مقدمه:
امام خمینی آیتی عظما از آیات الهی بود، مردی از نسل پاکان، آذرخشی در ظلمت گمراهی و فریادی در سکوت غمبار انسان مسخ شده عصر اتم، مردی که در افق پیشانی بلندش میتوان تفسیر آیه «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» را به تماشا نشست.
اهل سیاست و حکومت و مدیریت او را رجلی سیاسی و مدیری مدبر میشناسند و اهل فقه، فقیهی ژرفاندیش و اهل فلسفه و عرفان، فیلسوفی متفکر و عارفی دلداده و شورانگیز. رهروان عرفان عملی و شیفتگان اخلاق انسانی، او را انسانی نمونه و الگویی والا و خودساخته و ذوب شده در اخلاق الهی میدانند و براستی او همه اینها بود و شاید فراتر از آنچه مریدان دلسوختهاش به زبان صدق جاری کردهاند.
در این مقال بر آنیم تا از اندیشۀ الهی او بهره گیریم و دیدگاه او را که بر گرفته از زلال معرفت قرآن و منور از مشکوه نبوی و ولوی است درباره توسعه و توسعه فرهنگی تبیین نماییم.
مفهوم توسعه
مباحث مربوط به توسعه از جمله مباحثی است که سالها توجه پژوهشگران، اقتصاددانان و جامعهشناسان را بخود مشغول داشته است. این دانشمندان و نظریهپردازان به منظور حل مشکلات و مسائل کشورها بخصوص کشورهای توسعهنیافته به ارائه دیدگاهها و نظریاتی پرداختهاند که در حقیقت ملهم از دیدگاههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آنهاست.
ادبیات توسعه از سال 1950 و پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد و از همان آغاز مبنا را بر توسعه اقتصادی قرار دادند. هدف از این کار نیز آماده کردن بستر لازم برای ورود و گسترش نظام سرمایهداری آمریکایی به کشورهای دیگر بود. توسعه غربی به معنای سمتگیری نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در جهت رشد اقتصادی است یعنی باید اقتصاد زیربنای همه برنامهریزیها باشد. بینشی خاص که جهان را مادی تفسیر میکند اساس این نگرش در توسعه است.
دیدگاه امام خمینی
از نگاه حضرت امام، توسعه در اسلام به معنای ارتقای کل جامعه و نظام اسلامی به سوی یک زندگی ایدهآل است، چرا که در نظام اسلامی هدف تنها پرداختن به امور مادی نیست، بلکه آنچه اصل است روح انسان و معنویات اوست. از اینرو سیستم اقتصادی اسلام در خدمت و در جهت رشد معنوی و کمال انسان است چنانکه امام میفرماید:
«مقصد اسلام خانه نیست، مقصد بالاتر دارد و همه چیز در آن هست... و توجه به جهات معنوی بالاتر از توجه به جهات مادی است.»1
در حقیقت برای تدوین اهداف توسعه اقتصادی باید ابتدا هدف غایی نظام هستی تبیین شود تا توسعه اقتصادی در ارتباطی منسجم با هدف غایی و تحت سیطره آن شکل گیرد.
امام خمینی هدف غایی نظام را همان هدف انبیا میداند یعنی تربیت انسان و بنابراین از دیدگاه وی توسعه اقتصادی یک راه است و نه یک هدف. نگرش امام خمینی به توسعه متأثر و منبعث از نوع نگاه او به جهان است. نگاه او به جهان هستی، نگاهی دینی و الهی است بنابراین مواضع و دیدگاههای ایشان در قبال پدیدههای اجتماعی تحت تأثیر مبانی کلیتری قرار دارد که مبانی نظری و عملی ایشان را تشکیل میدهد. وی به عنوان برجستهترین متفکر اسلامی معاصر، درکی عمیق و بینشی دقیق از اسلام را در ابعاد فردی و جمعی، عبادی و اعتقادی، سیاسی و اجتماعی، به عنوان یک مکتب جامع و کامل میشناسد.
از اینرو نگاه ایشان به توسعه نیز از این امر مستثنی نیست. یعنی فرایند توسعه را در تمامی شؤون جامعه مؤثر و مفید میداند. از منظر وی با آنکه توسعه متوازن و متناسب در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده، لیکن فرایند توسعه باید در مجموع به استحکام پایههای دین و تقویت مبانی اسلام و تربیت و هدایت به صراط مستقیم و قرب الهی و دستیابی به حیات طیبه منتهی گردد.
اهداف توسعه
امام خمینی نه یک عالم علم توسعه و یا جامعهشناس توسعه، بلکه یک عالم دینی ـ سیاسی و یک اندیشهمند اجتماعی است که با نگاهی الهی و عام از طریق استنتاج عقلانی به اهداف عمدهای که انسان باید در حصول آنها بکوشد توجه خاص نموده است بنابراین در اندیشه امام توسعه به معنای عام آن یعنی سیاسی ـ اقتصادی و توسعه علمی و فرهنگی و غیر آنها، علاوه بر آنکه اصول، مبانی و ملزومات خاص خود را دارد میبایست برآورنده اهدافی مقدس و متعالی باشد که نشأت گرفته از اندیشه دینی است و در رأس آنها خداباوری و حاکمیت توحید در جامعه است. یعنی توسعه باید در هدف غایی خود به کمال انسان و تکامل او و در نتیجه نیل به مقام والای انسانیت و خلیفةاللهی منجر گردد.
در تبیین دیدگاه امام درباره اهداف توسعه بحث در چند موضوع ضروری به نظر میرسد که میتوان از طریق آنها نظرات خداگونه و بلند او را استخراج نمود:
الف) فرهنگ توسعه
هیچ ملتی نمیتواند به توسعه دست یافته و عدالت را در جامعه حاکم کند مگر آنکه شرایط آن را آماده کنیم و راه را برای حاکمیت و نهادینه شدن آن فراهم سازیم. به فرموده امام تا این ملت بنا را بر این نگذارد که باید هر چیز از خودمان باشد و قطع رابطه اقتصادی و فرهنگی از خارج کنیم، نمیتوانیم استقلال پیدا کنیم.
ب) توسعه انسانی
از دیدگاه حضرت امام، محور توسعه انسان است، در توسعه انسانی مردم در کانون توسعه قرار دارند و هدف، آن است که افراد بتوانند تواناییهای خود را به بهترین نحو ممکن گسترش داده و این تواناییها را در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به بهترین وجه بکار گیرند.
نگاه امام به توسعه نگاهی انسانشناسانه و در قلمرو معرفت دینی است که هدف غایی توسعه را تربیت «انسان کامل» میداند و البته توسعه هم باید در بعد مادی انسان مورد توجه قرار گیرد و هم در بعد معنوی، یعنی در حقیقت توسعه باید به برآورده ساختن نیازهای دنیوی و حیات اخروی، هر دو منجر شود. گرچه پرداختن به بعد مادی انسان و تأمین نیازهای مادی انسان مقدمه دستیابی به اهداف متعالی دیگری است. چنانکه امام درباره ویژگیهای مکاتب توحیدی و توجه آنها به ابعاد مادی و معنوی میفرماید:
«مکتبهای توحیدی که در رأس آنها مکتب اسلام است در عین حال که به مادیات و با مادیات سر و کار دارند لکن مقصد این است که مردم را طوری تربیت کنند که مادیات حجاب آنها برای معنویات نباشد مادیات را در خدمت معنویات میکشند.»2
از دیدگاه امام رشد معنوی و کمال انسان و خودسازی او از اهداف اصلی تعالیم اسلامی است و نقش اصلی پیامبران هم انسانسازی و فراهم کردن بستر رشد و تکامل انسانهاست، بنابراین حاصل تمام تلاشها و فعالیتها در حوزههای مختلف اقتصادی، فنی، علمی و فرهنگی باید هدایت و تربیت انسان باشد زیرا ایشان معتقد است اگر انسان درست شود همه چیز درست خواهد شد. اگر رفتار انسانی در جامعه بشری حاکم شود حق و حقیقت حاکم و به تبع آن همه امور مربوط به جامعه اصلاح خواهد شد و به کمال مطلوب خواهد رسید. وی خطاب به دانشگاهیان میفرماید:
«شما دانشگاهیان کوشش کنید که انسان درست کنید. اگر انسان درست کردید مملکت خودتان را نجات میدهید. اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای ما و شما تربیت شد مملکتتان را نجات میدهد.»3
همانگونه که ملاحظه میشود حضرت امام نجات یک مملکت را در گرو نجات انسان از فساد و تباهی و هدایت و تربیت او میداند. وی همچنین وظیفه دانشگاهها و حوزههای علمیه را تربیت عالم متعهد میداند و ضمن گوشزد کردن خطر عالمان بیتعهد و تشویق به تربیت انسان مؤمن میفرماید:
«دانشگاههای علمی شما کوشش کنند انسان درست کنند. همه دنبال این باشید، انسان. اگر انسانیت را استثنا بکنید یک فردی درست بکنید دانشمند، یک طبیبی که بهتر از همه اطبای دنیاست، اگر این وجهۀ انسانی نداشته باشد همین مضر است. همین طبیب وقتی که میخواهد یک کسی را معالجه کند دنبال منافع است نه دنبال معالجه...»4
و باز میفرماید:
«باید از حوزههای علمیه یک عالمی به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مرکز ساخت انسان باشد... ما انسان دانشگاهی میخواهیم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند. و انسان بیرون بدهد از خودش. اگر انسان بیرون داد از خودش، انسان حاضر نمیشود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر، انسان حاضر نمیشود که تحت ذلت برود و اسارت، آنها هم از انسان میترسند.»5
ج) توسعه اخلاقی و معنوی
از دیدگاه امام یکی از اهداف مهم و اصلی توسعه، گسترش مکتب اسلام و حاکمیت آن در جامعه است. آنچه اهمیت دارد حفظ دین، رعایت حدود و احکام الهی، گسترش معنویت و اخلاق در بین اقشار جامعه، تقویت امور معنوی و ارزشهای اخلاقی، دینداری و خداجویی است و این امر را از امال خود میداند و میفرماید:
«آمال ما این است که احکام اسلام در همهجا، در همه قشرها، در همه وزارتخانهها، در همه مملکت هر جا که هست، در بازارها، در کشاورزیها، در دور و نزدیک یک مملکت، همهجا احکام اسلام جاری باشد... نباید در وزارتخانهها یک چیزی که برخلاف اسلام است برخلاف مصالح مملکت است خدای نخواسته عمل بشود.»6
به نظر امام همه چیز در مکتب خلاصه میشود به نحوی که بالاترین هدف و مقصد را مکتب میداند، میفرماید:
«مکتب بزرگترین چیزی است که از برای ما مطرح است، نباید راجع به مکتب یک کلمهای کسی بگوید، اشتباه میکنند اگر میگویند مکتب چطور، تمام مقصد ما مکتب ماست.»7
و یا میفرماید:
« همه یک مقصد دارید، همه میخواهید که اسلام تحقق پیدا بکند.»8
حضرت امام اسلام را و مکتب اسلام را یک امانت الهی میداند که همه افراد ملت مسئول حفظ آن و گسترش آنند. میفرماید:
« تمام ملت بیاستثنا مسئول هستیم در مقابل خدای تبارک و تعالی، برای این امانت، این اسلام که امانت است و دست ماست.»9
درباره مکتب اسلامی میفرماید:
« مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی معنوی است. مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب انسان، اسلام برای تهذیب انسان آمده است.»10
د) توسعه فرهنگی
فرهنگ دامنهای گسترده دارد و تحول در بخشهای دیگر، تابعی از این متغیر اصلی است. استقلال فرهنگی نشانه حیات ـ قدرت ـ استقلال و موجودیت یک جامعه است. از دیدگاه امام توسعه ابعادی فراتر از ابعاد اقتصادی دارد و محور توسعه هم انسان و پرورش اوست. در نگاهی وسیعتر میتوان گفت توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی حتی در دیدگاه غرب و بلوک شرق نیز مبتنی بر ساختار فرهنگی و تعریف انسان است با ین تفاوت که دیدگاه اسلام از انسان و جهان با دیدگاه دیگران تفاوت دارد. توسعه غربی بر مبنای لیبرالیسم انسانمدار است اما در اسلام مسأله تعالی معنوی، تهذیب نفس، مبارزه با فساد، تقوا، عدالت اجتماعی و سیر الی الله مطرح است.
اصولاً در مکتب همه انبیا و بویژه در مکتب نبیاکرم اسلام(ص) و در سیره ائمه(ع) اساس توسعه بر توسعه فرهنگی است. توسعه فرهنگی در حقیقت یعنی گسترش باورهای اعتقادی و الهی، گسترش ارزشهای دینی و ایجاد یک جامعه اسلامی و الهی بر پایه ایمان و عمل صالح. با اندکی دقت در آیات کریمه قرآن بخوبی روشن است که اولین و مهترین دعوت انبیا، دعوت به عبودیت خداوند و پرهیز از طاغوت است. چنانکه میفرماید:
«و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»11
در میان هر امتی پیامبری مبعوث کردیم که خدای را پرستش کنید و از طاغوت بپرهیزید.
معنای این سخن آن است که اساس دعوت پیامبران، توسعه فرهنگی است. توسعه فرهنگی یعنی دعوت انسانها به عمل صالح، یعنی رشد فکری انسانها، یعنی حاکمیت ارزشهای الهی و این توسعه بیشک تنها در سایه اعتقاد به وحدانیت و توحید الهی و نفی هرگونه غیر خداست.
از دیدگاه امام نیز اساس توسعه باید بر شالوده فرهنگ پیریزی شود تا بتوانیم به توسعه سیاسی و اقتصادی دست یابیم. به عبارت دیگر حضرت امام معتقد است اگر بتوانیم فرهنگ یک مملکت را اصلاح کنیم سایر امور مملکت خود بخود اصلاح خواهد شد، چنانکه میفرماید:
« راه اصلاح یک مملکتی فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود، دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای بزرگ میکند... اگر فرهنگ اصلاح بشود یک مملکت اصلاح میشود.»12
پس اولویت در توسعه، توسعه فرهنگی است، سایر زمینههای توسعه، مثل زمینههای اقتصادی و سیاسی فرع برآنند. در بررسی دیدگاههای حضرت امام دباره توسعه فرهنگی میتوان گفت که توسعه فرهنگی باید اموری چند را تحقق بخشد که به اجمال به آنها خواهیم پرداخت:
1. تزکیه و تهذیب انسان
2. تعلیم به علم جهتدار
3. استقلال فکری و فرهنگی
4. استقلال سیاسی
1- تزکیه و تهذیب انسان
حضرت امام تزکیه و تهذیب را مقدم بر تعلیم میداند و معتقد است سعادت یک کشور و نجات یک ملت تنها از طریق تربیت انسانهای مهذب و متعهد امکانپذیر است. چنانکه میفرماید:
«دانشگاه و حوزههای علمیه و روحانیون، میتوانند دو مرکز باشند برای تمام ترقیات و تمام پیشرفتهای کشور و میتوانند دو مرکز باشند برای تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون میآید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد اگر دانشگاه، واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد یعنی در کنار تحصیلات متحقَّق در انجام تهذیب هم باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها میتوانند به سعادت برسانند و اگر حوزههای علمیه مهذب باشند و متعهد باشند، یک کشور را میتوانند نجات بدهند، علم تنها، اگر ضرر نداشته باشد فایده ندارد.»13
وی همچنین مبدأ همه خیرات و ترقیات یک کشور را ایمان مردم میداند و میگوید:
«مبدأ همه خیرات و مبدأ همه ترقیاتی که برای یک مملکت هست چه در جهت مادیت و چه در جهت معنویت این است که ایمان در کار باشد باید شما و ما دست به هم بدهیم برای قشر آتیه، که اینها مقدرات مملکت دستشان است، ایمان ایجاد کنیم، شما از دانشگاه مؤمن بیرون بدهید ما از مدرسهها، مؤمن بیرون بدهیم، نه عالم، عالم تنها فایده ندارد. البته مؤمن تنها هم خیلی مؤثر نیست.»14
ایشان عالم متقی و مهذب را نه تنها منشأ برکت بلکه حفظ و هلاکت کشور را هم وابسته به آن میداند میگوید:
«عالم وقتی متقی شد آن است که منشأ خیرات و برکات است و حفظ یک کشور یا خدای ناخواسته از آن طرف به باد دادن یک کشور است.»15
در جایی دیگر ضمن دعوت دانشگاهیان به دستیابی به علم و تخصص در سطوح عالی آن باز اهمیت تعهد و تهذیب را یادآور میشود میفرماید:
«دانشگاه باید علم و تخصص را به آن مرتبه عالی برساند و تعهد و اخلاق و اسلامیت را هم به آن مرتبه عالی، باید مهذب بشود هم دانشگاه و هم حوزههای علمیه.»16
ایشان همچنین نه تنها علم بدون تهذیب و تزکیه را مفید نمیداند بلکه همه علوم را بدون آن مایه خسران میداند، میفرماید:
« گاهی علم، انسان را به جهنم میفرستد گاهی علم توحید انسان را به جهنم میفرستد، گاهی علم عرفان انسان را به جهنم میفرستد، گاهی علم فقه انسان را به جهنم میفرستد، گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم میفرستد، با علم درست نمیشود، تزکیه میخواهد... تزکیه مقدم است بر همه چیز.»17
وی کلید حل همه مشکلات و گرفتاریهای جامعه را تزکیه و تهذیب میداند و میگوید: «اگر همه ملت تزکیه بشوند همین دنیا بهشت آنهاست تمام گرفتاریها از بین میرود.»18
در توصیه به دانشگاهیان و دانشجویان میفرماید:
«وقتی از دانشگاه انشاءالله بیرون میآیید یک انسانی باشید که هم معلومات داشته باشید و هم امانتدار باشید برای معلوماتتان هم امانتدار باشید و هم تزکیه نفس کرده باشید، نفس خودتان را مهار کرده باشید، نفس انسان سرکش است.»19
2- تعلیم به علم جهتدار
از دیگر اهداف توسعه فرهنگی تعلیم به علمی است که در خدمت دین و باورهای دینی و در خدمت به خلق و اسلام باشد. حضرت امام بارها بر لزوم دستیابی جوانان کشور بر علوم روز، صنعت و تکنولوژی و تشویق آنها به فراگیری تأکید نموده، چنانکه میفرماید:
«باید کوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشتههای مختلف، اساس فعالیت دانشجویان عزیز باشد که نیازمندیهای میهن به دست خود آنها برآورده و کشور ما با کوشش شما، خودکفا شود.»20
حضرت امام خطر انحراف در علما و دانشمندان را بسیار بیشتر از انحراف سایر اقشار میداند زیرا انحراف آنها را موجب انحراف جامعه میداند و این مسئله بیانگر نقش اساسی و با اهمیت علم و علما در جامعه است و لذا بارها بر خطر عظیم آنها هشدار دادهاند. مثلاً میفرماید:
« اگر دانشگاه فقط دنبال این باشد که فرزندان ایران را با معلومات بار بیاورد، معلومات را هی روی هم بریزد، این برای سعادت ملت ما یا فایده ندارد یا ضرر دارد. یک فرد دانشگاهی که انحراف پیدا بکند غیر از یک فرد بازاری است، غیر از یک فرد کشاورز است، یک فرد روحانی که انحراف پیدا بکند غیر از یک فرد بازاری و کارگر است... انحراف یک روحانی انحراف خودش تنها نیست انحراف یک ملت است.»21
امام خمینی علمی را مفید میداند که جهتدار بوده و در خدمت به خدا و دین و خلق خدا باشد. میفرماید:
«کوشش کنید که در این آموزشی که به مردم میدهید جهتدار باشد... برای خدمت به خلق و برای خدمت به خدا و برای خدمت به اسلام.»22
حضرت ایشان همچنین نقش علم جهتداری را که در خدمت دین باشد از قوای نظامی و سیاسی هم بالاتر میداند و میفرماید:
«باید بشر به فکر این باشد که آن چیزهایی که مقصد است و برای تربیت انسان است، برای آموزش انسان است، برای تعلیم انسان است، جهت به آن بدهد چنانچه دانشگاهها جهت به آن داده نشود همان دانشگاههایی میشود که در بین بشر هست و از همان دانشگاهها قوای مخربه بیرون میآید و اگر جهت به آن داده بشود دانشگاهها کاری میکنند که مسلسلها نمیتواند بکند، خدمتی میتوانند به بشر بکنند که هیچکس دیگر نمیتواند اینقدر خدمت بکند.
عمده آن جهتی که طرف آن جهت رفته میشود و قرآن این را فرموده است (اقرا باسم ربک الذی خلق) قرائت کن نه قرائت مطلق، بیاموز نه آموزش مطلق، علم تحصیل کن نه علم مطلق و تحصیل مطلق، علم جهتدار، آموزش جهتدار جهت، اسم رب است، توجه به خداست، برای خدا و برای خلق خدا، قلمها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا بکار بیفتند مسلسلها کنار میرود و اگر برای خدا و برای خلق خدا نباشد مسلسلساز میشود ابزار کوبنده انسان با دست قلمدارها و دست علمایی که در همه دانشگاهها هستند با دست آنها وجود پیدا کرده است و همه ترقیات بشر هم با دست علما و بیان و قلم علما وجود پیدا کرده است.»23
حضرت امام علم و دانش همسوی با ایمان و تعهد را موجب تأمین سعادت دنیا و آخرت میداند و حتی معتقد است که هیچ قدرتی نمیتواند بر ملتی که دارای چنین علمی با چنین ویژگیهایی باشد غلبه کند، میفرماید:
«با علم است که انسان میتواند تأمین سعادت دنیا و آخرت را بکند با آموزش است که انسان میتواند تربیت کند جوانها را به طوری که مصالح دنیا و آخرت خودشان را خودشان حفظ کنند، اگر کشور ما علم را بیاموزد، ادب بیاموزد، جهتیابی علم و عمل را بیاموزد، هیچ قدرتی نمیتواند بر او حکومت کند.»24
ایشان در تفاوت بین دانشگاههای غربی و آنچه مطلوب اسلام است یعنی علم در خدمت معنویت، میگوید:
«دانشگاههای غربی به هر مرتبهای هم که برسند طبیعت را ادراک میکنند، طبیعت را مهار نمیکنند برای معنویت. اسلام به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد تمام علوم طبیعی به هر مرتبهای که برسند باز آن چیزی که اسلام میخواهد نیست اسلام طبیعت را مهار میکند برای واقعیت و همه را او به وحدت و توحید میبرد.»25
3- استقلال فکری و فرهنگی
یکی از اهداف مهم توسعه فرهنگی، استقلال فکری و فرهنگی جامعه است، توسعه فرهنگ اصیل اسلامی موجب بیداری امتها و در نتیجه عزت و استقلال خواهد شد، عدم وابستگی فرهنگی و فکری به غرب و شرق و تکیه بر فرهنگ دینی و الهی عامل اصلی و اساسی سعادت و نجات امتهاست. در سخنان حکیمانه حضرت امام اهمیت این موضوع به خوبی مشهود است وی در اینباره میگوید:
«ما میخواهیم یک دانشگاهی داشته باشیم در خدمت خود مملکت، در خدمت خود ایران... ما با دانشگاهی که ما را وابسته به خارج بکند... ما با آن دانشگاه از اساس مخالفیم. ما دانشگاهی میخواهیم که ما را از وابستگیها بیرون بیاورد، ما را مستقل کند.»26
وی همچنین در ضرورت استقلال فکری و فرهنگی و قطع پیوند فکری با تفکرات غربی میفرماید:
« ما باید استقلال فکری داشته باشیم. ما باید پیوند فکریمان را از غرب جدا کنیم اگر بخواهیم خودمان زندگی بکنیم خودمان مستقل باشیم... باید استقلال فکری پیدا کنیم.»27
امام اصلاح فرهنگ را رأس همه اصلاحات و موجب استقلال یک کشور میداند و میگوید:
«اگر بخواهید ملت شما نجات پیدا بکند، نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها باید طرح بشود، مادامی که ما پیوستگی مغزی داریم به خارج و اجانب، هیچ یک از این گرفتاریهایی که شمردید نمیتوانیم از زیرش فرار کنیم، رأس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است و نجات جوانهای ما از این وابستگی به غرب.»28
و میفرماید:
« ما یک همچو تخصصی میخواهیم که جوری بار بیاورد کشور را و جوانهایی که در رأس امور کشور هستند که اینها مغزهایشان وابسته نباشد و فکری جز اسلام و ایران در سرشان نباشد.»29
امام خمینی استقلال دانشگاهها را از وابستگی به غرب و شرق و بیگانگان بسیار با اهمیت تلقی نموده و هدف اصلی اجانب را دستیابی به مراکز علمی میداند چرا که اگر آن مراکز در خدمت آنها باشد در حقیقت کشور در خدمت آنهاست میفرماید:
«بالاتر چیزی که کشورهای مستضعف و کشورهای اسلامی از طرف مخالفین با بشریت انگشت رویش گذاشتند، دانشگاه است، برای اینکه آنها خوب میدانند که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنی همه کشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است که اداره امور کشور را میکند و دانشگاه است که تربیت نسل آینده و حاضر را میکند و چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد کشور در اختیار آنهاست. آنقدری که دانشگاه هدف بوده است جاهای دیگر نبوده است.»30
درباره لزوم بیداری و عدم خودباختگی در برابر فرهنگ غرب میفرماید:
«عمده این است که فرهنگ یک فرهنگ متحول بشود یک فرهنگی که از آن غربزدگی بیرون بیاید. همه چیزمان باید اینطور بشود. استقلال فکری، استقلال باطنی داشته باشد علاوه بر این که استقلال باید داشته باشد و کسی در فرهنگ دخالت نباید بکند باید استقلال فکری داشته باشد. خودش مستقل و آزاد و روی پای خودش باشد. اینطور نباشد که توجهش به این باشد که غرب چه میکند ما هم دنبال او، آنها چه میگویند ما دنبال او،... این را باید فرهنگ جبران بکند که فرهنگ ما طوری باشد که بعد از انشاءالله چند سال دیگر افرادی که از فرهنگ بیرون میآیند یک افرادی متکی به نفس باشند که خودشان را ببینند نه تبع ببینند نه دنباله ببینند و گمان کنند که هر چه آنها کردند ما باید دنبال آنها باشیم. باید مملکت خودشان را و خودشان را مستقل ببینند و خودشان اداره بکنند مملکتشان را، خودشان با استقلال فکری خودشان دنبال مملکت و مصالح مملکت باشند.»31
درباره استقلال فرهنگی که در حقیقت باعث ایجاد آزادی و استقلال کشور خواهد شد میفرماید:
« ما باید با تمام وجود به استقلال فرهنگی برسیم که استقلال فرهنگی پایه و اساس کشوری آزاد و مستقل است.»32
و ایضآً میفرماید:
«بالاخره باید فرهنگ متحول بشود به یک فرهنگ سالم، به یک فرهنگ مستقل و یک فرهنگ انسانی.»33
د) استقلال سیاسی
یکی دیگر از اهداف توسعه فرهنگی از دیدگاه امام آن است که در پرتو فرهنگ و گسترش فرهنگ اسلامی و توسعه فرهنگی بتوان استقلال سیاسی یک ملت را تضمین نمود یعنی در حقیقت استقلال سیاسی مولود توسعه فرهنگی مبتنی بر دین و آموزههای دینی است. حضرت امام درباره ملازمه استقلال سیاسی کشور با استقلال دانشگاهها و همچنین عدم وابستگی به شرق و غرب چنین میفرماید:
« ما میخواهیم که دانشگاهی باشد که ملت ما را مستقل و غیروابسته به شرق و غرب درست بکند، نه ملت را به طرف شرق بکشد و نه ملت را به طرف غرب بکشد، یک ملتی مستقل با فکر مستقل، با دانشگاه مستقل که با استقلال دانشگاه، کشور مستقل میشود. یک دانشگاهی که با فیضیه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را کنار بزنند و خودشان برای مصالح کشور خودشان و برای مصالح اسلام عزیر خودشان، عمل بکنند و نونهالان عزیز ما را طوری بار بیاورند که نه قبله آنها مسکو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن، قبله آنها کعبه باشد، توجه آنها به خدای تبارک و تعالی باشد و اسلام را در آغوش بگیرند که استقلال آنها، عزت آنها در سایه اسلام است.»34
در اینباره همچنین میفرماید:
« اسلام کوشش دارد که علم را در مغزهای مستقل،... در مغزهایی که به اسلام فکر میکنند بار بیاورد و این استقلال است که میتواند کشور ما را مستقل کند.»35
ایشان با تأکید بر اهمیت علم و علمآموزی، علمی را که وابستگی سیاسی بیاورد و استقلال کشورها را تهدید نماید نفی میکند و میفرماید:
« ما با تخصص مخالف نیستیم، با علم مخالف نیستیم، با نوکری اجانب مخالفیم، ما میگوییم که تخصصی که ما را به دامن آمریکا بکشد یا انگلستان، یا به دامن شوروی بکشد یا چین، این تخصص، تخصص مهلک است نه تخصص سازنده، ما میخواهیم متخصصینی در دانشگاه تربیت بشوند که برای ملّت خودشان باشند... ما میخواهیم این علم و صنععت و همه چیزها در خدمت ملت باشد نه در خدمت اجانب.»36
از مجموع آنچه گفتیم چنین میتوان استنباط نمود که حضرت امام خمینی توسعه فرهنگی را اساس و شالوده توسعه در سایر زمینهها میداند و توسعه سیاسی و اقتصادی را هم فرع بر آن و متأثر از آن که حاصل آن ایجاد یک جامعه الهی با حاکمیت ارزشهای الهی است.