* به عنوان سؤال اول لطفاً بفرماييد در شرايطي كه روسيه و غرب تا همين اواخر بحث تنش زدايي را مطرح ميكردند و ديدگاههاي خوشبينانه بعد جنگ سرد از جمله مسئله RESET در مناسبات دو طرف مطرح بود، چه شد كه به يكباره مناسبات دو طرف اين سطح از تنش را كه بعد از جنگ سرد بيسابقه است پيدا كرد؟ اصولا چرا غرب در زمينه بحران اوكراين از سال 2013، به يكباره در سطح وسيعي وارد حريمي شد كه روسها آن را جزو حوزه امنيتي حياتي خودشان محسوب ميكنند. يعني اوكراين براي غرب تا اين حد مهم بود كه حاضر شدند وارد خارج نزديك روسيه شوند؟
** امريكاييها بعد از فروپاشي شوروي اصلاً اصطلاح تنش زدايي با روسيه نداشتند و بيشتر به دنبال همكاري بودند. اصطلاح تنش زدايي بيشتر مربوط به دوران جنگ سرد بود و دوره مخصوص به خودش است. زماني كه شوروي فروپاشيد غرب، روسيه را بيشتر شريك خود ميدانست و بحث همكاري بود. دوران ديميتري مدودف، رئيسجمهور سابق روسيه اوج همكاريهاي غرب با روسيه بود و حتي در بحث برنامه هستهاي ايران، روسيه بيشترين همكاريها را با غرب داشت. منتها اتفاقي كه در حال جريان بود، مسئله گسترش سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) به مرزهاي روسيه بود. روسها احساس ميكردند كه اتفاقي درحال شكل گرفتن است و مناطق تحت نفوذ روسيه توسط غرب گرفته ميشود. ناتو با گسترش به سمت شرق سعي ميكرد حوزههاي عملياتي روسيه را محدود كند. از آن طرف، توافقاتي بين شوروي با آلمان و غربيها انجام شده بود و اخيراً برخي نكات آن مشخص شده است. از جمله اينكه توافق كرده بودند كه اگر شوروي با وحدت آلمان موافقت كند، ناتو به سمت سرزمينهاي حوزه امنيتي شوروي سابق گسترش پيدا نكند اما وقتي حادثه گرجستان در سال 2008 رخ داد روسها بلافاصله واكنش نشان دادند.
در كنار بحث گسترش ناتو به شرق اتفاق ديگري هم در سطح بالاتري از ناتو بين امريكا و روسيه در حال وقوع بود و آن ثبات استراتژيك بود. روسيه خودش را جانشين شوروي ميدانست و شوروي معاهداتي با امريكا امضا كرده بود كه اين معاهدات اجازه ميداد روسها از سطحي از توان نظامي هستهاي در مقابل امريكا برخوردار باشند. يكي از توافقات اين بود كه به هر حال دو كشور توانايي داشته باشند كه اگر يك كشور به ديگري حمله هستهاي كرد طرف مقابل بتواند به اين حمله پاسخ دهد. در اين چارچوب چندين توافقنامه امضا شده بود.
يكي از اين توافقات اي بيام (Anti Ballistic Missile) بود و پذيرفته بودند كه دو كشور سيستمهاي موشكي در خاك يكديگر مستقر نكنند تا موشكهاي يك كشور به زمين طرف مقابل نرسد. امريكا ابتدا تحت عنوان كشورهاي ياغي (ايران و كره شمالي) توافق اي بيام را لغو كرد و در مرزهاي كانادا سپر موشكي مستقر كرد. بعد از آن به بهانههاي مختلف در خاك ژاپن و سپس در خاك اروپا مبادرت به اين كار كرد. در دوران مدودف سر روسيه كلاه گذاشتند و هرچه ميگفتند روسيه قبول ميكرد ولي بعد از آن دستگاههاي امنيتي روسيه احساس كردند كه ناتو به سمت شرق رسيده و از طرف ديگر، ثبات استراتژيكي كه ميگفتند روسيه توان موشكي در مقابل غرب داشته باشد با استقرار سيستمهاي دفاع موشكي امريكا در خاك متحدانش در اروپا عملا روسيه دچار يك ضعف مفرط شده است. اين هم كه روسيه احساس ميكرد يك شريك براي غرب است عملي نشد. زيرا غربيها ديدند كه روسيه نه تنها قدرت جهاني نيست بلكه يك قدرت منطقهاي است.
بعد از حوادث عراق و آنچه در ليبي و سوريه رخ داد، روسيه احساس كرد خيلي چيزها را از دست داده است. پس از آنكه تحولات درون اوكراين پيش آمد و روسيه ديد كه بحث خاورميانه و شرق دور نيست و اين بار بحران در كنار همسايگياش رخ داده است. احساس كردند اگر اوكراين به ناتو بپيوندد تماميت ارضي سرزمينهاي ماوراي قفقاز روسيه زير سؤال ميرود. در اوكراين روسيه مشاهده كرد كه هر اقدامي ميتواند انجام دهد تا مانع الحاق اوكراين به ناتو شود. سياستمداراني كه در اوكراين قدرت را در دست گرفتند، نتوانستند حقيقت بازي بزرگ استراتژيك را درك كنند و اين مشكلات براي اوكراين و منطقه به وجود آمد.
* در زمينه بحران اوكراين، به نظرتان كدام دسته از عوامل بيشتر از همه باعث تشديد تنش ميشود؛ مسائل اقتصادي، ژئوپلتيك، مسائل هويتي، بحثهاي امنيتي – نظامي يا عامل ديگري در كار است؟
** الان آنچه مسلم است تماميت ارضي و استقلال اوكراين زير سؤال رفته است. اقتصاد اين كشور در يكسال گذشته از لحاظ قدرت اقتصادي به يك دهم كاهش يافته است. بيش از يك ميليون آواره در داخل اوكراين وجود دارد و بيش از 10 هزار نفر در درگيريهاي اين كشور كشته شدند. همچنين آينده نامعلومي در انتظار اين كشور است و معلوم نيست چه تحولاتي در آينده رخ خواهد داد و اين روزها تحولات جديدي در مناطق دونتسك و لوهانسگ رخ داده است و احتمال درگيريها بيشتر وجود دارد.
* با اين اوصاف، به نظرتان تنشها روند تصاعدي پيدا خواهد كرد و تا رويارويي مستقيم هم كشيده خواهد شد يا اينكه دو طرف تا حد خاصي از تصاعد بحران را خواهند داشت و بعد شاهد كاهش بحران خواهيم بود. يا اينكه سناريوي ديگري ممكن است رخ دهد؟
** الان باتوجه به آن چيزي كه درحال شكل گرفتن است به نظر ميرسد بحران تا حدي در شرق اين كشور تشديد خواهد شد.
ما بايد به ماهيت جنگ اوكراين توجه داشته باشيم. واقعيت مطلب اين است كه در اوكراين جنگي وجود دارد كه ميتوان گفت «جنگ محدود» است. اين جنگ ويژگيهاي خودش را دارد. هم غرب و هم مسكو ميدانند كه اگر دامنه جنگ در اوكراين از حدي بالاتر رود، احتمال دارد جنگ جهاني سوم شكل بگيرد و به همين خاطر سعي ميكنند تا اين جنگ محدود را كنترل كنند. به لحاظ حقوق بينالملل حق با اوكراين است زيرا سرزمينش اشغال شده و بخشهايي از آن را از دست داده اما يك اتفاق ديگري افتاده است كه آن مسائل ژئوپلتيك است.
كشورهاي مختلف بايد اين مسئله را متوجه شوند كه اگر كشورشان عرصه رقابت ژئوپلتيك شد، سياستمداران بايد دقت بسيار زيادي داشته باشند تا براي حفظ امنيت خودشان تلاش كنند. نمونه آشكار كشور فنلاند است. فنلاند نمونه مشابه اوكراين است اما فنلاند به اين نتيجه رسيد كه نميتواند عضو ناتو شود. زيرا اگر عضو ناتو شود كفه تحولات در اروپاي شمالي به هم ميريزد و بنابراين ضمن اينكه عضو اتحاديه اروپاست ولي دقيقاً خودش را از ناتو دور نگه داشته است. در اوكراين اين اتفاق رخ نداد و اين كشور قبل از اينكه وارد اتحاديه اروپا شود، بدون محاسبه درخواست عضويت در ناتو را مطرح كرد. البته اينكه ناتو با توجه به ضوابط خودش ميتواند اوكراين را در داخلش بپذيرد جاي سؤال دارد. برخي كشورها كه ميخواستند روسيه را زمينگير كنند از اين فضا استفاده كردند و الان شرايطي به وجود آمده است كه كسي نميتواند در ظاهر خود را برنده اعلام كند.
روسيه الان با مشكلات جدي در اقتصاد و تحريمهاي غرب مواجه است، اوكراين با معضل عدم استقلال و جنگ داخلي روبهرو است و غرب هم به خصوص اروپا با واهمه احتمالي جنگ مواجه است و تلاشهاي ميانجيگرانه كشورهاي اروپايي در مذاكرات مينسك كه به ابتكار فرانسه و آلمان صورت گرفته است، نشان ميدهد كه آنها از احتمال تشديد بحران ميترسند. اروپا احساس ناامني ميكند و اقتصاد اين كشورها هم دچار مشكل شده است و به نظر ميرسد در اين جنگ برندهاي وجود ندارد. اين جنگ محدود ادامه پيدا ميكند و فعلاً دورنمايي براي پايان اين جنگ نيست و احتمال گسترش آن وجود ندارد اما اين جنگ به صورت مديريت و كنترل شده ادامه خواهد داشت.
* پس شما حرفهاي باراك اوباما در نشست جي 7 كه گفت بايد تقابل با روسيه را بيشتر كنيم قبول نداريد؟ چند روز قبل هم وال استريت ژورنال نوشت كه امريكا راههاي جديدي براي مقابله با روسيه ميآزمايد.
** تقابل بيشتر تا كجا؟ غربيها برخي مواقع چيزي ميگويند اما عملي نميشود و بايد ببينيم روي زمين چه اتفاقي ميافتد. روي زمين دست بالا با روسهاست و روسها در رژه پيروزي مسكو به نام مانور براي جشن پيروزي تمام تسليحات خودشان را به نمايش گذاشتند. اين اقدام روسيه برخلاف توافقات پس از جنگ سرد بود. وزير دفاع اوكراين اخيراً گفته است كه ميزان قدرت ارتش دونتسك و لوهانسگ به اندازه يك كشور اروپايي است. روسگرايان در اين مناطق توانستهاند سلاحهاي سنگين را در اختيار بگيرند. الان هرچه نيروهاي اوكراين بخواهند به سمت مناطق شرقي حركت كنند كار خاصي نميتوانند انجام دهند و نخست وزير اوكراين گفته است جنگيدن با ارتش مجهز براي ما امكانپذير نيست. هم غربيها و هم روسها اگر بخواهند تنشها را افزايش دهند با مشكل مواجه ميشوند و فعلاً جنگ محدود را ادامه ميدهند.
* همانطور كه ميدانيد امريكا اعلام كرده كه براي مقابله با تهديدات روسيه در اروپا قصد دارد سپر موشكي در خاك كشورهاي اروپايي مستقر كند و انگليس هم آمادگي خود را براي استقرار چنين سامانهاي اعلام كرده است. آيا استقرار چنين سامانهاي در خاك اروپا مذاكرات صلح اوكراين را به شكست نميكشاند؟
** مذاكرات مينسك، مذاكرات صلح نيست و تنها براي جلوگيري از افزايش تنش و جنگ است. روسها به دنبال اين هستند بتوانند اين تضمين را به دست آورند كه اوكراين عضو ناتو نخواهد شد. روسها معتقدند اگر يك سيستم فدرال در اوكراين ايجاد شود ميتوانند به هدفشان برسند. هر كشوري كه به ناتو بپيوندد بايد در داخل رفراندومي برگزار كند. براساس قانون اساسي اوكراين علاوه بر اينكه اكثريت مردم بايد براي اين عضويت رأي بدهند، مناطق مختلف اين كشور نيز بايد براي چنين كاري رأي دهند. به همين خاطر مناطق لوهانسگ و دونتسك به عضويت اوكراين در ناتو رأي نميدهند و بنابراين تضميني براي روسيه به وجود ميآيد كه اوكراين عضو نخواهد شد.
به همين منظور، شوراي امنيت ملي اوكراين مصوبهاي تصويب كرده است كه بر اساس آن در بحث ژئوپلتيك رأي اكثريت را ملاك قرار ميدهد و مناطق اين كشور نميتوانند درباره عضويت در ناتو و ساير اتحاديهها تصميمگيري كنند. از زماني كه اين قضيه مطرح شد در شرق اوكراين مشكلاتي به وجود آمد. آب مناطق شرقي اوكراين از طرف اوكراين تأمين ميشود و برق اوكراين نيز از سمت شرق اوكراين تأمين ميشود. اوكراين آب را به روي شرقيها بسته و روسگرايان برق اوكراين را قطع كردهاند. اكنون جنگ در حال شعلهور شدن است براي اينكه دولت اوكراين ميخواهد شرق را به انزوا بكشاند و اجازه ندهد در رفراندومهاي آتي نقش كليدي بازي كند. بنابراين، اين بحراني است كه به نظر نميرسد راه حلي داشته باشد. وقتي رقابت ژئوپلتيكي كه در اوكراين شكل گرفته برايش راه حلي فرا اوكرايني پيدا نشود به نظر نميرسد در اين كشور شاهد كاهش درگيري باشيم.
* خيليها در ايران، بحران اوكراين را در شرايط تنشهاي خاورميانهاي و رويارويي با غرب، براي ايران يك موهبت ميدانند. چقدر به اين مسئله معتقديد؟
** من جزو كساني هستم كه جنگ را در همه جاي دنيا خلاف انسانيت ميدانم. اين نوع موارد را قبول ندارم و از نظر انساني مردم اوكراين تحت فشار هستند و كشته ميشوند. ما همانقدر كه صلح را براي خاورميانه و خودمان ميخواهيم براي دنيا هم ميخواهيم.
* در مورد تجديدنظر روسها در مورد اس - 300ها بحثهاي مختلفي مطرح شد. از جمله برخي اين را به تشديد تنشها با غرب در اوكراين نسبت ميدهند ولي بعضيها هم معتقدند كه اين تغيير تصميم روسيه نيز در چارچوب سياستي است كه بعضيها آن را كاسبكارانه ميدانند. يعني اينكه روسيه بيشتر براي اينكه از فضاي برداشته شدن احتمالي تحريمها عقب نماند، دست به اين كار زده است. به خصوص موضع اوباما در اين مورد طعنهآميز بود كه گفت من تعجب كردم چرا روسها بنا به درخواست ما اينقدر تحويل اس- 300ها به ايران را تعويق انداختند در حالي كه ناقض قطعنامهها هم نبود. شما كداميك از اين دو ديدگاه را قبول داريد؟
** بحث اس 300ها پيچيدهتر از اين است و عوامل مختلفي در اين مسئه دخيل است. بحث اقتصادي موضوع مهم است، براي اينكه روسيه اگر به تعهداتش عمل نميكرد درگير دادگاهي ميشد كه هم محاكمه ميشد و هم جريمه پرداخت ميكرد. بنابراين، در بعد اقتصادي روسيه متعهد بود تا آن را انجام دهد. اگر بخواهيم ابعاد ديگر را درنظر بگيريم اس 300 يك سلاح دفاعي است و طبق قطعنامه شوراي امنيت اساسا كاملاً ايران مجاز بود تا به اين سلاحها دسترسي داشته باشد. اتفاقي كه زمان مدودف افتاد و جلوي فروش اس 300 به ايران را گرفتند، خلاف قاعده بود. روسيه در همكاري با غرب عليه ايران گام بيشتري از آنچه در قطعنامهها بود برداشت و سپس فهميد كه اشتباه كرده است.
بنابراين بحث اقتصادي، حقوقي و سياسي در اين مسئله وجود دارد. ضمن اينكه همه كشورها دنبال منافع خودشان هستند و روسيه نيز بنابر محاسبات خودش منافع ملي را دنبال ميكند و در اين چارچوب به يك نتيجهاي ميرسد كه بايد با انتقال اين سامانهها به ايران موافقت كند.
* بدون شك بحران اوكراين تغييراتي در رفتار سياست خارجي روسيه در برخورد با ايران به وجود آورده و روسها كمي از سياست سنتي شان كه از ايران به عنوان برگ برنده در قبال غرب استفاده ميكردند، كاستهاند ولي اين تغيير رفتار به نظر ميرسد آنقدرها كه سياست خارجي ايران انتظار دارد نيست. آيا واقعاً روسها رفتار پايدارتري با ايران خواهند داشت؟ شراكت استراتژيك تا چه حدي قابل تصور است؟
** من اوكراين را در جاي خودش ميدانم و پرونده ايران را درجاي خودش و يمن در ماههاي اخير را كارت جديدي ميدانم كه روسها وارد صحنه كردهاند. يعني روسيه كارت اوكراين و يمن را بيشتر بازي ميكند تا ايران و اوكراين. واقعاً اوكراين زنگ خطر جدي براي روسيه بود. پرونده هستهاي ايران ويژگيهاي خاص خودش را دارد كه براي همه قدرتها به صورت مستقل است و عكسالعملي در مقابل ديگران نيست.
* يعني به نظرتان پرونده هستهاي ايران ارتباطي با مسئله اوكراين ندارد و اثري نميگذارد؟
** همه چيز در جهان با يكديگر ارتباط دارد و نميتوانيم بگوييم كه بيارتباط است ولي پرونده هستهاي ايران كاملاً يك متغير مستقل است كه در ارتباط با كار خودش انجام ميگيرد. البته برخي از محافل روسي حرفي را زدند و در ايران روي آن مانور داده نشد. روسها گفتند كه ما اس 300 را به دنبال حوادث يمن و اتفاقاتي كه ممكن است رخ دهد، ميدهيم تا توازن برقرار كنيم و اين مسئله ساده نيست. الان روسيه حركت عجيبي را با عربستان شروع كرده است و حتي ملك سلمان، پادشاه عربستان كه به نشست كمپ ديويد نرفت، قصد دارد به روسيه سفر كند و اين اهميت مسئله را نشان ميدهد.
* به نظرتان در بازي تحريم بين غرب و اوكراين، كدام طرف بيشتر متضرر ميشود؟
** هم مسكو و هم غرب در اين ماجرا متضرر ميشوند و نميتوانيم بگوييم كه در اين تحريمها غرب متضرر نميشود اما بايد بگوييم كدام كشور و به چه صورت ضرر ميكند. در زمينه انتقال تكنولوژي به روسيه، مسكو ضرر كرده است و باتوجه به گستردگي تحريمها اقتصاد روسيه فشردهتر ميشود. اما در همين زمان به جهت اينكه سازمان «ناسا» براي ارسال موشكهاي فضايي بنيادش را بر تكنولوژي روسيه گذاشته بود در تحريمهاي متقابل دچار مشكل شده است. ناسا از طريق پنتاگون مصوبهاي را درخواست كرده است كه موضوع مربوط به تحريمها در عرصه موشكي كنار گذاشته شود. ظاهراً اوباما نظر مثبتي داشته و وقتي اين موضوع را در سنا مطرح كرده بود برخي سناتورها شديداً مخالفت كردند. سناتورها گفتهاند اگر ما امريكاييها تحريمها عليه روسيه را شل كنيم، دامنه تحريمها در بقيه كشورها فرو ميپاشد. ما حاضريم چند برابر بودجه مورد نياز ناسا را تأمين كنيم تا اين سازمان سيستم موشكي خودش را تقويت كند و نياز به روسيه نداشته باشد.
از طرف ديگر، كشورهاي اروپايي مثل فنلاند و سوئد كه مواد لبني به روسيه صادر ميكردند و كشورهايي كه ميوه به اين كشور صادر ميكردند دچار مشكل شدهاند. لهستان بيشترين ميوه را به روسيه صادر ميكرد كه اعمال تحريمها مشكلاتي براي اين كشور به وجود آورده است. به همين خاطر دو طرف متضرر شدهاند.
* سخنگوي كاخ سفيد گفته است تحريمهاي يكساله عليه روسيه كارساز نبوده و بايد تحريمهاي بيشتري عليه مسكو اعمال شود تا غرب به آنچه ميخواهد دست پيدا كند. به نظرتان به فرض اعمال تحريمهاي بيشتر ضد روسي، رهبران كرملين چه تدابيري براي مقابله با آن اتخاذ خواهند كرد؟
** بايد ببينيم كه غرب تحريمهاي بيشتر را اعمال ميكند يا اينكه فقط در حد حرف است. باتوجه به مذاكراتي كه در سوچي بين جان كري، وزيرخارجه امريكا، ولاديمير پوتين، رئيسجمهور روسيه و سرگئي لاوروف، وزير خارجه روسيه انجام شد، به نظر ميرسد دو طرف ميخواهند تاحدودي تنشها را كنترل كنند. اگر دامنه جنگ در شرق اوكراين بالا رود و مجدداً تشديد شود احتمال افزايش تحريمها وجود دارد. ولي اگر بتوانند اين جنگ محدود را ادامه دهند فكر نميكنم تحريمهاي جديدي اعمال شود.
* باتوجه به اينكه موضع كشورهاي اروپايي در قبال روسيه متفاوت است و برخي از آنها با اعمال فشارهاي بيشتر به مسكو مخالف هستند، آيا روسيه ميتواند از اين شكاف اتحاديه اروپا به نفع خود استفاده كند؟ خصوصاً يونان كه الان به معضل بزرگي براي اروپا تبديل شده است و در راستاي توسعه روابط با روسيه گام بر ميدارد؟
** وقتي تحريمها اعمال شد برخي كشورها ضمن اينكه با غرب همراهي كردند سؤالاتي را نيز مطرح نمودند و اتحاديه اروپا فاز دوم تحريمها عليه روسيه را تصويب نكرد. الان هم آنچه در يونان اتفاق افتاد و برخي ميگويند كه اتفاق بعدي در پرتغال و اسپانياست و بنابراين احتمال اينكه اساسا اروپا با تحريمهاي ضد روسي همراهي نكند وجود دارد. واقعيت اين است كه امنيت اروپا مهم است. شالوده امنيتي اروپا و تمام توافقاتي كه بعد از جنگ جهاني دوم بوده از هم پاشيده است و الان سه اتفاق به لحاظ امنيتي در دستور كار اروپاييهاست. استقرار دفاع ضد موشكي ناتو در كشورهاي مختلف، تقويت ناوگان دريايي آلمان در درياي بالتيك و استقرار نيروهاي واكنش سريع در شرق اروپا به فرماندهي استوني.
از طرف ديگر روسها در دكترين امنيتي خود چيز جديدي مطرح كردند كه ما حق داريم ضربه اول اتمي از طريق موشكها را ولو اينكه حمله اتمي نشده باشد، انجام دهيم. برخي اتفاقات رخ داد كه جلوي روسيه را گرفتند وگرنه كشورهاي بالتيك از اينكه بحران اوكراين در اين كشورها نيز رخ دهد ميترسند. وقتي استوني مستقل شد، 40 درصد مردم اين كشور را در آمار جمعيتي محاسبه نكردند و به آنها پاسپورت ندادند و آنها خاك استوني را ترك كردند. از جمعيت يك ميليون و 300 هزار نفري استوني نزديك به 300 هزار نفر شهروند استوني نيستند. اين افراد در قسمتهاي شرقي استوني ساكن هستند و گرايشات روسي دارند. روسها مصوبهاي داشتند كه نيروهاي مسلح روسيه وظيفه دفاع از حقوق شهروندان روس را در خارج از مرزهاي اين كشور دارند.
* به فرض اينكه بحران اوكراين در همين سطح از تنش بماند آيا ممكن است غرب براي خروج از وضعيت كنوني اقدامي كند؟
** الان غربيها سعي ميكنند در آسياي مركزي نفوذ پيدا كنند تا موازنه در برابر روسيه ايجاد كنند. زيرا اوكراين ديگر ظرفيت تنشهاي بيشتر از اين را ندارد و غربيها با نيروهاي شبه داعش از طريق مخالفان ازبك كه از طريق تركيه برقرار كردهاند تلاش ميكنند تا با روسيه در آسياي مركزي نيز درگير شوند. غربيها سعي ميكنند تا انقلاب رنگي در اين منطقه را رقم بزنند.