تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۷۴۴۱۱

نانو تکنولوژی و امنیت بین‌المللی*


مارک اورم گابراد / محسن نصر اصفهانی

در تازه‌ترین اسناد سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی آمریکا، مسئله شیوه‌های انجام جنگ در آینده اولویت ویژه‌ای دارد. بر این اساس، در مورد پیدایش دوباره رقبای جهانی هم‌طراز در دوره زمانی 2005 – 2025 هشدار داده می‌شود و به طور کلی آنها در پیشرفت سریع بسیاری از زمینه‌های فناوری ارزیابی و بر نانوتکنولوژی که بر گردآوری برخی از مواد و هوش مصنوعی که به انقلاب در امور نظامی، فراتر از دیدگاه راهبردی پنتاگون، انجامیده است، تأکید ویژه‌ای شده است.

هر چند پیشرفت تسلیحات اتمی بن‌بست استراتژیکی پدید آورد، اما ایجاد ساختارهای پیشرفته مولکولی براساس سیستمهای همانندساز(1) یا هر ساختار نظامی دیگری که با هوش پیشرفته مصنوعی به صورت خودکار و بدون دخالت انسان راه‌اندازی می‌شوند، به بی‌ثباتی بین رقبای جنگی دارای قدرت برابر در یک برخورد احتمالی می‌انجامد. رقیبان اصولاً، اقدام بازدارنده پیش‌گیرانه از طریق توسعه ساختار نظامی خود را امری ضروری تلقی می‌کنند. اگر رقابت تسلیحاتی به سطوح بالای خود برسد، ایجاد تماس نزدیک بین نیروها در دریا و فضا امتیازی برای طرف نخست به منظور انجام حمله یا وارد کردن ضربه نخست خواهد بود.

بزرگ‌ترین تهدید آن است که این فناوریهای قدرتمند هم‌زمان با یکدیگر پدید آیند. اصولاً، پیدایش سریع انقلابهای تکنولوژیکی با وجود چندین رقیب استراتژیکی، رقابت تسلیحاتی نوینی را ایجاد می‌کند. تسلیحات قدیمی‌تر، از جمله سلاحهای هسته‌ای در برابر نوآوریهای جنگی یا خنثی‌سازی، آسیب‌پذیر خواهند شد. زرادخانه‌هایی که به سرعت در حال تکامل‌اند، مورد آزمایش قرار نگرفته، مخفی می‌باشند و حتی مجازی‌اند(2) که اعتماد به نفس برای تلافی یا مقاومت در برابر تجاوز را تضعیف می‌کنند.

وجود این‌گونه زرادخانه‌ها زمان هشدار و تصمیم‌گیری را کوتاه می‌کند. رخنه به اطلاعات مخفی و خرابکاری، تفاوت بین جنگ و رویارویی(3) محدود را کمرنگ‌تر می‌کند. توازن قدرت بالفعل و بالقوه احتمالاً به شدت بر هم خواهد خورد. بی‌اعتمادی کلی و مناقشه بر سر آینده منابع مهم انسانی همراه با بی‌ثباتیهای اقتصادی چنان بحرانی را پدید خواهد آورد که احتمالاً، پیش از آنکه وضعیت تکنولوژیکی باثباتی مجدداً برقرار شود، به رقابت عظیم تسلیحاتی می‌انجامد.

برای حفظ ثبات بین‌المللی می‌توان ایجاد رژیمهای بین‌المللی را پیشنهاد کرد که کنترل تسلیحات، شفافیت و درستی گزارشها، امنیت دسته‌جمعی و قابلیتهای محدود نظامی را هم‌زمان با یکدیگر مورد توجه قرار می‌دهند. به هر حال، دوام این رژیمها به سطح همکاریها و خویشتن‌داریهای واحدهای ملی بستگی دارد و در صورتی که کشورها با تهدید به استفاده از زور در منازعات خود اصرار کنند، در معرض فروپاشی قرار می‌گیرند.

اگر باور کنیم که ساخت دستگاههای مونتاژکننده امکان‌پذیر است، شاید مهم‌ترین مضمون قابل بحث آن باشد که در نهایت، به یک سیستم امنیت بین‌المللی جامع نیاز پیدا خواهیم کرد. در حال حاضر، ناتوانی در زمینه اتخاذ جای‌گزینهای احتمالی برای ساختار کنونی که اساس آن، ایجاد صلح از طریق افزایش قدرت نظامی است، ما را در مسیر جنگ جهانی سوم قرار خواهد داد.

وضعیت و شرایط موجود

مهم‌ترین قدرتهای صنعتی و نظامی جهان، اساساً هیچ یک از دکترینهای رایج را جای‌گزینی برای نظام جهانی کنونی در آینده نزدیک نمی‌دانند. در نظام جهانی کنونی، توانایی استفاده از ابزارهای اجبارآمیز در منازعات بین‌المللی(4) عنصر کلیدی قدرت ملی است و دولتهای ملی، هنوز احساس می‌کنند به تنهایی، به تهیه ابزارهایی برای مقابله با تهدیدهای جدی علیه امنیت و منافع خود مجبورند.

در واقع، در اسناد اخیر برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری نظامی ایالات متحده، تلاش فراوانی برای پیش‌بینی نحوه انجام جنگها در آینده دیده می‌شود. در این اسناد، برای حفظ هژمونی جهانی ایالات متحده، پیگیری مداوم نوآوریهای تکنولوژیکی نظامی پیشنهاد می‌شود.(5)

هر چند در سیاست و دکترین دیپلماتیک ایالات متحده، جهان تقریباً عاری از هرگونه تهدید بالقوه جدی (غیر از فهرست کوتاهی از دولتهای شرور، به همراه جنایتکاران، تروریستها، جنگ‌سالاران خرده‌پا و برهم‌زنندگان نظم اجتماعی) تصور می‌شود، اما ارتش ایالات متحده احتمال ظهور یا ظهور مجدد یک یا چند رقیب جهانی هم‌طراز با آمریکا را آغاز کرده است؛ رقبایی که می‌توانند نقش متصور آمریکا را در مقام تنها ابرقدرت باقی مانده در آینده نه چندان دوری به مبارزه بطلبند. (6)

برداشت کلی

احتمال اینکه نانوتکنولوژی مبتنی بر گردآوری و مونتاژ مواد به صورت مولکولی(7) و هوش پیشرفته مصنوعی در چند دهه نخست قرن بیست و یکم گسترش یابد، خطر بالقوه‌ای برای وقوع هرج و مرج و آشوب در نظام جهانی است. عوامل اصلی نگرانی عبارت‌اند از:

-‌ چشم‌انداز تحولات انقلابی در تواناییهای نظامی، رقابت برای گسترش و کاربرد فناوریهای جدید در ساز و برگهای جنگی را برخواهد انگیخت؛ چرا که واپس ماندن در رقابت، پیدایش چالش امنیتی بزرگی را امکان‌پذیر می‌کند. در واقع، امکان دارد کشوری که در نانوتکنولوژی مولکولی به پیشرفت کافی رسیده است، زمانی در موقعیتی قرار گیرد که دیگر رقبای بالقوه خود را خلع سلاح کند.

-‌ رقابت در گسترش کاربردهای اولیه نظامی تولیدات مولکولی می‌تواند به موفقیتهای بزرگ ناگهانی منجر شود، ظهور ناگهانی تهدیدهای جدید و غیرقابل پیش‌بینی را به همراه آورد و واکنشهای سیاسی و نظامی‌ای را تحریک کند که بعدها، روند رقابت و حتی درگیری را افزایش دهند.

-‌ با تولید مولکولی، تجارت بین‌المللی در عرصه مواد خام و کالاهای ساخته شده می‌تواند جای خود را به تولیدات غیرمتمرکز برای مصرف محلی با استفاده از مواد محلی قابل دسترس بدهد. بدین ترتیب، با کاهش تجارت بین‌المللی منافع مشترک نیز کم‌رنگ‌تر می‌شوند و هوش مصنوعی جای کارگر ماهر و غیرماهر را می‌گیرد. در نتیجه، سیستم جهانی مبتنی بر کار فردی، سرمایه‌داری فراملی و بازارهای جهانی حتماً، تضعیف خواهند شد.

-‌ رقابت در زمینه به کارگیری منابع جدید و قابل بهره‌برداری زمین و فضا ممکن است حتی بین دولتهای دموکراتیک، دوستان و متحدان، دشمنی و رقابت را دامن زند؛ بنابراین، دیلی برای صف‌آرایی نیروهای نظامی رقیب در برابر هم نیز قلمداد می‌شود.

-‌ اگر سلاحهای هسته‌ای به تعداد نامحدود باقی بمانند، نانوتکنولوژی پیشرفته می‌تواند ایجاد ساختارهای دفاع پیشرفته شهری را آسان، ایجاد سلاحهای ضدنیرو و دفاع فعال،(8) توازن وحشت هسته‌ای را تضعیف و احتمال پیروزی را در یک جنگ فرضی بین قدرتهای بزرگ، مطرح کند.

-‌ از دیدگاه صرفاً نظامی، نبود توازن وحشت، یعنی امکان رویارویی بین قدرتهای دارای توانایی کم و بیش برابر در زمینه نانوتکنولوژی، وضعیت غیرقابل اطمینانی برای مبادرت به پیش‌دستی از جانب یکی از دو طرف پدید می‌آورد؛ مسئله‌ای که در هر دو مفهوم سنتی آن مطرح است.

-‌ بی‌ثباتی در رقابت تسلیحاتی: نبود توازن عمده در سخت‌افزارهای نظامی می‌تواند به یک طرف امکان حمله را با اطمینان از موفقیت بدهد و حتی ناتوانی نظامی چند طرف درگیر نسبت به یک طرف می‌تواند اطمینان کافی را برای دست‌یابی به پیروزی پدید آورد. اگر تولید نظامی مبتنی بر عوامل خود تکثیرساز در مقطع زمانی کوتاه‌مدت امکان‌پذیر باشد، خطر عقب افتادن در منحنی توانی(9) یا فرصت کسب پیروزی، فشار زیاد و بی‌سابقه‌ای را برای آغاز، پیوستن، حفظ یا دست یافتن به رقابت بر سر کسب مقام نخست در مسابقه تسلیحاتی وارد خواهد کرد. بدین ترتیب، در کوتاه‌مدت، می‌توان انتظار داشت که به طور بی‌سابقه‌ای، میزان فراوانی از سخت‌افزار نظامی تولید شود.

- تردید در وارد کردن ضربه نخست: حتی اگر دو طرف به صورت متوازن هماورد یکدیگر باشند، ممکن است صف‌آرایی تسلیحاتی به صورت عمده، بی‌ثباتی نظامی را به همراه آورد. بدین ترتیب، حمله غافل‌گیرانه می‌تواند احتمالاً، پیش از آنکه طرف دیگر مخاصمه فرصتی برای پاسخ‌گویی داشته باشد، آن را نابود کند. این مسئله، به ویژه در محیطهایی که مورد استفاده مشترک‌اند (مانند فضا، اقیانوس و مرزهای جنگ) کاربرد دارد. نیروهای مستقر در نواحی حفاظت شده احتمالا، قابل دوام‌اند، اما رقیبان جدی در یک جنگ پیشرفته حاضر نمی‌شوند بخش بزرگی از حوزه‌های غیرمسکونی را به دشمن واگذار کنند و هر کس که در این گونه محیطها به حمله اقدام کند، احتمالاً، امتیاز برگشت‌ناپذیری به دست خواهد آورد.

‌- هر چه تراکم نیروهای نفوذ قابل(10) بیشتر باشد، مدت حمله کوتاه‌تر خواهد بود؛ از این رو، با پیشرفت فناوری نظامی بحران عمیق‌تر می‌شود. توازن کامل منابع فنی و مادی در هر حال غیرواقع‌بینانه است و به نوع جدیدی از بی‌ثباتی استراتژیک منجر می‌شود.

‌- تردید در مورد به دست آوردن امتیاز نخست: اگر کسی در یک بحران مبتنی بر گسترش تسلیحاتی مقام نخست را داشته باشد، این واقعیت که ممکن است رقیب، تکثیرکننده‌های تا حدی سریع‌‌تر و تسلیحات پیشرفته‌تری را در اختیار یا به منابع اولیه بیشتری دسترسی داشته باشد، انگیزه قوی‌تری به منظور مبادرت به حمله نخست برای طرف مقابل فراهم خواهد آورد. از این گذشته، احتمال اندکی وجود دارد که کسی در عمل، نحوه عملکرد سلاحهای دشمن با پایگاههای تولید نظامی او را به ویژه پس از یک دوره طولانی صلح، بشناسد؛ از این رو، مسابقه عنان گسیخته تسلیحاتی در عرصه نانوتکنولوژی می‌تواند رقابت برای رسیدن به ناکجاآباد باشد و در آن سو، جزیره ثبات نظامی دیگری وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، حتی اگر بتوانیم برای مدتی طولانی از جنگ پرهیز کنیم، چنین تضمینی وجود نخواهد داشت.

‌- روند پرشتاب تحولات در فناوریهای نظامی توازن سیاسی – نظامی را کمرنگ می‌کند. انقلاب در ساخت سلاحهای جدید، ترس از اقدامات احتمالی و مخفیانه رقیب، تحلیلهای ناشی از نگرانیهای روانی و در نظر گرفتن بدترین وقایع ممکن، پیچیدگی مسائل فنی، آشنا نبودن با شرایط جدید و مقاومت در برابر تقاضاهایی که مطرح می‌شود، می‌تواند نابسامانی فرآیندهای پیچیده دیپلماسی و کنترل تسلیحات و حتی جمع‌آوری و ارزیابی اطلاعات، تدوین پاسخهای منطقی و پدید آمدن اجماع‌نظر سیاسی را در پس آنها موجب شود. بدین ترتیب، هر انقلاب تکنولوژیکی نظامی در یک نقطه می‌تواند از کنترل حتی تصمیم‌گیران کارآمد خارج شود.

-‌ افزایش زرادخانه‌های هسته‌ای، صف‌آراییهای نیروها به شیوه امن و مخفیانه و توسعه سیستمهای جدید تسلیحاتی که برای نفوذ در دیوارهای دفاعی طراحی شده‌اند، همه و همه طولانی شدن دوران بازدارندگی هسته‌ای را موجب می‌شوند و زمان آسیب‌پذیری احتمالی در برابر حمله نانوتکنولوژی را به تأخیر می‌اندازند؛ از این رو، شاید یک قدرت هسته‌ای بالفعل یا بالقوه، به ویژه قدرتی که در رقابت تکنولوژیک عقب مانده است، بخواهد قدرت انتخاب خود را در نبردهای هسته‌ای حفظ کند و حتی زرادخانه هسته‌ای خود را گسترش بخشد. نانوتکنولوژی پیشرفته همچنین باید سهولت در افزایش توان تسلیحات هسته‌ای به سطوح بالاتر از دوران جنگ سرد را موجب شود؛ از این رو، ممکن است گسترش بیش از حد سلاحهای هسته‌ای و توسعه زرادخانه‌های بزرگ هسته‌ای تا حد یکصد و حتی میلیونها عدد کلاهک هسته‌ای نتیجه یک مسابقه تسلیحاتی نانوتکنولوژیکی باشد؛ موضوعی که ممکن است توازن وحشت جدیدی را پدید آورد. البته، باید توجه کرد که هر توازنی ضرورتاً ثبات را به همراه ندارد.

سلاحهای سرد جدید

کاربردهای احتمالی نانوتکنولوژی در تسلیحات پیشرفته، زمینه مناسبی را برای پیشرفتهای نظامی پدید می‌آورد. آشکار است که مونتاژ سه‌بعدی ساختارهای ناتو در مجموع می‌تواند به نگارشهای(11) بسیار بهتری از پیشرفته‌ترین سلاحهای متعارف (غیرهسته‌ای) منجر شود. برای نمونه، توپها می‌توانند سبک‌تر شوند، مهمات بیشتری حمل کنند، گلوله‌های ردیاب شلیک نمایند، به دوربینهای چندطیفی(12) مجهز شوند یا حتی به هنگام یافتن دشمن، به صورت خودکار شلیک کنند.

مطمئناً، ناتوتکنولوژی امکانات بسیار متنوعی را برای کشتار دسته‌جمعی،(13) ایجاد می‌کند. برای نمونه، یکی از تصورات معمول، تهیه میکروب برنامه‌ریزی شده‌ای به منظور نسل‌کشی است که به آسانی، افزایش می‌یابد و افرادی را که الگوهای DNA خاصی دارند، از پا درمی‌آورد. هر چند ساخت چنین سلاحی ممکن می‌باشد، اما برای سازندگانش خطرناک است؛ چرا که احتمالاً، دفاع در برابر آن آسان است و برای حمله و پیروزی بر یک دشمن ناتوتکنولوژیک که به هیچ‌روی، برای راه‌اندازی ماشین جنگی خود به مردمش وابسته نیست، کاربردی ندارد.

سخن گفتن از یک انقلاب

تبلیغات پنتاگون در جریان جنگ کویت (1991) و پس از آن بر نسل جدیدی از تسلیحات متمرکز شده بود که تحت شرایط نسبتاً ایده‌آلی، کارآیی خوبی از خود بروز داده بودند. در واقع، تسلیحاتی مانند موشکهای با دقت و دوربرد، دریافت‌کننده‌های دید در شب پیشرفته، پروازهای اکتشافی ماهواره‌ای، هواپیماهای مخفی، تانکهای پرتحرک دارای قدرت شلیک سریع، تاکتیکهای رزمایشی قابل برگشت، رایانه‌ای کردن اطلاعات و لجستیک انقلابی در امور نظامی پدید آوردند که می‌توانست پیروزیهای سریع را با کمترین هزینه‌ها، پدید آورد.

آنچه نادیده گرفته شده است، این بود که آمریکا با کشوری جهان سومی می‌جنگید. هر چند عراق به شدت مسلح بود، اما افراد کمتر و منابع بومی اندکی داشت، از نظر تکنولوژیک، عقب مانده بود و متحدی نداشت؛ بنابراین، نمی‌توان این کشور را مصداق الگوی رقیب بی‌همتا دانست. بدین ترتیب، پیروزی آمریکا بدین مفهوم نیست که این کشور در جنگ با قدرت نظامی همسان خود، الزاماً، به پیروزی می‌رسد.

مسئولان پنتاگون تصویری از نبردهای آینده ترسیم می‌کنند که در آن، ارتش ایالات متحده با توان تکنولوژیکی بدون رقیب دیده می‌شود. برای نمونه، می‌توان به نمای مشترک 2010، جزوه کوچکی که در سال 1996 نوشته شده است و به عنوان دکترین آینده‌‌نگرانه روی آن زیاد صحبت می‌شود، اشاره کرد. در این جزوه، از رزمایش همه‌جانبه؛ درگیری دقیق؛ حفاظت چند بعدی کامل و تمرکز در لجستیک؛ سلطه کامل طیف نور؛ هوشیاری کامل در منطقه جنگ؛ و برتری اطلاعاتی، که این توانایی را به نیروهای نظامی آمریکا می‌دهد که بر شعاع عملیات نظامی در حساس‌ترین جنگها به صورت کامل مسلط شوند، سخن گفته شده است و به نظر می‌رسد تصور برتری کامل نظامی اشتباه رایجی باشد که گریبان‌گیر خیال‌پردازان استفاده از فناوریهای آینده در جنگ است.(14)

البته ایالات متحده پس از جنگ سرد، میراث‌خوار دستگاهی نظامی است که قدرت آن هر رقیب بالقوه‌ای را از صحنه بیرون می‌کند. هر چند پس از جنگ سرد، روسیه مجبور شد هزینه‌های نظامی خود را کاهش دهد، اما ایالات متحده به اندازه هزینه نظامی کل دنیا برای امور نظامی خود سرمایه‌گذاری می‌کند؛ حجمی که هیچ کشور دیگری به پذیرش آن مایل نیست.

هر چند هزینه بالا و نداشتن انگیزه باعث می‌شود که دیگر کشورها به جای رقابت با آمریکا، از قدرت تعیین‌کننده آن، اظهار نارضایتی کنند، اما در زمینه فناوری صنعتی که اساس توانایی فناوری نظامی است، آمریکا حداقل نسبت به نزدیک‌ترین رقبای خود چند سال جلوتر است. البته، باید یادآور شد که ممکن است دیگر کشورها نخواهند همان هزینه‌های نظامی را بپردازند، اما در گرایش آنها به نوسازی ساختار نظامی خود، تردیدی وجود ندارد.

انقلاب 2

با ظهور نانوتکنولوژی، پیشرفتهای کیفی در فناوری تسلیحات در حد گسترده‌ای پدید خواهد آمد. هیچ کشوری نمی‌خواهد سلاحهایی را حفظ کند که در برابر تهدیدهای بالقوه ناتوان باشند. ساختار مولکولی مبتنی بر سیستمهای همانندساز(15) و سلاحهای فوق خودکار مبتنی بر هوش مصنوعی نیز عمیقاً، مسئله هزینه را دگرگون خواهند کرد. قدرت نظامی یک کشور در درجه نخست، به موقعیت آن در رقابت فناوری و در درجه بعدی، به شالوده منابع طبیعی آن وابسته است. البته، بیشتر کشورها به منابع طبیعی کافی برای پشتیبانی از زرادخانه‌ای چندین برابر بزرگ‌تر از هر آنچه تاکنون روی کره زمین وجود داشته است، دسترسی دارند.

در حال حاضر، توسعه صنایع نانوالکترونیک و ساختار نانو(16)، بیوتکنولوژی، شیمی فوق مولکولی(17) و دیگر پیشرفتهای محسوس در زمینه نانوتکنولوژی مولکولی از جمله فعالیتهای علمی و صنعتی در سطح جهانی می‌باشند.

نمی‌توان گفت هیچ کشوری در رقابت برای توسعه گردآورنده‌ها(18) پیشتاز است؛ زیرا، رقابتی وجود ندارد و برای آن پایانی متصور نیست، اما اگر روزی مشخص شود که چیزی شبیه به ساختار مولکولی مبتنی بر گردآورنده‌های خودفزاینده، به پایان می‌رسد، احتمال دارد رقابت پدید آید. در این زمان، هر چند بخش صنعتی به سختی درگیر این مسئله خواهد شد، اما دولت و ابتکارهای نظامی، انگیزه لازم و هماهنگی کافی را برای به ثمر رسیدن تلاشهای ملی پدید می‌آورند. در این میان، رقیبانی مانند ایالات متحده، ژاپن و اروپا پیشتاز خواهند بود؛ چرا که بیشترین تمرکز را روی فناوری پیشرفته دارند. البته، کشورهایی مانند روسیه، چین، هند، اسرائیل و دیگر کشورهایی که شالوده تکنولوژیکی قوی، منابع عظیم یا هر دوی اینها را دارند، نیز به جمع این رقیبان خواهند پیوست.

رقابت برای پیشی گرفتن در توسعه و استفاده از گردآورنده‌ها می‌تواند پرهزینه باشد. احتمالاً، چنین طرحی تلاشهای تیمهای طراحی، آزمایشگاهی و تئوری‌پردازی را تا جایی که امکان بسیج آنها وجود داشته باشد، به خود جذب می‌کند. در مقایسه با دستاوردهای خوب مهندسی مولکولی کنونی، سیستمهای ساختارسازی مولکولی در صورت عملی شدن بسیار پیچیده‌تر خواهند بود. در واقع، تلاش جدی و متمرکزی برای توسعه نانوتکنولوژی مولکولی چندین میلیارد دلار هزینه در بر خواهد داشت و به صنعت عمده‌ای در رقابت برای توسعه کاربردها تبدیل خواهد شد.

از این رو، مثلاً برای ایالات متحده بسیار پرهزینه خواهد بود که امتیاز چند سال جلوتر بودنش را از نزدیک‌ترین رقبای خود، حفظ کند. اگر اهمیت بالقوه ساختارسازی مولکولی به خوبی فهمیده شود، احتمالاً، اختصاص بودجه بسیار عظیمی برای توسعه آن تضمین خواهد شد، اما در نبود یک تهدید جدی، مانند انگیزه‌ای که محرک آمریکا برای انجام پروژه بمب اتمی در مراحل اولیه آن بود، احتمالاً، تردیدهایی در مورد تولید این سلاحها وجود خواهد داشت؛ بنابراین، تحقیقات نانوتکنولوژیک با تضمین بازگشت سودهای فوری باید ارزش خود را ثابت کنند.

اصولاً با ظهور کم و بیش هم‌زمان نانوتکنولوژی پیشرفته در میان چند رقیب صنعتی و نظامی و سپس، کاربرد آن از سوی چند کشور در ساختارهای نظامی و صنعتی مختلف، باید انتظار داشت، حتی اگر کشوری به مرحله اول پیش‌تازی در این زمینه دست یابد، براساس فرضیه همزیستی در صلح مسلح،(19) به زودی جهانی را شاهد باشیم که در آن، دولتهای قدرتمند جهانی از امکانات تولید ساختارهای مولکولی برخوردار شوند.

جهان دچار انفجار

با پیدایش فناوریهای ساختارسازی مولکولی و هوش مصنوعی پیشرفته، اقتصاد جهان دگرگونیهای شگرفی را تجربه خواهد کرد و بدین ترتیب، تجارت بین‌المللی مواد خام و کالاهای ساخته شده به طور روزافزون، جای خود را به تولید غیرمتمرکز برای مصرف محلی، که با استفاده از مواد خام محلی تولید می‌شوند، خواهد داد.

ساختار صنعت سرمایه‌داری، گسترش شهرنشینی؛ مالکیت متمرکز زمین؛ و ایجاد نابرابریهای عظیم ثروت و قدرت را باعث شده است. به نظر می‌رسد انقلاب نانوتکنولوژیک از دگرگون کردن این روند ناتوان است و طبقه شهری را بدون کار و اقتصاد پویایی، که امید تحرک صعودی را بدانها دهد، به حال خود رها خواهد کرد.

احتمالاً، رقابت بر سر کنترل منابع تازه قابل بهره‌برداری در فضا شدیدترین و مهارناپذیرترین منبع تنش بین قدرتهای پیش‌تاز فناوری خواهد بود. ساختارسازی مولکولی در چند سال نخست ظهور خود بهره‌برداری یا ایجاد منابع عظیم در اقیانوسها، در فضا و در محیطهای غیرمساعد، مانند قطب جنوب را امکان‌پذیر خواهد کرد و بر این اساس، کمرنگ‌تر شدن تجارت جهانی عامل تعیین‌کننده منافع مشترک را که برای حفظ ثبات در نظم جهانی ضروری است، نابود می‌کند و دقیقاً، در همین حال، افرادی که دیگر کار تولیدی انجام نمی‌دهند، با این پرسش روبه‌رو می‌شوند که در آینده، باید به دنبال چه بگردند؛ مسائلی که دامنه آنها به امور سرزمینی نیز کشیده می‌شود. بعضی از کشورها خواهان تقسیم عادلانه میراث مشترک بشری می‌شوند و برخی دیگر استدلال می‌کنند آنکه اول رسیده است، در اولویت قرار دارد و ممکن است ادعاهای خود را با ابزارهای نظامی به پیش برند؛ مسئله‌ای که بیشترین احتمال ایجاد تنش و دشمنی جدی را حتی بین دموکراسیها، دوستان و متحدان پدید می‌آورد و در عین حال، دلیلی منطقی را برای صف‌آرایی نیروهای رقیب نظامی در برابر هم مطرح می‌کند.

جهان مسلح

اگر تحول اقتصادی و ایجاد نظم اجتماعی جدید، چالشی فراسوی سیاستهای مردم‌سالارانه حتی پیشرفته‌ترین کشورها پدید می‌آورد، پتانسیل ایجاد درگیری بین کشورها هنوز هم بزرگ‌ترین خطر وقوع یک انقلاب نانوتکنولوژیک است. در واقع، این دو حوزه را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد؛ زیرا، شورشهای داخلی می‌تواند به ظهور رهبران فرصت‌طلب و شورش در سطح جهانی به منازعه با دیگر کشورها منجر شود.

منازعات بین کشورها و رقابت بین دولتها روند ویژه خود را دارد. با توجه به حرکتهای احتمالی نظامی، مانند تجدید تسلیحات، بسیج و آمادگی نیروها، صف‌آرایی تهاجمی نیروها، تسخیر سرزمینی براساس انجام عمل پیش‌دستانه یا مبادرت به یک حمله نظامی تمام عیار، برخورد نظامی می‌تواند با ثبات یا بی‌ثبات باشد. تهدیدهای نظامی تحت تأثیر فرآیندهای سیاسی ممکن است افزایش یا کاهش یابند. بدین ترتیب، ممکن است کشوری که به طور کامل به یک قدرت بزرگ‌تر مدیون است، به هنگام رویارویی با تهدید، درصدد سازگار کردن خود با شرایط جدید برآید. البته، هنگامی که دو طرف کم و بیش از قدرت یکسانی برخوردارند و حتی هنگامی که هزینه یک جنگ برای هر دو طرف به طرز غیرقابل قبولی بالاست، افزایش تهدیدهای نظامی به نگرشهای خصمانه‌تر می‌انجامد.

تاریخ جنگ سرد نمونه‌هایی کافی از هر دو جنبه این تناقض به دست می‌دهد و همچنین، معلوم می‌کندکه به رغم رقابت، دشمنی و منازعه آشکار، مبارزه‌جویان مسلح به سلاح هسته‌ای از ورود به یک نبرد تمام عیار خودداری می‌کنند و سرانجام، هنگامی که هر دو طرف به طور کامل، نگران یک قدرت بزرگ‌تر، یعنی کشور دارنده سلاحهای هسته‌ای برترند، درصدد تنش‌زدایی از روابط خود برمی‌آیند، با این حال، سرانجام، بسیاری از بحرانهای جنگ سرد، به ویژه بحران سال 1962 و تاریخ طولانی جنگهای مصیبت‌بار بشر تحت‌‌تأثیر ترکیبی از وقوع حوادث پیش‌بینی نشده، ارزیابی و برداشتهای نادرست پدید آمدند؛ موضوعی که نشان می‌دهد وقوع یک جنگ بزرگ در آینده امکان دارد. اصولاً، با گذشت زمان خاصی، ممکن است تهدیدهای بین‌المللی به چالشی جهانی بینجامد، حتی این احتمال وجود دارد که در حالت ثبات بین‌المللی، درگیریهای بین‌المللی محدود به یک مسابقه تسلیحاتی بزرگ و جنگ بینجامد. با ظهور فناوری ساختاسازی مولکولی، ملتهای برخوردار از این فناوری می‌توانند به شدت، کمیت و کیفیت زرادخانه‌های خود را در کوتاه‌مدت افزایش دهند. در این زمینه، ممکن است نیروهای مسلح قوی‌تری را ایجاد کنند؛ اقدامی که هر چند آن را در آغاز به آرامی و با احتیاط انجام بدهند، اما دیگر کشورها بدان پی خواهند برد و با افزایش زرادخانه‌های خود بدان پاسخ خواهند داد. به زودی، قدرتهای نانوتکنولوژیک می‌توانند میزان تهدیدها علیه همسایگان غیر مسلح به فناوری نانوتکنولوژیک را با پذیرش هزینه‌های اندکی چندین برابر کنند. با توجه به نیروی بالقوه زرادخانه‌ها با استفاده از سیستمهای خود همانندساز، قدرتهای نانوتکنولوژیک که یک ساختار بسیار بزرگ نظامی را ایجاد نمی‌کنند، در ظاهر، به خویشتن‌داری تاکتیکی روی خواهند آورد.

واقعیت آن است که رقابت برای توسعه کاربردهای اولیه نظامی ساختارهای مولکولی می‌تواند به موفقیتهای پیش‌بینی نشده و پیدایش تهدیدهای جدید و واکنشهای سیاسی و نظامی‌ای بینجامد که فرآیند رقابت و منازعه را تشدید می‌کنند، بینجامد.

آیا تاریخ چیزی به ما می‌آموزد؟

شتاب و اهمیت تحولات تکنولوژیکی که از به کارگیری گردآورنده‌ها در مقوله‌های نظامی – راهبردی ناشی می‌شود احتمالاً، در تاریخ رویدادهای نظامی بی‌سابقه است. در این زمینه، سیزده سال میانی وقایع انفجار نخستین بمب اتمی شوروی (1949) و بحران موشکی کوبا (1962)، نمونه‌هایی تاریخی‌اند که می‌توانند برای مسائل آینده، راه‌گشا باشند.

توسعه سلاحهای هسته‌ای از سوی اتحاد جماهیر شوروی سابق، نوعی بدگمانی بین‌المللی را در آمریکاییان ایجاد کرد و ذهنیت نظامیگری را در آمریکا از جمله با سرکوب گسترده نارضایتیهای سیاسی و بسیج برای رقابت تسلیحاتی همه‌جانبه‌ای افزایش داد. در سراسر دهه 50، موضع نظامی ایالات متحده بر آمادگی برای مبادرت به یک حمله وسیع پیش‌گیرانه هسته‌ای علیه شوروی بود. در واقع، آمریکا در صورتی که وقوع یک جنگ بزرگ را اجتناب‌ناپذیر (یا قریب‌الوقوع) احساس می‌کرد، آماده انجام چنین اقدامی بود. کمترین انتظار این کشور آن بود که اتحاد جماهیر شوروی سابق بکوشد جامعه آمریکا را با مبادرت به یک حمله تسلیحاتی متقابل نابود کند، اما ارتش آمریکا، حتی بعد از آنکه آشکار شد اتحاد شوروی از قدرت بازدارندگی در خور توجهی برخوردار است، وضع خود را براساس آمادگی برای انجام ضربه نخست حفظ کرد.

با ظهور موشکهای بالستیک قاره پیما(20) در پایان دهه 50، رقابت تکنولوژیک شتاب بیشتری گرفت و رویارویی به سطح تنش اضطراب‌زایی رسید. در این زمان، برنامه‌ریزان نظامی باید فرض می‌کردند که رویارویی نخست با حمله موشکی به پایگاههای مهم هوایی و موشکی آغاز خواهد شد و با در نظر گرفتن مهلت دو دقیقه‌ای اعلام خطر تاکتیکی، احتمال اینکه موشکها پیش از بلند شدن از سطح زمین، نابود شوند، وجود داشت.

به دلیل همین مسئله بود که استقرار موشکهای بالستیک میانبرد(21) در کوبا از نظر آمریکاییان آن قدر مهم تلقی شد که به یک مبارزه نظامی مستقیم با شوروی روی آوردند؛ بنابراین، هزینه برچیدن موشکهای شوروی از کوبا با هزینه برچیدن موشکهای آمریکایی از ترکیه برابر قلمداد می‌شد. اکنون، می‌دانیم که بحران سال 1962 با چند حادثه یا تهدید هسته‌ای پدید آمد، به ویژه اگر کندی به توصیه مشاوران ارشد نظامی خود توجه و فوراً به کوبا حمله کرده بود، سران نظامی ارشد شوروی نیز با تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی که در اختیار داشتند، بدان پاسخ می‌دادند و فاجعه‌ای جهانی پدید می‌آمد.

در این حالت، هر دو طرف چنین امری را نشان‌دهنده آن تلقی می‌کردند که وقوع جنگ فراگیر هسته‌ای نزدیک است؛ بنابراین، آماده انجام حملات هسته‌ای پیش‌گیرانه می‌شدند. هر چند بحرانهای جدی دیگری نیز پیش و پس از سال 1962وجود داشت، اما بحران کوبا از یک نظر، اوج وقوع بحرانهای هم‌زمان با یکدیگر، همراه با آمادگی برای اقدام به پرتاب موشکهای بالستیک میان‌برد در کوتاه‌مدت و هم‌زمان با پذیرش واقعیت نابودی دوجانبه و خودداری از منطق به مراتب دیوانه‌وارتر اقدام به حمله پیش‌گیرانه هسته‌ای بود. رواج یا گسترش موشکهای بالستیک چشم‌گیرترین مرحله رقابت تکنولوژیکی در عرصه سلاحهای هسته‌ای بود و ویران‌کننده‌ترین تأثیر را به همراه داشت، به گونه‌ای که در سه دهه پس از آن، بحران تعداد موشکها و کلاهکها افزایش یافتند، با دقت و آمادگی بیشتری ساخته شدند، دوام بیشتری یافتند و مرگبارتر از همیشه شدند، اما قانون بنیادین بازدارندگی استراتژیک، براساس تفکر ضربه اول رقابتهایی دوره‌ای را ایجاد کرد و بدین ترتیب، سلاحهای ساخته شده برای حمله پیش‌گیرانه استقرار یافتند. هر چند این، لزوماً، به مفهوم پیروزی مطلق یک طرف، در جنگ هسته‌ای قلمداد نمی‌شد.

آیا نانوتکنولوژی بن‌بست هسته‌ای را از میان می‌برد؟

در حال حاضر، زرادخانه‌های بزرگ هسته‌ای جهان ثابت یا در حال کاهش‌اند، هر چند سه قدرت هسته‌ای، هند، پاکستان و اسرائیل هنوز در حال افزایش زرادخانه‌های هسته‌ای خود می‌باشند و ممکن است کشورهای دیگری برای کسب قابلیت هسته‌ای یا توسعه اولیه سلاحهای هسته‌ای خود در حال فعالیت باشند یا دست کم، قدرت بالقوه هسته‌ای داشته و حتی چند بمب اتمی ساخته باشند، اما تصور نمی‌رود که در حال حاضر، بتوانند به قابلیتهای خود بیفزایند. هیچ یک از پنج قدرت بزرگ هسته‌ای، به گسترش سلاحهای هسته‌ای متناسب با داشته‌های بالقوه خود روی نیاورده‌اند و مهم‌ترین آنها، یعنی آمریکا و روسیه به پیمان محدودیت سلاحهای هسته‌ای متعهدند و به تثبیت یا کاهش زرادخانه‌های استراتژیک خود ادامه می‌دهند.

اگر تعداد سلاحهای هسته‌ای محدود بماند، سرانجام، نانوتکنولوژی پیشرفته می‌تواند امکان بازدارندگی سلاحهای هسته‌ای را از میان ببرد. در واقع، هیچ ساختار مادی‌ای نمی‌تواند در برابر حرارت و موج انفجار بمبهای هسته‌ای پابرجا بماند؛ چرا که احتمالاً، سیستمهای نانو، به ویژه نسل اول آنها در برابر تشعشعات یونیزه‌کننده حساس‌اند. با این حال، نانوتکنولوژی پیشرفته می‌تواند ابزار نسبتاً مؤثری برای دفاع گسترده شهری در برابر تهدیدهای محدود هسته‌ای باشد. احتمالاً، پناهگاهها می‌توانند در تونلهای عمیق‌ کنده شده از سوی گردآورنده‌ها، یا ماشین‌آلات نانو پدید آیند که بافتهای بسیار دقیق و ظریفی در دیواره‌ها برای به حداقل رساندن مصرف انرژی پدید می‌آورند. دستگاههای فعال به جذب انرژی آزاد شده کمک و سیستمهای حفاظت از حیات انسانها عایق‌بندی پناهگاهها را از آلودگی سطح زمین ممکن می‌کنند.

نتیجه کاهش عظیم تشعشات کشنده هسته‌ای، احتمال زنده ماندن در یک جنگ هسته‌ای محدود را پدید می‌آورد. همچنین، استفاده از سیستمهای همانندساز به منزله شالوده‌های تولیدی، بدین معناست که شهروندان عادی می‌توانند از چنین حفاظتی برخوردار شوند. سیستم ایجاد پناهگاهها می‌تواند به صورت غیر متمرکز گسترش یابد، طوری که دشمن به منظور انجام حمله متمرکز هیچ هدف آشکاری را پیش‌روی نداشته باشد. همچنین، می‌توان یک زیربنای حمل و نقل را پدید آورد که برای تخلیه جمعیت شهری در یک بحران (شاید در عرض چند ساعت) کفایت کند.

هر چند ایجاد چنین سیستمی از سوی یک قدرت هسته‌ای بزرگ به روشنی، زنگ خطر را برای رقبای بالقوه آن به صدا درمی‌آورد، اما ممکن است برای غیرنظامیان به دلیل روبه‌رو نشدن با یک درگیری شدید، امیدوارکننده باشد. چنین وضعیتی می‌تواند در یک حالت بروز یک بحران پدید آید، اما نباید مدتی طولانی‌تر از ایجاد چند سیستم همانندساز که برای ایجاد گردآورنده‌های کافی ضرورت دارد، صرف آن شود.

دفاع گسترده شهری همراه با دفاع فعال علیه وسایل مختلف تسلیحات هسته‌ای و سلاحهای ضدنیرو که برای یک رقیب هسته‌ای در یک حمله پیش‌گیرانه طراحی شده‌اند، می‌تواند توازن وحشت را تضعیف و تصور امکان پیروزی در جنگ بین دو قدرت بزرگ را امکان‌پذیر کند. مطمئناً، چنین احتمالی انگیزه‌ای بسیار قوی برای گسترش رقابت تسلیحاتی خواهد بود.

در واقع، امکان بسیار زیادی وجود دارد که کشوری که در توسعه ساختارسازی مولکولی و کاربرد آن در ساز و برگ نظامی پیشرفت کافی به دست آورده است، در مقطعی زمانی، درصدد خلع سلاح بالقوه تمامی رقیبان احتمالی خود با کمترین هزینه، برآید. البته، در صورتی که از سلاحهای هسته‌ای استفاده نشود، حتی اگر چند سلاح هسته‌ای مورد استفاده قرار گیرند، اگر یک طرف پیشرفت تکنولوژیکی کافی داشته باشد، استراتژیهای منطقی برای رسیدن به پیروزی وجود دارد. آنچه از منظر شرایط کنونی منطقی نیست، اینکه هر کشوری می‌تواند چنین امتیاز یکجانبه بزرگی را از آن خود کند، اما این واقعیت که رقیبان از آن کشور خواهند ترسید و چالشهایی امنیتی پدید خواهد آمد، به یک رقابت تسلیحاتی نانوتکنولوژیک می‌انجامد.

کشوری که از نظر فناوری نوین پیشرفتی نداشته و شاید برای تضمین امنیت به زرادخانه‌های بزرگ هسته‌ای متکی باشد، در برابر روشهای بسیار پیشرفته و ناشناخته نبرد آسیب‌پذیر می‌شود. برای نمونه، خرابکاری و استفاده از دستگاههای اطلاعاتی مخفی که به اندازه یک حشره کوچک‌اند، می‌توانند برای هماهنگ‌سازی و اقدام به یک حمله خلع سلاح مورد استفاده قرار گیرند و شاید با نفوذ به سلاحهای قدیمی در زمانی مشخص و با از کار انداختن کامل آنها در زمانی بحرانی چنین امری را محقق کند. فرستادن یک نیروی قوی نانوتکنولوژیک به سرزمین یک کشور حالت مبهمی میان دو وضعیت جنگ و صلح پدید می‌آورد. جاسوسی در زمان صلح به طور سنتی تحمل شده است یا دست کم، انگیزه‌ای برای اقدام به یک حمله هسته‌ای تلقی نشده است، اما در عصر نانوتکنولوژی، کشف یک نفوذ نانوتکنولوژیک می‌تواند آخرین هشدار مبنی بر آن باشد که عقب‌افتادگی تکنولوژیک پیش از آنکه خلع سلاح کشور به طور کامل روی دهد، باید جبران شود.

دفاع فعال علیه حمله هسته‌ای به طور سنتی، به دلیل یک عدم تقارن بنیادین تحت فشار بوده است. بدین صورت که دفاع تقریباً باید کامل باشد؛ زیرا، نفوذ ساده‌ای می‌تواند خسارات جبران‌ناپذیری به همراه آورد. همچنین، هر دفاعی در برابر پتانسیل تخریب‌کنندگی عظیم سلاحهای هسته‌ای می‌تواند بی‌اثر شود، سلاحی که نتواند از دیوار دفاعی بگریزد، می‌تواند خللی را در دیوار دفاعی ایجاد کند. با وجود این، باید انتظار داشت که جمع‌آوری انواع مختلف موشکهای ضدموشک، دیوار دفاعی خوبی در برابر حملات موشکی محدود هسته‌ای پدید آورد. نانوتکنولوژی این‌گونه موشکهای ضدموشک را کوچک و بسیار کارآمد خواهد کرد و گردآورنده‌های همانندساز، افزایش تولید آنها را به تعداد لازم امکان‌پذیر خواهند کرد. افزون بر دفاع شهری نانوتکنولوژیک و سلاحهای ضدنیرو، این احتمال وجود دارد که یک قدرت پیشرفته نانوتکنولوژیک بتواند خلع سلاح، حتی آمریکای کنونی را با اطمینان خاطر به دست آورد.

اصولاً، افزایش زرادخانه‌های هسته‌ای و استقرار ایمن‌تر آنها، استفاده از روشهای پنهان‌سازی و توسعه سیستمهای جدید حمل تسلیحات که برای نفوذ به حایلهای دفاعی طراحی شده‌اند، دوران بازدارندگی هسته‌ای را طولانی‌تر می‌کنند و آستانه آسیب‌پذیری از تجاوز نانوتکنولوژیک را به تعویق می‌اندازند؛ از این رو، یک قدرت هسته‌ای یا قدرت هسته‌ای بالقوه، به ویژه قدرتی که در رقابت تکنولوژیک عقب است، ممکن است انتخابهای اتمی‌اش را حفظ کند و حتی زرادخانه هسته‌ای خود را گسترش بخشد.

از جنگ جهانی دوم تاکنون حدود 125 هزار بمب هسته‌ای در سطح جهان تولید شده است. نرخهای تولید در دهه 80 به اوج خود رسید و در میانه این دهه، کل ذخایر نزدیک به 50 هزار فروند موشک دست نخورده افزایش یافت. البته نباید تصور کرد که این تعداد نشان‌دهنده حداکثر قابلیت قدرتهای هسته‌ای طی جنگ سرد بوده است. تولید تسلیحات هسته‌ای احتمالاً، بدون تحمیل بار غیرقابل تحملی بر اقتصاد شوروی سابق یا آمریکا می‌توانست تا چندین برابر افزایش یابد، اما دلیلی برای این کار وجود نداشت، حتی می‌توان گفت ارقام مزبور نمایانگر ارزان بودن نسبی بمب هسته‌ای و کافی بودن این تعداد برای مقابله با انجام ضربه نخست از سوی حریف، بوده است.

بنابراین، هر یک از قدرتهای هسته‌ای بزرگ‌تر از جمله چین و هند باید بتوانند طی یک دهه، برای مقابله با یک تهدید بالقوه، زرادخانه هسته‌ای خود را به دهها هزار کلاهک افزایش دهند، در حالی که کشوری با منابع ایالات متحده باید بتواند سلاحهای هسته‌ای را در صورت لزوم با استفاده از فناوریهای متعارف تا صدها هزار افزایش دهد. همچنین، نانوتکنولوژی پیشرفته می‌تواند در تولید سلاحهای هسته‌ای به کار گرفته شود. به راحتی می‌توان تصور کرد که در عرصه جهانی، افزایش سریع کلاهکها به میلیونها عدد بالغ شود.

اصولاً، سیستمهای نانو در برابر بازتابهای رادیواکتیو، بسیار آسیب‌پذیر خواهند بود. ساختارهای پیشرفته نانو می‌توانند برای مقاومت در برابر مقدار بیشتری از تشعشعات رادیواکتیو، تنها در سطح ویژه‌ای طراحی شوند و تا سطوح پایینی که سلاحهای قوی رادیولوژیک توانایی ایجاد تشعشات هسته‌ای را دارند، بهبود یابند. از این رو، ممکن است که نتیجه رقابت تسلیحاتی نانوتکنولوژیک افزایش بیشتر سلاحهای هسته‌ای و گسترش زرادخانه‌های اتمی بزرگ به صدها هزار یا میلیونها عدد کلاهک هسته‌ای باشد. اصولاً، سلاحهای رادیولوژیک که برای آلوده کردن محیط در برابر فناوریهای نانو طراحی شده‌اند، از جمله این سلاحها می‌باشند. بدین ترتیب یک توازن وحشت جدید که به گونه شگفت‌انگیزی ترسناک‌تر و شاید حتی بی‌ثبات‌تر باشد، پدیدار خواهد شد.

آیا یک رویارویی نانو تکنولوژیک می‌تواند باثبات باشد؟

از دیدگاه صرفاً نظامی و در نبود توازن وحشت، هر مواجهه‌ای بین قدرتهای نانوتکنولوژیک کم و بیش پیشرفته و هم‌طراز می‌تواند بی‌ثبات باشد. این امر پیامد پویاییهای ویژه تولید مبتنی بر ساختارهای همانندساز و سطح بالای تسلیحاتی است که توانایی تولید این تجهیزات را دارند. حفظ وضعیت صلح مسلح در سطوح پایین تسلیحاتی بدون وجود یک رژیم نیرومند کنترل تسلیحات و جلوگیری از تبدیل یک رقابت تسلیحاتی ناگهانی به یک جنگ تمام عیار ممکن نیست.

نظریه ثبات استراتژیکی به گونه‌ای که در دوران جنگ سرد طرح شد، به ویژه در مباحث مربوط به درگیریهای احتمالی اتمی کاربرد یافت، به طور سنتی، دو سطح ثبات را در درگیریهای بین کشورها در کانون توجه خود قرار داده است: ثبات در رقابت تسلیحاتی و ثبات در زمان بحران. این دو به بود یا نبود انگیزه‌ها یا دلایل قوی برای افزایش رقابت در درگیریهای رویاروی مربوط می‌شود. به طور خلاصه، هر رقابت تسلیحاتی بر هم زننده ثبات بین‌المللی است؛ مسئله‌ای که در مورد آن اجماع‌نظر جهانی وجود دارد.

ساختارسازی مولکولی مبتنی بر گردآورنده‌های همانندساز عملاً، بی‌ثباتی رقابت تسلیحاتی کمی را در هر برخوردی تضمین می‌کند، از جمله در برخوردهایی که دو یا چند رقیب فناوریهای کاملاً هم‌طراز و منابع یکسانی دارند. در یک تعبیر آرمانی از فناوری ساختارسازی مولکولی، می‌توان گفت که سیستمهای اولیه همانندساز می‌توانند زمان بسیار اندکی برای همانندسازی در حد پانزده دقیقه یا کمتر نیاز داشته باشند. تعداد چنین سیستمهایی می‌تواند به سطح محدودی در حد چند ساعت افزایش یابد. البته، با این فرض که هرگونه امکانات ویژه ضروری برای تولید آنها قبلاً در اختیار باشد. سیستمهای اولیه می‌توانند برای ساختن سیستمهای تولید ثانویه با استفاده از منابع محدود و در حد چند دقیقه یا چند ساعت مورد استفاده قرار گیرند، بدین ترتیب سیستمهای ثانویه، خود را به ساختارهای تکمیل شده تبدیل خواهند کرد یا برای انجام عملیات ترکیبی تخصصی‌تر در تولید، تولیدات نهایی مورد استفاده قرار خواهند گرفت و باز هم برای انجام چنین وظیفه‌ای تنها به چند دقیقه یا چند ساعت وقت نیاز است. تنها کمیت منابع اولیه (مانند عناصر بنیادین و انرژی که برای تکمیل شدن به یک روز وقت نیاز دارند) افزایش تعداد محصولات تمام شده را محدود خواهند کرد. سیستمهای اولیه احتمالاً، سرعت کمتری خواهند داشت و به امکانات ویژه‌ای، مانند مایعات لازم یا دیگر محیطهای کنترل شده و همچنین، مصرف منابع خاص و انرژیهای بیشتری نیاز خواهند داشت. سیستمهای پیشرفته‌تر با سرعت بسیار حیرت‌انگیزتر و کارآمدی انرژی بیشتر عملی خواهند شد،‌منابع مادی لازم را مستقیماً، از محیط به دست خواهند آورد و امکانات ویژه مورد نیاز را خود تولید خواهند کرد. با اضافه کردن محاسبات پیشرفته که هم‌طراز با هوش مصنوعی پیشرفته است، این فرآیند می‌تواند کاملاً خودکار شود.

اگر حداقل مرحله نخست ساختارسازی مولکولی فرآیند تخصصی مبتنی بر همانندسازی باشد و در صورتی که یک رقیب دشمن بالقوه از سوی چنین سیستمهایی افزایش تسلیحات خود را آغاز کرده باشد، کشور نمی‌تواند وقت خود را از دست بدهد. از دست دادن هر نسل از سیستمهای همانندساز دقیقاً با از دست دادن امتیاز کمی دو به یک در سطح نیروها مطابقت خواهد داشت. عدم توازن عمده در سخت‌افزارهای نظامی می‌تواند به یک طرف اجازه دهد که با اطمینان از موفقیت حمله کند و حتی عدم توازن چند به یک ممکن است برای اطمینان یافتن از موفقیت در یک عملیات پیش‌دستانه کافی باشد. خطر عقب‌ افتادن در یک منحنی رقابت تخصصی یا فرصت پیروزی، فشارهای نیرومند بی‌سابقه‌ای را برای آغاز، پیوستن یا رسیدن به حد پیش‌تازی در یک مسابقه تسلیحاتی کمی ایجاد خواهد کرد. رقابت، تنها هنگامی کند خواهد شد که هر دو رقیب به خالی کردن ذخایر موجود ماده و انرژی دست زده باشند؛ محدودیتی که احتمالاً، طی چند ساعت روی خواهد داد. باید یادآور شد تولید تعداد عظیم و بی‌سابقه سخت‌افزارهای نظامی می‌تواند در مدت زمان بسیار بسیار کوتاهی عملی شود.

احتمالاً، رقابت تسلیحاتی با تمام شدن منابع، پایان نمی‌یابد و این در صورتی است که فرض کنیم چنین رقابتی اصولاً، به جنگی عمومی تبدیل نخواهد شد. هر دو طرف با صف‌آرایی نیروهای خود و بهبود قدرت خویش در پاسخ به صف‌آرایی و تلاش برای تحلیل فناوری نیروهای رقیب به کار خود ادامه خواهند داد. همچنین خواهند کوشید کنترل تعداد دیگری از نیروها را در مناطق مورد مناقشه‌ای مثل فضا و اقیانوسها به دست آورند.

آیا چنین مواجهه‌ای برای یک دوره زمانی طولانی می‌تواند صلح‌آمیز باشد؟ به احتمال زیاد، این کشمکش یا نقض احترام دوجانبه به حقوق مالکیت و حقوق عمل به زودی آغاز می‌شود. برای نمونه، هر دو طرف مایل خواهند بود بخشی از ساز و برگهای طرف مقابل را تسخیر و تحلیل کنند. اگر مناقشات حل نشده‌ای در مورد مالکیت سرزمینی و منابع وجود داشته باشد، هر دوطرف خواهند کوشید آنچه را که می‌توانند، به دست آورند یا از دسترسی طرف دیگر به آنها جلوگیری کنند (این امر در حالتی روی می‌دهد که خشونتی وجود نداشته باشد). همچنین، طرفهای درگیر احتمالا، برای کشف عملیات مخفیانه دیگری امکانات طرف دیگر را بررسی خواهند کرد. بدین ترتیب، باید برای کسب اطلاعات استراتژیک بکوشند، حتی اگر این به معنی نقض حاکمیت سرزمینی دولتهای دیگر باشد.

فرضیه فناوریهای دقیقاً هم‌طراز، ذهنی‌تر از آن است که بتوان با آن تحلیلی را آغاز کرد. همانندسازهای یک طرف سریع‌تر انجام خواهد شد، رایانه‌های طرف دیگر هوشمندتر خواهند بود، سلاحهای یک طرف مؤثرتر عمل خواهند کرد، طرف دیگر بر سرزمین بزرگ‌تر و منابع وسیع‌تر حاکمیت خواهد داشت. اگر یک طرف منازعه بداند که منابع فنی یا مادی آن تا حدی ضعیف‌تر است، احتمالاً، می‌کوشد با اقدام برای افزایش نیروهای خود به صورت پیش‌دستانه و مخفیانه در این عرصه پیش‌تاز شود؛ بنابراین همین که دشمن در تنگنا قرار بگیرد، احتمالاً، ضروری خواهد دید که پیش از، از دست دادن این امتیاز از آن استفاده کند. در مقابل، ابرقدرتی که برای مدت زیادی یک زرادخانه عظیم داشته است، ممکن است خود را نسبت به یک رقیب به شدت ناتوان دریابد و ضروری احساس کند که دست به حمله پیش‌گیرانه بزند.

اصولاً، با افزایش سلاحهای نانوتکنولوژیک، کشورها به سوی مواجهه‌ای پیش می‌روند که به شکل خطرناکی بی‌ثبات خواهد بود. روشن‌ترین نمونه بی‌ثباتی در مورد ضربه اول را می‌توان در محیطهای مورد استفاده مشترک مانند اقیانوس، فضا و در طول خطوط تقسیم سرزمینی مشاهده کرد.

طی جنگ سرد، توانایی پنهان کردن زیردریاییهای موشکی در اقیانوسهای بزرگ عامل بسیار ثبات‌بخشی تلقی می‌شد، اما امروزه، با ظهور و ساختارسازی مولکولی پنهان کردن هر چیزی به بزرگی زیردریاییهای ترایدنت در هر محیطی که نتوان آن را عاری از سیستمهای حساس بسیار کوچک و نفوذگر دانست، ناممکن می‌شود. بدین ترتیب، افزایش تسلیحات به بالاترین حد موجود می‌رسد. در مراحل پیشرفته رقابت تسلیحاتی نانوتکنولوژیک، اقیانوسها پر از جنگنده‌های بسیار کوچک و نفوذگر خواهند شد و نیروهای مخالف در سراسر دریاها با یکدیگر در تماس خواهند بود. آنها در اندازه‌ها، انواع و نقشهای مختلف برای انجام عملیات پیش از جنگ و در هنگام نبرد همه جانبه با دستگاههای کوچک‌تر و متعددتر، امتیاز تداوم و انعطاف حضور خواهند داشت. همچنین ممکن است سیستمهای بزرگ‌تر برای انجام عملیات بالقوه مفیدتر در جنگهای همه‌جانبه، با امکانات ویژه‌ای داشته باشند. بی‌تردید،‌ تحلیل بده‌بستانها و طراحی یک ناوگان بسیار قوی به صرف زمان زیادی نیاز دارد؛ زیرا باید توجه کرد که تمامی تهدیدهای ممکن بیولوژیکی نیستند و چه بسا، نیروهای خودی در برابر حمله‌های غافل‌گیرانه هماهنگ‌ آسیب‌پذیر خواهند بود. فرمان حمله احتمالاً بسیار مخفیانه صادر می‌شود و به کوتاهی ارسال پیام در کمتر از یک ثانیه خواهد بود، حتی اگر برنامه اینطور باشد که نیروی هدف قرار گرفته به طور خودکار، در برابر یک حمله غافل‌گیرانه علیه حمله دست بزند، می‌تواند در بهترین حالت، به سرعت نور(22) علامتهایی را ارسال کند که البته، در عمل، به دلیل تأخیر در پردازش اطلاعات، ارسال نشانه‌های خاص تا حدی کندتر خواهد بود. با حمله هم‌زمان به تمامی نقاط، حمله‌کننده می‌تواند برتری نظامی‌ای را به دست آورد که با گذشت زمان افزایش می‌یابد؛ زیرا، مهاجم ذخایر تسلیحاتی خود را در سطح وسیعی به کار خواهد گرفت و همین منطق دقیقاً، در مورد ناوگانهای فضایی که در مدار نزدیک زمین در کنار یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند،‌ کاربرد دارد. سلاحهای فضایی اصولاً، به کمترین زمان ممکن برای حمله به تسلیحات دشمن نیاز دارند و ممکن است در فضا، بعضی از انواع تسلیحات هدایت شده با انرژی و دارای سرعت نور یا نزدیک به سرعت نور به کار گرفته شوند.

در طول مرزهای زمینی، سلاحهای آماده حمله برای نفوذ و تخریب استحکامات دشمن به محض کشف یک حمله آشکار و قریب‌الوقوع کوتاه‌ترین زمان ممکن را در اختیار خواهند داشت و خطوط جبهه به حوزه دیگری برای حمله در زمان حساس و برنامه‌ریزی واکنشی در برابر حملات تبدیل خواهند شد و زمان پرواز موشکها به طور در خور توجهی سریع‌تر از زمان پرواز موشکهای بالستیک کنونی خواهد بود؛ زیرا، چنین عملیاتی از طریق استفاده از هواپیماهای مافوق صوت، که به مواد نانو تکنیک و سیستمهای انرژی مجهزند، عملی خواهد شد. کشوری که با صف‌آرایی موشکهای نانوتکنولوژیک در مرزهای خود روبه‌روست، با احتمال آسیب‌پذیری در لحظه نخست نبرد روبه‌رو خواهد بود، مگر آنکه راه حمله پیش‌دستانه در مرزها را برگزیند.

نیروی بالقوه ویرانگر تعداد زیادی سلاح هسته‌ای، به گونه‌ای که بتواند با کمک سیستمهای نانو تولید شود، باید همچون یک بازدارنده کافی در برابر هرگونه اقدام نیروی رقیب عمل کند، با این حال، روشن نیست که آسیب‌پذیری در برابر پیش‌دستی نیروهای آماده حمله و دارای قدرت نفوذ متقابل به تصمیم‌گیران نظامی اعم از انسان یا غیرانسان اجازه می‌دهد که در رویارویی با افزایش تقابل دستگاههای مختلف خونسردی خود را حفظ کنند یا نه. در هر صورت، شکننده بودن چنین صلحی آشکار است. همچنین، در هر زمان، توازن واقعی قدرت احتمالاً پدید نخواهد آمد و این احتمال که امتیازی ممکن است به دست آمده یا از دست داده شود، برای اقدام پیش‌گیرانه انگیزه نیرومندی فراهم می‌آورد.

ممکن است یک فرمانده استدلال کند که پیکار می‌تواند محدود و از حمله مستقیم به مناطق مسکونی و ارزشهای اساسی، مانند توده‌های جمعیت و از بازدارندگی دوجانبه و به راه انداختن ماشینهای روز قیامت خودداری شود. به احتمال قوی‌تر، در چنین تقابل عظیم و شدیدی، جنگ راه آغاز خود را پیدا خواهد کرد.

توسعه عظیم فضای فراسوی محیط نزدیک به زمین، مسئله بی‌ثباتی نظامی را پیچیده‌تر خواهد کرد؛ زیرا، برای نیروهای باقی مانده پناهگاهی احتمالی پدید می‌آورد، اما روشن نیست که آیا این امر اساساً، تصویر ترسیم شده در بالا را تغییر خواهد داد یا نه. دست‌کم، در کوتاه‌مدت و حتی بعد از توسعه ساختارسازی مولکولی، این احتمال وجود دارد که توسعه فضا تحت تأثیر جاه‌طلبیهای ملی و ادعای حاکمیت ملی که دیگر کشورها برای فراسوی کره ارضی مطرح می‌کنند، روی دهد. از این دیدگاه، به نظر می‌رسد تأسیسات فضایی و صف‌آرایی سلاحهای مستقر در فضا، تنها گسترش تقابلهای متمرکز در کره زمین را موجب می‌شود و آن را به حوزه سلاحهای بالقوه دارای سرعت نور گسترش می‌دهد و بی‌ثباتی نظامی را تشدید می‌کند؛ اما در بلندمدت، تأسیسات مستقر در فضای دوردست از دسترس حملات ضربه نخست خارج خواهند بود؛ چرا که خطر چنین حمله‌ای تقریباً متمرکز بر نقطه خاصی نخواهد بود.

مدت زیادی پیش از این زمان، مسئله سرزمینهای فضایی احتمالاً، سرچشمه اساسی رقابت و منازعه بین کشورهای پیش‌تاز فناوری در زمین خواهد بود. تازه واردان آینده که امیدوارند پیش از ضربه خوردن از یک ضربه اساسی به فضای خارجی بگریزند، به خیالات غیرواقع‌بینانه دچار می‌شوند. هر تلاشی برای به دست گرفتن کنترل امپراتوری فرازمینی می‌تواند جنگی را موجب شود که از پیشکسوتان پیروی نخواهد کرد؟ در واقع، چنین جنگی نخست، خود آنها را نشانه خواهد رفت.

کنترل تسلیحات و امنیت بین‌المللی

به احتمال زیاد، دنیا به رغم نزدیک شدن به یک انقلاب نانوتکنولوژیک، همچنان، درگیر رقابت بازدارنده کشورهای قدرتمند خواهد بود و دست کم، در ایالات متحده، بیشتر تحقیقاتی که به این انقلاب ارتباط دارند، از طریق ارتش و با نگاه به کاربردهای نظامی به پیش برده می‌شوند؛ بنابراین، اگر قرار است امیدی به جلوگیری از یک رقابت فاجعه‌بار تسلیحاتی وجود داشته باشد، در نظر گرفتن احتمالات مربوط به کنترل تسلیحات نانوتکنولوژی امری ضروری است. رد کردن تحریم استفاده از گردآورنده‌ها در ساخت تسلیحات، به کارگیری ساختارهای نانو در تسلیحات یا هر پیشنهاد مشابهی به منزله کاری غیرعملی و غیرقابل تأیید آسان است، اما آنچه اغلب، بدان توجه نمی‌شود، این است که همیشه کنترل تسلیحات چیزی بیش از امضای پیمانها و ابزار تأیید ملی است. بیش از هر چیز، کنترل تسلیحات چیزی مستلزم اراده کنترل تسلیحات و گرایش به منظور همکاری برای رسیدن به چنین نظارتی خواهد بود، اگر چنین اراده‌ای بین طرفهایی که باید مسئولیت آن را به عهده گیرند، وجود داشته باشد، دگرگونیهای مثبتی در جهان در زمینه مسائل راهبردی رخ خواهد داد.

انباشت سلاحهایی که امکان تولید آنها وجود دارد، تهدیدآمیزترین جنبه افزایش احتمالی تسلیحات نانوتکنولوژیک است. تعهد به تولید نکردن این توده‌های سلاح از طریق شیوه بازرسی داوطلبانه که کشورها به طرفهای دیگر پیمان اجازه می‌دهند، به امکانات تسلیحاتی خود نظارت کنند، می‌تواند تضمین کند که افزایشی غیرمتعارفی در زرادخانه‌های تسلیحات هسته‌ای پدید نیامده است، اما این‌گونه ترتیبات، تنها تا زمانی مؤثر باقی می‌مانند، که کشورها از تلاش برای حل مناقشات با توسل به خشونت خودداری کنند، حتی صرف تهدید به خشونت و تقابلهای معمولی نیز احتمالاً در هنگام بروز یک بحران جدی تحریک به خارج شدن از رژیم ضعیف کنترل تسلیحات را باعث می‌شود. برقرار کردن یک رژیم کنترل تسلیحاتی پیش از گسترش یک درگیری همه‌جانبه و هنگامی که ملتها در صلح به سر می‌برند، بسیار آسان‌تر است. متوقف کردن رقابت تسلیحاتی در حالت تشدید آن و نظارتهای پیوسته از زرادخانه‌های تسلیحاتی به این قصد است که ثبات بین‌المللی در جهان حاکم باشد.

احتمالاً، مهم‌ترین گام برای کنترل تسلیحات رسیدن به یک توافق عمومی و جهانی است که نصب یا آزمایش دستگاههای ویرانگر در مدار زمین و هدف‌گیری دستگاههای فضایی با سلاحهای مستقر بر زمین را ممنوع کند. احتمال افزایش سریع تسلیحات فضایی، خطرناک‌ترین و بی‌ثبات‌ترین چشم‌انداز درگیریهای نظامی در قرن بیست و یکم است و آزمایش اخیر لیزرهای ضدماهواره‌ای از روی زمین از سوی آمریکا یکی از موارد جدی برهم‌زننده ثبات استراتژیک بین‌المللی محسوب می‌شود.

پیش از آنکه مباحث مربوط به حقوق دریا و فضای خارج از جو و تقسیم منابع بالقوه ارزشمند، به منبع درگیری بین‌المللی تبدیل شوند، باید مورد رسیدگی قرار گیرند، یعنی پیش از آنکه فناوری توسعه یافته، این حوزه‌های مشترک را به هدف جذابی برای تملک دولتهای مؤثر در نظام بین‌المللی تبدیل کند.

به رغم استدلالهای مزبور، مبنی بر اینکه تسلیحات هسته‌ای ممکن است همچون عامل ثبات‌بخشی در یک مواجهه نانوتکنولوژیک عمل کنند، ادامه و تکمیل روند خلع سلاح هسته‌ای اولویتی فوری است.

ملتها باید روند اعتمادسازی را بین خود تقویت کنند تا بتوانند بدون نیاز به ایجاد زرادخانه‌های بزرگ نظامی یا توافقات مربوط به نظارت سرزده از مراکز تسلیحاتی و همکاری نظامی، در کنار یکدیگر زندگی کنند. سرانجام، تنها راه خودداری از یک درگیری نانوتکنولوژیک و چه بسا، وقوع یک جنگ جهانی تکامل یک سیستم جامع امنیت بین‌المللی است که رژیم واحدی را در سطح جهانی پدید آورد. هر چند نظام جهانی که ساز و کارهای قهری و الزام‌آور داشته باشد، ممکن است مطلوب نباشد، اما کشورها می توانند با توافق چندجانبه، سیستم حقوقی و هنجارهای بین‌المللی را تکامل بخشند و در عین حال، در حدود صلاحیت سرزمینی، حق تعیین قوانین و عرف محلی خود را محفوظ نگه دارند.

نتیجه‌گیری

عصر نانوتکنولوژیک اساساً، با دوره گسترش سلاحهای هسته‌ای و رقابت برای دست‌یابی به نیروی بازدارنده اتمی، متفاوت خواهد بود. تجربه شهرهای ویران شده جنگ جهانی دوم و تصور کشتار گسترده هسته‌‌ای، استراتژیستها را به این اندیشه واداشته است که در یک جنگ همه‌جانبه، بین دولتهای مسلح به صدها سلاح قابل حمل هسته‌ای نمی‌توان انتظار یک پیروزی مطلق را داشت. از این نظر، اساساً، جنگ مستقیم و آشکار بین قدرتهای بزرگ منطقی نیست. نانوتکنولوژی این تحول را به مرحله دیگری کشانده است. بدین ترتیب بازدارندگی امری قدیمی و ناکارآمد خواهد شد؛ چرا که حفظ ثبات بین رقیبان مجهز به سلاحهای نانوتکنولوژیک در صلح مسلح ممکن نخواهد بود. این مسئله در تضاد آشکار با سنتهای فرهنگی جنگ و فرضیه‌هایی قرار دارد که اکنون، راهنمای سیاست‌گذاری در ایالات متحده و رقیبان بالقوه آن در عرصه تعاملات بین‌المللی است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات