
پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ امام زمان کيست؟ کجاست؟ چه نسبتي بين ما و ايشان برقرار است؟ چرا در غيبت به سر ميبرند؟ چرا از او محروم هستيم؟ ما چه نقشي در غيبت او داريم؟ چرا امام علي ايشان را در بين شيعيان، آواره، طرد شده و تنهاي تنها ميداند؟ ما براي رفع مظلوميت و آوارگي و غربت ايشان چه بايد کنيم؟ کوتاهي در حق ايشان چه آثار و خطراتي دارد؟ و... پاسخ اين سؤالات مهم و کليدي و دهها سؤال ديگر را در اين نوشتهي کوتاه مطالعه فرماييد.
حقيقت انسان
انسان هر چند در بُعد طبيعي و دنيايياش داراي ابعاد جمادي، گياهي و حيواني است، اما حقيقت او و كمالات او به عنوان يك انسان كه ميتواند مظهر خدا و خليفه او باشد، از سنخ كمالات جمادي، از قبيل وزن، حجم، بدن، رنگ، بو و کمالات گياهي از قبيل رشد، تغذيه، قدرت بدني و... نيست. همچنين انسانيت او به غرايز و عواطف حيواني از قبيل انواع شهوات حيواني، تشكيل خانواده و تشكيل اجتماع و طي مدارج اعتباري در اجتماع، كار، تفريح، مسكنگزيني و... نميباشد، بلكه حقيقت او و كمالات او غير از اين كمالات است.
خداوند انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و به فرشتهها امر كرد تا بر او سجده كنند و آنها را خادم او قرار داد. در عظمت مقام انسان همين بس كه خداوند از روح خود، در او دميده و حقيقت او را همان روح الهي قرار داده است و او را خليفه خود در زمين و مظهر تمامي اسماء و صفات خود گردانيد ؛ يعني به انسان وجود نامحدودي عطا كرده كه ميتواند تمامي اسماء و صفات خداوند را - كه نامحدود است - در خود، جلوهگركند.
در نتيجه، حقيقت انسان يك حقيقت فوق طبيعي و غير دنيايي است كه از عوالم فوق طبيعت به جسم و كالبد او تعلق گرفته است. وجود فوق طبيعي و الهي انسان، پس از اقامت موقّت در زمين، به سوي اصل و حقيقت خود، يعني جايگاه روح الهي بازگشت صعودي دارد.(اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ؛ ما از خداييم و به سوي او باز ميگرديم.)
لذا حركت در اين مسير و رسيدن به جوار رحمت الهي با شناخت و معرفت امكان پذير است.
اميرالمؤمنين«عليهالسلام» ميفرمايند:
«رَحِمَ اللَّهُ امْرِءاً عَلِمَ مِنْ اَيْنَ وَ في اَيْنَ وَ اِلي اَيْنَ؛ خدا رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده، دركجا هست و به كجا ميرود.»
امّا سؤالي که به ذهن خطور ميکند اين است كه انسان چگونه ميتواند به اين سه مرحله، علم پيدا كند؟
دو مرحله «من أين» (از کجا آمده) و «إلي أين» (به کجا ميرود) مربوط به ماوراي طبيعت است که علم آن در اختيار معصومين ميباشد و مرحله «في أين» (در کجا هست) مربوط به عالم طبيعت است که شناخت آن به پنج مرحله مهم به شرح ذيل، تقسيم ميشود:
1 ـ شناخت جسم انسان
2 ـ شناخت روح انسان
3 ـ شناخت رابطه جسم و روح و تأثير متقابل آنها بر يكديگر
4 ـ شناخت عالم طبيعت بدون انسان؛
5 ـ شناخت رابطه طبيعت با انسان (يعني مجموع روح و بدن او) و كيفيت تأثير متقابل آنها بر يکديگر.
هر مكتبي كه بخواهد همه مصالح بشر را تأمين و تضمين كند و او را به خوشبختي برساند، بايد مبتني بر شناخت انسان در دو مرحله فوق طبيعي و شناختهاي پنجگانه مربوط به عالم طبيعت باشد.
اگر مجموعه دانش بشري درباره پنج مرحله طبيعت و نيز در مرحله ماوراي طبيعت را ملاحظه كنيم، خواهيم ديد كه بشر با همه پيشرفتهايي كه داشته، به دانش اندكي از هر يك از اين علوم پنجگانه رسيده است. از دانشمندان علوم مرتبط به اين پنج مرحله طبيعت هيچ كس چنين ادعايي نكرده است كه به تمام دانستنيها دست يافته، بلكه به عكس بسياري از دانشمندان بزرگ در هر يك از اين رشتههاي پنجگانه به عجز و اندكي دانش خود در برابر همه آن چه كه بايد و ميخواهند بدانند، اعتراف کرده اند.
با اين وصف، پس چه كسي اين علوم را در اختيار بشر قرار ميدهد و اساساً به سراغ چه كسي بايد رفت؟
پاسخ بسيار روشن و بديهي است. بايد به سراغ كسي رفت كه انسان را با تمام ابعاد وجودياش و براي رسيدن به هدفي بس بزرگ و عالي خلق كرده و تمام سه مرحله عالم وجود را ايجاد نموده است. آري بايد به سراغ خداوند عليم و حكيم رفت، چرا كه غير از او هيچكس اين سه مرحله را به طور كامل نميشناسد.
اصل اصالتتخصص
اصل اساسي و فطري پذيرفته شده در بين همه انسانها، تبعيت محض و بيچون و چرا از متخصّص در هر كاري است. همه انسانها فطرتاً و عقلاً به اين قانون الهي مجهز هستند كه در هر كاري كه خود درباره آن، آگاهي و تخصّصي ندارند، به سراغ متخصّص آن كار ميروند، كوتاهي در شناخت متخصّص و راه اصلي و حقيقي موجب هلاكت و بدبختي انسان خواهد بود.
متخصص كيست؟
حال بايد ديد كه خداوند چگونه انسان را هدايت نموده و اطلاعات مربوط به پيمودن مسير دنيا تا آخرت (ابديت) را چگونه در اختيار وي قرار داده است؟ خداوند بزرگ و مهربان هدايت خود را از طريق انسانهاي برگزيدهاي كه داراي علم الهي لازم براي هدايت بشر و عصمت هستند، انجام داده است. نبود رهبران متخصّص و معصوم و ديني قابل اعتماد و شفاف، خلاف حكمت خداوند و هدف خلقت انسان است؛ يعني بدون وجود رهبر و دين قابل اعتماد، نظام خلقت انسان پوچ و بيهوده است و خداوند از چنين خلقتي و چنين كاري منزه و مبرّاست. با توجه به اين حق مسلم انسان، خداوند در تمام تاريخ حيات او بر روي زمين، هميشه رهبراني معصوم و متخصّص در اختيار او قرار داده است تا هيچ كس حجّتي برخدا نداشته باشد.
قرآن درباره اين حقيقت كه هر انسان و قومي نياز به راهنماي لايقي دارد و اين امر را فقط و فقط بايد خداوند تأمين كند، چنين ميفرمايد:
«انَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ؛ همانا تو فقط بيمدهندهاي و براي هر مردمي رهبري است.»
امام باقر«عليهالسلام» درباره اين آيه ميفرمايند:
«رَسُولُ اللَّهِ الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمانٍ هادٍ يَهْديهِمْ اِلي ما جاءَ بِه نَبِي اللَّهِ ثُمَّ الْهُداةُ مِنْ بَعْدِه عَلِي ثُمَّ الْاوصِياءُ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ؛ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم )بيم دهنده است و در هر دوراني از ما رهبري است كه مردم را بر آن چه كه پيامبر خدا آورده رهبري كند، سپس رهبران پس از وي، علي«عليهالسلام» و اوصياي پس از او هستند يكي پس از ديگري.»
ضرورت شناخت اهل بيت «عليهالسلام»
بدون شناخت اهل بيت امكان برقراري يك ارتباط صحيح بين ما و آنها وجود ندارد و بدون برقراري يك ارتباط صحيح هرگز نميتوان راه راست و طريق خوشبختي را كه بايد مبتني بر تخصصهاي هفتگانه باشد، پيمود.
ضرورت شناخت امام زمان و پيوند با او به دليل اهميت حياتي و غير قابل انكاري است كه شناخت امام و به خصوص امام زمان«عليهالسلام» يعني رهبر و الگوي زمان و تنها عامل پيوند ما با خداوند و آسمان دارد، پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِه ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً؛ هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است.»
نشناختن امام زمانِ خود، به معني عدم ارتباط با امام است و اين يعني قطع پيوند هدايت با خداوند، که همان مرگ جاهليت و خروج از دين و گمراهي است.
خوشبختي يا بدبختي هر كس در گرو شخصيت امام اوست
قرآن كريم سرنوشت انسانها و خوشبختي يا بدبختي آنها را درگرو نوع ارتباطشان با امام زمانشان ميداند و چنين ميفرمايد:
«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ؛ روزي كه هر قومي را با امامشان دعوت ميكنيم.»
امام باقر«عليهالسلام» درباره اين آيه ميفرمايند:
«در آن روز رسول خدا و حضرت امير و حسن بن علي و حسين بن علي با قوم خود ميآيند و هر كس كه در عصر هر امامي از دنيا رفته، آن روز با آن امام محشور ميشود.»
آري، هر كس روز قيامت با امام زمان خودش محشور ميشود تا در محكمه عدل الهي پاسخگوي اين سؤال باشد كه با امام زماني كه خداوند او را منصوب كرده است و شناخت او، ارتباط و پيوند با او و تبعيت از او بر شما واجب شده، چه كرديد؟
رهبر يعني كسي كه انسان عملاً و از صميم قلب حاكميت او را ميپذيرد و انديشه و دستورش را اجرا ميكند. پس كسي كه ادعا ميكند، حضرت مهدي«عليهالسلام» امام اوست، ولي در اعمال و رفتار و تصميمگيري و انديشهاش از شخصيتهاي فاسد و منفور امام زمان«عليهالسلام» و كساني كه هيچ سنخيتي با حضرت ندارند، پيروي كند و آنها را الگوي خود قرار دهد، خود را فريب داده، زيرا امام واقعي هر كسي الگوي عملي اوست، نه امام ادعايي و شعاري او.
رابطه وجودي ما و اهل بيت «عليهمالسلام»
اهل بيت اصل و حقيقت ما بوده و رابطه ما با آنها يك رابطه وجودي است. آنها همان روح خداوند هستند كه در همه انسانها پرتو و تجلّي دارند و همه ما ذاتاً سهمي از وجودمان از سنخ وجود آنها و تابش و تجلّي آنهاست. در زيارت جامعه كبيره ميخوانيم:
«اَرْواحُكُمْ فِي الاَرْواحِ وَ اَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ؛ روحهاي شما در روحها و جانهاي شما در جانهاست.»
نسبت آنها به ما از نسبت پدر و مادر به ما بسيار نزديكتر و شديدتر و قويتر است. والدين ما اصل و ريشه جسماني و بُعد حيواني و مادّي و دنيايي ما هستند، در حالي كه آنها اصل، حقيقت روح، ذات ما، ريشه بُعد انساني، الهي و ابدي ما هستند و به همين دليل پس از خداوند از همه كس حتي از والدين و تمام عزيزان ما، در دنيا براي ما عزيزتر و مهمتر هستند. آنها اصل، والدين قدسي و آسماني ما هستند كه واسطه عشق ما به خداوند و رساننده ما به حق تعالي ميباشند. معصومين كساني هستند كه بدون توسل به آنها و بدون شروع از آنها پيوند ما و اتصال حقيقي ما با خداوند محال است. چنان كه در زيارت جامعه كبيره اين حقيقت را اينگونه ميخوانيم:
«مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِكُمْ؛ هر كسي كه اراده رسيدن به خدا را كرد، از شما شروع ميكند.»
يتيم حقيقي کسي نيست كه از پدر و مادر جسمانياش جدا بيفتد، بلكه يتيم حقيقي آن است كه از حقيقت روحش و وطن جانش دور بيفتد. به همين دليل در فرهنگ ديني ما به كساني كه از پيامبر و آل ايشان دور افتادهاند و فاصله پيدا كردهاند، لفظ «يتيم» اطلاق شده است.
اهل بيت«عليهمالسلام» پدران حقيقي ما هستند
امام عسكري«عليهالسلام» ميفرمايند:
«سختتر از يتيمي كسي كه پدر خود را از دست داده است، يتيمي کسي است كه از امام خود جدا و محروم است و نميتواند به او دسترسي پيدا كند و نميداند كه وظيفهاش در احكام ديني مورد ابتلاي او چيست. بدانيد، هر كسي او را هدايت و راهنمايي كند و آيين ما را به او بياموزد، در پيشگاه خداوند همراه ما و در جايگاه ماست.»
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به اميرالمؤمنين «عليهالسلام» چنين ميفرمايند:
«يا عَلِي اَ نَا وَ اَنْتَ اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ وَ مِنْ حُقُوقِ الاْباءِ وَ الْاُمَّهاتِ اَنْ يَتَرَحَّمُوا عَلَيْهِمْ فِي الْاُوقاتِ لِيَكُونَ فيهِمْ اَداءُ حُقُوقِهِمْ؛ اي علي! من و تو پدران اين امّت هستيم و از حقوق پدران و مادران بر فرزندان اين است كه در اوقات مقتضي بر پدر و مادرشان رحمت آوردند تا اداي حقوقشان نموده باشند.»
طبق اين فرمايش زماني خواهد رسيد كه بر همه امّت واجب است كه همه رحمت خود را متوجه پدران معنوي خود نمايند و به اداي حقوق و وظيفهاي كه به عنوان فرزند بر عهدهشان گذاشته شده، بپردازند. ولي افسوس كه امّت اسلامي هيچگاه به آن اوقات توجه نكرد و پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اهل بيت عزيز يكي پس از ديگري در برابر بيتوجهي و قساوت مردم به شهادت رسيدند و جز عدّهاي اندك، هيچ كس به وظيفه فرزندي خود، عمل نكرد.
بزرگترين مصيبتي كه پس از رحلت پيامبرمکرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، اتفاق افتاد كه هنوز بشريت در حال پرداختن تاوان آن و چشيدن آثار اين مصيبت است، حذف خاندان رسالت و اهل بيت از رهبري و هدايت كامل مردم بود. با حذف آنها بشريت دچار بزرگترين خسران و مصيبت شد؛ چرا كه جريان هدايت انسانها به طور كلان و فراگير از دست رهبران متخصّص و معصوم الهي خارج شد و به دست افراد جاهل و جاهطلب افتاد كه روند آن، متأسفانه تاكنون ادامه داشته و دارد.
سؤال و دغدغه اصلي و مهم اين است كه در حال حاضر ما با پدر حقيقي و مظلوممان چه ميكنيم؟ آيا به وظيفه فرزندي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از ما انتظار دارند، عمل ميكنيم؟!
مهرباني، مظلوميت، اضطرار
سخن در مظلوميت چنين امام و چنين پدر مهرباني است كه قدر او ناشناخته مانده و محبّتها و مهرورزيهاي پدرانهاش بدون پاسخ مانده است. نكته مهمي كه درباره مظلوميت حضرت صاحب «عليهالسلام» بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه ايشان با وجود جايگاه عظيمي كه در عالم وجود و در نزد خداوند دارند، همچنين با توجه به عاطفه و محبّت عظيم الهي و جايگاه پدريشان، هيچ نياز و وابستگي به ما ندارند.
محبّت حضرت به همه ما كه فرزندان او هستيم، به اندازه شناخت و ارزشي است كه ايشان از ما سراغ دارند، امّا او ما را همانطور كه خداوند آفريده، يعني به بلنداي ابديت ميبيند. او ما را با گوهر باارزش انساني و نفخه الهي كه در ماست، ميبيند؛ يعني موجودي با فطرت الهي، با ارزشي بينهايت كه ميتواند در همسايگي و همراهي حضرت، در جوار رحمت الهي و در ظرف ابديت و با اتصال به درياي بيانتهاي كمالات، زندگي كند.
آري، ما براي همراهي و همسايگي و پيوند با امام زمان«عليهالسلام» براي ابديت و لقاي خداوند آفريده شدهايم. بنابراين نوع محبّت و عاطفه پدري حضرت به ما يك محبّت معمولي و طبيعي كه توأم با نياز و طمع باشد، نيست. او اصل و ريشه ماست كه فرزندانش با او نهايت پيوستگي و اتصال را - آن هم در ابعاد بينهايت و ابدي - دارند.
حضرت به شدّت دل نگران و مراقب اوضاع شيعيان و دوستانش ميباشد، شريك غم آنهاست و در مصائب آنها مصيبتزده و گريان است. در شاديهاي آنها شاد و در غمهايشان غمگين است.
اين نوع خواستن و محبّت، عميقترين و زيباترين و خالصترين نوع خواستن و محبّت است زيرا در آن، هيچ نوع شائبه نياز و خودخواهي وجود ندارد.
همين مسأله، شدت مظلوميت حضرت و عمق ظلمي كه به او شده و ميشود را بيشتر نشان ميدهد. اگر در والدين معمولي و دنيايي درجات شديد عاطفه و محبّت وجود دارد، در مقابل نيازي هم هست كه تأمين ميشود، ولي در حضرت يك محبّت و عاطفه خالص ابدي وجود دارد كه فقط و فقط به وجود ما تعلق ميگيرد. او پدري است با ميليونها فرزند و با مهرباني و عاطفهاي نامحدود به يكايك فرزندانش. چقدر سخت و غمانگيز است، براي حضرت كه با داشتن چنين روح و عاطفهاي نسبت به ميليونها فرزندش، آنها را در وضعيتي اسفبار و دور افتاده و غافل و نامهربان با پدر ميبيند. او ميبيند كه فرزندانش با وجود نياز شديدي كه به او دارند و خطرهاي بزرگي كه همه هستي و سعادت دنيا و آخرت آنها را تهديد ميكند، تنها منجي و پناهگاه خود و پدر قوي و دلسوز خود را رها كردهاند و به جاي اينكه به سراغ او بروند و به او پناه ببرند، به ورطههاي خطر نزديك شده، دچار مصائب و سختيهاي فراوان ميشوند و با وجود اين به قهر و فرار خود از تنها پناهگاه و منجي خويش و چنين پدر عزيزي ادامه ميدهند.
ببينيم اول مظلوم عالم علي«عليهالسلام» كه مهدي موعود«عليهالسلام» وارث او در مظلوميتي بزرگتر است، چگونه درباره تنهايي و مظلوميت فرزندش سخن ميگويند و چگونه او را معرفي مينمايند:
«هُوَ الطَّريدُ الشَّريدُ الْفَريدُ الْوَحيدُ؛ صاحب اين امر، [امام زمان«عليهالسلام»] طرد شده و آواره و تنهاي تنهاست. »
بي لياقتي ما، دليل محروميت ماست
امام باقر«عليهالسلام» ميفرمايند:
«اِذا غَضِبَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلي خَلْقِهِ نَحَّانا عَنْ جَوارِهِمْ؛ هرگاه خداوند تبارك و تعالي بر خلقش خشم كند، ما را از مجاورت آنها دور كند.»
بنابراين علّت اينكه اينگونه دعاها هر چند مفيد هستند، ولي هنوز به اجابت نرسيدهاند، اين است كه ما به اندازه كافي در راه از بين بردن موانع ظهور قدم برنداشتهايم پس اگر در دعاهايمان از خداوند تعجيل در ظهور حضرت را ميخواهيم و يا به خود حضرت عرض ميكنيم كه در ظهور تعجيل فرما، بايد خود نيز نسبت به امر ظهور، همّت و آمادگي متناسب با اين درخواست تعجيل را داشته باشيم. اين امر نياز به اقداماتي دارد که ما بايد خودمان زمينه آن را فراهم سازيم که از آن جمله: خودسازي، برداشتن موانع ظهور، تبليغ و شناساندن حضرت به جامعه جهاني است.
پيامبر گرامي اسلام ميفرمايند: «اَلدّاعي بِلا عَمَلٍ كَالرَّامي بِلا وَتَرٍ؛ كسي كه دعا ميكند و عمل نكند؛ مانند كسي است كه با كمانِ بدون زه تيراندازي كند.»
ضرورت آمادگي براي ملاقات حضرت مهدي«عليهالسلام» در نگاه امام خميني «ره»
1- اميدها و نويدها
«تمام دستگاههايي كه الان به كار گرفته شدهاند، در كشور ما و اميدواريم كه در ساير كشورها توسعه پيدا بكند، بايد توجه بر اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براي ملاقات حضرت مهدي«عليهالسلام».
«ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش ميبينيم و جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميد بخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديك و نزديكتر مينمايد. گويي جهان مهيا ميشود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكه معظّمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان.»
2- خدمت در انتظار
امام خميني (رحمه الله) درمورد انتظار حضرت ولي عصر«عليهالسلام» نيز چنين فرمودهاند:
«از خداي تعالي مسألت ميكنم كه ظهور ولي عصر«عليهالسلام» را نزديك فرمايد و چشمهاي ما را به جمال مقدّسش روشن. ما همه انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار خدمت كنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است.»
3- صدور انقلاب، بهترين راه زمينهسازي براي ظهور
ايشان درمورد پياده شدن اسلام واحکام اسلامي در جهان فرمودهاند:
«آواي انقلاب بزرگ ايران در كشورهاي اسلامي و ديگر كشورها طنين انداز و افتخار ساز است. شما ملّت شريف، به جوانان غيور ملّتهاي اسلامي هشدار دادهايد. اميد است، با دست تواناي شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامي در تمام اقطار به اهتزاز درآيد، اين است مسألت من از خداوند تعالي.»
«مساله ديگر صدور انقلاب است كه بارها گفتهام ما با كسي جنگي نداريم. امروز انقلاب ما صادر شده است، در همه جا اسم اسلام است و مستضعفين به اسلام چشم دوختهاند. بايد با تبليغات صحيح، اسلام را آن گونه كه هست، به دنيا معرفي نماييد. وقتي ملّتها اسلام را شناختند. قهراً به آن روي ميآورند و ما چيزي جز پياده شدن احكام اسلام در جهان نميخواهيم
شما ملّت شريف، به جوانان غيور ملّتهاي اسلامي هشدار دادهايد. اميد است، با دست تواناي شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامي در تمام اقطار به اهتزاز در آيد، اين است، مسألت من از خداوند تعالي.
3- غفلت در سياست و مديريت
ما در بعد سياسي و مديريتي غفلت داشتهايم. امام خميني(رحمه الله) معمار انقلاب اسلامي مي فرمايند:«مسؤولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت (ارواحنا فداه) است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسايل اقتصادي و مادي اگر لحظهاي مسؤولين را از وظيفهاي كه بر عهده دارند منصرف كند، خطري بزرگ و خيانتي سهمگين را به دنبال دارد. بايد دولت جمهوري اسلامي تمامي سعي و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمايد، ولي اين بدان معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است، منصرف كند.»
ولي ما كار سياسي را براي ارضاي شهوات خودمان انجام داديم. حزب و جناح تشكيل داديم، ولي هيچ تناسب و پيوندي با اهداف و انتظار امام زمان از ما نداشت. در جلساتمان دغدغه غيبت غمانگيز امام را نداريم و هيچ فكر و طرح و نقشه كوتاه مدّت يا بلند مدّت براي رفع موانع ظهور نداشتهايم.
ما حتّي در سطح خانواده خود نيز مديريت خوبي نداشتهايم. ما چه در نقش پدر و چه در نقش مادر ساير اعضاي خانواده را در غفلت خود از امام غرق كرديم و از توجه به او و دوستي با او محروم ساختيم.
4- ساختن كشور هيچ منافاتي با حركت به سوي ظهور ندارد
طبق آنچه كه در فرمايش اخير امام خوانديم، چه بسا پرداختن به جنبههاي رفاهي و مادي زندگي مردم، مسؤولان را از توجه به آرمان اصلي انقلاب و تشكيل حكومت اسلامي غافل كند كه اين غفلت و بيتوجهي به خصوص وقتي صورت عمدي به خود ميگيرد، موجب خيانت به انقلاب، ملّت و امام زمان«عليهالسلام» است. هيچ مسؤولي حق ندارد، به اسم سازندگي در هر امري از امور مادي و سياسي كه باشد، حركت رو به رشد انقلاب را به طرف مقصد نهايي آن يعني ظهور مبارك حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنا فداه) كُند نمايد. اين حرف كه ما ابتدا بايد يك كشور آباد و نمونه از نظر مادي و مورد قبول جهانيان بسازيم تا همه مردم دنيا با نگاه به اين جامعه پيشرفته و مرفه به اسلام و ارزشهاي آن علاقهمند شوند، هرچند سخني زيباست و بهرهاي هم از حقيقت دارد ولي بدون توجه به نکاتي که عرض ميشود مغلطه و فريبي بيش نيست.
بيشك يكي از اقداماتي كه در اين نظام بايد صورت گيرد، ساختن جامعه نمونه هر چند كوچك از يك ملّت خوشبخت و مرفه است كه در آن عدالت، رفاه و ساير شاخصههاي خوشبختي وجود داشته باشد، امّا نبايد غفلت كرد كه اين كار با همه اهميت و ضرورتي كه دارد، هيچگاه نبايد ما را از هدف اصلي انقلاب غافل نمايد و حركت آن را كُند نمايد، يعني فرع نبايد قرباني اصل شود.
اين كار نه تنها هيچ منافاتي با هدف اصلي انقلاب ندارد، بلكه اساساً بدون توجه به اصول و آرمانهاي اصلي انقلاب، به خصوص ابعاد فرهنگي و معنوي آن ساختن يك جامعه مرفه از نظر مادي و... غير ممكن است، زيرا وقتي همه هدفها و حركتها و برنامهريزيها صرفاً متوجه مسايل مادي و رفاهي شد، آفات زيادي در روحيه مردم به ويژه خواص پديدار ميشود كه اساساً مانع ساخته شدن جامعهاي بر اساس عدالت و رفاه و انسانيت ميشود. در نتيجه فاصله طبقاتي زياد شده و بيشتر امكانات در اختيار قشر خاصي قرار ميگيرد و اكثر مردم از امكانات و حقوقشان محروم ميشوند و حتي امكانات اوليه از قبيل اشتغال، ازدواج، تحصيل، مسكن و... را نيز نميتوانند به راحتي به دست آورند.
معنويت و تقوا، شرط اول سازندگي و پيشرفت است. خداوند كه خالق انسان و جهان است و بيش از هر كس ديگري آنها را ميشناسد، راههاي خوشبختي مخلوق و بنده خود را بهتر ميداند، او در قرآن كريم رشد اقتصادي و به وجود آمدن جامعهاي مرفه را از رهگذر حاكميت تقوا و ارزشهاي الهي براي مردم معرفي نموده است و شرط بركت و رشد اقتصادي را تقواي الهي در فرد و جامعه ميداند.
(وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُري امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِّنَ السَّماءِ وَالاَرْضِ؛ و چنان چه مردم شهر و ديار همه ايمان آورده و پرهيزكار ميشدند همانا ما، درهاي بركات آسمان و زمين را بر روي آنها ميگشوديم.)
مردمي كه به رفاه و آسايش و آزادي بالاتري نسبت به رفاه و آسايش مادي رسيدهاند يعني همان آزادي فطري و معنوي، و رفاه و امنيت روحي و استقلال در برابر استكبار و قدرتهاي بزرگ به راحتي ضعف و كمبودهاي رفاهي و اقتصادي را تحمل ميكنند و چنين مردمي هرگز نه از مسؤولان خود ميخواهند و نه به آنها اجازه ميدهند كه به بهانه پرداختن به كارهاي اقتصادي و توسعه و سازندگيهاي ديگر، از تحصيل امكانات معنوي و حركت در راه اصلي انقلاب كه براي آن جنگيدند و خون دادند و اسير و مجروح و معلول شدند، غفلت كنند يا در مسير کمال و تعالي آن كندي و سستي نمايند.
* راستي مديري از مديران اين مملكت که به فكر آسايش و رفاه مردم در جنبه اقتصادي آن است بايد بداند با ظهور حضرت بيشترين رفاه نه فقط براي ملّت ايران بلكه براي همه جهانيان حاصل ميشود. روايات ما مملوّ از ذكر آثار بابركت ظهور حضرت در جنبههاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، علمي و... است. پس اگر كسي حقيقتاً براي اين مردم دلسوزيكند، بايد بداند هيچ كس به اندازه امام زمان«عليهالسلام» قادر نيست، براي مردم جهان خوشبختي و سعادت را در جنبههاي مختلف تأمين كند و چون چنين است، بايد با سرعت بيشتري همه امكانات را براي رسيدن به نقطه تاريخي ظهور بسيج كرد.
5- ضرورت تحول در نگرش مديريتي نظام
با توجه به آن چه درباره حساسيت مقطع كنوني انقلاب و رسالت جهاني و الهي آن ازمنظر قرآن كريم، كلام معصومين و بنيانگذار انقلاب گفته شد و با توجه به اوضاع كنوني كفر جهاني عليه اسلام، نتيجه ميگيريم كه ما، در عصر ظهور و سراشيبي به سوي آن، قرار گرفتهايم و به سرعت به حساسترين نقطه تاريخ و مهمترين مرحله آن نزديك ميشويم.
و به همين دليل امام (قدس سره) به اهميت درك مسؤولان و مديران نظام جمهوري اسلامي از اين شرايط تأكيد داشتند. ايشان تنها مديراني را لايق مديريت ميدانستند كه قادر به درك حساسيت مقطع كنوني و رسالت و وظايفي كه در اين مقطع به عهده آنان است، باشند. به طوري كه صريحاً اعلام نمودهاند مديراني كه حتّي به كار مهم و مقّدس و باارزش تأمين نيازهاي معيشتي و اقتصادي مردم مشغول هستند، اگر در انجام وظيفه اصليشان که سازماندهي و جهتدهي فعاليتها به سمت هدف اصلي انقلاب است، كوتاهي كنند، خطري بزرگ به حساب آمده و خيانتي سهمگين را مرتكب شدهاند.
رهبر معظم انقلاب ميفرمايند: «بزرگترين مصيبت براي يك ملت اين است كه مسؤولان در ميان آن ملت، از مسؤوليتهاي حقيقي خودشان غافل بمانند؛ از آن چيزي كه خدا از آنها خواسته است و پايهي اصلي مسؤوليت آنهاست، غافل بمانند؛ به چيزهاي كم اهميت سرگرم و مشغول بشوند؛ به نفع خود و نفع پرستي خود سرگرم و مشغول بشوند؛ دل آنها به جاي تپيدن براي وظيفهي الهي، براي مسائل كوچك و حقير بتپد.»
وظايف ما نسبت به امام زمان «عليهالسلام»
حال كه تا حدودي نسبت خود با حضرت را دانستيم و تا حدي به علّت غيبت طولاني و غمبار آن حضرت و ريشههاي آن پي برديم بهتر ميتوانيم درباره وظايف قطعي و مسلّم منتظر حقيقي نسبت به حضرت و بعضي از ويژگيهاي روحي منتظر سخن بگوييم.
1. دوري از گناه و پيمودن راه تقوا
اولين قدم در كمك كردن به حضرت، اذيّت نكردن ايشان است. ايشان امام زمان ما هستند و بر همه احوالات ما احاطه دارند. آن چه مسلم است، گناه ما براي ايشان آزار دهنده است.
او امام صالحان و متّقين است و از ما انتظار دارد كه اهل صلاح و تقوا باشيم.
اگر به دعاي حضرت در زمان غيبت توجه كنيم، به خوبي درمييابيم كه حضرت از ما چه انتظاري دارد و ما بايد چگونه باشيم تا مورد عنايت و خشنودي ايشان قرار گيريم حضرت در دعاي معروفي كه از ايشان در مفاتيح الجنان نقل شده چنين ميفرمايند:
«اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطاعه وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَه وَ...؛ خدايا روزي ما كن توفيق اطاعت و دوري از گناه و ...»
2. توجه به مظلوميت حضرت ولي عصر«عليهالسلام»
منتظر به شدت به اضطرار، گرفتاري و مظلوميت مولايش توجه دارد و از آن غفلت نميكند.
آتشي سوزناك و دردي عميق وجود منتظر را گرفته و از اينكه ميداند مولايش در چه حالي به سر ميبرد و هنوز شرايط ظهور او فراهم نشده است، به شدت دردمند و بيتاب است.
اساساً بيتابي و بيقراري و روزشماري ركن اصلي مفهوم انتظار است كه بدون اينها، انتظاري وجود نخواهد داشت.
3. آماده كردن خود براي ظهور و پيوند با آن حضرت
يكي از مهمترين وظايف منتظر كه بدون انجام آن منتظر بودن دروغي بيش نيست، آماده كردن خود براي ظهور و داشتن پيوند با حضرت در طول مدّت عمر است. منظور از پيوند، علاوه بر انس و رابطه محبّتآميز قلبي، انجام وظايفي است كه در دوران غيبت بر عهده منتظر است.
امام صادق«عليهالسلام» در تفسير اين آيه شريف كه فرموده است: «يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنوُا اصْبِرُوُا وَ صابِرُوا وَ رابِطوُا؛ اي كساني كه ايمان آورديد در كار دين صبور باشيد و يكديگر را به صبر دعوت كنيد و در برابر دشمن مواظب و مرتبط با هم باشيد»، ميفرمايند:
«اِصْبِرُوُا عَلَي الْمَصائِبِ وَ صابِرُوا عَلَي الْفَرائِضِ وَ رابِطوُا عَلَي الْاَئِمَّةِ؛ بر مصيبتها صبر كنيد و در انجام واجبات استقامت كنيد و با امامان خود رابطه داشته باشيد».
همچنين درباره عبارت "رابطوا" (رابطه داشته باشيد) ميفرمايند:
«اَلْمَقامُ مَعَ اِمامِكُمْ؛ همراهي و ايستادگي با امام است.»
همچنين امام باقر«عليهالسلام» ميفرمايند:
«اِصْبِرُوا عَلي اَداءِ الْفَرائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّكُمْ وَ رابِطُوا اِمَامَكُمُ الْمُنْتَظَرَ؛ و در انجام واجبات صبر داشته باشيد و در مقابل دشمنانتان استقامت كنيد و با امام منتظر خود مرابطه داشته باشيد.»
4. يقين به اهميت و ارزش خدمت به حضرت و پيوند با ايشان
5. سرمستي و افتخار به پيوند با حضرت
6. اميد به عضويت در خانواده اهل بيت
7. دشمني با دشمنان حضرت«عليهالسلام»
8. بصيرت در دين
9. آگاهي نسبت به نوع رابطه خود با حضرت
10. دعا براي سلامتي ايشان و تعجيل در امر فرج، دعا براي قرار گرفتن در زمره ياران و دعا براي تجديد عهد و پيمان.
منتظر، نگران معشوقش است و از اينكه به او آزاري و آفتي برسد، آزرده خاطر ميشود؛ لذا علاوه بر دادن صدقه براي دفع آفات گوناگون از حضرت هميشه و به خصوص در اوقاتي كه ويژه دعا و به اجابت مقرون است، براي سلامتي او دعا ميكند. از جمله دعاي او اين دعاي مشهور است:
«اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ... خدايا در اين ساعت و در همه ساعات، ولي و دوستت، حجت بن الحسن را كه درود تو بر او و پدرانش باد سرپرست و حافظ و رهبر و ياور و راهنما و نگهبان باش، تا او را از روي ميل و رغبت مردم در روي زمين سكونت دهي و زماني دراز بهرهمندش سازي.»
مؤمن در همه كارها، حضرت و اهداف و خواست او را بر اهداف و خواست خود، مقدم ميدارد و از جمله جاهايي كه منتظر، حضرت را بر خود مقدم ميدارد، در مرحله دعاست. منتظر، دعا براي حضرت را در رأس همه دعاها و مقدم بر همه خواستههاي خود قرار ميدهد.
دعا براي تعجيل ظهور آن حضرت
منتظر با فهمي كه از آثار و بركات ظهور دارد و نيز آگاهي از خسارت عظيمي كه از تأخير آن متوجه همه انسانها ميشود، از صميم قلب براي ظهور مولايش دعا ميكند و از خداوند تعجيل در اين امر را ميخواهد. او ميداند كه مولايش نيز اين دعا را دوست دارد و خود نيز براي ظهور خود دعا ميكند و به شيعيانش نيز دستور داده كه براي فرجش بسيار دعا كنند:
«اَكْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ؛ براي تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد كه اين كار خود فرج شماست.»
دعا بدون عمل فايده ندارد؛ يعني اگر كسي براي فرج امام زمان«عليهالسلام» دعا ميكند، بايد براي فرج ايشان تلاش نيز بكند و به تناسب توان خود قدمهاي مؤثر و مفيدي براي رفع موانع ظهور و تبليغ و شناساندن حضرت به ديگران بردارد و ضمناً روح انتظار و به خصوص روح «خدمت در انتظار» را بر خود حاكم كند. چنين شخصي خود به خود در مسير همان اصلاحاتي كه قرار است حضرت براي آن تشريف بياورند، قرار گرفته است و عملاً به مصلح جهاني پيوسته است. با حاكميت چنين روحي خود به خود اصلاحات مادي و معنوي آغاز ميشود و اين خود فرجي نسبي و از سنخ همان زيباييهايي است كه حضرت به ارمغان ميآورند. در واقع كسي كه با پشتوانه روح انتظار، براي تعجيل فرج امام زمان«عليهالسلام» دعا ميكند، چون دعاي او از چنين پشتوانه مهمي برخوردار است، همين دعا او را به حركت عميقتر در جريان خدمت در انتظار ميكشاند و همين يعني فرج و اصلاحات حقيقي. به عبارت ديگر روح انتظار و روح خدمت در انتظار از انسان يك مصلح ميسازد كه با مصلح جهاني شباهت و سنخيّت پيدا ميكند. با او كاري ميكند كه در هر كجا باشد، منشأ خدمات، اصلاحات و پيشرفتهاي مادي و معنوي ميشود و در هر كجا هست، وجودي مبارك دارد.
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه دعاي حقيقي كه همان دعاي از صميم قلب و همراه با آمادگي و عمل براي ظهور است، نقش اساسي و كليدي در فرج امام زمان«عليهالسلام» دارد. اگر هر يك از ما تلاش كند كه دعاگوي حقيقي حضرت باشد، به يقين كمك بزرگي به ظهور حضرت كرده است و به عبارت ديگر هر قدر تعداد دعاگويان حضرت بيشتر شود، به ظهور نزديكتر ميشويم.
امام زمان«عليهالسلام» دستور دادهاند كه هر كس از ما براي ظهور ايشان دعا كنيم، پس ما نيز موظفيم امر ايشان را اطاعت نماييم و خود را به عنوان يك دعاگو بسازيم. اگر چنين كرديم و با اضطرار يك مصيبتزده كه بار سنگين دوري امام و پدرش را به دوش ميكشد، عاجزانه به درگاه الهي دعا كرديم و ناله و ندبه سر داديم، بدون شك خداوند دعاي ما را اجابت خواهد كرد و موانع ظهور به طور چشمگير و با سرعت برداشته خواهد شد. امام صادق«عليهالسلام» درباره تأثير دعاي حقيقي در فرج امام زمان«عليهالسلام» چنين ميفرمايند:
«خداوند به حضرت ابراهيم«عليهالسلام» وحي فرستاد كه ساره به زودي فرزندي ميآورد و اولادش (بنياسراييل) چهارصد سال گرفتار خواهند شد، چون گرفتاري بني اسراييل به طول انجاميد، چهل صبح رو به درگاه الهي آورده، به گريه و زاري پرداختند. خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد كه آنها را از شر فرعون نجات دهد و صد و هفتاد سال از چهارصد سال گرفتاري آنها را برداشت».
سپس امام صادق«عليهالسلام» فرمودند: «همچنين شما هم اگر مثل بني اسراييل به درگاه خداوند به گريه و زاري بپردازيد، خداوند فرج ما را نزديك خواهد كرد. امّا اگر چنين نباشيد، اين سختي تا پايان مدّتش ادامه خواهد داشت».
دعا براي حضرت بايد به تناسب شرايط حضرت و شيعيانش باشد. هم حضرت و هم شيعيانش در سختي و اضطرار قرار دارند. لذا دعاي ما نيز بايد دعاي شخص مضطر باشد نه دعاي عادي و رسمي و نه دعايي که فقط لقلقه زبان باشد. دعاي ما براي حضرت بايد همانند دعاي کسي باشد که خود يا عزيزترين کسانش در اثر يک بيماري در شرف مرگ قرار گرفتهاند و پزشکان نيز آنها را نااميد کرده باشند يا دعاي کسي که عزيزترين کسانش گم شدهاند يا به گروگان رفتهاند و خطر مرگ آنها را تهديد ميکند. تا مثل بني اسرائيل با حال اضطرار و از صميم قلب دعا نکنيم، ما از دعاي راستين دوريم و اجابتي هم در کار نخواهد بود. پس بياييم همه باهم از صميم قلب و با توجه به حجم عظيم مصائب خودمان و مردم جهان دعا کنيم.
کلام آخر
اي مصلح بزرگ جهان!
امروز که؛ ابرهاي سياه ظلم و فساد آسمان جهان را پوشانده، قدرت هاي اهريمني جهان خواره پنجه هاي خود را در گلوي مردم رنجديده دنيا، فرو برده، همه معيارها جز معيار مادي و ماده پرستي از ميزان سنجش افکار مردم پنهان گرديده، امواج تبليغاتي نيرومند طاغوتهاي شرق و غرب براي تأمين منافع نامشروع خود هر حقي را باطل و هر باطلي را حق جلوه داده...
... و امروز که؛ تازيانه نامهربانيها، تنگنظريها، جداييها، تبعيضها و ستمها پشت خلق مستضعف جهان را مجروح ساخته...
چشمهاي پر اميد و منتظرمان به تو و به انقلاب و حکومت جهانيات دوخته شده...
از خدايت اين توفيق را براي ما بخواه که خود را آنچنان بسازيم که...
از نظر وسعت فکر و انديشه، از نظر مبارزه و جهاد، از نظر قدرت اصلاح همه جانبه جهان ...
شايستگي شرکت در نهضت عظيم انقلابي تو را داشتهباشيم!
به اميد آن روز که زياد هم دور نيست...