
پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / رهبري در ميان ارکان اصلي هر انقلاب از جايگاه ويژهاي برخوردار است. به طور کلي سه کار ويژه مهم و اساسي ايدئولوگ بودن، فرمانده عمليات بودن و همچنين معمار و طراح بودن براي نظام جديد برآمده از انقلاب را براي رهبر انقلابي ذکر کرده اند. يعني يک رهبر در فرآيند انقلاب ميتواند به طور موثري داراي کارويژه هاي خود باشد. اما نکته مهم اينجاست که در غالب انقلاب هاي معاصر معمولا کمتر اتفاق افتاده است که رهبر انقلابي، حائز هر سه اين ويژگي ها باشد. از اين جهت انقلاب اسلامي در ميان انقلاب هاي معاصر يک استثناء محسوب مي شود. چرا که رهبر اين انقلاب، حضرت امام خميني(ره)، تنها رهبر انقلابي معاصر است که هم ايدئولوگ انقلاب بوده، هم فرمانده عمليات انقلاب و هم معمار و طراح نظام جديد برآمده از انقلاب.
ايشان در سال هاي دهه 20(1322)، آن زمان که حکمي زاده، از شاگردان احمد کسروي، با انتشار کتاب "اسرار هزار ساله" بخشي از معتقدات شيعه را زير سوال برده بود، با تعطيلي درس و بحث در حوزه، کتاب "کشف الاسرار" را نوشتند که در آن ضمن پاسخگويي به شبهات حکمي زاده و کسروي، نخستين نطفههاي تئوري ولايت فقيه را پايهريزي کردند. در سال 1348 در ضمن تدريس در حوزه نجف اشرف، کتاب ولايت فقيه و حکومت اسلامي را که حاصل سخنرانيهاي ايشان در باب حکومت اسلامي بود، منتشر شد که در اين کتاب، نظريه ولايت فقيه بيان شده است. کتابي که از آن ميتوان به عنوان مانيفستي براي مبارزه عليه رژيم طاغوت ياد کرد.
امام (ره) در طول تمام دوران مبارزاتي خود نيز همواره چون فرماندهي بصير و هوشيار، در صحنه حضور داشتند. ايشان بعد از اينکه در سال 1342 به طور قاطعانه مبارزات خود را براي سرنگوني رژيم شاه آغاز کردند، در عاشوراي همان سال با سخنراني در شهر قم، علم مبارزه را به دست گرفتند و به طور علني به مخالفت با رژيم پرداختند که در نهايت به قيام پانزده خرداد منتهي شد. بعد از قيام پانزده خرداد نيز ايشان از قم به تهران تبعيد شدند و پس از آن به خارج کشور که در مجموع مدت پانزده سال در تبعيد به سر بردند. خلاصه اينکه در فرآيند پيروزي انقلاب اسلامي، امام (ره) نيز پا به پاي مردم در صحنه حضور داشتند و علاوه بر تحمل رنج هاي تبعيد، فرزند برومندشان، آقا مصطفي خميني (ره)، را نيز تقديم اسلام و انقلاب کردند.
بعد از پيروزي انقلاب نيز امام همچنان به ايفاي نقشهاي رهبري خود پرداختند و علاوه بر پايهريزي نظام اسلامي بر مبناي انديشههاي متعالي خودشان، در ساير برههها نيز با هوشياري تمام اجازه انحراف از اصول انقلاب و نظام اسلامي را ندادند. به عنوان مثال، براي نامگذاري نظام حکومتي جديد، عناوين متعددي از سوي گروههاي مختلف پيشنهاد شد، عدهاي از حکومت اسلامي، عدهاي از جمهوري دموکراتيک اسلامي، عده اي ديگر از جمهوري دموکراتيک اسلامي و ... طرفداري کردند که امام (ره) در پاسخ به همه اين ديدگاه ها فرمودند که «من به جمهوري اسلامي رأي ميدهم، نه يک کلمه کمتر و نه يک کلمه بيشتر» يا اينکه در مسأله برخورد با منافقين، جبهه ملي، عزل بني صدر و يا عزل منتظري و ... نيز شاهد ايفاي بهينه نقشهاي رهبري از سوي حضرت امام (ره) بوديم.
خلاصه اينکه انقلاب اسلامي ايران، برخلاف بسياري از انقلابهاي ديگر، نه تنها در درون جامعه تحول زايي کرد بلکه در سطح نظام بينالملل نيز تحولزا بوده و ميباشد. شگفتي اين انقلاب از آنجا بود که در عصري رخ داد که انديشمندان علوم اجتماعي معتقد به پايان عصر حيات ديني و همچنين معتقد به اين بودند که نوسازي هاي سياسي اجتماعي منجر به سکولار شدن جوامع ميشود و از سوي ديگر، نظم حاکم بر نظام بينالملل که مبتني بر نظام دوقطبي به سرکردگي آمريکا و شوروي بود، ايجاد تحول و دست يازيدن به انقلاب را تنها در وابستگي به يکي از اين دو ابرقدرت ممکن ميدانست. پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان انقلابي ديني که تجلي معنويتگرايي سياسي در عرصه عمل بود، نه تنها آن گزاره انديشمندان علوم اجتماعي را زير سوال برد و منجر به بنبست رسيدن نظريههاي انقلاب در تبيين انقلاب اسلامي شد، بلکه اين انقلاب با شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي نيز آن قاعدهمندي حاکم بر نظام بينالملل را نيز زير سوال برد و توانست به الگويي براي ساير نهضتهاي رهايي بخش در ساير نقاط دنيا تبديل شود.
بدون شک، صورت دادن به اينگونه تحولاتي، علاوه بر حضور مردم در صحنه، مرهون حضور و ايفاي نقشهاي رهبري از سوي حضرت امام (ره) بود که به عنوان رهبري الهي، قبل از اينکه ابزاري در اختيار داشته باشد، دل هاي مردمان عاشق را در دست داشت و با تکيه بر نصرت الهي و ايمان به نيروي عظيم نهفته در توده هاي مردم، مأموريت هاي خويش را پيش مي بردند و امروز نيز پس از گذشت بيش از سي و پنج سال از پيروزي انقلاب و گذشت بيش از دو دهه از رهبري امام گونه مقام معظم رهبري، شاهد تداوم مسئوليت هاي خطير رهبري از سوي ايشان هستيم.