تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۲  ، 
کد خبر : ۲۶۷۴۰۷

دقايقي درباره موعود امم و مولود نيمه شعبان

حضرت به شدّت دل نگران و مراقب اوضاع شيعيان و دوستانش مي‏باشد، شريك غم آن‏هاست و در مصائب آن‏ها مصيبت‏زده و گريان است. در شادي‏هاي آن‏ها شاد و در غم‏هايشان غمگين است.

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ امام زمان کيست؟ کجاست؟ چه نسبتي بين ما و ايشان برقرار است؟ چرا در غيبت به سر مي‌برند؟ چرا از او محروم هستيم؟ ما چه نقشي در غيبت او داريم؟ چرا امام علي ايشان را در بين شيعيان، آواره، طرد شده و تنهاي تنها مي‌داند؟ ما براي رفع مظلوميت و آوارگي و غربت ايشان چه بايد کنيم؟ کوتاهي در حق ايشان چه آثار و خطراتي دارد؟ و... پاسخ اين سؤالات مهم و کليدي و ده‌ها سؤال ديگر را در اين نوشته‌ي کوتاه مطالعه فرماييد.

 

حقيقت انسان

انسان هر چند در بُعد طبيعي و دنيايي‏اش داراي ابعاد جمادي، گياهي و حيواني است، اما حقيقت او و كمالات او به عنوان يك انسان كه مي‏تواند مظهر خدا و خليفه او باشد، از سنخ كمالات جمادي، از قبيل وزن، حجم، بدن، رنگ، بو و کمالات گياهي از قبيل رشد، تغذيه، قدرت بدني و... نيست. هم‌چنين انسانيت او به غرايز و عواطف حيواني از قبيل انواع شهوات حيواني، تشكيل خانواده و تشكيل اجتماع و طي مدارج اعتباري در اجتماع، كار، تفريح، مسكن‌گزيني و... نمي‏باشد، بلكه حقيقت او و كمالات او غير از اين كمالات است.

خداوند انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و به فرشته‏ها امر كرد تا بر او سجده كنند و آنها را خادم او قرار داد. در عظمت مقام انسان همين بس كه خداوند از روح خود، در او دميده و حقيقت او را همان روح الهي قرار داده است و او را خليفه خود در زمين و مظهر تمامي اسماء و صفات خود گردانيد ؛ يعني به انسان وجود نامحدودي عطا كرده كه مي‏تواند تمامي اسماء و صفات خداوند را - كه نامحدود است - در خود، جلوه‏گر‌كند.

در نتيجه، حقيقت انسان يك حقيقت فوق طبيعي و غير دنيايي است كه از عوالم فوق طبيعت به جسم و كالبد او تعلق گرفته است. وجود فوق طبيعي و الهي انسان، پس از اقامت موقّت در زمين، به سوي اصل و حقيقت خود، يعني جايگاه روح الهي بازگشت صعودي دارد.(اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ؛ ما از خداييم و به سوي او باز مي‏گرديم.)

لذا حركت در اين مسير و رسيدن به جوار رحمت الهي با شناخت و معرفت امكان پذير است.

اميرالمؤمنين«عليه‌السلام»  مي‏فرمايند:

«رَحِمَ اللَّهُ امْرِءاً عَلِمَ مِنْ اَيْنَ وَ في اَيْنَ وَ اِلي اَيْنَ؛ خدا رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده، دركجا هست و به كجا مي‏رود.»

امّا سؤالي که به ذهن خطور مي‌کند اين است كه انسان چگونه مي‏تواند به اين سه مرحله، علم پيدا كند؟

دو مرحله «من أين» (از کجا آمده) و «إلي أين» (به کجا مي‌رود) مربوط به ماوراي طبيعت است که علم آن در اختيار معصومين مي‌باشد و مرحله «في أين» (در کجا هست) مربوط به عالم طبيعت است که شناخت آن به پنج مرحله  مهم به شرح ذيل، تقسيم مي‌شود:

1 ـ شناخت جسم انسان

2 ـ شناخت روح انسان

3 ـ شناخت رابطه جسم و روح و تأثير متقابل آن‏ها بر يكديگر

4 ـ شناخت عالم طبيعت بدون انسان؛

5 ـ شناخت رابطه طبيعت با انسان (يعني مجموع روح و بدن او) و كيفيت تأثير متقابل آنها بر يکديگر.

هر مكتبي كه بخواهد همه مصالح بشر را تأمين و تضمين كند و او را به خوشبختي برساند، بايد مبتني بر شناخت انسان در دو مرحله فوق طبيعي و شناخت‏هاي پنج‏گانه مربوط به عالم طبيعت باشد.

اگر مجموعه دانش بشري درباره پنج مرحله طبيعت و نيز در مرحله ماوراي طبيعت را ملاحظه كنيم، خواهيم ديد كه بشر با همه پيشرفت‏هايي كه داشته، به دانش اندكي از هر يك از اين علوم پنج‏گانه رسيده است. از دانشمندان علوم مرتبط به اين پنج مرحله طبيعت هيچ كس چنين ادعايي نكرده است كه به تمام دانستني‏ها دست يافته، بلكه به عكس بسياري از دانشمندان بزرگ در هر يك از اين رشته‏هاي پنج‏گانه به عجز و اندكي دانش خود در برابر همه آن چه كه بايد و مي‏خواهند بدانند، اعتراف کرده اند.

با اين وصف، پس چه كسي اين علوم را در اختيار بشر قرار مي‏دهد و اساساً به سراغ چه كسي بايد رفت؟

پاسخ بسيار روشن و بديهي است. بايد به سراغ كسي رفت كه انسان را با تمام ابعاد وجودي‌اش و براي رسيدن به هدفي بس بزرگ و عالي خلق كرده و تمام سه مرحله عالم وجود را ايجاد نموده است. آري بايد به سراغ خداوند عليم و حكيم رفت، چرا كه غير از او هيچ‌كس اين سه مرحله را به طور كامل نمي‏شناسد.

 

اصل اصالت‌تخصص

اصل اساسي و فطري پذيرفته شده در بين همه انسان‏ها، تبعيت محض و بي‏چون و چرا از متخصّص در هر كاري است. همه انسان‏ها فطرتاً و عقلاً به اين قانون الهي مجهز هستند كه در هر كاري كه خود درباره آن، آگاهي و تخصّصي ندارند، به سراغ متخصّص آن كار مي‏روند، كوتاهي در شناخت متخصّص و راه اصلي و حقيقي موجب هلاكت و بدبختي انسان خواهد بود.

 

متخصص كيست؟

حال بايد ديد كه خداوند چگونه انسان را هدايت نموده و اطلاعات مربوط به پيمودن مسير دنيا تا آخرت (ابديت) را چگونه در اختيار وي قرار داده است؟ خداوند بزرگ و مهربان هدايت خود را از طريق انسان‏هاي برگزيده‏اي كه داراي علم الهي لازم براي هدايت بشر و عصمت هستند، انجام داده است. نبود رهبران متخصّص و معصوم و ديني قابل اعتماد و شفاف، خلاف حكمت خداوند و هدف خلقت انسان است؛ يعني بدون وجود رهبر و دين قابل اعتماد، نظام خلقت انسان پوچ و بيهوده است و خداوند از چنين خلقتي و چنين كاري منزه و مبرّاست. با توجه به اين حق مسلم انسان، خداوند در تمام تاريخ حيات او بر روي زمين، هميشه رهبراني معصوم و متخصّص در اختيار او قرار داده است تا هيچ كس حجّتي برخدا نداشته باشد.

قرآن درباره اين حقيقت كه هر انسان و قومي نياز به راهنماي لايقي دارد و اين امر را فقط و فقط بايد خداوند تأمين كند، چنين مي‏فرمايد:

«انَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ؛ همانا تو فقط بيم‏دهنده‏اي و براي هر مردمي رهبري است.»

امام باقر«عليه‌السلام» درباره اين آيه مي‏فرمايند:

«رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمانٍ هادٍ يَهْديهِمْ اِلي ما جاءَ بِه نَبِي اللَّهِ ثُمَّ الْهُداةُ مِنْ بَعْدِه عَلِي ثُمَّ الْاوصِياءُ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم )بيم دهنده است و در هر دوراني از ما رهبري است كه مردم را بر آن چه كه پيامبر خدا آورده رهبري كند، سپس رهبران پس از وي، علي«عليه‌السلام» و اوصياي پس از او هستند يكي پس از ديگري.»

 

ضرورت شناخت اهل بيت «عليه‌السلام»

بدون شناخت اهل بيت‏ امكان برقراري يك ارتباط صحيح بين ما و آن‏ها وجود ندارد و بدون برقراري يك ارتباط صحيح هرگز نمي‏توان راه راست و طريق خوشبختي را كه بايد مبتني بر تخصص‏هاي هفت‏گانه باشد، پيمود.

ضرورت شناخت امام زمان و پيوند با او به دليل اهميت حياتي و غير قابل انكاري است كه شناخت امام و به خصوص امام زمان«عليه‌السلام» يعني رهبر و الگوي زمان و تنها عامل پيوند ما با خداوند و آسمان دارد، پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِه ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً؛ هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است.»

نشناختن امام زمانِ خود، به معني عدم ارتباط با امام است و اين يعني قطع پيوند هدايت با خداوند، که همان مرگ جاهليت و خروج از دين و گمراهي است.

 

خوشبختي يا بدبختي هر كس در گرو شخصيت امام اوست

قرآن كريم سرنوشت انسان‏ها و خوشبختي يا بدبختي آن‏ها را درگرو نوع ارتباطشان با امام زمانشان مي‏داند و چنين مي‏فرمايد:

«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ؛ روزي كه هر قومي را با امامشان دعوت مي‏كنيم.»

امام باقر«عليه‌السلام» درباره اين آيه مي‏فرمايند:

«در آن روز رسول خدا و حضرت امير و حسن بن علي و حسين بن علي‏  با قوم خود مي‏آيند و هر كس كه در عصر هر امامي از دنيا رفته، آن روز با آن امام محشور مي‏شود.»

آري، هر كس روز قيامت با امام زمان خودش محشور مي‏شود تا در محكمه عدل الهي پاسخگوي اين سؤال باشد كه با امام زماني كه خداوند او را منصوب كرده است و شناخت او، ارتباط و پيوند با او و تبعيت از او بر شما واجب شده، چه كرديد؟

رهبر يعني كسي كه انسان عملاً و از صميم قلب حاكميت او را مي‏پذيرد و انديشه و دستورش را اجرا مي‏كند. پس كسي كه ادعا مي‏كند، حضرت مهدي«عليه‌السلام» امام اوست، ولي در اعمال و رفتار و تصميم‏گيري‏ و انديشه‏اش از شخصيت‏هاي فاسد و منفور امام زمان«عليه‌السلام» و كساني كه هيچ سنخيتي با حضرت ندارند، پيروي كند و آنها را الگوي خود قرار دهد، خود را فريب داده، زيرا امام واقعي هر كسي الگوي عملي اوست، نه امام ادعايي و شعاري او.

 

رابطه وجودي ما و اهل بيت «عليهم‌السلام»

اهل بيت اصل و حقيقت ما بوده و رابطه ما با آنها يك رابطه وجودي است. آنها همان روح خداوند هستند كه در همه انسان‏ها پرتو و تجلّي دارند و همه ما ذاتاً سهمي از وجودمان از سنخ وجود آن‏ها و تابش و تجلّي آن‏هاست. در زيارت جامعه كبيره مي‏خوانيم:

«اَرْواحُكُمْ فِي الاَرْواحِ وَ اَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ؛ روح‏هاي شما در روح‏ها و جان‏هاي شما در جان‏هاست.»

نسبت آن‏ها به ما از نسبت پدر و مادر به ما بسيار نزديك‏تر و شديدتر و قوي‏تر است. والدين ما اصل و ريشه جسماني و بُعد حيواني و مادّي و دنيايي ما هستند، در حالي كه آنها اصل، حقيقت روح، ذات ما، ريشه بُعد انساني، الهي و ابدي ما هستند و به همين دليل پس از خداوند از همه كس حتي از والدين و تمام عزيزان ما، در دنيا براي ما عزيزتر و مهم‏تر هستند. آنها اصل، والدين قدسي و آسماني ما هستند كه واسطه عشق ما به خداوند و رساننده ما به حق تعالي مي‌باشند. معصومين‏ كساني‏ هستند كه بدون توسل به آنها و بدون شروع از آنها پيوند ما و اتصال حقيقي ما با خداوند محال است. چنان كه در زيارت جامعه كبيره اين حقيقت را اين‌گونه مي‏خوانيم:

«مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِكُمْ؛ هر كسي كه اراده رسيدن به خدا را كرد، از شما شروع مي‏كند.»

يتيم حقيقي کسي نيست كه از پدر و مادر جسماني‏اش جدا بيفتد، بلكه يتيم حقيقي آن است كه از حقيقت روحش و وطن جانش دور بيفتد. به همين دليل در فرهنگ ديني ما به كساني كه از پيامبر و آل ايشان دور افتاده‏اند و فاصله پيدا كرده‏اند، لفظ «يتيم» اطلاق شده است.

 

اهل بيت«عليهم‌السلام» پدران حقيقي ما هستند

امام عسكري«عليه‌السلام» مي‏فرمايند:

«سخت‏تر از يتيمي كسي كه پدر خود را از دست داده است، يتيمي کسي است كه از امام خود جدا و محروم است و نمي‏تواند به او دسترسي پيدا كند و نمي‏داند كه وظيفه‏اش در احكام ديني مورد ابتلاي او چيست. بدانيد، هر كسي او را هدايت و راهنمايي كند و آيين ما را به او بياموزد، در پيشگاه خداوند همراه ما و در جايگاه ماست.»

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به اميرالمؤمنين «عليه‌السلام» چنين مي‏فرمايند:

«يا عَلِي اَ نَا وَ اَنْتَ اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ وَ مِنْ حُقُوقِ الاْباءِ وَ الْاُمَّهاتِ اَنْ يَتَرَحَّمُوا عَلَيْهِمْ فِي الْاُوقاتِ لِيَكُونَ فيهِمْ اَداءُ حُقُوقِهِمْ؛ اي علي! من و تو پدران اين امّت هستيم و از حقوق پدران و مادران بر فرزندان اين است كه در اوقات مقتضي بر پدر و مادرشان رحمت آوردند تا اداي حقوقشان نموده باشند.»

طبق اين فرمايش زماني خواهد رسيد كه بر همه امّت واجب است كه همه رحمت خود را متوجه پدران معنوي خود نمايند و به اداي حقوق و وظيفه‏اي كه به عنوان فرزند بر عهده‏شان گذاشته شده، بپردازند. ولي افسوس كه امّت اسلامي هيچ‏گاه به آن اوقات توجه نكرد و پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اهل بيت عزيز يكي پس از ديگري در برابر بي‏توجهي و قساوت مردم به شهادت رسيدند و جز عدّه‏اي اندك، هيچ كس به وظيفه فرزندي خود، عمل نكرد.

بزرگ‏ترين مصيبتي كه پس از رحلت پيامبرمکرم اسلام (‏صلي الله عليه و آله و سلم)، اتفاق افتاد كه هنوز بشريت در حال پرداختن تاوان آن و چشيدن آثار اين مصيبت است، حذف خاندان رسالت و اهل بيت  از رهبري و هدايت كامل مردم بود. با حذف آن‏ها بشريت دچار بزرگ‏ترين خسران و مصيبت شد؛ چرا كه جريان هدايت انسان‏ها به طور كلان و فراگير از دست رهبران متخصّص و معصوم الهي خارج شد و به دست افراد جاهل و جاه‏طلب افتاد كه روند آن، متأسفانه تاكنون ادامه داشته و دارد.

سؤال و دغدغه اصلي و مهم اين است كه در حال حاضر ما با پدر حقيقي و مظلوممان چه مي‏كنيم؟ آيا به وظيفه فرزندي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)  از ما انتظار دارند، عمل مي‏كنيم؟!

 

مهرباني، مظلوميت، اضطرار

سخن در مظلوميت چنين امام و چنين پدر مهرباني است كه قدر او ناشناخته مانده و محبّت‏ها و مهرورزي‏هاي پدرانه‏اش بدون پاسخ مانده است. نكته مهمي كه درباره مظلوميت حضرت صاحب «عليه‌السلام» بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه ايشان با وجود جايگاه عظيمي كه در عالم وجود و در نزد خداوند دارند، هم‌چنين با توجه به عاطفه و محبّت عظيم الهي و جايگاه پدري‏شان، هيچ نياز و وابستگي به ما ندارند.

محبّت حضرت به همه ما كه فرزندان او هستيم، به اندازه شناخت و ارزشي است كه ايشان از ما سراغ دارند، امّا او ما را همان‏طور كه خداوند آفريده، يعني به بلنداي ابديت مي‏بيند. او ما را با گوهر باارزش انساني و نفخه الهي كه در ماست، مي‏بيند؛ يعني موجودي با فطرت الهي، با ارزشي بي‏نهايت كه مي‏تواند در همسايگي و همراهي حضرت، در جوار رحمت الهي و در ظرف ابديت و با اتصال به درياي بي‏انتهاي كمالات، زندگي كند.

آري، ما براي همراهي و همسايگي و پيوند با امام زمان«عليه‌السلام» براي ابديت و لقاي خداوند آفريده شده‏ايم. بنابراين نوع محبّت و عاطفه پدري حضرت به ما يك محبّت معمولي و طبيعي كه توأم با نياز و طمع باشد، نيست. او اصل و ريشه ماست كه فرزندانش با او نهايت پيوستگي و اتصال را - آن هم در ابعاد بي‏نهايت و ابدي - دارند.

حضرت به شدّت دل نگران و مراقب اوضاع شيعيان و دوستانش مي‏باشد، شريك غم آن‏هاست و در مصائب آن‏ها مصيبت‏زده و گريان است. در شادي‏هاي آن‏ها شاد و در غم‏هايشان غمگين است.

اين نوع خواستن و محبّت، عميق‏ترين و زيباترين و خالص‏ترين نوع خواستن و محبّت است زيرا در آن، هيچ نوع شائبه نياز و خودخواهي وجود ندارد.

همين مسأله، شدت مظلوميت حضرت و عمق ظلمي كه به او شده و مي‏شود را بيشتر نشان مي‏دهد. اگر در والدين معمولي و دنيايي درجات شديد عاطفه و محبّت وجود دارد، در مقابل نيازي هم هست كه تأمين مي‏شود، ولي در حضرت يك محبّت و عاطفه خالص ابدي وجود دارد كه فقط و فقط به وجود ما تعلق مي‏گيرد. او پدري است با ميليون‏ها فرزند و با مهرباني و عاطفه‏اي نامحدود به يكايك فرزندانش. چقدر سخت و غم‏انگيز است، براي حضرت كه با داشتن چنين روح و عاطفه‏اي نسبت به ميليون‏ها فرزندش، آن‏ها را در وضعيتي اسف‏بار و دور افتاده و غافل و نامهربان با پدر مي‏بيند. او مي‏بيند كه فرزندانش با وجود نياز شديدي كه به او دارند و خطرهاي بزرگي كه همه هستي و سعادت دنيا و آخرت آن‏ها را تهديد مي‏كند، تنها منجي و پناهگاه خود و پدر قوي و دلسوز خود را رها كرده‏اند و به جاي اين‏كه به سراغ او بروند و به او پناه ببرند، به ورطه‌هاي خطر نزديك شده، دچار مصائب و سختي‏هاي فراوان مي‏شوند و با وجود اين به قهر و فرار خود از تنها پناهگاه و منجي خويش و چنين پدر عزيزي ادامه مي‏دهند.

ببينيم اول مظلوم عالم علي«عليه‌السلام» كه مهدي موعود«عليه‌السلام» وارث او در مظلوميتي بزرگ‏تر است، چگونه درباره تنهايي و مظلوميت فرزندش سخن مي‏گويند و چگونه او را معرفي مي‏نمايند:

«هُوَ الطَّريدُ الشَّريدُ الْفَريدُ الْوَحيدُ؛ صاحب اين امر، [‌امام زمان«عليه‌السلام»] طرد شده و آواره و تنهاي تنهاست. »

 

بي لياقتي ما، دليل محروميت ماست

امام باقر«عليه‌السلام» مي‏فرمايند:

«اِذا غَضِبَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلي خَلْقِهِ نَحَّانا عَنْ جَوارِهِمْ؛ هرگاه خداوند تبارك و تعالي بر خلقش خشم كند، ما را از مجاورت آن‏ها دور كند.»

بنابراين علّت اين‏كه اين‌گونه دعاها هر چند مفيد هستند، ولي هنوز به اجابت نرسيده‏اند، اين است كه ما به اندازه كافي در راه از بين بردن موانع ظهور قدم برنداشته‏ايم پس اگر در دعاهايمان از خداوند تعجيل در ظهور حضرت را مي‏خواهيم و يا به خود حضرت عرض مي‏كنيم كه در ظهور تعجيل فرما، بايد خود نيز نسبت به امر ظهور، همّت و آمادگي متناسب با اين درخواست تعجيل را داشته باشيم. اين امر نياز به اقداماتي دارد که ما بايد خودمان زمينه آن را فراهم سازيم که از آن جمله: خودسازي، برداشتن موانع ظهور، تبليغ و شناساندن حضرت به جامعه جهاني است.

پيامبر گرامي اسلام مي‌فرمايند: «اَلدّاعي بِلا عَمَلٍ كَالرَّامي بِلا وَتَرٍ؛ كسي كه دعا مي‏كند و عمل نكند؛ مانند كسي است كه با كمانِ بدون زه تيراندازي كند.»

 

ضرورت آمادگي براي ملاقات حضرت مهدي«عليه‌السلام» در نگاه امام خميني «ره»

 

1- اميدها و نويدها

«تمام دستگاه‏هايي كه الان به كار گرفته شده‏اند، در كشور ما و اميدواريم كه در ساير كشورها توسعه پيدا بكند، بايد توجه بر اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براي ملاقات حضرت مهدي«عليه‌السلام».

«ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش مي‏بينيم و جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميد بخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديك و نزديك‏تر مي‏نمايد. گويي جهان مهيا مي‏شود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكه معظّمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان.»

 

2- خدمت در انتظار

امام خميني (رحمه الله) درمورد انتظار حضرت ولي عصر«عليه‌السلام» نيز چنين فرموده‌اند:

«از خداي تعالي مسألت مي‏كنم كه ظهور ولي عصر«عليه‌السلام» را نزديك فرمايد و چشم‏هاي ما را به جمال مقدّسش روشن. ما همه انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار خدمت كنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است.»

 

3- صدور انقلاب، بهترين راه زمينه‏سازي براي ظهور

ايشان درمورد پياده شدن اسلام واحکام اسلامي در جهان فرموده‌اند:

«آواي انقلاب بزرگ ايران در كشورهاي اسلامي و ديگر كشورها طنين انداز و افتخار ساز است. شما ملّت شريف، به جوانان غيور ملّت‏هاي اسلامي هشدار داده‏ايد. اميد است، با دست تواناي شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامي در تمام اقطار به اهتزاز درآيد، اين است مسألت من از خداوند تعالي.»

«مساله ديگر صدور انقلاب است كه بارها گفته‏ام ما با كسي جنگي نداريم. امروز انقلاب ما صادر شده است، در همه جا اسم اسلام است و مستضعفين به اسلام چشم دوخته‏اند. بايد با تبليغات صحيح، اسلام را آن گونه كه هست، به دنيا معرفي نماييد. وقتي ملّت‏ها اسلام را شناختند. قهراً به آن روي مي‏آورند و ما چيزي جز پياده شدن احكام اسلام در جهان نمي‏خواهيم

شما ملّت شريف، به جوانان غيور ملّت‏هاي اسلامي هشدار داده‏ايد. اميد است، با دست تواناي شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامي در تمام اقطار به اهتزاز در آيد، اين است، مسألت من از خداوند تعالي.

 

3- غفلت در سياست و مديريت

ما در بعد سياسي و مديريتي غفلت داشته‌ايم. امام خميني(رحمه الله) معمار انقلاب اسلامي مي فرمايند:«مسؤولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت (ارواحنا فداه) است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسايل اقتصادي و مادي اگر لحظه‏اي مسؤولين را از وظيفه‏اي كه بر عهده دارند منصرف كند، خطري بزرگ و خيانتي سهمگين را به دنبال دارد. بايد دولت جمهوري اسلامي تمامي سعي و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمايد، ولي اين بدان معنا نيست كه آن‏ها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است، منصرف كند.»

ولي ما كار سياسي را براي ارضاي شهوات خودمان انجام داديم. حزب و جناح تشكيل داديم، ولي هيچ تناسب و پيوندي با اهداف و انتظار امام زمان از ما نداشت. در جلساتمان دغدغه غيبت غم‏انگيز امام را نداريم و هيچ فكر و طرح و نقشه‏ كوتاه مدّت يا بلند مدّت براي رفع موانع ظهور نداشته‌ايم.

ما حتّي در سطح خانواده خود نيز مديريت خوبي نداشته‌ايم. ما چه در نقش پدر و چه در نقش مادر ساير اعضاي خانواده را در غفلت خود از امام غرق كرديم و از توجه به او و دوستي با او محروم ساختيم.

 

4- ساختن كشور هيچ منافاتي با حركت به سوي ظهور ندارد

طبق آن‌چه كه در فرمايش اخير امام خوانديم، چه بسا پرداختن به جنبه‏هاي رفاهي و مادي زندگي مردم، مسؤولان را از توجه به آرمان اصلي انقلاب و تشكيل حكومت اسلامي غافل كند كه اين غفلت و بي‏توجهي به خصوص وقتي صورت عمدي به خود مي‏گيرد، موجب خيانت به انقلاب، ملّت و امام زمان«عليه‌السلام» است. هيچ مسؤولي حق ندارد، به اسم سازندگي در هر امري از امور مادي و سياسي كه باشد، حركت رو به رشد انقلاب را به طرف مقصد نهايي آن يعني ظهور مبارك حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنا فداه) كُند نمايد. اين حرف كه ما ابتدا بايد يك كشور آباد و نمونه از نظر مادي و مورد قبول جهانيان بسازيم تا همه مردم دنيا با نگاه به اين جامعه پيشرفته و مرفه به اسلام و ارزش‏هاي آن علاقه‏مند شوند، هرچند سخني زيباست و بهره‌اي هم از حقيقت دارد ولي بدون توجه به نکاتي که عرض مي‌شود مغلطه و فريبي بيش نيست.

 بي‏شك يكي از اقداماتي كه در اين نظام بايد صورت گيرد، ساختن جامعه نمونه هر چند كوچك از يك ملّت خوشبخت و مرفه است كه در آن عدالت، رفاه و ساير شاخصه‏هاي خوشبختي وجود داشته باشد، امّا نبايد غفلت كرد كه اين كار با همه اهميت و ضرورتي كه دارد، هيچ‏گاه نبايد ما را از هدف اصلي انقلاب غافل نمايد و حركت آن را كُند نمايد، يعني فرع نبايد قرباني اصل شود.

 اين كار نه تنها هيچ منافاتي با هدف اصلي انقلاب ندارد، بلكه اساساً بدون توجه به اصول و آرمان‏هاي اصلي انقلاب، به خصوص ابعاد فرهنگي و معنوي آن ساختن يك جامعه مرفه از نظر مادي و... غير ممكن است، زيرا وقتي همه هدف‏ها و حركت‏ها و برنامه‏ريزي‏ها صرفاً متوجه مسايل مادي و رفاهي شد، آفات زيادي در روحيه مردم به ويژه خواص پديدار مي‏شود كه اساساً مانع ساخته شدن جامعه‏اي بر اساس عدالت و رفاه و انسانيت مي‏شود. در نتيجه فاصله طبقاتي زياد ‏شده و بيشتر امكانات در اختيار قشر خاصي قرار مي‏گيرد و اكثر مردم از امكانات و حقوقشان محروم مي‏شوند و حتي امكانات اوليه از قبيل اشتغال، ازدواج، تحصيل، مسكن و... را نيز نمي‏توانند به راحتي به دست آورند.

 معنويت و تقوا، شرط اول سازندگي و پيشرفت است. خداوند كه خالق انسان و جهان است و بيش از هر كس ديگري آن‏ها را مي‏شناسد، راه‏هاي خوشبختي مخلوق و بنده خود را بهتر مي‏داند، او در قرآن كريم رشد اقتصادي و به وجود آمدن جامعه‏اي مرفه را از رهگذر حاكميت تقوا و ارزش‏هاي الهي براي مردم معرفي نموده است و شرط بركت و رشد اقتصادي را تقواي الهي در فرد و جامعه مي‏داند.

(وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُري امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِّنَ السَّماءِ وَالاَرْضِ؛ و چنان چه مردم شهر و ديار همه ايمان آورده و پرهيزكار مي‏شدند همانا ما، درهاي بركات آسمان و زمين را بر روي آن‏ها مي‏گشوديم.)

 مردمي كه به رفاه و آسايش و آزادي بالاتري نسبت به رفاه و آسايش مادي رسيده‏اند يعني همان آزادي فطري و معنوي، و رفاه و امنيت روحي و استقلال در برابر استكبار و قدرت‏هاي بزرگ به راحتي ضعف و كمبودهاي رفاهي و اقتصادي را تحمل مي‏كنند و چنين مردمي هرگز نه از مسؤولان خود مي‏خواهند و نه به آن‏ها اجازه مي‏دهند كه به بهانه پرداختن به كارهاي اقتصادي و توسعه و سازندگي‏هاي ديگر، از تحصيل امكانات معنوي و حركت در راه اصلي انقلاب كه براي آن جنگيدند و خون دادند و اسير و مجروح و معلول شدند، غفلت كنند يا در مسير کمال و تعالي آن كندي و سستي نمايند.

* راستي مديري از مديران اين مملكت که به فكر آسايش و رفاه مردم در جنبه اقتصادي آن است بايد بداند با ظهور حضرت بيشترين رفاه نه فقط براي ملّت ايران بلكه براي همه جهانيان حاصل مي‏شود. روايات ما مملوّ از ذكر آثار بابركت ظهور حضرت در جنبه‏هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، علمي و... است. پس اگر كسي حقيقتاً براي اين مردم دلسوزي‏كند، بايد بداند هيچ كس به اندازه امام زمان«عليه‌السلام» قادر نيست، براي مردم جهان خوشبختي و سعادت را در جنبه‏هاي مختلف تأمين كند و چون چنين است، بايد با سرعت بيشتري همه امكانات را براي رسيدن به نقطه تاريخي ظهور بسيج كرد.

 

5- ضرورت تحول در نگرش مديريتي نظام

با توجه به آن چه درباره حساسيت مقطع كنوني انقلاب و رسالت جهاني و الهي آن ازمنظر قرآن كريم، كلام معصومين و بنيانگذار انقلاب گفته شد و با توجه به اوضاع كنوني كفر جهاني عليه اسلام، نتيجه مي‏گيريم كه ما، در عصر ظهور و سراشيبي به سوي آن، قرار گرفته‏ايم و به سرعت به حساس‏ترين نقطه تاريخ و مهم‏ترين مرحله آن نزديك مي‏شويم.

و به همين دليل امام (‏قدس سره) به اهميت درك مسؤولان و مديران نظام جمهوري اسلامي از اين شرايط تأكيد داشتند. ايشان تنها مديراني را لايق مديريت مي‏دانستند كه قادر به درك حساسيت مقطع كنوني و رسالت و وظايفي كه در اين مقطع به عهده آنان است، باشند. به طوري كه صريحاً اعلام نموده‏اند مديراني كه حتّي به كار مهم و مقّدس و باارزش تأمين نيازهاي معيشتي و اقتصادي مردم مشغول هستند، اگر در انجام وظيفه اصلي‏شان که سازماندهي و جهت‏دهي فعاليت‏ها به سمت هدف اصلي انقلاب است، كوتاهي كنند، خطري بزرگ به حساب آمده و خيانتي سهمگين را مرتكب شده‏اند.

رهبر معظم انقلاب مي‏فرمايند: «بزرگترين مصيبت براي يك ملت اين است كه مسؤولان در ميان آن ملت، از مسؤوليتهاي حقيقي خودشان غافل بمانند؛ از آن چيزي كه خدا از آنها خواسته است و پايه‏ي اصلي مسؤوليت آنهاست، غافل بمانند؛ به چيزهاي كم اهميت سرگرم و مشغول بشوند؛ به نفع خود و نفع پرستي خود سرگرم و مشغول بشوند؛ دل آنها به جاي تپيدن براي وظيفه‏ي الهي، براي مسائل كوچك و حقير بتپد.»

 

وظايف ما نسبت به امام زمان «عليه‌السلام»

حال كه تا حدودي نسبت خود با حضرت را دانستيم و تا حدي به علّت غيبت طولاني و غمبار آن حضرت و ريشه‏هاي آن پي برديم بهتر مي‏توانيم درباره وظايف قطعي و مسلّم منتظر حقيقي نسبت به حضرت و بعضي از ويژگي‏هاي روحي منتظر سخن بگوييم.

1. دوري از گناه و پيمودن راه تقوا

اولين قدم در كمك كردن به حضرت، اذيّت نكردن ايشان است. ايشان امام زمان ما هستند و بر همه احوالات ما احاطه دارند. آن چه مسلم است، گناه ما براي ايشان آزار دهنده است.

 او امام صالحان و متّقين است و از ما انتظار دارد كه اهل صلاح و تقوا باشيم.

اگر به دعاي حضرت در زمان غيبت توجه كنيم، به خوبي درمي‏يابيم كه حضرت از ما چه انتظاري دارد و ما بايد چگونه باشيم تا مورد عنايت و خشنودي ايشان قرار گيريم حضرت در دعاي معروفي كه از ايشان در مفاتيح الجنان نقل شده چنين مي‏فرمايند:

«اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطاعه وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَه وَ...؛ خدايا روزي ما كن توفيق اطاعت و دوري از گناه و ...»

2. توجه به مظلوميت حضرت‏ ولي عصر«عليه‌السلام»

منتظر به شدت به اضطرار، گرفتاري و مظلوميت مولايش توجه دارد و از آن غفلت نمي‏كند.

آتشي سوزناك و دردي عميق وجود منتظر را گرفته و از اين‏كه مي‏داند مولايش در چه حالي به سر مي‏برد و هنوز شرايط ظهور او فراهم نشده است، به شدت دردمند و بي‏تاب است.

 اساساً بي‏تابي و بي‏قراري و روزشماري ركن اصلي مفهوم انتظار است كه بدون اين‏ها، انتظاري وجود نخواهد داشت.

3. آماده كردن خود براي ظهور و پيوند با آن حضرت

يكي از مهمترين وظايف منتظر كه بدون انجام آن منتظر بودن دروغي بيش نيست، آماده كردن خود براي ظهور و داشتن پيوند با حضرت در طول مدّت عمر است. منظور از پيوند، علاوه بر انس و رابطه محبّت‏آميز قلبي، انجام وظايفي است كه در دوران غيبت بر عهده منتظر است.

امام صادق«عليه‌السلام» در تفسير اين آيه شريف كه ‏فرموده است: «يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنوُا اصْبِرُوُا وَ صابِرُوا وَ رابِطوُا؛ اي كساني كه ايمان آورديد در كار دين صبور باشيد و يكديگر را به صبر دعوت كنيد و در برابر دشمن مواظب و مرتبط با هم باشيد»، مي‏فرمايند:

«اِصْبِرُوُا عَلَي الْمَصائِبِ وَ صابِرُوا عَلَي الْفَرائِضِ وَ رابِطوُا عَلَي الْاَئِمَّةِ؛ بر مصيبت‏ها صبر كنيد و در انجام واجبات استقامت كنيد و با امامان خود رابطه داشته باشيد».

همچنين درباره عبارت "رابطوا" (رابطه داشته باشيد) مي‏فرمايند:

«اَلْمَقامُ مَعَ اِمامِكُمْ؛ همراهي و ايستادگي با امام است.»

هم‌چنين‌ امام ‌باقر«عليه‌السلام»  مي‏فرمايند:

«اِصْبِرُوا عَلي اَداءِ الْفَرائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّكُمْ وَ رابِطُوا اِمَامَكُمُ الْمُنْتَظَرَ؛ و در انجام واجبات صبر داشته باشيد و در مقابل دشمنانتان استقامت كنيد و با امام منتظر خود مرابطه داشته باشيد.»

4.  يقين به اهميت و ارزش خدمت به حضرت و پيوند با ايشان

5. سرمستي و افتخار به پيوند با حضرت

6. اميد به عضويت در خانواده اهل بيت 

7. دشمني با دشمنان حضرت«عليه‌السلام»

8.  بصيرت در دين

9. آگاهي نسبت به نوع رابطه خود با حضرت

10.  دعا براي سلامتي ايشان و تعجيل در امر فرج، دعا براي قرار گرفتن در زمره ياران و دعا براي تجديد عهد و پيمان.

منتظر، نگران معشوقش است و از اين‏كه به او آزاري و آفتي برسد، آزرده خاطر مي‏شود؛ لذا علاوه بر دادن صدقه براي دفع آفات گوناگون از حضرت هميشه و به خصوص در اوقاتي كه ويژه دعا و به اجابت مقرون است، براي سلامتي او دعا مي‏كند. از جمله دعاي او اين دعاي مشهور است:

 

«اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ... خدايا در اين ساعت و در همه ساعات، ولي و دوستت، حجت بن الحسن را كه درود تو بر او و پدرانش باد سرپرست و حافظ و رهبر و ياور و راهنما و نگهبان باش، تا او را از روي ميل و رغبت مردم در روي زمين سكونت دهي و زماني دراز بهره‏مندش سازي.»

 مؤمن در همه كارها، حضرت و اهداف و خواست او را بر اهداف و خواست خود، مقدم مي‏دارد و از جمله جاهايي كه منتظر، حضرت را بر خود مقدم مي‏دارد، در مرحله دعاست. منتظر، دعا براي حضرت را در رأس همه دعاها و مقدم بر همه خواسته‌هاي خود قرار مي‏دهد.

 

دعا براي تعجيل ظهور آن حضرت

منتظر با فهمي كه از آثار و بركات ظهور دارد و نيز آگاهي از خسارت عظيمي كه از تأخير آن متوجه همه انسان‏ها مي‏شود، از صميم قلب براي ظهور مولايش دعا مي‏كند و از خداوند تعجيل در اين امر را مي‏خواهد. او مي‏داند كه مولايش نيز اين دعا را دوست دارد و خود نيز براي ظهور خود دعا مي‏كند و به شيعيانش نيز دستور داده كه براي فرجش بسيار دعا كنند:

«اَكْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ؛ براي تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد كه اين كار خود فرج شماست.»

دعا بدون عمل فايده ندارد؛ يعني اگر كسي براي فرج امام زمان«عليه‌السلام» دعا مي‏كند، بايد براي فرج ايشان تلاش نيز بكند و به تناسب توان خود قدم‏هاي مؤثر و مفيدي براي رفع موانع ظهور و تبليغ و شناساندن حضرت به ديگران بردارد و ضمناً روح انتظار و به خصوص روح «خدمت در انتظار» را بر خود حاكم كند. چنين شخصي خود به خود در مسير همان اصلاحاتي كه قرار است حضرت براي آن تشريف بياورند، قرار گرفته است و عملاً به مصلح جهاني پيوسته است. با حاكميت چنين روحي خود به خود اصلاحات مادي و معنوي آغاز مي‏شود و اين خود فرجي نسبي و از سنخ همان زيبايي‏هايي است كه حضرت به ارمغان مي‏آورند. در واقع كسي كه با پشتوانه روح انتظار، براي تعجيل فرج امام زمان«عليه‌السلام» دعا مي‏كند، چون دعاي او از چنين پشتوانه مهمي برخوردار است، همين دعا او را به حركت عميق‏تر در جريان خدمت در انتظار مي‏كشاند و همين يعني فرج و اصلاحات حقيقي. به عبارت ديگر روح انتظار و روح خدمت در انتظار از انسان يك مصلح مي‏سازد كه با مصلح جهاني شباهت و سنخيّت پيدا مي‏كند. با او كاري مي‏كند كه در هر كجا باشد، منشأ خدمات، اصلاحات و پيشرفت‏هاي مادي و معنوي مي‏شود و در هر كجا هست، وجودي مبارك دارد.

بنابراين مي‏توان نتيجه گرفت كه دعاي حقيقي كه همان دعاي از صميم قلب و همراه با آمادگي و عمل براي ظهور است، نقش اساسي و كليدي در فرج امام زمان«عليه‌السلام» دارد. اگر هر يك از ما تلاش كند كه دعاگوي حقيقي حضرت باشد، به يقين كمك بزرگي به ظهور حضرت كرده است و به عبارت ديگر هر قدر تعداد دعاگويان حضرت بيشتر شود، به ظهور نزديك‏تر مي‏شويم.

 امام زمان«عليه‌السلام» دستور داده‏اند كه هر كس از ما براي ظهور ايشان دعا كنيم، پس ما نيز موظفيم امر ايشان را اطاعت نماييم و خود را به عنوان يك دعاگو بسازيم. اگر چنين كرديم و با اضطرار يك مصيبت‏زده كه بار سنگين دوري امام و پدرش را به دوش مي‏كشد، عاجزانه به درگاه الهي دعا كرديم و ناله و ندبه سر داديم، بدون شك خداوند دعاي ما را اجابت خواهد كرد و موانع ظهور به طور چشم‏گير و با سرعت برداشته خواهد شد. امام صادق«عليه‌السلام» درباره تأثير دعاي حقيقي در فرج امام زمان«عليه‌السلام» چنين مي‏فرمايند:

«خداوند به حضرت ابراهيم«عليه‌السلام» وحي فرستاد كه ساره به زودي فرزندي مي‏آورد و اولادش (بني‌اسراييل) چهارصد سال گرفتار خواهند شد، چون گرفتاري بني اسراييل به طول انجاميد، چهل صبح رو به درگاه الهي آورده، به گريه و زاري پرداختند. خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد كه آن‏ها را از شر فرعون نجات دهد و صد و هفتاد سال از چهارصد سال گرفتاري آن‏ها را برداشت».

سپس امام صادق«عليه‌السلام» فرمودند: «هم‌چنين شما هم اگر مثل بني اسراييل به درگاه خداوند به گريه و زاري بپردازيد، خداوند فرج ما را نزديك خواهد كرد. امّا اگر چنين نباشيد، اين سختي تا پايان مدّتش ادامه خواهد داشت».

دعا براي حضرت بايد به تناسب شرايط حضرت و شيعيانش باشد. هم حضرت و هم شيعيانش در سختي و اضطرار قرار دارند. لذا دعاي ما نيز بايد دعاي شخص مضطر باشد نه دعاي عادي و رسمي و نه دعايي که فقط لقلقه زبان باشد. دعاي ما براي حضرت بايد همانند دعاي کسي باشد که خود يا عزيزترين کسانش در اثر يک بيماري در شرف مرگ قرار گرفته‌اند و پزشکان نيز آنها را نااميد کرده‌ باشند يا دعاي کسي که عزيزترين کسانش گم شده‌اند يا به گروگان رفته‌اند و خطر مرگ آن‌ها را تهديد مي‌کند. تا مثل بني اسرائيل با حال اضطرار و از صميم قلب دعا نکنيم، ما از دعاي راستين دوريم و اجابتي هم در کار نخواهد بود. پس بياييم همه باهم از صميم قلب و با توجه به حجم عظيم مصائب خودمان و مردم جهان دعا کنيم.

 

کلام آخر

اي مصلح بزرگ جهان!

امروز که؛ ابرهاي سياه ظلم و فساد آسمان جهان را پوشانده، قدرت هاي اهريمني جهان خواره پنجه هاي خود را در گلوي مردم رنجديده دنيا، فرو برده، همه معيارها جز معيار مادي و ماده پرستي از ميزان سنجش افکار مردم پنهان گرديده، امواج تبليغاتي نيرومند طاغوت‌هاي شرق و غرب براي تأمين منافع نامشروع خود هر حقي را باطل و هر باطلي را حق جلوه داده...

... و امروز که؛ تازيانه نامهرباني‌ها، تنگ‌نظري‌ها، جدايي‌ها، تبعيض‌ها و ستم‌ها پشت خلق مستضعف جهان را مجروح ساخته...

چشم‌هاي پر اميد و منتظرمان به تو و به انقلاب و حکومت جهاني‌ات دوخته شده...

از خدايت اين توفيق را براي ما بخواه که خود را آن‌چنان بسازيم که...

از نظر وسعت فکر و انديشه، از نظر مبارزه و جهاد، از نظر قدرت اصلاح همه جانبه جهان ...

شايستگي شرکت در نهضت عظيم انقلابي تو را داشته‌باشيم!

     به اميد آن روز که زياد هم دور نيست...

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات