در ابتدا مطلبی را با عنوان«نبرد محاسبات در هفت میدان»نوشته شده توسط محمد صرفی چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:
تبیین نحوه تلاش دشمن برای تاثیرگذاری بر دستگاه محاسباتی جمهوری اسلامی، بخش عمدهای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیرشان با کارگزاران نظام را تشکیل میداد. برنامهها و تحرکات دشمن در این زمینه به مسئولین نظام جمهوری اسلامی خلاصه نشده و آنان در میدانی گستردهتر، مردم را نیز نشانه رفتهاند؛ چرا که اساساً جمهوری اسلامی مقولهای جدای از ملت نیست و مسئولین آن نیز از دل همین مردم برخاستهاند. در ادامه به هفت مورد از محورهای تلاش دشمن برای ایجاد خطا در دستگاه محاسباتی ملت و مسئولان نظام اشاره میشود؛
1- ایجاد تردید، ناامیدی و حتی به نوعی انزجار از آرمانها، شعارها، اصول و ارزشهای بنیادین انقلاب اسلامی را میتوان راهبردیترین میدان تلاش دشمن عنوان کرد. تلاشی پیگیر و مستمر که میکوشد یک ملت را نسبت به حرکت و راه تاریخی خود دچار خطای تشخیص کند. در این مسیر مفاهیم ارزشمندی مانند عدالت، استقلال، ایثار و... مورد هجمه و تخریب قرار میگیرند و در تضاد با پیشرفت، آزادی و عقلگرایی تعریف میشوند. دشمن در این راه از هر ابزاری استفاده میکند. دولتهای نهم و دهم با شعارهای ارزشی بر مسند نشستند. فارغ از فرجام دولت پیشین و میزان پایبندی به آرمانها و شعارهای خود، امروز چنان از آن سخن میگویند که گویی کشور در این هشت سال به قهقرایی ژرف رفته و این سقوط نیز هیچ دلیلی نداشته جز همان آرمانها و شعارهای ارزشی!
2- آدرس غلط دادن درباره راهحل مشکلات اقتصادی کشور، از دیگر محورهای تلاش دشمن برای ایجاد خطا در محاسبات مردم و مسئولین است. آنان میکوشند با گره زدن مشکلات معیشتی جامعه با موضوعاتی مانند مذاکرات هستهای و سیاست خارجی کشور، چنین وانمود کنند که تنها راه رسیدن دست مردم به دهانشان، بالا بردن دست پشت میز مذاکره و تن دادن به زورگوییهای چند کشوری است که با شامورتیبازی خود را جامعه بینالملل جا زدهاند. کسی منکر آزاردهنده بودن تحریمها نیست. وقتی دلار به ابزاری جنگی تبدیل شده ولی همچنان صرف وارد کردن خودروهای لوکس و خلال دندان میشود، باید دانست که عیب کار جای دیگری است و نسخههای وین چاره این دردها نیست.
3- نحوه نگاه به علم و ارتباط آن با سایر مسائل از دیگر محورهایی است که دشمن میکوشد تصویری مخدوش و البته دلخواه خود از آن ارائه کند. دشمن به خوبی میداند که مسیر اقتدار و پیشرفت هر کشوری، لاجرم با مرکب دانش طی میشود؛ پس باید این مسیر را به هر روشی تخریب کرد. از تحریم علمی گرفته تا شناسایی و جذب نخبگان دانشگاهی تا ترور دانشمندان ایرانی برای ایجاد رعب و وحشت در دل سایرین. در این صحنهپردازی، دانشگاه به باشگاه سیاسی - آن هم از نوع اپوزیسیونی- تبدیل میشود، استاد انقلابی و متدین بیسواد معرفی میشود و به دانشجو هم القا میشود ایران جای کار علمی و پژوهشی نیست و اگر میخواهد به جایی برسد، باید برود آن طرف آب!
4- دشمنان جمهوری اسلامی به درستی به اهمیت و نقش «زن» از منظرهای مختلف در خانواده، جامعه و حتی نظام سیاسی کشور پی برده و نقش و جایگاه تعیین کننده و بیبدیل زنان در انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و... را به وضوح دیده است و از همین جهت، پرداختن به مسائل زنان را به طور ویژهای در دستور کار خود قرار دادهاند. تلاش دشمن برای ایجاد خطای محاسباتی در جامعه زنان کشور را میتوان در این گزارههای القایی مشاهده کرد؛
- خانهداری و شوهرداری باعث سرافکندگی است و اشتغالزن، نشانه پیشرفت.
- حجاب و عفاف اساساً مانع تحقق اهداف زنان است.
- و بالاخره معرفی ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها، به عنوان اولویت اصلی امروز جامعه زنان ایرانی!
5- فتنه 88 برای دشمن به مثابه چهارپای لنگی بود که نتوانست آن را به سرمنزل مقصود برساند و مدتی است که دشمن پرده سوم این نمایش را روی صحنه برده است. پس از آنکه بازیگران تئاتر تقلب و آشوب، صحنه را ترک کردند، پرده فراموشی آغاز شد و اینک نوبت پرده سوم است. دشمن پالان طلبکاری بر چهارپای خود گذاشته، سروصدا به راه انداخته و میخواهد جای متهم و شاکی را عوض کند. این قیلوقالها برای آن است که به خیال خودشان هر دو طرف کوتاه بیایند و وطنفروشی فتنهگران این وسط ماله کشیده شود و البته آب و هوای اعتدالی این روزها هم در این طمع بیتاثیر نیست. ایجاد خطای محاسباتی درباره لایههای اصلی وقایع سال 88 و زدن برچسب افراطی به مطالبه بحق و انقلابی مردم در این باره، خواست دشمن در این زمینه است.
6- میدان دیگر دشمن در راستای ایجاد خطای محاسباتی، دوقطبیسازی در حوزههای مختلف است. دو قطبی ملت - حاکمیت یکی از اصلیترین این موارد است. دشمن با استفاده از شکافهای عمیق تاریخی که ناشی از قرنها حکومت استبدادی و نظام سلطنتی ایران است، میکوشد همان شکاف و اختلاف را درباره مردم و جمهوری اسلامی نیز القا کند. گسلهای بعدی را میتوان همگی در ذیل این دوقطبی ساختگی مشاهده و تعریف کرد. دوقطبیهایی ساختگی مانند حوزه - دانشگاه، علما - روشنفکران، انتخابی- انتصابی، حاکمیت دوگانه و... آرمانها، اهداف کلان و منافع ملی در گرد و خاک این دوقطبیهای کاذب مغفول میمانند. مردمی که خود را جدا از حاکمیت فرض کنند، چگونه میتوانند موتور محرکه پیشرفت آن کشور باشند و در مواقع بحرانی با حضور در عرصههای سرنوشتساز تاریخ را رقم بزنند. آخرین مورد تاریخی از این درک مردمی و شکست دشمن در این زمینه حماسه 9 دی سال 88 بود.
7- تجربه ثابت کرده است پیشرفت جوامع بیش از آنکه متکی به استعداد و مهارتهای فردی باشد، ناشی از کار جمعی است. این تجربه امروزه ردای علم نیز بر تن کرده و از آن به عنوان «سینرژی» یا «همافزایی» نام برده میشود. فرض کنید 5 عامل، هر کدام در زمانی مشخص و به طور جداگانه یک واحد کار انجام میدهند حال اگر این 5 عامل در کنار هم قرار بگیرند و با کمک هم در همان زمان، 8 واحد کار در مجموع انجام دهند، «همافزایی» اتفاق افتاده است. در تاریخ معاصر آنقدر گفته بودند و شنیده بودیم که ایرانیها روحیه کار جمعی ندارند که خودمان هم باورمان شده بود و برایش دلیل میآوردیم! موفقیت کشورمان در ورزشهایی مانند کشتی و ناکامی در رشتههای گروهی، ناشی از این خصلت عنوان میشد. پیشرفتهای چشمگیر کشور در حوزههای مختلف مانند دانش بومی هستهای، فضایی، پزشکی، تکنولوژیهای برتر مانند نانو و دیگر مصادیق، به روشنی گویای این واقعیت است که برای ایرانیها، خواستن، توانستن است. در عرصه ورزشی نیز درخششهای چشمگیر و البته مستمر تیم ملی والیبال ایران را میتوان مهر بطلانی بر توهم و خطای فوق دانست.
دشمنان ما از آخرین ابزار و تکنولوژیهای روز برخوردارند و از تلاش برای ایجاد خطاهای محاسباتی نیز دست برنمیدارند. در این سوی میدان نیز اگرچه تنها 35 سال از عمر نظام مقدس جمهوری اسلامی میگذرد اما حوادثی که بر این ملت طی این 35 سال رفته را بدون اغراق باید کمنظیر و یا حتی بینظیر خواند. حوادث و مخاطراتی که هر کدام از آنان برای از پای انداختن نظامی باتجربه کفایت میکرد. دشمن در شناخت جمهوری اسلامی و عناصر اقتدار و ایستادگی آن دچار خطاهای محاسباتی است. به فرموده رهبر معظم انقلاب؛ «محاسبات ما را نمیتوانند عوض کنند؛ محاسبات جمهوری اسلامی از روز اوّل بر اساس منطق عقلانی بوده است؛ بر اساس یک قوّه عاقلهای بوده است. عناصری که این محاسبات را شکل میداده اینها است: اوّل، اعتماد به خدا و سنن آفرینش؛ دوّم، بیاعتمادی به دشمن و شناخت او.»
رضا سلیمانی ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان«
از روزی که یک جمله آیتالله هاشمی رفسنجانی در مورد «جدیدالاسلامها» به طور ناقص منتشر شد، بارانی از تحلیلهای ناصواب و مخالف در فضای مجازی و روزنامههایی که معمولاً کاری جز بهانهگیری و سوژهسازی در مورد ایشان ندارند، سرازیر شد و برخی جریانها بدون توجه به مقدمه و مؤخره مطلب، در مخالفت با آن، چنان بر طبلهای تخریب و بداخلاقی کوبیدند که انگار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نکتهای برخلاف اصول مسلّم اسلام یا مبانی اصیل انقلاب اسلامی گفته است.
عطش این گروه معلومالحال را سرمقالههای پیدرپی و مصاحبههای متوالی و جهتدار، با افراد همیشه دمدستی و کلیشهای نیز فروکش نکرد و روی به انتشار استفتاء از مراجع عظام آوردند و بر آن شدند تا به هر طریق ممکن، با تحریف سخنان ایشان، هم از شدت عصبانیت خود از نتیجه انتخابات اخیر کم کنند و هم زره بر تن نخبگان دانشگاهی و حوزوی بپوشانند و آنان را به نبرد با فرهنگ اعتدال بفرستند که مصداق آن فرهنگ در ایران امروز، شکلگیری دولت یازدهم و اقبال مردم به این فرهنگ ریشهدار اسلامی است.
به این فراز از سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتقاد از روشهای قهری و غلط تبلیغ دین و نقش آگاهی مردم توجه کنید: «... کسانی که حسرت قدرت دارند، کسانی که دل از قدرت نمیکنند، کسانی که قدرت را برای خودشان ابدی و مادرزادی وارث حساب میکنند، اینها تصورات دیگری هم میتوانند بکنند.
چقدر تلاش شد که نگذارند در کشور اینترنت باشد! چقدر ماهواره را از بالای پشتبامها جمع کردند! و من نمیدانم چه تأثیری کرد؟ نه تنها از آگاهی مردم چیزی کم نکرد، بلکه بر آگاهی مردم افزود، یعنی مردم فکر کردند چرا اینجوری میشود؟ چه نتیجهای دارد؟ یعنی یک جایی را ما ببندیم، چندین جای دیگر را بشر باز میکند، یک راه دیگری پیدا میشود. واقعاً باید موکول کنیم به عقل.ما به عنوان مبلغان دینی باید دین واقعی را به مردم بگوییم. البته ممکن است ما هم اشتباه کنیم. من نمیگویم همیشه ما درست میفهمیم. مردم احتیاج به ارشاد الهی دارند. حتی خود پیغمبر اسلام(ص) که معصوم است و خداوند او را از همه چیز حفظ میکند، روزی چند بار میگوید: «اهدنا الصراطالمستقیم» و «ربّ زدنی علما» ما همیشه نیازمندیم.
من فکر میکنم ما با همین رویه توانستیم راه را باز کنیم. خیلی از گرهها الان باز شده و یک فضای جدیدی ایجاد شده... یکی از موانع، داخلی است که فرصتطلبها و آنهایی که جدیدالاسلام هستند، نسبت به انقلاب زیادهخواهی میکنند و آن انقلابیون اصلی را که در موقعی که هیچ کس امید نداشت که بشود رژیم شاه و آمریکا را بیرون کرد، فقط به خاطر اینکه وظیفه انجام بدهند، میآمدند میدان و زندانها را پر کرده بودند. الان اکثر آنها را از میدان به در کردهاند.»
حال، معلوم نیست هیاهوی اشخاص و رسانههای بعضاً طرفدار دولتهای نهم و دهم، علیه این سخنان به خاطر برداشت معکوس از آن توصیه روایی که میفرماید «انظر ما قال و لا انظر من قال» است یا براساس اصل آن سفارش؟! چون با هر منطق و استدلالی که واژههای این جملات تفسیر و تشریح شود، نیاز به این همه موضعگیریهای خصمانه و عقدهگشایی نیست.
اولاً، واژه جدیدالاسلامها مگر چه محدوده و عدهای دارد که گروهی آن را به خود گرفتهاند و خطاب آیتالله هاشمی را تحقیر خویش پنداشتهاند؟ این واژه در لغت به معنای کسانی است که یا دینی نداشتند و یا پیرو دین دیگری بودهاند و اخیراً با گفتن «تشهد» آیین مسلمانی برگزیدهاند، ولی در اصطلاح سیاسی، آن هم در ادبیات امروز کشور، کنایه از کسانی است که از اسلام درکی سطحی و زودگذر دارند و ظاهرسازیها را عمق اسلام میدانند و براساس این برداشت سطحی، برای دیگران حکم میدهند و سپس در رسانهها مجری احکام خود میشوند و کار خود را معیار دین اسلام و تقویت آن میدانند، مانند آن جوان صدر اسلام که وقتی «جدیدالاسلام» شد، رهبانیت برگزید و خانوادهاش شکایت به پیامبر(ص) بردند و رسول مکرّم(ص) با ردّ این شیوه، «لا رهبانیت فی الاسلام» را در مفاهیم و تعالیم اسلام جاودان کرد.
در دوره معاصر و تاریخ انقلاب اسلامی نیز مصداق کنایی «جدیدالاسلامها» کسانی هستند که در دوران مبارزات اسلامی مردم ایران علیه رژیم فاسد پهلوی، مبارزه را یا مشت بر سندان کوبیدن و یا برافراشتن پرچم ضلال در زمان غیبت میدانستند و در زمان امام راحل نیز میدانی برای بروز اندیشههای خویش نداشتند و در 10 سال گذشته با نذر و نیاز، جریان دلخواه خویش را بر مسند قدرت نشاندند و به خاطر نوع برداشتی که از اسلام و مذهب تشیّع داشتند، مانند بسیاری از اسلاف خویش که استفاده از هرگونه تکنولوژی روز از جمله بلندگو و رادیو را حرام میدانستند، الان نیز مطلقاً هرگونه استفاده از ماهواره را - ولو برنامههای علمی و تحقیقاتی آن- حرام میدانند و با آن مخالفند.
ثانیاً، انگار این جماعت و پیاده نظام آنها در رسانهها، موافق استفاده از ماهواره هستند، ولی وقتی دیدند شخصیتی مانند آیتالله هاشمی رفسنجانی در مخالفت با روشهای تبلیغی آنان سخن گفت، آن را مخالف برداشتهای خویش میدانند و برآشفتهاند.
هر کس که سابقهی این گروه را بداند، خوب میداند که این جماعت «نه جدیدالاسلام» هستند و نه «موافق ماهواره»، بلکه براساس وظیفه جناحی و سیاسی خویش باید اعتراض کنند و سابقه ذهنی مردم سرشار است از اعتراض آنها به سکوت و سخن گفتن آیتالله هاشمی رفسنجانی و وقتی دیدند با یک جمله کوتاه، یعنی «نمیگویم نمیآیم» در ایّام قبل از انتخابات، موجی از امید برای دوستان و دوستداران نظام اسلامی ایجاد کرد و «حماسه سیاسی» مورد نظر رهبری معظم انقلاب را محقق نمود، الان نیز میتواند یک تحوّل عمده اجتماعی ایجاد نماید و سپس موج رویگردانی مردم از صداوسیما را به خاطر عملکرد سؤالبرانگیزش تبدیل به سونامی فراگیری نماید که در آن صورت، مهمترین ابزار تبلیغاتی و ضدتبلیغاتی این جریان از حیّز انتفاع ساقط میشود.
البته همه این احتمالات تحلیلی، اما و اگرهای سیاسی است و براساس مثل معروف «العاقل یکفی بالاشاره» همه نخبگان سیاسی و حتی عامه مردم خوب میدانند که این هیاهوها که بعضاً با «وا اسلامای» آنان همراه میشود، به خاطر ترس از جایگاه و نفوذ کلام آیتالله هاشمی رفسنجانی در جامعه است. جایگاهی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ثابت کرد که خورشید اندیشههای ایشان، حتّی اگر در پس ابرهای ردّ صلاحیت هم باشد، با تابیدن یک اشعه، راه را نشان میدهد و الان نیز که فضای سیاسی کشور به تدریج به سوی انتخابات «مجالس» آن هم از نوع «شورای اسلامی» و «خبرگان رهبری» پیش میرود، مهمترین رسالت، وظیفه و هدف مخالفان سیاسی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، مخالفت با هر جمله گفته یا نگفته ایشان است و مهم نیست که این جمله «مخالفت با ماهواره» باشد یا موافقت با آن!!
وقتی هدف، وظیفه و مأموریت این باشد، نباید زیاد شگفتزده شد که جدیدالاسلامها چقدر در رسانهها، هواخواه دارند؟! نباید تعجب کرد که اگر کسی از مخالفت آنها با ماهواره سخن گفت، مانند شبکههای ماهوارهای مورد هجمه رسانهای قرار گیرد!! باید ایشان را تخریب کرد. البته از این پس و مطمئناً تا انتخابات سال آینده «دو مجلس»، رویکرد ضداخلاقی خبرسازی برای یک جریان خاص، وظیفه رسانهای و روزبهروز تشدید خواهد شد و در این راه، آیتالله هاشمی رفسنجانی مهمترین شخصیتی است که میدانند اگر سخنانش در جامعه انتشار یابد، با اقناع عقلی، حماسهای دیگر که سرشار از شور و شعور است، خلق میشود، حماسهای که به مذاق بعضیها خوش نمیآید و میدانند که اگر همه مردم بیایند، جایی در مصادر امور ندارند!
مطلب«فصل خردورزی»را در زیر میخوانید که در ستون سرمقاله روزنامه رسالت و به قلم سیدباقر پیشنمازی به چاپ رسیده است:
فرصتشناسی محصول خردورزی، زیرکی و هشیاری است، و فرصتطلبی هم بعد از فرصتشناسی اتفاق میافتد. بعضیها که بدون رنج در جستجوی گنج هستند، با رفتار خود "فرصتطلبی" را بد نام کردهاند وگرنه فرصتطلبی عاقلانه مثل انتظار یک کشاورز برای رسیدن "فصل کشت" و بهرهبرداری حداکثری و در نتیجه به دست آوردن بیشترین و بهترین محصول، نه تنها سزاوار سرزنش نیست که شایسته تحسین و ستایش است. مقایسه شخصیت دو کشاورززاده جوان، که یکی بدون زحمت و صرفا از طریق ارث، مالک زمین حاصلخیزی شده و زمین را رها کرده و انگیزهای برای "احیاء" و بهرهوری از آن را ندارد و دیگری که فرصتهای کار و "کسب تجربه" در کنار پدر را "قدر" شناخته و با "سحرخیزی" و رهاسازی لذت زودگذر بستر، از لحظه لحظههای عمر خود برای "توشه اندوزی" و تامین "رزق حلال" و تحصیل "لذت آبرومندی" بهره برده است روشن میسازد که کدامیک خردمند و کدام غافل و زیانکار است؟
افرادی که درآمدشان متغیر و تحت تاثیر فکر و تدبیر و میزان زحمت آنها افزایش یا کاهش مییابد، در مقایسه با افرادی که دستمزد آنان ثابت بوده و رابطه موثری با فراست و ذکاوت آنان ندارد، از نظر ورزیدگی عقلی و پرورش فکری متفاوت هستند.
خداوند در قرآن کریم انسانها را به تعقل (1) و تجارت با خود فرا میخواند (2) تجارتی پر سود و تضمین شده و قابل رقابت با هر تجارت دیگر.
توصیف تجاری برای ارتباط بهتر با خداوند، انسانهای خردمند و اهل فراست و محاسبه را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد و روحیه زیادهطلبی انسان، را به مسیر سالم، پاک و نورانی رهنمون میگردد. انسانی که در صراط مستقیم قرار میگیرد. هر چه زیادهطلبتر و پرشتابتر، نورانیتر و آبرومندتر (3).
در فرصتهای برابر تجارت و سودآوری، "انسانهای غافل" که در دام مسائل حاشیهای و بیارزش گرفتار میشوند از رقابت و سبقت با خردمندان باز میمانند.
بازرگانان خردمند و باتجربه، به خوبی میدانند چه کالایی از کجا بخرند و در کجا بفروشند تا سود بیشتری به دست آورند. و لذا در فصل تجارت نه تنها به خواب نمیروند، هیچ عاملی نمیتواند آنان را غافل سازد.
ماه رمضان از این جهت "مبارک" توصیف میشود، که فصل پربرکت برای کشت است و لذا افرادی که از فهم نسبت به مسئله "سرنوشت" برخوردارند و بده بستانهای سودآور را میشناسند، از لحظه لحظههای آن بهرهبرداری میکنند و خردمندان حسابگر هستند که بیشترین محصول را از این سرزمین حاصلخیز درو میکنند.
- انسانهایی که با انتخاب خود در "مدار" ماه مبارک رمضان قرار میگیرند و با اعتماد و اطمینان به طرف تجاری خود و حتمی بودن سودآوری، اقدام به سرمایهگذاری میکنند، عقل خود را به کار بستهاند؟ یا افرادی که ناتوان از محاسبه، از مدار بندگی و تسلیم در برابر آفریدگار خود خارج میشوند؟
-کسانی که نماز برپا میدارند و روزه میگیرند و آثار معنوی آن را به همه وجود خود تسری میدهند.
- کسانی که به تلاوت و تدبر در کلام خدا میپردازند و در سحرگاهان غرق در مناجات و راز و نیاز با خدایشان میشوند.
- کسانی که با لجام زدن به مرکب سرکش هوای نفس چشم از گناه فرو میبندند و پاکی دل را پاسداری میکنند.
- بانوانی که در گرمای طاقتفرسای تابستان با زبان و نگاه و دل روزهدار خود، در "حجاب" از گناه مقاومت و پایداری میکنند.
- کسانی که با اطعام روزهداران و خدمت به نیازمندان و حمایت از مستمندان، زکات سلامت و توانمندی و تمکن خود را میپردازند...
عاقل، زیرک و هشیار هستند یا دیگران؟!
بنا بر آنچه که در آیات 6 تا 11 سوره ملک آمده است:
کسانی که انکار خداوند و لجام گسیختگی در برابر فرمان او را به حساب زیرکی و هشیاری خود میگذارند در روز سرنوشت اعتراف میکنند که اگر "عقل" خود را به کار بسته بودند و یا به سخن پیامبران گوش فرا داده بودند گرفتار عاقبت شوم نمیشدند!
از این آیات به روشنی میتوان نتیجه گرفت که انسانها هر چه مومنتر و در برابر احکام الهی تسلیمتر، خردمندتر و زیرکتر.
ماه رمضان با شهد افطار و سحر و تلاوت و ذکر و مناجات و قدر و احیاء و مناسک قدس و فطر، بر خردورزان و میهمانانش مبارک باد.
پینوشتها:
1- سوره حج آیه 46
2- سوره صف آیه 10
3- مناجات شعبانیه: الهی اِنّ من انتهج بک لمستنیر
علیرضا رضاخواه رودسری در مطلبی با عنوان«از ریودوژانیرو تا غزه، از غزه تا وین»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه خراسان اینگونه نوشت:
در بحبوحه مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۵ و درحالی که گمانه های سیاسی بعضا از امکان دستیابی به یک توافق جامع هسته ای سخن به میان می آوردند، جریانی افسار گسیخته به نام دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش با حمایت غیر قابل انکار عربستان و دیگر شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس از نزدیک مرزهای سوریه و عربستان در عراق سر بر می آورد. اقدامی که نگرانی جدی ایران و آمریکا را به دنبال داشته است. برای ایران داعش مسئله امنیت ملی است آمریکا هم از به خطر افتادن منافعش در خاورمیانه سخن به میان آورده است. نکته جالب ماجرا آنجا است که اسرائیل از مذاکره و همکاری آمریکا با ایران برای ایجاد راه حلی برای بحران عراق ابراز نگرانی می کند و سعودی ها داعشی ها را انقلابیون عراق می خوانند. چندی بعدتر و هنگامی که تیم های مذاکره کننده در وین برای دستیابی به یک توافق در حال دست و پنجه نرم کردن با یکدیگرند ناگهان منطقه با بحرانی دیگر مواجه می شود.
3 شهرک نشین صهیونیست توسط گروهی بی نام و نشان ربوده می شوند، حماس و گروه های مقاومت هرگونه ارتباط خود با این ماجرا را رد می کنند. چند روز بعد جنازه سه شهرک نشین در گوشه ای پیدا می شود.( این در حالی است که سیاست مقاومت در اسیرگیری از صهیونیست ها همواره بر زنده نگاه داشتن اسرا و مبادله آنها با اسرای فلسطینی بوده است.) صهیونیست ها در تلافی یک نوجوان فلسطینی را زنده زنده در آتش می سوزانند و کم کم مقدمات یک جنگ تمام عیار و خشونت بار در غزه و سرزمین های اشغالی فراهم می شود.
سئوال اینجاست که چرا اسرائیل چنین زمانی را برای حمله به غزه انتخاب کرده است؟ اهداف آنها در کشتار وحشی گری های اخیر چیست؟
واقعیت این است که به دنبال بحران سوریه و خطای استراتژیک حماس در پشت کردن به جریان مقاومت، خلائی جدی در حمایت از مقاومت فلسطینی ایجاد شده است. دمشق به عنوان سرپل مقاومت با بحران داخلی دست و پنجه نرم می کند و لذا پشتیبانی لجستیک برای حماس به شیوه گذشته امکان پذیر نیست. خالد مشعل که به حمایت دوحه و آنکارا دل بسته بود، تنها چیزی که عایدش شده محکومیت حمله به غزه توسط دستگاه دیپلماسی ترکیه است، قطری ها همین را هم دریغ کرده اند. از سوی دیگر کودتای نظامی در مصر باعث شد تا اخوانی ها از قدرت برکنار شوند و دولت جدید هم رابطه خوبی با شاخه فلسطینی اخوان یا همان حماس ندارد، لذا تلاش جدی برای دستیابی به یک آتش بس از طریق قاهره صورت نمی گیرد. بحران غزه همزمان شده است با مسابقات جام جهانی، یعنی هنگامی که همه توجه ها به زمین چهارگوش فوتبال است و انعکاس وحشی گری های صهیونیست ها خیلی در افکار عمومی جهان دیده نخواهد شد.
صهیونیست ها در حمله به غزه اهداف چند گانه ای را دنبال می کنند. نظامیان صهیونیست بر این باورند که در این جنگ می توانند انبارهای تسلیحات حماس را خالی کنند، انبارهایی که پر شدن دوباره آن به دلیل بحران سوریه سخت خواهد بود. از سوی دیگر انهدام زیر ساخت ها در نوار غزه هرگونه امید برای زندگی در این منطقه را از بین خواهد برد و امکان تحقق ایده یک کشور فلسطینی را به تاخیر خواهد انداخت. همچنین، این حمله با کاهش قدرت حماس در سرزمین های اشغالی مانع از اتحاد گروه های فلسطینی شده و در اتحاد فتح و حماس رخنه ایجاد خواهد کرد. علاوه بر همه اینها بحران آفرینی اسرائیلی ها در سرزمین های اشغالی و عربستان در عراق را می توان نوعی باج گیری سیاسی از مذاکرات هسته ای نیز قلمداد کرد. تل آویو و ریاض به خوبی می دانند که حل شدن پرونده هسته ای ایران به گونه ای که حقوق ایران در آن رعایت شود، تحقیر دشمنان ایران و ارتقای جایگاه تهران در منطقه را به دنبال خواهد داشت.
لذا تلاش می کنند با بحران آفرینی مذاکرات هسته ای را تحت الشعاع قرار دهند و در صورت توان منافع خود را بر این مذاکرات تحمیل کنند. بایستی منتظر ماند، هنوز حمله نیروی زمینی صهیونیست ها آغاز نشده است، روزهای آینده خبرهای زیادی را به همراه خواهد داشت، بنی گاتس رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی از احتمال غافلگیری نیروی زمینی اسرائیل توسط حماس سخن گفته است، احتمالا همان گونه که آلمانی ها هفت بر یک برزیل را غافلگیر کردند. هنوز فینال جام جهانی مانده است، برخی از احتمال سفر وزرای خارجه ۱+۵ به وین سخن به میان آورده اند. باید منتظر ماند.
روزنامه حمایت مطلبی رابا عنوان«پروژه مسکن اجتماعی چالش ها و راهکارها»در ستون یادداشت خود به قلم علیرضا خسروی به چاپ رساند که در زیر میخوانید:
یکی از مهمترین دغدغه های شهروندان و نیز انتظارات آنها از دولتها همواره حل معضل مسکن بوده و هست.
در این راستا تلاش می شود با نگاهی به برنامه ها و سیاستهای دولت یازدهم در زمینه مسکن به برخی چالشها و راهکارها در این زمینه اشاره شود. همانطور که در برنامه ها و شعارهای دولت یازدهم آمده است، برنامه سیاستی دولت در زمینه مسکن، مسکن اجتماعی عنوان شده است.
یکی از سوالات مطرح در این زمینه علت جایگزینی مسکن اجتماعی به جای مسکن می باشد. شایان ذکر است که در بخش مسکن، 2 قانون راهگشا و مناسب تصویب شده است. اول، قانون تشویق ساخت و عرضه واحدهای مسکونی و تجاری مصوب سال 77 و دوم، قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن مصوب سال 87.
در این دو قانون به طور کلی وظایف همه بخشها و نهادها و عوامل دخیل در موضوع مسکن به طور مشخص بیان شده است. محور اصلی این قوانین در اختیار قرار دادن زمین آماده ساخت به طور رایگان به مردم است. در این قوانین شرح وظایف و اختیارات شورای مسکن استانها نیز به طور مشخص آمده است.
دولت قبل برنامه اجرایی این قوانین را «مسکن مهر» نامید و به اجرای آن مبادرت کرد. اما دولت کنونی با طرح موضوع «مسکن اجتماعی» به موضوع نظارت دولت در بخش مسکن پرداخته و از دخالت مستقیم در این بخش خودداری کرده است. بنابراین نقش دولت در حد ناظر محدود شده است.
در این طرح جدید به نوعی درهای بانکها به روی مسکن بسته شده است. بر این اساس دولت قصد دارد با کنترل نقدینگی، تورم را محدود کند. البته از دلایل پایان پروژه مسکن مهر معایبی بود که بر آن مترتب بود.
اما برای قضاوت در مورد هر موضوعی در نظر داشتن نقاط مثبت و منفی یا به تعبیر دیگر، محاسن و معایب آن ضروری است. برای قضاوت در خصوص مسکن مهر نیز باید مجموعه محاسن و معایب آن را در نظر داشت.
در دو دولت سازندگی و اصلاحات مجموعا حدود 350 هزار واحد مسکونی ساخته و تحویل داده شد. اما در دولت نهم و دهم مجموعا حدود 4 میلیون و 300 هزار واحد مسکن تولید شد که البته حدود 1 میلیون و 200 هزار واحد آن در حال آماده سازی و تحویل به مردم است. لذا جای آن دارد که همه اجزا و ساختارهای نظام از این سیاست حمایت می کردند.
چرا که یکی از مهمترین معضلات جامعه را حل می کرد. البته این طرح همچون سایر طرح ها با مشکلات و معایبی نیز همراه بود و این امکان وجود داشت که با رفع این مشکلات به راه خود ادامه دهد. به عنوان نمونه بزرگترین مشکلی که مسکن مهر داشت، این بود که در برخی جاها مکان یابی درستی نداشت. البته این نقیصه به دولت باز نمی گشت.
چرا که این موضوع در اختیار شوراهای مسکن استانها و شهرستانها بود و دولت در این زمینه ورودی نداشت. مشکل بعدی مسکن مهر این بود که زیرساختهای ضروی همچون بیمارستان، درمانگاه، اماکن تفریحی، مراکز خرید و... برای این طرح در نظر گرفته نشده بود.
باید در نظر داشت که حدود 5 و نیم میلیون نفر از جمعیت کشور مستأجر هستند و از سوی دیگر بخش مسکن رقم بالایی را در سبد خانوار به خود اختصاص می دهد.
لذا مسکن پاشنه آشیل هر دولتی است. هر چند که دولت کنونی سرمایه گذاری قابل قبول و ویژه ای را در بخش بهداشت و درمان انجام داده است که این کار به جا، مناسب و شایسته تقدیر و تشکر است اما باید در نظر داشت که بخش مسکن نیز در همین حد و شاید بیشتر از این میزان نیازمند توجه و دقت است.
اگر دولت بتواند مشکل بخش مسکن را حل کند گام بسیار بلند و محکمی در راستای حل یکی از مهم ترین مشکلات و معضلات مردم بردارد.
در حال حاضر با ظرفیت ها، و وام ها و اعتبارات بانکی موجود، بیش از 21 سال طول می کشد تا یک خانوار صاحب خانه شود. لذا بخش مسکن توجه ویژه دولت را در عرصه سیاست گذاری و اولویت بندی می طلبد.
همچنان که تجربه جهانی این موضوع را اثبات می کند. در سایر نقاط جهان دولت ها به طور فعال و مستقیم وارد عرصه شده اند تا بازار مسکن را به تعادل برسانند. لذا سیاست گذاری و برنامه ریزی در سراسر جهان جزء وظایف اصلی دولتها است.
آنچه در پایان ذکر آن ضروری به نظر می رسد ارائه پیشنهاد و راهکار برای کمک به رفع مشکل مسکن مردم است. به نظر می رسد بسته پیشنهادی دولت در بخش مسکن می باست چند شاخص و ویژگی عمده داشته باشد. اول، قانونمند بودن و محوریت قانون در آن است. بسته سیاستی بخش مسکن دولت می بایست اجرای قوانین مصوب این بخش را جزء اولویت های خود داشته باشد. اگر هم خلاء قانونی در این زمینه وجود دارد می بایست با ارائه پیشنهادات خود در قالب لوایح قانونی به مجلس، این مشکل را نیز رفع کند. دوم، هدف گذاری و شناسایی گروه های هدف است. سوم، ورود مستقیم دولت در بخشهای مختلف مسکن برای رفع این مشکل است. باید در نظر داشت صرف نظارت و توصیه دولت مشکل مسکن را حل نمی کند.
مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«بنگاهداری بانکها»و به قلم دکتر رضا بوستانی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند به شرح زیر است:
دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم، در همایش روز صنعت از بانکهای کشور به دلیل بنگاهداری انتقاد کرد. پیشتر نیز دکتر آخوندی، وزیر محترم راه و شهرسازی، از این پدیده انتقاد کرده و بانکها را متهم ساختهبود که شرکتهای خود را بر دیگر متقاضیان تسهیلات ترجیح میدهند. در یک تصویر کلان نیز دکتر سیف، رئیسکل بانک مرکزی، اعلام کرد که بانکها بیش از آنچه مقررات به آنها اجازه داده در امر بنگاهداری وارد شدهاند.
بر اساس مقررات، بانکها میتوانند حداکثر 40 درصد از سرمایه خود را به سرمایهگذاری مستقیم تخصیص دهند؛ اما بانکهای کشور بهطور متوسط 52 درصد از منابع خود را مستقیما سرمایهگذاری کردهاند.
ناپسندبودن بنگاهداری از سوی بانکهای تجاری امری روشن است. بانکها باید پسانداز خانوارها (منابع) را جمعآوری کنند و آنها را به بنگاههایی که بالاترین بهرهوری را دارند، تخصیص دهند. حمایت از تعداد محدودی بنگاه بدون توجه به بهرهوری آنها تخصیص کارآمد منابع را مختل خواهد کرد؛ بنابراین در راستای تضمین تخصیص کارآمد منابع، بانکها از بنگاهداری نهی شدهاند، اما چرا در کشور ما بانکها سرمایهگذاری مستقیم را بر فعالیت اصلی خود ترجیح میدهند؟
بهطورکلی دارایی بانکها به دو دسته تقسیم میشود: تسهیلات پرداخت شده به متقاضیان و سرمایهگذاری مستقیم در فعالیتهای اقتصادی. این داراییها سبد دارایی بانک را تشکیل میدهند و سودآوری بانک بستگی به ترکیب این داراییها دارد؛ بنابراین بانک باید ترکیبی از داراییها را انتخاب کند که سود بانک را حداکثر میکند. اینکه سهم تسهیلات و سرمایهگذاری مستقیم در سبد بهینه داراییهای یک بانک چقدر باشد، به بازده هر یک از این داراییها و ریسک مرتبط با آنها بستگی دارد. هرچه بازده یک دارایی بیشتر باشد، سهم آن دارایی در سبد داراییهای بانک نیز بیشتر و بالعکس هرچه بازده یک دارایی کمتر باشد، سهم آن دارایی در سبد داراییهای بانک کمتر میشود.
در ایران، نرخ سود تسهیلات بهطور دستوری توسط شورای پول و اعتبار تعیین میشود و این شورا تمایل دارد، نرخ سود را در سطوح پایین حفظ کند. پایین بودن نرخ سود تسهیلات نیز باعث شده تحصیل این داراییها توسط بانکها جذابیت کمتری داشته باشد و در عوض تمایل به سرمایهگذاری مستقیم افزایش یابد؛ بنابراین پدیده شرکتداری بانکها را میتوان به راحتی با توجه به پایین بودن نرخ سود توضیح داد.
با توجه به انگیزه بانکها برای سودآوری نمیتوان با تشدید سختگیریها بانکها را از سرمایهگذاری مستقیم منصرف کرد. تنها راه رفع این مشکل تکیه بر مکانیزم بازار برای تعیین نرخ سود تسهیلات است.
نرخ سود پایین، نه تنها بانکها را به سمت بنگاهداری سوق داده، بلکه اشتیاق به تاسیس بانکهای جدید و تمایل به تامین مالی را از طریق بانکها نیز به همراه داشته است؛ بنابراین به نظر میرسد، تجدیدنظر در نرخهای سود برای تضمین کارآیی در سیستم بانکی کشور امری حیاتی است. هدف از پایین نگه داشتن نرخ سود تشویق سرمایهگذاری بوده است و اکنون نیز با همین استدلال از افزایش این نرخ جلوگیری میشود. مساله بنگاهداری بانکها نشان میدهد که پایین بودن نرخ سود نسبت به مقادیر تعادلی در بلندمدت نه تنها به افزایش سرمایهگذاری کمک نمیکند، بلکه به کاهش تسهیلات اعطایی بانکها نیز منجر خواهد شد. این مساله همچنین منجربه ایجاد مازاد تقاضا برای تسهیلات بانکها شده که سهمیهبندی و ایجاد رانت را در پی دارد و کارآیی سیستم بانکی را به شدت مختل میکند.
راه چاره این مساله نزد بانکها نیست؛ چراکه آنها بهترین فعالیت را در راستای دستیابی به سود انجام میدهند. این وظیفه سیاستگذار است تا محیط را بهگونهای طراحی کند که بنگاهداری فعالیت مطلوب بانکها نباشد.
روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود مطلبی را با عنوان «تحلیل سیاسی هفته» آماده کرده است که به شرح زیر خواهید خواند:
این روزها که یک سوم از سفره ضیافت الهی برچیده شده و یک دهه از این ماه پرفیض سپری گشته، سوز وگداز مؤمنین از دامن کشیدن این ماه نمایانتر میشود. به فرموده پیامبر اکرم(ص) اکنون که دهه رحمت این ماه جای خود را به دهه مغفرت داده، مؤمنین برای قرار گرفتن در زیر آبشار بخشش الهی و آمادگی برای درک فیوضات شبهای قدر و تقدیر بهینه امور آماده شده و لحظات را غنیمت شمارند.
در این هفته دور ششم مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 به منظور تنظیم توافق جامع ادامه یافت. این دور از گفتگوها امروز درحالی وارد نهمین روز خود شد که طرفین از عزم جدی برای استفاده از زمان باقیمانده جهت دستیابی به توافق خبر میدهند.
وین 6 براساس اعلام قبلی مذاکره کنندگان هستهای در پایان پنجمین دوره از این مذاکرات از چهارشنبه گذشته با ورود هیات مذاکره کننده ایران به وین آغاز شد و محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در بدو ورود به این شهر، با بیان اینکه این مرحله از مذاکرات آخرین دور آن قبل از پایان مهلت توافق شده است تاکید کرد: اگر طرف مقابل اراده سیاسی برای توافق جامع داشته باشد ما با آمادگی کامل برای دستیابی به هدف نهایی آمدهایم.
وزیر امور خارجه ایران با تاکید بر این که در وین تمام تلاش خود را برای رسیدن به راهحل منطقی و پایدار بکار خواهد بست، تصریح کرد: ما داریم تلاش میکنیم به توافقی دست یابیم، نه یک توافق خوب یا توافقی بد، بلکه توافقی عملی و پایدار و هر توافقی اساساً نتیجه درک مشترک و نه تحمیل مواضع یک طرف و طرف دیگر است. وی تصریح کرد که جمهوری اسلامی ایران مصمم به دستیابی به توافق جامع و پایدار است ولی نه به هرقیمتی.
مقامات جمهوری اسلامی ایران بارها تأکید کردهاند، در هر شرایطی بر حفظ حق غنیسازی و لزوم لغو تحریمها تاکید دارند و حاضر به کوتاه آمدن از آن نیستند.
هفته جاری به رسم سالانه که در یکی از روزهای ماه رمضان، مسئولان، کارگزاران و مدیران ارشد کشور با رهبر معظم انقلاب دیدار می کنند، این ملاقات صورت گرفت و حضرت آیتالله خامنهای ضمن بیان نکاتی بسیار مهم در زمینه مسائل داخلی و خارجی، تلاش پیچیده و چند جانبه برای ایجاد اختلال در محاسبات مسئولان و دستگاههای جمهوری اسلامی را مهمترین هدف کنونی استکبار بویژه آمریکا خواندند و با اشاره به اوضاع حساس منطقه و جهان تأکید کردند: جمهوری اسلامی بر مبنای عناصر اصلی محاسبات عقلانی خود یعنی "اعتماد به پروردگار و سنن آفرینش" و "شناخت دشمن و بیاعتمادی به او"، راه پرافتخار خود را با تکیه بر مردم، بهرهگیری از تجربهها و تلاش و مجاهدت پیگیر برای تحقق آرمانهای ملت ادامه میدهد.
هم گرایی سه قوه، بخشی از توصیههای رهبر انقلاب به مسئولان و کارگزاران نظام بود. تشکیل جلسه مشترک سران قوا، شکل دهی جلسات مشترک و دوجانبه میان قوا، تبادل نظر و استفاده از مشورتهای متقابل و نیز مدیریت جهادی نکات مهم این بخش از سخنان رهبری بود. رهبر انقلاب اسلامی همچنین چند توصیه درخصوص رفتار با دولت داشتند ایشان درباره نحوه رفتار با دولت تأکید کردند: "بنده دولت را تأیید و حمایت میکنم و از همه توانی که در اختیار دارم، برای حمایت از دولت استفاده خواهم کرد و به مسئولان بلندپایه دولت اعتماد دارم." رهبر انقلاب اسلامی تصریح کردند درخصوص دولت هرگونه نقدی، باید منصفانه و محترمانه و دلسوزانه و به دور از هرگونه مچ گیری و اذیت رساندن به دولت باشد.
حضرت آیتالله خامنهای توصیههایی هم به دولت داشتند که جدی گرفتن سیاستهای اقتصاد مقاومتی، ایجاد رونق اقتصادی فعال کردن ظرفیتهای درونی و اهمیت دادن به بخش کشاورزی از جمله آنها بود.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به موضوع هستهای، آنرا مسئلهای حساس خواندند و با تأیید سخنان رئیسجمهور درخصوص موضوع هستهای گفتند: "واقعیت این است که در این موضوع، طرف مقابل به مرگ گرفته است که به تب راضی شویم... البته ما به تیم مذاکره کننده کشورمان اعتماد داریم و مطمئن هستیم که آنها به دستاندازی به حقوق کشور و ملت و کرامت ملت ایران، راضی نخواهند شد و اجازه چنین کاری را نیز نخواهند داد."
در موضوعات خارجی هفته، اخبار تحولات فلسطین، عراق، افغانستان و اوکراین در رأس سایر گزارشها قرار داشت. در فلسطین اشغالی، صهیونیستهای جنایتکار یکبار دیگر به جان مردم بیدفاع فلسطین افتادند و با حملات هوایی و زمینی، غزه را به خاک و خون کشیدند. در جریان این حملات وحشیانه تاکنون شماری از فلسطینیها شهید و زخمی شدهاند و دهها منزل ویران گشته است. صهیونیستها همچنین صدها فلسطینی را نیز دستگیر و به سیاهچالهای این رژیم منتقل کردهاند.
دور تازه جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیها به بهانه مرگ سه شهرک نشین صهیونیست صورت میگیرد. این سه تن ماه گذشته ناپدید شدندو چندی بعد جسد آنها پیدا شد. رژیم صهیونیستی بدون هیج مدرکی، فلسطینیها را به دست داشتن در ربودن و مرگ این سه نفر متهم کرده و با همین دستاویز، موج جدیدی از سرکوب و کشتار را در فلسطین به راه انداخته است.
نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی بر ادامه حملات به فلسطینیها تاکید کرده است. در مقابل، گردانهای قسام وابسته به حماس چند صد موشک به مناطق صهیونیست نشین پرتاب کردهاند. شدت جنایات و حجم حملات صهیونیستها از قصد سردمداران این رژیم برای اجرای توطئه ضدانسانی و قتل عام فلسطینیها حکایت دارد، این درحالی است پس از گذشت یک هفته از حمله گسترده رژیم صهیونیستی، هنوز هیچ اعتراضی از سوی محافل مدعی حقوق بشر و مجامع جهانی شنیده نمیشود. از سوی دیگر گرفتار شدن کشورهای عرب و مسلمان به اقدامات و جنایات گروههای تروریستی نوظهور همچون داعش و غیره فضای مناسبی را در اختیار صهیونیستها قرار داده است. تا با آسودگی به کشتار مردم فلسطین بپردازند. در چنین شرایطی، ملت فلسطین، چارهای جز مقاومت و قیام ضد صهیونیستی ندارد. حملات موشکی و اعتراضات ضد صهیونیستی که در اکثر مناطق فلسطین اشغالی به جریان افتاده است نشانههای آغاز یک انتفاضه جدید میباشد.
این هفته بحران در عراق با اظهارات مسعود بارزانی، رئیس تشکیلات اقلیم کردستان عراق مبنی بر لزوم برگزاری همهپرسی استقلال در این منطقه، عمیقتر شد. درحالی که ملت و ارتش عراق با تروریستهای تکفیری و افراطیهایی که از سوی برخی کشورهای عرب منطقه تجهیز مالی و تسلیحاتی و توسط دولتهای استعماری حمایت سیاسی میشوند، دست به گریبان هستند، مسئولان کردستان عراق به فکر کسب غنایم و بهرهبرداری از آب گل آلود افتادهاند. نکته قابل تأمل این است که نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از قصد بارزانی برای برگزاری همهپرسی استقبال کرده است و این موضوع تاییدی است بر این واقعیت که صهیونیستها و قدرتهای استعماری بانی فتنه داعش و سایر گروههای تروریستی هستند تا در سایه اقدامات این گروهها، کشورهای اسلامی تجزیه شوند. بهزعم صهیونیستها، قطعه قطعه شدن کشورهای اسلامی به تضعیف این کشورها و تثبیت موجودیت رژیم صهیونیستی منجر میشود.
این هفته، تحولات اوکراین با تسلط نیروهای دولتی بر شهر مهم "اسلاویانسک" و اخراج جدایی طلبان طرفدار روسیه وارد مرحله تازهای شد. دولت اوکراین اعلام کرده است شهر "دونتسک" را نیز به محاصره کامل در آورده است. حملات ارتش اوکراین به مواضع جدایی طلبان، پس از پایان آتش بس در هفته گذشته آغاز شد. روسیه اوکراین را متهم کرده که در مناطق شرقی به کشتار مردم پرداخته است.
این درحالی است که مسکو تاکنون به درخواست جدایی طلبان برای کمک رسانی و حمایت نظامی پاسخ نداده است. علیرغم این تحولات، درگیریهای شدید در شرق اوکراین همچنان ادامه دارد و هنوز نشانه قاطعی از پایان درگیریها و بحران در این کشور مشاهده نمیشود.
این هفته، با انتشار نتایج اولیه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و اعلام "اشرف غنی احمدزی" به عنوان برنده انتخابات، بحران سیاسی این کشور اوج گرفت. عبدالله عبدالله، رقیب اشرف غنی بلافاصله پس از اعلام نتایج اولیه، در محل "لویه جرگه" یک گردهمایی از طرفدارانش تشکیل داد و به شدت به نتیجه انتخابات اعتراض کرد و آنرا تقلبی خواند. عبدالله تاکید کرد زیر بار پذیرش این نتیجه نمیرود و تهدید کرد دولت موازی تشکیل خواهد داد. عبدالله، مثلث، کاخ ریاست جمهوری، کمیسیون انتخابات و ستاد انتخاباتی اشرف غنی را به طراحی تقلب متهم کرد. در این جلسه تصاویر کرزای به زیر کشیده شد و به جای آن تصویر عبدالله عبدالله به عنوان رئیسجمهور منتخب نصب گردید.
تحولات اخیر، افغانستان را بار دیگر وارد یک بحران جدی کرده است که از آن بوی درگیریهای شدید سیاسی و حتی جنگ داخلی به مشام میرسد. برخی نیز نسبت به خطر تجزیه این کشور هشدار دادهاند اما این احتمال نیز وجود دارد که با مداخله آمریکا و تقسیم قدرت میان رقبا، این بحران به نوعی سازش منتهی شود.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«اعتدال و تناقض»نوشته شده توسط مهدی راستی اختصاص یافت:
انقلاب فرهنگی که در سال 1357هجری شمسی در ایران رخ داد، حکایت از آن داشت که میتوان روح زمانه و عصر خود را تلطیف کرد. از یک طرف مسکن و دارویی بود بر دردها و آلام انسانهای مانده در برزخ جهان سوم و از طرفی هم این توان را در خود میدید که با تمدنی که با هیبت کامل در برابر تمدنهای آسیایی قدعلم کرده بود به معارضهجویی بپردازد. تمدن نوینی که «سرمایه» کلید واژه اصلی و نهایی آن بود. این معارضه و تقابل خود را در هیبتِ جملات و کلماتی همانند دفاع از مسلمین و مظلومین جهان در سیاست خارجی و برقراری عدالت در سیاست داخلی نشان میداد. این کلمات و جملهها آنقدر در بحبوحه انقلاب و بعدتر از آن کارکرد مثبتی برای جامعه داشت که جنگ تحمیلی را بدون هیچ چشمداشتی هدایت میکرد و جوانان این مرزو بوم را عاشق نبرد و شهادت مینمود.
آنها خالصانه و با ادبیاتی خالص در جبهههای جنگ، حق بودن خود و باطل بودن طرف مقابل را به نمایش میگذاشتند. رمز مقاومت انسانِ آن روزگار همین رفتار و کرداری بود که بر پایههای حق، عدالت و دفاع از مظلوم استوار شده بود. آن زمان حتی مفهوم طبقه و طبقات هم که ادبیات چپ را مزین میساخت رنگ باخته بود و از «منزلت» انسانها سخن به میان میآمد. اگرچه این شأن و منزلت که به جای طبقه نشانده شده بود کمرنگ جلوه مینمود اما یکی از مهمترین مولفههای انقلاب اسلامی ایران است. برای مثال، در این جایگزینیِ مفاهیم، به فقیر و مستضعف به عنوان طبقهای از طبقات نگاه نمیشود و شأن و منزلتی فراتر از سرمایهدار مییابند.
از آن زمان تا امروز قریب به چهار دهه سپری میشود و امروز به جای آن همه ادبیات خالص، تبلیغات پرطمطراق صدا و سیما، بنگاههای سرمایه در ایران همچون اپراتورهای تلفن همراه و بنرها و بروشورهایی که صندلی پارکها را نیز احاطه کردهاند نشانده شده است. روزانه با هر ترفندی پیامهای تبلیغاتی بسیاری برای شهروندان ارسال و در حوزه عمومی به نمایش در میآید و بهای دیدن یک فیلم و برنامه ورزشی تفریحی مناسب از تلویزیون خوراکهای جور واجور سرمایهداران برای مخاطب تدارک دیده شده است.
آنچنان نهادها و سازمانهای رسمی و غیررسمی با تناقض عجین شدهاند که تشخیص سره از ناسره دشوار است و هیچ اعتدالی نمیتواند میان سرمایه و ادبیات و ارزشهای اولیه انقلاب اسلامی پل بزند. پیشقراول این بنبست صدا و سیمایی است که سالیانی است به جای خصوصیسازی شبکههای خود به ابزاری در دست بنگاههای تجاری تبدیل شده است تا هر آنچه را این بنگاهها برای مخاطب تشخیص دهند به نمایش درآورند. گزافهگویی نیست که این روزها تبلیغات آزاردهندهترین موضوع روانی اجتماعی برای شهروندان است و نه تنها بارقههایی از پنداشتههای انقلابِ فرهنگی را بر باد میدهد بلکه همچنان حامل تناقضهایی خواهد بود که جامعه نیمه سنتی و نیمه مدرن ایران با خود به دوش میکشد. تبلیغاتی که هیچ نوع قرابتی با احکام و اصول اولیه حکومت اسلامی و پیگیری عدالت ندارد.
آنچه امروز ما را به تسخیر درآورده کل و هیبتی است-در قامت تمدنی مبتنی بر سرمایه- که عدالت اسلامی با اقدامات برخی از کارگزارانِ مسلمانِ این نوع عدالت توان معارضه با آن را از دست داده و روز به روز بر شدت آن افزوده میشود. گفتمانِ اعتدال برآمده از جامعه که مدعی میانهروی است و سعی دارد تا در آینده بر صورتبندیِ گفتمانی خود اصرار ورزد باید در مرحله اول تناقض شکل گرفته در عدالت خواهی را حل کند تا بتواند به اهداف خود که همانا نهادینه ساختن عقلانیت ایرانی اسلامی است بیش از پیش نائل شود.