تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۳  ، 
کد خبر : ۲۶۸۰۳۴

راز مهم لباس شخصي ها

گريم صورت يک عده‌اي با ريش‌هاي قلابي و برخورد وحشيانه با دانشجويان، فتنه‌اي بود که جريان مؤمن و انقلابي را براي مدت مديدي از چشم دانشجويان مي‌انداخت.

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / اتفاقات خوب و بد روزمره‌ي سياسي اجتماعي، هميشه ابعاد مبهم و خاکستري خود را براي آينده تاريخ تحميل مي‌کنند و همان ابهامات نيز دستمايه و خوراکي در بحث و جدل‌هاي بعدي براي نخبگان و ناظران است و هر کس از منظر و مرام خود در مصادره‌ي مضامين واقعي و غيرواقعي تاريخ تلاش مي‌کند.

اما آنچه نخبگان دگرانديش را در وقايع چند دهه‌ي اخير کشورمان، به پرواربندي مصاديق غيرواقعي رهنمون ساخته و عادت داده است اين بوده که برخي «گفتني‌ها» بنابر مصالحي «ناگفتني» مي‌شوند و آنان نيز از اين فرجه‌هاي بادآورده، به فرصت طلبي‌هاي ناجوانمردانه مي‌پردازند.

يکي از اين ابعاد مبهم تاريخ که فرصت هايي را در اختيار مخالفان انقلاب گذاشت بحث لباس شخصي‌ها در غائله‌ي 18 تير 78 بود. در آن مقطع زماني چه تهمت‌ها و حملاتي بر دلسوزان نظام اسلامي و خادمان واقعي مردم انقلابي از سوي جريان سکولار و ملي گرا که نرفت. جرياني با تابلوي دوم خرداد، تمامي جريان مؤمن و انقلابي را با آتش توپخانه‌هاي مطبوعات زنجيره اي(به عنوان پايگاه دشمن) با گلوله‌هايي به نام لباس شخصي‌هاي بي مخ، انحصارطلب، متحجر، خشونت طلب، ضدعلم و دانشجو و... مرتب مي‌کوبيدند.

اما در اينجا براي قضاوت تاريخ و تعالي حق در مقابل ذلت باطل، خاطره يکي از رفيقان دانشجو را از ماجراي خوابگاه کوي دانشگاه تهران ذکر مي نمايم تا عبرتي براي اهل بصيرت باشد:

«... شب که روي تخت دراز کشيده بودم و در نگراني و دغدغه هاي حوادث روز قبل به خود مي پيچيدم ناگهان صداهايي از راه پله خوابگاه، همه را وحشت زده کرد. صداي لگدها به درها، شکستن شيشه ها، بيرون ريختن وسايل دانشجويان و... . وقتي لگد به درب اتاق ما کوبيده شد دو نفر با قيافه حزب اللهي چنان وحشتناک به درهم ريختن اتاق ما مشغول شدند که يکي از دانشجويان از ترس سر خود را ميان دو دست گرفته بود. يکي از اين دو نفر - که بعدها به آنها لباس شخصي مي‌گفتند – گوشه‌ي تخت مرا گرفت تا واژگون کند. يک لحظه وقتي با او گلاويز شدم اتفاقي افتاد که همه‌ي ما را مات و مبهوت کرد. آري، ريش اين برادر عزيز لباس شخصي کاملاً کنده شده و در لابلاي انگشتانم گرفتار شده بود. بي‌درنگ آن برادر مجعول و لو رفته، از صحنه خارج شد...»

من همواره از اين ماجرا با عنوان «عمليات با ريش در کوي دانشگاه» ياد مي‌کنم. گريم صورت يک عده‌اي با ريش‌هاي قلابي و برخورد وحشيانه با دانشجويان، فتنه‌اي بود که جريان مؤمن و انقلابي را براي مدت مديدي از چشم دانشجويان مي‌انداخت. ريش‌هايي که با چسب بر صورت يک عده‌اي سکولار نصب شده بود مي‌رفت که به عنوان ديواري ضخيم و بلند مابين دانشجويان و جريان اصيل انقلابي و ارزشي عمل کند. اين فتنه تفسير کاملي از نظريه ي يکي از عوامل روزنامه سلام و جريان آشوبگر مي باشد که قبل از تير ماه 78 در يک مصاحبه اي گفته بود: «دانشجويان به خاطر اقتضاي سنّي و زندگي خوابگاهي، از زندگي واقعي اجتماعي و سياسي خبر ندارند و همين نکته بهترين زمينه را براي استفاده از اين جوانان در جهت منافع ما فراهم مي کند».

و اما آنچه ديديم اين بود که بصيرت انقلابي دانشجويان عزيز و مردم حماسه ساز ايران اسلامي در راهپيمايي 23 تير 78 (همانند 9 دي 88) به عنوان باطل السحر تمامي انديشه هاي مکار طراحان اين فتنه عمل کرد.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
محسنی
-
۱۴:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۲
0
0
عالی بود. اولین بار بود می شنیدم. واقعا چه فتنه ای بوده.
صديقي
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۴
0
0
باسلام وخسته نباشيدخدمت مسئولين سايت بصيرت به واسطه روشنگريهاي به روزشان واز مطلب آقاي قاسميان استفاده كردم آرزوي توفيق برايشان دارم
رحیم پور
-
۰۹:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۴
0
0
همه اش کار حجاریان و مرد خاکستری است
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات