تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۰  ، 
کد خبر : ۲۶۹۱۱۵
«مردم‌سالاری» بررسی می‌کند:

بهار اعتدال و خون تازه در رگ‌های جنبش دانشجویی


احمد عسگری

یک سال از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم سپری می‌شود و کانون‌های خودجوش دانشجویی که در پی احیای انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها هستند تدریجا وسعت و رسمیت بیشتری به فعالیت خود می‌دهند. اگرچه تاریخ جنبش دانشجویی از دهه 1320 تا به امروز فراز و فرودهای بسیاری را از منظر گفتمان و کنش پشت سر گذاشته است، اما رسمیت یافتن دفتر تحکیم وحدت با عنوان اتحادیه سراسری انجمن‌های اسلامی دانشجویان از سال 58 و نقش‌آفرینی این تشکل به عنوان سخنگوی جنبشی که با ماهیت نقاد خود همواره مورد تعرض دولت‌ها و نخبگان سیاسی حاکم قرار می‌گیرد باعث می‌شود تا تاریخچه انجمن‌های اسلامی دانشجویان به عنوان تقویم جنبش دانشجویی رسمیت پیدا کند و نوع موضع‌گیری‌های آن نسبت به دولت‌ها و کنشگری آن برای تحول سیاسی اجتماعی زیر ذره‌بین نقد و آسیب‌شناسی قرار بگیرد.

انجمن‌هایی که پس از هشت سال مهرورزی دولتمردان تدریجا به صحنه دانشگاه‌ها بازمی‌گردند و البته فعالین دانشجویی در بهار اعتدال باید کشتزاری را کاشت و داشت کنند که طعمه حریق‌های سهمگین شده است.

شکوفایی در دوران خاتمی‌، کما در دوران احمدی‌نژاد

بعد از دوم خرداد سال 1376 و روی کار آمدن دولت جدید، تحولات تازه‌ای در فرایند جنبش دانشجویی کشور به وقوع پیوست و انجمن‌های اسلامی عضو دفتر تحیکم وحدت با تغییر رویه‌ای آشکار در فعالیت‌های دانشجویی مواجه شدند و رویکرد متفاوتی را در جریان دانشجویی کشور به نمایش گذاشتند.

در واقع رویکرد توجیه گرایی که تا قبل از آن بر فضای دانشگاه‌ها و جنبش دانشجویی حاکم بود جای خود را به رویکرد نقادی بدون تعارف داد. دبیر کل حزب مردم‌سالاری در یکی از مناظره‌های خود با عباس سلیمی نمین در خصوص مقایسه نقش تشکل‌های دانشجویی در دوران‌های مختلف پس از انقلاب اعلام کرده بود که در دولت سازندگی آنطور که انتظار می‌رفت شاهد جنبش دانشجویی نبودیم و در دولت خاتمی اوج فعالیت‌های جنبش دانشجویی را شاهد بودیم. هر چند در دوران سید محمد خاتمی تشکل‌های دانشجویی از آزادی نسبی برخوردار شدند و توانستند پس از سال‌های رکود در دوران سازندگی رشد کرده و بر میزان فعالیت خود بیفزایند اما از آغاز دهه 1380 و متاثر از بروز انشعاب در دفتر تحکیم وحدت، بسیاری تشکل‌ها به جای نقد و آگاهی‌بخشی به سوی انفعال رفتند.

حتی در انتخابات ریاست جمهوری 84 به رغم آنکه برخی گرایشات دانشجویی سخن از تشکیل پارلمان دانشجویی می‌گفتند و آن را در برنامه کاری مصطفی معین کاندیدای اصلاح‌طلبان پیشرو قرار دادند و نتیجه برگشتن ورق به زیان جامعه مدنی ایران بود. کاندیدایی توانست جو عمومی را مدیریت کند که در مواجهه با انتقادات خبرنگاران به کنایه جامعه مدنی را «معدنی» می‌نامید و از نخستین روز حضورش در شهرداری تهران پای نهادهای مردمی و داوطلب را از فرهنگسراها بریده بود.

پس از انتخاب محمود احمدی‌نژاد نه تنها آزادی فعالیت در دانشگاه از اعضای تشکل‌ها گرفته شد بلکه در سال‌های بعد از انتخاب شدن وی به عنوان رئیس‌جمهور کوچکترین روزنه‌های امید نیز برای تنفس دانشجویان نیز بسته شد. شاید بتوان دوران احمدی‌نژاد را دوران به کما رفتن تشکل‌های دانشجویی دانست.

میلاد اسدی که در نیمه دهه هشتاد عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بود تاثیرات روند سلبی دوره حاکمیت اصولگرایان را اینگونه بیان می‌کند: «‌در هشت سال ریاست جمهوری احمدی‌نژاد دیدگاه دولت نسبت به جامعه مدنی و تمامی کنشگران آن در حوزه کارگری، پویش زنان و بیش از همه جنبش دانشجویی نگاه و رویکرد صرفا تقابل بوده است. یک دولت که هیچگونه ارزش و احترامی برای مردم و حقوق آنها قائل نبود بنای خود را بر پاکسازی دانشگاه از انجمن‌ها و هرگونه تشکل دانشجویی گذاشته بود. در نتیجه همین رویکرد در مناسبت‌هایی مانند روز دانشجو دو طرف دعوا تلاش خود را بر کنار زدن یکدیگر متمرکز می‌کردند».

سیاوش حاتم دیگر عضو سابق دفتر تحکیم وحدت نیز درباره رویکرد سلبی دولت احمدی‌نژاد به فعالیت‌های دانشجویی و تاثیرات آن می‌گوید: « در دوره احمدی‌نژاد، مدیریت کشور با تعریف دیگری از نهاد دانشگاه سعی در اداره این محیط و فضای حاکم بر کنش دانشگاهیان داشت. نگاه آنها به فلسفه وجودی دانشگاه متفاوت بود و اعتقادی به آزادی‌های آکادمیک نداشتند، اعتقاد به استقلال دانشگاه نداشتند و پرورش مدیر دانشگاهی که از دل فعالین دانشجویی بیرون بیاید هدف آنها نبود و با توجه به همین نگاه آنها برنامه ریزی کردند تا عملا فعالیت‌های دانشجویی را از این نهاد خارج کنند. یکی از مصادیق این رویکرد محرومیت برخی فعالین دانشجویی از تحصیل بود و در پی آن بستن تشکل‌های دانشجویی و مشخصا انجمن‌های اسلامی که در قدم‌های بعدی به کانون‌های فرهنگی شامل کانون‌های هنری و فکری هم رسید و این تشکل‌ها با توجه به نگاه و رویکرد متفاوتی که نسبت به الگوی مطلوب دولت داشتند در دانشگاه‌ها بایکوت شدند».

سینا قلی‌پور از کسانی است که طی یک سال گذشته قدم در مسیر احیای انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها گذاشته است. وی که در دانشگاه امیرکبیر همراه با جمعی از دانشجویان «شورای احیای انجمن اسلامی دانشگاه پلی‌تکنیک» را تشکیل داده اند با ارزیابی آسیب‌های وارد شده به نهاد دانشگاه طی سال‌های گذشته می‌گوید: «یکی از بدترین آسیب‌هایی که ما در دانشگاه امیرکبیر با آن روبرو بودیم این بود که مدیریت دانشگاه با برخی از نهادهای خارج از دانشگاه همکاری می‌کرد و در مسیر پیگیری پرونده قضایی برخی فعالین دانشجویی مانع تراشی می‌کرد و کانون‌ها و نشریات به آسانی بسته می‌شدند و نمی‌شد به این روند اعتراض کرد چرا که آنها می‌گفتند قرائت ما از قانون این است که شما باید محدوده فعالیت‌تان را تغییر بدهید.

انجمن‌های اسلامی‌در بسیاری دانشگاه‌ها تخریب و بعدا مصادره شدند و دانشگاه امیرکبیر با قریب به سیزده هزار نفر دانشجو در انتخاباتی که آخرین سال دولت احمدی‌نژاد برگزار شد تنها 26 نفر حق مشارکت در انتخابات را داشتند. به طور خاص در دو سال پایانی فعالیت دولت دهم تریبون‌های مشخصی تنها در اختیار جریانات منتسب به جبهه پایداری قرار گرفت و در مقابل کوچک‌ترین اعتراضات دانشجویان شدیدترین اقدام از سوی مدیریت دانشگاه صورت می‌گرفت».

سخت‌گیری‌ها و فشار‌ها در زمان احمدی‌نژاد تا جایی پیش رفت که عملا بسیاری از تشکل‌ها و فعالان دانشگاه‌ها از فعالیت دست کشیدند یا در برخی مواقع دامنه فعالیت‌های خود را محدود کردند. پس از پایان دوران احمدی‌نژاد دوران رکود دانشگاه نیز به پایان رسید. دورانی که در آن بسیاری از تشکل‌های دانشجویی در دانشگاه‌ها به حالت نیمه جان درآمدند و تمامی گروه‌های دانشجویی منتظر فرصتی بودند تا دوباره به میدان عمل بازگردند.

بهار اعتدال و احیای انجمن‌های اسلامی

انتخابات 92 اگر برآیند خستگی و اعتراض به هشت سال تحکم و نگاه آمرانه بود در عین حال امیدهایی را نیز ایجاد کرد تا از یکسو فعالان دانشجویی نسل سوم که در میانه دولت احمدی‌نژاد تعلیق و راهی زندان شده بودند بتوانند روزنه تنفسی داشته باشند و از سوی دیگر نسل چهارم و متولدین دهه 1370 که چندی است قدم به دانشگاه‌ها گذاشته‌اند بتواند مطالبات خود را با سرعت و جدیت بیشتری پیگیری کند. البته در یک سال گذشته تحلیل‌های سیاسی که در محیط دانشگاهی و در گفتگوی میان فعالان دانشجویی بیان شده است سمت و سوی واحدی ندارند، چرا که برخی از فعالین هنوز نتوانسته اند برای ادامه تحصیل به دانشگاه بازگردند و از سوی دیگر اگرچه شورای احیای انجمن‌های اسلامی در بسیاری از دانشگاه‌ها شکل گرفته است و تلاش می‌کند تا چراغ انجمن‌ها را بار دیگر روشن کنند، اما موانع بی شماری بر سر راه آنهاست.

آسیب‌های دوره هشت ساله در یکایک دانشگاه‌های کشور همچنان نمایان هستند و حتی کسانی که در سال‌های پایانی دولت مهرورزی قدم به دانشگاه گذاشته‌اند نیز با درک همین آسیب‌ها تصمیم به تشکیل شورای احیای انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها گرفته‌اند.

هانیه زکریا عضو شورای احیای انجمن اسلامی دانشگاه علوم اقتصادی می‌گوید: « اوایل کار ما فکر می‌کردیم که با روند سریع‌تری پیش برویم و با توجه به تغییر روسای دانشگاه‌ها با موانع کمتری نسبت به دوره قبل روبرو باشیم و مشخصا به رغم اینکه در دانشگاه علوم اقتصادی هم رییس و هم معاون فرهنگی دانشگاه عوض شدند اما روند احیای انجمن اسلامی‌دانشگاه با سرعت و حمایتی که باید پیش می‌رفت به پیش نرفته و نشان می‌دهد که صرف جابجایی افراد کافی نبوده است، بلکه باید دستورات روشن و واضحی در هر مقطعی از سوی وزیر علوم و معاونین وی به روسای دانشگاه‌ها داده می‌شد تا آنها اقدامات لازم برای حمایت از فعالیت انجمن‌ها انجام دهند که این اتفاق هنوز نیفتاده است.

متاسفانه با برخوردهای هشت سال گذشته دانشجویان مجبور به سکوت شدند و این به کشور لطمه می‌زند، چرا که دیگر آن نهاد بی طرف و نقاد که بدون توجه به جهت‌گیری‌ها و منافع سیاسی بتواند بسترساز بهبود در مناسبات سیاسی و اجتماعی بشود وجود نداشت. اگر بخواهیم از اشتباهات گذشته به دور باشیم و مسیری رو به جلو را طی کنیم باید انجمن‌ها احیا شوند».

میلاد اسدی نیز با اشاره به موقعیت جدید و تلاش‌های یک سال گذشته برای بازگشایی انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها می‌گوید: « در دوره جدید یک مساله ای که مطرح هست این که تغییر فضا را چگونه باید تحلیل کرد و چگونه کنش و تدبیری را باید در این دوره تعریف کرد. در نگاه برخی فعالین جنبش دانشجویی هنوز هم این مساله حل نشده است که آیا باید آن تقابل ادامه پیدا کند و البته بخش وسیع تری از فعالین و کنشگران جنبش دانشجویی هم فکر می‌کنند باید به سمت معتدل تری در قالب مطالبه گری و روشنگری بروند و حالا که دولت اعتدال بر سر کار هست تشکل‌ها احیاء شوند و علاوه بر آشتی با ساختار دولت بتوانند به سود جامعه نیز کنشگر باشند.

در دولت احمدی‌نژاد که همین حداقل آزادی‌ها هم از ما گرفته شد یک تلنگری به ما زده شد که نفس در تقابل بودن با دولت توجیه و امکان نقش آفرینی شما نیست و باید یک فضای تنفس هم وجود داشته باشد برای اینکه دانشجویان بتوانند کار کنند. در دولت آقای روحانی و این فضای جدید ما بستر را داریم و نیاز به یک تحلیل مشخص داریم که بدانیم ما بدون اینکه نیاز به مدد و امکانات دولت باشد خودمان می‌توانیم بیاییم یک فعالیت جدید خلق کنیم و این باعث امیدواری است. یک ایرادی که الان در روند کاری ما وجود دارد این است که برخی فکر می‌کنند هیچ تغییری ایجاد نشده است. خب الان فقط یکسال از انتخابات گذشته است.

در فضای روشنفکری این بحث‌ها زیاد بوده است اما من شخصا تحلیل مشخص و دقیقی ندیده ام که در حوزه روشنفکری برنامه مشخصی برای فضای فعالیت‌های مدنی تعریف کرده باشد. بخش اعظم تحلیل‌ها ناظر به رفتار و رویکرد دولت در حوزه‌هایی مانند سیاست خارجی و اقتصاد است که دولت باید کار خودش را انجام بدهد، اما اینکه ما بدانیم می‌خواهیم چه کار انجام بدهیم و به کدام سمت حرکت کنیم هنوز با رویکرد عملگرایانه مورد بحث بسیاری از روشنفکران و تحلیلگران قرار نگرفته است».

سیاوش حاتم نیز در این زمینه می‌گوید: «‌چیزی که برای فعالین جنبش دانشجویی بسیاری حائز اهمیت است این مساله است که سیاستگذاری دولت در این زمینه چه باشد؟ اینکه دانشگاه بتواند به پویایی سابق خود بازگردد تا حد بسیار زیادی تابع سیاست گذاری دولت است و باید بستری فراهم شود تا بتوان مسائلی را در متن جامعه دانشگاهی مطرح کرد. اگر این بستر فراهم نشود فکر نمی‌کنم بشود به اتفاقات خوشایند امیدوار بود. همانگونه که برخی نهادها همچنان نگاه منفی دارند و نمی‌توانند تغییر در فضای مهندسی شده دولت احمدی‌نژاد را بپذیرند، فعالین دانشجویی اگر بخواهند فشار وارد کنند این فشار مثمر ثمر نخواهد بود. چیزی که واقعا می‌تواند تاثیرگذار باشد این است که دولت خودش بانی باشد برای اینکه نهادهای قدیمی‌دانشگاه‌ها مثل شورای صنفی، انجمن‌های اسلامی و کانون‌های فرهنگی هنری بتوانند دوباره شکل بگیرند.

یک طرف هست که مقاومت می‌کند و اگر دولت نقش خودش را ایفاء نکند ممکن است روند احیاء جنبش دانشجویی خیلی به طول بینجامد. در دوره زمانی پیش از دولت احمدی‌نژاد وقتی کسی وارد دانشگاه می‌شد این تصور را داشت که باید فعالیت دانشجویی داشته باشد و حق دارد انتقاد کند و همین طور حق دارد نشریه دانشجویی داشته باشد، اما متاثر از فضا و روند هشت سال دولت احمدی‌نژاد امروز آن پیش فرض‌ها پاک شده است و اگر دولت هم پیشقدم نباشد برای احیاء و بازگشایی انجمن‌های اسلامی دانشجویان کسانی که امروز قدم به دانشگاه می‌گذارند رغبتی برای فعالیت در این چارچوب‌ها نخواهند داشت».

آنچه که حاتم بیان می‌کند مهمترین مانعی است که اعضای شورای احیای انجمن اسلامی‌در دانشگاه‌ها با آن مواجه هستند، یعنی بی‌انگیزگی دانشجویان برای ورود به فعالیت جمعی و دست کم ظرف یک سال گذشته این مساله حتی بیش از موانع ساختاری ایجاد شده در دولت احمدی‌نژاد ترمز کار دانشجویان را کشیده است.

ارتباط و انتقال تجارب ذخیره شده

بسیاری از جامعه شناسان و پژوهشگران باور دارند که نسل چهارم بیش از نسل‌های ماقبل خود به مساله «سبک زندگی» و دغدغه‌های اجتماعی گرایش دارد و این مساله هویتی بسیار متفاوت و متمایز برای نسل چهارم آفریده است. این نسل که دوران حساس نوجوانی اش با تحکم و قیم مآبی‌های دوران احمدی‌نژاد گره خورده بود، هویت خود را در حوزه عمومی‌با الگوهایی به مراتب متفاوت از الگوهای رسمی بروز می‌دهد و البته فعالیت این نسل در دانشگاه نیز در امتداد همین الگو و متفاوت از نگاه سیاسی نسل‌های قبل در جنبش دانشجویی خواهد بود و این در حالیست که به دلیل سرکوب و به حاشیه رانده شدن فعالین دانشجویی در هشت سال گذشته، تداوم و ارتباط لازم بین فعالین نسل قبل با نسل جدید ممکن نشده است. اکنون پرسش اینجاست که آیا فعالین دانشجویی نسل قبل می‌توانند برای غبارروبی از تشکل‌های تعطیل شده به دانشجویان جدید کمک کنند؟ و اگر می‌توانند این کمک و همیاری چگونه ممکن می‌گردد؟

سیاوش حاتم در این زمینه می‌گوید: « جنبش دانشجویی در تمام دوره‌ها با یک مساله جدی با عنوان ضعف تجربه مواجه بوده است؛ ضعف تجربه معمولا به گونه‌ای از طریق ارتباط با فعالین سابق مرتفع می‌شد. من معتقدم الان هم می‌توان بر این ضعف غلبه کرد اما باید توجه داشت که ارتباط و تعامل به نقض استقلال فعالین جنبش دانشجویی در دانشگاه‌ها منتهی نشود و این تعامل تنها شکل مشورتی داشته باشد نه اینکه فعالین ادوار قبل وارد بشوند و بخواهند فعالین دوره جدید را جهت‌دهی کنند».

میلاد اسدی نیز معتقد است: « کسانی که دانش و تجربه فعالیت در دانشگاه را داشته اند و همین طور روشنفکران می‌توانند یک تحلیلی را ارائه کنند که به پویایی جنبش دانشجویی هم کمک می‌کند چرا که فضای دانشگاه‌ها بیشتر فضای عملی است تا تئوریک و حضور روشنفکران این خلاء را رفع می‌کرد. در دهه‌های قبل دانشگاه‌ها مامن روشنفکران دینی بود و کسانی مثل دکتر آقاجری با سخنرانی در دانشگاه‌ها دیدگاهها و تحلیل خود را بیان می‌کردند و بعدها هم گرایش دانشجویان به سمت روشنفکران عرفی مانند دکتر حاتم قادری بیشتر شد. به هرحال یک پیوند مشخصی بین دانشگاه و روشنفکران ایجاد شده بود که سخن‌ها گفته می‌شد و تحلیل مناسبی از فضا به دانشگاه منتقل می‌شد و مورد نقد و ارزیابی قرار می‌گرفت.

در دوره احمدی‌نژاد پیوند دانشگاه با فضای روشنفکری قطع شد. اگر در حال حاضر این دغدغه شکل گرفته است که ما چگونه تحلیلی از فضا داریم و آیا این تحلیل می‌تواند دست ما را بگیرد یا نه، به نظرم این دغدغه می‌تواند ما را هدایت کند که مجددا پیوندی بین دانشگاه با فضای روشنفکری ایجاد کنیم و این تعطیلی ارتباط طی هشت سال گذشته ضربه بدی بوده است که باید در پی جبران آن باشیم. اگر بتوانیم از همین فضا استفاده کنیم برای ارتباط بیشتر هم خود فعالین دانشجویی بیایند و تحلیل بدهند و هم روشنفکران تمایل داشته باشند این می‌تواند کمک بکند به کل جامعه و لزومی هم ندارد به همان شکل سابق انجمن اسلامی سمینار برگزار کند، اما فضای مجازی هست که با توجه به دامنه حضور دانشجویان در فضای مجازی می‌توانند در همین شبکه‌های اجتماعی واقعا ارتباط گسترده‌ای با جامعه دانشگاهی برقرار کنند که این هم به دانشگاه و هم به کلیت جامعه کمک می‌کند.

از سوی دیگر نکته ای که وجود دارد پیوند خشک فعالین دانشجویی دوره گذشته ممکن است در قالب کار نظری و روشنفکرانه مطلوب تر باشد؛ چرا که نسل جدیدی که امروز به دانشگاه آمده است فاصله اختلاف نظرات و دیدگاه‌ها با سرعت بیشتری پیش می‌رود و امروز در شرایطی هستیم که بعد از فاصله هشت ساله ای که به آن معنا فعال دانشجویی و فعالیت دانشجویی مجال بروز و ظهور نداشته است، شرایط کاملا متفاوتی حاکم شده است و از این جهت شاید فعالین دانشجویی نسل جدید با کسانی که هشت سال قبل فعالیت دانشجویی داشته اند نتوانند به راحتی رابطه برقرار کنند. از این منظر خود فضای فعلی دغدغه‌ها را تولید می‌کند و در شبکه‌های اجتماعی مجازی به هرصورت ارتباط برقرار می‌شود و دیگر شاید نیازی نباشد به آن شکل کلاسیک انجمن‌های اسلامی برنامه سخنرانی و سمینار را پیگیری کند و شبکه‌های اطلاع‌رسانی بسیاری از نیازهای اینچنین را می‌تواند پوشش دهد و اگر کسی علاقه داشته باشد می‌تواند به آسانی آنچه را که نیاز دارد پیدا کند.

الان شاید بیشتر نیاز به این باشد که هم فعالین دانشجویی سابق و هم روشنفکران بیایند و مطلبی بنویسند و بستر انتقال تجارب را فراهم کنند».

در سوی دیگر این میدان ‌هانیه زکریا که یکی از کنشگران نسل چهارمی جنبش دانشجویی است می‌گوید: «میراث انباشته تجارب و فعالیت‌های جنبش دانشجویی طی دهه‌های متمادی به دلیل سیاست حذف گرایی دولت قبل به نسل جدید نرسیده است و زمانی که ما به دانشگاه وارد شدیم با یک فضای ساکن و مرده مواجه شدیم یعنی دانشگاه‌هایی که دچار رخوت شده بودند. هم دانشجویان دیگر تمایلی به فعالیت‌های دانشجویی به شکل سیاسی و مدنی نداشته و ندارند و هم شرایط بیرونی و از جمله نبودن دفتر تحکیم وحدت و انجمن‌های اسلامی هر دو زمینه‌ساز این وضعیت شده اند و ما به یک معنا دچار گمگشتگی شده‌‌ایم.

آن هویت دانشجویی هم که ما به دنبال آن هستیم و هم هویت سیاسی انجمن‌های اسلامی تعریف نشده است و با ورق زدن تاریخ تلاش می‌کنیم دوباره به آن هویت دست پیدا کنیم و به نظر می‌رسد با شرایط موجود اینکه به صرف فعالیت‌های سیاسی بخواهیم خودمان را به اوج برسانیم کافی نیست چرا که سیاست‌های هشت سال گذشته به بدنه نظام اجتماعی ما لطمه زده است و کنشگری متعهد ما طلب می‌کند که نسبت به این نیازها در متن جامعه هم حساس و فعال باشیم ».

عضو شورای احیای انجمن‌های اسلامی درباره نگرش نسل جدید به استقلال نهاد دانشگاه نسبت به قدرت و امر سیاسی و همین طور تعریف جنبش دانشجویی از رسالت خود نیز می‌گوید: « در مسیری که فعلا طی می‌شود تا زمانی که جنبش دانشجویی دوباره بخواهد و بتواند شکل بگیرد ممکن است به نظر برسد که ما به برخی جریانات سیاسی نزدیک تر هستیم، اما مسلما همچنان این جریان خودجوش است و می‌خواهد هویت مستقل خود را حفظ کند و فارغ از تسلط جریانات سیاسی فعالیت کند».

سینا قلی پور نیز در این زمینه می‌گوید: « درکی که جنبش دانشجویی امروز می‌تواند از فضای کشور داشته باشد هم عطف به تحولات یک دهه گذشته و هم متاثر از نیازها و هویت خودش می‌تواند درک جدیدی باشد. جنبش دانشجویی خودش را جدای از سیاستمداران و اصلاح‌طلبان نمی‌داند و نوعی همصدایی و همسویی به وجود آمده که معلول اتفاقات هشت سال گذشته است. نگرش ما به این مساله خدشه دار شدن استقلال نیست بلکه مساله همسو شدن و کنار هم قرار گرفتن جنبش دانشجویی با اصلاح‌طلبان بر اساس یک تفکر منطقی است، نه اینکه آنها بخواهند سلسله مراتبی اعمال فشار کنند برای تصمیم گیری ما بلکه در عرض هم توانسته ایم به یک درک مشترک از مسائل کشور برسیم و نقطه تعادل خوبی ایجاد شده است که می‌تواند به سود کشور باشد. در روند اصلاح وضع موجود جنبش دانشجویی البته بیشتر از گذشته سمت و سوی اجتماعی به کنشگری خود داده است اما اینکه خود را ناگزیر از فاصله گرفتن از سیاست به سمت فعالیت‌های صرفا اجتماعی ببیند اینگونه نیست.»

قلی‌پور درباره رویکرد فعالین دوره جدید به کنشگری و حضور عملی در فرآیند گذار به جامعه مدنی نیز می‌گوید: « جنبش دانشجویی خود را از عرصه فعالیت عملی کنار نمی‌کشد، اما حضور عینی جنبش دانشجویی برای حل و فصل مسائل اجتماعی باید توجیه منطقی داشته باشد. سابق بر این یک برداشتی در بین فعالین انجمن‌های اسلامی وجود داشت که ما باید در تمام عرصه‌ها یک فضایی را اشغال کنیم و برنامه خودمان را ارائه کنیم، اما در دوره جدید ما عملگرایی بیشتری پیدا کرده ایم و نگاه ما به حضور در جامعه مدنی منطقی تر شده است و بنای اینکه جنبش دانشجویی بخواهد همه مسائل را فیلتر کند وجود ندارد».

با بررسی فراز و فرودهایی که جنبش دانشجویی در شانزده سال گذشته پشت سر گذاشته است، به نظر می‌رسد هر زمان که تشکل‌های دانشجویی در ایران رویکرد و برنامه تازه‌ای را آغاز کرده و نفسی تازه می‌کنند تا فعالیت‌شان را بهتر از قبل انجام بدهند، ناگهان سیلی از اتفاقات از پیش تعیین نشده به سمت آنان سرازیر شده و دامنه عملکرد آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. با توجه به آنکه هنوز یک سال کامل از فعالیت دولت روحانی نگذشته است، باید منتظر ماند و دید که دولت تدبیر و امید چه سرنوشتی را برای تشکل‌های دانشجویی رقم خواهد زد و آیا پرچمداران جدید جنبش دانشجویی می‌توانند خونی تازه در رگ‌های دانشگاه جاری کنند یا موانع ساختاری و زمین سوخته‌ای که مدعیان مهرورزی برجای گذاشته‌اند تلاش آنها را کم نتیجه و فشل خواهد کرد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات