الف) تلاش غرب برای سکولاریزه کردن جوامع اسلامی
فرایند سکولاریزاسیون در نظام جمهوری اسلامی پروژهای کاملاً سرّی بوده که از سوی ایالات متحده تحت عنوان «جنگهای علم» طراحی شده است. در 24 دی 1361 ویلیام کیسی، رئیس وقت سازمان اطلاعاتی آمریکا این طرح را تهیه کرد و تحت عنوان «فرمان سرّی ابلاغ راهکارهای امنیت ملی شماره 77» به امضای رئیسجمهور این کشور رسید (www. Fas. Org. offdocs/nsbb-077.htm).
اجرای طرح امنیتی رونالد ریگان به تصویب یک لایحه در کنگره آمریکا نیاز داشت که در روز 2 آذر 1362 این کار صورت گرفت و به موجب آن بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی تأسیس شد. در این مقطع اوضاع روشنفکری در ایران متلاطم بود و سکولارها از فقدان انسجام تشکیلاتی رنج میبردند، اما رگههایی از یک کوشش مستمر برای راهاندازی کارزارهای ایدئولوژیک علیه جمهوری اسلامی به چشم میخورد.
نخستین گام در این مسیر با ترجمه آثاری از هانا آرنت، اریش فروم، آیزایا برلین، کولاکوفسکی، ریمون آرون، ازسوی مترجمان مشهور ایران برداشته شد که متعلق به اردوگاههای متفاوتی بودند، اما سرانجام در اشاعه گفتمان لیبرالسرمایهداری در ایران به نقطه اشتراک رسیدند و کمکم نطفه ماجرایی پیچیده بسته میشود که یک سویش به پاتوقهای مترجمان روشنفکران سکولار ایرانی میرسید و سوی دیگر آن به کاخ سفید؛ کاخی که رونالد ریگان همداستان با جانافکندی آن را کافهای برای روشنفکران دانست. (پیام فضلینژاد، ارتش سری روشنفکران، فروردین91، ص 138)
رفتهرفته زمینههای جنگ علم به طور وسیع در ایران فراهم شد و همزمان با آن «تیموتی گابریلاش» نظریه جدیدی را درباره نسبت علوم سیاسی با اصلاحات سکولار ارائه کرد و پروفسور جانکین نظریهپرداز MI6، زیرساختهای جامعه مدنی را ارائه کرد که به پروژه اصلی روشنفکران سکولار ایران بدل شد.
با روی کارآمدن دولت سازندگی، نیروهای سکولار ایرانی به تجدید ساختار خود پرداختند و میدان برای گسترش علوم انسانی سکولار آمادهتر شد. در این زمینه ماهنامه «ارغوان» چاپ تهران در گفتوگو با «چنگیز پهلوان»، از قول وی نوشت: «باید کتابهای بنیادی سیاسی بتوانند در کندوکاوهای خود نظام سیاسی را زیر سؤال ببرند و درباره مشروعیت نظام به بحث بپردازند.» (چنگیز پهلوان، کتاب و سیاست، ماهنامه ارغوان، شماره 3و4، ص9)
آنچه در این میان حائز اهمیت فراوان است نقش گروههای اپوزیسیون خارج از کشور است که با امیدواری زیاد برای کمک به همفکران خویش عازم ایران میشوند. منوچهر گنجی، وزیر آموزش و پرورش دولت هویدا که توانسته بود به مدد رابطه دوستانهاش با سازمان سیا در جایگاه رهبری جبهه نجات ملی به جای علی امینی بنشیند، در توصیه به اپوزیسیون خارجنشین میگوید: «ایرانیان مقیم خارج از کشور وظیفه دارند تا آنجا که میتوانند به ایران بازگردند و در همه جا کفه عناصر مخالف با حکومت اسلامی را سنگینتر سازند. نفس حضور عناصر ملی و درسخوانده در دستگاههای جمهوری اسلامی به مبارزه برای تغییر شکل و سرنگونی آن کمک میکند.» (منوچهر گنجی، راهنمای پیکار (فرانسه: انتشارات درفش کاویانی، آبان 1368)، ص15)
از سالهای آغازین دهه 70 قطار بازگشت به کشور به راه افتاد و چهرههای سکولاری چون داریوش آشوری، داریوش شایگان، احمد انواری، رامین جهانبگلو، محمدتقی مدرسی و ... به همراه برخی از مقامات رژیم طاغوت از جمله بزرگ نادرزاده، منوچهر شاهقلی، علینقی کنی، محمد سام، منوچهر کلالی، بهمن بهزادی، مهین نمازی (رفیقه شاه)، پوران خاتم و ... بر آن سوار شدند تا در ایستگاه تهران پیاده شده و در راستای پیشنهاد فرهنگ فرهی (رئیس انجمن شهر تهران در عصر پهلوی) مبنی بر «ائتلاف سکولارها و مسلمانان میانهرو» گام بردارند.
یکی از این جلسات ائتلاف مسلمانان میانهرو با روشنفکران دینی «حلقه کیان» با محوریت عبدالکریم سروش بود که از پاییز سال 1370 با حضور محمدمجتهد شبستری، محسن سازگارا، محسن کدیور، ماشاءالله شمسالواعظین، رضا تهرانی، آرش نراقی، ابراهیم خلیفهسلطانی، علیرضا جلاییپور، حسینعلی قاضیان، مراد فرهادپور، سیدمرتضی مردیها، محسن امینزاده، عباس عبدی، محمدرضا تاجیک، علیرضا علویتبار، علی ربیعی و.... برگزار میشد.
به موازات سیر بازگشت اپوزیسیون خارجنشین به ایران، روند اعزام دانشجویان بچهمسلمانی که از منظر غرب ویژگی مشترک آنها اعتدال بود و البته در مراکز حساس و مدیریتی نقشآفرین بودند، از مدتها پیش به راه افتاده بود تا چهرههایی چون سروش در زمینه فلسفه علم از کالج چلسی لندن، حسین بشیریه دکترای تئوری سیاسی از دانشگاه لیورپول، محمدرضا تاجیک در زمینه تحلیل گفتمانی از دانشگاه اسکس، علیرضا جلاییپور و ... به تحصیل علم پرداخته و مدارج عالیه را طی کنند.
در نتیجه این آمدوشدها و تشکیل جلساتی چون حلقه کیان، آیین و نشستهای مشترکی که در مرکز مطالعات ریاست جمهوری میان سکولارها و مسلمانان میانهرو برگزار میشد، پروژه سکولاریزاسیون غرب به بار نشست و گروههای سیاسی درون نظام با پذیرش سکولاریسم به اپوزیسیون اعتقادی نظام تبدیل شدند.
حسین بشیریه یکی از استادان سکولار این نشستها، موفقیت خود برای تشکیل اپوزیسیون سیاسی نظام را اینگونه توضیح میدهد: «خواستههای عمده طبقه متوسط جدید شامل تجدید هویت و سنتهای ملی ایران، منع دخالت روحانیون در سیاست، وضع نظام قانون اساسی جدید به شیوه اروپا، تأسیس نهادهای سیاسی براساس حاکمیت ملی و ایجاد مبانی دولت ملی مدرن به جای دولتهای سنتی و کاریزماتیک بوده است. همین طبقه متوسط جدید پس از انقلاب اسلامی به تدریج مواضع سیاسی خود را از گروههای سنتگرای اسلامی ممتاز ساخت و با عرضه تغییر دموکراتیکتر از اسلام، زمینه اجتماعی اپوزیسیون سیاسی در جمهوری اسلامی را تشکیل داد.» (بشیریه، دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی، ص 25)
ب) استحاله سیاسی عامل درونی
«استحاله» حرکتی آرام و خزنده است برای ایجاد تغییرات ماهوی بیآنکه سوءظن و حساسیت ایجاد کند. این راهبرد سه مرحله دارد؛ نفوذ و استحاله، استحاله رسمی یا قانونی و استحاله فروپاشی از درون که همان شیوه جدید براندازی است. پیشینه این راهبرد به دکترین جنگ کمشدت باز میگردد.
این شیوه جدید که شالوده آن را براندازی از درون تشکیل میدهد، در سه دهه گذشته توانست حکومت السالوادور آلنده را در شیلی ساقط کند. مأمور مخفی سازمان سیا در کتاب خود «عملیات پنهانی سیا» فاش میسازد؛ «اساس هر سیاست براندازی بر جنگ روانی تکیه دارد و این جنگ از راههای فراوان شامل سخنرانیها، نوشتهها، نظرخواهیها، شایعهپراکنیها و تظاهرات انجام میگیرد که هدف آن ایجاد یک جو فکری معین ولو در کوتاهمدت است.» (جمعی از نویسندگان، جنگ در پناه صلح، بررسی فرایندهای نوین براندازی در ایران، 1384، ص44)
براندازی از درون در سیری تکوینی با اضافه شدن نرمافزارهایی همچون اصلاحات نقش اصلی را در استحاله و فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق ایفا کرد.
سابقه رویکرد آمریکا به راهبرد براندازی از درون در ایران به سال 1362 برمیگردد؛ زمانی که از کودتای نظامی، جنگ نامنظم، اقدامات تجزیهطلبانه، ترور، تهدید سیاسی و اشغال سرزمینهای جنوب ایران ناامید شده بود؛ از اینرو، برای مقابله با نظام اسلامی به براندازی نوین روی آورد.
پروژه استحاله سیاسی با پشت سر گذاشتن دوران جنینی، در سال 1367، وارد مرحله جدیدی میشود و با چراغ روشن در دستور کار قرار میگیرد. زمانی که عبدالکریم سروش اقدام به انتشار مقالات قبضوبسط دینی در کیهان فرهنگی کرد، گفت میخواهد فهم نوینی از دین اسلام ارائه دهد. وی این امر را در گرو اصلاح دین و تعقیب پروژه پروتستانتیسم اسلامی دانست. (ر.ک: عبدالکریم سروش، قبضوبسط تئوریک شریعت، 1371) لذا سخن از عصری شدن دین یا سکولاریسم دینی به میان آورد و در تعریف عصری شدن دین به عبارت هماهنگ شدن فهم دینی با دیگر فهمها اشاره کرد. در راستای همین سازگارکردن اسلام و مدرنیته، تقابل ایدئولوژیک روشنفکری وارد مراحل احکام دینی شده و یکی از شاگردان برجسته وی به نام آرش نراقی درباره اقلیتهای جنسی مینویسد: «همجنسگرایی را ناسازگار با اسلام نمییابد و آن را پدیدهای طبیعی و اخلاقی معرفی میکند.» (فضلینژاد، پیشین، ص 28)
همزمان با انتشار مقالات سروش در داخل کشور «پروفسور جان کین» نظریهپرداز MI6 در مرکز مطالعات دموکراسی دانشگاه «ونسوست مینستر» لندن اقدام به بازتولید زیرساختهای پروژه جامعه مدنی کرد که در دهه 70 به پروژه اصلی روشنفکران سکولار در ایران بدل شد.