روزنامه کیهان **
توافق بد فقط بد نیست! / محمد صرفی
اغلب سازمانهای بینالمللی امروزی محصول وقایع و نتیجه جنگ جهانی دوم هستند که سازمان ملل متحد بزرگترین آنها و به نوعی خود مادر بسیاری از سازمانها و نهادهای دیگر است. اصطلاح «ملل متحد» را نخستین بار فرانکلین روزولت، رئیسجمهور آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم برای اشاره به متفقین بکار برد و سال 1945 با امضای منشور ملل متحد توسط 50 کشور، رسماً این سازمان پایهگذاری شد. سازمان بینالمللی انرژی اتمی به عنوان یکی از زیرمجموعههای سازمان ملل نیز داستانی مشابه دارد. 12 سال پس از تولد سازمان ملل متحد، رئیس جمهور وقت آمریکا -دوایت آیزنهاور- طی سخنرانی خود در مجمع عمومی این سازمان، پیشنهاد تاسیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را با شعار «اتم برای صلح» مطرح کرد. این سازمان بالاخره در سال 1957 آغاز به کار کرد و ایران جزو اولین کشورهایی بود که به آن پیوست.
سازمانها و نهادهایی مانند ملل متحد و آژانس بینالمللی انرژی اتمی همگی با شعارها و اهداف پرطمطراق و دهان پرکن متولد شدهاند. اما در دنیای واقعی این سازمانها چه میزان در این راستا عمل کردهاند. پاسخ روشن است. وقتی کشوری که تنها استفادهکننده از بمب اتمی است، شعار «اتم برای صلح» را سر میدهد و سازمانی به نام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را خلق میکند، چه هدفی میتواند داشته باشد؟! طرح چنین شعاری از سوی چنین حکومتی چقدر وقیحانه یا بهتر بگوییم مضحک است؟
گذشت زمان نه تنها تغییری در ماهیت این سازمانها و نهادها ایجاد نکرده، بلکه روند وابستگی و آلت دست بودن آنها شتاب هم گرفته است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی یک نهاد دیدهبان (Watchdog) است اما نحوه عملکرد این نهاد به شکلی بوده که تحلیلگران مستقل غربی به آن Lapdog یا سگ دستآموز میگویند!
بیش از یک دهه است که این نهاد با جمهوری اسلامی ایران دست به گریبان است و ایران را به جرات میتوان موردی عجیب و استثنایی در تاریخچه این سازمان دانست. پس از حدود دو سال مذاکره در دولت یازدهم با اعضای 1+5 و توافق موقت هستهای در ژنو، قطار مذاکرات طبیعتاً و طبق انتظار همگان باید در حال نزدیک شدن به ایستگاه پایانی خود باشد. مذاکرات هفتههای آخر خود را طی میکند و اگرچه اجباری برای تعیین تکلیف در یک مهلت مقرر وجود ندارد اما قرار هم نیست این قطار روی ریلی دوار و بیمقصد به حرکت خود ادامه دهد. اینجاست که یک بار دیگر نقش آژانس بینالمللی انرژی اتمی پررنگ میشود. نهادی که به ظاهر فنی و غیرسیاسی است و چند نقش کلیدی و بلکه حیاتی در چارچوب اولیه توافق به آن سپرده شده است؛ اول بازرسی و نظارت بر فعالیتهای هستهای ایران و دوم داوری و قضاوت برای تغییر وضعیت تحریمها علیه ایران.
اگر چه هنوز چیزی نهایی نشده اما تمام شواهد و قرائن حاکی است، طرف مقابل به دنبال تحمیل یک رژیم بازرسی بیسابقه و حتی فراتر از پروتکل الحاقی به ایران است که به قول ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا این نظارت و بازرسی با امضای توافق نهایی طلوع میکند اما غروبی نخواهد داشت!
خوشباوران معتقدند توافق احتمالی ضریب امنیت کشور را افزایش میدهد و سایه تهدید را از سر ایران برمیچیند. اگر منظور از تهدید، لفاظیهای تکراری آمریکاییهاست که باید گفت این تهدیدها حتی در کوران مذاکرات نیز ادامه داشته و دارد و بعید است آمریکاییها این عادت ابلهانه را ترک کنند. اما اگر منظور یک تهدید واقعی و عملیاتی است، باید گفت متاسفانه و برخلاف تصور عمومی و فضاسازی آگاهانه رسانههای غربی و ذوقزدگان داخلی، توافق هستهای -با مختصات فعلی درباره بازرسیها و کمیت و کیفیت نظارت که از آن به عنوان توافق فاجعه به جای بد نام برد- نه تنها احتمال جنگ و درگیری را کاهش نمیدهد بلکه به شدت در این راستا عمل میکند. شاید ادعای عجیبی به نظر برسد اما با دقت در جزئیات ماجرا به حقیقی بودن آن پی خواهید برد.
1- از ابتدای گشوده شدن پرونده بحران جعلی فعالیت هستهای ایران، گزینه نظامی روی میز آمریکاییها بوده است. آنها در ظاهر تجهیزات لازم برای یک حمله به تاسیسات هستهای ایران را هم دارند. اما چرا تا کنون از آن استفاده نکردهاند؟ فارغ از بحث پاسخ سخت و شکننده ایران به چنین تجاوزی، پاسخ کلیدی این است؛ این حمله چقدر موثر است؟ به اعتراف خود غربیها تقریباً هیچ. زیرا آمریکا از اطلاعات مفصل درباره زنجیره تامینکننده برنامه ایران که امکان تولید سانتریفیوژهای تازه را میدهد، محروم است و به این ترتیب به سرعت میتواند این چرخه را بازسازی کرده و حتی گسترش دهد.
توافق نهایی به شکلی تاسفبار جای خالی پازل اطلاعاتی آمریکا را در این زمینه پر کرده و در واقع ضریب موفقیت یک حمله را تضمین میکند چرا که براساس این توافق بازرسان پیوسته بر زنجیره تامین ایران نظارت خواهند داشت و تاکید میکند که «ساخت سانتریفیوژ ایران متوقف خواهد شد و تحت نظارت ممتد قرار خواهد گرفت.» علاوه بر این، ایران فقط اجازه خواهد داشت اقلام هستهای را از طریق یک کانال خرید مشخص و تحت نظارت غرب تهیه کند. از جنبه اطلاعاتی، این یک فرصت بیسابقه برای جمعآوری و تحلیل اطلاعات در خصوص مولفههای اساسی توانایی ایران برای احیای برنامه هستهای است. در چنین شرایطی حمله نظامی، برنامه هستهای ایران را میتواند حتی بیش از یک دهه متوقف کند. در حالی که پیش از داشتن این اطلاعات، این وقفه در خوشبینانهترین حالت کمتر از 2 سال است.
2- براساس این توافق ایران باید مجموعه سانتریفیوژهای خود را در مرکز غنیسازی نطنز متمرکز و به میزان زیادی ذخیره اورانیوم غنای پایین خود را کم کند. علیرغم زیرزمینی بودن نطنز، در برابر فردو که چندین برابر عمق بیشتری دارد این مرکز آسیبپذیرتر بوده و میتواند هدفی برای یک حمله نظامی باشد. آمریکاییها که میدانند قادر به تخریب مرکز فردو نیستند، به شکلی عجیب و غریب اصرار دارند که این مرکز تبدیل به جایی برای تحقیق و توسعه(دهها متر زیر زمین و در دل کوه!) شده و حتی یک گرم اورانیوم غنیسازی شده نیز در آن نباید وجود داشته باشد. آنها در حالی که پیش از این با استقرار 1000 سانتریفیوژ در این مجموعه موافقت کرده بودند، اخیراً نظر خود را تغییر دادهاند که این مسئله یکی از دبههای آمریکا در روند مذاکرات است!
3- یکی دیگر از دلایل اصلی اینکه آمریکاییها هزینه اقدام نظامی را از فایده آن بیشتر میدانند، این است که حمله نظامی صفحه شطرنج سیاسی را به هم میریزد. فروپاشی ائتلافی که آمریکا طی سالها و به زحمت علیه جمهوری اسلامی ایجاد کرده و پایان رژیم تحریمها اولین و آنیترین تاثیر حمله نظامی خواهد بود. حال تصور کنید که پس از توافق نظامی گروههای بازرسی آژانس یکی پس از دیگری وارد کشور شوند و بخواهند به هر مرکزی سر بزنند و اطلاعات جمعآوری کنند. بدون شک این روند باید جایی متوقف شود. اما اگر بنای آژانس بر عدم توقف و باز نگه داشتن این پرونده ساختگی باشد، که هست چه؟ آنوقت اجازه ندادن به بازرسان برای دسترسی به یک مرکز خاص، اول داستان خواهد بود! در چنین شرایطی بهانهای کاملاً دنیاپسند برای یک حمله مهیا خواهد شد. ایران از توافق سرپیچی کرده و براساس فصل هفتم منشور باید تنبیه شود!
بر این اساس باید توجه داشت پذیرش یک توافقی که راه را برای بهانهجویی طرف مقابل بازگذاشته، نهادهای امتحان پس داده و آلت دست را مرجع داوری قرار داده و نقاط کور را برای سازمانهای اطلاعاتی غرب روشن میسازد، نه تنها مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را حل نمیکند بلکه میتواند در پروسهای گام به گام مخاطرات شدید امنیتی نیز به همراه داشته باشد. نباید فراموش کنیم که توافق بد برای آمریکاییها تنها یک توافق بد است اما برای ما فقط بد نیست بلکه خطرناک هم هست.
علت قاطعیت خاص بیانات رهبر معظم انقلاب در روز گذشتهشان را باید در چنین واقعیاتی جستجو کرد. بیعلت نیست که ایشان میفرمایند؛ «اجازه هیچگونه بازرسی از هیچ یک از مراکز نظامی و همچنین گفتگو با دانشمندان هستهای و سایر رشتههای حساس و اهانت به حریم آنها، داده نخواهد شد. این موضوع را دشمنان نظام اسلامی و همه کسانی که منتظر تصمیم نظام هستند، به روشنی متوجه شوند.»
***************************************
روزنامه قدس **
جنگ نیابتی علیه ایران/ حسن هانی زاده
رهبر معظم انقلاب اسلامی در یک سخنرانی کاملاً شفاف و برخاسته از هوشمندی سیاسی و نظامی معظمله، نسبت به بروز یک جنگ نیابتی در منطقه علیه ایران هشدار دادند.
اما در تأویل و تفسیر سخنان مقام معظم رهبری در دانشگاه امام حسین (ع)، دو نظریه امنیتی و نظامی در حوزه امنیت ملی ایران مطرح شده است.
نخستین تحلیل این است که برخی کشورهای ضعیف ومیکروسکوپی حوزه خلیج فارس چون توانایی کافی برای مقابله مستقیم با ایران را ندارند، تلاش میکنند تا از رهگذر بزرگنمایی خطر هستهای ایران، سایر قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای را علیه ایران تحریک کنند.
عربستان سعودی، بحرین و قطر سه کشوری هستند که چسبندگی بیشتری هم به رژیم صهیونیستی وهم به آمریکا دارند و به همین دلیل در صدد تحریک آمریکا علیه ایران بر آمدهاند.
هر چند آمریکا اساسا در نشست اخیر کمپ دیوید که با حضور برخی سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تشکیل شد، ثابت کرد که تاریخ مصرف این کشورها برای آمریکا پایان یافته است واین کشورها در دکترین امنیت ملی آمریکا جایی ندارند.
انتقاد صریح باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اینکه مشکل کشورهای حوزه خلیج فارس، ایران نیست، بلکه از داخل این کشورها سر چشمه میگیرد، نشان داد که اختلافات آمریکا واعراب حوزه خلیج فارس فراتر از حد تصور است.
آمریکا بویژه دموکراتها که ادعای برقراری دموکراسی در جهان را دارند، اکنون احساس میکنند که در مقوله دموکراسی، هزینههای سنگین حیثیتی برای این کشورهای کوچک قبیلهای پرداخت کردهاند. آمریکا نمیتواند برای افکارعمومی پیرامون عملکرد نظامهای غیر دموکراتیک و قبیلهای مانند قطر، عربستان و بحرین که ملتهای خود را از کوچکترین حقوق شهروندی محروم کرده اند، پاسخی در خور ارایه دهد.
پشتیبانی آمریکا از سیاستهای این کشورها قطعاً شعار دموکراسی خواهی آنها را نزد افکار عمومی مورد تردید قرارمیدهد، بنابراین نمیتواند تا ابد سیاست دو گانه خود را در خصوص دموکراسی در جهان ادامه دهد. بنابراین تحلیل نخست که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای دفاع از این کشورها در مقابل تهدیدات ایران وارد عمل خواهند شد، با واقعیتهای موجود همخوانی ندارد.
دلیل این امر این است که آمریکا به خوبی از توان دفاعی بالای ایران برای مقابله با تهدیدات خارجی آگاه است، هر چند سیاست دفاعی جمهوری اسلامی هیچ گاه تهاجمی نبوده است.
نمونه اعتراف صریح آمریکا به تواناییهای دفاعی ایران، اظهارات اخیر کولین پاول، وزیر خارجه و رئیس ستاد اسبق ارتش آمریکا در مورد قدرت واکنش نظامی ایران است.
پاول با انتقاد از ناتوانی سعودی ها در حل مشکل یمن تأکید کرد که اگر عربستان سعودی با ایران وارد جنگ شود، توان نظامی ایران به قدری بالاست که اجازه نخواهد داد مقامهای این کشور فرصت پیدا کنند که از تلفن برای استمداد از آمریکا استفاده کنند و آمریکا هم نمی تواند مانع ویرانی زیرساختهای عربستان سعودی توسط ایران در ساعات اول جنگ شود.
این گونه اظهارات آن هم ازسوی شخصیتی سیاسی ونظامی مانند کولین پاول، نشان میدهد که آمریکا به خوبی از قدرت دفاعی ایران آگاهی دارد، بنابراین برای دفاع ازاین کشورهای قبیلهای، تحت هیچ شرایطی خطر نخواهد کرد.
به همین دلیل اکنون اختلاف میان کشورهای حوزه خلیج فارس و آمریکا پیرامون ایران کاملاً رسانهای شده، زیرا رسانههای آمریکا نیز اخیراً از شیوههای حکومتی این کشورها انتقاد کردهاند.
موضوع دیگری که میتواند تفسیر کاملاً منطقی از بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در دانشگاه امام حسین(ع) ارایه دهد، مسأله بهرهگیری کشورهای حوزه خلیج فارس از گروهکهای تروریستی برای تحمیل یک جنگ نیابتی و فرسایشی بر کشورهای منطقه است.
از آنجایی که داعش، جبهه النصره، لواء التوحید و بیش از 700 گروهک تروریستی دیگر در سوریه وعراق به صورتی نیابتی علیه این دو کشور عمل میکنند، بنابراین تصور عربستان و برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس این است که این شیوه را میتوانند در ایران تعمیم دهند.
ایران جایی نیست که داعش و سایر گروهکهای تروریستی بتوانند با قطب نمای عربستان به سمت ایران حرکت کنند، به همین دلیل رژیم سعودی اگر دست به چنین حماقتی بزند، قطعاً دچار خطای محاسباتی سختی خواهد شد.
به همین دلیل هشدار رهبر معظم انقلاب اسلامی در حضور فرماندهان عالی نظامی، پیام شفافی برای آمریکا و همپیمانان ضعیف و فرتوت این کشور در خلیج فارس تلقی میشود و آن اینکه ایران در دفاع از امنیت ملی خود کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهد داد.
ایران هرگز قصد تهاجم به هیچ کشوری در منطقه را ندارد، اما به هر تهدیدی از ناحیه هر قدرتی که باشد، پاسخی پشیمان کننده خواهد داد و جهان نیزبه خوبی میداند که دکترین امنیت ملی ایران دفاعی محض است ونه تهاجمی.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
ماه رجب را با مبعث رسول خاتم، پیامبر رحمت و هادی امت پشت سرگذاشتیم و از آن با حسرت بسیار گذشتیم، به این امید که خدا نیز از ما بگذرد و در سایه رحمتش جای دهد.
و سلام کردیم بر ماه شعبان، ماه رسول خدا و اعیادش که هر یک باب رحمت واسعه الهی است و بندگان را در سایهسار مغفرتش جای میدهد، ماه شریفی که دالان رسیدن به ماه ضیافت الهی است. از این رو پیامبر گرامی اسلام تا آخر عمر شریفشان، ماه شعبان را گرامی میداشت و در مقابل این ماه خضوع میکرد و آنرا به قیام و صیام میگذراند.
فضای خلقت در این ماه غرق در شادی و سرور است و عرشیان و فرشیان و انسانهای طالب کمال که به دنبال کسب خیرات و برکات و بهرهگیری از لحظات معنوی و قرب الیالله هستند، فرصت ماه شعبان را مغتنم میشمارند.
خالق بیهمتا و رب غفور در این ماه، امت پیامبر اکرم(ص) را به سوی مغفرت خویش فرا میخواند و بندگان را به بهرهمندی از ثواب و اعمال خیر دعوت میکند. در این ماه کمک به محرومان، رفع حوائج مستمندان و باز کردن گره از مشکلات مردم برای ارتقای عملی مومنان، بسیار سفارش شده است. مناجات شعبانیه نیز از موارد توصیه شدهایست که خلوص معنوی و نزدیکی به رب العالمین را موجب میشود.
این ماه، ایام بسیار خجسته و اعیاد شعفانگیزی نیز دارد که میلاد بهترین و برگزیدهترین مخلوقات خدا از جمله آنست. روز سوم شعبان که در آستانه آن قرار داریم، سالروز میلاد مبارک سرور آزادگان جهان حضرت امام حسین علیه السلام است و طلیعه هفته آینده نیز سالروز میلاد با سعادت سمبل مقاومت و فداکاری حضرت اباالفضل العباس و هم میلاد مسعود سرور عارفان و زینت عابدان حضرت امام زین العابدین علیه السلام است. در نیمه این ماه نیز میلاد فرخنده دوازدهمین پیشوای معصوم، حضرت حجت بن الحسن العسکری امام زمان(عج) و گلشن دل افروز گیتی و مصلح الهی قرار دارد که جهانیان به ظهور او دلبسته و فرج او را آرزو میکنند.
در این هفته دور جدید رایزنیهای هستهای در وین آغاز شد. تیم مذاکره کننده کشورمان با ترکیب معاونان وزیر امور خارجه دیروز برای چهارمین بار طی یک ماه اخیر، دور تازهای از مذاکرات را در وین برای نگارش پیشنویس توافق جامع برگزار کردند. در این دور از گفتگوها، معاون وزیر امور خارجه ایران و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تا روز جمعه نشستهایی خواهند داشت و به گفته آقای عراقچی باید حداقل دو هفته دیگر در سطح معاونان کار صورت بگیرد تا دوباره وزرای خارجه گردهم بیایند. به گفته وی سعی بر اینست که در این مذاکرات هر چقدر میشود، تفاوتها در تنظیم متن کمتر شده، تا جایی که فقط در مواردی که احتیاج به تصمیمگیری سیاسی است، وزیران خارجه وارد صحنه شوند.
در این هفته در آستانه روز پاسدار و همچنین سوم خرداد، سالروز عملیات غرورآفرین بیت المقدس و فتح خرمشهر، حضرت آیتالله خامنهای در آیین دانش آموختگی دانشجو میان افسری دانشگاه امام حسین(ع) در پاسخ به زیادهخواهیهای هستهای غرب گفتند: اجازه نمیدهیم از هیچیک از مراکز نظامی هیچگونه بازرسی از سوی بیگانگان انجام شود.
فرمانده معظم کل قوا با بیان این که باز در مذاکرات حرفهای تازه میزنند، فرمودند: میگویند اجازه مصاحبه با دانشمندان هستهای باید داده شود. این یعنی بازجویی. من اجازه نمیدهم بیگانگان با دانشمندان و فرزندان عزیز ملت که این دانش را به این جا رساندند، بیایند حرف بزنند.
ایشان تصریح کردند: مسئولان عزیز ما که در این میدان شجاعانه حرکت میکنند، بدانند تنها راه مقابله با دشمن وقیح، عزم راسخ و عدم انفعال است. باید بتوانند پیام و عظمت ملت ایران را در مذاکرات نشان دهند.
ر هبر معظم انقلاب در بخش دیگری از بیاناتشان اظهار داشتند: بنده خبرهایی دارم که دشمنان با همراهی برخی مسئولان سفیه منطقه خلیج فارس درصددند که جنگهای نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند. آنها بدانند اگر شیطنتی صورت گیرد واکنش ایران بسیار سخت خواهد بود.
دولت تدبیر و امید دیروز در قالب هفدهمین سفر استانی به آذربایجان شرقی رفت. این استان که به لحاظ کشاورزی، صنایع دستی و صنعت یکی از قطبهای بزرگ اقتصادی کشور محسوب میشود در سالهای اخیر به لحاظ مضایق اقتصادی و کمبود سرمایهگذاری از توسعه بازمانده است. در این استان بر اثر وضعیت حاکم بر اقتصاد کشور بیش از 500 کارخانه در سالهای اخیر به مرز تعطیلی رسیدهاند. از این رو مردم این استان انتظار دارند که در سفر اخیر رئیسجمهور و هیات دولت، تصمیمات مهمی در این زمینه اتخاذ شود.
در موضوعات خارجی، کماکان مسائل عراق و یمن، مهمترین رویدادهای خبری هفته را تشکیل میدادند.
در عراق، درحالی که آزادی شهر تکریت در اوائل اردیبهشت امیدواریهای تازهای برای قلع و قمع تروریستها و آزادی شهر مهم موصل ایجاد کرده بود به یکباره گزارش شد که تروریستهای داعش به شهر الرمادی مرکز استان الانبار هجوم آوردهاند.
هجوم داعش به الرمادی، متاسفانه به اشغال این شهر، توسط داعش منجر شد و مطابق گزارشها نیروهای مدافع که عمدتاً از ارتش عراق بودند مقاومت چندانی در برابر تهاجم داعش از خود نشان ندادهاند. به عقیده عمده تحلیلگران، علت اصلی سقوط الرمادی، کنار گذاشتن نیروهای مردمی و سپردن انحصاری امور به ارتش بوده است. پس از آنکه نیروهای مردمی که غالب آن را شبه نظامیان شیعه تشکیل میدادند با همراهی ارتش، توانستند در استان صلاحالدین ضربات بسیار سنگینی به جبهه تروریستها وارد سازند و اوج آن، آزادی شهر مهم تکریت بود، جریانهایی که از ابتدا با شیعیان خصومت داشتهاند شروع به تبلیغات بر ضد این شبه نظامیان کردند، از جمله اینکه مدعی شدند نیروهای شیعه با غیرنظامیان در مناطق آزاد شده بدرفتاری میکنند، درصورتی که این ادعا دروغ بود.
هدف نیز آن بود که نگذارند در پیروزیهای تکریت، کارآیی شبه نظامیان شیعه مطرح شود و تعیین کنندگی نقش آنها در مبارزه با تروریستها برملا گردد.
متاسفانه دولت عراق نیز تحت تاثیر این القائات، که سرمنشاء آن، گروههای زیادهخواه و دولت امریکا و متحدین منطقهای آن بودند، قرار گرفت و موجب شد تا جبههها از شبه نظامیان و نیروهای مردمی خالی شود و نتیجه آن شد که در الرمادی پیش آمد.
پس از حوادث تلخ الرمادی، اکنون دولت عراق متوجه توطئه مذکور و حساسیت شرایط شده و از نیروهای مردمی و شبهنظامیان شیعه برای باز پسگیری الرمادی دعوت کرده است. نکته مهم آن است که گروههای سنی نیز متوجه شدهاند تروریستها، سنی و شیعه نمیشناسند و اساساً اعتقادی به مبانی اسلام ندارند و همین واقعیت سبب شده است تا گروههای سنی برای مقابله با تروریستها، همدوش شبه نظامیان شیعه، اعلام آمادگی کردهاند و این، اتفاق امیدوار کننده و مثبتی است.
این هفته، با اتمام مدت آتش بس پنج روزه در یمن، سعودیها بار دیگر این کشور را آماج حملات وحشیانه قرار دادند.
به گزارش خبرگزاریها جنگندههای عربستان، به شهرهای یمن از جمله صعده که عمده جمعیت آنرا شیعیان حوثی تشکیل میدهند حمله کردند و شمار دیگری از مردم را به خاک و خون کشیدند. این درحالی است که بنابر آمار منابع ذیربط بیش از 1800 نفر در حملات جنگندههای عربستان کشته شده و حدود نیم میلیون نفر آواره شدهاند.
کشتار مردم یمن توسط ارتش سعودی درحالی ادامه دارد که صدایی از سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری شنیده نمیشود و مجامع جهانی مردم بیدفاع یمن را در برابر بمبهای رژیم سعودی به حال خود رها کردهاند.
گزارشها از شهرهای یمن حاکی است شرایط در مناطق جنگی بسیار وخیم است و مردم به امکانات اولیه و دارو دسترسی ندارند. با اینحال آنچه که باعث رسوایی و خشم حکام سعودی شده، این است که هیچ نشانهای از تسلیم انقلابیون یمن مشاهده نمیشود و در واقع 50 روز حمله بیوقفه و ضدانسانی ارتش سعودی هیچ ثمری نداشته است.
طولانی شدن جنگ عربستان علیه یمن بر شرایط داخلی ریاض تاثیر گذاشته و نخستین پیامد آن بروز اختلافات داخلی میان شاهزادهها و حکام آل سعود بوده است. به اعتقاد اکثر ناظران، تغییرات عمدهای که اخیراً در هیات حاکمه عربستان صورت گرفت از تبعات جنگ یمن و شکست اهداف ریاض در این جنگ بوده است.
مسئولان حکومت عربستان چنین وانمود میکردند که در مدت نه چندان طولانی، انقلابیون را سرکوب و مهره مورد اعتماد خود یعنی «منصور هادی» را به قدرت خواهند رساند ولی نه تنها این هدف سعودیها محقق نشده بلکه نشانههای روشنی از گرفتاری ریاض در باتلاق یمن پدیدار شده است.
***************************************
روزنامه خراسان**
اهداف دوگانه وام مسکن و مشکلات پيش روي آن/حبيب نيکجو
شوراي پول و اعتبار پس از کش و قوس هاي فراوان راي به افزايش تسهيلات خريد مسکن داد. افزايشي که با دو هدف مشخص صورت پذيرفت: خانه دار شدن خانوارهاي مستاجر و خروج بخش مسکن از رکود. در اين يادداشت اين موضوع را بررسي مي کنيم که اين مصوبه تا چه ميزان مي تواند کشور را به سمت اين دو هدف رهسپار کند. اما قبل از بررسي اين مصوبه لازم است، اصل آن را مورد بررسي قرار دهيم: براساس اين مصوبه ، وام خريد مسکن در تهران، شهرهاي بالاي 200 هزار نفر و شهرهاي کوچک به ترتيب 80، 60 و 40 ميليون تومان تعيين گرديد. اين وام با نرخ سود 14 درصد و بازپرداخت تسهيلات 12 ساله در نظر گرفته شده است. البته براي دريافت اين تسهيلات، متقاضيان بايد نيمي از مبلغ تسهيلات را براي يک سال سپرده گذاري کنند.
هدف اول: خانه دار شدن مردم
براي بررسي موفقيت اين طرح در زمينه خانه دار شدن مردم، بايد دو موضوع سهم اين وام در قيمت تمام شده مسکن و استطاعت خانوارهاي هدف براي پرداخت اقساط را بررسي کنيم. طبعا سهم وام در قيمت تمام شده مسکن در شهرهاي مختلف کشور متفاوت است.
سوال بعدي که در زمينه اثرگذاري اين وام در خانه دارشدن مردم مطرح است، بررسي ميزان توانايي مردم در پرداخت اقساط آن است. از آنجايي که جامعه هدف اين طرح را خانوارهاي مستاجر تشکيل مي دهد، اقدام به تبارشناسي اين گروه مفيد به نظر مي رسد. مطالعات تجربي نشان مي دهد که رابطه مستقيمي ميان سن سرپرست خانوار و احتمال انتخاب مسکن استيجاري وجود دارد. يعني، افرادي که کم سن و سال تر هستند، با احتمال بيشتري مستاجرند.
از طرف ديگر، محاسبات خراسان(به صفحه 8 امروز مراجعه کنيد)، نشان مي دهد که اقساط ماهيانه براي سه سطح وام به ترتيب يک ميليون و 149 هزار تومان، 862 هزارتومان و 574 هزار تومان در نظر گرفته شده است. با اين حساب مي توان گفت که استطاعت مالي جامعه هدف در شهرهاي کوچک و متوسط بيشتر از شهر تهران مي باشد.با درنظر گرفتن استطاعت مالي و سهم وام در قيمت تمام شده مسکن مي توان اين گونه نتيجه گرفت که علاقه مندي به اين تسهيلات در شهرهايي که بين 200 هزار نفر تا يک ميليون نفر جمعيت دارند، بيشتر از ساير شهرهاست و احتمالا کمترين استقبال در کلانشهرها اتفاق ميافتد که سهم وام در قيمت مسکن پايين است و اقساط آن نسبت به حقوق بالاست.
هدف دوم: خروج بخش مسکن از رکود
طبيعتا هدف دوم دولت در نتيجه بخش بودن هدف اول تعريف مي گردد. يعني اگر متقاضيان زيادي براي اين طرح وجود داشته باشند، تقاضا براي مسکن شکل خواهد گرفت. در اين بخش، فرض مي شود تمام سقف 84 هزار وام هاي خريد مسکن، متقاضي دارد. طبيعتا ترکيب تحقق اين وام در ميان شهرهاي مختلف بسيار مهم است. به اين معني که هرچند سهم تعداد وام هاي تحقق يافته نسبت به معاملات فعلي بازار مسکن بيشتر باشد، خروج از رکود با شدت بيشتري اتفاق مي افتد. با اين حال، آخرين آمارهايي که از تعداد معاملات خريد و فروش مسکن در دسترس است مربوط به سال 90 مي باشد که در آن سال 874هزار معامله خريد و فروش صورت گرفته است. با توجه به درصد رشد تعداد معاملات مسکن که توسط مرکز آمار منتشر مي شود، مي توان نتيجه گرفت که در حال حاضر حدود يک ميليون و 200هزار معامله خريد و فروش مسکن در کشور صورت مي پذيرد.
با اين تفاسير 84 هزار وام مسکن موثر در يک سال مي تواند اثر قابل توجهي بر بازار مسکن بگذارد تا کسادي از بازار رخت بربندد. به هر ميزان که وام مسکن ساير بانک ها نيز اضافه شود خروج بازار مسکن از کسادي تشديد خواهد شد. با اين حال ترديدهاي جدي در زمينه تحريک عرضه به واسطه افزايش تقاضاي مسکن وجود دارد. چراکه بنا به آمارهاي رسمي حدود يک ميليون و 300 هزار واحد مسکوني خالي در کشور وجود دارد و علاوه بر اين، تعداد قابل توجهي مسکن نيمه کاره در بازار وجود دارد. لذا، به احتمال زياد، اين افزايش تقاضا به تکميل واحدهاي نيمه کاره و پر شدن برخي از واحدهاي خالي منجر مي شود و اثر کمتري بر ايجاد واحدهاي مسکوني جديد مي گذارد.
نکته ديگري که در زمينه خروج مسکن از رکود، نقش آفريني ميکند، بحث تغييرات قيمت مسکن در اثر وام مسکن است. در اين زمينه شوراي پول و اعتبار، اقدام به عمل تحسين برانگيزي کرده است که مي تواند آثار تورمي و افزايش قيمت مسکن را تا حد زيادي کنترل کند. سپرده گذاري يک ساله نيمي از وام درخواستي باعث مي شود تا تقاضا براي وام در طول زمان توزيع شود و آثار رواني شروع اين طرح کنترل شود. طبعا، اولين وام هايي که براي خريد خانه به افراد تعلق خواهد گرفت، خرداد ماه سال آينده خواهد بود که سبب مي شود، جلوي افزايش قيمت مسکن تا حدي گرفته شود. کارکرد ديگر اين اقدام را مي توان در کاهش مشکل نقدينگي اين طرح جست و جو کرد.
چراکه يکي از مشکلات اساسي که بر هر طرح افزايش وام مسکن وارد ميشد، نبود نقدينگي براي افزايش اين وام بود. در پايان بايد گفت گرچه نقدهايي به اين طرح وارد است اما در مجموع خوب ارزيابي ميشود. شايد مهم ترين برتري اين طرح در مقابل ايده هاي خانه دار شدن در دولت قبل(نظير مسکن مهر)، وارد نکردن فشار بر پايه پولي و به دنبال آن افزايش تورم است.
هرچند که حجم خانه دار شدن مردم در اين طرح قابل مقايسه با مسکن مهر نيست، اما زماني که اين طرح را در کنار مسکن اجتماعي قرار مي دهيم، ميتوان گفت، دولت براي گروه هاي درآمدي متنوع، برنامه دارد.
***************************************
روزنامه ایران**
موفق ترین نهاد غیردولتی و مردمی ایران/ حمید میرزاده
دانشگاه آزاد اسلامی بهعنوان بزرگترین دانشگاه حضوری جهان و یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی، مصداق واقعی اجرای صحیح اصل 44 قانون اساسی و الگوی موفقی برای واگذاری امور به مردم و نشان دهنده توان بالای بخش غیر دولتی در حوزه آموزش عالی است.
33 سال پیش نهال نوپای دانشگاه آزاد اسلامی با پیشنهاد وتدبیر حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی و تأیید امام راحل(ره) کاشته شد که با همت دکتر جاسبی و همکاران ایشان و استقبال و حمایت مردمی، امروز به شجرهطیبهای تنومند و تناور تبدیل شده است.
دانشگاه آزاد اسلامی یکی از برگهای زرین تلاشها و حمایتهای آیتالله هاشمی رفسنجانی برای توسعه علمی کشور محسوب میشود و در آستانه 31 اردیبهشت ماه در حالی به استقبال جشن سیوسومین سالگرد تأسیس دانشگاه میرویم که بر عهده داشتن 35 تا 50 درصد بار آموزش عالی کشور، سهم 56 درصدی در توسعه تحصیلات تکمیلی و تولید 20 درصدی علم در ایران، بخوبی گواه نقش پررنگ دانشگاه آزاد اسلامی در توسعه علمی کشوراست.
تحصیل یک میلیون و 700 هزار دانشجو در این دانشگاه، همکاری بیش از 70هزار عضو هیأت علمی و مدرس تمام وقت و نیمه وقت و اشتغال بیش از 38 هزار کارمند در دانشگاه آزاد اسلامی، آن را به بزرگترین دانشگاه حضوری در دنیا تبدیل کرده است که بدون دریافت کمک و بودجه دولتی و با اتکا به درآمدهای خود، تبدیل به موفقترین سازمان غیردولتی ایران شده است.
باوجود همه سنگ اندازیها و مشکلات فراوانی که دانشگاه آزاد اسلامی از آغاز تأسیس تاکنون با آن روبهرو بوده است، امروز به جرأت میتوان اینادعا را کرد که پایه گذاری دانشگاه آزاد اسلامی قدم مهمی برای توسعه فضای علم و دانش در کشور بود که اگر تلاشهای بیوقفه آیتالله هاشمی رفسنجانی و موافقت حضرت امام(ره) نبود این طرح هرگز پا نمیگرفت.
در زمانی که همگان با تأسیس و مسئولیت پذیری یک نهاد غیر دولتی در بخش آموزش عالی مخالفت میکردند و معتقد بودند که آموزشعالی باید در انحصار دولت باشد، بزرگانی در پی ریزی سنگ بنای این دانشگاه کمک کردند و از جمله آنان رهبر معظم انقلاب، کار بزرگی را آغاز کردند.
امروز با گذشت 33 سال از تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی، حضور حجتالاسلام والمسلمین دکتر روحانی رئیس جمهوری کشورمان در مراسم افتتاح پروژههای عمرانی این دانشگاه و سخنان تاریخی ایشان در تأیید جایگاه دانشگاه آزاد اسلامی از یک سو نشان دهنده موفقیت این دانشگاه و غیر قابل انکار بودن نقش آن در توسعه علمی، آموزشی، فرهنگی و حتی سیاسیکشور است و از سوی دیگر حمایت دولت تدبیر و امید از آموزش عالی غیر دولتی و اهمیت نقش و جایگاه دانشگاه آزاد اسلامی در کشور را نشان میدهد. بیان این نکته توسط ایشان در مورد کاری که دانشگاه آزاد اسلامی در طول 33 سال انجام داده است اگر قرار بود توسط دولت به سرانجام برسد با توجه به نبود بودجه و بوروکراسی به نتیجه نمیرسید، نشانگر اوج توجه ایشان به استقلال دانشگاهها است.
البته توجه به این نکته خالی از لطف نیست که به دوش کشیدن یک سوم بار آموزش عالی کشور توسط دانشگاه آزاد اسلامی آمار افتخارآمیزی است که نشان دهنده آن است که مجموعه دانشگاه آزاد اسلامی میتواند نمونه و الگوی موفقی برای انجام بسیاری از کارها در توسعه کشور باشد.
بهطور حتم سخنان گرم و صمیمی دکتر روحانی در بین دانشجویان و استادان این دانشگاه و تأکید ایشان مبنی بر اینکه دانشگاه آزاد اسلامی بار بزرگی را از دوش دولت برداشته است بارقهای از امید را در دل مسئولان این دانشگاه روشن کرد تا مدیران این دانشگاه به سمت دانشگاهی مأموریت گرا و کارآفرین حرکت خود را ادامه دهند و با تمام توان در خدمت تحقق اهداف نظام و دولت تدبیر و امید گام بردارند و با قبول مأموریت و مسئولیت در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور همچون گذشته اثربخش باشد.
***************************************
روزنامه جام جم **
سیاستهای جمعیتی، موتور محرکه پیشرفت/ محمد اسحاقی
سال گذشته شاهد بودیم که سیاستهای کلی جمعیت از سوی مقام معظم رهبری پس از تصویب در مجمع تشخیص مصلحت ابلاغ شد. هرچند با توجه به اینکه در حوزههای مختلف گامهایی برداشته شد مثلا رسانه ملی به ساخت برنامههایی در این خصوص اهتمام ورزید یا در برخی مجامع علمی و پژوهشی مطالعاتی صورت گرفت، اما هنوز موضوع فرهنگسازی، اطلاعرسانی و آگاهیبخشی درباره پیامدهای کاهش نرخ باروری، تقلیل جمعیت و سالخوردگی پابرجاست و دستگاهها و نهادها باید به وظایفی که برایشان مشخص شده به درستی عمل کنند.
یک: در آموزش و پرورش برخی متون که در راستای کاهش جمعیت بود، مورد اصلاح قرار گرفت، اما کماکان باید اصلاحات ریشهدار و عمیقتری انجام شده و پیامهای سازندهتری از سوی آموزش و پرورش در قالب کتاب درسی برای دانشآموزان گنجانده شود.
افزون بر این در بخش آموزش اولیا و مربیان نیز باید فعالیتهایی انجام شود، به همین دلیل آموزش و پرورش باید برنامههای خود را برای رفع کاستیها ارائه کرده و مشخص کند برای فرهنگسازی در حوزه جمعیت و ارزش خانواده چه برنامههایی دارد.
دو: در آموزش عالی نیز اقدامی که صورت گرفته تدوین سرفصلهای جدید درس دانش خانواده و تنظیم خانواده است که قبلا با رویکرد کنترل و کاهش جمعیت ارائه میشد، اما چندی است که این سرفصلها اصلاح و چند کتاب درسی نیز تدوین شده است. باید یادآور شد با توجه به جمعیت 5/4 میلیون نفری دانشجویان کشور هنوز شاهد فعالیت جامعی نبوده و به ارزیابی دقیقتری نیاز داریم تا نظام آموزشی کشور با نقشهای مادری و همسری متناسبتر شود. برای نمونه باید به دانشجویان مادر کمک شود، یعنی با اصلاح برنامههای درسی شرایط برای ادامه تحصیل مادران دانشجو راحتتر شود. به این شکل تحصیل نقش بازدارندگی در ازدواج و فرزندآوری نخواهد داشت. اگر نظام آموزش عالی کشور در اینباره اصلاحات لازم را انجام دهد یکی از موانع اصلی برداشته میشود.
سه: یکی دیگر از عوامل مهم در تاخیر در ازدواج و فرزندآوری چالشهایی است که زنان شاغل با آن روبهرو هستند، بنابراین نظام اشتغال کشور باید به نحوی با نقشهای دیگر زنان مانند مادری و همسری نیز متناسب شود، اما نظام اشتغال ما در این باره انعطاف لازم را ندارد.
چهار: نکته دیگر افزایش مرخصی زایمان از شش به 9ماه است، زیرا در بخشی از دستگاهها این قانون اجرا میشود، اما در بخش عمده دستگاهها به دلایلی مانند کمبود اعتبارات اجرا نمیشود به همین دلیل باید شرایط به گونهای فراهم شود تا این قانون به شکل جامع اجرا شود.
پنج: مشکل دیگر توجه به نیازهای سربازان متاهل و دارای فرزند است، زیرا هرچند دوران سربازی برای جوانان متاهل و صاحب فرزند کاهش پیدا کرده و یا افزایش حقوق سربازان متاهل مطرح شده، اما برخی از نکات و مشوقها هنوز اجرا نشده، به همین دلیل باید به دستگاههای مسئول تذکر داد.
این درحالی است که برمبنای سیاستهای کلی طرح 55 مادهای نیز در مجلس مطرح شده، این طرح علاوه بر اینکه به ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، درمانی و بهداشتی، سیاسی و امنیتی توجه دارد به عوامل اصلی کاهش باروری نیز پرداخته، اما برخلاف اینکه دو سال از آماده شدن آن میگذرد هنوز در صحن علنی مجلس مطرح نشده، چنانچه این طرح به تصویب برسد براساس آن نهاد مدیریت جامع جمعیتی شکل خواهد گرفت و این نهاد میتواند دستگاهها را رصد کرده و اجرای سیاستها را تضمین کند.
در این مدت برخی دستگاهها وظایف خود را شناختهاند، اما تا تحقق این سیاستها اینکه دستگاهها بتوانند برنامههای خود را برای اجرای سیاستهای جمعیتی سازگار کنند، فاصله داریم، نکته اینجاست برخی دستگاهها هنوز هیچ اقدامی نکرده و فاصله زیادی با اهداف مشخص دارند. این درحالی است که چنانچه سیاستهای جمعیتی اجرایی شود مانند موتور محرکه جامعه و پیشرفت عمل خواهد کرد، زیرا به شکلی طراحی شده که بخشهای اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی را به حرکت درمیآورد، در واقع حرکت در مسیر اجرا این سیاستها سبب پویایی کشور خواهد شد.
بنابراین با توجه به اینکه سیاستهای کلی جمعیت یک ساله شده امسال دستگاهها و نهادها باید وظایفی را که برایشان مشخص شده انجام دهند؛ دستگاهها باید برنامههای آتی خود را مشخص کنند تا در سالهای آینده شاهد اقدامات مثبت آنها باشیم و شاخصهای مربوط به خانواده و جمعیت مانند نرخ باروری، رشد جمعیت و سالمندی وضع بهتری پیدا کند. در غیر این صورت خسارتهای جبرانناپذیری به کشور تحمیل خواهد شد.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
نبرد نامتقارن و پایان عصر خیالی امپراتوری آمریکا/جعفر عظیمزاده
«اولاً غلط میکنید، ثانیاً همانطور که در زمان ریاستجمهوری قبلی آمریکا (منظور جورج دبلیو بوش) هم گفتم، دوران «بزن و دررو» تمام شده است و ملت ایران کسی را که بخواهد به او تعرض کند، رها نخواهد کرد». جملات فوق پاسخ کوبنده مقام معظم رهبری خطاب به جنگسالاران آمریکایی مبنی بر تهدید به حمله نظامی آمریکا علیه ایران در صورت شکست مذاکرات هستهای بود. تحلیل محتوای بیانات مقام معظم رهبری در سخنرانیای که در دیدار جمعی از معلمان سراسر کشور داشتند؛ گویای 2 واقعیت اساسی پیرامون مولفههای حاکم بر مناسبات و روابط میان ایران و ایالاتمتحده آمریکاست. اول اینکه ایشان مجدداً انتقاد مستقیم و صریح خود را از سیاست «چماق و هویج» دولتمردان آمریکایی در برخورد با پرونده هستهای ایران، ابراز داشتند و بهصورت کاملاً شفاف اعلام کردند نیازمندی استراتژیک طرف آمریکایی به راهبرد مذاکره در حل و فصل پرونده هستهای بیش از طرف ایرانی است و لذا جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی از خطوط قرمز و اصلی خود عدول نخواهد نکرد؛ ایشان همچنین ادامه روند مذاکرات را مشروط به رعایت عزت و عظمت ملت ایران از جانب طرف مقابل کردند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای صراحتاً اعلام کردند مذاکره زیر سایه شبح تهدید و ارعاب سندیت و اعتباری ندارد و لذا تیم مذاکرهکننده هستهای ایران باید با رعایت مثلث سهگانه «عزت، حکمت و مصلحت» در راستای بیشینهسازی منافع ملی جمهوری اسلامی ایران گام بردارد. واقعیت اساسی دیگر این است که نشانهشناسی فرمایشات معظم له مبنی بر اینکه «دوران بزن و دررو تمام شده است» بیانکننده ماهیت استراتژی درگیری و نبرد ایران در مقابل ایالاتمتحده است. با توجه به ماهیت و منطق تحولات منطقهای و بینالمللی، به اعتقاد بسیاری از ناظران سیاسی و استراتژیستهای نظامی در حمله احتمالی آمریکا، ایران لقمه آسانی برای ماشین جنگی آمریکا نخواهد بود و ظرفیتهای ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک ایران، توان مصاف و رویارویی کشور را ارتقا داده و کوچکترین تحرک نظامی علیه ایران، با واکنشی کوبنده پاسخ داده خواهد شد و منطقه به گورستان امپراتوری رو به مرگ آمریکا تبدیل میشود. اگر منطق حاکم بر سیاست خارجی و امنیتی یک کشور را تصور نقش منطقهای و جهانی مطلوب آن یا راهبرد سیاست خارجی آن کشور مبتنی بر برداشت از قدرت و منافع ملیاش تعریف کنیم؛ باید بگوییم منطق سیاست خارجی و امنیتی حاکم بر ذهنیت و تصورات دولتمردان ایرانی و آمریکایی بهعنوان مفهوم سامانبخش عملکرد این 2 کشور در معادلات امنیتی منطقه خاورمیانه محسوب میشود. با استناد به دیدگاه نظریهپردازان «رئالیسم ساختاری» بویژه «کنت والتز»، نظام تکقطبی در مقایسه با سایر ساختارهای نظام بینالمللی بیثباتتر است، زیرا دولت هژمون به دلیل سیاستهای یکجانبهگرایانه و مداخلهجویانهخود، اقدام به نوعی «خودزنی» میکند و روح مقاومتگرایی، چالشسازی و تهدیدزایی را در کالبد سیاست امنیتی سایر بازیگران میدمد. به عبارت دیگر، به باور نئورئالیستها، در ساختار نظام تکقطبی، یک کشور موقعیت خود را براساس مولفههای هژمونیکگرا تعریف میکند از اینرو در روابط قدرت هژمون و قدرتهای منطقهای، گرایشات و تمایلات هژمونیکمحور باعث میشود بازسازی روابط و عادیسازی با محدودیت و مشکل مواجه شود و لذا ما شاهد رشد فزاینده و تساعدی تنشهای استراتژیک در سطوح منطقهای و بینالمللی در بین بازیگران و در موضوعات مختلف هستیم. به نظر میرسد این گزارهها تا حدودی میتواند از روابط و مناسبات امنیتی 2 کشور ایران و ایالاتمتحده رمزگشایی کند. از اینرو، به اعتقاد نگارنده فارغ از اینکه پرونده هستهای ایران از طریق و شیوههای مسالمتآمیز نظیر مذاکره، بده بستان و... حل و فصل شود یا مقامات آمریکایی دچار خطای محاسباتی شده و اشتباه تاریخی هیتلر در تصمیم به حمله نظامی به شووری در طول جنگ دوم جهانی را مجدداً تکرار کنند و ایران را مورد تهاجم نظامی قرار دهند، باید بگوییم در هر دو حالت متصور شده، محیط امنیتی جدید در روابط ایران و آمریکا مبین این مدعاست که الگوی منازعه حاکم در مناسبات امنیتی و نظامی ایران الگوی نبرد نامتقارن است و ظرفیتها و توان نامتقارن ایران مانع تحقق نظام تکقطبی آمریکا حداقل در منطقه خاورمیانه خواهد شد. از طرف دیگر آمریکا نیز توانسته است با یک قدرتسازی مجازی، تصوری غیرواقعی از تهدیدات ایران در منطقه ایجاد کند و با خلق یک فضای مبهم امنیتی و دستکاری اذهان و ادراک سایر بازیگران و کنشگران منطقه در راستای پروژه ایرانهراسی، محدودسازی و انزوای مرحلهای ایران را در دستور کار سیاست امنیت خود قرار دهد. اگر بخواهیم نگاهی واقعبینانه به تحولات منطقه خاورمیانه داشته باشیم، راهبرد مقاومتگرایی و چالشسازی کاملاً در راهبرد امنیتی و منطقهای ایران مشهود است و لذا سودای هژمونیکگرایی آمریکا در نقاط مختلف منطقه خاورمیانه توسط ایران و گروههای همسو و وابسته به ایران به چالش کشیده شده است و پایههای نظم هژمونیک و منطقهای مطلوب آمریکا سست و لرزان شده است. به همین خاطر است که به باور نگارنده حتی اگر در فرآیند مذاکرات هستهای، بر فرض محال، آمریکا بتواند همه ارجحیتها و مطلوبیتهای خود را به مذاکرهکنندگان ایرانی تحمیل کند، باید بگوییم بازی هنوز تمام نشده است و پیروزی آمریکا و متحدانش، پیروزی موقت و زودگذر خواهد بود؛ چون ایران دست از اقدامات تلافیجویانه برنخواهد داشت و با اتکا به ظرفیتهای نامتقارن خود بهشت شیرین و خیالی آمریکا در خاورمیانه را درکامش تلخ خواهد کرد. نشانهشناسی تحولات منطقه در کشورهایی نظیر سوریه، عراق و یمن حاکی از آمادگی ایران جهت رویارویی نامتقارن با هژمونی منطقهای آمریکا ست. بازگردیم به سناریوی حمله آمریکا و متحدانش به ایران؛ سوالات بیشماری پیرامون این رویداد مطرح است؛ در صورت ارتکاب حماقت استراتژیک آمریکا و تصمیم به تهاجم نظامی علیه ایران، تا چه حد جنگسالاران آمریکا موفق خواهند شد نسخه ایران را بپیچند؟ راهبردها و تاکتیکهای ایران در مقابله با تهاجم آمریکا چه خواهد بود؟ «هنری کیسینجر»، وزیر اسبق خارجه و مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در مقاله خود در سال 1969 در تحلیل جنگ آمریکا و ویتنام نوشت: «ما جنگ نظامی کردیم، دشمنان ما جنگ سیاسی، ما به دنبال فرسایش فیزیکی بودیم، دشمنان ما در جستوجوی فرسودگی روانی ما. در این جریان ما از توجه به یکی از ارکان اساسی نبرد نامتقارن غافل ماندیم؛ نیروی نامتقارن در صورتی که شکست نخورد، پیروز است و ارتش متعارف اگر برنده نشود شکست خورده است». اینکه مقامات آمریکایی گوش به توصیههای سلف خویش خواهند داد یا نه، مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد این است که به هر حال هر چقدر آمریکا و متحدانش حملات هوایی هدفمند به زیرساختهای ایران داشته باشند، جهت تعیین تکلیف نهایی جنگ، باید روی زمین مقابل ایران صفآرایی کنند. بدون شک تجربیات جنگ 8 ساله فرماندهان و رزمندگان ایرانی و اطلاعاتی که فرماندهان ایرانی از طریق پروکسیهای (Proxy) خود -که در برهههای زمانی مختلف در عراق و افغانستان با نیروهای آمریکایی، غیرمستقیم درگیر بودند- کسب کردهاند، منزلت نامتقارن ایران را افزایش خواهد داد. از طرف دیگر اگر آمریکا وارد جنگی بدون نتیجه مشخص با ایران شود، ایرانی که هیچ تهدید مستقیمی علیه موجودیت و امنیت ملی ایالات متحده ندارد، همزمان با افزایش تلفات و بالارفتن هزینههای جانی و مالی جنگ، آمریکا را با مشکل کسب مشروعیت و مقبولیت تهاجم روبهرو خواهد کرد. این متغیرها، دقیقاً همان ملاحظاتی است که آلسعود را در شروع حملات زمینی به یمن دچار تردید کرده است. کیفیت رزم سربازان آمریکایی هم در تعیین نتیجه نهایی نبرد خیلی مهم است؛ قطعاً سربازان حرفهای نیز در نبردی که به خاطر دفاع از موجودیت و بقای کشور و ملتشان نباشد دست و پا بسته هستند و نمیتوانند مهارتهای خود را عملیاتی کنند. از دیگر سو، فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «دوران بزن و دررو تمام شده است و ما تجاوزگر را رها نخواهیم کرد» نشان راهبرد فرسایشی کردن جنگ از سوی طرف ایرانی است؛ چون در جنگ فرسایشی اگر هزینههای جنگ افزایش یابد بدون آنکه نوری در انتهای تونل قابل رویت باشد، ما شاهد شکاف بین نیروهای مهاجم خواهیم بود و تردید در ادامه جنگ در چارچوب منافع ملی، باعث خدشهدار شدن اعتبار و حیثیت کشور مهاجم خواهد شد و هرگونه تلاش برای حل یک تناقض به تشدید تناقضهای دیگر منجر میشود. برپایه دکترین نبرد نامتقارن، ناهمترازی میان ایران و آمریکا به معنای نجنگیدن نیست بلکه شکل جنگ به نوعی تغییر میکند که طرف قوی کارآمدی خود را از دست میدهد و این ناهمترازی در ابعاد نیروی انسانی، تکنولوژیها و فناوریهای تسلیحاتی و قدرتافکنی عملیاتی باعث میشود طرفی که شاید ضعیف به نظر برسد در مقطع زمانی کوتاهمدت ضربات مهلکتری به طرف قوی وارد کند. در دکترین نبرد نامتقارن ایران آمده است که با توجه به تغییر ماهیت جنگهای آینده، توسعه و تولید انبوه جنگافزارهای کمهزینه و ساده به منظور خنثی کردن فناوریها و تکنولوژیهای نوین نیروهای آمریکایی، آموزش نیروها و عوامل شبهنظامی نظیر حزبالله و هدف قرار دادن منافع اقتصادی آمریکا در خلیجفارس نظیر سکوها و میادین نفتی و تحلیل و کسب اطلاعات از شبهنظامیانی که روزگاری در افغانستان و عراق درگیر نبرد با آمریکاییها بودند، بدون شک توان جنگی ایران را ارتقا خواهد داد. همچنین حملات موشکی حزبالله به قلب آمریکا در خاورمیانه یعنی اسرائیل، بستن تنگه هرمز و تهدید جدی خطوط انتقال انرژی و... صحنه نبرد را از کنترل ژنرالهای آمریکایی خارج خواهد کرد و قایقهای تندرو نیروی دریایی ایران که اغلب قابلیت حمل موشک نیز دارند، میتوانند با کمک زیردریاییهای ایرانی، تاکتیک بستن تنگه هرمز را جامه عمل بپوشانند. از طرف دیگر تشخیص و پاکسازی مینهای دریایی ایران، عرصه رزم دریایی را برای آمریکاییها به بازی موش و گربه تبدیل خواهد کرد. در رزمهای دریایی نامتقارن یک مین دریایی میتواند قدرت مانور و ابتکار عمل را از یک ناو جنگی سلب کند. در جمعبندی مطالب فوق، نگارنده معتقد است محیط جدیدی که در بستر تحولات منطقهای و بینالمللی و در فضای رقابت ژئوپلیتیک ایران و ایالاتمتحده شکل گرفته است، حاوی ویژگیها و مولفههای متمایزی است که در درک و تحلیل الگوی منازعه ایران و آمریکا باید مورد توجه قرار گیرد. اولین واقعیت حاصل از این محیط جدید این است که همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند دوران بزن و دررو تمام شده است و دولت ایران با همه ظرفیتها و پروکسیهای خود منافع آمریکا را در اقصی نقاط دنیا تهدید خواهد کرد. به عبارت دیگر آمریکا دیگر توانایی عایقبندی خود و متحدانش در مقابل حملات نامتقارن ایران را نخواهد داشت. واقعیت دوم این است که ایران کشوری است که دارای ظرفیتهای بالایی در طرحریزی هوشمند جنبههای استراتژیک و عملیاتی صحنه رزم است و با داشتن قابلیت تطبیق بالا، میتواند به سرعت در صورت تهدید شدن، نیروهای خود را بازتولید و وارد صحنه نبرد کند. هم ارتش و هم سپاه در طول سالها، آموزشهای متناسب و لازم برای نبردهای اینچنینی را کسب کردهاند.
***************************************