به گزارش جهان، حسن رحیم پور ازغدی، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست شورای عمومی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور با حضور دبیران تشکیلات و سیاسی دفاتر این اتحادیه دانشجویی، در رابطه با بحث تشکیلات از منظر شهید بهشی و نیز شخصیت شناسی این شهید بزرگوار گفت: ایران پر از بهشتی نیست عنوان خوبی برای این نشست است برای اینکه عده ای از خواب خرگوشی بیدار شوند و منظوری بالقوه از شخصیت شهید بهشتی را دریابند.
وی افزود: شهید بهشتی با عناوین بسیار بدی کوبیده می شد، بی ادب، چماقدار افراطی و.. از جمله همین توهین های بی شرمانه خطاب به ایشان بود. موج شدید توهین ها و شایعه ها به حدی رسیده بود که کسی جرات نمی کرد نام او را بر زبان بیاورد. اما ایشان در مقابل این توهین ها آن قدر منطقی و متواضعانه برخورد می کرد که بیشترین نقش در مردمی و اسلامی شدن قانون اساسی را او بر عهده داشت.
بهشتی و مطهری دنبال اسم و رسم نبودند
ازغدی با تاکید بر شناخت کامل شهید بهشتی از غرب در کنار غرب زده نشدن او گفت: بهشتی کسی بود که به عنوان نماینده آیت الله بروجردی به هامبورگ رفت و مراکز اسلامی را احداث کرد و در همان موقع غرب را از جنبه های مختلف زیر نظر گرفت. در این میان بسیاری از مخالفان ایشان نسبت به صاحب نظر بودن او در زمینه های مختلف اعتراض داشتند و معتقد بودند نمی شود یک نفر در همه رشته ها از جمله اقتصاد، کلام، فقه و... متفکر باشد اما همه این ها در حالی بود که هر کس غرق در اسلام باشد، اسلامش دربرگیرنده همه این موارد می شود. در واقع این جامعیت اسلام است که مسلمانش را به راه خود می کشاند.
وی تصریح کرد: یکی از خصویات شهید بهشتی همین جامعیت نظر و ایده او است. ایشان وقتی میبیند که جامعه با مشکلات مختلف دست به گریبان است، مجبور می شود که بنشیند و بررسی کند که قرآن و سنت در این باره چه می گویند. بهشتی و مطهری اینطور بودند. این افراد هستند که تیپ های غیر طبیعی دارند و به دنبال اسم و رسم دکتری و ایت اللهی نیستند.
او همچنین با اشاره به شخصیت مخلص و مجاهد گونه شهید بهشتی گفت: از این منظر که نگاه کنی می بینی که بله ایران پر از بهشتی نیست. البته هنوز هم هستند کسانی که مثل بهشتی نظریه پردازی کنند اما نکته اینجاست که جامعیت او را ندارند. نا گفته نماند این عبارت یک جنبه منفی هم دارد اما نباید آن را در نظر گرفت و باید به جنبه تحریک کننده اش توجه نمود.
بهشتی معنای واقعی اعتدال بود
وی در ادامه افزود: انقلاب اسلامی مدیون شهید بهشتی است چرا که اگر او نبود، نظام جمهوری اسلامی در مقاطع بسیاری دچار مشکل می شد. بهشتی معنای واقعی اعتدال بود و اگر کسی به دنبال اعتدال حقیقی است باید آن را در وجود بهشتی جست و جو کند.علت این هم که امام پس از شهادت او گفت: بهشتی یک ملت بود، همین است.
ازغدی با اشاره به جریان های موجود در خلال پیروزی انقلاب گفت: هنگام تدوین قانون اساسی دو جریان اصلی وجود داشت که دسته اول موافق بندهای آن بودند و دسته دوم با برخی از قوانین اسلامی مخالف می کردند.این جریان که متاسفانه هنوز هم به اشکال مختلف حاشیه سازی می کنند، معتقد بودند برخی بند های قانون اساسی باید تغییر پیدا کند چرا که وحی منزل نیست. در مقابل کسانی قرار داشتند که تاکید می کردند بندهایی چون اصل حاکمیت ولایت فقیه و عفاف و حجاب و...لایتغیر است و به هیچ عنوان تغییر نخواهند کرد چرا که آیه های مستقیم قرآن هستند.
ازغدی هم چنین تصریح کرد: در واقع این گونه اقدامات انقلاب علیه انقلاب بود و کسانی که در این جبهه بودند ساختار شکنان ضد انقلاب نام می گرفتند. البته اصلاح برخی موارد و ایجاد شرایط بهبود قانون نه تنها مشکل ایجاد نمی کرد بلکه موجب رشد و توسعه قانون اساسی نیز می شد اما اینکه بخواهند با حذف برخی از بندها نظام را دچار ساختار شکنی کنند، اصل عناد ورزی با جمهوری اسلامی شدت می بخشید.
وی ادامه داد: هر یک از نظام های دنیا دارای چارچوب معین قانونی هستند که این چارچوب در قالب اصول سخت افزاری و اصول نرم افزاری وجود دارد. اصول سخت افزاری اصول تغییر نا پذیر و اصول نرم افزاری اصول تغییر پذیر هستند.
به عنوان مثال آمریکا هیچ گاه اجازه نمی دهد یک حاکمیت مارکسیسم حکومت را دست بگیرد و کرسی ریاست جمهوری را تصاحب کند، چرا که اساس معین قانونی اجازه چنین کاری را به آن ها نمی دهد.
شهید منتظری می گفت مدام می ترسم منافقین پدر ساده لوحم را دوره کنند
این استاد دانشگاه با اشاره به شخصیت منصف و متیدن شهید بهشتی گفت: شهید بهشتی شخصیت منحصر به فردی داشت، ایشان در مقابل توهین های گروه های مختلف و فحاشی های آنان کاملا منصفانه و با کمال ادب برخورد می کرد و فحاشی های مبتذل ضد انقلاب را با منشی انقلاب گونه پاسخ می داد.
اولین کسی که گفت بازرگان و نهضت آزادی لیبرال هستند شهید منتظری بود و پدرش را مجبور کردند که بیاید در تلویزیون بگوید که: پسر من را در زمان شاه زیاد شکنجه کرده اند و تعادلش را از دست داده و نمی داند چه می گوید و برایش این حرفها را زدند. اما شهید منتظری خودش گفت که پدر من فردی ساده است و اگر من چند روز کنارش نباشم مغزش را شستشو می دهند.
ازغدی با اشاره به این که چهره های معاند تنها به دنبال هتاکی بودند و هیچ گاه دنبال نقد استدلالی نبودند افزود: همان اوایل که شهید منتظری در صف انقلاب بود به او می گفتند: گربه نره و به شهید بهشتی می گفتند روباه مکار. یعنی این ها تا این حد مبتذل بودند به جای اینکه دو صفحه از حرفهای بهشتی را نقد کنند و بگویند اشکالاتش این است و این نقد ها را به آن داریم فحاشی می کردند و تهمت می زدند و یک کلمه بحث استدلالی محتوایی نمی کنند.
همین بچه های انجمن اسلامی مستقل اولش که انجمن را به راه انداخته بودند چقدر فحش خوردند و تهمت شنیدند و اذیت شدند. در این راستا یکی از آرزوهای بزرگ من این است که ۵ صفحه از حرفهایی که زده ام را بخوانند و بگویند که فلانی این ها را گفته و نقدش کنند، تا به حال این کار را نکرده اند، حتی به چند نفر گفتم چک کنندسایت های مختلف و رسانه هایان را ببینند چیزی می گویندیا نه اما کاری نکرده اند تا به حال جز:فحش، تهمت، تقطیع و شایعه.
مثلا من دوهزار ساعت بحث و صحبت بحث شده دارم از این دوهزار ساعت بالاخره ده ساعت اشکال و چرندیات پیدا می شود(با خنده)، اما نگشته اند که پیدا کنند و خودم آخر سر باید بگردم و پیدا کنم.
در مورد من تقطیع می کنند، چگونه؟ به این شکل که از ۵۰ تا سخنرانی چند جمله را بر می دارند بعضی را سر و تهش را می زنند بعضی دیگر را از وسطش قسمتی را بر می دارند و بهم می چسبانند. مثل همین سخترانی ای که اخیرا برای من تقطیع کرده اند که گفته اند من گفته ام: مرده شور هیکل خانمهایی را که بچه دار نمی شوند.
چندی از دوستان به من گفتند که سایت هایی مثل VOA، BBC و رادیو فردا و ...این حرف را زده اند و بقیه از روی این ها زده اند، یعنی گوگل را که سرچ کنید همین حدد ۹ یا ده تا سایت می آید اول. پس با توجه به این می توان گفت وقتی آنها برای من که فرد خاصی نیستم اینطور خرج می کنند و برضد من کار می کنند پس برای چقدر زیاد هزینه می کردند.
وی افزود: نتیجه همه این هتاکی ها این بود که نامی از بهشتی نمی توانستیم بیاوریم. حتی نمی توانستیم از او حمایت کنیم.
اصل انقلاب به خاطر این بود که حکومت در فرهنگ دخالت کند
رحیم پور ازغدی قانون اساسی را یکی از محورهای اعتدال خواند و افزود: چند جریان در مورد ایجاد قانون اساسی وجود داشت .یک جریان بود که می گفت: قانون و قانون اساسی چیست ؟دیگر نیازی به قانون اساسی و انتخابات نیست.
یک جریان دیگر ، متحجران غرب زده بودند که اعتقاد داشتند: شریعت نظام فرد ی است و بعنوان قانون اساسی نباید مطرح شود اسلام حکومت نمی شود. این گروه معتقد بودند اخلاق باید اسلامی باشد نه قانون، قانون اساسی صرفا پروتکل دموکراتیک، لیبرال و لائیک بین شهروندان است ؛ مذهب مسئله ای شخصی است.یعنی همان چیزی که قبل از انقلاب بود، هرکسی می خواست محجبه بود هرکسی می خواست بی ججاب، برای مشروب خورها مشروب فروشی بود، برای اهل نماز مسجد و در واقع دین یک مسئله شخصی بود و بعد از انقلاب هم اتفاقا اولین جاهایی که هدف مردم قرار گرفت برای خراب کردن و درگیری در آن ایجاد شد همین مشروب فروشی ها و فاحشه خانه ها بودند و بعد هم سینماها به خاطر فیلم هایی که نشان می دادند.
شهید بهشتی می گفت که خط امام این است و اعتدال امام این است که قانون اساسی وجود داشته باشد نه اینکه قانون اساسی به سبک غربی و لائیک باشد بلکه باید جوهره اسلامی داشته باشد.
بخش لائیک می گفتند که اسلام را تبدیل به دنیا و قانون نکنید چرا که مردم بدبین می شوند و اسلام بدنام می شود و .... و این استدلالشان بود اما ته دلشان اصلا اسلام را قبول نداشتند. جریان آن طرف هم نمی توانستند بین قانون و شریعت تفکیک کنند، فکر می کردند هرنوع قانون نویسی تعریض به شریعت است . فکر می کردند هر نوع تقنینی ، تشریع است . تشریع همان سنت است و نباید شریعت جدید آورد. قانون اساسی برنامه اجرایی است نه شریعت. این ها خلاف شرع نیست. شرع گفته شریعت را تغییر ندهید و بدعت نکنید نه این که تفکری در برنامه هایتان نکنید و تفکر بدعت است . هر چه در نص صریح اسلامی نیست مگر بدعت است؟ بلکه بدعت هرچیزی است خلاف نص اسلامی باشد، نه اینکه هرچه غیر از کتاب و قرآن و حدیث آمده بدعت است.
نو حنبلی های سنی و اخباریون شیعه می گویند؛هرچه در قرآن و سنت نیامده بدعت است
وی افزود شبیه این تفکر اغلب در بین وهابیون و نو حنبلی ها و اخباریون شیعه است. مثلا می گویند که تا می توانید احتیاط کنید سوار هواپیما نشوید چرا که اگر خوب بود در احادیث پیامبر یا قرآن به آن اشاره ای می شد.
هرچه که عینا در کتاب و سنت نیامده که بدعت نیست. بلکه هرچه خلاف کتاب و سنت آمده بدعت است. مثلا وقتی شریعت می گوید اجرای عدالت اصل اجرای عدالت است ابزاز اجرای این امر با گذشت زمان تغییر پیدا می کند. اگر کسی آمد گفت انتخابات را به شکلی تعریف می کنم که با انتخابات بتوانم حلال را حرام و حرام را حلال کنم . شریعت را تغییر داد. این بدعت است. ولی اجرای عدالت اجتماعی بذعت نیست . البته باید دنبال ابزار عقلانی تر ، اسلامی تر و اخلاقی تر بود که این معنای تمدن سازی است. ابزاری که منافاتی با احکام اسلامی ندارد و می توان در جهت پیشبرد ارزش ها بکار گرفت ایرادی ندارد.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: "پس حکومت اسلامی، حکومت اخلاقی و مردمی است؛ اصلا تربیت اجتماعی نمی تواند مردمی نباشد، لذا اسلام می فرماید دو شرط دارد: شرط لازم برای حقانیت شما این است که طبق اسلام و افرادی که واجد صلاحیت باشند، آدم فاسد، دروغگو، خائن، فساد مالی، فساد اخلاقی، فساد اعتقادی، فساد سیاسی، مزدور، آدم ضعیف النفس، بی شخصیت و آدم های ترسو اینها حق ندارند حاکم شوند بر جان و مال و آبروی مردم، ولی صفات خوب را داشته باشد عالم با تقوا لازم است اما کافی نیست باید مردم را راضی کنید، باید مردم را توجیح کنید، باید مردم قبول داشته باشند که شما بر آنها حکومت کنید و پاسخگوی شان باشید و تحت نظارت هم باشد. این اصل اسلامی است؛ اصل لیبرال دموکرات غربی نیست، لیبرال دموکرات غربی می گوید اصول و شرع را انجام ندهید."
وی افزود: "یک عده هم فقط رابطه با خدا را می دیدند و می گفتند: حق و باطل رابطه انسان با خداست و خدا تکلیف را معلوم کرده است و پرسیدن از مردم یعنی چه؟ مردمی که خیلی هایشان جاهل هستند و تقوا ندارند و در زندگی های شخصی شان مانده اند، خودش را نمی توانند اداره کنند، آنوقت این ها نظر بدهند که چه کسی جامعه را اداره کند؟ اصلا مگر قدرت تشخیص دارند! این قدر کلاه سرشان می رود، چجوری می شود مردمی که تحت تربیت اند مربیان خودشان را بتوانند تشخیص دهند! مثل اینکه بگویید آدم های بی سواد یا شاگرد اول ابتدایی تشخیص دهند که چه کسی انیشتین باشد و یا نباشد!
اینها می گفتند شما رابطه خود و خدا را ببینید اگر درست است و طبق ضوابط اسلامی است دیگر مردم را فراموش کنید انتخاب و رأی گیری نمی خواهد."
اما در نقض سخن شان گفت: "اینها توجه به یک مطلبی نداشتند و آن این است که حتی حق نمی تواند بر مردم به زور حکومت کند زیرا اصلا هدف حکومت اسلامی تربیت و نجات مردم است و اجرای قانون خشک بدون تربیت مردم تأثیری ندارد. اجرای قانون موضوعیت ندارد. هدف قانون، هدایت خلق است و تربیت مردم است لذا چگونه است که امام حسن حکومت را واگذار می کند ولی معاویه را به مشروعیت نمی شمرند و می گویند تو حکومت اسلامی نیستی و امام حسین بدون امید به پیروزی می جنگد برای اینکه در هر دو تا مقطع اصالت با چه بود؟ با حفظ پرچم اسلام و هدایت خلق. اگر زمان امام حسن سر قدرت پافشاری می کردند و بعد در جنگ قدرت کشته می شدند آن حقیقت به خطر می افتاد می گفتند: بنی امیه و بنی هاشم سر قدرت جنگیدند و بنی امیه پیروز شد و می شد یکی از شکست خوردگان تاریخ. اینهمه حکومت ها شکست خوردند در آنجا امام حسن میگفتند: حکومت بما هی حکومت برای ما اصالتی ندارد، حالا که مردم پای من نمی ایستند و هزینه نمی پردازند، و من می خواهم نشان دهم که دنبال اسلام و عدالت هستم نه دنبال حکومت. در زمان سید الشهدا با اینکه مطمئن بودند پیروز نمی شوند، شعار اسلام و حکومت را دادند اما خود امام حسین که می دانست حکومت دستش نمی آید ولی می جنگد زیرا اصالت با حکومت نیست، اصالت با قوانین اسلامی است آنجا با قرار داد اصالت ها و اعتبارشان حفظ می شد اینجا با شهادت.