
ورود به مدینه و خرماى سلمان
پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله چون روز دوشنبه ، هبجدهم ربیع الاوّل ، وارد مدینه منوّره گردید؛ خبر ورودش در بین تمامى اهل مدینه منتشر گردید.
سلمان فارسى که در جستجوى حقیقت و دین مبین اسلام بود ویکى از یهودیان مدینه او را براى کشاورزى نخلستان خود خریدارى کرده بود، چون خبر ورود پیامبر اسلام صلوات اللّه علیه را شنید طبقى از خرما تهیّه کرد و جلوى پیامبر و همراهانش آورد.
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله سؤ ال نمود: این ها چیست ؟
سلمان گفت : صدقه خرماها است ؛ چون تازه به این شهر وارد شده اید و غریب هستید، دوست داشتم با این صدقه از شما پذیرائى کنم .
پیامبر خدا به همراهان خود فرمود: بسم اللّه بگوئید و بخورید؛ ولى خود حضرت از آن خرماها تناول ننمود.
سلمان با انگشت اشاره کرد و با خود به فارسى گفت : این یک علامت ؛ و سپس طبقى دیگر از خرما آورد و چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سؤ ال نمود که این ها چیست ؟
گفت : چون دیدم از خرمائى که به عنوان صدقه آوردم ، میل ننمودى ، این ها را به عنوان هدیه به حضورتان آوردم .
در این هنگام ، حضرت به همراهان فرمود: بسم اللّه بگوئید و بخورید؛ و خودش نیز مشغول خوردن شد.
همچنین سلمان با انگشت اشاره کرد و با خود به فارسى گفت : این دو علامت ؛ و سپس اطراف حضرت رسول دور زد. پیامبر خدا پارچه اى را که بر دوش خود انداخته بود برداشت و جون سلمان ، چشمش بر شانه راست به مُهر نبوّت و خال آن حضرت افتاد جلو آمد و آن را بوسید.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سؤ ال نمود: تو کیستى ؟
گفت : من مردى از اهالى فارس هستم که از شهر خود آمده ام ... و تمام جریان خود را بازگو نمود؛ و چون اسلام آورد پیامبر اکرم صلوات اللّه علیه او را بشارت به سعادت و خوشبختى داد.(1)
1- بحار الا نوار: ج 19، ص 105، به نقل از إ علام الورى .