تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۲  ، 
کد خبر : ۲۶۸۲۱۹

منطق نگاه ضد استکباري ملت ايران

بدبینی ایرانیان نسبت به غرب و غرب ستیزی ایرانیان ریشه در عملکرد غرب استعمارگر در قبال ملت این سرزمین دارد و حافظه تاریخی مردم ایران این جنایات را برای همیشه ثبت کرده است.

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / رهبرمعظم انقلاب اسلامي در بخشي از بياناتشان در ديدار دانشجويان، به مسأله نگاه ضداستکباري در ميان ايرانيان اشاره کردند و در اين باره فرمودند: «شعارهاي ضد آمريکايي و ضد غربي و ضد استکباري که در کشور شنيده مي‌شود ناظر به حقيقت و واقعيت وجودي آمريکاست اما برخي به غلط تصور مي‌کنند که اين شعارها، کاري تعصب‌آميز و بدون منطق فکري است. نگاه ضد آمريکايي و ضدغربي در ايران، يک نگاه عقلاني و متکي بر تجربه و محاسبه صحيح است.»

در واقع، بايستي گفت که بدبيني ايرانيان نسبت به غرب و غرب ستيزي آنان، ذاتي آنها نيست يعني اينگونه نيست که ايرانيان به طور ذاتي و ژنتيکي با غرب ضديت داشته باشند، بلکه غرب ستيزي ايرانيان ريشه در عملکرد غربي ها در قبال ايرانيان دارد و اين حقيقت و واقعيتي است که در گذشته ريشه دارد يعني حافظه تاريخي مردم ايران اين بدبيني را در کنج و نهاد خود نهفته دارد و عملکرد کنوني غربي ها در قبال ملت ايران نيز آن را تشديد و تقويت مي کند. به عبارت ديگر، تلاش غرب براي دستيابي به سلطه همه جانبه، در همه جاي دنيا، تنها با ناديده گرفتن استقلال، آزادي، حقوق طبيعي، سياسي و... ساير ملت ها امکان پذير است و در اين صورت طبيعي است که اين ميل بي پايان غرب، با خواسته هاي مشروع ملت هاي زنده اي که بخواهند از استقلال و آزادي واقعي برخوردار باشند، ملت هايي که بخواهند خود تعيين کننده سرنوشت خود باشند، ملت هايي که بخواهند با سلطه پذيري مخالفت کنند و... تصادم پيدا مي کند. حال در اين حالت چون طرف غربي از امکانات و ابزارهاي مختلفي برخوردار است و در راه بکارگيري اين ابزارها نيز هيچ مانعي را به رسميت نمي شناسد، به طرق مختلف سعي مي کند حس استقلال خواهي، آزادي خواهي و تلاش براي بهره مندي از حقوق مشروع انساني را در آنگونه ملت ها نابود کند. در اين ميان، غربي ها، و بويژه آمريکا، اينگونه عملکردي را در مقابل ملت ايران داشته اند يعني اينان با اقدامات سلطه گرانه و زياده خواهانه عملا خود را در برابر خواست هاي مشروع ملت ايران قرار داده اند.

به عنوان مثال مي‌توان به قرار داد 1907 اشاره کرد که در آن دو کشور روسيه و انگليس چگونه با بي-توجهي به منافع و خواست ملت ايران، به تقسيم ايران به سه منطقه تحت نفوذ انگليس، تحت نفوذ روسيه و منطقه بيطرف مرکزي پرداختند و حتي حاضر نشدند که کنترل کامل منطقه مرکزي را به دولت ايران واگذار کنند. يا اينکه در مقطع جنگ جهاني دوم علي رغم اينکه ايران نقش پل پيروزي را براي متفقين ايفا کرد، عملا به تحت اشغال متفقين درآمد و در جريان ماجراهاي همين جنگ بود که قحطي ها و در نتيجه مرگ هاي گسترده در ايران صورت گرفت که از آن به "هولوکاست ايراني" تعبير مي شود. اين يعني ملت ايران بدون اينکه نقش و يا دخالتي در جنگ داشته باشد، وجه المصالحه قدرت هاي سلطه گر غربي مي شود و بعد از جنگ نيز که کنفرانس تهران(1322) با شرکت سران سه کشور متفق روسيه، انگلستان و آمريکا در تهران برگزار شد و قرار بود که در مورد اشغال ايران توسط متفقين نيز در همين کنفرانس تصميم گيري شود، حتي اجازه ندادند که نماينده اي از ايران در اين کنفرانس شرکت کند و براي مدت ها بعد از جنگ نيز همچنان ايران تحت اشغال ماند و صحنه کشمکش ميان قدرت هاي سلطه گر بود. در دوره حکومت مردمي دکتر مصدق نيز همين کشورها با طرح ريزي کودتايي در 28 مرداد 1332 بساط حکومت مردمي دکتر مصدق را برچيدند و تداوم ديکتاتوري سلطنتي محمد رضا پهلوي را براي 25 سال بعد تضمين کردند. آمريکا در جريان وقايعي که منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد نيز همواره رويکردي ضدمردمي و در طرفداري از ديکتاتوري و خفقان اتخاذ کرد و تنها زماني حاضر به رسميت شناختن انقلاب اسلامي شد که شاه از کشور فرارکرده بود و رژيم برآمده از انقلاب مستقر شده بود. بعد از اين نيز به طرق مختلف کوشيده است تا در زمينه هاي مختلف سد راه نظام جمهوري اسلامي شود که بهترين و اخيرترين شاهد مثال در اين زمينه تحريم هاي ظالمانه و غيرقانوني بيشماري است که در زمينه هاي مختلف عليه ملت ايران وضع کرده است. در همين راستا مي توان به موضوع پرونده هسته اي ايران نيز اشاره کرد که چگونه کشورهاي غربي با بهانه هاي واهي و از سر زياده خواهي و سلطه گري حاضر نيستند به حقوق ملت ايران، حتي مطابق با معاهدات بين المللي، معاهداتي که خود آنها واضعشان بوده اند، احترام بگذارند و حقوق مردم ايران را بپذيرند. تمهيدات تاريخي فوق هرچند به مثابه يکي از هزاران است اما بخوبي نشانگر آن است که چگونه قدرت هاي سلطه گر غربي براي تأمين منافع نامشروع خود حاضرند حقوق ساير ملت ها را پايمال کنند.

حاصل اينکه تاريخ رابطه غرب با مردم ايران بخوبي نشانگر دو رويه يا دو روي سکه اي است که اتفاقا در جهت مخالف هم در جريان هستند؛ يک روي سکه ملت ايران هستند که خواستار استقلال، آزادي، عزت، پيشرفت و اقتدار هستند و روي ديگر آن، کشورهاي سلطه گر غربي و بويژه آمريکا هستند که خواهان به اسارت کشاندن ملت ايران، نفي آزادي اين ملت، ذلت و وابستگي و ضعف براي آنها هستند. بنابراين، تجربه تاريخي و به عبارتي حافظه تاريخي ملت ايران نسبت به کشورهاي غربي بدبين است و بايستي هم اينگونه باشد و اين چيزي نيست که کسي به اين ملت تلقين کرده باشد يا بخواهد به آنها تحميل کند يا اينکه در اين زمينه بزرگنمايي کند، بلکه واقعيات گذشته و حال بخوبي تقويت کننده اين ذهنيت مردم ايران است.  

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات