. با این شرط که در عرصه بین المللی همراهی لازم را به عمل آورند. در این رویکرد، دیگر سخنی از حقوق بشر مطرح نیست. گویی یکی از منطقه‌های ممنوعه طرح حقوق بشر و مطالبه مردم،وضعیت عربستان است. در ازای این سکوت و همراهی غرب، البته حاکمان عربستان سرویس و باج دهی مالی و سیاسی و حتی فرهنگی لازم را به دولت‌های زورگوی غربی می‌دهند. در حال حاضر عربستان یکی از مهم ترین مباشران فعال از سوی غرب است که تلاش می‌کند جریان بیداری اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی را کنترل کرده یا در خدمت خواسته‌های غربی قرار دهد.

غرب برای کنترل مطالبات ملت‌های اسلامی، بهترین گزینه را در این دیده که از میان حکومت‌های دست نشانده اش ،آن را محوریت قرار ده د که خطاب به ملت‌ها بهتر می تواند ادعا کند: «اگر اسلام می‌خواهید مفسر اسلام، حاکمان عربستان هستند و خانه خدا آنجاست. لذا دنبال الگوی دیگری نروید» حاکمان عربستان در این میان سرویس دیگری نیز به غرب می‌دهند و آن کمک‌های مختلف نظامی و مالی عظیم به تروریست‌ها در سوریه وعراق است تا امنیت سوریه وعراق را بر هم زنند و بدین طریق شرایطی فراهم شود تا دولتی مستقل در سوریه وعراق سر کار نباشد و راحت تر بشود با صهیونیست‌ها کنار آمد. جنایات ارتکابی آل سعود در بحرین نیز ماه هاست که ادامه دارد ولی هیچ بازخواستی توسط مجامع بین المللی از عملکرد آل سعود انجام نشده است. اگرچه برخی سازمان‌های غیردولتی بین المللی حقوق بشر همانند دیده بان حقوق بشر یا عفو بین الملل از وخامت اوضاع در عربستان و نقض فاحش حقوق انسانی در این کشور بارها ابراز نگرانی کرده و اخیراً نیز دوباره مورد تأکید قرار داده اند.

نکته دوم اینکه در عصر رسانه‌ها و انفجار اطلاعات دیگر هیچ نظام سیاسی این فرصت را پیدا نمی کند که بتواند واقعیات عملکردهای خود را جور دیگری معرفی کند و انتظار داشته باشد که با حاکم بودن بی خبری مردم، کسی واکنش نشان ندهد. این کلیت در مورد نظام آل سعود نیز حاکم است.بر همین اساس مردم در سراسر جهان از کوچک ترین اقدامات ضد انسانی آل سعود به سرعت مطلع می‌شوند و همین امر نوعی همفکری جهانی علیه ظلم و ستم در عربستان نزد افکار عمومی فعالان حقوق بشر و صلح طلبان را ایجاد کرده است.لحاظ این نکته از آن جهت ضروری است که مدافعان حقوق شیعیان عربستان و مخالفان سرکوب اقلیت‌ها در عربستان نباید در تلاش‌های عدالت خواهانه خود فقط بر یک طیف خاص از مردم عربستان تمرکز کنند بلکه حقوق همه ملت عربستان را ببینند و از آن دفاع کنند. این امر امکان سوءاستفاده آل سعود را از بین می‌برد که این طور وانمود کند که بحث شیعه و سنی مطرح است یا بحث قومی و قبیله ای.

نکته سوم اینکه حج اعم از واجب یا عمره، فرصتی است که آل سعود از ابتدا تاکنون سعی کرده با بهره مندی از این امکان، خود را به عنوان خادم الحرمین معرفی کند و به رغم همبستگی به زورگویان عالم، خود را نماینده جهان اسلام جا بزند. برای سلب این سوء استفاده آل سعود از اماکن مقدس مسلمانان، لازم است اندیشمندان جهان اسلام هم بحث مدیریت بین المللی اماکن مقدس توسط نمایندگان کشورهای اسلامی را جدی تر در ابعاد مختلف حقوقی، سیاسی، رسانه ای و ... پیگیری کنند و هم موضوع حقوق انسانی زائران بیت الله الحرام برجسته‌تر مطرح و پیگیری شوند تا موارد سوءرفتارهای نیروهای سعودی با زائران نیز حساسیت های بیشتری برانگیزانند. وقتی معلوم شد که آل سعود حتی در میزبانی زائران مرتکب انواع نقض حقوق‌ها می‌شود، مهم ترین مبنای مشروعیت سازی سعودی‌ها از بین می‌رود. حکومتی که نه مبنای دموکراتیک قابل ارایه ای داشته باشد و نه مبنای اسلامی قابل عرضه ای، طبیعی است که در قبال فشار افکار عمومی داخلی و خارجی، سریع تر مجبور می‌شود تن به واقعیات بدهد. نکته چهارم اینکه رفتار و عملکرد آل‌سعود در عربستان به عنوان یک مثال بارز به خوبی روشنگر این معناست که به صرف اینکه یک نظام سیاسی خود را دینی معرفی کند و یا حتی میزبان برخی از اماکن مقدس مذهبی باشد، مشروعیتی برای آن نظام ایجاد نمی شود و هیچ تضمینی نیست که حقوق مردم به شکل های مختلف نقض نشود لذا باید خروجی عملکردهای یک نظام سیاسی به نحوی باشد که نشان دهد بر مبنای معیارهای دینی برای حفظ حقوق مردم تلاش کرده و می‌کند و هیچگاه در صدد بهره مندی از قدرت برای نقض حقوق مشروع مردم نیست.

سخن آخر
وضعیت عربستان روز به روز نگرانی‌های بیشتری از منظر حقوق وآزادی های مردمی در داخل وخارج این کشور ایجاد کرده است. نقض حقوق زنان، نقض حقوق مهاجران، نقض حقوق مردم در فرایند دادرسی ها، نبود آزادی بیان، نبود تشکل‌های مدنی مستقل و دهها محور دیگر حائز اهمیت، توجه عموم صلح طلبان و مدافعان حوق بشر در سراسر جهان را به خود جلب کرده است. امید است با فشار افکار عمومی جهانی و مطالبه موثر حقوق انسانی توسط ملت عربستان، دولت‌های غربی که با هزار حیله و ترفند حکومت آل سعود را تا به حال حفظ کرده اند، رسوای عالم شوند و با سلب کارکردهای آنها روند شناسایی حقوق انسانی در عربستان برای عموم مردم این کشور از جمله اقلیت مظلوم شیعه و استان‌های شرقی این کشور رو به ارتقا نهد و بدین ترتیب در منطقه، صلح ودوستی و آرامش گسترش یافته و اندیشه های تروریست‌پرور و رفتارهای غیرانسانی بیش از گذشته مطرود و منزوی شوند.
 مردم سالاری:ضرورت‌های روابط ایران و مصر

«ضرورت‌های روابط ایران و مصر»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می‌خوانید؛ از مجموعه مصاحبه‌ها و سخنان و موضع‌گیری‌های« محمد مرسی» چنین استنباط می‌شود که گر چه برگزیده نخست اخوان المسلمین نبود و «شرایط» او را برکرسی نشاند اما در ظاهر کار، زیرک و دوراندیش است یا مشاورانی دارد که به درایتش در شناخت شرایط جهانی کمک می‌کنند. رئیس‌جمهور برگزیده ملت مصر، می‌داند که بر چه جایگاهی نشسته است و به نظر می‌رسد که ضرورت‌های محیط خود و دنیا را می‌شناسد و باخبر است که در آغاز کار، جای پایش محکم نیست و اقتدار روسای جمهوری خیلی از کشورها را ندارد. چون سایه سنگین نظامیان مقتدر را بر مسند خود احساس می‌کند و می‌داند که فقط 51درصدآرای کمتر از نیمی‌از مردمی‌که در دور دوم انتخابات شرکت کردند، در دست دارد و 49 درصد رای همین اقلیت دور دومی‌ها با احمد شفیق بوده است و چون در متن قضایای کشور مصر بوده است، ترکیب قومی‌و دینی ملت خود را به نیکی می‌داند.

به همین علت در آغاز کار می‌کوشد تا مثل بسیاری از اسلاف خود در آغاز بر ملت تکیه کند و بر اساس همین تکیه گاه محکم«التحریری »‌هاست که در نخستین گام، حکم دادگاه قانون اساسی را در انحلال مجلس مصر لغو می‌کند و در سیاست گام به گام خود از تشکیل جلسه شورای عالی نظامی‌مصر، بیمناک نیست ؛ چون در آن صورت، حمایت ملی را در آغاز کار از دست می‌دهد بنابراین؛ هشیار است که نباید لبه تیز غلیان احساسات «التحریر»‌ها را متوجه خود کند اما در مسائل سیاست خارجی و در رابطه با ما، نباید انتظار داشته باشیم که در نخستین گام، دست در دست ما به تایید مواضع ما، بپردازد.بهوش باشیم که هیچ کشوری نیست که منافع ملی دیگران را بر منافع ملی خود ترجیح دهد . اگر به غیر از این بیندیشیم نوجوانان احساساتی را می‌مانیم که حس ایثار و فداکاری در مخیله آنان بسیار قوی است و تهور را با شجاعت، اشتباه می‌گیرند.

محمد مرسی می‌داند که نباید بی گدار به آب بزند و دست از پا خطا کند چون برگزیده ملتی است که «خودجوش» به میدان آمده است و خود رهبری خویش را به عهده دارد و مبارک را با آن ریشه و تکیه گاه متکی به غربش و همزیستی با اسرائیل‌اش فروکوفته. در این هنگامه، محمد مرسی کسی نیست که با شمشیر کج ملت به پاخاسته، به راه راست نیاید.

این اشتباه نابخشودنی است اگر گمان کنیم که باید همه دنباله رو ما باشند و با ما در تمامی‌امور همنوایی کنند . محمد مرسی ضرورتهای حکومت خود و روال سیاست جهانی و مواضع ما را می‌شناسد و احتیاط را شرط لازم تصمیمات خود می‌داند . پس اگر جمله ای باب طبع ما نبود، نباید رنجیده خاطر شویم . در سیاست، جایی برای احساسات و عواطف نیست.

فراموش نکنیم که « مرسی » رئیس جمهور ملت توانمند و بزرگ و تاثیر گذار و با بینش مصر است . اگر موفق شویم که این ملت و دولت را با خود همراه کنیم یا دست کم، تدبیری کنیم که با ما مخالفت نکند ودست در دست مخالفان ما نگذارد به موفقیت بزرگی دست یافته ایم.

مصر، تمدن و فرهنگی پنج هزار ساله دارد و جهان و جهان اسلام « جامع الازهر» آن را با کتابهای با بیش از 7 میلیون مجلدش می‌شناسند. پس گزینش نخستین کشور برای سفر «مرسی» اگر عربستان باشد ضمن رصد مذاکرات آن، نباید ما را برنجاند. باید این امر را طبیعی تلقی کنیم . اگر چه مصر باید بداند که نه امروز بلکه فردا روز، ایران بیش از عربستان، در عرصه جهانی موثر است.

با طمأنینه و سنجیده، به ملت و دولت مصر نزدیک شویم، نه از بالا و با نیش زبان رسانه‌ای، بلکه برابر بنشینیم. انفعال در برابر مصر هم برای ما بسیار زیان بخش است . کند اما با درایت و با حساب و کتاب عمل کنیم. انتظار نداشته باشیم با شرایطی که استکبار برای ما پدید آورده، مرسی در جنبش غیر متعهدها به تهران بیاید. از پذیرش نماینده مرسی، اگر چنین شود آزرده نشویم.

عرف عالم سیاست را در نظر بگیریم و با احترام رفتار کنیم . مطالب رسانه‌ها هم نباید دستخوش افراط و تفریط شود . در این مرحله حساس حتی اسائه ادب نسبت به حکام پیشین مصر هم صحیح نیست و « سب » مبارک هم به سود ما نخواهد بود . آرایی که احمد شفیق کسب کرده، گویای خیلی از مسائل است. ما باید تحولات مصر و لیبی و تونس را از منظر ملت‌های انقلابی آنان، تبیین و تفسیر کنیم نه آنکه مفسر چیزی باشیم که در ذهن و باور ماست. این نکته ظریف، حقیقت غیر قابل انکار است و نزدیک شدن به « بهار عربی » یک ضرورت است اما نمی‌توانیم بر آنها تحمیل کنیم که مثل ما باشند. بکوشیم تا با ما باشند نه بر ما! فقط هر دو طرف باید لزوم روابط حسنه را به فراست، دریابند. امام‌صادق‌(ع) فرمودند که «هر کس که ضرورت‌های زمان را بشناسد مورد حمله اشتباهات واقع نمی‌شود».

مردم سالاری:امریکا تنها از لحاظ تبلیغاتی مخالفان سوریه را حمایت می‌کند

«امریکا تنها از لحاظ تبلیغاتی مخالفان سوریه را حمایت می‌کند»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم عیسی گل‌وردی است که در آن می‌خوانید؛تاکنون نیروهای مخالف نتوانسته‌اند موازنه قدرت را در سوریه بر هم زنند. این بدان علت است که مخالفان سوریه انسجام داخلی ندارند و بیش‌تر از بیرون هدایت می‌شوند تا از داخل، از طرفی ماهیت نیروهای مخالف به‌طور کامل برای غرب مشخص نیست. این‌که چه کسانی مخالفین را سازماندهی کرده‌اند و آیا قادر به تشکیل دولت واحد و منسجمی هستند یا نه هنوز واضح و مشخص نیست. از طرف دیگر حکومت اسد حکومت منسجمی است و این حکومت منسجم نشان داده است که می‌تواند بحران را اداره کند و از بحران نمی‌هراسد، به همین دلیل تنش‌ها در سوریه با وجود حمایت‌های بی‌شائبه غرب و همچنین کشورهای مرتجع منطقه 16 ماه طول کشید.

در واقع مخالفان بیش‌تر از سمت اروپا وعربستان حمایت شده‌اند و امریکا تاکنون جز حمایت‌های تبلیغاتی حمایت خاصی را انجام نداده است. چرا که تا به حال برای امریکا محرز نشده است که آیا مخالفین پس از روی کار آمدن و سرنگونی اسد به نفع غرب حرکت می‌کنند یا به ضرر آن!از طرفی هزینه‌هایی را که امریکا باید برای سرنگونی اسد بپردازد بسیار مهم است. چرا که حکومت اسد در سوریه حکومت مقتدری است و طی این 16 ماه نشان داده است که اقتدار لازم را برای پابرجا ماندن دارد.

از طرفی در نظر داشته باشید که مخالفین به سمت تحلیل پیش می‌روند و با طولانی‌تر شدن زمان، مخالفین بیش از پیش انسجام خود را از دست می‌دهند. کاملا مشخص است که تاکنون حکومت بشار اسد به سمت بی‌انگیزه شدن و تضعیف پیش نرفته است و شاید بتوان گفت این موازنه تنها به دو صورت به هم می‌خورد. اول این‌که امریکا در سوریه عملیات نظامی انجام دهد؛ اما در این عملیات نظامی برای امریکا دو ابهام وجود دارد، اول این‌که آیا با انرژی که در سوریه صرف می‌کند می‌توانند حکومت بشار اسد را ساقط کنندکه این موضوع تاکنون برای امریکا مشخص نشده است.

دوم این‌که با سقوط اسد، آیا مخالفین اهداف غرب را در نظر می‌گیرند؟ این دو ابهام تاکنون امریکا را از مداخله نظامی در سوریه بازداشته است. حتی امریکا حاضر نشده است با صراحت در این خصوص صحبت کند. از طرفی سایر کشورهای عضو ناتو قدرت نظامی قابل توجهی برای حمله نظامی به سوریه ندارند و در صورت مبادرت به حمله قطعا با شکست روبه‌رو می‌شوند و به نظر نمی‌رسد طی 6 ماه آینده اتفاق خاصی در سوریه رخ دهد.

درسوریه یا شرایط به همین صورت پیش می‌رود یا ممکن است وضع مخالفین بدتر شود و دولت تسلط بیش‌تری بر کل جغرافیای سوریه پیدا کند یا در بدترین شرایط ممکن است سوریه به سمت جنگ داخلی پیش رود. اما قطعا تا 6 ماه آینده حکومت بشار اسد ساقط نخواهد شد. راه دوم برای سقوط بشار اسد این است که مخالفین را به قدری مسلح کنند تا توان مقابله و رویارویی با اسد را داشته باشند و این کار را تنها امریکا می‌تواند انجام دهد.

چرا که تاکنون مخالفین از طریق سایر کشورها مسلح شده‌اند ولی نتوانسته‌اند بشار اسد را سرنگون کنند و این تنها اوضاع داخلی سوریه را بدتر کرده است. این راه نیز معایب خود را دارد چراکه درست از زمانی که مخالفین مسلح شدند تعداد کشته‌ها به یکباره به صورت تصاعدی بالا رفت. این نوع مسلح کردن تنها هزینه‌ها را بالا می‌برد و سوریه را به سمت جنگ داخلی سوق می‌دهد که نه‌تنها برای سوریه بلکه برای کل منطقه ضرر دارد و کسی در این میان سود نخواهد کرد.در نظر داشته باشید که پس از آن جمع کردن و انسجام بخشیدن به جامعه‌ای که مردم در آن مسلح شده‌اند بسیار سخت است و سابقه آن را در برخی ��ز کشورها می‌توان دید که حتی پس از مدتی، جمع‌آوری اسلحه‌هایی که در زمان بحران توزیع شده بود امکانپذیر نبود.

آرمان:شروط اصولگرایان به مثابه تضادهایی درونی

«شروط اصولگرایان به مثابه تضادهایی درونی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی‌اکبر اولیا است که در آن می‌خوانید؛بحث مشارکت حداکثری در انتخابات سال آینده در حالی مطرح می‏شود که عده‏ای از اصولگرایان در حال شرط‌گذاری برای ورود اصلاح‌طلبان هستند.این دو گفتار که امروز در میان اصولگرایان بر اتخاذ موازی آن تاکید می‏شود موجبات ایجاد پارادوکسی جدی در سیاست‌ورزی اصولگرایی را به وجود آورده است؛ پارادوکسی که پیش‌تر نیز وجود داشت و به نوعی می‏توان شرایط کنونی را حاصل تاکید و اصرار بر همین تضاد گفتاری و رفتاری دید. تاکید بر رای مردم از یک‌سو و حاشیه‌سازی برای گروه‏های رقیب رفتاری است که نه تنها نتوانست برای اصولگرایان تضمین‌کننده موفقیت سیاسی پایدار باشد بلکه حتی دوران مدیریت آنها را با ‏ آسیب‏هایی همراه ساخت.

 پافشاری بر ادامه همین روش و منش در فضای سیاسی، سابقه ذهنی جامعه را نسبت به اصولگرایی تخریب می‏کند. نکته مهم در این خصوص این است که محصول طبیعی اتخاذ چنین سیاستی مغایر و متضاد با آن چیزی است که اصولگرایان در عیان تفسیر و تصویر می‏کنند.

بارها شنیده‏ایم که جناح اصولگرا دلایلی را به عنوان توجیه در مقابل رویکرد به حاشیه راندن اصلاح‌طلبان قرار می‏دهد. با این حال باید گفت که محصول طبیعی اتخاذ این سیاست کاملا متفاوت از این است، به این معنا که اصرار بیشتر بر کم کردن توان رقیب، همواره خطرات را افزایش و توان مقابله را کاهش داده است، چرا که واگرایی حاصل از این دست سیاست‏ها اجازه تجمیع حداکثری نیروها را گرفته و در نتیجه از یک‌سو به دلیل محدود شدن حلقه‏های تصمیم‌گیری، تصمیمات اخذ شده از محور عقلانیت دور می‏شوند و از سوی دیگر اتحاد عمل از بین رفته و در لحظات مقتضی نیز فرصت کافی برای توجیه و تجمیع نیروها حاصل نمی‏شود.

فعالان اصولگرا در حالی که همزمان اصلاح‌طلبان را به حرکت در چارچوب قانون دعوت می‌کنند، خود در رفتاری، به تعیین‌تکلیف کردن برای دیگران مشغولند. نهاد انتخابات در ایران بانیان و مجریان مشخصی دارد و خارج از این محدوده هرگونه اظهارنظر و شرط‌گذاری را می‏توان رفتاری فراقانونی تفسیر کرد. از همین رو است که به نظر می‏رسد بهتر است اصولگرایان به جای آنکه وقت خود را صرف جناح مقابل کنند، برای حل تضادهای گفتاری و رفتاری خود به فکر چاره‏ای عملی باشند.

ابتکار:تسلیت به مثابه تبلیغات

«تسلیت به مثابه تبلیغات»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛ساعتی پسی از مرگ بزرگان حوزه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی و ورزشی، چیزی که بیش از خود خبر انعکاس پیدا می‌کند، پیام‌های تسلیت مسئولانی است که بزرگ درگذشته، با حوزه کاری آنان مربوط بوده‌است.از مشاوران ادبی و رسانه‌ای کمک گرفته می‌شود و بهترین و رساترین جملات در کنارهم چیده می‌شوند تا هم بیان‌کننده عمق اندوه مسئول مربوطه باشد و هم نشان‌دهنده سواد و فضل و دانشش.

برای چند ساعتی رقابتی پرشور میان این مسئولان بر سر «تسلیت‌گویی» به بازماندگان و جامعه فرهنگی، هنری و علمی ایران در‌می‌گیرد. مسئولان روابط عمومی دستگاه‌های زیر نظر این مسئولان نیز موظف می‌شوند به‌گونه‌ای با رسانه‌ها «تعامل» داشته باشند که خبر این «پیام تسلیت» به اندازه خود خبر «مرگ استاد!» انعکاس داشته باشد.

در مراسم تشییع، تدفین، سوم و هفتم نیز از طرف مسئول مربوطه دسته گل‌های گران‌قیمت که به زحمت در یک وانت جا می‌گیرند، به محل برگزاری مراسم اعزام می‌شوند تا رقابت مسئولان در فاز دیگری همچنان ادامه داشته باشد.در روز تشییع و تدفین هم تلاش می‌شود زمانی به اندازه چند دقیقه نصیب مسئول مربوطه شود تا هم از طرف خودش و هم خانواده آن مرحوم به جامعه فرهنگی و علمی کشور تسلیت بگوید و هم از تلاش‌های سازمان زیر نظرش در ساماندهی وضعیت معیشتی خانواده و جمع‌آوری آثار گران‌قدر استاد و ایجاد بنای یادبود آرامگاه ایشان وعده‌ها بدهد.

چند روز که گذشت گویی فرصت تبلیغات انتخاباتی به سر آمده‌است؛ نه از مسئول مربوطه خبری هست، نه از وعده‌هایش.بنگرید به اعتراض و انتقادات خانواده‌های اساتید درگذشته، پیرامون فراموشی وعده‌هایی که در آیین‌های یادبود آنان داده شده بود؛ یکی از روشن نبودن وضعیت بیمه و برقراری حقوق ماهانه برای بازماندگان می‌نالد، یکی خبر از نابسامانی وضعیت انتشار آثار استاد فقید می‌دهد و دیگری به ویرانی و فرسایش آرامگاه و شکستگی سنگ قبر آنان اشاره می‌کند. و این داستانی است که با مرگ هر بزرگی در سرزمین‌ ما تکرار می‌شود.

تازه‌ترین مورد آن، انتشار وسیع پیام‌های تسلیت مسئولین در مرگ «حمید سمندریان» استاد مسلم تئاتر ایران است که در چند روز گذشته در رسانه‌های مختلف به صورت گسترده‌ای صورت گرفته بود. این در حالی است که این استاد بزرگ تئاتر به گواهی خبرها و سخنان شاگردانش با یک «حسرت بزرگ» به دیار باقی شتافته‌است و آن، اجرای نمایشنامه «گالیله» بود که خودش ترجمه کرده بود و از 11 سال پیش تاکنون می‌خواسته آن را به روی صحنه بیاورد، به سازمان‌های مختلفی نیز مراجعه کرده و دست خالی برگشته بود؛ سازمان‌هایی که مسئولان آن در پیام‌های تسلیت‌شان نیازی به ذکر این موضوع احساس نکردند.

به نظر می‌رسد از نگاه این مسئولان، در مرگ این اساتید«فرصت‌هایی» نهفته‌ است که باید از آنها به خوبی استفاده کرد. البته خلاف این موضوع هم دیده می‌شود یعنی اینکه در زندگی آنها همیشه «تهدیدهایی» وجود دارد. انتقادات مکرر به کم‌کاری و بی‌توجهی‌های همین مسئولان از آن جمله است که در زمان حیات آنان، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد.از نگاه برخی افراد «مرگ» کسب و کار خوبی است. برخی به دستمزد کندن گور و کفن و دفن متوفی می‌اندیشند، برخی به سوروسات و شام و ناهار مجلس ختم. گروهی از نزدیکان مرحوم نیز به جنگ رقبای «میراث‌خوار»ی می‌اندیشند که یک‌شبه ظاهر شده‌اند(بنگرید به دعواهای خانواده شاملوی شاعر و سیمین دانشورِ نویسنده و منصوره حسینی نقاش در چند سال گذشته). گروهی نیز تلاش می‌کنند از این «کسب و کار» پیش‌آمده، «فرصت‌ها» را صید کنند. الصاق خود به بزرگانی که طرف توجه و اقبال مردمند، فرصتی است که اگر در زمان حیات‌شان ممکن نشد، در زمان مرگشان به آسانی ممکن است.

دنیای اقتصاد:اقتصاد سیاسی مناقشه مصر

«اقتصاد سیاسی مناقشه مصر»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛مصر از زمان انور سادات و پس از آن با روی کار آمدن حسنی مبارک، تلاش کرد تا با تغییر جهت از رویکردهای سوسیالیستی زمان عبدالناصر، شکلی از اقتصاد بازار محور را پیاده کند،اما واقعیت آن بود که این اقتصاد تنها «شکلی» از اقتصاد بازار را داشت. در طول دوران مبارک، رانت سیاسی و اقتصادی باعث شده بود تا اقتصاد بازاری که در عمل پیاده می‌شد، بستری باشد برای پر کردن جیب سرمایه‌دارانی که به‌واسطه انحصارات و موانع ورود ایجاد شده از سوی دولت، ثروتمند باشند، نه با اتکا و خلق نوآوری. در این میان دولت نیز درصدی از انحصار ایجاد شده توسط خودش برای فلان بازرگان را از وی می‌گرفت. البته گاهی نیز لزومی به این کار نبود، چون اتفاق می‌افتاد که خود انحصارگر، وزیری در دولت باشد؛ آن چنان که محمد عثمان، به عنوان بزرگ‌ترین صادر‌کننده پنبه، وزیر کشاورزی بود و محمد زهیروحید که هم دارای بزرگ‌ترین شرکت توریستی و هم وزیر گردشگری بود.

اما در بسیاری از بخش‌های اقتصاد، تجار دولت را متقاعد کردند تا با مقرراتی ورود بنگاه‌های تازه را به صنایع محدود کنند.این صنایع شامل رسانه، آهن و فولاد، خودروسازی، نوشیدنی‌ها و سیمان می‌شدند. هر بخش اقتصاد دارای موانع ورود بلندی بود که از تجار و بنگاه‌های مرتبط با ساختار قدرت محافظت می‌کردند. اقتصاد بازار حسنی مبارک، تنها شامل رانت سیاسی و اقتصادی می‌شد که از یکدیگر حمایت می‌کردند. تشریفات مناقصه و مزایده شرکت‌های دولتی به نفع آن کسی بود که ارتباط محکم‌تری با حاکمیت داشت؛ اما چرا چنین بستری ایجاد شده بود؟ قدرت بدون محدودیت حزب دموکراتیک ملی به رهبری حسنی مبارک و عدم وجود هیچ نظارتی بر آن، موجب می‌شد تا دولت بتواند از قدرت و رانت سیاسی خود و ایجاد انحصارات برای تجار مورد اعتمادش، عایدی اقتصادی کسب کند. اگر مخالفان در دولت وی مانند جوامع آزاد، قیدی را بر قدرت وی تحمیل می‌کردند، دیگر اقتصاد آزاد وی چنین شکل تمسخرآمیزی به خود نمی‌گرفت.

جامعه مصری که در بهار عربی شکفته شده است، به خوبی توانسته از قدرت بدون محدودیت جلوگیری کند. امروز در زمین بازی مصر، هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند قدرت مطلق را بدون محدودیت و نظارت طرف مقابل در دست دارد. از منظر کارشناسان اقتصاد سیاسی این پدیده اگر به شکلی مدنی ادامه یابد، نه تنها امر مذمومی نیست که برای توسعه و ایجاد نهاد‌های فراگیر اقتصادی و یک اقتصاد آزاد کارآ، سودمند نیز هست. در جامعه‌ای که فساد اقتصادی به دلیل قدرت مطلق یک طرف، برای دهه‌ها ادامه داشته، نوش‌دارو، توازن قدرت سیاسی است که حزب حاکم همواره احساس کند که چشم ناظر رقیب سایه‌به سایه دنبالش می‌کند؛ در غیر این صورت تمامی این تحولات به معنای رفتن یکی و آمدن دیگری است و جامعه مصر نمی‌تواند تمایزی بین تحولات قبل و بعد از انقلاب بیابد. امری که بسیاری از کشور‌های آفریقایی چون سیرالئون، زیمبابوه و ... شاهدش بودند.

شاید اکنون، طرفداران مرسی، ناراحت باشند که در ساختار قدرت موانع بسیاری برای منتخب آنان وجود دارد، اما این نظارت بر قدرت در نهایت می‌تواند، جامعه بازی را پدید آورد که حامی یک اقتصاد بازار محور حقیقی است.

از سوی دیگر ساختار قدرت در مصر باید به گونه‌ای به راه خود ادامه دهد که اگر در مقطعی گروه‌های مقابل مرسی به قدرت رسیدند، حاکمان فعلی نیز بتوانند در نقش یک اپوزیسیون فعال، قیدی باشند برای قدرت.انتخابات اخیر مصر نشان داد که با وجود سهم تقریبا برابر حامیان دو طرف از جامعه مصر، این کار عملی می‌باشد، تنها عامل اصلی برای تحقق آن، حل و فصل مدنی اختلافات است که بازیگران امروز مصر تا به اینجا نشان داده‌اند که به این قواعد مدنی پایبندند.

گسترش صنعت:آرامش در بورس

«آرامش در بورس»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محمود‌رضا الهی‌فر است که در آن می‌خوانید؛اواخر فروردین امسال بود که سازمان حمایت از مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان تصمیم گرفت پس از دو سال کنترل قیمت محصولات فولادی در بورس کالا، تمام محدودیت‌ها را از این بازار بردارد تا قیمت فولاد در بازار آزاد و بورس به هم نزدیک شود.همزمان با اعلام اجرای این طرح و در همان قدم اول، برخی از کارشناسان از رشد یکباره قیمت‌ آهن‌آلات سخن گفتند و پیش‌بینی کردند که روزهای پرالتهابی در انتظار بازار‌آهن خواهد بود اما با گذشت نزدیک به سه ماه از اجرای این طرح نه‌تنها شاهد التهابی در بازار‌‌آهن نیستیم بلکه همان کارشناسان اقدام اخیر سازمان حمایت را تحسین می‌کنند. از طرفی اعمال هرگونه محدودیتی با روح حاکم بر بورس در تضاد بود و کنترل معاملات فقط در یک دوره می‌توانست برای مهار قیمت‌ها مناسب باشد که به دلیل عدم تناسب محدودیت قیمتی در سازوکار بورس چنین محدودیتی براساس تصمیم سازمان حمایت برداشته شد تا قیمت‌ها براساس عرضه و تقاضا کشف شود.

آرامش در بورس
براین اساس از ابتدای امسال با آزاد شدن قیمت‌های فولاد در بورس کالا دیگر دلالی در این بازار حضور ندارد و فقط مصرف‌کنندگان واقعی هستند که از این بازار خرید می‌کنند. در گذشته به دلیل کنترل قیمت محصولات فولادی در بورس و رشد قیمت‌ها در بازار آزاد، افرادی از بورس محصول ارزان می‌خریدند و در بازار آزاد به قیمت‌های بالاتر می‌فروختند که اکنون با نزدیک شدن قیمت بورس و بازار دیگر خبری از دلال بازی نیست.

البته کنترل‌های قبلی نیز به دلیل اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها و تنظیم بازار ضروری بود اما رفته رفته مسوولان به این نتیجه رسیدند که با حذف محدودیت‌ها و آزاد شدن رقابت خریداران، قیمت‌ها متعادل شده و با نرخ‌های جهانی همسو می‌شود. به این ترتیب استقبال خریداران و فروشندگان از معاملات بورس بیشتر شد و شاهد شفافیت معاملات گروه فولادی‌ها در بورس و بازار بودیم. البته طی چند هفته گذشته به دلیل افزایش قیمت ارز و با توجه به نیاز ما به واردات فولاد، قیمت‌ها افزایش یافت که این رشد نرخ‌ها نیز منطقی بوده است. پیش‌بینی می‌شود با آغاز ماه رمضان قیمت‌ها افت کند و حجم دادوستد‌های فولاد نیز کاهش یابد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات