تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۶۷۵۷۵

آمریکا – پاکستان رابطه‌ای تحت‌الشعاع تروریست‌ها


حسن فتحي
سفر چندی پیش خانم کلینتون به پاکستان و اعتراف او به گفت‌وگوی محرمانه با گروه حقانی این ذهنیت را به وجود آورده بود که واشنگتن و اسلام‌آباد در صدد تنش‌زدایی هستند ولی یک حمله انتحاری به ستون نیروهای ائتلاف که بیش از ده کشته بر جای گذارد یک بار دیگر این واقعیت را آشکار ساخت که اوضاع در افغانستان چندان روبراه نبوده و این منطقه هنوز نتوانسته به آرامش دست بیابد.

10 سال قبل که پس از ترور ناجوانمردانه احمدشاه مسعود و حوادث ناگوار 11 سپتامبر در آمریکا، نیروهای ائتلاف برای در هم شکستن طالبان و القاعده راهی افغانستان شدند این ذهنیت برای عده‌ای به وجود آمد که به راحتی می‌توان مقاومت این نیروها و گروه‌ها را در هم شکسته و کنترل اوضاع را در دست گرفت ولی امروزه با سپری شدن بیش از 10 سال و مرگ بسیاری از سران طالبان و القاعده از جمله بن‌لادن هنوز نمی‌توان از آینده روشنی در افغانستان و حتی این منطقه خبر داد.

زیرا آنچه در این کشور در جریان است اختصاص به افغانستان نداشته و کشورهای ذی‌نفع همسایه با اهداف خاصی به آن دامن می‌زنند به این دلیل که در صورت برقراری نظم و آرامش در افغانستان و حرکت این کشور به سوی دموکراسی، دیگر کشورهای همسایه نیز از آن تاثیر پذیرفته و ناگزیر باید به اصلاح خود روی بیاورند به همین دلیل و با توجه به منافع سیاسی و اقتصادی که در افغانستان وجود دارد برخی بر این باور هستند که یک افغانستان پرتنش و آشوب‌زده به مراتب بهتر و مفیدتر از یک کشور آرام و سعادتمند است.

افغانستان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود همواره نیازمند کشورهای همسایه بوده است این سرزمین که سال‌های بخشی از ایران و هند بوده از زمانی که به استقلال دست یافته در منگنه روسیه و انگلیس قرار داشته است به طوری که روس‌ها برای دستیابی به آب‌های آزاد می‌خواستند پس از تصرف خان نشین‌های آسیایی (ترکستان)، از طریق این کشور به اقیانوس برسند و انگلیس‌ها هم که به شبه قاره هند حکومت می‌کردند تمایلی به پیشروی روس‌ها به سوی آن مرغی که برای لندن تخم طلا می‌گذاشت، نداشتند.

اصولا شکل‌گیری افغانستان و حوادثی که تا زمان سلطنت ناصر‌الدین شاه قاجار میان ایران و انگلیس بر سر این سرزمین گذشت حکایت از این واقعیت دارد که بریتانیا که با خطر هجوم روس‌ها به سوی آب‌های بین‌المللی و گرم و در نهایت نزدیکی آنها به شبه قاره هند مواجه بودند از طریق سرزمین و یا کشوری که حدفاصل روسیه و هندوستان باشد در صدد مهار تزارها برآمدند.

در آن سال‌ها بریتانیا از یک سو با تضعیف ایران درصدد تبدیل این کشور به یک شیر بی‌یال و کوپال بود و از سوی دیگر با تثبیت موقعیت افغانستان مایل بود روسیه را در پشت رودخانه‌های ارس، اترک و آمودریا (جیحون) مهار کند.

سیاستی که لندن در قبال ایران پیش گرفت تجزیه بخش‌هایی از شمال و شرق ایران را به نفع روسیه و افغان‌ها در پی داشته و سبب پیدایی دو حکومت وابسته در ایران و افغانستان گردید که در راستای منافع بریتانیا به کمربندی در مقابل نفوذ روسیه تبدیل شده بودند. خطوط مرزی که توسط انگلیس‌ها در شرق ایران کشیده شده و هنوز هم با سپری شدن ده‌ها سال از موارد اختلاف میان تهران و کابل است به خوبی گویای اهداف بریتانیا می‌باشد. هم چنین خط مرزی افغانستان و پاکستان امروزی از نمونه‌های بارز اعمال نظر یک قدرت استعماری در این منطقه است که آن هم به مشکلی برای این دو کشور تبدیل شده است.

روس‌ها در سال 1828 و انگلیس‌ها در سال 1857 توانستند قفقاز و افغانستان را از ایران جدا سازند. به موجب قرارداد پاریس علاوه بر جدایی مناطق وسیعی از ایران در اجرای بند 13، دولت انگلیس اکثر حکام جزایر جنوبی ایران را با اقدامات و فعالیت‌های خود ناگزیر از ترک تابعیت ایران و تجزیه آن جزایر نمود.

اما بیشترین مشکل مرزی میان پاکستان و افغانستان به وجود آمد این مرز که به خط دوراند معروف است مناطق پشتون و پاتان نشین را میان دو کشور تقسیم می‌کند خطی که از سوی پشتون‌ها و دولت افغانستان مورد تایید قرار نگرفته است. انگلیس و روسیه در نهایت با انعقاد قرار داد 1907 به اختلافات خود پایان داده و اقدام به تقسیم سرزمین‌های حدفاصل میان خود می‌کنند. در رابطه با رقابت این دو ابر قدرت وقت می‌توان به این نوشته «اسکوبلف» در سال 1877 اشاره کرد. او می‌نویسد: «هر چه روسیه در آسیای مرکزی قوی‌تر شود به همان اندازه انگلستان در هند ضعیف‌تر و در اروپا سهل‌الوصول‌تر خواهد شد.»

هم چنین لبدوف دیگر نویسنده روس گفته بود «وضع ما در مرزهای ایران و افغانستان، انگستان را مجبور خواهد ساخت قوای نظامی خود را در هندوستان افزایش دهد و هزینه‌های بیشتری متحمل شود و این قوا را به حال آماده‌باش دایمی نگه دارد تا بتواند تسلط خود را بر هندوستان حفظ کند. حقیقت این است که ظاهرا این وضع برای ما نتیجه‌ای‌ را که طالب آن هستیم خواهد داشت یعنی رسیدن به اتحاد صمیمانه‌ای میان روسیه و بریتانیای کبیر که برای هر دو حریف سودمند خواهد بود.»

آنچه لبدوف مورد تاکید قرار داده بود در قرار داد 1907 تحقق می‌یابد در ماده دوم این قرارداد درباره ایران آمده که دولت روسیه از جانب خود متعهد می‌شود در ماوراء خطی که از مرز افغانستان از گزیک شروع شده از بیرجند و کرمان گذشته و به بندرعباس منتهی می‌شود برای خود و اتباع خود هم چنین به نفع اتباع ثالث دیگر، امتیازی خواه سیاسی باشد، خواه تجاری از قبیل امتیاز راه آهن، بانک، تلگراف، راه شوشه، حمل و نقل و بیمه و غیره تحصیل نکند» هم چنین در ماده اول قرار داد مربوط به افغانستان تاکید شده بود که «دولت امپراتوری روسیه از جانب خود اعلام می‌دارد افغانستان را به عنوان منطقه خارج از قلمرو نفوذ خود شناخته و متعهد می‌شود روابط سیاسی خود را از طریق دولت پادشاهی بریتانیا با افغانستان برقرار کند.»

یک جمله ناصرالدین شاه درباره این نفوذها قابل توجه است. او می‌گوید: به جنوب کشور می‌خواهم سفر کنم باید از انگلیس اجازه بگیرم و به شمال کشور می‌خواهم بروم باید از روسیه اجازه بگیرم. مرده‌شور چنین سلطنتی را ببرد.»

با سقوط امپراتوری تزارها در انقلاب کمونیستی 1917 و تقسیم هندوستان پس از جنگ دوم جهانی و تشکیل دو کشور پاکستان و هندوستان شرایط منطقه تغییر می‌کند کمونیست‌ها پس از روی کار آمدن در روسیه قرارداد برست لیتوفسک را با آلمان امضا می‌کنند که به گفته مورخ‌الدوله سپهر در این اجلاس، روس‌ها و آلمانی‌ها پذیرفتند که استقلال سیاسی و تمامیت ایران و افغانستان محترم شمرده شود.

ولی خط دوراند همواره بر روی روابط پاکستان و افغانستان سایه اندخته است افغانستان از آنجا که راه به دریا ندارد ناگزیر به کار آمدن با همسایه‌هاست. ولی هیچ‌گاه نخواسته تجزیه پشتونستان را به رسمیت بشناسد به همین دلیل در دوران محمد ظاهر شاه و داود خان براها این مقوله مورد اعتراض قرار گرفته و حتی در سال 1947 پس از تولید کشور پاکستان، افغان‌ها ادعاهای خود را درباره سرزمین پاتان‌ها تکرار می‌کنند و یا در زمان داوود خان روزی به عنوان اتحاد پشتون‌ها در دو سوی خط دوراند نام‌گزاری می‌شود.

سقوط داوود خان در سال 1978 و روی کار آمدن کمونیست‌های وابسته به شوروی سبب تغییر شرایط منطقه می‌شود که این مساله و اشغال افغانستان از سوی ارتش سرخ زمینه شکل‌گیری حرکت‌های مجاهدین را فراهم می‌آورد که از پاکستان و ایران حمایت و هدایت می‌شدند. حوادثی که پی از سقوط طالبان در افغانستان شاهد بودیم دلیل بارزی بر دخالت‌های همسایگان خصوصا پاکستان در امور این کشور است همان گونه که همگان به این واقعیت معترف هستند که طالبان ساخته  دست اسلام‌آباد بوده و  هنوز هم پایگاه مقصر اصلی آنها در این کشور قرار دارد. در آستانه برگزاری اجلاس استانبول درباره افغانستان، بار دیگر مساله صلح و خروج نیروهای خارجی از این کشور مورد توجه قرار گرفته و سفر چندی پیش خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا به منطقه نشان داد که آنها مصمم به خروج از این کشور هستند ولی مایل نیستند پس از خروج اجازه بدهند دخالت‌های پاکستان و یا برخی عناصر اطلاعاتی این کشور که به صورت آشکار و نهان از طالبان و گروه‌های شورشی جانبداری می‌کنند دستاوردهای سال‌ها تلاش را از بین ببرد. حمله به سفارت آمریکا در کابل و حوادث پس از آن نشان داد که اگر مرزها به روی تروریست‌های افغان بسته نشود آرامش به این سرزمین بازنگشته و زمینه گسترش ناامنی به دیگر کشورها وجود خواهد داشت.

سناتور کارل لوین رییس کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا به پاکستان هشدار می‌دهد که در صورت تجدیرنظر نکردن در موضعش در قبال شبکه حقانی و طالبان با احتمال قطع رابطه واشنگتن روبرو خواهد شد.

هم چنین خانم کلینتون در یک کنفرانس مشترک مطبوعاتی با وزیر امور خارجه پاکستان در اسلام‌آباد می‌گوید «تروریسم چالشی است که ما به طور مشترک به آن مواجه هستیم. ما می‌خواهیم با همکاری یکدیگر تمامی افراطیون که خطری برای ما محسوب می‌شوند از جمله طالبان و شبکه حقانی را ریشه‌کن کنیم. باید بتوانیم اتفاق‌نظر داشته باشیم که مدت زیادی است که افراطیون قادر بوده‌اند از داخل خاک پاکستان فعالیت کنند.»

جالب توجه است که رییس‌جمهوری پاکستان اعلام می‌دارد «انتقادهای آمریکا از عملکرد پاکستان در جنگ مشترک علیه تروریسم باعث تضعیف این اقدامات می‌شود» ولی در همین حال فرماندهان نظامی پاکستان و آمریکا برای از بین بردن پایگاه‌های شبه نظامیان در مرزهای افغانستان و پاکستان برای انجام عملیات مشترک علیه تروریست‌ها به توافق می‌رسند هم چنین سازمان سیا و اطلاعات ارتش پاکستان با توافق برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات خواستار نابود کردن گروه‌های شبه نظامی در مناطق پاکستان و افغانستان می‌شوند. این واقعیتی انکارناپذیر است که پاکستان یا در بخورد با گروه‌های تروریست افغانی از خود سستی نشان می‌دهد یا این که عملا از آنها جانبداری می‌کند. هدف از حمایت از این گروه‌ها نیز باج‌خواهی از واشنگتن و آشفته نگه داشتن اوضاع افغانستان است زیرا اگر آرامش و ثبات به افغانستان باز گردد هم از میزان کمک‌ها و حمایت از پاکستان کاسته خواهد شد و هم این که این کشور اهمیت خود را برای غرب از دست خواهد داد. لذا حمایت و یا سستی در برخورد با گروه‌هایی مثل طالبان و القاعده و حقانی به این دلیل صورت می‌گیرد که پاکستان خواستار دستیابی  و یا کسب امتیازاتی است که ممکن است در صورت خروج نیروهای خارجی از افغانستان بر باد برود. پاکستان پس از روی کار آمدن حکومت مجاهدین در شرایطی که مشاهده کرد امتیازاتی که در زمان جنگ با شوروی و کمونیست‌ها برخوردار بود در حال از بین رفتن و یا کم رنگ شدن است ضمن حمایت از گروه‌های مخالف ربانی در صدد ایجاد طالبان برآمد که گفته می‌شود در زمان نخست وزیری خانم بوتو صورت گرفت.

این روند تا جایی ادامه یافت که طالبان توانست با ساقط کردن دولت ربانی و استقرار در کابل کنترل اوضاع را در دست بگیرد و همان زمان کارشناسان نظامی پاکستان در پیشبرد اهداف طالبان ایفای نقش کرده و هم‌دوش آنها در صحنه‌های نبرد حضور می‌یافتند ولی حوادث سپتامبر 2001 تغییر شرایط را سبب گردید در این زمان که ژنرال مشرف قدرت را در پاکستان در دست داشت با چرخشی توانست در راستای جنگ با تروریسم رابطه خود را با آمریکا و ائتلاف ضد تروریسم تقویت کرده و به منافع سرشاری دست می‌یابد. مشرف به این واقعیت پی برده بود که کشورش در کنار ائتلاف سود بیشتری خواهد برد. ولی سقوط او و روی کار آمدن دولت حزب مردم به رهبری زرداری همسر خانم بوتو بر آشفتگی اوضاع افزود تا حدی که هم فعالیت تروریست‌ها در هندوستان شدت گرفت و هم این که ناآرامی‌ها در افغانستان افزایش یافت. آمریکا می‌داند که جلب رضایت پاکستان برای استقرار آرامش در افغانستان از اهمیت بسیاری برخوردار است ولی در این میان پاکستان هم به این واقعیت پی برده که توسعه رابطه واشنگتن – دهلی نو این کشور را به حاشیه رانده و از اهمیتش می‌کاهد لذا تنها برگ برنده اسلام‌آباد همین گروه‌های تروریستی هستند که وزیرستان شمالی را پایگاه خود قرار داده و هر از گاهی حملاتی را به داخل افغانستان سازماندهی می‌کنند.

در دوران جنگ سرد اوضاع و گروه‌بندی کشورهای این منطقه با امروز تفاوت داشت. در آن سال‌ها پاکستان دوست و متحد آمریکا به شمار رفته و از طریق پیمان‌های نظامی سیتو و سنتو به ناتو و آمریکا و متحدانش متصل می‌شود هم چنین هندوستان رقیب سنتی پاکستان دوست و متحد شوروی بود و در مقابل پاکستان صف‌آرایی کرده بود.

اما امروزه هندوستان به دوست آمریکا تبدیل شده و این دو کشور قراردادهایی در زمینه‌های مختلف از جمله همکارهای هسته‌ای منعقد کرده‌اند که از سوی اسلام‌آباد چندان رضایت بخش نیست در چنین شرایطی پاکستان می‌خواهد امتیازات جدیدی به دست آورده و یا لااقل امتیازات پیشین را حفظ کند. اگر چه جانبداری از تروریست‌ها آشکار بوده و حتی مرگ و ترور بن‌لادن در یک شهر و منطقه امنیتی پاکستان نشان از همراهی آنها دارد ولی آمریکا نیز مایل نیست این کشور را از دست بدهد و دوستی و همراهی آن را برای برقراری امنیت و آرامش در افغانستان لازمه و ضروری می‌داند در چنین شرایطی است که دو طرف تمایل خود را به همکاری آشکار ساخته و سعی می‌‌کند از برخورد پرهیز نمایند تا منافع‌شان حفظ شود. منافعی که در درازمدت باید به نفع افغان‌ها و برقرار‌ی ثبات و آرامش در این سرزمین باشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات