تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۷۵۹۴۱

یادداشت روزنامه‌ها 16 خرداد


روزنامه کیهان **

اهداف پروژه تحریف / حسین شمسیان

از بین ارکان متعدد تمدن‌ساز، نقش هیچ‌یک به اندازه نقش رهبری و الگوی یک جامعه تمدنی، ممتاز و ویژه نیست. الگو و پیشوایی که در فرهنگ شیعه با قید «امام» و«نایب امام  یا ولی فقیه» از او یاد می‌شود و اوست که در تشکیل جامعه‌ای الهی و زمینه‌سازی برای برپایی مدینه‌ای آرمانی، نقشی ممتاز و بی‌نظیر دارد. همین ویژگی ممتاز و برجسته کافی است تا آنها که «آرمانشهر تمدنی اسلامی» را برنمی‌تابند، بکوشند از همین نقطه ورود کنند!

اما چگونه ممکن است این نقطه قوت و قدرت، دستمایه معاندان  برای مقابله با رویش اسلامی قرار گیرد!؟ اصلا چه کسانی ممکن است با تمدن‌سازی اسلامی به ستیزه برخیزند!؟

پاسخ این پرسش‌ها را رهبر عظیم‌الشان انقلاب در اجتماع پرشور توده‌های مردم شیفته امام راحل در روز 14 خرداد بیان کردند. ایشان «تحریف امام» را به عنوان حربه مهم دشمن در این مسیر معرفی و ابعاد و زوایای آن را به دقت ترسیم نمودند و از همه اندیشمندان خواستند که در معرفی ابعاد حقیقی شخصیت امام راحل بکوشند. در باره آنچه ایشان نسبت به آن هشدار دادند، می‌توان به اختصار گفت:

1- آماده‌ترین جوامع و کانون‌های بشری، بدون سیراب شدن  از آبشخوری مطمئن، راه به سعادت نمی‌برند و با گذشت ایامی چند، شور انقلابی و اهداف آرمانی آنها، به برکه‌ای سرد و بی‌روح و عاری از محتوا تبدیل می‌شود. قصه تلخ انحراف انقلاب‌ها و قیام‌های بزرگ بشری از اهداف اصیل و اولیه خود، چیزی نیست که قابل انکار و پنهان کردن باشد. در ایران ما هم خیزش‌های متعدد مردمی، به دلیل نداشتن رهبری الهی، مقتدر و آگاه با شکست روبرو شده بود و در نتیجه یأس و سرخوردگی، قشرهای گوناگونی از جامعه را دربرگرفته بود.

2- انقلاب و خیزش ملت ما  به قصد برانداختن بنایی ظالمانه و درانداختن طرحی نو شکل گرفت و طبیعتا از همان ابتدا با مخالفت و مقاومت آنها که از آن میراث ظالمانه منفعتی به دست می‌آورند مواجه شد. آنها در این مرحله یعنی در مرحله شکل‌گیری نهضت اسلامی، از هیچ  اقدام خصمانه‌ای برای انحراف نهضت، توقف ملت و سرکوب قیام آنها فروگذار نکردند. اما چشم بیدار امام و همراهی جانانه مردم، همه این نقشه‌ها را نقش بر آب کرد.

3- پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ده‌ها و صدها توطئه بنیان‌کن به نهال نوپای انقلاب هجوم آورد اما هیچ یک نتوانست در این بنای پرشکوه خللی ایجاد کند و نظام اسلامی با سرانگشت هدایت او راه خود را در اقیانوسی از ناملایمات و ناآرامی‌ها طی کرد. هر روز بر عزت و اقتدار آن افزوده شد و به الگویی برای مستضعفان و محرومان عالم بدل شد. ایام حیات امام در آن مقطع، فرصتی بود تا ارکان اندیشه و جهان‌بینی آن عزیز  سفرکرده و مبانی انقلاب اسلامی، به شکلی همه‌فهم و شفاف، بیان شود و نقشه راه انقلابی که به فرموده امام راحل، قرار است «زمینه‌ساز قیام جهانی حضرت حجت ارواحنا له الفدا» باشد، در دسترس همگان قرار گرفت.

4- دشمنان قسم‌خورده ما، امید به روزهای پس از او بسته بودند اما جانشینی خلف صالحش و وفاداری امام حاضر به نقشه راه امام راحل، رویای آنها را بی‌تعبیر گذاشت و ناکامشان کرد! شاید اگر چنین اتفاقی نمی‌افتاد و راه امام با رفتن او کور می‌شد، نیازی به پیمودن راه‌های بعدی نداشتند، اما ایستادگی و استواری رهبر عزیز انقلاب بر آرمان‌های امام، دشمنان را  متحیر کرد تا جایی که بارها و بارها منابع امنیتی و اتاق فکرهای مختلف آنها، وجود حضرت آقا را اصلی‌ترین مانع  بر سر راه پیاده شدن اهداف شوم آمریکا برشمردند! اینجاست که حربه خطرناک «تحریف امام»  مطرح می‌شود. اما چرا !؟ چرا باید اهداف  وآرمان‌های  امامی که سال‌هاست از بین ما سفر کرده، مورد طمع دشمنان قرار بگیرد؟ چرا باید علاوه بر معارضه و مبارزه مستقیم با امام حاضر، آراء و عقاید امام راحل هدف دست‌اندازی قرار بگیرد!؟ حقیقت این است که  آنها به خوبی از رابطه مستحکم امام و امت خبر دارند. می‌دانند که اشاره رهبر، طوفان خشم ملت را بر سر آنان فرو می‌ریزد. می‌دانند که اشاره رهبر انقلاب، مستضعفان و الگوگرفتگان از ایران را همچون موجی خروشان بر سرشان می‌کوبد. پس در خود جرات و یارای رویارویی و معارضه با او را نمی‌بینند. پس برای رویارویی با این مسیر رو به جلو و با این مقتدای مقتدر باید کار دیگری بکنند. کار آنها این است که «امام» را  آنگونه که می‌پسندند و آنگونه که می‌توانند بعدا از او بهره ببرند معرفی کنند! تا آنجا که به تعبیر رهبر عزیز انقلاب «امام را به‌ صورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینه‌های سیاسی، حتّی در زمینه‌های فکری و فرهنگی وجود ندارد معرّفی می‌کنند»!

5- اما پیش از بررسی چرایی تحریف امام ضروری است بدانیم چه کسانی در پی این کار هستند. صرف‌نظر از اینکه مجری پروژه معرفی امام غیرحقیقی چه کسی یا کسانی هستند، می‌توان  در معرفی تحریف کنندگان امام گفت؛ افزون بر دشمنان خارجی و آنها که عقده‌ای دیرینه از سیلی جانانه امام در دل دارند،کسان دیگری هم هستند  که می‌کوشند نسخه دیگری از امام ارائه کنند! آنها کسانی هستند که روزگاری  با انقلاب همراه بوده‌اند اما به تدریج به تعبیر رهبر عزیز انقلاب «چرب و شیرین » دنیا را چشیده‌اند و از زی ساده سابق خود فاصله گرفته‌اند، تدریجا ارتباطات بیمار و بعضا آلوده‌ای برای خود فراهم ساخته‌اند و برای حفظ موقعیت و جایگاه خود، متوسل به روش‌های ناصواب و ناروایی شده‌اند! این افراد نمی‌توانند با همان امام اصیل به رفتار کنونی ادامه دهند! پس چاره را در ساختن امامی ساختگی و معرفی او به جامعه می‌بینند. حال هر یک از این دو گروه، دست به تحریف امام بزنند، نتیجه‌ای یکسان دارد و مطلوب هردو طرف حاصل است. گرچه به لحاظ منطقی، دشمن بیرونی می‌کوشد حرف خود را از زبان برخی افراد آلوده داخلی بزند.

6- حال باید گفت چرا و با چه هدفی امام تحریف میشود:

الف: دشمنان خارجی  امام نگران تکثیر امام، تکثیر راه و اندیشه امام در جهانند. تکرار انقلاب اسلامی ایران در کشور‌های منطقه، کابوس هر شب آنهاست و از تصور چنین رخدادی بند بند وجودشان می‌لرزد. آنها اگر بتوانند امامی معرفی کنند که اهل جهاد و مبارزه نبود، امامی که با همه صلح کل بود و فقط لبخند می‌زد، می‌توانند یک شب سر راحت به بالین بگذارند! می توانند مدعی باشند که خط اصولی امروز امام حاضر با آرمان به میراث مانده از امام راحل متفاوت است! آنها می‌توانند با این حربه، مزدوران خود را در برابر خط روشن امام بکار بگیرند و در دل مسلمانان و محرومان بذر تردید بکارند که: امامی که از آن دم می‌زنید و به آن تاسی می‌کنید، آنگونه که می‌گویید هم مبارز نبود، مجاهد نبود! سیاستمداری بود مثل سایر سیاستمداران عالم! همین بذر تردید و دودلی برای سرد کردن یک جریان مبارز و مقاوم کافی است چرا که همانگونه که در ابتدای این نوشتار گفته شد، اسوه، پیشوا و الگوی مبارزه، نقشی محوری و تعیین کننده در برپایی یک تمدن جدید دارد و دشمن می‌کوشد با مخدوش کردن چهره این الگوی بی‌نظیر ،نقطه اتکا محرومان را از آنها بگیرد.

ب: اما وجه داخلی این تحریف مخرب‌تر و خطرناک‌تر است. منحرفین داخلی و تحریف‌کنندگان سیمای نورانی و ملکوتی امام، بالاترین جفا را به یک ملت و به آرمانهای او می‌کنند. آنها می‌کوشند در غفلت تاسف بار  متولیان فرهنگی و در خلأ یک شناسنامه اصیل از اندیشه  آن مراد سفر کرده در موضوعات مختلف، نسل جدید را از بزرگترین دست آویز نجات‌بخش عصر خویش محروم کنند! و این خیانتی عظیم و نا بخشودنی است. به فرموده رهبر عزیز انقلاب «تحریف شخصیّت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.» اما آنها چرا چنین می‌کنند!؟ گروهی از مبارزه خسته شده اند، اصلا پشیمان شده اند! به تازگی فکر می‌کنند به بلوغ «عقل » رسیده‌اند اما «عقل بریده از خدا»! پس با این بلوغ فکری  باید قواعد قدرت را شناخت و به آن تن داد! باید  در جامعه جهانی شهروندی منظم و با کلاس بود و دست از شعار‌های تند و افراطی‌گری برداشت! پس منطقی است که بپذیرند از اول اشتباه کرده‌اند و نباید انقلاب می‌کردند! باید به جای توکل بر خدا و ایمان به غیب و امداد‌های غیبی - که حتی یک روز از آنها محروم نبوده‌ایم - به قدرت‌های بزرگ و برتر نظامی و سیاسی و اقتصادی تکیه کنیم!  اما با امام چه کنند!؟ آنها همه نام و آوازه خود را مدیون اویند و اگر مستقیم بر او خروج کنند به زباله‌دان تاریخ سقوط خواهند کرد! پس چاره چیست!؟ باید او را آنگونه که خود هستند ترسیم کنند! مخالف جنگ، مخالف مبارزه با آمریکا و مخالف مرگ بر آمریکا!  باید آن فرازهای قاطع و طوفانی از اندیشه او را که جهان را به تحدی و مبارزه می‌طلبید سانسور کرد! نه به جوانان آموخت و نه در رسانه‌ها منعکس کرد! تعبیر رهبر عزیز انقلاب  در باره این طیف خواندنی است: « امام یک شخصیّت محترمی است در تاریخ این کشور که روزگاری بود، فعّال بود، مفید بود، بعد هم از میان جمعیّت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش می‌کنیم، نامش را با تجلیل می‌آوریم، صرفاً همین؛ بعضی می‌خواهند امام را این‌جور بشناسند و بشناسانند»! مردی مهربان که نماز می‌خواند، منظم بود و مقید به احکام و....! همین وضع را گروه دیگر هم دارند؛ آنها که از زندگی ساده و بی‌پیرایه امام فاصله گرفته‌اند، آنها که زندگی معمولی و زاهدانه رهبر عزیز انقلاب را سد راهی برای اشرافی‌گری خود می‌بینند و آمادگی ندارند دنیایشان را به خاطر اسلام و انقلاب به کناری نهند. آنها هم می‌کوشند امام ساختگی خود را به جامعه و به نسل جدید عرضه کنند. امامی که در منظومه فکری‌اش حرفی از مبارزه ابدی فقر و غنا دیده نمی‌شود! امامی که سر ستیز با آخوند‌های درباری یا مرفهان بی‌درد نداشته و اصلا با آنها کنار می‌آمده است!

در برابر این جریان خطرناک تحریف، تنها و تنها موج بیدارگری و روشنگری چاره‌ساز است. موج معرفی سیمای حقیقی امام با تکیه بر امهات زندگی آن پیر فرزانه، مستند به حقایق معتبر و به دور از خیالات و افسانه‌های من در آوردی! همان موجی که رهبر عزیز روز 14خرداد در جوار حرم مطهرش آغاز کرد. اکنون بر اندیشمندان و صاحب‌نظران است که این خط مستقیم و نورانی را دنبال کنند.

******************************************************

روزنامه قدس ***

داعش و رؤیاهای عربی/ آرش خلیل خانه

پیشروی‌های برق آسای داعش در عراق و سوریه طی هفته‌های اخیر، تسلط بر بخشهایی از شمال لیبی و البته برافراشته شدن پرچم این گروه در یمن، نشان می‌دهد که ...

  نه تنها راهبرد ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا (اگر بتوان این ائتلاف را دارای راهبرد دانست) ناکارآمد بوده‌است که باید گفت، تمامی تحلیلها و اخباری که درباره تضعیف این گروه تروریستی و همسانان آنها در سوریه در رسانه‌ها منتشر می‌شد نیز نادرست و غیر واقعی بوده‌اند.

 واقعیتهای میدانی نشان می‌دهد که داعش و دیگر گرو‌ه‌های تروریستی در سوریه و عراق نه تنها تضعیف نشده‌اند که از قدرت و توان نظامی به مراتب بیشتری هم برخوردار شده‌اند. علاوه‌بر این، تمرکز هدایت شده سیاسی، نظامی و البته تبلیغاتی و رسانه‌ای بر تحولات عراق برای منحرف کردن توجهات، شرایط را به سوی تقویت و بازسازی داعش در سوریه از یک سو و فراهم ساختن زمینه گسترش تحرکات و سازماندهی تشکیلات جدید آنها در نقاط دیگر از جمله در یمن، لیبی، مناطقی از لبنان و البته افغانستان و پاکستان، سوق داده است.

 بر این همه باید نشانه‌های تحرکات و نضج گرفتن تشکیلات و گروه‌های وابسته به داعش در آسیای میانه را هم در قالب گردانهای ماوراءالنهر داعش افزود، اتفاقی که در هفته‌های اخیر اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی را واداشت تا در تاجیکستان و پشت مرزهای افغانستان اقدام به برگزاری مانور مشترک ضد تروریسم برای مقابله احتمالی با تهدید ظهور داعش کنند.

 اما در افغانستان و پاکستان تهدیدها شکل جدی‌تری به خود گرفته است. نام داعش در هفته‌های اخیر بارها در حلقه‌های تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان شنیده می‌شود. این نگرانی‌ها در مورد اوضاع افغانستان و پاکستان، به تهران هم سرایت کرده تا آنجا که گفته می‌شود، در هفته‌های اخیر هیأتی از طالبان به تهران آمدند تا درباره این بحران جدید رایزنی کنند. تهدید داعش، طالبان پاکستان یا حداقل طیفهای معتدلتر این گروه را به رایزنی‌های بین‌المللی گسترده‌تر هم واداشته تا آنجا که نمایندگان آنها را تا پکن هم راهی کرده است؛ هرچند اوضاع در افغانستان و پاکستان قدری پیچیده‌تر از کشورهای عربی است، زیرا از یک سو این کشورها پایگاه سنتی القاعده و طالبان به شمار می‌روند و از سوی دیگر ویژگی‌های قومی و سیاسی در این مناطق وضعیت را برای نفوذ داعش پیچیده و سخت می‌کند. حال پرسش اصلی این است که داعش چگونه ظرف این مدت کوتاه توانسته به چنین گستره‌ای از نفوذ و سازماندهی نیرو برسد و این بنیه را مدیریت و تأمین مالی و نظامی کند؟

 برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دید که چه کسی یا کسانی از این وضعیت بهره می‌برند؟ یا هدف اصلی ایجاد این حلقه محاصره کیست؟

 آمریکا و متحدانش که عربستان سعودی نیز به ظاهر در میان آنهاست، مدعی مبارزه با داعش در عراق هستند، اما ظاهراً هیچ کشوری بیش از این دو از سقوط حکومت در سوریه و عراق خشنود نخواهد شد و منفعت نخواهد کرد.

 ائتلاف آمریکایی در سوریه تنها از گروه های معارض و مسلح سوری ضد اسد در برابر داعش حمایت می‌کند و در عمل به نام مبارزه با داعش، مواضع ارتش سوریه را هدف قرار می‌دهد. در عراق نیز اقدامهای این ائتلاف علیه داعش تاکنون تقریباً هیچ نتیجه‌ای در بر نداشته، همچنان که به گفته سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، تصرف الرمادی در حالی صورت گرفت که پایگاه هوایی آمریکا در یکصد کیلومتری این شهر قرار داشت و آمریکایی ها تنها نظاره گر تصرف رمادی بودند.

 جالب آنکه جان آلن، نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا در ائتلاف بین‌المللی برای مقابله با داعش با قیافه ای حق به جانب درباره این اتفاق این گونه اظهار نظر می کند که: اخیراً داعش موفقیتهایی به دست آورده و این موضوع قابل انکار نیست. چالش ما آن است که بفهمیم چه اتفاقاتی افتاده و اینکه چه نوع حمایتی از سوی ائتلاف برای جلوگیری از حادث شدن دوباره چنین اتفاقاتی باید انجام دهیم. این بازی مضحک «کی بود، کی بود» آمریکایی‌ها در حالی است که کمکهای تسلیحاتی و مالی کشورهایی چون ترکیه، عربستان و قطر که به ظاهر عضو ائتلاف ضد داعش هستند، زیر گوش آنها به سوریه و از آنجا به عراق منتقل می‌شود. افتضاح سیاسی و لو رفتن کامیونهای پر از سلاح دولت اردوغان برای داعش تنها نمونه کوچکی از این دو دوزه بازی است که نمایان شده‌است. ترکها تمام تلاش خود را برای مغلوبه کردن جنگ در سوریه و شکست اسد به کار گرفته‌اند و این امر برای اردوغان به موضوعی حیثیتی در فرآیند پان ترکیسم جدید با چاشنی عثمانی گرایی بدل شده است.

 اما عربستان، سودای بزرگتری در سر دارد. حاکمان جدید سعودی به دنبال تغییر نقشه منطقه هستند. تغییری که به تعبیر آنها هلال شیعی را محو کند و محور مقاومت را از هم بگسلد. این همه برای غلبه بر هژمونی روزافزون رقیبی به نام ایران است.

 به باور آنها، حتی اگر شکست داعش محقق نشود، متحدان ایران در منطقه از جمله حکومت سوریه، دولت شیعه عراق، حزب ا... در لبنان و حوثی های شیعه مذهب در یمن تضعیف خواهند شد، غافل از آنکه این پدیده شوم به شکل عجیبی ظرفیت آن را دارد که از کنترل خارج شده و مانند طاعونی خود آنها را هم مبتلا کند.

 از سوی دیگر سیر تحولات منطقه به سویی سوق داده شده که اکنون جمهوری اسلامی ایران تنها نقطه اتکای محور مقاومت برای مقابله با داعش است.  در این شرایط تکمیل حلقه محاصره جمهوری اسلامی ایران توسط گروه‌های تروریستی وابسته به داعش، از پاکستان تا آسیای میانه و از سوریه تا یمن، بنیه ایران را صرف تدابیر دفاعی و مقابله با تهدیدهای روز افزون و حمایت از محور مقاومت خواهد‌کرد.

 بدیهی است آمریکایی‌ها و قدرتهای غربی هم چندان از این نتیجه ناراضی نخواهند بود. آنها بهره خود را از این شرایط خواهند‌برد، بویژه آنکه می‌دانند سرانجام، این مسیر به تضعیف و تجزیه شماری از کشورهای عرب متحد آمریکا، آن هم از جیب و به دست خودشان منتهی خواهد‌شد.

 ******************************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

حفاظت از میراث امام مردم شناس

بسم‌الله الرحمن الرحیم

حضور بی‌شائبه اقشار مختلف مردم در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی، نشانه رابطه بی‌نظیر بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی با توده‌های مردم و پیوند ناگسستنی با آنان است. روز 14 خرداد امسال،‌ حرم امام خمینی شاهد حضور عاشقان راه و مکتب این فقیه مجاهد عارف بود. عشقی که حاضران در حرم نسبت به امام خمینی ابراز کردند، نمونه‌ای از آنچه در وجود مردم سرتاسر ایران بلکه بسیاری از ملت‌های آزاده نسبت به این بزرگمرد قرن حاضر موج می‌زند می‌باشد.

در تبیین عشق‌ورزی مردم نسبت به امام خمینی، دو نکته بسیار مهم را باید اساس و ریشه دانست.

نکته اول اینکه مردم به خود امام عشق می‌ورزند و به پیرایه‌ها و پیرایه‌بندان اعتنائی ندارند. عده‌ای بر این باور هستند که عظمت امام خمینی را باید از طریق اماکن مجلل به مردم نشان داد. این طرز فکر انحرافی، با شناختی که توده‌های مردم از امام دارند در تضاد آشکار است. آنان که به امام عشق می‌ورزند مجذوب بی‌اعتنائی امام به زرق و برق‌های مادی و مخالفت جدی ایشان با خوی کاخ نشینی هستند. اینکه در میان حاضران 14 خرداد امسال در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام افرادی از سه نسل حضور داشتند به این دلیل است که ویژگی اشرافیت ستیزی امام و ایستادگی ایشان در برابر ظالمان و طاغوت‌ها و کاخ نشین‌ها که در گفتار و رفتار این نادره دوران موج می‌زد آنها را مجذوب خود کرده است. بدین ترتیب، تمام کسانی که بر خلاف این سیره شناخته شده امام خمینی فکر و عمل می‌کنند باید در اندیشه و طرز فکر خود تجدیدنظر نمایند و به راه صحیحی که سخنان، پیام‌ها و زندگی امام نشانگر آنست بر گردند.

نکته دوم، به شاکله وجودی امام مربوط می‌شود. امام خمینی، یک فقیه مجاهد عارف بود. تاریخ فقه نشان می‌دهد در اعصار مختلف، فقهای مجاهدی وجود داشتند که متن فقه را در خدمت مبارزه با ظلم و طغیان و فساد قرار دادند و برای احقاق حقوق مردم و اجرای احکام الهی مجاهدت نمودند. با این حال، اینکه یک فقیه، علاوه بر فقاهت و مجاهدت، عرفان را هم به صحنه بیاورد و از موضع فقه و عرفان به عرصه مبارزه با ظالمان و سلطه‌طلبان و زیاده‌خواهان وارد شود، کم نظیر است. این، کاری است که امام خمینی در عصر حاضر انجام داد و رمز پیروزی انقلاب اسلامی را باید در همین ترکیب بدیع جستجو کرد.

عرفان، برای کسانی که از آن بهره‌ای برده باشند، نوعی ظرافت طبع همراه با مردم دوستی به ارمغان می‌آورد. این ویژگی اگر در خدمت فقه و مجاهدت قرار بگیرد، تا بی‌نهایت به مردم خدمت خواهد کرد و مردم را با خود همراه خواهد نمود. رابطه‌ای که از رهگذر ترکیب بدیع فقه و مجاهدت و عرفان، میان کسی که این هر سه را در خود جمع کرده باشد با مردم پدید می‌آورد، رابطه عاشق و معشوق خواهد بود که مستحکم، دائمی و همواره رو به افزایش است. چنین فقیهی در اوج مردم شناسی قرار می‌گیرد، حرف مردم را می‌فهمد و توده‌های مردم نیز حرف او را می‌فهمند. درست در همین نقطه است که بسیج توده‌های مردم به رهبری یک فقیه میسر می‌شود و فتوحات بزرگی به دست می‌آید.

امام خمینی، با ویژگی مردم شناسی و رابطه صادقانه‌ای که با مردم داشت، توانست کارهای بسیار بزرگی انجام دهد که کوچک‌ترین آنها ساقط کردن رژیم شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله و تاسیس نظام مردمی جمهوری اسلامی بود. از اینها بزرگ‌تر و مهم تر، راه یافتن به قلب‌های مردم بود که باید آن را فتح الفتوح امام خمینی نامید. ساقط کردن رژیم فاسد و نامعقول شاهنشاهی اگر با کودتا و زور سرنیزه صورت می‌گرفت، اهمیت و ارزش چندانی نداشت و چه بسا جای آن را رژیمی می‌گرفت که معلوم نبود تفاوت زیادی با آن می‌داشت کما اینکه در طول 2500 سال عمر رژیم شاهنشاهی بارها حاکمیت دست به دست گشت ولی هرگز ماهیت آن تغییر نکرد. اینکه مردم آگاه شوند و به صحنه بیایند و با دست خود، یک رژیم حکومتی را کنار بزنند و نظام حکومتی دلخواه خود را تاسیس نمایند کاری بزرگ، بدیع و ماندنی است و آن کس که مردم را به صحنه بیاورد تا خود مردم چنین کار بزرگی را انجام بدهند، فتح‌الفتوح کرده و کار او ماندگار خواهد بود.

رهبری که قلب‌های توده‌های مردم را فتح کرده و با آنها رابطه و پیوندی مستحکم برقرار ساخته، مردم تا نسل‌های دور با او رابطه قلبی خواهند داشت و برای حفاظت از این رابطه به هیچ پیرایه‌ای نیاز ندارند. این پیرایه بندان هستند که باید فکری به حال خود نمایند و حرفه‌ای غیر از پیرایه‌سازی پیدا کنند.

از این مهم‌تر، حفاظت از اندیشه‌های امام است که باید توسط افرادی آشنا با حیات علمی و مبارزاتی و مردم شناسی امام خمینی صورت بگیرد. کسانی که این مهم را برعهده می‌گیرند، هنگامی که مهره‌های فاسد رژیم شاهنشاهی در خاطرات شفاهی خود به امام و انقلاب می‌تازند و آشکارا دروغ می‌گویند و اهانت‌های خود به امام و انقلاب و مردم ایران را با بودجه بیت المال توسط کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران به چاپ می‌رسانند و منتشر می‌کنند نباید سکوت مصلحتی را بر دفاع از امام ترجیح می‌دهند ولی هنگامی که دلسوزان از اقدامات نامتجانس با فرهنگ و سیره امام خمینی انتقاد می‌کنند با ادبیات خشن و با عصبانیت به منتقدین بتازند.

مردم، امام خمینی را امام محرومین، امام مستضعفین، امام حامی فقرا و پابرهنه‌ها و امام همراه و هم زبان با توده‌ها و دشمن مستکبران و طواغیت می‌دانند و به آن عزیز به دلیل برخورداری از این ویژگی‌ها عشق می‌ورزند بطوری که حتی 26سال پس از سفر آسمانی او با عشق و شور به زیارت حرمش می‌آیند. حفاظت از میراث این امام مردم‌شناس، کار کسانی است که اندیشه‌های او را به درستی بشناسند و با بینش صحیح و عزم راسخ از آن دفاع کنند.

******************************************************

روزنامه خراسان*****

اوپک و پادشاهاني که در يک اقليم نمي گنجند/ مهدي حسن زاده

اوپک مطابق پيش بيني ها باز هم ترجيح داد سقف توليد 30 ميليون بشکه اي خود را تغيير ندهد تا بار ديگر بحث ها درباره بازار جهاني نفت، نقش اوپک در بازار جهاني، ضمانت اجرايي تصميمات اين سازمان و اختلافات دروني بين اعضاي آن مطرح شود. اوپک سازماني که با تصميم ديروز مبني بر اضافه شدن مجدد اندونزي داراي 13 عضو است، با توليد روزانه بيش از 31 ميليون بشکه نفت، حدود يک سوم عرضه نفت جهان را در اختيار دارد. با اين حال پرسشي جدي که خصوصا پس از انفعال سال گذشته اين سازمان در برابر سقوط وحشتناک قيمت نفت، مطرح شده است درباره روند تداوم فعاليت اوپک مطرح شد اين بود که آيا مي توان اوپک را همچنان يک سازمان اثرگذار در معادلات جهاني نفت دانست؟ اين سوال در شرايطي قابل طرح است که بدانيم بين اعضاي اوپک 3 گرايش سياسي و اقتصادي نسبت به نفت وجود دارد.

گرايش نخست که به رهبري عربستان و با همراهي کويت، امارات و قطر دنبال مي شود، هم اکنون درگير چالش هاي سياسي جدي در منطقه از جمله حمله به يمن، حمايت از تروريست ها در سوريه و عراق و تنش هاي ديپلماتيک با جمهوري اسلامي ايران است. اين کشورها به دليل درآمدهاي نفتي سرشار و جمعيت اندک، توان مقاومت بالايي در برابر نوسان هاي قيمت نفت دارند و حتي بخشي از جريان سقوط قيمت نفت در سال گذشته به دليل تلاش هاي اين جريان رقم خورد. جرياني که از يک سو نفت را به عنوان يک ابزار سياسي مورد استفاده قرار مي دهند و از سوي ديگر در برابر رقيب تازه وارد و قدرتمندي به نام نفت شيل قرار دارند و منافع اقتصادي بلند مدتشان اقتضا مي کند که قيمت نفت تا حدي که نفت شيلي که با هزينه تمام شده بسيار بالا توليد مي شود را از دور خارج کند.

 

گرايش دوم شامل کشورهايي نظير ونزوئلا و برخي اعضاي کوچک اوپک است که نياز فوري به قيمت هاي بالاي نفت دارند. اين کشورها به دليل وابستگي بيش از حد اقتصادشان به نفت و توجه به منافع کوتاه مدت خود به نحوي اصرار بر افزايش قيمت نفت دارند، آن هم بدون توجه به اين نکته که افزايش شديد قيمت نفت موجب بازگشت مجدد نفت شيل، به عنوان رقيب ساير توليدکنندگان نفت و آسيب همه کشورهاي نفتي از قدرت گرفتن اين رقيب خواهد شد.

 گرايش سوم شامل کشورهايي نظير ايران و عراق است که هم اشتراکات سياسي دارند و هم بيشترين چشم انداز افزايش توليد در بين کشورهاي اوپک را دارند چرا که برخلاف کشورهاي عربي که طي سال ها از حداکثر توان توليد نفت خود بهره مند بوده اند، ايران به دليل تحريم هاي دور و نزديک و عراق به دليل سال ها درگيري، فرصت افزايش توليد را نداشته اند و اکنون در تدارک استخراج هرچه بيشتر نفت هستند. عراق طي چند سال اخير توليد نفت خود را به سرعت افزايش داده است و هدف گذاري ايران براي توليد نفت، براساس برنامه اعلام شده از سوي وزارت نفت، با فرض تداوم تحريم ها رسيدن به توليد 5 ميليون و 700هزار بشکه‌اي تا 2 سال ديگر است.

 در اين ميان و به خصوص با توجه به شکاف هاي سياسي جدي بين گرايش هاي اول و سوم اوپک، شايد نتوان ديگر به حيات اين سازمان دلخوش بود چرا که مهمترين ويژگي يک کارتل اقتصادي که اوپک طي سال ها نمونه‌اي از آن بوده است، وجود اهداف مشترک است. اين در حالي است که نمي توان بين ايران و عربستان اهداف مشترکي در بازار نفت تصوير کرد. از سوي ديگر به دليل اين که سازوکار تصميم گيري در اوپک اجماع همه اعضاست و راي اکثريت در آن مطرح نيست نمي توان به يارکشي هاي درون اوپک اميدوار بود. نتيجه اين ساز و کار حاکم شدن فضايي شبيه شوراي امنيت سازمان ملل شده است که قدرت هايي با حق وتو تصميمات سايرين را ملغي مي کنند. در اوپک نيز عربستان با توان توليدي معادل يک سوم کل توليد اوپک و به مدد سازوکار اجماع اجازه نمي دهد اقدامي خلاف منافع خود و به نفع برخي اعضاي اوپک اتخاذ شود. از سوي ديگر با وجود تثبيت توليد نفت اوپک در حد روزانه 30 ميليون بشکه، طي چند سال اخير و تعيين سقف توليد مشخص براي هر يک از کشورها، هيچ يک از اعضاي خود را به اين تصميم متعهد ندانسته اند. در چنين شرايطي (که البته انتظار افزايش يا کاهش توليد نفت اوپک نمي رفت) حتي اگر اوپک کاهش توليد را هدفگذاري مي کرد، باز هم نمي توانست اثري واقعي در بازار بگذارد چرا که اعضاي اوپک منافع کوتاه مدت خود را در رقابت با يکديگر تعريف کرده اند و حداقل فعلا اختلافات دروني آن ها بيشتر از منافع مشترکشان در بازار نفت است. هرچند همين که اوپک به صورت رسمي فرونپاشيده است نشان مي دهد که شايد اعضاي اوپک منتظر روزي هستند که بازار جهاني نفت شرايطي را رقم بزند که بتوان منافع مشترکي بين اعضاي اوپک تعريف کرد ولي تا آن زمان اوپک در حاشيه بازار نفت گم خواهد بود.

******************************************************

روزنامه ایران******

معمای مذاکره تل آویو – ریاض/ علی بیگدلی

 امریکا، اسرائیل و عربستان؛ اضلاع مثلثی بودند که با انگیزه مخالفت با دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای  شکل گرفت. اما با گذشت زمان؛ تفاوت موضع  اسرائیل و امریکا باعث شد تا شکافی میان واشنگتن و تل آویو به‌وجود آید.  دلیل این اتفاق هم این بود که باراک اوباما در حال به پایان رساندن دومین دوره ریاست جمهوری خود است و برای اینکه بتواند پرونده هسته‌ای ایران را به برگ برنده حزب دموکرات تبدیل کند و  میراث جذابی برای نامزد بعدی ریاست جمهوری این حزب باقی بگذارد، خود را ملزم می بیند که چالش هسته‌ای  با ایران را حل کند. از طرف دیگر او به عنوان برنده جایزه صلح نوبل حاضر نبود به گزینه نظامی و راه‌انداختن جنگ  دیگری در خاورمیانه تن دهد. بنابر این تنها گزینه باقیمانده  برای اوباما؛ گفت‌و‌گو برای  دستیابی به توافق هسته‌ای با ایران است. بر این اساس، اوباما،  بارها خطاب به کنگره جمهوریخواه امریکا اعلام کرده که  راهی  جز مذاکره با ایران وجود ندارد. طبیعی است که این رویکرد کاخ سفید به ایران، مطلوب تل آویو نیست. بنابراین، اسرائیل کوشید تا با تحت فشار قرار دادن اوباما، او را به اتخاذ سیاست های تند علیه ایران وادار کند. اوج تحرکات تل آویو،  سفر نتانیاهو به امریکا و سخنرانی او در کنگره در مخالفت با مذاکرات هسته‌ای بود که اوباما نیز در واکنش به این اقدام،  به بهانه نزدیکی این سخنرانی به انتخابات اسرائیل از دیدار با نتانیاهو سرباز زد و پس از آن هم انتقادهای متقابل اوباما و نتانیاهو تداوم یافته است تا جایی که اغلب کارشناسان معتقدند، در هیچ دوره‌ای از ادوار مناسبات دو طرف، رابطه واشنگتن و تل آویو تا به این حد سرد نبوده است. حتی اخیراً اوباما در واکنش به نتانیاهو را که گفته بود «تا زمانی که من هستم صلح اعراب و اسرائیل امکان ندارد» سرزنش کرد. زیرا اوباما به رأی دهندگان امریکایی قول داده است که سه مشکل خاورمیانه یعنی مسأله سوریه، صلح فلسطین و اسرائیل و پرونده هسته‌ای ایران را حل خواهد کرد. وعده‌ای که اوباما تا این لحظه در تحقق هیچ کدام موفق نبوده است. بنابر این او کاهش سطح محبوبیت خود و حزب متبوع خود  را با چرخش  به سمت کوبا و جلب رأی لاتین تبار‌های امریکا جبران کرد.

با سست شدن ضلع نتانیاهو – اوباما، اسرائیل سعی کرد از ضلع دیگر یعنی ارتباط با عربستان برای پیگیری خواسته‌های خود بهره‌گیری کند و جبهه واحدی علیه ایران تشکیل دهد و ایران را به مثابه یک دشمن مشترک تل آویو - ریاض تعریف کند.

البته رابطه پنهانی میان اسرائیل با عربستان و برخی شیخ نشین‌های حاشیه خلیج فارس،  سابقه طولانی تری دارد چنانکه سال هاست افشا شده که اسرائیل با تغییر نام برخی شرکت‌های خود در  بعضی کشورهای عربی سرمایه گذاری  پنهانی کرده است. اما در حال حاضر، شدت اشتراک منافع در مخالفت با ایران (به عنوان دشمن مشترک)، طرفین را مجاب کرده  تا مذاکرات خود علیه ایران را علنی کنند. هدفگذاری این تعامل ضد ایرانی؛ هم افزایی برای ناکام گذاردن مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 است  و از تمام ابزار و نفوذ آشکار و نهان خویش استفاده خواهند کرد تا رؤیای  به هم خوردن میز مذاکره و نهایی نشدن توافق‌ها،  جامه عمل پوشد و اینجاست که کار تیم ایرانی مذاکره، دشوارتر از پیش خواهد شد زیرا باید برای مقابله با تأثیر و ترفند تل آویو – ریاض، آمادگی و هشیاری بیشتری داشته باشد. وجه دیگر رابطه پنهانی اسرائیل و عربستان که بتازگی فاش شده، نمود عینی خود را در تقویت گروه تروریستی داعش بروز داده است. عربستان با کنار گذاشتن اختلافات قدیمی خود با اسرائیل و فراموش کردن این واقعیت که اسرائیل، غاصب سرزمین‌های فلسطینی هاست، خود پایه‌گذار یک شبه دولت غاصب دیگر شده تا از این طریق ایران را تحت فشار بگذارد و در این مسیر از همراهی اسرائیل نیز برخوردار است. هرچند داعش تا به حال با ایران درگیر نشده و شاید هرگز هم نتواند چنین اقدامی کند اما به هر حال بخشی از پتانسیل‌های ایران درگیر این مسأله شده است. درکنار یکدیگر قرار گرفتن این واقعیت‌ها سبب می‌شود که با وجود به رسمیت شناخته نشدن اسرائیل توسط  عربستان، افشای دیدارهای محرمانه نمایندگان آنها چندان تعجب برانگیز جلوه نکند و بالعکس شاهد و مؤید همراهی این دو در قدرت یافتن داعش و پیشروی‌های آن باشد.

******************************************************

روزنامه وطن امروز**

عالم محضر کدخدا نیست!/حسین قدیانی

یکم: اگر حضرت ختمی مرتبت به‌واسطه اسلام شریف اجازه ندادند با وجود بت‌هایی چون لات و عزی، خدای احد و واحد تحریف شود، شاید کار امیرالمومنین مشکل‌تر هم بود، چرا که اسدالله غالب، علاوه بر ادامه کار پیامبر یعنی تعریف خدا، کارویژه مهم دیگری هم داشتند؛ عدم اجازه تحریف شخص پیامبر گرامی. از همین زاویه است که می‌بینیم هیچ امامی اندازه امام علی بن ابی‌طالب، به تبیین اصول و مبانی زندگانی سرشار از مبارزه حضرت رسول نپرداختند. بخش مهمی از نهج‌البلاغه، حاوی سعی و کوشش فراوان حضرت ابوتراب است مبنی بر تعریف صحیح و صریح از آخرین فرستاده خدا و جلوگیری از تحریف ایشان؛ که پیامبر، این بود و آن نبود. با اینها بود و با آنها نبود. فلان جا آن را گفت بدان سبب. بهمان جا این را گفت بدان دلیل. آنجا چنین کرد بدان علت. اینجا چنان کرد بدان مبنی. آن زمان هم بودند لابد کسانی که خواب‌های پریشان خود را به رخ امیرالمومنین بیدار و حی و حاضر می‌کشیدند بلکه پیامبر را تحریف کنند لیکن حریف فاتح خیبر نشدند. طرفه حکایت اینجاست؛ علی علیه‌السلام در شبی آلوده به خطر، ماندن در بستر رسول خدا را به خواب راحت برتری داد اما حیدر کرار، هیچ شبی بیدارتر از «لیله..‌المبیت» نبود! آن شب، حتی در بستر پیامبر نیز باز ترجیح امیرالمومنین دفاع از پیامبر بود آن هم نه در عالم خواب، بلکه در نهایت بیداری! پیامبری که علی علیه‌السلام شناخته بود، از قضا آمده بود برای بیداری انسان از خواب جهل. اگر دیده ظاهر، حرم نبی مکرم اسلام را در مسجدالنبی می‌بیند، دیده دل و عقل، حکایت از آن دارد که «حریم معنوی آخرین رسول خدا» قلب قدسی مولای متقیان حضرت امیرمومنان است. برای موسی کلیم‌الله نیز «وادی مقدس طوی» بلاشک سینه هارون است. اگر هارون از خود گذشت تا موسی بماند، همه هم و غم امام اول ما آن بود که پیامبر، آنجا که قرار بر تبیین جایگاه والای ایشان است، «تعریف» شود، نه «تحریف». حقیقت آن است که اگر رفتار و گفتار مولای متقیان در باب افزونی معرفت نسبت به پیامبر نبود، شاید امروز بدخواهان، این توهم را در انسان آلوده به نسیان دامن زده بودند که پیامبر، نستجیربالله خیلی هم حالا سر جنگ با کدخدای لات و عزی نداشتند! و فی‌المثل چندان هم موافق شعار «لااله‌الاالله» نبودند! و هدفشان از ابلاغ اسلام، عرض سلامی بود خدمت ابوسفیان، منتها به حالت قهر! و به‌علاوه چند خصوصیت شخصی، من‌جمله آنکه آدمی باید همیشه معطر باشد و اگر سرمه‎ای هم شباهنگام قبل از خواب بر چشم خود کشید که چه بهتر! واقعا اگر مساعی جناب ابوتراب نبود، تحریف‌ها چنان بلایی سر معرفت ما نسبت به پیامبر آخرالزمان می‌آورد که در بهترین حالت گمان می‌کردیم حضرت محمد بن عبدالله، انسان واجب‌الاحترامی بود، چرا که از سویی امین مردم بودند و از دیگر سو مایه امان دشمنان دین خدا! آزارشان نیز به هیچ‌کس حتی به هیچ دشمن قداره‌بندی نمی‌رسید، لات مودب و هبل باهوش که نزد حضرت جایگاه رفیع خود را داشتند! واقعا اگر مولای متقیان نبود،‌ ای بسا ما الان در اذان نماز به این هم باید شهادت می‌دادیم که پیامبر، هر توافقی را با یهودیان ساکن خیبر، بهتر از عدم توافق با ایشان می‌دانست! واقعا اگر ابوتراب نبود،‌ ای بسا ما توهم می‌زدیم که پیامبر عزیز ما، نستجیربالله ابولهب و ابوسفیان را هم از اصحاب خوب صفه می‌دانست، همچنانکه مرزبندی‌شان با عمار یاسر و مقداد و سلمان و ابوذر، بیش از مشرکان صحرای حجاز و قراضه‌های بنی‌قریظه بود! واقعا اگر مولود کعبه و شهید محراب نبود، لابد بودند کسانی که به اسم «آب»، «سراب» به خورد مسلمین دهند؛ نکوهش کنند پیامبر را که چرا بعد از فتح مکه، باز هم اینجا و آنجا جنگ با دشمن را ادامه داد؟! که چرا خود شخصا در بعضی از نبردها حضور می‌یافت؟! که چرا بعد از بساط شعب، سازش نکردند؟! که چرا در «حجه..‌الوداع» تنها و تنها دست پسر عم خود را به نشانه جانشین بعد از خود بالا بردند؟! که چرا در «غدیر خم» سهم فلانی را ندادند؟! که چرا در آخرین روزهای حیات، سهم بهمانی را ندادند؟! که چرا با وجود خانه این بزرگ و حجره آن اشرافی، «مسجد» را سنگر فعالیت خود برگزیدند؟! که چرا دست برتر را از آن خداوند منان می‌دیدند و معتقد بودند نه لات، غلطی می‌تواند بکند، نه آن دیگر کدخدایان؟! 

دوم: کات! و باز هم تاکید بر این کات! لطف کنید و از آن آخرالزمان، بازگردید به این آخرالزمان! یادتان هست تحریف‌کنندگان خمینی، همین چند وقت پیش مدعی شدند که امام بزرگوار ما هیچ توافقی با شعار «مرگ بر آمریکا» نداشت؟! الحمدلله که سایه خلف شایسته خمینی بر سر این ملت بلند است و الا جماعت، این استعداد را داشتند که خمینی بت‌شکن را با آن همه سابقه در مبارزه و لاحقه در انقلابی‌گری، فروبکاهند در یک پیرمرد محترم که آزارش به هیچ‌کدام از همسایگانش نمی‌رسید و از بس لیبرال مسلک بود آمریکا را به‌عنوان «فرشته بزرگ» یاد می‌کرد و مدام - با عرض معذرت از ساحت ملکوتی حضرت روح‌الله - می‌گفت؛ «من غبطه می‌خورم به چهره نورانی غربزده‌هایی که هر شب، خواب رنگی مجسه آزادی را می‌بینند! من احساس حقارت می‌کنم وقتی روحیه ذلیل این سازشکاران را می‌بینم! من بوسه می‌زنم بر دست و بازوی کسانی که خدا را اعتقاد دارند اما کدخدا را خود به خدایی بیشتر! عالم محضر کدخداست، در محضر کدخدا، «مرگ بر آمریکا» معصیت است!»

سوم: تدبیر حضرت سیدعلی را بنگر، آنجا که به هنگام، لیکن بعد از مدت‌ها صبر و ملاحظه، «تعریف امام» را جایگزین «تحریف امام» می‌کنند. ما که داعیه داریم تدبیر حضرت سیدعلی، ریشه در نهج‌البلاغه علی علیه‌السلام دارد، تنها و تنها سخنی من‌باب ارادت به شخص حضرت آقا نیست. در منش امیرالمومنین نیز از یک جا به بعد «عنصر بصیرت» غلبه محسوس پیدا کرد بر «عنصر صبر». اگر ابوتراب را دیگر یارای آن نبود که شاهد تحریف پیامبر باشد، سلام و صلوات خدا بر امام خامنه‌ای که بیاناتشان در حرم امام و در وصف خمینی بت‌شکن، هیچ نبود الا بینات روشن، واضح و آشکار خود پیر جماران. پنجشنبه‌ای که گذشت، هرگز سخن از خواب و احیانا خرافه نرفت، بلکه «تعریف» حق «تحریف» را کف دست منحرفان گذاشت تا دیگر اظهار لحیه نفرمایند که خمینی، آن ابرمرد انقلابی، مثلا مخالف شعار «مرگ بر آمریکا» بود! بعضی‌ها عاشق آن خمینی هستند که خود در اذهانشان آفریده‌اند، لیکن خامنه‌ای عاشق آن خمینی است که خدا آفریده است! خمینی خیالی کجا و خمینی خدایی کجا؟! خمینی این و آن کجا و خمینی خامنه‌ای کجا؟! این ۷ اصلی که حضرت آقا از خمینی بت‌شکن ترسیم کرد، به گمان این قلم قاصر، یعنی که روح‌الله آمد تا من و ما را از خواب، بیدار کند. از نظر خمینی، بیداری در اسلام ناب محمدی است؛ خدا بیدار کند کسانی که علی‌الدوام خواب اسلام آمریکایی را می‌بینند! از نظر خمینی، بیداری در اعتماد به صدق وعده الهی است؛ خدا بیدار کند کسانی که دائما خواب قدرت‌های استکباری را می‌بینند! از نظر خمینی، بیداری در اعتقاد قلبی به اراده و نظر آحاد ملت است؛ خدا بیدار کند کسانی که سال 88 آن فتنه را علیه رای ولی‌نعمتان روح‌الله به راه انداختند! از نظر خمینی، بیداری در حمایت از محرومان و مستضعفان است؛ خدا بیدار کند کسانی که خواب 7 پادشاه اشراف را به شب‌زنده‌داری توده‌های مظلوم برتری می‌دهند! از نظر امام، بیداری در مخالفت با شیطان بزرگ است؛ خدا بیدار کند کسانی که هوش و ادب کدخدا را به رخ این ملت خداباور می‌کشند و با دوست، عبوسند و با دشمن، مهربان! از نظر امام، بیداری در حفظ و بسط استقلال کشور است؛ خدا بیدار کند کسانی که توهم زده‌اند با چوب حراج زدن به استقلال ملی، پیشرفت اقتصادی حاصل می‌آید! از نظر خمینی، بیداری در حفظ وحدت است؛ خدا بیدار کند کسانی که مرتب سودای تفرقه در سرمی‌پرورانند، یک روز تفرقه قومی، یک روز تفرقه دینی و یک روز هم تفرقه ملت به آنها که به من رای داده و آنها که به من رای نداده‌اند!

چهارم: ذیل یکی از اصول هفتگانه مطرح شده در حرم امام، یعنی «اتکا به خدا» جمله به غایت زیبایی دارند حضرت روح‌الله؛ «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید». مع‌الاسف بعضی‌ها با تحریف خمینی، دست‌فرمان‌شان به گونه‌ای است کانه عالم را بیش از آنکه «محضر خدا» بدانند، «محضر کدخدا» می‌پندارند! بگذار در این فراز، قلم را به صراحت برانم. آری! عالم را به جای خدا، محضر کدخدا می‌دانند که زیر سایه تهدید و تحقیر هم همچنان خواهان ادامه این بساط مسخره هستند، بلکه شیطان بزرگ، بیشتر ضایع‌شان کند! سال 88 اگر همین جناب عالیجناب، عالم را واقعا محضر خدا می‌دانست، آیا باز هم آنگونه به نفع نیات شوم شیطان بزرگ موضع می‌گرفت؟! آن سال پر فراز و نشیب، آنکه برای رای 40 میلیونی ملت و در ذیل آن، رای اکثریت، حقیقتا علمداری کرد، حضرت آقا بود. برای خامنه‌ای، «رای‌الناس» از آنجا موضوعیت دارد که این رای را «حق‌الناس» نیز می‌شمرند. برای خامنه‌ای، عالم، محضر خداست و در محضر خدا، نادیده گرفتن رای مردم، دعوت به بی‌قانونی، ادعای دروغ تقلب، بلواآفرینی، خوراک دادن به دشمن و زمینه‌سازی برای تحریم‌های جدید، اگر معصیت نیست، پس چیست؟! آن سال یعنی سال 80 و اشک، اگر حضرت آقا، جلوی معصیت بعضی‌ها، ایستادگی خمینی‌وار نمی‌کردند، اساسا و اصولا سال 92 و هیچ سال دیگری، در این مملکت، انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار نمی‌شد که حالا ما به جناب دکتر روحانی بخواهیم رئیس‌جمهور بگوییم! همه ایراد از آنجاست که بعضی‌ها، عالم را محضر خدا نمی‌دانند و الا رای این ملت داخل صندوق آرا شفاف است؛ سال 88 شفاف بود، سال 92 هم! 92 البته اختلاف آرا، تنها چند دهم درصد بود اما در این مرز و بوم، زعیمی ما را امام است که چون خمینی، عالم را محضر خدا می‌داند! اگر فقط و فقط یک رای بیشتر، حکم به ریاست جمهوری آقای روحانی می‌داد، باز هم بزرگان رای منتخب ملت را تنفیذ می‌کردند! حال جای دلواپسی از شفافیت صندوق انتخابات است یا آنکه بر خلاف خط خمینی، عالم را محضر کدخدا فرض کنیم و گمان بریم شیطان بزرگ، دلش برای پیشرفت اقتصادی ما می‌سوزد؟! واقعا کدام جای نگرانی دارد؟! «هر توافقی با شیطان بزرگ، از عدم توافق بهتر است» یعنی چه؟! براستی اگر عالم را محضر خدا می‌دانستند، باز هم همچین بود شعارشان؟! آیا می‌توان عالم را محضر خدا دانست و در عین حال، مشکل خلق خدا را در زمینه محیط‌زیست حواله به این جمله فخیمه داد که «مردم باید با معضل ریزگردها کنار بیایند»؟! از این دست، مثال بسیار است. مثلا در سیاست خارجه، آدم کردن شیطان بزرگ پیشکش، دولت محترم لطف کند و لااقل از این کشور جیبوتی که هیچ نمی‌دانیم کجای نقشه جغرافیاست، برای ما دشمن نتراشد! همین است دیگر! عالم را محضر کدخدا بدانی، جیبوتی هم غش می‌کند سمت بشکه‌های سعودی، برای تو شاخ می‌شود! 

پنجم: سخنرانی حکیمانه رهبر انقلاب در حرم امام، معنای دیگری هم دارد البته باز هم به زعم این قلم قاصر. واقعیت آن است که هر جا «خمینی» تحریف شود، «خدمت» هم تحریف می‌شود! امام بزرگوار ما از آنجا که خود را خادم ملت می‌دانست، تحریف‌ ایشان، ناخواسته مترادف با تحریف عنصر خدمت و خدمت‌رسانی است. دولت محترم، روزی قول می‌دهد قیمت حامل‌های انرژی در سال 94 هیچ تکانی نمی‌خورد اما تو وقتی برمی‌داری بر خلاف این وعده، آن کار دگر، آن کارهای دگر را می‌کنی، یعنی که در مقام عمل، تحریف کرده‌ای خدمت را. اگر امام خامنه‌ای در حرم بنیانگذار نظام، تحریف خمینی بت‌شکن را خطری مهم توصیف کردند، یکی هم بابت عقوبات بعدی این تحریف، من‌جمله تحریف خدمت‌رسانی به آحاد ملت است! گیج کردن مردم در زمینه یارانه‌ها از مصادیق همین تحریف است! خدمت اگر درست و اصولی در دولت اعتدال تعریف می‌شد، یک کلام؛ این نبود حال و روز لطیفه‌های مردم که به دولت بگویند؛ مدیونی اگر پول بخواهی به ما نگویی!!

پنجشنبه. حرم خمینی... نه! حرم خمینی جایی در جنوبی‌ترین نقطه شهر تهران نیست، بل هر آنجاست که خامنه‌ای سخن می‌گوید! متولی بت‌شکن، خود نیز باید بت‌شکن باشد! برای خامنه‌ای، عالم، محضر خداست که سال 88 بت کاخ سفید و دنباله‌هایش در داخل را شکست! حرم امام یعنی همانجا که حزب‌الله مشغول جنگ با داعش است، یعنی همانجا که انصارالله مشغول جنگ با غاصبین خانه خداست، یعنی همانجا که سردار سلیمانی حضور دارد، سیدحسن نصرالله، امت حزب‌الله. بدین معنی، دولت اعتدال یا هر دولت دیگری، هر جا که واقعا مشغول خدمت است، همانجا حرم خمینی است. پنجشنبه، حرم امام، کلاس درسی بر پا بود! آقای قرائتی با عصایی زیر چانه آمده بود «درس‌هایی از قرآن» را این بار ندهد، بلکه گوش کند! جز ایشان، الباقی را اعتراف می‌کنم به طعنه قلم! بسم‌الله... عالیجناب آمده بود که «خمینی» را نه در خواب، بلکه در بیداری زیارت کند! رئیس‌جمهور آمده بود تا در حرم روح خدا، گوش بسپرد به آن پند مکرر که «عالم، محضر خداست»! و ما نیز که من خود از همه محتاج‌ترم به این اندرز نیکو. خدایا خدایا! با وجود خامنه‌ای، ممنون تو هستیم که تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را برای ما نگه داشته‌ای! ما از قبل می‌دانستیم تو روی شهدا را و دعای آسمانی‌ها را زمین نمی‌اندازی! خدایا! امروز سالروز تشییع پیکر مطهر امام از مصلا به حرم است. بیچاره دشمن، فکرش را نمی‌کرد بعد از آن روز هم، همچنان با «خمینی» طرف باشد! گفت: «خامنه‌ای، خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است».

****************************************************

روزنامه جام جم *******

بازخوانی اصول مکتب امام(ره)/ دکترغلامرضا کریمی

 بیست و ششمین سالروز رحلت امام خمینی‌(ره) در حالی با حضور پرشکوه مردم وفادار ایران و همچنین حضور مقامات و شخصیت‌های خارجی برگزار شد که مقام معظم رهبری با بازخوانی اصول اساسی مکتب امام، نسبت به خطر تحریف شخصیت آن بزرگوار هشدار دادند.

امام خمینی متفکر و اندیشمندی است که محصور در مکان و زمان حیاتش نیست و اگرچه در زمان حیات خود مظهر حرکت عظیم و تاریخ‌ساز ملت ایران در به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام پادشاهی گذشته بوده و در طول ده سال مدیریت و رهبری جامعه، خطوط اساسی یک نظام اسلامی را به لحاظ نظری و عملی تبیین و اجرا نموده است، اما این مکتب امام با وجود گذشت 26 سال از ارتحال ایشان همچنان پویا و فعال در سطوح مختلف اعم از جوامع اسلامی و حتی غیراسلامی هدایتگر و راهگشاست.

امام شخصیتی است الگو و راهنما که تاریخ را متحول کرد و مکتب فکری‌ای را پایه‌گذاری کرد که چراغ و نقشه راه برای ملت ایران شد و تداوم این مسیر تا زمانی امکان‌پذیر است که ملت این نقشه راه را به‌خوبی شناخته و در آن مسیر گام گذارد. به همین ترتیب ملل جهان اسلام هم در صورتی می‌توانند از این مکتب الهام گرفته و رفتار و کنش خود را براساس آن سازماندهی کنند که به‌خوبی ابعاد و اصول آن را بشناسند.

آنچه مهم و دارای اهمیت اساسی است شناخت شاکله اصلی تفکر امام است.

تاکید بر مکتب فکری امام به‌خاطر خصوصیات کامل منظومه فکری ایشان به لحاظ فکری، اجتماعی و سیاسی است زیرا هم مبتنی بر جهان‌بینی توحیدی است و هم به روز و کارآمد است و هم مسائل مورد ابتلای ایران و جوامع بشری را مطرح کرده و می‌کند و توان پاسخگویی به چالش‌ها را دارد.

نکته مهم دیگر پویا و عملیاتی بودن آن است به‌طوری‌که این منظومه فکری در میدان عمل قابل تحقق بوده و براساس این تفکر، انقلاب در ایران پیروز شد و مسیر تاریخ عوض شد و امروز با گذشت 36 سال همچنان پرقدرت به حیات خود ادامه می‌دهد و منشا جنبش‌ها و جریانات بزرگ اسلامی در اقصی نقاط جهان اسلام است.

انحراف از مکتب امام و تحریف شخصیت او می‌تواند زیان‌ها و مشکلات زیادی در استمرار حرکت نظام جمهوری اسلامی ایجاد کند، لذا همواره باید به بازاندیشی و توجه به اصول اساسی مکتب فکری، سیاسی و اجتماعی امام پرداخت تا این اصول به مثابه نقشه راه ملت ایران برای دستیابی به اهداف بزرگی همچون عدالت، پیشرفت و اقتدار همواره پیش‌روی مسئولان و ملت ایران باشد.

مقام معظم رهبری مهم‌ترین اقدام برای جلوگیری از تحریف شخصیت امام و مکتب فکری اجتماعی و سیاسی ایشان را بازخوانی اصول این مکتب دانست و هفت مورد را به شرح ذیل به صورت مفصل توضیح دادند:

1ـ اثبات اسلام ناب محمدی و نفی اسلام آمریکایی

2ـ اعتماد به وعده الهی و بی‌اعتمادی به قدرت‌های مستکبر و زورگوی جهانی

3ـ اعتقاد به اراده و نیروی مردم و مخالفت با تمرکزهای دولتی

4ـ حمایت از محرومان و مستضعفان و مخالفت با خوی کاخ‌نشینی

5ـ مخالفت صریح با جبهه قلدران بین‌المللی و مستکبران

6ـ اعتقاد به استقلال ملی و رد سلطه‌پذیری

7ـ تکیه بر وحدت ملی

این اصول هفت‌گانه می‌تواند معیاری برای بررسی عملکرد امروز نظام جمهوری اسلامی باشد تا میزان حرکت نظام براساس اصول مکتب امام تبیین شود.

در شرایط فعلی با توجه به مشکلات مردم در پرتو فشارها و تحریم‌های خارجی و رویکرد نظام برای حل و فصل مساله هسته‌ای با قدرت‌های بزرگ جهانی و همچنین رشد روزافزون افراط و تفریط در جهان اسلام و ارائه چهره‌ای خشن و غیرعقلایی از دین رحمانی اسلام، بازخوانی کامل اصول مکتب امام می‌تواند به عنوان نقشه راه ملت ایران برای حرکت رو به جلو ارزیابی شود.

******************************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات