تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۵:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۶۸۲۱۸

«اسرائيل بايد از بين برود» يک منطق انساني است

امام خامنه ای: ان‌شاءالله در روز قدس هم دنيا خروش عظيم ملت ايران را خواهد ديد؛ ملت ايران ان‌شاءالله در روز قدس نشان خواهد داد که چقدر انگيزه نسبت به فلسطين موج ميزند.

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ حدود هزار دانشجو از دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالي عصر چهارشنبه (بيست و پنجمين روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۵) با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي ديداري ۲ و نيم‌ساعته داشتند تا رودررو، دغدغه‌ها، مطالبات و ديدگاه‌هاي جامعه دانشجويي را با رهبر انقلاب اسلامي مطرح کنند و در سخنان و پاسخ‌هاي ايشان، به تأمل در اولويت‌ها و مسائل مختلف منطقه و کشور بپردازند.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي پس از شنيدن سخنان ۹۰‌ دقيقه‌اي نمايندگان تشکل‌ها و گروه‌هاي دانشجويي، با تحسين روحيه «پرنشاط، مطالبه‌گر، متفکرانه، منتقدانه و در عين حال مسئولانه» جامعه دانشجويي، به تبيين ريشه‌ها و عوامل حوادث دردناک غزه پرداختند و تأکيد کردند: اين جنايات خارج از تصور،  واقعيت ذاتي رژيم گرگ‌صفت و کودک‌کشي است که تنها علاجش نابودي و از بين رفتن است البته تا آن هنگام، مقاومت قاطع و مسلحانه فلسطيني‌ها و گسترش آن به کرانه باختري، تنها راه مقابله با اين رژيم وحشي است. ضمن اينکه دفاع وقيحانه آمريکا و غرب از جنايات صهيونيستها بايد به عنوان يک تجربه مهم، در «شناخت، نگاه و برخورد» همه‌ي ما با غرب اثر بگذارد و بفهميم که واقعيت‌ها و حقيقت آمريکا، همين است و ملت ايران نيز روز قدس با خروش عظيم خود، نشان مي‌دهد  که يار مظلوم و دشمن ظالم است

متن محور بندي شده بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي بدين شرح است:

 

 بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحيم‌‌

 و الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

 

روحيه‌‌ي پرنشاط و مطالبه‌‌گر در مجموعه‌‌ي دانشجويي کشور

خداي متعال را شکرگزاريم از اينکه در اين برهه‌‌ي از زمان، کشور ما شاهد يک مجموعه‌‌ي جوانِ مؤمن و پرشور و پرانگيزه و صاحب منطق و فکر در زمينه‌‌ي مسائل اساسي کشور است. امروز جلسه‌‌ي ما بسيار جلسه‌‌ي خوبي بود؛ دو بخش دارد اين مسئله: يک بخش مربوط به جزئيات بيانات دوستاني است که اينجا بيان کردند؛ خب، مطالب خوب و مفيد گفته شد؛ ممکن است بنده‌‌ي حقير با بعضي از اين بيانات موافق باشم، با بعضي موافق نباشم؛ بحثِ محتواها يک بخش از مسئله است. آن بخشي که به نظر من مهم و در خور ستايش و تقدير است، عبارت است از «روحيه‌‌ي پرنشاط و مطالبه‌‌گر در مجموعه‌‌ي دانشجويي» که در بيانات اين جمع معدود و محدود خودش را نشان داد؛ اين مهم است. ممکن است [از] آنچه در اين مطالبات وجود دارد، بعضي منطقي نباشد، بعضي قابل تحقق نباشد، بعضي مورد قبول نباشد؛ اما نَفْس اين روحيه‌‌ي مطالبه‌‌گري و انگيزه براي خواستن و فکر کردن و پيشنهاد دادن و انتقاد کردن، مطلوب است. البته در همه‌‌ي امور بايد اخلاق را، ديانت را، حدود شرعي را رعايت کرد؛ از بي‌‌انصافي بايد پرهيز کرد؛ از «قول بغير علم» بايد اجتناب کرد؛ اينها به جاي خود محفوظ؛ آنچه مهم است، اين است که جوان دانشجوي ما بايد مطالبه‌‌گر، پرانگيزه، پرنشاط، حاضر در صحنه و ناظر به مسائل کشور باشد؛ و من اين را امروز مشاهده ميکنم که بحمدالله هست.

  خب، چند دقيقه را صرف کنيم براي پرداختن به بعضي از مطالبي که دوستان بيان کردند. مطلب اول همين که عرض کرديم؛ من از روحيه‌‌ي جوانان دانشجويمان - که عمدتاً نمايندگان تشکلها بودند - خرسند شدم و خدا را شکر ميکنم که در اينها، انسان احساس نشاط، حرف، انگيزه و مطالبه‌‌گري ميکند؛ و اميدواريم که ان‌شاءالله اين روحيه در شماها باقي بماند تا آن‌‌وقتي‌‌که خود شماها مسئول امور خواهيد شد؛ چون بالاخره در آينده، مسئولين امور و مديران کشور همين شماها هستيد ديگر، ان‌شاءالله همين روحيه [و] نگاه منتقدانه و مطالبه‌‌گرانه و همراه با احساس تکليف و وظيفه، در شما باقي بماند؛ که اگر اين شد، کشور نجات پيدا خواهد کرد.

 

علمِ نافع؛ علمي که به کار کشور بيايد و مفيد براي حل مشکلات کشور باشد

دوستان چند مطلب را گفتند که به‌‌نظر من درخور توجه و مهم بود؛ اين مسئله‌‌ي «نگاه به علم، بدون توجه به فايده‌‌ي علم براي کشور» که در بيانات چند نفر از دوستان تکرار شد، کاملاً حرف درستي است و مکرر اين را ما هم گفته‌‌ايم. کار علمي و تلاش علمي، امروز در کشور و در دانشگاه‌‌ها و پژوهشگاه‌‌هاي ما تلاش زنده و موفق و مورد تحسيني است، منتها همه بايد توجه داشته باشند که علم، مقدمه‌‌ي عمل است؛ علمِ نافع عبارت است از آن علمي که به کار کشور بيايد و مفيد براي حل مشکلات کشور باشد. صِرف اينکه فرض کنيد مقاله‌‌مان در پايگاه‌‌هاي آي‌‌اِس‌‌آي(۱) و امثال آن در دنيا منتشر ميشود، يا حتي مرجع قرار ميگيرد، اين يک تمجيد علمي هست، اما مطلوب نهايي نيست؛ کار علمي بايد ناظر به نيازهاي کشور باشد؛ اين را دوستان گفتند، من هم تأکيد مي‌کنم. مسئولين آموزش عالي و مديران ارشد حضور دارند، ان‌شاءالله به اين نکته توجه کنند.

 

گاه به فرهنگ به‌‌عنوان يک مسئله‌‌ي اصيل و مسئله‌‌ي حياتي

يک نکته‌‌ي ديگري که در بيانات بود و نکته‌‌ي درستي است و مي‌خواهم روي آن تأکيد کنم، ارتباط بين شيوه‌‌هاي مديريت اقتصادي و فرهنگ جامعه است. اينکه «در دهه‌‌ي ۷۰ ما مسئله‌‌ي تهاجم فرهنگي را مطرح کرديم درحالي‌‌که تهاجمْ تهاجم اقتصادي بود» اين حرف درستي است؛ ما اين را رد نمي‌کنيم؛ لکن نگاه به فرهنگ به‌‌عنوان يک مسئله‌‌ي اصيل و مسئله‌‌ي حيا��ي، حتماً بايستي مورد توجه همه در همه‌‌ي سطوح باشد. همان‌‌وقت اعتراضهايي به شيوه‌‌هاي مديريت اقتصادي هم مي‌شد؛ اما آنچه اهميت داشت و امروز هم حائز اهميت است، نگاه به جهت‌‌گيري‌‌هاي فرهنگي است. البته ما قبول داريم که شيوه‌‌ي مديريت اقتصادي تأثيراتي بر روي فرهنگ مي‌گذارد، همچنان‌‌که عکس قضيه هم صادق است.

 

توجه ويژه به مساله ازدواج جوانان و تلاش براي رفع موانع آن

يک مسئله که به‌‌صورت حاشيه‌‌اي مطرح شد و به‌‌نظر من حاشيه‌‌اي نيست و مسئله‌‌ي مهمي است، مسئله‌‌ي ازدواج جوانها است؛ انتظار داشتيم که اين‌‌جور عکس‌‌العمل نشان بدهيد؛(۲) مسئله‌‌ي ازدواج جوان‌ها مسئله‌‌ي مهمي است. من از اين بيم دارم که نگاه بي‌‌تفاوت نسبت به مسئله‌‌ي ازدواج - که متأسفانه امروز کم و بيش اين نگاه بي‌‌تفاوت وجود دارد - در آينده تبعات سختي را براي کشور به‌‌وجود بياورد. خب، حالا شما مسئله‌‌ي سربازي را مطرح کرديد؛ به‌‌نظر من، سربازي مسئله‌‌ي مشکلي نيست؛ مي‌شود در آن زمينه هم فکر کرد، کار کرد؛ راه حل مشکل سربازي به‌‌عنوان يک مانع در امر ازدواج، اين نيست که ما مدت زمان سربازي را کوتاه کنيم؛ مي‌توان شيوه‌‌هاي ديگري را به‌‌کار گرفت؛ لکن اين يک مسئله است. انگيزه براي ازدواج، بايد تبديل بشود به يک اقدام عملي؛ يعني ازدواج بايد تحقق پيدا بکند. اينکه خداي متعال ميفرمايد: اِن يکونوا فُقَرآءَ يغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه،(۳) اين يک وعده‌‌ي الهي است؛ ما بايد به اين وعده، مثل بقيه‌‌ي وعده‌‌هاي الهي که به آن وعده‌‌ها اطمينان ميکنيم، اطمينان کنيم. ازدواج و تشکيل خانواده، موجب نشده است و موجب نمي‌شود که وضع معيشتي افراد دچار تنگي و سختي بشود؛ يعني از ناحيه‌‌ي ازدواج کسي دچار سختي معيشت نمي‌شود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشايش هم ايجاد کند. محيط دانشجويي محيط خوبي و مناسبي است براي زمينه‌‌سازي ازدواج. به نظر من بر روي مسئله‌‌ي ازدواج جوانها، خود جوانها، اولياي خانواده‌‌هايي که جوانها متعلق به آنها هستند، و مسئولان ذي‌‌ربط مرتبط با دانشگاه، فکر کنند و تصميم بگيرند؛ نگذاريم سن ازدواج - که امروز متأسفانه بالا رفته؛ بخصوص در مورد دختران - ادامه پيدا بکند. بعضي از تصورات و سنتهاي غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اينها دست‌‌وپاگير است، مانع از رواج ازدواج جوانها است؛ اين سنتها را بايد عملاً نقض کرد. شما که جوانيد، مطالبه‌‌گريد، پرنشاطيد، پيشنهادکننده‌‌ي نقض خيلي از عادتها و سنتها هستيد، به نظر من اين سنتهاي غلطي را هم که در زمينه‌‌ي ازدواج وجود دارد، بايستي شماها نقض کنيد؛ اين هم يک مسئله است که من تأکيدِ آن را لازم ميدانم. البته در گذشته معمول بود که براي ازدواج، افراد خير و مؤمني پيدا ميشدند، واسطه‌‌گري ميکردند، دخترهاي مناسب را، پسرهاي مناسب را، معرفي ميکردند، ازدواجها را راه مي‌‌انداختند؛ اين کارها بايد انجام بگيرد؛ بايد واقعاً در جامعه يک حرکتي در اين زمينه به‌‌وجود بيايد.

 

همه بايد تحليل سياسي داشته باشند و قرار نيست منتظر تحليل رهبري بمانند!

يک نکته‌‌ي ديگري که در بيانات بعضي از دوستان بود در سؤالاتي هم که دانشجويان از من به‌‌صورت تقديري کردند [بود] - سؤال شده است از دانشجويان که اگر شما در اين جلسه بوديد چه مي‌گفتيد؛ جوابهايي آمده؛ يک کتاب صد صفحه‌‌اي يا بيشتر براي ما آوردند که نظرات دانشجويان است؛ آنجا هم ديدم اين سؤال مطرح است - (۴) که مواضع سياسي افراد دانشجو يا تشکلهاي دانشجويي چگونه بايد منطبق با نظرات رهبري باشد؟ که اين سؤال در اينجا هم به يک شکلي مطرح شد. به‌‌نظر من اين سؤال خيلي سؤال موجهي نيست؛ اين‌‌جور نيست که همه‌‌ي مواضعي که آحاد مردم - از جمله دانشجويان که جزو قشرهاي پيشرو هستند - اتخاذ ميکنند، بايستي الگوگرفته و برگردان نظراتي باشد که رهبري ابراز ميکند؛ نه، شما به‌‌عنوان يک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، بايد نگاه کنيد، تکليفتان را احساس کنيد، تحليل داشته باشيد - که من حالا عرض خواهم کرد - نسبت به اشخاص، نسبت به جريانها، نسبت به سياستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشيد، نظر داشته باشيد.

اين‌‌جور نيست که شما بايد منتظر بمانيد، ببينيد که رهبري درباره‌‌ي فلان شخص، يا فلان حرکت، يا فلان عمل، يا فلان سياست چه موضعي اتخاذ ميکند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گيري کنيد؛ نه، اينکه کارها را قفل خواهد کرد. رهبري وظايفي دارد، آن وظايف را اگر خداي متعال به او کمک کند و توفيق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظايفي داريد؛ به صحنه نگاه کنيد، تصميم‌‌گيري کنيد؛

 

تحليل سياسي با معيار تقوا و بدون گرايش به هواي نَفْس

منتها معيار عبارت باشد از تقوا؛ معيار، تقوا باشد. تقوا يعني اسير هواي نَفْس نشدن در جانب‌‌داري و طرف‌‌داري يا در مخالفت و معارضه، در انتقاد يا در تمجيد؛ اين را رعايت کنيد. اگر اين رعايت شد، هم انتقاد خوب است، هم جانب‌‌داري و تمجيد خوب است: از شخص، از دولت، از فلان جريان سياسي؛ از فلان حادثه‌‌ي سياسي؛ هيچ اشکالي ندارد. البته اگر در يک زمينه‌‌اي نظري هم از سوي اين حقير ابراز شد، آن کساني که حسنِ‌‌ظن دارند و اين نظر را قبول دارند، ممکن است اين هم يکي از عواملي باشد که در تشخيص آنها دخالت خواهد داشت؛ لکن اين به معناي اين نيست که وظيفه‌‌ي افراد در مورد موضع‌‌گيري‌‌ها و در مورد اظهارنظرها ساقط بشود؛ نه، هرکسي نگاه کند [و وظيفه‌‌اش را انجام بدهد]. عرض کردم معيار اين است که با رعايت تقوا باشد؛ يعني بدون گرايش به هواي نَفْس؛ اگر انتقاد ميکنيم، اگر طرف‌‌داري و جانب‌‌داري ميکنيم، اگر يک حرکت را، يک سياست را تأييد ميکنيم يا اگر رد ميکنيم، واقعاً از روي احساس وظيفه و تکليف و بدون دخالت دادن اغراض نفساني [باشد]؛ اين هم يک نکته‌‌ي ديگر.

يکي از دوستان هم گفتند که خواب از چشم دانشجويان ربوده شده. اين خيلي خوب است؛ واقعاً اگر چنانچه اين‌‌جور باشد که نگراني‌‌ها دانشجو را اين‌‌جور حساس بکند؛ البته اميدواريم خوابتان را بموقع و کامل انجام بدهيد! اين تعبيرِ «خواب از چشم ربوده شدن» تعبير خوبي است؛ اگر واقعاً اين‌‌جور باشد، ما خيلي خرسند ميشويم. اين حالت نگراني و دغدغه نسبت به حوادث، موجب ميشود که با چشم باز مسائل را نگاه کنيد.

 

قشر دانشجو نمايشگر وجدان بيدار ملت و جهت‌‌گيري‌‌هاي آن

اما آنچه من يادداشت کردم که عرض بکنم، دو سه بخش دارد که، هر بخش را به‌‌نحو متناسب با وقت عرض ميکنم. اولاً دانشجو را ما جزو مجموعه‌‌هاي نمايشگرِ وجدان بيدار ملت و کشور به‌‌حساب بياوريم که واقع قضيه همين است. اگر دانشجويان در يک جامعه‌‌اي جهت‌‌گيري‌‌اي داشته باشند و حرکتي بکنند و خواستي داشته باشند، اين نشان‌‌دهنده‌‌ي گرايش عمومي جامعه است؛ در همه‌‌جاي دنيا هم همين‌‌جور است. دانشجو در واقع جزو مجموعه‌‌هايي است که وجدان بيدار ملت را و جهت‌‌گيري‌‌هاي آن را نشان ميدهد،

 

لزوم برخورد آگاهانه دانشجويان با مسايل مختلف جامعه

لذا بايد دانشجو خيلي آگاهانه با مسائل برخورد کند؛ وضعيت خود را، وضعيت محيط خود را، تهديدها را، فرصتها را، دشمنها را، دشمني‌‌ها را بايد بشناسد. [البته ]انتظار اين را نداريم که دانشجو از درس و بحث و کار گوناگون، بزند و فقط به کار سياسي بپردازد؛ نه، اين [منظور] نيست؛ انتظار داريم که با چشم باز، با نگاه روشن، با احساس تکليف و با انگيزه به مسائل نگاه کند؛ اين انتظار ما از دانشجو است.

 

جنايات در غزه؛ نشان‌‌دهنده‌‌ي واقعيت رژيم صهيونيستي

بعضي از مسائل امروز که با اينها مواجه هستيم، مسائل مربوط به محيط پيراموني ما است، مسائل منطقه است. مسائل منطقه از مسائل کشور جدا نيست؛ که يک مسئله‌‌ي اساسي و مهم امروز، همين مسئله‌‌ي فلسطين و مسئله‌‌ي غزه است. خب، مسائل غزه و مصائبي که بر مردم غزه امروز دارد ميگذرد - که اين‌‌جور کارها سابقه هم دارد - از دو منظر بايد مورد توجه قرار بگيرد: يک منظر اين است که اين نشان‌‌دهنده‌‌ي واقعيت رژيم صهيونيستي است؛ رژيم صهيونيستي اين است؛ اين به نظر من آن بخش نه‌‌چندان مهم مسئله است. رژيم صهيونيستي يک رژيمي است که از اولِ تولد نامشروع خود، بنا را گذاشته است بر خشونت آشکار، ان��ار هم نميکنند؛ بنا را گذاشتند بر مشت آهنين، همه جا هم ميگويند، افتخار هم ميکنند، سياستشان هم همين است. از سال ۱۹۴۸ که اين رژيم جعلي به‌‌طور رسمي به‌‌وجود آمد تا امروز، ۶۶ سال است که سياست رژيم صهيونيستي همين است. البته تا قبل از اينکه اين رژيم رسماً هم شناخته بشود و استعمارگرها آن را بر دنيا و بر منطقه تحميل کنند، صهيونيست‌‌ها در فلسطين جنايتهاي زيادي کردند؛ لکن اين ۶۶ سال، به‌‌عنوان يک نظام سياسي هر کار توان��تند انجام دادند و هر خشونتي که به ذهن ميگنجيد که يک دولت ميتواند نسبت به يک مردمي انجام بدهد، اينها انجام دادند؛ هيچ ابايي هم ندارند؛ اين واقعيت رژيم صهيونيستي است؛

 

علاجي جز از بين رفتن رژيم صهيونيستي وجود ندارد

علاجي هم ندارد جز از بين رفتن اين رژيم. از بين رفتن رژيم صهيونيستي هم به‌‌هيچ‌‌وجه به معناي قتل‌‌عام کردن مردم يهودي در آن منطقه نيست؛ يعني اين منطقي که امام بزرگوار مطرح کردند که «اسرائيل بايد از بين برود»،(۵) يک منطق انساني است؛

ما سازوکار عملي آن را هم به دنيا ارائه کرديم، که کسي هم نتوانست هيچ ايراد منطقي بگيرد. ما گفتيم از اين مردمي که در اين منطقه زندگي ميکنند و اهل اينجا هستند و متعلق به خود اينجا هستند، يک نظرسنجي و نظرخواهي بشود؛ يعني يک رفراندمي انجام بگيرد، رژيم حاکم بر اين منطقه را رفراندم معين کند، مردم معين کنند؛ معناي از بين رفتن رژيم صهيونيستي يعني اين؛ سازوکار آن اين است؛ يک کاري است که منطق امروز دنيا آن را درک ميکند و ميفهمد و مي‌‌پسندد و کاري است عملي. ما حتي شکل آن را هم در ارتباط با سازمان ملل و بعضي از مراجع بين‌‌المللي تعيين کرديم و ابراز کرديم، محل بحث هم واقع شد؛ يعني اين رژيم وحشي و گرگ‌‌صفت که سياستش اين است که با مشت آهنين، با بي‌‌رحمي و سنگ‌‌دلي با مردم رفتار بکند و آدم‌‌کشي و کودک‌‌کشي و حمله‌‌ي به مناطق و ويرانگري اصلاً برايش مهم نيست و انکار هم نمي‌کند، علاجش جز از بين رفتن و نابود شدن نيست؛ که اگر ان‌شاءالله آن روز فرارسيد و نابود شد، که چه بهتر؛ [اما] تا وقتي که اين رژيم جعلي سرِپا است و نابود نشده است، علاج چيست؟ علاج، مقاومت قاطع و مسلحانه‌‌ي در مقابل اين رژيم است؛ در مقابله‌‌ي با رژيم صهيونيستي، بايد از سوي فلسطيني‌‌ها دست قدرت نشان داده بشود.

 

کسي گمان نکند که اگر چنانچه موشکهاي غزه نبود، رژيم صهيونيستي کوتاه مي‌‌آمد!

کسي گمان نکند که اگر چنانچه موشکهاي غزه نبود، رژيم صهيونيستي کوتاه مي‌‌آمد؛ نخير. حالا شما نگاه کنيد ببينيد در کرانه‌‌ي باختري چه ميکنند! در کرانه‌‌ي باختري که موشکي وجود ندارد، سلاحي وجود ندارد، تفنگي وجود ندارد؛ آنجا تنها ابزار و سلاح مردم، سنگ است؛ ببينيد آنجا رژيم صهيونيستي  دارد چه‌‌کار ميکند: هرچه از دستش بر بيايد، خانه‌‌هاي مردم را خراب مي‌کند، باغهاي مردم را خراب مي‌کند، زندگي مردم را نابود ميکند، آنها را به خواري و ذلت ميکشاند، تحقير ميکند؛ اگر لازم شد آب را رويشان ميبندد، برق را رويشان ميبندد؛ کسي مثل ياسر عرفات را که اين‌‌همه با صهيونيست‌‌ها همراهي کرد، نتوانستند تحمل کنند، محاصره‌‌اش کردند، تحقيرش کردند، مسمومش کردند، نابودش کردند. اين‌‌جور نيست که اگر چنانچه دست قدرت در مقابل صهيونيست‌‌ها نشان ندهيم، آنها به کسي رحم کنند، ملاحظه‌‌ي کسي را بکنند، حق کسي را رعايت کنند، ابداً؛ تنها علاجي که تا قبل از نابودي اين رژيم وجود دارد عبارت است از اينکه فلسطيني‌‌ها بتوانند قدرتمندانه برخورد کنند؛ اگر قدرتمندانه برخورد کردند، احتمال اينکه طرف مقابل - که همين رژيم گرگ‌‌صفتِ خشن است - کوتاه بيايد، وجود دارد؛ کمااينکه الان دارند با همه‌‌ي توان دنبال آتش‌‌بس ميگردند؛ يعني بيچاره شدند. آدم‌‌کشي ميکند، کودک‌‌کشي ميکند، قساوت بيرون از حد و اندازه‌‌ي معقول بشري نشان ميدهد، اما در عين حال عاجز هم هست؛ يعني در يک محذور، در يک گرفتاري سخت گرفتار است؛ لذا دنبال آتش‌‌بس است.

 

کرانه‌‌ي باختري هم بايد مثل غزه بايد مسلح بشود

لذا بنده عقيده‌‌ام اين است، اين اعتقاد ما است که کرانه‌‌ي باختري هم مثل غزه بايد مسلح بشود. دست قدرت [لازم است‌‌]. کساني‌‌که علاقه‌‌مند به سرنوشت فلسطينند، اگر مي‌توانند کاري بکنند، کار اين است؛ در آنجا هم بايد مردم را مسلح کنند. تنها چيزي که ممکن است از محنت فلسطيني‌‌ها بکاهد، عبارت است از همين که دست قدرت داشته باشند، بتوانند قدرت‌‌نمايي بکنند؛ والا با برخورد رام و مطيع و سازش‌‌کارانه، هيچ کاري به نفع فلسطيني‌‌ها انجام نخواهد گرفت و از خشونت اين موجود خشن و خبيث و گرگ‌‌صفت چيزي کاسته نخواهد شد.

 

در روز قدس، دنيا خروش عظيم ملت ايران را خواهد ديد

البته وظيفه‌‌ي مردم دنيا حمايت سياسي هم هست، در اين هيچ ترديدي نيست؛ کمااينکه امروز شما مشاهده ميکنيد که در کشورهاي اسلامي، حتي در کشورهاي غير اسلامي، حرکتهاي مردمي وجود دارد؛ ان‌شاءالله در روز قدس هم دنيا خروش عظيم ملت ايران را خواهد ديد؛ ملت ايران ان‌شاءالله در روز قدس نشان خواهد داد که چقدر انگيزه نسبت به فلسطين [در ايران‌‌] موج ميزند. حالا يک عده‌‌اي خواستند با شعار «نه غزه، نه لبنان»، عکس اين را نشان بدهند؛ نه، ملت ايران معتقد به دفاع از مظلوم [است‌‌]؛ کونوا لِلظالِمِ خَصماً و لِلمَظلومِ عَوناً؛(۶) اين خواست ملت ايران است که ان‌شاءالله نشان داده خواهد شد. اين يک منظر و يک نگاه به قضيه‌‌ي غزه است.

 

حمايت صريح غرب از جنايات رژيم صهيونيستي

لکن آنچه به‌‌نظر من از اين نگاه مهم‌‌تر است، اين است که توجه کنيم که امروز دنياي استکبار و در رأس آنها آمريکا از اين فاجعه‌‌آفريني، از اين جنايت، از اين خشونت غير قابل توصيف حمايت ميکنند، دفاع ميکنند. به‌‌نظر من، اين يک نگاه عميق‌‌تري به مسئله است؛ اين مهم است، روي اين بايد تکيه کرد. امروز قدرتهاي سلطه‌‌گر غربي - يعني چند دولت بزرگ و ثروتمند و مقتدر غربي که در رأس آنها آمريکا است، پشت سرش هم انگليس خبيث - محکم ايستاده‌‌اند براي اينکه از اين رژيم غاصب و ظالم و سنگدل دفاع کنند؛ اين خيلي مسئله‌‌ي مهمي است. صريح دارند حمايت ميکنند. از چه حمايت ميکنند؟ از اين فاجعه‌‌آفريني که هيچ انسان باانصافي، هيچ انسان متعارف و معمولي‌‌اي نميتواند بي‌‌تفاوتي در مقابل اين جنايات را قبول بکند. يک منطقه‌‌ي کوچک، يک وجب زمين به نام غزه، اين‌‌جور هواپيماها، موشکها، نيروي زميني، تانکها [به آن حمله کنند]، انواع و اقسام آتش‌‌باري نسبت به اين مردم صورت بگيرد؛ واقعاً چيز عجيبي است. اين همه کودک کشته بشود، اين همه خانه ويران بشود، زندگي مردم در خانه‌‌ي خودشان اين‌‌قدر تلخ و همراه با زجر و شکنجه باشد، آن‌‌وقت حضرات از اين حمايت کنند، از اين دفاع کنند. با چه منطقي؟ با منطق مسخره‌‌ي آقاي رئيس جمهور آمريکا که ميگويد اسرائيل حق دارد از امنيت خودش دفاع کند! خب فلسطيني‌‌ها حق ندارند از امنيت خودشان دفاع کنند؟ آيا اينکه يک دولتي براي آنچه امنيت خود مينامد، زندگي مردمي را که در محاصره‌‌ي ظالمانه‌‌ي او به سر ميبرند و عکس‌‌العملي نشان نميدهند، اين‌‌جور تهديد بکند، اين منطق قابل قبولي است؟ کسي اين را قبول ميکند؟ تاريخ چگونه قضاوت خواهد کرد در مقابل اين منطق؟ مسئولين اين کشورهاي مستکبر نميفهمند  که با اين حمايتها، چه دارند ميکنند با آبروي خودشان و آبروي کشورهايشان و رژيمهايشان در تاريخ! با کمال وقاحت مي‌‌ايستند و ميگويند ما از اسرائيل حمايت ميکنيم؛ هيچ اشاره‌‌اي نميکنند به اينکه چه اتفاقي دارد در منطقه مي‌‌افتد و چه فاجعه‌‌آفريني‌‌اي دارد به‌‌وسيله‌‌ي اين عنصر مخرب و عنصر خطرناک اتفاق مي‌‌افتد.

 

منطق ليبرال دموکراسي از کمترين ارزش اخلاقي برخوردار نيست

اين نشان‌‌دهنده‌‌ي اين است که امروز منطق ليبرال‌‌دموکراسي - اين منطق و نظام فکري که امروز کشورهاي غربي بر اساس آن دارند هدايت و اداره ميشوند - از کمترين ارزش اخلاقي برخوردار نيست. هيچ ارزش اخلاقي در آن وجود ندارد، احساس انسانيت در آن وجود ندارد؛ در واقع دارند خودشان را رسوا ميکنند، دارند خودشان را در مقابل نگاه قضاوتگرِ امروز ملتهاي دنيا و فرداي تاريخ، رسوا ميکنند. ما اين را به‌‌عنوان يک تجربه‌‌ي مهم بايد براي خودمان حفظ کنيم و آمريکا را بشناسيم. آمريکا اين است، نظام ليبرال‌‌دموکراسي اين است. اين در عمل ما، در قضاوت ما، در برخورد ما، اثر خواهد گذاشت و بايد اثر بگذارد. آن [جبهه‌‌اي‌‌] که امروز در مقابل ن��ام جمهوري اسلامي قرار گرفته است و در قضاياي مختلف، در چالش با نظام جمهوري اسلامي است، يعني دولت ايالات متحده‌‌ي آمريکا و دنباله‌‌روانش، اين هستند، واقعيتشان اين است، حقيقتشان اين است: نسبت به کشتار انسانها و نسبت به کشتار مردم بي‌‌دفاع هيچ حساسيتي که ندارند هيچ، از ظالم و مرتکب جنايت دلخراش و جنايتهاي بزرگ - مثل آنچه امروز در غزه دارد ميگذرد - دفاع و حمايت هم ميکنند. اين بايد براي ما يک معيار باشد. يعني ملت ايران، دستگاه فکري ما، دانشجويان ما، روشنفکران ما، نبايد اين را فراموش بکنند؛ آمريکا اين است؛ نظام قدرت غربي و پايه‌‌ي فکري او که ليبرال‌‌دموکراسي است اين است؛ اين امروز در مقابل نظام اسلامي قرار دارد.

 

جنايت در غزه، نشان از عدم اعتقاد غرب به حقوق بشر

امروز بي‌‌اعتناترين سياستمداران دنيا به حقوق بشر، همين‌‌هايي هستند که مديريت اين چند کشور را برعهده دارند؛ مطلقاً اعتقاد به بشر و حقوق بشر و انسان و انسانيت ندارند؛ رفتار آنها در غزه و امثال اين حوادث، اين را دارد اثبات ميکند. اينها هيچ اعتقادي ندارند: نه به حقوق بشر اعتقاد دارند، نه به حرمت انسان و کرامت انسان اعتقاد دارند، نه به رأي ملتها اعتقاد دارند؛ به هيچ چيز اعتقاد ندارند. تنها چيزي که اينها قبول دارند، عبارت است از پول و زور؛ هيچ منطق ديگري وجود ندارد. هرچه هم راجع به مسئله‌‌ي آزادي و حقوق بشر و مانند اينها بر زبان اينها جاري بشود، به نظر من مسخره کردن آزادي است؛ تمسخرکردنِ حقوق بشر است.

 

بايد تحليل درستي از رفتار امروز غرب داشته باشيم

خب حالا اين را ما به‌‌عنوان يک نصيحتي به آمريکا و به رئيس جمهور آمريکا و به دولتمردان آمريکا نميگوييم، معلوم است؛ اين را براي خودمان داريم ميگوييم که در تحليل‌‌هايمان، در قضاوتهايمان، در عملکردمان بفهميم با چه کسي طرفيم و اينهايي که در مقابل ما قرار ميگيرند چه کساني هستند؛ تَهِ فکرشان چيست؛ ما بايد تکليف خودمان را مشخص بکنيم. آنچه مهم است اين است که ما تحليل درستي از رفتار امروز غرب داشته باشيم.

 

سياست کلان نظام سلطه، عبارت است از بردگي ملتها و تسلط بر سرنوشت آنان

مواجهه‌‌ي آنها با جمهوري اسلامي ايران و با انقلاب اسلامي و با حرکت اسلامي و بيداري اسلامي، يک بخشي از سياستهاي کلان آنها است. سياست کلان نظام سلطه، عبارت است از بردگي ملتها و تسلط بر سرنوشت ملتها بدون اينکه کمترين اعتنايي به مصالح ملتها و خواسته‌‌ي آحاد ملتها داشته باشند؛ اين سياست کلان استکبار است؛ به اين بايد توجه داشت.

 

نگاه ضد غربي و ضد آمريکايي در انقلاب اسلامي، محصول محاسباتي منطقي و عقلاني

شعارهاي ضد آمريکايي، شعارهاي ضد غربي، شعارهاي ضد استکبار در کشور ما، ناظر به اين حقيقت است. يک عده‌‌اي بمجرد اينکه شعار ضد غربي يا ضد آمريکايي مي‌‌شنوند، فوراً تصورشان اين نباشد که يک کار تعصب‌‌آميز يا بدون يک منطق فکري دارد انجام ميگيرد؛ نه، اين نگاه ضد غربي و ضد آمريکايي در انقلاب اسلامي، متکي است به يک تجربه‌‌ي درست، به يک نگاه عقلاني درست، به يک محاسبه‌‌ي صحيح. من آن روز اينجا به مجموعه‌‌ي دست‌‌اندرکاران و مجريان و کارگزاران کشور گفتم،(۷) هدف اساسي دشمن اين است که در دستگاه محاسباتي ما اختلال ايجاد بکند. دستگاه محاسباتي وقتي دچار اختلال شد، از داده‌‌هاي درست، خروجي‌‌هاي غلط به‌‌دست خواهد آورد؛ يعني تجربه‌‌ها هم ديگر به درد او نخواهد خورد. وقتي دستگاه محاسباتي خوب کار نکرد، درست کار نکرد و محاسبه درست انجام نگرفت، تجربه‌‌ها هم ديگر به کار نمي‌‌آيد.

 

جنايات غرب و آمريکا در تاريخ معاصر سرزمين ايران

خب، شما نگاه کنيد در کشور خود ما، برخورد غربي‌‌ها و دست‌‌اندرکاران تمدن کنوني غرب در طول اين صدسال اخير، هشتاد نود سال اخير، با کشور ما چگونه بوده. ما اين‌‌همه تجربه‌‌ي ضربه زدن از سوي غرب داريم. عده‌‌اي هستند در کشور - روشنفکران غرب‌‌گرا، غرب‌‌زده، دلباخته‌‌ي غرب - اين تجربه‌‌ها در مقابل چشم آنها است، [اما] از اين تجربه‌‌ها درس نميگيرند. خب، آنها ديدند که غربي‌‌ها رضاخان را آوردند بر اين کشور مسلط کردند و ديکتاتوري عجيب‌‌وغريب رضاخاني، به‌‌وسيله‌‌ي انگليس‌‌ها در اين کشور برپا شد - آمدند يک عنصرِ قلدرِ بي‌‌منطقِ بي‌‌اعتناي به اصالتهاي کشور را بر اين کشور مسلط کردند - بعد هم در دهه‌‌ي ۲۰، همان قدرتها آمدند ايران را اشغال کردند، در واقع به يک معنا بين خودشان تقسيم کردند؛ همانها آمدند نفت را بردند و قراردادهاي ظالمانه را بر اين کشور تحميل کردند؛ همانها کودتاي بيست‌‌وهشتم مرداد را راه انداختند و يک دولت ملي را - که با همه‌‌ي عيوبي که داشت بالاخره برخاسته‌‌ي از آراء مردم بود - ساقط کردند و نابود کردند؛ همانها نهضت ملي نفت را به انحراف کشاندند و مجدداً سلطه‌‌ي بر منابع طبيعي و مادي ما را به دست گرفتند؛ همانها در يک مدت طولاني، ديکتاتوري محمدرضا را بر اين کشور تثبيت کردند و از آن با همه‌‌ي وجود حمايت کردند؛ در دوران حکومت سي‌‌وچند ساله‌‌ي محمدرضا بر کشور، چوب حراج به ثروت مادي و معنوي ما زده شد، پدر اين ملت را در آوردند، در فقر نگه داشتند، در جهل نگه داشتند، فساد عمومي در تمام ارکان اين کشور به راه انداختند، فرهنگ کشور را، دين مردم را، همه چيز را در واقع از بين بردند، اين با پشتيباني و حمايتِ همين دولتهاي غربي بود؛ در مقابله‌‌ي با انقلاب ملت ايران و حرکت عظيم ملت ايران، هرچه توانستند کارشکني کردند؛ از صدام حسين حمايت کردند، دفاع کردند - با اينکه خودشان صدام را هم قبول نداشتند، اما چون صدام در مقابل جمهوري اسلامي بود، هرچه توانستند به صدام کمک کردند - همين غربي‌‌ها، همين انگليس، همين آمريکا، همين فرانسه: بمب شيميايي دادند، امکانات گوناگون نظامي در اختيارش گذاشتند؛ خب اينها تجربه‌‌هاي ما است. روشنفکر غرب‌‌زده، چون دستگاه محاسباتي‌‌اش دستگاه اختلال‌‌يافته‌‌اي است، از اين تجربه‌‌ها استفاده نميکند، بهره نميبرد، استنتاج درست نميکند.
 

احياي عقلانيت صحيح در کشور؛ يکي از مهم‌‌ترين خدمات انقلاب اسلامي

يکي از مهم‌‌ترين خدمات انقلاب اسلامي، احياي عقلانيت صحيح در کشور بود. اينکه شما جوان دانشجو مي‌‌آييد مسائل منطقه را تحليل ميکنيد، با نگاه موشکافانه مسائل را مي‌‌بينيد، دشمن را معرفي ميکنيد، حوادث منطقه را تحليل ميکنيد و مي‌‌ايستيد، اين نشان دهنده‌‌ي حيات عقلاني يک کشور است؛ اين را انقلاب به ما داد.

 

امروز بعضي‌‌ها باز دلشان مي‌خواهد برگردند به همان شکل سابق. همان جريانهاي غرب‌‌زده - جريانهايي که عاشق غربند، ملت را تحقير ميکنند، داشته‌‌ها را تحقير ميکنند، فرهنگ و هويت ملي را تحقير ميکنند به نفع مسلطين غربي - دلشان ميخواهد که همانها دوباره بيايند و براي امور کشور، فرهنگ کشور، جهت‌‌گيري کشور، شاخص معين کنند و معرفي کنند. اين عده‌‌اي که امروز در خارج از کشور، در زير پرچم همين دشمنان خوني ملت ايران دارند عليه جمهوري اسلامي کار ميکنند، همين کساني هستند که واقعاً دنبال اين هستند که همان غفلت - غفلتِ محاسباتي - همان اغواي شيطاني که نسبت به عقلانيت اين کشور در يک دوره‌‌اي وجود داشت، همان مجدداً حاکم بشود. در مقابل اينها بايد ايستاد. حرکت حرکت صحيح و عقلاني است.

 

توصيه دانشجويان به تقويت مطالعات ديني و سياسي

آنچه بخصوص در مورد دانشجوها عرض ميکنم. توصيه ميکنم دانشجويان عزيز را به اينکه مطالعات خودشان را، هم در زمينه‌‌هاي مسائل ديني، هم در زمينه‌‌ي مسائل گوناگون سياسي، در کنار کار علمي تقويت کنند. سعي کنيد قدرت تحليل را در خودتان تقويت کنيد. البته من امروز که نگاه ميکنم به بيانات دانشجوها، نکات برجسته و خوبي را مشاهده ميکنم، يعني واقعاً جاي خرسندي و شکرگزاري دارد، لکن هرچه ميتوانيد در اين زمينه بيشتر کار کنيد. حالا ما در بحثهاي امروز نرسيديم به بررسي مسائل گوناگون کشور - که حالا اين بايد بماند براي ديدارهاي ديگري که با دانشجوها يا [ديگر] مجموعه‌‌ها داريم، ان‌شاءالله مطالبي را عرض بکنيم –

 

ارائه تحليل در زمينه‌‌ي مسائل گوناگون کشور به مردم توسط دانشجويان

[لکن‌‌] دانشجو بايد در زمينه‌‌ي مسائل گوناگون کشور، مسائل اجتماعي، مسائل اقتصادي، مسائل سياسي، تحليل در اختيا�� مردم بگذارد؛ يعني مردم بايستي بتوانند از تحليل دانشجويان بهره‌‌مند بشوند، استفاده کنند؛ قدرت تحليل دانشجو بايد اين [طور] باشد. اين‌‌هم متکي است به مطالعه؛ بايد مطالعه کنند. اين‌‌جور نباشد که نگاه دانشجو صرفاً نگاه احساسي [باشد]؛ داده‌‌هاي ذهني شما فقط مسائل روزنامه‌‌اي نباشد؛ روي مسائل فکر کنيد، مطالعه کنيد، بحث کنيد. خيلي از اين حرفهايي که دوستان در اينجا گفتند، حرفهايي است که تکليف آنها بايد در خود جلسات دانشجويي و در بحثهاي آزاد دانشجويي معين بشود؛ که من يادداشت کردم، اين «کرسي‌‌هاي آزاد انديشي» که ما مطرح کرديم که مستلزم بحثهاي آزاد دانشجويي در محيط دانشگاه‌‌ها است، بسياري از مسائلي را که در اينجا دوستان مطرح کردند، ميتواند تعيين تکليف کند، روشن کند؛ جهات مثبت و منفي هر مطلبي را در بحثهاي دانشجويي بايد بتوانند به دست بياورند.

 

تقويت "رقابت گفتماني" در محيط دانشجويي با مدارا و تحمل نظر مخالف

يک نکته‌‌ي ديگري که عرض ميکنم، [که‌‌] در محيط دانشجويي، «رقابت گفتماني» چيز خوبي است، درصورتي‌‌که با تحمل مخالف همراه باشد. از وجود مخالف نه بايد انسان تعجب بکند، نه بايد انسان خشمگين بشود، نه بايد انسان بيمناک بشود؛ هيچ‌‌کدام از اين سه حالت در قبال مخالف، قابل قبول نيست.

اگر انسان از داشتن مخالف تعجب بکند، معناي آن اين است که نسبت به خودش خيلي خوشبين است؛ تعجب ميکند که کسي با او مخالف باشد. تعجب ندارد! خب، هر انساني، هر فکري، هر جهتي و جهت‌‌گيري و جرياني، يک عده مخالف دارد، اين‌‌جور هم نيست که بگوييم آن مخالفها خطا ميکنند؛ نه، نقاط ضعفي وجود دارد و آن نقاط ضعف موجب ميشود يک عده‌‌اي مخالفت بکنند. بنابراين وجود مخالف نبايد تعجب ما را برانگيزد؛ همچنان‌‌که نبايد خشم ما را برانگيزد و عصباني بشويم که چرا با ما مخالفند؛ نه، مخالفت قابل فهم است، قابل قبول است. وحشت هم نبايد بکنيم؛ وحشت کردن از وجود مخالف، نشان‌‌دهنده‌‌ي اين است که انسان به استحکام موضع خودش خاطرجمع نيست و اطمينان ندارد؛ نه، منطقي داريم، پايه‌‌هاي اين منطق را محکم ميکنيم، مستحکم ميکنيم، وارد ميدان رقابت گفتماني ميشويم، و بحث ميکنيم؛ روحيه‌‌ي دانشجو بايد چنين چيزي باشد. بنابراين محيطهاي دانشجويي با همين نشاطي که بحمدالله امروز دارند، ادامه‌‌ي کار خواهند داد؛ يکديگر را هم تحمل کنند، باهمديگر حرف بزنند، با هم بحث بکنند، مباني را محکم کنند؛ اساس کار را هم در زمينه‌‌ي عملي، تقوا قرار بدهند و در زمينه‌‌ي فکري، حدومرز اسلامي و شناخت دشمن و شناخت شيوه‌‌هاي دشمني که از سوي دشمن به کار ميرود.

  اميدواريم ان‌شاءالله خداوند متعال همه‌‌ي شماها را موفق بدارد، و وجود شما جوانها را ان‌شاءالله براي پيشبرد اهداف انقلاب محفوظ بدارد، باقي بدارد، توفيقاتتان را ان‌شاءالله روزبه‌‌روز زيادتر کند، و آينده‌‌ي خوبي را شما جوانها ان‌شاءالله براي انقلابتان و براي کشورتان فراهم کنيد.

والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته‌‌

 

 

۱) مؤسسه‌‌ي اطلاعات علمي (ISI)

۲) ابراز خشنودي دانشجويان‌‌

 ۳) سوره‌‌ي نور، بخشي از آيه‌‌ي ۳۲؛ «... اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خويش بي‌‌نياز خواهد کرد ...»

۴) پايگاه اطلاع‌‌رساني KHAMENEI.IR از کاربران خود خواسته بود تا به اين سؤال پاسخ دهند: «اگر شما در ديدار دانشجويي فرصت صحبت با رهبر معظم انقلاب اسلامي را داشتيد، مهم‌‌ترين نکاتي که با ايشان در ميان ميگذاشتيد چه بود؟» و نظرات دريافتي را در قالب کتابي به معظمٌ‌‌له ارائه نمود.

۵) صحيفه‌‌ي امام، ج ۱۵، ص‌‌۱۳۰

 ۶) برگرفته از نهج‌‌البلاغه، نامه‌‌ي ۴۷

 ۷) بيانات در ديدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۳/۴/۱۶)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات