* پرونده سازش خاورمیانه در شش سال گذشته نوعی اغما را تجربه کرده است. گفته میشود که کشته شدن سه نوجوان اسرائیلی بهانه حمله تل آویو به غزه است. به نظر شما چرا اسرائیل باید در شرایطی که منطقه در بحرانهای امنیتی و سیاسی متفاوت درگیر است اقدام به حملهای با این ابعاد وسیع به غزه بکند؟
** در ارتباط با درگیریهای اخیر و هجوم گسترده رژیم صهیونستی به منطقه غزه، باید به پیشینه این موضوع توجه کرد. ما در اواخر سال 2008 و اوایل 2009 (1388ش) شاهد جنگ 22 روزه در غزه بودیم که اسرائیلیها شکست خوردند. معادله و توازن قدرت در این جنگ به نحوی بود که آخرین گلوله توسط مقاومت شلیک شد. این موجب شکل گیری یک عقده بزرگ نزد اسرائیلیها شد. سپس در سال 2011 (1390) اسرائیل بار دیگر سعی کرد در جنگ هشت روزه، شکست قبلی را جبران و بتوانند معادله را تغییر دهند و برتری خود در مقابله با مقاومت فلسطین را نشان دهد که باز در این جنگ هشت روزه مقاومت برای اولین بار موشک فجر 5 را به سمت تلآویو شلیک کرد. این عامل در محاسبات اسرائیلی وارد نشده بود، به همین دلیل رژیم صهیونسیتی به نوعی خواستار متوقف شدن جنگ به صورت یک طرفه شد. اما مقاومت فلسطین اعلام کرد که این ما هستیم که تاریخ پایان جنگ را اعلام میکنیم. شما جنگ را آغاز کردید اما پایان دهنده جنگ مقاومت خواهد بود.
در نهایت با پذیرفتن شروط مقاومت فلسطین توسط اسرائیلیها، شاهد خاتمه جنگ بودیم. همه اینها در کنار شکستهای پی در پی اسرائیلیها در لبنان از سال 1982 (1361ش) به خصوص تا به امروز و همچنین از جنگ سال 1993 تا جنگ 1996 تا عقب نشینی اسرائیلیها در سال 2000 از بخش عمده اراضی اشغال شده لبنان و سپس جنگ 33 روزه در سال 2006 میلادی (1385ش)، باعث متراکم شدن عقدههایی در رژیم صهیونیستی شد. آنها همیشه هم به دنبال جبران شکستهای قبلی خود چه در برابر مقاومت اسلامی در لبنان و چه در فلسطین بودند. اسرائیل از سال 2006 تا 2011 بالغ بر 5 رزمایش بزرگ تحت عناوین مانورهای تحول 1،2،3،4،5 انجام داد. هدف آنها در تمامی این رزمایش این بود که آمادگی لازم را برای مقابله با هرگونه تهاجمی به دست آورند و دفاع کنند و دیگر آنکه خودشان را بیازمایند و تواناییهایی خودشان را مبنی بر اینکه آیا میتوانند تهاجمی داشته باشند یا نه، مورد آزمایش قرار دهند. اما کارشناسان نظامی اسرائیل در پایان تمامی رزمایشها، گزارشهایی که به مسئولان رژیم ارایه میکردند، حاوی این بود که نه توان دفاع از خود را در برابر هرنوع تهاجم و نه توان حمله را دارند.
همه اینها به تبدیل به عقده بزرگی برای اسرائیل شده بود که به هر حال دست به اقدامی بزند و در مرحلهای این معادله را تغییر دهد. آنها در لبنان به نتیجهای دست پیدا نکردند و میتوان گفت از اینکه بتوانند معادله را در لبنان تغییر دهند، نا امید شدند. اسرائیل سعی کرد طی یک سال گذشته معادله را در لبنان تغییر دهد اما با پاسخ دندانشکن مقاومت اسلامی در لبنان مواجه شد. این مقاومت اسلامی لبنان بود که آخرین اقدام نظامی را علیه اسرائیلیها انجام داد و آنها مجبور شدند کوتاه بیایند. شاهد بودیم رژیم صهیونیستی به تصور اینکه ساختمانی در مرز بین سوریه و لبنان یک مرکز نظامی است اقدام به حمله به آن کرد، و این در حالی بود که ساختمان فوق خالی و مخروبه بود. در آن زمان اسرائیلیها تصور میکردند که واکنشی از سوی مقاومت اسلامی لبنان صورت نگیرد اما مقاومت آخرین اقدام نظامی را علیه آنها انجام داد. آنها همچنین تصور میکردند که غزه به عنوان ضعیفترین حلقه بین حلقههای مقاومت قلمداد میشود، و بر این باور بودند که شب تصمیم میگیرند و صبح وارد غزه میشوند اما تجربیات دردناک و جنگهای 22 روزه و هشت روزه نشان داد که این تصور باطلی است.
رزمایش امروز آنها نیز برای بررسی این موضوع است که آیا میتوانند معادله را تغییر دهند یا خیر؟ ضمن اینکه این حملات مرتبط با تحولات منطقهای و بینالمللی نیز بوده و همانطور که بارها از زبان نتانیاهو مطرح شده، این رژیم همواره سعی کرده است مهمترین مساله برای خود را پرونده هستهای ایران معرفی کند و از این رو با توجه به مشکلاتی که دورن فلسطین اشغالی و اسرائیل برای ساکنان وجود دارد، فرافکنیای را انجام داده و زمینهای را برای فرار از مشکلات درونی فراهم کنند. بنابراین هیچ تردیدی وجود ندارد که این بار هم با جواب دندانشکن مقاومت رو به رو خواهند شد. و باز هم اشتباه محاسباتی بزرگی را نسبت به انجام حملات گسترده علیه غزه انجام دادند زیرا هیچگاه نمیتوانند در برابر توان بسیار بالای مقاومت اسلامی و مقاومت ملی و اراده مردم فلسطین بایستند و دوام بیاورند. در نهایت باز هم شکست خواهند خورد.
* با توجه به اینکه حل پرونده مذاکرات صلح یکی از برنامههای دولت اوباما بوده آیا آمریکا به طور مستقیم برای برقراری اتش بس اقدامی انجام خواهد داد؟
** این استراتژی تکراری وجود دارد که اسرائیلیها شروع میکنند و آمریکاییها با دعوت آنها به خویشتنداری سعی میکنند جلوی گسترش دامنه جنگ را بگیرند. این موضوع سوالی را مطرح میکند مبنی بر اینکه چرا آمریکاییها خواهان جلوگیری از گسترش جنگ هستند و چرا دعوت به خویشتنداری میکنند؟ در حالی که آنها دقیقا میدانند نتیجه این اقدامات چیست و اینگونه اقدامات بدون محاسبه و بررسی صورت میگیرد. آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که در دوره کنونی نمیتوان با زور و عملیات نظامی به اهداف مورد نظر خود یا اسرائیلیها دست پیدا کنند. این نکته را آمریکاییها و بخش عمدهای از کشورهای غربی درک کردهاند. بنابراین با درک این مساله چندان موافق این قبیل اقدامات اسرائیلیها نیستند و به طور حتم سیاستی که آمریکا دنبال میکند، دعوت به خویشتنداری و توقف جنگ است. اسرائیلیها باید بدانند که اینگونه نیست که هر زمان بخواهد میتوانند جنگ را آغاز و هر زمان که بخواهند به آن خاتمه دهند. گرچه آنها آغازگر جنگ بودند اما این مقاومت بوده که با اقتدار تصمیم گیرنده زمان پایان جنگ بوده است. اکنون نیز زمانی نیست که کوتاه بیایند و این اسرائیل است که باید کوتاه بیاید.
* کارشناسان معتقدند که فرمان آغاز دوره تازه عملیات موشکی و هوایی توسط اسرائیل به این منظور است که نتانیاهو چهرهای مقتدر از خود و اسرائیل نشان دهد و اینکه میتواند در بزنگاههای تاریخی در مقابل مهاجمان خارجی از اسرائیل دفاع کند. با توجه به روند تاریخی که بیان شد، چرا همچنان نتانیاهو مصمم بر این کار است؟
** مثل معروفی است که میگوید آزموده را آزمودن خطاست. نتانیاهو و افرادی مثل او و سایر دولتمردان رژیم صهیونیستی به خوبی میدانند که این رژیم در طول تاریخ با چندین بحران از جمله بحران هویت و مشروعیت مواجه بوده و البته یکی از مهمترین بحرانهایی که با آن دست به گریبان بوده، بحران امنیت است. این رژیم هیچگاه نتوانسته حافظ امنیت برای کسانی که به ناحق سرزمینهای فلسطین را اشغال کرده اند، باشد. بر اساس قطعنامههای 242، 338 و قطعنامههای بسیار زیاد دیگر، اسرائیلیها اشغالگر محسوب میشوند. بنابراین تمامی تلاشهای این رژیم به منظور نشان دادن توان خود برای حفظ امنیت اشغالگران بوده که با شکست نیز مواجه شده است. گواه این مدعا نیز مراحلی که سالهای گذشته طی شد، است. تصور اسرائیل بر این است که با آزمایشی که انجام میدهند و با توجه به تحولات منطقه در سوریه، عراق و لبنان، اینک مقاومت تضعیف شده و زمان مناسبی برای تغییر معادله و توازن قدرت است. اما همانطور که تصور آنها در ارتباط با لبنان باطل بود، این بار نیز در فلسطین ناگزیر به پذیرش بازندگی خود در جنگ و پذیرفتن شکست خواهد بود. زیرا مقاومت از هر روز دیگری قویتر و قدرتمندتر در صحنه حضور دارد.
* برخی بر این باورند که با توجه به تحولات منطقهای و اقدامات داعش در سوریه و عراق، حمله نظامی اسرائیل به فلسطین به تحلیل رفتن نیروهای مقاومت میانجامد در نتیجه گروههای تروریستی میتوانند به پیشرویهای خود ادامه دهند. تا چه حد میان اقدام اسرائیل و اقدامات تروریستی داعش همخوانی وجود دارد؟
** این تحلیل و محاسبه اشتباهی است. زیرا آنها در لبنان آزمایش کرده و جواب نگرفتند. حال اگر در لبنان جواب نگرفتند چگونه میتوانند در فلسطین بر روی این معادله حساب کنند و برپایه چنین تحلیلی دست به چنین اقدامی بزنند؟ به نظر میرسد حمله اسرائیل بیشتر برای آزمایش کردن است و همانطور که اشاره شد، بالعکس مقاومت اسلامی در تمامی جبههها با قدرت حضور دارد. اینگونه نیست که اگر در یک جبهه مشغول باشد، توان رویارویی در جبهه اصلی خودش یعنی مبارزه با رژیم صهیونیستی را نداشته باشد و نتواند با قدرت و قاطعیت ظاهر شود. بالعکس، مقاومت اسلامی چه در لبنان و چه در فلسطین توان لازم برای رویارویی با رژیم صهیونیستی را داشته و قدرت خود را محفوظ نگه داشته است. بنابراین به هیچ وجه این محاسبه یا تحلیل نمیتواند درست باشد. این رژیم صهیونیستی است که بازنده این جنگ خواهد بود.
* از سویی دیگر نتانیاهو به دنبال بازیابی محبوبیت چهره خود در میان اسرائیلیهاست. او میخواهد از این اقدام به منزله دستاورد مثبتی برای شرکت در کارزارهای انتخاباتی بهره ببرد. آیا این آزمایش _ به گفته شما _ یا حمله نظامی برگ برنده نتانیاهو خواهد بود؟
** مردم فلسطین با مشکلات زیادی در زمینه برق، رفاهی، امکانات، رفت و آمد، معیشت و در نهایت امنیت مواجه بودند. با توجه به این مشکلات اما آنها در برابر تهاجمهای رژیم صهیونیستی قوی ظاهر شده و از مقاومت و مسئولان فلسطینی حاضر در صحنه جهاد و مقاوت خواستند که با قدرت پاسخ رژیم صهیونیستی را بدهند و مبادا بخواهند به خاطر مشکلاتی که مردم با آن مواجه میشوند، کوتاهی صورت گیرد. حال سوال این است که آیا اسرائیلیهایی که در سرزمین اشغال شده زندگی میکنند نیز همین شرایط را دارند؟ نه آنها در شرایط خوبی به سر میبرند و همواره به دنبال زندگی خوب و بهتر بودند. اساسا علت مهاجرت آنها از کشورهای مختلف دنیا به سرزمین اشغالی نیز دست یافتن به زندگی بهتر بوده است.
بنابراین آنها نیامدند که کشته شوند و هیچگاه روحیهای که مردم فلسطین دارند را ندارند. پس چگونه میتوانند اینگونه اقدامات را تحمل کنند. شاهدیم حملات موشکی که توسط مقاومت به حیفا و تلاویو شده، موجب فرار آنها در دستههای صد نفری و هزار نفری شده است. آنها از شهرهای مختلف به جاهای امن و در پناهگاهها رفتهاند. بخشی از رزمایشهای 5 روزه اسرائیل سنجش توان مردم مبنی بر ماندن در پناهگاهها بود که حتی در زمینه اقامت و ماندن در پناهگاهها شکست خوردند. آنها توانایی ماندن مدت زمان زیاد در پناهگاهها را ندارند و تجربه ثابت کرده بیشترین مدتی که تحمل کردند 33 روز بوده است که شرایط بسیار دشواری را برای آنها ایجاد کرده بود. بنابراین چگونه نتانیاهو و امثال او میخواهند با توسل به چنین اقداماتی محبوبیت خود را افزایش داده و بتوانند در انتخابات آتی جایگاهی برای خود کسب کنند؟ به نظرم این مسایل باعث کاهش محبوبیت آنها خواهد شد و پیامدهای منفی بسیار زیادی را برای سردمداران رژیم در پی خواهد داشت.