تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۸  ، 
کد خبر : ۲۶۷۳۷۳

گزیده ای از سرمقاله روزنامه های چهارشنبه 21 خرداد


در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«لیبرال سرمایه‌داری و انحصار رسانه‌ای»به قلم سیدعمار موسوی اختصاص یافت:

آزادی در اندیشه لیبرالیسم مفهوم خاصی دارد که آن را از سایر گرایش‌های سیاسی متمایز می‌سازد. لیبرال‌ها این واژه را معمولاً به صورت «آزادی از» چیزی تعریف می‌کنند نه «آزادی برای» منظوری. توماس هابز آزادی را «فقدان موانع خارجی» می‌داند و می‌گوید انسان باید از موانعی که ممکن است بخشی از قدرت انسان را در انجام آنچه می‌خواهد سلب کند، آزاد باشد. می‌توان این رویکرد را قیام قدرت برای تداوم خویش از طریق آزادی نامید و بخشی از دلایل پیوند جریان سرمایه‌داری و قدرت با اندیشه لیبرالی را در همین چارچوب تبیین نمود. قدرت میل به بیشینگی و ثروت میل به انباشت دارد و ایده‌آل‌ترین شرایط محیطی برای این دو، نبود موانع کنترل کننده خارجی است؛ که در مفهوم «آزادی لیبرالی» تئوریزه شده و نوعی «وابستگی متقابل» میان سرمایه‌داری و لیبرالیسم ایجاد کرده است. لذا باید نتیجه گرفت که جریان سرمایه‌داری برای بقا، تداوم و حتی حکومت خود، نیازمند سیطره ارزش‌های لیبرالی بر جوامع بشری است.

رسانه‌ها به دلیل نقشی که در شکل‌دهی به افکار و رفتار عمومی دارند، اصلی‌ترین ابزار جریان سرمایه‌داری برای ترویج و اشاعه لیبرالیسم بوده‌اند. این جریان، علاوه بر اینکه رسانه‌های خود را مأمور به لیبرالیزه کرده قلوب و اذهان مردم می‌کند، در همین جهت تلاش دارد از به کار گرفته شدن ابزار رسانه توسط گفتمان‌ها و مشرب‌های فکری رقیب جلوگیری نماید و لذا میل به انحصار دارد. «آزادی لیبرالی» در عرصه رسانه این گونه ترجمه می‌شود که عرصه افکار عمومی می‌بایست از هرگونه محدودیت و مانعی، آزاد و به دور از دخالت دولتی باشد و همه صاحبان اندیشه به عنوان بخش‌های خصوصی بتوانند آزادانه در یک «بازار رقابت کامل» خود را به افکار عمومی عرضه نمایند و مردم به عنوان مشتریان این اندیشه‌ها، بتوانند آزادانه طبق سلیقه خود، هر چه را می‌پسندند، انتخاب کنند. اما از آنجا که راه‌اندازی رسانه‌های قدرتمند، نیازمند سرمایه‌های کلان بوده و «همه صاحبان اندیشه» و همه بخش‌های خصوصی، قدرت مالی کافی برای ایجاد رسانه‌های مؤثر را ندارند، عملاً عرصه افکار عمومی تبدیل به میدان جولان اندیشه‌هایی می‌شود که توسط جریان سرمایه‌داری تولید می‌شوند. براساس یک گزارش تحقیقی که «بیزینس اینسایدر» منتشر کرده، تعداد کمپانی‌هایی که 90 درصد رسانه‌ها در غرب را در انحصار دارند، از 50 شرکت در سال 1980 به 6 شرکت در سال 2011 رسیده و طبق برخی گزارش‌ها، این رقم در سال 2014 به 5 شرکت متعلق به جریان سرمایه‌داری کاهش یافته است. در این میدان فراخ تاخت و تاز، طبیعی است که کدام عقیده و باور در درازمدت بر افکار عمومی خواهد نشست و به قدرت اجتماعی و سیاسی خواهد رسید و کدام عقیده یا عقیده‌ها، به همراه صاحبانشان به حاشیه خواهند رفت!

با تاملی در فضای رسانه‌ای و تورقی در نشریات کشور، می‌توان رسانه‌های فراوانی را برشمرد که هم خصوصی و غیردولتی هستند، هم توسط یک جریان سرمایه‌دار تغذیه مالی می‌شوند، هم برای ترویج و اشاعه لیبرالیسم در همه حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... قیام کرده‌اند، و هم خواهان عدم مداخله نظام در حوزه رسانه هستند تا با «آزادی کامل» بتوانند به بیشینه‌سازی ثروت و قدرت خود بپردازند.

اسلام و نظام سیاسی اسلامی با همه مختصاتش، برای این جریان سرمایه‌داری و قدرت‌طلب، یک مانع خارجی و سلب‌کننده آزادی محسوب می‌شود و لذا طی دهه‌های اخیر، یکی از ماموریت‌های اصلی رسانه‌های این جریان، تلاش برای کمرنگ کردن و نهایتا حذف گفتمان اسلامی از عرصه افکار عمومی بوده است. به طور مشخص، محیط ایده‌آل سیاسی برای این جریان، یک نظام لیبرال دموکرات به مثابه سیستم‌های سیاسی غربی است و طیف مذکور از آنجا که «گذار» به نظام سیاسی لیبرال را مستلزم وقوع تغییرات جدی در باورها و عقاید لایه‌های مختلف اجتماعی می‌داند، تقریبا از اواخر دهه 1360 و اوایل دهه 1370 شمسی تلاش کرده است از طریق ابزارهای رسانه‌‌ای، سه هدف اساسی را دنبال نماید: 1- تلاش برای ناکارآمد نشان دادن دین اسلام در اداره کشور و ضرورت کنار رفتن آن از عرصه سیاسی- اجتماعی، ضمن تبلیغ و ترویج گرایش‌های لیبرالی در تمام حوزه‌ها و برجسته‌سازی چهره‌های آرایش کرده مصادیق و امتداد عملی لیبرالیسم 2- تاکید بر کفایت عقل خود بنیاد بشری در همه امور از جمله سیاست‌ورزی و نظام‌سازی همانند علم‌گرایان‌غربی 3- مستبد خواندن جمهوری اسلامی و تلاش برای القای این همانی نظام ولایی با کلیسای مسیحی. اگر محکمات اسلامی مانند حکم قصاص غیرانسانی خوانده می‌شود (موردی که اخیرا منجر به توقیف روزنامه آسمان شد)، یا ولایت و جانشینی حضرت علی ابن ابی‌طالب(ع) انکار می‌شود (موردی که اخیرا توقیف روزنامه بهار را در پی داشت)، اگر رسانه‌ای خواهان حذف اسلام از عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌شود (روزنامه شرق)، مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان نماد عقب‌افتادگی خوانده می‌شود (جامعه سالم، تیر 77)، روزنامه‌ای آیات قرآن درباره عمر طولانی نوح پیامبر(ع) را به سخره می‌گیرد (صبح امروز، دی‌ماه 78)، دیگری صحت قصه حضرت یوسف را از محالات دانسته و در صحت آیات قرآن شبهه ایجاد می‌کند (صبح امروز، خرداد 88)، همه و همه حکایت از این دارند که لیبرال سرمایه‌داری ایرانی، بزرگ‌ترین دشمن خود را گفتمان اسلام و موفقیت خود را در گرو حذف این گفتمان از عرصه می‌داند.

در چنین فضایی، آنچه یک مانع خارجی در برابر لیبرال سرمایه‌داری ایرانی محسوب می‌شود تا نتواند با آزادی کامل به تاخت‌و تاز در عرصه افکار عمومی بپردازد، یکی اعمال نظارت و کنترل حاکمیتی بر رسانه‌ها و دیگری وجود رسانه‌هایی است که به اسلام و نظام اسلامی وابستگی دارند. لذا یک تلاش سیاسی- اجتماعی و تبلیغاتی وسیعی آغاز شده تا اولاً نظارت حاکمیتی و به تعبیر لیبرال‌ها «دخالت دولتی» را از عرصه نشر و رسانه حذف نماید و ثانیاً، رسانه‌های حامی و مدافع اسلام و نظام اسلامی را ساکت کند و یا به تعطیلی بکشاند. به معنی دقیق‌تر، رسانه‌های وابسته به لیبرال سرمایه‌داران وطنی، سودای دست‌یابی به موقعیت مشابه رسانه‌های نظام سرمایه‌داری در جهان یعنی «انحصار» را دارند. این طیف با ادعای «خصوصی بودن»، هم‌اکنون بیشترین نشریات را در کشور دارد هر چند همگی مصداق بارز یک روح در چند بدن هستند. گران‌ترین کاغذهای نشر، بیشترین هزینه‌های نیروی انسانی و محتوا، نظام توزیع و... متعلق به همین جریان است. جالب اینکه بارها و بارها همین جریان تلاش نموده و همواره در پی زمینه‌سازی است که سراغ راه‌اندازی کانال تلویزیونی خصوصی! نیز برود. از دیگر سو در اظهارنظرهای مکرر و تبلیغات و عملیات روانی سنگین، با استدلال‌های واژگونی‌ چون «ضرورت آزادی رسانه‌ها از مداخله دولتی»، صریحاً عنوان می‌کنند که «نظام نباید رسانه داشته باشد» یا رسانه‌های وابسته به فلان نهاد انقلابی فقط باید اخبار مربوط به دفاع مقدس از منتشر کنند!

باید هشدار داد که لیبرال سرمایه‌داری ایرانی امروز به این باور رسیده است که با وجود نظارت حاکمیتی بر حوزه نشر و رسانه و همچنین حضور رسانه‌های گفتمان رقیب، مسلط کردن ارزش‌های لیبرالی بر جامعه ایرانی و تغییر ذائقه دینی مردم ممکن نیست؛ لذا در ماه‌های اخیر عزمی جدی در عرصه سیاسی- اجتماعی و تبلیغاتی برای قطع ید حاکمیت از حوزه نشر و رسانه، و نیز حذف یا به سکوت کشاندن جریان‌های رسانه‌ای اسلامی و در انحصار گرفتن عرصه رسانه و افکارعمومی را آغاز کرده و این امر، توجه جدی و هوشیاری معتقدان به گفتمان دینی و نظام اسلامی را می‌طلبد.

روزنامه وطن امروز مطلبی را با عنوان«وزیر‌مخابرات یا ارتباطات؟!»در ستون یادداشت روز خود توسط مسعود علوی به چاپ رساند که در زیر میخوانید:

مدتی است چالش‌های سایبری در کشورمان زیاد شده است. عده‌ای در دولت چانه‌زنی رسانه‌ای آشکار با هدف تاثیرگذاری بر مردم برای رفع‌فیلتر از چند شبکه اجتماعی خارجی، بزرگ‌ترین دغدغه‌شان در این حوزه است. حداکثری‌ترین شکل تفکر  نیز اختصاص به شخص وزیر ارتباطات دارد که در شکل یک پدیده بی‌بدیل ظاهر شده و پیشنهاد خرید پهنای باند از خارج کشور را در راس برنامه‌های خود قرار داده است! 

گویی ایشان هنوز از مشاوران دوره «پست و تلگراف و تلفن» بهره می‌برند و گمان می‌برند «پهنای باند» چیزی شبیه کابل مخابرات است!
در مقابل حامیان منافع ملی نیز به دو گروه تقسیم شده‌اند. دغدغه برخی دوستان با وجود تکیه بر توجیهات صحیح در مقابل همان تفکر حداقلی درگیر «فیلتر کنیم یا نکنیم» باقیمانده است. در این میانه، بزرگ‌ترین اهداف پشت‌پرده درباره الزامات تبدیل ایران به یک ابرقدرت سایبری همه‌جانبه متاسفانه مغفول مانده است. شاید سوال اساسی برای مردم این باشد که اصلا چرا باید چنین هدف‌گذاری‌ای داشته باشیم؟

  زیرساخت ملی یا سرویس خارجی؟

سایبر، جدیدترین مرز بین‌المللی است! مرزی که در حقیقت غیرواقعی است و درنوردیدن شخصی‌ترین فضای شهروندان آن، از خوردن یک لیوان آب نیز ساده‌تر است. در میانه این کشورگشایی بی‌هیاهو با کمترین مقاومت؛ برتری‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سایرینی که حتی ممکن است در عالم واقع صاحب قوی‌ترین ارتش‌های نظامی یا نظامات سیاسی و اقتصادی نیز باشند به سادگی قابل مهندسی است. یعنی چه؟ با ملموس‌ترین دغدغه سایبری بحث را آغاز می‌کنیم تا فضا برای خوانندگان گرامی شفاف شود: در حال حاضر اکثریت هموطنان‌مان، پرداخت‌های مالی خود را از طریق شبکه شتاب انجام می‌دهند. یعنی بیشترین جابه‌جایی‌های مالی کشور به‌صورت اعتباری «مجازی» و بدون اسکناس در حال انجام است. شبکه شتاب یک زیرساخت الکترونیکی بانکی است که طبیعتا اطلاعات حاصل از تراکنش‌های مالی‌‌اش یک جایی ذخیره می‌شود تا امکان سرویس‌دهی در لحظه به مشتریان را فراهم سازد. در حال حاضر این شبکه به علت خلأهای امنیتی گوناگون ناشی از عدم‌تامین زیرساخت‌های ملی بسیار آسیب‌پذیر است. با یک حمله نه‌چندان پرهزینه سایبری، دشمنان می‌توانند کل تراکنش‌های مالی شهروندان مشتری خدمات بانکی را دچار مشکلات همه‌جانبه کنند! این همان مساله‌ای است که در حال حاضر اخبار دزدی‌های کوچک آن هر روز در جوامع پیشرفته منتشر می‌شود. مثلا می‌گویند «یک هکر، اطلاعات بانکی هزاران شهروند آمریکایی را دزدید!» پس مخاطرات عدم‌ ورود دولت به حوزه سایبر با تامین زیرساخت‌های «شبکه ملی اطلاعات» چیزی بسیار فراتر از دغدغه‌های فیس‌بوکی و سرعت اینترنت و امثال اینهاست! اینجا صحبت از جنگ‌های سایبری خطرناک است که آینده جهانیان را هدف قرار داده است. به همین علت است که از اوکراین گرفته تا چین و روسیه و آلمان «شبکه ملی اطلاعات» خود را در دستور کار قرار داده‌اند.
  حمله سایبری؟!

شاید بپرسید اگر تا این اندازه زندگی سایبری ما ریسک‌پذیر است چرا تاکنون کشور با چنین حملاتی ساقط نشده است؟! برای پاسخ به این سوال بازمی‌گردیم به صفحه فیس‌بوک یک مدیر عالیرتبه آژانس امنیت ملی آمریکا؛ پس از حمله ویروس استاکس‌نت به زیرساخت‌های هسته‌ای کشورمان، گری سیک، سیاستمدار کهنه‌کار آمریکایی گفت: «حملات به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران از طریق خرابکاری سایبری بدترین کاری بود که دولت اوباما می‌توانست انجام دهد! شما باعث شدید ایرانی‌ها به برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری در این حوزه ورود کنند. مخاطرات تبدیل شدن ایران به یک قدرت سایبری حتی از برنامه هسته‌ای آنها نیز بیشتر است(!)».

  تحریک به خودکفایی

منظور گری‌سیک چیست؟! ما حمله استاکس‌نتی آمریکا را با توسل به متخصصان کشورمان خنثی کردیم. ما توانستیم در حوزه‌ای که هم‌اکنون کشورهای پیشرفته «قانونگذاری» و «برنامه‌ریزی» در آن را آغاز کرده‌اند یک حمله پیشدستانه را به صورت عملیاتی خنثی کنیم. پس بزرگ‌ترین خطر برنامه سایبری ایران این است که «زود» وارد بازی بزرگان شده است! اگر می‌خواهید بدانید نتیجه این ورود به موقع چیست باید به کشاکش سنگین و پرهزینه کشورمان در فضای بین‌الملل بر سر برنامه هسته‌ای ایرانیان توجه کنید. ما دچار تحریم‌های متنوع سیاسی و اقتصادی شدیم چون زمانی که باشگاه قدرت‌های هسته‌ای در حال عضوگیری بود، سیاستمداران رژیم شاه با کارتر یک قل دوقل بازی می‌کردند! 60سال دیرکرد در ورود به عرصه قدرت هسته‌ای، این همه هزینه برای کشور ایجاد کرد. بزرگ‌ترین متخصصان غربی پیش‌بینی می‌کنند بزودی پس از تدوین قوانین بین‌المللی سایبری، تلاش سایرین برای ورود به این حوزه مهم، مثل فضای هسته‌ای کنونی با تحریم‌های اقتصادی و سیاسی محافظت خواهد شد. یعنی دیرکرد در تقویت زیرساخت‌های «ملی» سایبری همگام با کشورهایی مثل آلمان، روسیه، چین و فرانسه موجب خواهد شد هر تلاشی در آینده برای تبیین مولفه‌های تبدیل شدن به یک قدرت سایبری مستقل در جهان با هزینه‌های بسیاری همراه شود. علاوه بر آن وقتی زندگی بشر با پیشرفت‌های این حوزه گره‌خورد زمینه‌سازی برای بازپس‌گیری این فضا و محروم ساختن ملت‌ها فراهم می‌شود.

  تحریم‌های اقتصادی- خدماتی سایبری

دور نیست روزی که آمریکا یا اروپا بگویند:«اجازه نمی‌دهیم از این خدمات سایبری استفاده کنید مگر اینکه چنین و چنان کنید!» آن زمان دیگر نمی‌شود به مردم گفت: «از اسکناس استفاده کنید! شبکه شتاب نداریم!» پس یا باید با اتلاف وقت و ترغیب مردم به استفاده از سرویس‌های بی‌شمار «فعلا رایگان خارجی»، بدون تلاش برای بومی‌سازی و سرویس‌دهی به مردم از داخل، بازی را واگذار کنیم یا جریمه دیرکرد حاصل از تنبلی فکری امثال وزیر ارتباطات بازنشسته‌مان را همگی با هم در آینده نزدیک پرداخت کنیم!
  فرهنگ سایبر!
سوال مهم بعدی جنبه‌های حضور سایبر در سایر عرصه‌های زندگی است. به طور مثال آیا فرهنگ ما نیز به واسطه دیرکرد در قانونگذاری در حوزه سایبر متاثر از جنگی استاکس‌نتی خواهد شد؟! پاسخ این است که «سایبر» فضای بازی‌های آینده است. برخلاف آنچه برخی سیاستمداران غربی جلوه می‌دهند، قدرت اصلی جمهوری اسلامی نه در موشک‌های کلاهک اتمی است و نه در بمب هسته‌ای! قدرتی که ایرانیان را از 8 سال جنگ تحمیلی با قدرت‌های بزرگ جهانی پیروزمندانه بیرون آورد ناشی از فرهنگ ایرانی- اسلامی بود.

  خطر بازمهندسی ملیت

یک راه مهم برهم زدن این موازنه قدرت «بازمهندسی جامعه‌ایرانی» از طریق فضایی است که هیچ مرز مشخصی برای صیانت ندارد! سیاست‌گذاری و مدیریت فضای شبکه‌های اجتماعی، بازی‌های گروهی اینترنتی و حتی کتاب‌های الکترونیکی و اخبار و اطلاعات فضای مجازی در حال حاضر از دست ما خارج است. اینجا حتی بحث «ممیزی» و «ممنوعات اخلاقی» نیز حداقلی می‌شود چرا که وقتی با یک برنامه‌ریزی و مدیریت کوتاه‌مدت می‌توان «همدلی و وحدت» یک جامعه را خدشه‌دار کرد، دیگر امنیت اخلاقی به چه کار می‌آید؟! همین‌جاست که بحث ما با برخی اصولگرایان دلسوز نیز آغاز می‌شود. 

تلاش برای دغدغه‌‌‌‌سازی در حوزه سایبر با تقلیل انگیزش‌های حاکمیتی برای تبیین قوانین اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملی در حد کیفیت حضور زنان، یعنی کمک رساندن عمدی به کسانی که از دست رفتن تمامیت ارضی خاک ایران در فضای سایبر را دیکته می‌کنند و در مقابل گریبان برای کمپین زرد یک جوجه‌خبرنگار فراری چاک می‌دهند. اگر محدوده حجاب و برخی ارزش‌های فرهنگی دیگر کشورمان به واسطه حملات سایبری ضدفرهنگی «اکنون» خدشه‌دار شده باید کمر همت بست و این بی‌قانونی گسترده را سریع‌تر سامان بخشید، مبادا که «فردا» دیگر ایرانی علاقه‌مند به حفظ ایران پیدا نشود! چون خاصیت این سیستم، تبدیل به «شهروندان جهانی» است که با ملی گرایی بیگانه‌اند. پس کلی‌نگری و پرهیز از فضاسازی حداقلی موضوعی، در حوزه همه‌جانبه و بسیار مهمی چون سایبر بسیار مهم است.

مصطفی داننده ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان« لطفا دلواپس صندلی ریاست مجلس خبرگان نباشید 
»اختصاص داد: 


شاید کمتر کسی بعد از دیدن تصاویر جایگاه مسئولان نظام در سالگرد امام خمینی، تصور می‌کرد که بعد از آن، بیمارستان بهمن میزبان آیت‌الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری باشد. آیت‌الله مهدوی به علت سکته قلبی راهی بیمارستان شد و اینقدر این خبر برای اهالی سیاست و رسانه‌های ایران دارای اهمیت بود که حسن روحانی در ساعات اولیه این اتفاق راهی بیمارستان شد تا جویای وضعیت رئیس مجلس خبرگان رهبری شود. بعد از آن نیز چهره‌های طراز اول نظام راهی بیمارستان شدند تا در جریان آخرین وضعیت روحانی کارکشته سیاست ایران باشند.

حضور چهره‌ها از جناح‌های مختلف در بیمارستان خود بیانگر همین معناست که مهدوی کنی مورد احترام تمام گروه‌ها و جریان‌های سیاسی کشور است.

ورق زدن تاریخ جمهوری اسلامی ایران، حکایت از نقش بی بدیل آیت‌الله در سپهر سیاست ایران دارد. چه آن زمانی که بعد از شهادت رجایی و باهنر عهده دار ریاست دولت شد تا کشور را اداره کند و چه زمانی که ریاست جناح راست را در مقابل دوستان جدا شده‌اش از جامعه روحانیت مبارز به عهده گرفت و حال که عهده دار ریاست مجلس خبرگان رهبری است همیشه نقشی محوری در کشور بازی کرده است.

جایگاه مهدوی کنی به اندازه‌ای است که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در زمانی که به راحتی می‌توانست بر صندلی ریاست مجلس خبرگان تکیه بزند به احترام این دوست سابق خود از این پست کناره گیری کرد، تا مهدوی کنی که از نظر اندیشه از نزدیک ترین افراد به او بود، بعد از مشکینی و هاشمی سومین رئیس مجلس خبرگان لقب بگیرد.

مجلس خبرگان رهبری، در ساختار سیاسی ایران دارای جایگاه ویژه‌ای است و در جمهوری اسلامی ایران نقش بی بدیلی را بازی می‌کند. همین اهمیت باعث می‌شود که رئیس این مجلس از شناخته شده ترین چهره‌های مذهبی و سیاسی در کشور باشد که همین معنا نشان از جایگاه ویژه آیت‌الله مهدوی کنی در سیاست ایران دارد.

بیماری رئیس مجلس خبرگان باعث شده است تا عده‌ای براین باور باشند که فرد دیگری را راهی ریاست مجلس خبرگان کنند تا این مجلس بدون رئیس نماند. بسیاری از این سخنان، نشان دلسوزی برای نظام است.

با توجه به زمان باقی مانده به انتخابات پنجمین مجلس خبرگان رهبری و سه اجلاس باقی مانده از مجلس چهارم، نگارنده پیشنهاد می‌دهد تا زمانی که آیت‌الله مهدوی کنی در قید حیات است بهتر است جایگزینی برای او معرفی نشود و آیت‌الله مهدوی کنی همچنان عهده دار ریاست مجلس خبرگان رهبری باشد و جلسات باقی مانده را نایب رئیس اول یعنی آیت‌الله هاشمی شاهرودی اداره کنند. 

این کار سبب وحدت بیشتر میان گروه‌ها و جلوگیری از تنش سیاسی در جامعه خواهد شد و در کنار آن احترام رئیس مجلس خبرگان رهبری نیز حفظ خواهد شد. بارها نوشته‌ایم و گفته‌ایم که کشور احتیاج به آرامش دارد و به همین علت، به نقد دلواپسان و منقتد دولت پرداختیم که چرا زمینه ساز از بین رفتن وحدت در کشور می‌شوید؟ حال چندان روا نیست به بهانه بیماری آیت‌الله مهدوی کنی با مطرح کردن مسائل حاشیه‌ای زمینه ساز از بین رفتن وحدت و ایجاد تنش در جامعه شویم.

یادمان باشد، که ایران بیش از هر زمان دیگری به وحدت داخلی احتیاج دارد و مطمئنا هر فردی از هرجناح و گروهی سعی کند این وحدت را از بین ببرد، به کشور و مردم خیانت کرده است. بهتر است بحث انتخاب رئیس مجلس خبرگان رهبری به زمان انتخابات و مجلس بعد موکول شود و در آن زمان اعضای محترم مجلس خبرگان رئیسی شایسته این مقام را از میان خود انتخاب کنند. 

مطلبی را با عنوان«دستور کار دولت در مقابله با نبرد نرم چیست؟»و به قلم محمد کاظم انبار لویی در ستون سرمقاله روزنامه رسالت میخوانید که به شرح زیر است:

یکی از رموز بزرگ پایداری ملت در برابر استبداد و استکبار جهانی، دشمن‌شناسی است. مردم ما در اشکال گوناگون جنگ نرم و جنگ سخت با شناسایی دشمن واقعی، از انقلاب صیانت کردند و عقبه‌های خطرناکی را پشت سر گذاشتند. مقام معظم رهبری در بیانات خود در مرقد مطهر امام‌خمینی به مناسبت سالروز 14 خرداد فرمودند:"بزرگ‌ترین خطر آن است که ما در شناخت دشمن و دوست اشتباه کنیم، جبهه دوست و دشمن را مخلوط کنیم، نفهمیم دوست کیست، دشمن کیست."

جنگ نرم همچنان در دستور کار دشمنان اصلی انقلاب یعنی آمریکا و اروپا علیه ملت ایران است. اگر مختصات جنگ نرم را ندانیم، نمی‌توانیم در میدان‌های پنهان و آشکار آن حضور و نقش‌آفرینی کنیم.


پرهیز از سهل‌انگاری و آماده‌باش کامل با هوشیاری و بیداری، شرط اول حضور در جنگ نرم است.
اینکه چطور دشمن را بشناسیم و تمایلات و ترفندهای او را کشف کنیم، اینکه بدانیم کدام فعل و قول به نفع دشمن و کدام به ضرر اوست، مهم‌ترین مسئله ما در حضور در میادین نبرد نرم است.


پایداری در حفظ اصول و پایبندی به باورها و اعتقادات و پرهیز از لغزش‌ها نیاز به هنر و مهارت دارد. یک لحظه غفلت از آموزه‌های دینی و انقلابی و دور افتادن از مدار هدایت رهبری مشروع جامعه، انسان را به وادی دشمن و دوری از خیمه دین و انقلاب می کشاند. ریزش‌های پس از انقلاب محصول همین غفلت‌ها بوده است.


چهار هدف عمده در جنگ نرم از سوی دشمن دنبال می‌شود؛
1- تغییر باورها
2- تغییر افکار و اندیشه‌ها و تحلیل‌ها
3- تغییر رفتار
4- تغییر ساختار


انقلاب در صیانت از مرزهای جغرافیایی خود در جنگ تحمیلی 8 سال از خود دفاع کرد، براساس تجربیات این نبرد 8 ساله امروز ما دارای بزرگ‌ترین،‌ قوی‌ترین و موثرترین ارتش منطقه هستیم. هرگز ممکن نیست ما بخوابیم و صبح بلند شویم، ببینیم 1200 کیلومتر مربع از خاک ما در دست دشمن است.


هر تحرک نظامی را اکنون رصد کرده و ان‌شاءالله در نطفه خفه می‌کنیم. اما سئوال اینجاست که از مرزهای فرهنگی، اخلاقی، فکری و ایدئولوژیک خود چگونه محافظت می‌کنیم.


وقتی هزاران کانال تلویزیونی ماهواره‌ای در آسمان ایران روزانه میلیون‌ها پیام آلوده فکری، اخلاقی و ... را بی‌امان به صورت بمباران، سرازیر ذهن‌ها و قلب‌های ما می‌کنند، پاسداران فرهنگ و مدافعان ارزش‌ها و باورهای ما کجا هستند؟ وقتی در فضای مجازی همین کار با ده‌ها هزار سایت فرهنگی، هنری، خبری و ... انجام می‌شود، نگاهبانان دین، اخلاق و باورهای ما کجا هستند و چه می‌کنند؟


طبیعی است یک مقاومت مدنی و فرهنگی در نهادهای مردمی و انقلابی بویژه در حوزه‌ها، دانشگاه‌ها، مساجد و حسینیه‌ها وجود دارد و از همه مهم‌تر خود ملت با شناخت تاکتیک‌ها و تکنیک‌های دشمن مقاومت می‌کند. اما سئوال این است؛ جایگاه دولت و مسئولین حکومتی در مقابل این هجوم وحشیانه و گسترده چیست؟ صف و ستاد در برابر این تهاجم خانمانسوز در دولت کجاست؟ رئیس دولت براساس وظایف و اختیارات و تعهدات قانونی خود چه می‌کند؟ما هر روز از سوی دشمن با مسئله‌سازی مواجه هستیم. ما هر روز از سوی دشمن شاهد سربازگیری از خیمه انقلاب هستیم. دشمنان با پمپاژ یأس و ناامیدی و ناکارآمد جلوه دادن مسئولین مشغول مشروعیت‌زدایی از دولت هستند. اتاق فکر جنگ روانی دشمن فعال است.آنان مرتب در حال تردید‌آفرینی، اعتمادزدایی، تخریب هویت فرهنگی، اخلاقی و باورهای انقلابی در جامعه ما هستند.


- ما در فضای مجازی مشغول چه چیزی هستیم؟
- در رسانه‌ها اعم از رادیو، ‌تلویزیون، مطبوعات و ... چه می‌کنیم؟
- در عرصه دیپلماسی کجای کار هستیم؟
- در سپهر ادبیات و هنر چه مسیری را طی می‌‌کنیم؟
- سازمان‌های مردم نهاد ما در زمینه‌های سیاسی، علمی، اجتماعی چه می‌کنند؟
آیا می‌دانیم که در اتاق جنگ دشمن، آنها مشغول مدیریت احساسات، ادراکات، تصمیمات و حتی تحرکات ما هستند؟ آیا بازیگران،‌ بازیگردانان و بازیخوردگان عرصه نبرد نرم دشمن را می شناسیم؟
شاهد ده‌ها پرسش بی‌پاسخ در این معرکه هستیم.


شورای عالی امنیت ملی، شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و دیگر نهادهای مسئول در این میدان چه می کنند؟


رئیس‌جمهور پس از مقام معظم رهبری عالی‌ترین مقام رسمی کشور است. او رئیس شورای‌عالی امنیت ملی و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است و اختیارات وسیع دارد. او از  قدرت قانونی تعریف شده در 29 اصل قانون اساسی برخوردار است.


او وظیفه کلیدی پاسداری از مذهب رسمی و نیز وظیفه کلیدی اعتلای ایران،‌ ترویج دین و اخلاق و حراست از مرزها، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور را براساس سوگند ریاست جمهوری به عهده دارد. ملت ما در دو مقطع 18 تیر 78 و حوادث تلخ پس از انتخابات سال 88 به فاصله 10 سال، در دو نبرد نرم دشمن علیه استقلال سیاسی و فرهنگی کشور، مردانه ایستاد. مدیریت بحران توسط رهبری معظم انقلاب، آگاهی و هوشمندی معظم‌له به تکنیک‌ها و تاکتیک‌های دشمن، ملت را به سلامت از این دو نبرد بیرون برد. اکنون دشمن دست‌اندرکار نبرد سوم است.


از تجربیات دو نبرد دیگر می‌خواهد استفاده کند و شکست‌های گذشته را جبران کند. لذا پیچیدگی حضور دشمن را در این عرصه می‌شودخوب حس کرد. اطلاعات ما باید در این مورد به روز و بهنگام باشد.


حساسیت‌ها را باید افزایش داد.آیا وقتی رئیس‌جمهور عزیز ما می‌گوید؛ "بگذاریم مردم خود راه بهشت را انتخاب کنند"(1) نباید به این سئوال پاسخ داد که راه‌های جهنم را که دشمن در نبرد نرم علیه ملت هموار کرده، چه کسی باید سد کند؟ یا نباید به این سئوال پاسخ داد که راه‌های بهشت را که دشمن در نبرد نرم علیه ملت سد کرده است، چه کسی باید باز کند؟ آیا دولت در این مورد مسئولیت
تعریف شده‌ای ندارد؟


آیا پاسخ این سئوالات این است که؛
- "دین را نباید دست دولت داد."


- "عده‌ای بیکار و متوهم، مدام غصه آخرت مردم را می‌خورند. در حالی‌که نه می‌دانند دین چیست و نه آخرت." (2)
این‌گونه سخن گفتن نشان می‌دهد ما دوست و دشمن را در عرصه نبرد نرم اشتباه گرفته‌ایم.


لذا باید از رئیس‌جمهور محترم سئوال کنیم؛ تکلیف دولت در مبارزه با تهاجم سیاسی دشمن چیست؟ وظایف دولت در قبال مبارزه با شبیخون فرهنگی دشمن چه می‌شود؟ و بالاخره دستور کار دولت یازدهم در نبرد نرم دشمن علیه انقلاب، اسلام و مردم ما چیست؟


آیا در برابر اتاق جنگ نرم دشمن در واشنگتن و لندن، ما هم اتاق جنگی در تهران داریم یا نه؟ در این اتاق چه خبری رصد می‌شود؟ آیا واکنش این اتاق در حفظ دین و ارزش‌ها این است که نباید غصه آخرت مردم را خورد و دین را هم نباید به دست دولت داد؟!


پی‌نوشت‌ها:


1- رئیس‌جمهور در همایش بیمه سلامت همگان، جراید 4 خرداد 93
2- رئیس‌جمهور در دیدار مدیران سازمان محیط‌زیست، جراید 11 خرداد 93 

کورش شجاعی ستون سرمقاله روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«آخرین سرمقاله»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

خداوند بی همتا را میلیاردها مرتبه شکرگزارم که توفیق خدمت به دین و میهن در عرصه فرهنگ را عطایم فرمود و حال که پس از ۱۷ سال خدمت و به پایان رسیدن دوره مدیر مسئولی وظیفه خدمت در مسئولیتی دیگر بر عهده ام گذاشته شده است قصد آن دارم که به عنوان آخرین نوشته البته تحت عنوان «سرمقاله»، اولاً از همه خوانندگان فرهیخته، گرانقدر، صاحب فکر و اندیشه و تشخیص که طی این سال های متمادی با محبت های بی دریغشان هم مایه دل گرمی این حقیر و همکاران عزیزم و هم چراغ راه ما بوده اند صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و به حرمت ولی نعمتمان، امام رئوفمان علی بن موسی الرضا(ع) از همه شما عزیزان طلب حلالیت و دعای خیر داشته باشم، ثانیاً نکاتی چند در قالب «امیدها و آرزوها» و «انتظارات» را به خوانندگان عزیز و صمیمی و کسانی که پس از این کمترین، مسئولیت سنگین و بسیار خطیر مدیر مسئولی را بر عهده خواهند گرفت تقدیم کنم و البته پس از این نیز اگر عمر و توفیقی باشد با اجازه مردم باز هم برای ایران و هم وطنان عزیزم خواهم نوشت. چرا که نوشتن برای دین و میهن و مردمم را همچون عزیزانم دوست می دارم و عاشقم هر چند کم بضاعتم.

امیدها و آرزوها

روزنامه خراسان با قدمت بیش از ۶۵ سال امروز به لطف خداوند و عنایت ویژه مولایمان حضرت ثامن الحجج(ع)، حمایت های شما مردم عزیز و تلاش همکاران سخت کوشم تنها یک روزنامه نیست بلکه به خاطر تلاش برای کسب رضای الهی همت ویژه برای تحصیل هرچه بیشتر منافع ملی و عزت ملی و حفظ وحدت ملی، نقد آگاهانه و منصفانه و از سردرد، انتقاد سازنده و نه تخریب، پی گیری مطالبات واقعی مردم، اطلاع رسانی به هنگام و صادقانه، ایجاد پل امن و مستحکم بین مردم و مسئولان و رعایت حداکثری اخلاق حرفه ای به یک «میراث فرهنگی» برای کشور تبدیل شده است و پرواضح است که این افتخار و جایگاه ممتاز در بین رسانه های کشور ثمره لطف الهی، عنایت امام رضا(ع)، حمایت مردم و تلاش همکاران عزیزم در طی این چند دهه و خصوصاً دو دهه اخیر بوده است و عقل حکم می کند که برای پاس داشت و ارتقای کیفیت این رسانه مردمی و میراث فرهنگی هر کس به اندازه توان و مسئولیتش هرچه می تواند بکوشد تا کمیت و کیفیت و جایگاه این رسانه هر روز ارتقا یابد بنابراین امید دارم که این روزنامه که بزرگان و نام آورانی همچون ملک الشعرای بهار، استاد فخرالدین حجازی، معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی و بزرگان دیگری در آن قلم زده اند همچنان بر مسیر رشد و تعالی و «فخامت»، «وزانت»، «صداقت»، «صمیمیت» و انجام کار حرفه ای با توکل به خداوند پیش رود و خدای ناکرده خواسته یا ناخواسته فردی یا افرادی به گونه ای عمل نکنند که این روزنامه به ورطه «خام» و «سبک نویسی» و «زرد نویسی» بیفتد.

ضرورت حفظ استقلال و اعتدال خراسان

همچنین امیدوارم استقلال و مشی «اعتدال» گرایانه، انصاف و واقع بینی این رسانه هر روز پررنگ تر شود نه این که خدای ناکرده این روزنامه مورد قبول و تأیید مردم و شناخته شده به مشی اعتدال به بیراهه ناموزون و نامتوازن تندروی و افراط یا کندروی و تفریط دچار شود، نیک می دانیم که اکثر قریب به اتفاق خوانندگان عزیز، این روزنامه را به خاطر اعتدال، میانه روی، صداقت، انصاف و پی گیری مطالبات واقعی مردم قبول دارند و بر همین اساس به آن اطمینان و اعتماد کرده اند و ان شاء ا... این اعتماد و اطمینان ادامه خواهد داشت و مستحکم تر خواهد شد. بر این باورم که سرمایه اصلی هر خدمت مقبول و موثری لطف خداوند و پس آن گاه محبت و اعتماد و اطمینان مردم است و اعتماد مردم به خراسان نتیجه سال ها و دهه ها تلاش است که باید همچون جان، عزیز و گرامی داشته شود.

میثاق با شهیدان

امید و آرزو دارم که این رسانه همچنان بر طریق صواب و پر از ثواب پاسداشت ارزش های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و راه امام و رهبری عزیزمان محکم و مومنانه گام بردارد. امروز خراسان مفتخر است به چاپ و انتشار ده ها «حدود سیصد» ویژه نامه فاخر فرهنگی در عرصه های مختلف از جمله در عرصه پاسداشت و ترویج ارزش های دفاع مقدس، ویژه نامه ۱۷۰ صفحه ای «سند عزت» اوج تلاش همکاران عزیزم در مسیر گرامی داشت یاد و خاطرات شهیدان سرافراز دوران دفاع مقدس و پاس داشت آن ارزش های کربلایی به حساب می آید، این حقیر تا بدان حد دل بسته شهیدان به خدا پیوسته است که آرزو دارد همین نوشته ها برای شهیدان دستگیر قبر و برزخ و قیامتش باشد و خدا می داند که همکاران مومن و انقلابی و وفادار به آرمان های انقلاب و دفاع مقدس که مجال نام بردنشان در این مقاله نیست چه عاشقانه، صادقانه و مومنانه در ویژه نامه های دفاع مقدس قلم زدند، اجرشان با خدای شهیدان باد، امیدوارم تبلور ارزش های انقلاب و دفاع مقدس هر روز در خراسان بیشتر شود و چاپ صفحه ارزشمند «پلاک عزت» ادامه یابد امیدوارم کارهای علمی و فرهنگی آن چنان در خراسان عمیق تر شود که هر روز کشورمان، دانشمندانمان و جوانانمان به قله های دانش و فناوری نزدیک تر شوند. آرزو دارم محققان، پژوهشگران، دانشمندان، مخترعان و مبتکران آن چنان بر صدر نشینند و قدر بینند که هیچ محقق و مبتکری خیال مهاجرت از ایران عزیز، این سرزمین مادریمان را در سر نپروراند. آرزو دارم ارتباط نخبگان حوزه و دانشگاه با خراسان گسترده تر و عمیق تر شود امیدوارم خراسان پس از این هم، بسیار بیش تر بر مقوله فرهنگ و فرهنگ سازی، تمدن و تمدن سازی پافشاری کند که کشورمان در همه عرصه های فرهنگی و تمدنی به اوج برسد و زمینه تمدن سازی انقلاب اسلامی هرچه سریع تر مهیا شود.

توجه به مشکلات و مطالبات مردم و ریشه کنی فقر و فساد و تبعیض

آرزو دارم خراسان همچنان و بیش از این ها بر حل مشکلات اجتماعی و معیشتی و خصوصاً ایجاد شغل برای جوانان عزیزمان پی گیرانه تلاش کند و همچنان در عرصه اطلاع رسانی به تهیه گزارش و ارائه تحلیل پیشگام و پیش قراول باشد تا سهمی به سزا در رفع مشکلات مردم و ترغیب جوانان به ازدواج و تحکیم بنیاد خانواده و کاهش طلاق و گرایش به موادمخدر داشته باشد، امیدوارم با تلاش مجدانه دستگاه های نظارتی و پی گیری و نظارت دقیق همه رسانه ها و خراسان ریشه های فقر و فساد و تبعیض خشکانده شود، بساط رانت و پارتی برچیده شود و شکاف عمیق طبقاتی از بین برود و عدالت در تمامی عرصه ها جایگزین تبعیض و بی عدالتی ها شود آرزومندم «سواد رسانه ای» در بین اقشار مختلف جامعه افزایش یابد و بی سوادی حتی از دورترین روستاها ریشه کن شود. آرزو دارم بسیار بیشتر از این ها مفاخر علمی و فرهنگی ایران زمین و بزرگداشت یاد و نام آن ها در کنار ترویج ارزش های دینی مورد توجه ویژه خراسان قرار داشته باشد نه اینکه فردوسی حکیم و پانصد بزرگ و دانشمند و فقیه و متکلم اهل توس حتی در توس غریب باشند.

خراسان و ۵ روزنامه

نکته دیگر اینکه به لطف خداوند و به برکت نام و بارگاه مطهر رضوی، خراسان توفیق یافته است به مدد تلاش همه همکاران عزیزم در چند سال اخیر در کنار انتشار خراسان کشوری چهار روزنامه دیگر به نام های خراسان رضوی، خراسان جنوبی، خراسان شمالی و اخیراً روزنامه سیستان و بلوچستان را منتشر کند.

انتشار روزنامه های خراسان رضوی و خراسان جنوبی و خراسان شمالی بر اساس سیاست حفظ مشترکات و علقه های فرهنگی با محوریت بارگاه منور رضوی انجام شد. برای استان گلستان نیز ویژه نامه ای منتشر می کنیم اما انتشار روزنامه آن هم به عنوان اولین و تنها روزنامه برای استان سیستان و بلوچستان و مردم مظلوم و نجیب این سرزمین یکی از آرزوهایم بود که به لطف خدا و با تلاش بی وقفه همکارانم در روزنامه و موسسه خراسان این آرزو هم جامه عمل پوشید و از این پس بخشی از صدای مردم عزیز این پهناورترین استان کشور با آن همه ظرفیت های مغفول و دسترسی این استان به آبهای آزاد جهان و صدها ظرفیت معدنی، کشاورزی، گردشگری و... به گوش مسئولان رسانده شود. بی گمان یکی از دلایل عمده علاقه حقیر به انجام خدمت در روزنامه خراسان پی گیری مطالبات مردم عزیزمان در جای جای ایران و نشاندن لبخند رضایت بر چهره مردم عزیزمان بوده و هست.

چه باک از فشارها و استرس ها

هر چند آنان که دستی بر آتش کار در رسانه دارند می دانند که این خدمت علاوه بر این که جمعه و شنبه و ساعت کار و شب و روز نمی شناسد چه استرس ها و فشارهای فراوان روحی و روانی بر خدمتگزاران این عرصه تحمیل می کند و به دلیل همین استرس ها، مجلس این شغل را در ردیف مشاغل سخت و زیان آور قرار داده اما چه باک از تحمل این همه فشار و استرس و دل نگرانی آن گاه که حاصلش به لطف خداوند رضایت الهی، رشد و پیشرفت ایران عزیزتر از جان و نشاندن لبخند رضایت بر چهره مردمان باشد.

آرزو داشتم و دارم با توجه به این که برخی کارشناسان روزنامه خراسان را بسیار موثر در افکار عمومی و «صاحب سبک» می دانند این رسانه دانشکده ای به نام عزیز خراسان تأسیس کند تا برای آینده این کشور علاقه مندان به کار در رسانه را آموزش دهد که قدم های مبارکی در این راه برداشته شده است.

ظرفیت بین المللی شدن

از دیگر آرزوهایم این بوده است که خراسان برای «خراسان بزرگ» که مرزهای آن تا ماوراءالنهر ادامه داشته منتشر شود. بسیار مشتاقم که مسئولان و همکاران عزیزم پس از این زمینه انتشار خراسان را در کشورهای پارسی زبان مانند تاجیکستان و افغانستان و همچنین در عراق و پاکستان به خاطر اشتراکات متعدد دینی و فرهنگی فراهم کنند تا گامی جدی برای بین المللی شدن خراسان عزیزمان برداشته شود گرچه بر اساس خبری که اخیراً منتشر شد خراسان جزو ۵ روزنامه برتر کشور شناسایی شد اما بسی مشتاق بودم که این رسانه مردمی و مورد اعتماد مخاطبان به لحاظ شمارگان روزنامه اول کشور باشد و حتی با گسترش فرهنگ مطالعه شمارگان خراسان و دیگر روزنامه به شمارگان میلیونی برسد آن هم در شرایطی که در همین کشور همسایه پاکستان که ممکن است به چشم برخی نیاید روزنامه هایی با تیراژ ۸۰۰ و ۹۰۰ هزاری دارد. اما هم به دلیل مشکلات اقتصادی و تهیه کاغذ و تسلط مافیای توزیع بر نظام توزیع نشریات در کشورمان و به دلیل اینکه خراسان تقریباً تنها روزنامه ای است که الحمدلله از جانب هیچ ارگان دولتی و غیردولتی و هیچ سازمان و حزب و گروهی حمایت نمی شود و به لطف خداوند تمام هزینه هایش را خود تأمین می کند که همین استقلال و بی نیازی از دولت ها، سازمان ها و احزاب و گروه ها و این استقلال اقتصادی عامل اصلی استقلال سیاسی روزنامه خراسان شده است آرزوی شمارگان میلیونی تاکنون محقق نشده است اما تحقق این آرزو در صورت فراهم شدن شرایط دور از دسترس نیست. توقع دارم همکاران عزیزم در خراسان از ابتکار و خلاقیت و نوآوری و اهتمام هر چه بیشتر در ارتقای کیفیت مطالب هیچ گاه غافل نشوند و سرعت کار عزیزانم را از «صحت» و «دقت» و امانت داری لحظه ای غافل نکند، توقع دارم خراسان هیچ گاه صاحب اصلی خود یعنی مردم را فراموش نکند و از آنان فاصله نگیرد و به دام جناح ها و گروه ها و خواسته های آنان نیفتد. خدای ناکرده پاتوق و بلندگوی حزب و جناح و گروهی نشود.

تغییر نام «خراسان» هرگز

لازم می دانم برای همدمان و همه آنانی که با خراسان انس دیرینه دارند بنویسم که طی این سالها برخی به حقیر و برخی همکارانم توصیه می کردند که اگر نام خراسان را تغییر دهید می توانید به جای مقام سوم آمار شمارگان روزنامه در کشور به رتبه بالاتری دست یابید تنها پاسخ بنده و دیگر مدیران مجموعه این بوده است ما هرچه داریم از نام عزیز و پرآوازه خراسان و مردم گران مقدار این سامان داریم و خود را رهین منت نام خراسان که شمیم بارگاه منور امام رئوفمان از آن به جان می رسد و مدیون مردم خراسان می دانیم پس نه تنها هیچ گاه هیچ اقدامی برای تعویض نام مبارک خراسان نکردیم و همه همکاران امروز و آینده خراسان نسبت به این نام «حمیّت» و «غیرت» خود را حفظ خواهند کرد، پس نام خراسان این دُرّ گرانمایه و نام سرزمینی که قطعه ای از بهشت بر دل آن همچون نگینی درخشنده و جهان افروز جای گرفته چون جان عزیز داشته و خواهیم داشت.

طلب حلالیت

و نکته آخر اینکه قطعاً همه آرزوها، انتظارات و توقعات این حقیر فعال در عرصه فرهنگی در این مقال نمی گنجد و امیدوارم از ثمره آنچه که به لطف الهی در حدود این دو دهه از خدمتم به کمک همه همکاران عزیزم و شما مردم عزیز انجام شده مورد رضایت خداوند، رضایت اهل بیت و خصوصاً امام رئوفمان و شهیدان والامقام مان و رضایت شما مردم عزیز بوده باشد. از همه مخاطبانی که سرمقاله های مرا که به خاطر پرداختن به ابعاد مختلف موضوعات و دور نشدن از دایره انصاف و جلوگیری از «ایجاز مُخِل» طولانی و پرحجم می شد با بزرگواری تحمل کردند و خواندند هم حلالیت و هم پوزش می طلبم و دیگر بار تأکید می کنم که بزرگترین امید و آرزوی همیشگی ام عزت هرچه بیشتر ایران و مردم این سامان و حاکمیت واقعی و عمیق اسلام و اخلاق در سیاست و فرهنگ کشورمان و رشد، پیشرفت و توسعه روزافزون میهن و توفیق بیش از پیش مردم فهیم و تمدن ساز و فرهنگ پرور ایران در تمامی عرصه های معنوی و مادی است.

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

دکتر حامد قدوسی خرازی در مطلبی که با عنوان«دلارهای نفتی در دوره رکود تورمی»در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رساند اینطور نوشت:

تولید و صادرات نفت کشور در 6 ماه گذشته در سطحی بالاتر از متوسط سال قبل از آن قرار گرفته است و انتظار می‌رود که در صورت ادامه روند مثبت مذاکرات هسته‌ای، درآمدهای ارزی دولت در سال جاری به میزان قابل توجهی رشد کند.

سوال مهم این است که در شرایط محدودیت‌های مقداری برای عرضه و رکودی که بر بخش تولید حاکم است، شوک مثبت به درآمد ارزی دولت چه پیامدهایی در سطح اقتصاد کلان خواهد داشت؟ آیا درآمد ارزی جدید می‌تواند کمکی برای رفع کسری بودجه دولت، پرداخت یارانه‌های بیشتر، حل معضل طرح‌های نیمه‌تمامی مثل مسکن مهر یا پرداخت بدهی‌های عظیم دولت به پیمانکاران و مشاوران تلقی شود؟ و کدام یک از این استراتژی‌ها بهینه است و باید توسط دولت انتخاب شود؟

در شرایط رکود تورمی اگر درآمد ارزی به دقت مدیریت نشود، می‌تواند به شکل مصیبت تورمی جدیدی ظاهر شده و زحمات یک سال اخیر برای کاهش تورم را بر باد دهد. از طرف دیگر نمی‌توان از جذابیت سیاسی این درآمدها و نقش بالقوه آنها برای ایجاد تحرک در برخی بخش‌های اقتصاد به سادگی گذشت و در مورد آن بحث نکرد.

جواب سوال‌های فوق تا حد زیادی وابسته به استراتژی دولت برای مدیریت درآمدهای ارزی است که در یک سطح مجرد می‌توان آنها را در چهار مسیر اصلی زیر خلاصه کرد:

۱- تبدیل به ریال از مسیر بانک مرکزی

از زاویه رفع کسری بودجه ساده‌ترین، وسوسه‌برانگیزترین و در عین حال پرهزینه‌ترین سیاست‌ تبدیل دلار‌های نفتی به بانک مرکزی است. فروش دلارها به بانک مرکزی و دریافت معادل ریالی آن باعث انبساط دارایی‌های خارجی بانک مرکزی و در نتیجه پایه پولی کشور شده و آتش تورم را مجددا شعله‌ور می‌کند. با توجه به اینکه کنترل تورم یکی از اولویت‌های سیاست‌گذاری دولت است به نظر می‌رسد، این گزینه خطرناک توسط دولت انتخاب نشود.

۲- فروش به بخش خصوصی

دولت می‌تواند ارزهای نفتی را مستقیما به بخش خصوصی واگذار کرده و معادل ریالی آن‌ را در بودجه به کار بگیرد. این گزینه باعث تغییر در پایه پولی نمی‌شود و خاصیت تورم‌زایی ندارد، برعکس با کاهش نرخ ارز (به عنوان یکی از لنگرهای تورم) می‌‌تواند تا حدی به کاهش تورم انتظاری کمک کند. این گزینه با سه چالش اصلی برای پیاده‌سازی روبه‌رو است: اول اینکه افزایش عرضه ارز باعث افت قیمت تعادلی بازار و دور کردن بازار از قیمتی است که در سال‌های اخیر کمابیش تثبیت شده است. محدودیت دوم رفتار تقاضای بخش خصوصی برای ارز است. با توجه به رکود حاکم بر صنایع کشور و شوک منفی به درآمد خانوارها تقاضا برای ارز کاهش یافته است و معلوم نیست که تقاضای خصوصی برای این حجم قابل توجه از دلارهای جدید کافی باشد یا نه؟ نهایتا مشکلات مربوط به تحریم‌ها، انتقال ارز به داخل را پرهزینه کرده و ممکن است این سیاست به همین دلیل غیرعملیاتی باشد.

در صورتی که این مسیر (با فرض رفع موانع قبلی) در عمل قابل اجرا باشد، سوال سیاستی مهم باقیمانده این است که آیا درآمد ریالی باید صرف خلق پروژه‌های جدید شود (که باعث انبساط تقاضای کل در یک اقتصاد رکودی با موانع طرف عرضه می‌‌شود.) یا اینکه صرفا روی مواردی مثل پرداخت بدهی دولت‌ به بانک‌ها و پیمانکاران (درنتیجه تزریق سرمایه کاری جدید به این بخش‌ها) هزینه شود و از ایجاد تقاضای جدید پرهیز شود؟

۳- واردات مستقیم توسط دولت

 با توجه به مشکلات انتقال ارز به کشور محتمل است که دولت از بخشی از این ارزها را برای واردات مستقیم کالا و خدمات صرف کند. واردات دولتی احتمالا بین دو شاخه کالاهای مصرفی (برای افزایش انبار کالاهای پایه یا تقویت طرح امنیت غذایی) و کالاهای سرمایه‌ای تقسیم خواهد شد.  با توجه به محدودیت‌های بخش ریالی بودجه دولت واردات کالای سرمایه‌ای باید بیشتر روی بخش‌هایی متمرکز باشد که حداقل هزینه‌های ریالی در داخل را نیاز داشته باشد. ازجمله این موارد می‌توانیم به تعمیرات ناوگان هواپیمایی، خرید واگن‌های مترو و تکمیل طرح‌های توسعه در بخش‌هایی مثل نفت و گاز و پتروشیمی و برق اشاره کنیم.

۴- ذخیره‌سازی ارزهای نفتی

 ذخیره‌سازی درآمدهای ارزی (در صندوق توسعه ملی، صندوق ذخیره ارزی یا ذخیره به صورت دارایی‌های خارجی) و نگهداری ارز برای دوره‌های بعد بخشی از یک سیاست محتمل است. این سیاست هم ذخیره احتیاطی ارز برای دوره‌های بعدی را ایجاد می‌کند و هم مصرف دلارها را به زمان‌های آتی را که انتظار گشایش تجارت خارجی و واردات فناوری روز و کالای سرمایه‌ای بهره‌ور، می‌رود منتقل می‌کند.
از تحلیل  چهار استراتژی اصلی فوق به نظر نمی‌رسد که شوک ارزی جدید این قابلیت را داشته باشد که ظرفیت مهمی برای توسعه بودجه ریالی عمرانی دولت و در نتیجه ایجاد تحرک مثبت مستقیم در این بخش ایجاد کند. با این‌همه انتخاب سبد بهینه‌ای از چهار مسیر فوق به‌گونه‌ای که هم هدف سیاستمدار برای کنترل تورم و کاهش انتظارات تورمی را محقق کند و هم به خروج اقتصاد از رکود کمک کند، نیازمند بحث و گفت‌و‌گوی بیشتر بین متخصصان حوزه‌های مختلف است.

« دولت عراق را تنها نگذارید »عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به ستون سرمقاله روزنامه خود اختصاص داد:

تهاجم تروریست‌های "داعش" به چند استان عراق و تصرف تعدادی از شهرها و تهدیدهائی که متوجه اماکن مقدسه سامرا و کربلا از ناحیه این گروه تروریستی شده، واقعه‌ای جدی است که اگر با آن مقابله سریع نشود، کل منطقه در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
این تهاجم که از صبح دیروز شروع شد، با توجه به ترکیب مهاجمان، ساز و برگ‌هائی که در اختیار آنان قرار دارد و طرحی که براساس آن عمل می‌کنند، نشان می‌دهد که با حمایت و هدایت دولت‌های خارجی صورت گرفته است. این واقعیت تلخ را باید به معنای حمایت بعضی دولت‌ها از تروریسم دانست، دولت‌هائی که در این زمینه پرونده دارند و در عین حال بیش از دیگران سنگ مبارزه با تروریسم را به سینه می‌زنند.
تروریسم فعال در منطقه خاورمیانه، متأسفانه زائیده جنگ‌هائی است که آمریکا و همدستان غربی آن در این منطقه به راه انداختند و سپس از گروه‌های تروریستی برای رسیدن به اهداف پنهان خود استفاده کردند. حفاظت از رژیم صهیونیستی، جبران خساراتی که در اثر انقلاب‌های مردمی ناشی از بیداری اسلامی متوجه قدرت‌های سلطه‌گر غربی در منطقه شد و باز گرداندن مهره‌های سرسپرده به حکومت در کشورهای عربی و شمال آفریقا بخشی از اهداف آمریکا و کشورهای اروپائی هم پیمان آمریکا هستند. این اهداف، بدون استفاده ابزاری از گروه‌های تروریستی آنهم گروه‌هائی که با پوشش و توجیهات دینی عمل می‌کنند قابل تحقق نیستند. برای قدرت‌های سلطه‌گر نیز اصلاً مهم نیست که چه کسانی را ابزار قرار می‌دهند، آنچه برای آنها مهم است رسیدن به اهداف سلطه‌جویانه است و بس.
اکنون، منطقه خاورمیانه و جهان اسلام با تندترین موج تروریسم مواجه است، موجی که از یکطرف تمام کشورهای منطقه را ناامن می‌کند و از طرفی دیگر اسلام را با چهره‌ای خشن به جهانیان معرفی می‌نماید و در عین حال، قدرت‌های استعماری با هزینه‌ای که از جیب ملت‌های مسلمان می‌رود و با خونی که از مسلمانان ریخته می‌شود و امکاناتی که از کشورهای اسلامی به هدر می‌رود، به اهداف شوم خود می‌رسند. اینها اموری هستند که نشان می‌دهند تهاجم این روزهای داعش به استان‌های شمال غربی عراق توسط قدرت‌های استعماری و مهره‌های منطقه‌ای آنها طراحی شده و حمایت می‌شود.
این، واقعیتی است که حتی "اسامه النجیفی" رئیس مجلس عراق که ذاتاً مشکل چندانی با آشوبگران داخل عراق ندارد نیز به آن اعتراف کرده و آن را خطری برای کل منطقه دانسته است.
در این میان، دو سه واقعیت تلخ را نمی‌توان نادیده گرفت.
اول آنکه احزاب عراقی در سال‌های اخیر بر سر تقسیم قدرت آنقدر به جان هم افتادند که از یکطرف بنیه دولت و نیروهای نظامی را تحلیل بردند و از طرف دیگر دشمنان را برای تصاحب قدرت به طمع انداختند. به جای این تنازع بی‌حاصل، اگر احزاب و عناصر صاحب نفوذ، تمام امکانات و نیروی خود را یکجا جمع می‌کردند و با اتحاد و همبستگی به مقابله با معاندان می‌پرداختند، قطعاً امروز از چنان قدرتی برخوردار بودند که معاندان هوس مقابله با آنها را به ذهن خود راه نمی‌دادند.
دوم آنکه در عراق، اراده‌ای جدی برای پاکسازی کشور از باقیمانده بعثی‌ها وجود نداشت. بعضی دولت‌ها حتی با بعثی‌ها همراهی کردند و بعضی دیگر نیز مماشات با آنها را بر برخورد قاطع و جدی ترجیح دادند. بعثی‌ها از این فرصت حداکثر بهره‌برداری را به عمل آوردند و زمینه را برای معارضه جدی با دولت قانونی فراهم ساختند. امروز، نام و عنوان "داعش" پوششی است برای بعثی‌هائی که با استفاده از فرصت 12 سال گذشته توانستند خود را بازسازی و سازماندهی کنند و به جنگ دولت قانونی بیایند. داعش، که خود را مدعی حاکمیت در عراق و شام می‌داند، در ابتدای تأسیس فقط مدعی حکومت عراق بود، زیرا مؤسس آن بعثی‌ها بودند. ناکامی‌های اولیه این گروه در عراق موجب شد در سوریه فعال شود و بعد از آنکه ارتش سوریه توانست این گروه تروریستی را ناکام نماید، فشار اصلی خود را اکنون بر روی عراق متمرکز کرده است. بدین ترتیب، اکنون مسئولین عراقی تاوان مسامحه در برابر بعثی‌ها و عدم قاطعیت در پاکسازی کشور خود از این عناصر سفاک را پس می‌دهند.
سوم آنکه آمریکا و دولت‌های اروپائی علیرغم سروصدای زیادی که در زمینه مبارزه با تروریسم دارند، نه تنها با تروریست‌های داعش برخورد نمی‌کنند بلکه به آنها کمک تسلیحاتی و بودجه‌ای هم می‌نمایند. در سوریه، این حمایت‌ها آشکارا صورت می‌گیرد و در عراق هر چند چیزی اعلام نشده ولی در عمل همه چیز حکایت از دست داشتن آنها در جنایاتی دارد که تروریست‌های داعش مرتکب می‌شوند. اینکه این همه جنایت تروریست‌ها در عراق با موضع‌گیری دولت‌های آمریکا و اروپا مواجه نمی‌شود، به روشنی نشان می‌دهد دست این دولت‌ها دردست تروریست‌هاست و "داعش" ابزار دست آنهاست و آخرین نکته اینکه خطر تروریسم اکنون یک خطر جدی برای کل منطقه است. بنابر این،کشورهای منطقه به ویژه همسایگان عراق نباید در برابر تهاجم داعش به شهرها و استان‌های عراق بی‌تفاوت بمانند. مبارزه با تروریسم، یک وظیفه بین‌المللی است که تمام دولت‌ها باید به آن عمل کنند تا این پدیده شوم ریشه‌کن شود. اگر قدرت‌‌های غربی علیرغم ادعاهای پرطمطراق مبارزه با تروریسم در این زمینه اقدامی نمی‌کنند و حتی به شکل‌های مختلف حمایت و رضایت خود را از عملکرد تروریست‌ها نشان می‌دهند، کشورهای منطقه باید در عمل وارد صحنه مبارزه با تروریسم شوند و دولت عراق را در این مبارزه سرنوشت ساز تنها نگذارند. 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات