فضای رعب و وحشت
ساواک در طول عمر ۲۲ سالهاش با حمایت و برنامههای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس در این مقطع تاریخی، فضای رعب و وحشت حاکم کرده بود و با ایجاد چنین فضایی، حاکمیت رژیم شاه حفظ میشد. بحث در این رابطه بسیار فراوان و پیچیده است، در این مختصر فقط به گوشهای از اعترافات تهرانی شکنجهگر معروف ساواک اکتفا میشود. وی گفت: «در تمام سازمانهای اطلاعاتی از دو عامل برای بهدست آوردن خبر استفاده میکنند؛ یکی عامل انسانی و دیگری عامل فنی. عامل انسانی عبارت از مأمورین و منابع هستند که در داخل سازمانهای مبارز که علیه رژیم فعالیت میکنند نفوذ داده میشوند و این افراد پس از اینکه وارد این سازمانها شدند سعی میکنند از اعضا اطلاعات وسیعتری کسب کنند و به موقع به سازمان گزارش دهند. پس از اینکه اطلاعات از یک منبع و یا یک واحد خبری بهدست واحد عملیات رسید واحد عملیاتی بهوسیله تیمهای تعقیب و مراقبت شنود تلفنی با میکروفونگذاری در منزل یا محل کار آنها سعی میکنند اطلاعات بیشتری بهدست آورند. تیمهای تعقیب و مراقبت از افراد بیشتر بهصورت مخفی هستند و خانههای امنی دارند که در آنها مستقر میشوند و در جوار این خانه گاراژ وجود دارد که وسایل موتوری خودشان را از قبیل اتومبیل در مدلهای مختلف و موتورسیکلت و دوچرخه که برای حملونقل افراد مورد احتیاج است، نگهداری میکنند.
هر تیم تعقیب و مراقبت هم یک دستگاه بیسیم مرکزی دارد و تمام وسایل نقلیه بهخصوص اتومبیلها به بیسیم مجهزند و بهوسیله این بیسیم با ستاد خودشان در ارتباط هستند و افرادی را که تعقیب میکنند مرتباًً به یکدیگر پاس میدهند. هدف از تعقیب افراد پیدا کردن افراد تماس با آنها و شناسایی محلهایی است که این افراد به آنجاها میروند. پس از اینکه از طریق تیم تعقیب و مراقبت یا شنود تلفنی که معمولاًً با بستن تلفن منازل یا محل کار افراد باعث بهدست آوردن اطلاعات میشد، بعد از جمعآوری اطلاعات شخص دستگیر میشد و تحقیق از او توأم با شکنجه شروع میگردید.»
ساواک عامل سرکوب آزادیخواهان
ساواک علاوه بر شگردهای امنیتی، اعمال زور و تهدید، ایجاد فضای رعب و وحشت در بین مردم با ترور، قتل، شکنجههای وحشتآور صدای هر انسان آزادهای را در گلو خفه میکرد. شروع کار ساواک با فرماندهی تیمور بختیار در سالهای ۳۴ و ۳۵ بود. بختیار سرکوب خونینی را علیه جنبشهایی چون فداییان اسلام انجام داد و سرانجام خودش هم توسط ساواک به قتل رسید و در سال ۱۳۴۰ که پاکروان به ریاست ساواک رسید، هر گونه تحرکی را سرکوب کرد، بهخصوص جریان خونین ۱۵ خرداد ۴۲ و دستگیری و تبعید حضرت امام به ترکیه توسط این جلاد انجام گرفت.
پس از او، عنصر خبیث و کثیفی چون نصیری در رأس ساواک قرار گرفت. او بسیاری از شخصیتهای روحانی و آزادیخواه را در زندانها به قتل رساند، افرادی چون طیب حاجرضایی، اسماعیل رضایی در سال ۴۲، اعضای موتلفه اسلامی در سال ۴۴، مرگ مشکوک غلامرضا تختی در سال ۴۶، مرگ مشکوک جلال آلاحمد در سال ۴۸و به شهادت رساندن آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی در سال ۴۹. همچنین بسیاری از افراد دیگر در زیر شکنجهها به قتل رسیدند یا در خیابان ترور شدند و یا به جوخههای دار آویخته شدند. دوره سوم ساواک با ریاست نصیری که حدود سیزده سال دوام یافت، مقارن با نخستوزیری هویدا بود. ساواک نقش درجه اولی را در این دوره ایفا میکرد و در مقابل جان مردم احساس مسئولیت نمیکرد. تیمهای تعقیب و مراقبت ترتیب میداد و هر کس را به هر اتهامی دستگیر میکرد و برای به دست آوردن اطلاعات شکنجه میکرد و در عین حال با اعزام مأموران به کشورهای مختلف، شناساییهای همهجانبهای را از افراد ایرانی در خارج به عمل میآورد. قساوت و سرکوب در حد اعلی انجام میگرفت.
ساواک و سانسور
یکی از اقدامات مهم ساواک، سانسور کردن مطبوعات، کتابها، فیلمها، تئاترها و... در کل حکایت متوقف کردن اندیشهها و فکرها بود. ساواک اجازه نمیداد تبادل اندیشه و فکر صورت بگیرد و محیط و حکومت را با خفقان کامل حفظ میکرد. بسیاری از مأموران بهعنوان کارگر در چاپخانهها کار میکردند و مدیران مکلف بودند از فعالیتهای انتشاراتی گزارش دهند. در واقع یک رژیم سانسور حاکمیت یافته بود، جالب اینکه سانسور عمدتاً جهت سیاسی داشت و اصلاً به مسائل اخلاقی و فساد اخلاقی در کتابها، فیلمها، روزنامهها، مجلات، رادیو، تلویزیون توجهی نداشتند و تشویق به ترویج آن میکردند. اما اگر کمترین اشارهای به اوضاع سیاسی اجتماعی کشور میشد موجبات توقیف فیلم یا آن کتاب فراهم میشد و یا حداقل بخشهای مهمی از فیلم یا کتاب و... سانسور و قیچی میشد.
یکی از خشنترین مأموران ساواک در عرصه فرهنگ و هنر سرهنگ شهاب فردوس بود که به بدترین وجه برخورد میکرد، او از پیروان فرقه ضاله بهائیت و مأمور تبلیغ و بحث و جدل با افرادی بود که برای بهائی شدن در نظر گرفته شده بودند و یا به مجمع بهائیان رفتوآمد میکردند که خود داستان دیگری دارد.
سرهنگ فردوس در شمار آن دسته از عوامل ساواک بود که حتی نامش مایه عذاب بود. وی روش ویژهای در کار خود داشت و مدام درصدد ایجاد فضای ترس و زهر چشم گرفتن از اهالی قلم و نشر کتاب بود. خود وی برای ناشران و نویسندگان پیغام میگذاشت که سرهنگ فردوس گفته است به من تلفن کنید. معنای این پیام زجر و مکافات بود و هر نویسنده یا ناشری که این پیام به او ابلاغ میشد، میدانست که اسیر مصیبت و بلا شده است.
اداره کل دوم ساواک و سرکوب مبارزین در خارج
همانطور که اشاره شد مأموریت سرکوب خیزشها و جنبشهای داخل کشور توسط اداره کل سوم ساواک انجام میگرفت. اداره کل دوم مأموریت سرکوب در خارج از کشور را عهدهدار بود و به این کار بودجه کلانی اختصاص داده و از طریق وزارت خارجه شبکه وسیعی ایجاد کرده بود و تمام رفتوآمد ایرانیان به خارج را بهطور کامل تحت کنترل در آورده بود. تشکیلات و ساختار سازمان و عناصر اجرایی ساواک خارج از کشور با هدایت سازمانهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل مأموریت سرکوب مبارزان و انقلابیون خارج ایران را عهدهدار بودند و از این جهت وزارت خارجه و نمایندگیهای آن در خارج پایگاه اصلی ساواک بود. خلعتبری، وزیر خارجه وقت رژیم شاه در این رابطه نوشته است: «ساواک پیوسته سعی داشته است که نفوذ خود را از راههای مختلف در تمام قسمتهای وزارت خارجه بگستراند و برای این منظور به وسیله مأمورین رسمی شناخته شده و مأمورین مخفی و اداره حفاظت و سفیران ساواکی و مستخدمین جزء کارشناسان در رشتههای مختلف اقدامات خود را انجام دهد. ساواک در همه نمایندگیها دارای دو یا سه نوع مأمور بود.»
هر گونه عملیات ساواک در خارج از کشور مورد تأیید روسای جاسوسی غرب بود و با همکاری و تعامل آنها اهرمهای فشار و ایجاد محدودیت را برای مخالفین رژیم شاه فراهم میکردند و بیش از همه جریانها و فعالان سیاسی متصل به نهضت امام خمینی(ره) در خارج از ایران تحت فشار قرار میگرفتند. دوران تبعید حضرت امام در نجف اشرف از این طریق اعمال میشد و با رژیم بعث عراق برای امام و همراهانش محدودیت بهوجود میآوردند.
مقاومت انقلابیون
در برابر اهرمهای فشار در همه زمینهها مقاومت انقلابیون ادامه مییافت. دستگیری و بازجویی و شکنجه، طی محکومیتهای طولانی در زندانهای ایران از قبیل قصر، اوین، عادلآباد(شیراز)، دستجرد(اصفهان)، قزلقلعه، وکیلآباد(مشهد)، کمیتههای مشترک هر یک ماجراهایی دارد. همه فشار برای این بود که از انتشار اخبار و اطلاعرسانی جنبش و نهضت امام خمینی دست بردارند، با وجود همه این فشارها مقاومت انقلابیون شکسته نمیشد. نمونههای آن بسیار فراوان وجود دارد که تا پای مرگ و اعدام بر سر موضع حق و دفاع از حضرت امام ایستادند. فقط به یک نمونه اشاره میشود. یکی از تجار کاغذفروش بازار بینالحرمین تهران به نام حاجآقا مصدق علاقه و اصرار عجیبی به انتشار آثار حضرت امام خمینی(ره) داشت. وی هر بار با مخارج فوقالعاده گزاف رساله توضیحالمسائل حضرت امام(ره) را چاپ و در بین مردم توزیع میکرد و هر بار بلافاصله پس از چاپ این اثر، دستگیر میشد و به زندان میرفت. او بلافاصله پس از آزادی مجدداً همین کار را تکرار میکرد و دوباره زندانی میشد. وی تا اواسط دهه ۱۳۴۰ که در قید حیات بود دست از این کار برنداشت. فوت مرحوم حاجآقا مصدق بسیار ناگهانی و دور از انتظار بود. بر همین اساس در بین بازاریان و مردم شایع شد که ساواک او را شهید کرده است. نظیر این اشخاص در دهه چهل و پنجاه فراوان بودند که با مقاومت خود حصارهای رژیم طاغوت را شکستند تا ملت به آزادی رسید.