یکی از مهمترین آسیب اجتماعی امروز جامعه ما که علائم آن را میتوان در کلیه روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی در سطح بینالمللی بهوضوح مشاهده کرد، مسئله بحران هویت است؛ بحرانی که اگرچه مشکلی مختص جامعه ماست اما بیشک عوامل بیرونی و خارجی بسیاری به آن شدت و وسعت میدهند. مسئله بحران هویت یک معضل بغرنج در جامعه امروز ما نام گرفته چون می تواند زمینه شکل گیری از خودبیگانگی را هم فراهم کند؛ معضلی که میتواند به جرایم و بزههای فراوانی منجر شود.
بحران هویت زمانی آسیبزاتر میشود که شکاف و فاصله بین فرد با گذشتهاش بیشتر شود و این اتفاق عایدی ندارد جز وسیعتر شدن خط قرمز جرم به ویژه در قشر جوان جامعه که به اعتقاد جرم شناسان و صاحبنظران پهنتر شدن خط قرمز جرم در نتیجه بحران هویت در درجه اول به کمکاری و غفلت مسئولان و نهادهای فرهنگی باز می گردد؛ غفلتی که گاهی جبرانناپذیر است و در نتیجه آن جرایمی در جامعه شکل میگیرد یا گرفته که گاه روح جمعی را تحت تاثیر قرار میدهد و گاه اثرات آن سالهای سال بر روح و روان جامعه رسوخ میکند.
در نتیجه میتوان یکی از کانونهای اصلی شکلگیری جرم در جامعه را «تاخر فرهنگی دانست.» لازم به ذکر اینکه با توجه به افزایش پروندههای قضایی و لزوم توجه هرچه بیشتر به مقوله جرم و کانونهای شکلگیری آن در جامعه آفتابیزد در نظر دارد در سلسله گزارشهای مستمر که مدتی است در روزهای شنبه و یکشنبه در صفحه پنج منتشر میشود، در گفتگو با جعفر بای، جامعهشناس و محقق اجتماعی، به بررسی مهمترین و اصلیترین کانونهای مولد جرم که بستر وقوعی آن را فراهم میکند، بپردازد. گفتنی است در اولین گزارش از این پرونده که شنبه 15فروردین چاپ شد بای به بیان تعریف و مقدمهای از پدیده جرم پرداخت. این جامعهشناس معتقد است: «جرم به عنوان یک رفتار ناهنجار ضدارزشی در جوامع مختلف متفاوت است. چه بسا رفتاری در برخی جوامع جرم محسوب میشود و در جامعه دیگر به عنوان رفتار موجه و پسندیده ارزشی تلقی گردد.
جرم را متناسب با ارزشهای حاکم بر هر جامعه میسنجند ولی به طور طبیعی رفتار مجرمانه قابلیت پیگیری دارد چون وقوع هر جرمی در جامعه مستلزم فراهم شدن پیشنیازهایی میباشد.» در دومین گزارش از این سلسله گزارشها نیز که در تاریخ 22 فروردین منتشر شد آفتاب یزد در گفتگو با این جامعهشناس به بررسی یکی از مهمترین کانونهای مولد جرم یعنی «شکاف بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی» پرداخت. وی در این گزارش بیان کرده بود:«امروزه متاسفانه از یکسو با فراهمشدن شرایط نامطلوب ما با بلوغ زودرس جنسی در جوانان مواجه شدهایم، یعنی سن بلوغ جنسی دائما درحال کاهش است، از سوی دیگر هم به دلیل مشکلات اقتصادی نظام و خانواده بلوغ اقتصادی روز به روز در حال تاخیر است و شکاف و فاصله بین این دو موضوع خط قرمز جرم و جنایت در جامعه محسوب میشود.»
بای یکی از علل تعجیل در بلوغ جنسی را " سهلالوصول بودن صور قبیحه در جامعه" دانسته و گفته بود: « یکی از مشکلات امروز جامعه ما سهلالوصول شدن صور قبیحه در جامعه توسط فناوریهای نوین است که هم تحریکات جنسی را به دنبال دارد و از سوی دیگر جاذبههای جنسی را نیز تقویت میکند. از سوی دیگر شبکههای ماهوارهای و شکسته شدن حریم محرمیت و نشان دادن تصاویر ضد اخلاقی در جامعه ما روز به روز درحال افزایش است.» در سومین گزارش از این پرونده نیز بای به بررسی عامل «فقدان نظارت عمومی» در جامعه پرداخت؛ موضوعی که به عنوان خط قرمز جرم تلقی میشود؛ چنانچه وی معتقد است: «هرچه نظارت عمومی در جامعه کمتر شود پهنای خط قرمز جرم ضخیمتر میشود. به اعتقاد وی یکی از علل افزایش جرم در جامعه میتواند ریشه در فقدان نظارت داشته باشد؛ حال این نظارت هم نظارت و کنترل فردی را شامل میشود و هم نظارت و کنترل عمومی را؛ از سوی دیگر یکی از مشکلات اساسی جامعه ما کاهش روحیه کنترل و نظارت اجتماعی است زیرا همه عناصر اجتماعی به رشد و توسعه قابل قبولی برای کنترل خود مدیریتی نرسیده اند و هر آن احتمال دارد با کوچکترین غفلت دچار انحراف شوند و زمینه ارتکاب جرم در آنان فراهم شود.»
در گزارش چهارم آفتاب یزد از سلسله گزارشهای بررسی کانونهای مولد جرم که شنبه 5اردیبهشت چاپ شد، جعفر بای در گفتگو با آفتاب یزد به بررسی موضوع «شکاف بین خود ویترینی و خود واقعی» پرداخت. در بخشی از اظهارات وی آمده بود:« باورها و اعتقادات، زیربنای ساختار درونی آدمی و خوراک و پوشاک و رفتار و امور روبنایی آدمی محسوب میشود و همیشه زیربنا، چگونگی رفتار و معاشرت او را با دیگران تنظیم میکند و علیالقاعده باید اختلافی با هم نداشته باشند. اما امروزه به دلیل مشکلاتی از جمله فقدان اعتقاد و باور عمیق و ایمان قوی، نهادینهسازی نشدن اصول اعتقادی در افکار و اندیشه فردی و نبود پشتوانههای ذهنی در اعتقادات مذهبی به فرد اجازه میدهد که متفاوت با آنچه میداند و باور دارد رفتار کند و به عبارت دیگر ظاهرش با باطنش همخوانی نداشته باشد.
بسیار شگفتانگیز است که فرد برخلاف آن چیزی که به آن ایمان دارد و باور درونی اوست در میان جمع ظاهر شود و صرفاً برای فریب اطرافیان اقداماتی انجام دهد که با اساس باورهایش سازگاری ندارد.» بای همچنین اظهار کرده بود:« شدت تقابل و تضاد بین خود واقعی و خود ویترینی به میزان تضاد اعتقادی فرد با نظام ارزشی جامعه دارد که معمولا در جامعه بین افراد متفاوت است یعنی این میزان اختلاف شدت و ضعف دارد و خط قرمز جرم نیز در فاصله بین این دو یعنی خود واقعی با خودویترینی شکل میگیرد هر قدر تضاد بیشتر باشد خط قرمز پهنتر خواهد بود و فرد بیشتر در معرض ارتکاب جرم قرار خواهد گرفت. بای ادامه داد: یکی از آفتهای اجتماعی که میتواند زمینهساز آسیبها و جرایم فراوانی باشد شکاف و فاصله چگونگی زیربنا (باطن) و روبنا (ظاهر) آدمی است.»
در پنجمین گزارش از این سلسله گزارش که درباره موضوع «شکاف دیجیتالی» بود و در روز یکشنبه 13 اردیبهشت چاپ شد، جعفر بای گفته بود: "ما با نفس ورود تکنولوژیهای نوین به هیچ عنوان مخالف نیستیم بلکه ورود آنان بسیار ارزشمند است اما متاسفانه اشکال کار ما آنجاست که نحوه بهرهبرداری و شیوه استفاده از این ابزارها و تکنولوژیها در جامعه ما وارونه شده است." وی تاکید کرده بود:"منشا شیوع جرایم نوظهور در کودکان و نوجوانان متوجه مسئله شکاف دیجیتالی است، به گونهای که مجتمع قضایی ویژه ای برای رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان تاسیس شده است." این جامعهشناس همچنین تاکید کرده بود:"اگر عمق شکاف دیجیتالی جامعه وسعت یابد، بیتفاوتی و بیگانگی اجتماعی، نسلی متفاوت را تربیت خواهد کرد که با تاریخ بیگانه، نسبت به شاخصهای فرهنگی خنثی و به مسائل پیرامون بیتفاوت هستند در نتیجه آمار جرم و جنایت هم افزایش خواهد یافت."
در گزارش ششم از این پرونده (19اردیبهشت) که به موضوع "شکاف طبقاتی" اختصاص داشت، جعفر بای اظهار کرده بود:" در جوامع ناسالم که دچار بیماریهای اقتصادی هستند و ثبات طبقاتی در این جوامع وجود ندارد، گاهی افراد در زمانهایی خیلی کوتاه و حتی یک شبه، صرفا به واسطه انجام یک یادو اقدام اقتصادی درآمدهای نجومی کسب کرده و ناگهان از طبقات پایین جامعه به طبقات بالای جامعه جهش پیدا میکنند که از این پدیده نیز با عنوان «جهش طبقاتی» یاد میشود." بای خاطرنشان کرده بود:"در جامعهای که تورم مهار نشود همواره غنی، غنیتر و فقیر، فقیرتر خواهد شد.
رفتار متضاد دولت گذشته جالب است که مصمم بود با اعمال سیاستهای خاصی به فقرای جامعه کمک کند اما به علت اتخاذ سیاستهای نادرست اقتصادی رشد تورم 40 درصدی را بر جامعه تحمیل کرد که این مسئله تیشه بر ریشه طبقات پایین جامعه وارد کرد...همچنین فرزندان ناخلف نوکیسههای زراندوز با ماشینهای میلیاردی به اصطلاح دُر دُر میزنند و با آلودگی هوا وجدان عمومی را نیز عذاب میدهند. جوان بیکار با مشاهده این گونه صحنهها نمیتواند تحمل داشته باشد و گاهی به سوی ارتکاب جرائم خشن اقتصادی کشانیده میشود.
در گزارش هفته پیش بررسی کانونهای مولد جرم (27اردیبهشت) که به موضوع " تاخر فرهنگی " تعلق داشت، جعفر بای در گفتگو با آفتاب یزد گفته بود: "کشورهای جهان سوم که عموما از وارد کنندگان تکنولوژی از کشورهای صنعتی هستند در ابتدا به جای فرهنگ سازی و مطالعه دقیق آثار و عوارض مصنوع جدید در کشورهای مبدا و درک کامل فرهنگ استفاده از آن در کشور سازنده مقاومت کرده و تلاش هایی در جهت عدم استفاده از آن ابزار را پیش می گیرند...تلفن وارد ایران شد بی آنکه فرهنگ سازی شود در نتیجه تا مدت ها ما شاهد مزاحمت های تلفنی بوده و امروزه هم به ندرت هستیم که بخش اعظمی از پرونده های قضایی ما را موضوع مزاحمت های تلفنی تشکیل می دادند و اکنون نیز تشکیل می دهند . مثل قتل ها و درگیری های ناموسی ، طلاق و..."وی با ذکر مثالی تصریح کرده بود:" برای نمونه عابر بانک وارد کشور ما شد بی آنکه فرهنگ آن طرد شود فقط مسئولان زحمت کشیدند و طرز استفاده از آن را آموزش دادند. درحالی که زیانهای ناشی از تاخر فرهنگی به مراتب شدیدتر از آسیبهای اقتصادی است."
وجوه مشترک شکلگیری وفاق اجتماعی
جعفر بای در ابتدا با تعریف انواع هویت و ذکر اینکه تمامی مقاومت و ایستادگی و استقامت درختان به ریشه های آنها بستگی دارد، گفت : همه پایداری آدمی به هویت و اساس و بنیان اوست . هویت فرد در زندگی نقش شناسنامه را در زندگی ایفا می کند، وجوه مشترک آدمی و زمینه اتحاد و انسجام اجتماعی را شکل می دهد و ارتباطات مستحکم و پیوسته ای را فراهم می نماید . پیوندهای ناگسستنی در روابط بین فردی باعث دوام و قوام جامعه می شود وهمبستگی های ملی و تعاون، معاونت و مشارکت اجتماعی و همکاری های قومی را شکل می دهد .
این محقق و پژوهشگر ادامه داد: وجوه مشترک به منظور شکل گیری وفاق اجتماعی عبارتاند از سرزمین مشترک که بستر شکل گیری زندگی واحدی را فراهم می سازد؛ آداب، رسوم و سنن اجتماعی، نژاد و قومیت، زبان و تاریخ مشترک که زمینه شکل گیری هویت ملی را مهیا می سازند؛ باورها و اعتقادات دینی و اصول مذهبی واحد نیز فراتر از مرزهای جغرافیایی زمینه تشکیل جمعیت های جهانی اعتقادی و مذهبی را فراهم می سازد . این جامعه شناس تصریح کرد: هر قدر ریشه مشترک در جمعیت های انسانی بیشتر باشد پیوندها، اتحاد و انسجام ها نیز قوی تر خواهد شد .
شخصی ترین لایه وجوه اشتراک آدمی در مکان جغرافیایی واحد اوست که جمعیت های سرزمینی را شکل می دهد، آسیب پذیرترین مدل با هم بودن است که هیچ وجه مشترکی جز مکان واحد بین عناصر انسانی وجود ندارد و با این مسئله زمینه های اتحاد، بسیار ضعیف و بستر انسجام نیز ناچیز بین افراد پدید می آید که علاوه بر اینکه ارتباطات بین فردی بسیار ضعیف و بیشتر مکانیکی می باشد تا ارگانیکی، با کوچک ترین تهدید اجتماعی فروپاشی در جامعه اتفاق می افتد و افراد نسبت به یکدیگر بیگانه و بی تفاوت می شوند و هیچ گونه تعلق و اشتراک اجتماعی نمی تواند بهانه ای برای با هم بودن را فراهم کند. این مدل جامعه ای بی روح، فاقد عاطفه اجتماعی ، ناپایدار، گردهمایی موقت و غیر منسجم را تشکیل میهد که عوامل تشکیل دهنده آن سخنی برای باهم گفتن ندارند و سخن مشترکی بین آنها رد و بدل نمی شود و از با هم بودن لذتی نمی برند . افرادی با روابطی سرد و خنثی و که از سر ناچاری محکوم به کنار هم قرار گرفته شدهاند .
جعفر بای با بیان اینکه در این موارد روح جمعی مشترکی وجود ندارد که زمینه پیوندهای اجتماعی را شکل بدهد و افراد را با لذت و مسرت و نشاط در جوار هم قرار دهد، گفت: این مدل که ضعیف ترین گردهمایی انسانی در واحد جمعیت است بسیار ناپایدار و ضعیف است و با کوچک ترین مسئله رو به انقراض ، نابودشدن و از بین رفتن است . مرتبه بالاتر از این سبک ، شکل گیری هویت ملی برای جمعیتی است که افزون بر سرزمین مشترک ، آداب و رسوم و سنن و در مرتبه بالاتر قومیت و نژاد و زبان مشترک و از همه مهمتر تاریخ مشترک عناصر انسانی را در کنار یکدیگر قرار داده است .
وی گفت: فرهنگ و تاریخ مشترک، هویت مستحکمی را به وجود می آورد که می تواند اتحاد و انسجام قدرتمندی را شاهد بود . در چنین جامعه ای که هویت ملی با همه عناصر تشکیل دهنده آن وجود دارد افراد را با علاقه مندی و لذت بیشتری کنار هم قرار می دهد . زبان مشترک ، تاریخ مشترک و فرهنگ مشترک فرصت های مناسبی را برای پدیدآوردن جمعیت ملی فراهم می کند. جمعیتی که از گذشته های بسیار دور در فراز و نشیب های گذر زمان خاطرات مشترکی دارند چون عناصر پیوند دهنده و عوامل انسجام بخش و دلایل همکاری در مشارکتهای اجتماعی برای ارتباطات قدرتمند در بین افراد فراهم می کند و فرهنگ مشترکی که نسبت به آن عشق می ورزند، تاریخ مشترکی از افتخارات آنها محسوب می شود و زبان و قومیتی که موجب مباهات است و همگی برای حفظ آنها در تلاش و تکاپو هستند.
در چنین جوامعی ارتباطات بین فردی بسیار مستحکم و قوی می باشد و جامعه از توانمندی ها و قدرت بالایی برخوردار است و کمتر در معرض آسیب های جدی اجتماعی قرار می گیرد . چنانچه چنین جامعه ای را خطر تهدید کند اتحاد و انسجام حاکم بر آن اجازه فروپاشی و از هم گسیختگی را نمی دهد . این پژوهشگر اجتماعی ادامه داد: دوام و قوام پایداری به علت عوامل تجمع جمعیت بسیار قدرتمند است و اینگونه جوامع در تاریخ بشریت از جایگاه ویژه ای برخوردارند و نمونه های فراوان موفق نیز به عنوان نمونه و مصداق در تاریخ وجود دارد اما قوی ترین شکل جمعیت ها ، جمعیت های اعتقادی است که علاوه بر فرهنگ ، تاریخ و زبان مشترک ، دین مشترکی هم دارند و اصول اعتقادی و باورهای مذهبی پیوند بسیار قدرتمندی را پدید می آورد که از آنها معمولا به عنوان "جمعیت های جهانی" یاد می شود . بای با بیان اینکه در دین اسلام اینگونه جمعیت ها را «امت» می نامند، اظهار کرد: این مدل کامل ترین شکل جمعیت با ارتباطات بین فردی بسیار مستحکم میباشد -به صورت ارگانیکی- که هیچ عنصر تفرقه افکنی وجود ندارد و هر چه در اینگونه جمعیت ها مشاهده می شود عناصر پیوند دهنده ، انسجام بخش و اتحاد آفرین است و هیچ گونه مسئله تفرقه افکنی که کوچکترین تهدیدی را فراهم کند ، وجود ندارد .
وی افزود: پایداری و مقاومت اینگونه جمعیت ها در مقابل حملات دشمنان بسیار قوی است . تمدن های بشری مرهون تلاش و کوشش های اینگونه جمعیت های انسانی است؛ عناصری که درونی ترین عوامل یعنی اعتقادات، باورها، اندیشه ها و افکار عنصر پیوند دهنده آنهاست و چون هویت ملی از همه هویت های بشری عمیق تر و دقیق تر و نافذ تر می باشد در مقابل تهدیدات عناصر مخالف به صورت قوی ترین عامل مقاومت پایمردی داشته و مقاومت می کنند . این جامعه شناس با اشاره به اینکه روابط احترام آمیز بین عناصر عوامل تشکیل دهنده در اینگونه جمعیت ها حاکم است، ادامه داد: جایگاه و منزلت جمعیت های اعتقادی در طبقه بندی انواع جوامع بالاترین مرتبه را دارد .
وجوه مشترکات همه جانبه باعث قدرتمندترین شکل اتحاد، انسجام، همبستگی و همکاری تقابل را بین عوامل انسانی پدید می آورد . در این گونه جمعیت ها که همیشه در حیات خویش افتخارات فراوانی آفریدند و زیباترین مدل همکاری و ارتباطات بین فردی را شکل دادند، مشارکت ها و همکاری های بین فردی در اینگونه جمعیت در بالاترین حد خویش می باشد .جعفر بای با بیان اینکه آرمان ها و آرزوها و اهداف عالی همه ادیان الهی و مکاتب بشری شکل گیری و تشکیل اینگونه جمعیت های جهانی را نوید می دهد، تصریح کرد: اگر این مدل از جمعیت های بشری به علت حاکمیت عناصر قدرتمند کمتر در معرض فروپاشی باشد اما اینگونه جوامع ایدئولوژیک دشمنان خاص خود را دارند که بی وقفه و با تمام توان خویش تلاش می کنند تا زمینه فروپاشی آنها را فراهم کنند.
نظام هایی که با اعمال سیاست های تفرقه افکنانه و با ابزار شایعه پراکنی ضمن ایجاد بدبینی و سلب اعتماد به دنبال تضعیف بنیان های اعتقادی و اساس باورها می باشد و همه کوشش های دشمنان تخریب اندیشه های مذهبی و تضعیف باورهای اعتقادی در بین شهروندان است که به واسطه گستره اجتماعی زمینه آسیب پذیری را نیز پیدا می کند. با تاکید بر اینکه معمولا برای فروپاشی چنین نظام هایی از شیوه هایی نظیر مدل «اندلس سازی» در تاریخ استفاده می شود، گفت: برای تخریب چنین نظام هایی اولا با همه توان ستون فقرات حاکمیت که باورها و اعتقادات می باشد مورد حمله قرار می گیرد و با استحاله سازی قشر تعیین کننده و متنفذ نظام و نیروهای جوان به عنوان گروه هدف اصلی مورد تهاجم قرار می گیرند . دشمنان با ترویج فساد و بی بند و باری و رونق بداخلاقی فرهنگ و اعتقادات ، باورهای افراد را نشانه قرار داده و مورد حملات خویش قرار می دهند .
ابتدا با توطئه های فرهنگی و سپس با شبیخون فرهنگی اصول اعتقادی جامعه را مورد تهاجم قرار می دهند . دامنه درگیری آنها در مرزهای جغرافیایی کشور محدود نمی شود و با ناتو فرهنگی ، گستره میدان نبرد فرهنگی خویش را وسیع تر می نمایند و با فرهنگ ستیزی ، سرمایه های غنی اجتماعی را به غارت می برند .وی با اشاره به دیگر روش های درگیری آنها به سنت ستیزی اشاره کرد و گفت: آنان با راه اندازی جنگ نرم افکار جوانان را به سوی خود جلب کرده و با ترغیب آنها به نیروی پیاده نظام خویش ، ارزش های غنی فرهنگی را مورد بدبینی و نفرت جوانان قرار می دهند .
از مصادیق بحران فرهنگی ، ابتدا رونق شهرنشینی نوین ، مدرنیته و بیگانه سازی با فرهنگ خودی و ستیزه جویی با باورهای بومی و محلی می باشد. از دیگر حربه های دشمنان حذف تاریخ غرورانگیز و پاک کردن گذشته افتخار آفرین است . در این شرایطی که اقوام و جوامع فاقد تاریخ با سرقت شخصیت های تاریخ و گاهی حوادث تاریخی تلاش می کنند تا برای خود تاریخی دست و پا و هویت خویش را اثبات کنند ما با غنی ترین سرمایه های عظیم تاریخی خویش به آن بی توجه هستیم در حالی که دشمنان با انقطاع تاریخی به دنبال حصر تمدن های درخشان ایران باستان و تمدن باعظمت اسلام در کشورمان است.
بیگانهپرستی به جای بیگانهستیزی
این محقق اجتماعی با بیان اینکه ایرانیان از جمله عناصر مستعدی می باشند که توانایی های ویژه ای برای تمدن سازی دارند، گفت: در چنین شرایطی دشمنان با بیگانگی فرهنگی و ترویج جامعه ستیزی و حصر پهلوانان والامقام خودی به دنبال القای قهرمانان ساختگی خویش هستند .
آنها تلاش می کنند که الگوهای متنوع ، اصلاح سرو صورت و مدل های لباس و سایر رفتارهای جوانان را معطوف به خود کرده و با وارد کردن برخی واژگان بیگانه زبان ما را آلوده کنند. وی با بیان اینکه این دشمنان زبان بومی را با واژگان بیگانه آلوده می سازند و با وارد ساختن واژه ها و اصطلاحات بیگانه در صحبت کردن ابراز انزجار و نفرت به زبان خودی را ایجاد می کنند، خاطرنشان کرد: در این شرایط جوان ما مدل های لباس ، شیوه های آرایش ، روش اصلاح سر و استفاده از برندهای خارجی را مایه مباهات و افتخار میداند و خود را به ظاهر چون بیگانگان در می آورد. در واقع آنان به جای بیگانه ستیزی ، بیگانه پرستی را حاکم می کنند ، به جای پیروی از آداب ، سنن و رسوم با سنت ها نزاع و با سنت ستیزی ، خوراک فکری و فرهنگی را از منابع بیگانه دریافت می کنند .
وی گفت: روزنامه ها حذف می شود، رادیو خودی فراموش می شود و کتب و فرهنگ غنی ما مورد توجه قرار گرفته نمی شود، شبکه های تلویزیونی ما به تمسخر گرفته می شود و همه این منابع فرهنگی از شبکه های ماهواره ای بهره گرفته می شود . حتی ترانه ها و آوازهای بیگانگان را در گوش های خویش نجوا می کنند و با بیگانه بودن با تاریخ و قهرمانان را ترویج می دهند چنانچه متاسفانه ما را آنقدر با تاریخ مان بیگانه کردهاند که قهرمانان خودی و تاریخی مان را نمی شناسیم یا با اسطوره های بومی در واقع هیچ ارتباطی نداریم ، قصه و افسانه های بومی و رجال نامی را نمی شناسیم، از سرمایه های غنی فرهنگی خبر نداریم و با متون کتبی جامعه بیگانهایم. وی با بیان اینکه در این شرایط جوانان مستعد جرم و جنایت هستند، تصریح کرد: فاصله ما با هویت ، خط قرمز جرم در جامعه است. هر قدر این فاصله وسیعتر باشد پهنای خط قرمز جرم وسیع تر خواهد بود و زمینه ابتلا به جرم بیشتر خواهد شد و هر قدر این فاصله محدود و ناچیز باشد قطعا کاهش آمار جرم در جامعه را خواهیم داشت و این ارتباط مستقیمی با میزان فاصله جوان ما با هویتش دارد.
آشتی با فرهنگ بومی و محلی
این جامعه شناس درباره راه های مبارزه با این بحران نیز گفت:ما باید جوان را با فرهنگ بومی و محلی آشتی دهیم، سرمایه های غنی و مفاخر ارزشمند تاریخی را به جوانان معرفی کنیم و بین جوان با مفاخر تاریخی و با افتخارات گذشته آشتی برقرار کنیم . بسیاری از حوادث مهم سرزمین ما متاسفانه برای جوانان مبهم باقی مانده یعنی بی خبری از سرنوشت مردمان گذشته ، رنج بزرگی است که ما باید تاریخ را به متن زندگی مردم بیاوریم و ادبیات غنی را ترویج کنیم و تلاش بر این داشته باشیم که آداب و رسوم و سنن خودی یا مظاهر فرهنگی مان را با تمام جزئیات به جوان معرفی کنیم .
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به اینکه آنقدر بیگانگان تبلیغ کرده اند و ما هم عقب نشینی کرده ایم، تاکید کرد: در نتیجه نهادهای فرهنگی ما با مسائل فرهنگی خود بیگانه شدهاند و به نوعی با دشمن همنوایی دارند ؛ یا با سکوت و عدم معرفی غنای فرهنگی و ارزش های والای جامعه بومی و خودی به جوانان به نوعی آب به آسیاب دشمن ریخته اند . وی با تاکید بر اینکه اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم جوان ما در مسئله بحران هویت مقصر نیست، گفت: ما مسئولان و والدین در این زمینه کم کاری و در انتقال فرهنگ فاخر جامعه خودمان قصور و کوتاهی کرده ایم. در این شرایط باید تمام ارزشهای وزین و سرمایه های متعالی را به جوان انتقال پیدا کند و جوان ما گذشته افتخارآمیز و قهرمانان سرزمین خود را بشناسد و ارزش ها و آداب و رسوم را به روز کنیم و باید به آنان بشناسانیم.
ارائه آداب و رسوم و سنن شیک و فانتزی به جوانان
این محقق با بیان اینکه باید آموزش سنتها و فرهنگ را مدرنیزه کنیم، توضیح داد: یعنی غباری که روی آنها نشسته را پاک کنیم و این آداب و رسوم و سنن را شیک ، فانتزی ، امروزی و جوان پسند و زیبا به جوان ارائه دهیم . به عبارت دیگر جذابیتهای جوانانه داشته باشند. البته هیچ آسیبی به محتوای این مطالب نباید وارد شود. ما باید از آداب و رسوم و سنن غبارروبی و کهنگیهای آن را پاک کرده و بن مایه و محتوای اصلی آن را حفظ کنیم سپس به جوان انتقال دهیم. وی با بیان اینکه قطعا اینگونه یک محتوای دلپذیر و جذاب به جوان ارائه خواهد شد، تاکید کرد: در نتیجه برای جوان این زیبایی را خواهد داشت که او را به متن زندگی خودش بیاورد و به آن سبک و مدل رفتار کند.
هر دستگاه ساز خود را میزند
این جامعهشناس بیان کرد:در حال حاضر جوان ما در یک سرگردانی، بحران هویت و بیخبری به سر میبرد و همه دستگاههای فرهنگی از مهد کودک گرفته تا دانشگاه و وزارت ارشاد و همه این نهادها باید هماهنگ عمل کنند که متاسفانه ما دستگاههای فرهنگی فراوانی داریم اما هر کدام ساز خودشان را میزنند و هماهنگی و همدلی و سازمان یافتگی واحد بینشان وجود ندارد.در حالی که ما باید مشخص کنیم دنبال چه چیزی هستیم، چه چیزی را میخواهیم به جوان انتقال دهیم و چه انتظاری از جوانمان داریم. افراط و تفریط را هم کنار بگذاریم. خیلی متعادل، دقیق و اصولی و منطقی همه دستگاههای فرهنگی یکدل و همزبان و هماهنگ یک مطلب را بیان کنند که لازمه آن، ورود دستگاهها و نهادهای متولی فرهنگی به فرهنگ عمومی است تا جوان از بحران هویت نجات پیدا کند.