تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۷  ، 
کد خبر : ۲۷۷۳۳۷

عدالت جهانی، نماد سیاست مهدوی (بخش دوم و پایانی)


سیدمحمدکاظم طباطبایی

گستره عدالت

گروه دیدگاه: یکی از نکات جالب مورد اشاره در این روایت و روایت بعد، گستره عدالت مهدوی است. عدالت به عنوان یک حق عام، شامل همه افراد انسانی است و فقیر و غنی، کوچک و بزرگ، زن و مرد و حتی خوب و بد نمی شناسد. ممکن است شخصی فاجر باشد و با عصیان اوامر الهی خود را مستحق دوزخ و عذاب نماید. انجام افعال ناشایست و فسق و فجور، اگرچه باعث دوری او از رحمت الهی می گردد، حق او را در برخوردار بودن از عدالت سلب نمی کند. بدین جهت در توصیف شمول عدالت مهدوی آمده است:

یعدل فی خلق الرحمن، البرّ منهم والفاجر27

این فقره از روایت، یادآور عدالت علوی است که حتی شامل دشمنان او هم گشته است. عبیدالله بن حر جعفی از شجاعان کوفه بود که از حکومت امام علی(ع) گریخت و به معاویه ملحق شد و حتی در لشکرکشی معاویه در مقابل امام علی(ع) جنگید.

او آن گاه که شنید خانواده همسرش از غیبت و بدنامی او استفاده کرده و طلاق همسر او را گرفته و با دیگری کابین ازدواج بسته اند، به کوفه آمد و خدمت امام علی(ع) رسید و ماجرا را بازگفت. امام علی(ع) بدکرداری های او را گوشزد نمود و اعمال پیشین او را نکوهش کرد. عبدالله که به شقاوت خود معترف بود گفت: أیمنعنی ذلک من عدلک؟ آیا اعمال ناشایست من، من را از شمول عدالت علوی خارج می کند؟ امام(ع) جواب منفی داد و حق وی را به او بازگردانید. عبدالله پس از برخورداری از عدالت امام علی(ع) دوباره به شام برگشت و به معاویه ملحق شد.28

13. الامام الباقر(ع): إذا قام قائمنا فإنه یقسم بالسویه و یعدل فی خلق الرحمان، البر منهم والفاجر.29

در این متن ـ و برخی متون دیگر ـ عدالت در کنار مساوات مورد اشاره و اعتنا قرار گرفته است. مقصود از مساوات در این متون این است که بیت المال که حق عمومی همه مسلمانان است باید به شکل مساوی در میان انان تقسیم شود. ویژگی های شخصی و اجتماعی و حتی سابقه مبارزاتی و مدیریتی سلب نخواهد شد که سهم بیشتری از بیت المال نصیب کسی شود.

امام علی(ع) نیز این سان عمل کرده و بیت المال را به گونه مساوی میان همه افراد تقسیم می نمود و خود نیز سهمی برابر با غلام سیاه دون پایه تازه مسلمان می گرفت.

البته این مساوات بدین معنا نیست که ثروت همه افراد موجود در جامعه اسلامی یکسان باشد ـ همان گونه که برخی جامعه بی طبقه را فریاد می کردند ـ طبیعی است که در جامعه ای با اقتصاد سالم، هر فرد مطابق با فعالیت های فکری و علمی و تخصصی خود درآمد خاصی خواهد داشت که با درآمد اقشار و افراد دیگر متفاوت خواهد بود.

بنابراین مقصود از مساوات در این روایت، و روایات مشابه، مساوات در برخورداری از امتیاز ها و درآمدهای عمومی جامعه است.

(مثلاً فردی که در مرکز قدرت و ثروت زندگی می کند، سهمی برابر با فردی خواهد داشت که در دورترین نقطه جامعه اسلامی زیست می کند).

14. الامام الباقر(ع): إذا قام قائمنا اضمحلت القطائع فلا قطائع.30

بررسی سند

سند این متن صحیح است. در سند، تنها هارون بن مسلم و مسعده بن زیاد وجود دارند که هر دو امامی و ثقه هستند.

رفع امتیازات ویژه

((امتیاز ویژه)) عنوانی است که احتمال انحراف در آن بسیار قوی است. چیزی که اکنون با عنوان ((رانت خواری)) از آن یاد می شود.

طبیعی است که حکومت و قدرت، افراد نزدیک به خود یا باند و جناح مربوط به خود را صالح می پندارد و در صورت وجود امتیاز های ویژه، بیشتر آن را در میان افراد خود تقسیم می کند. سیاست اقتضا می کند مواردی به ظاهر مقبول هم انجام  شود تا در هنگام بازخواست یا تبلیغات، آن موارد علم شده و از پاسخ گویی فرار شود.

یکی از مصادیق برجسته عدالت مهدوی، برچیده شدن امتیاز های ویژه است. لغو این قانون در مجموع، سبب ایجاد عادلانه ترین نظام اجتماعی خواهد گردید.

15. محمد بن مسلم قال: سألت ابا جعفر(ع) عن القائم عجل الله فرجه إذا قام بای سیره یسیر فی الناس فقال: بسیره ما سار به رسول الله(ص) حتی یظهر الاسلام، قلت: و ما کانت سیره رسول الله(ص) قال: ابطل ما کان فی الجاهلیه و استقبل الناس بالعدل، و کذلک القائم(ع) إذا قام یبطل ما کان فی الهدنه مما کان فی ایدی الناس و یستقبل بهم العدل.31

بررسی سند

روایت فوق به دو طریق نقل شده است که هر دو معتبر هستند. یک طریق آن صحیح است و طریق دوم که شامل محمد بن عبدالله بن هلال می شود مورد اطمینان است؛ چون این شخص در معرض اتهام کیسانی بودن است.

16. الامام الباقر(ع): إذا قام القائم(ع) سار إلی الکوفه فهدم بها أربعه مساجد، فلم یبق مسجد علی وجه الارض له شرف إلا هدمها و جعلها جماء، و وسع الطریق الاعظم، و کسر کل جناح خارج فی الطریق، و أبطل الکنف والمازیب إلی الطرقات، ولایترک بدعه32 إلا أزالها ولا سنه إلا أقامها.

17. الامام الباقر(ع): إذا قام القائمه(ع) دخل الکوفه و أمر بهدم المساجد الاربعه حتی یبلغ أساسها و یصیرها عریشا کعریش موسی، و تکون المساجد کلها جماء لاشرف لها کما کانت علی عهد رسول الله(ص) و یوسع الطریق الاعظم فیصیر ستین ذراعا، و یهدم کل مسجد علی الطریق، و یسد کل کوه إلی الطریق، و کل جناح و کنیف و میزاب إلی الطریق.33

بررسی سند

سند این روایت تا علی بن ابی حمزه بطائنی صحیح است. با توجه به این که اخذ و نقل حدیث از علی بن ابی حمزه در دوران استقامت او و قبل از توقف در امامت امام رضا(ع) بوده، بنابراین روایت بالا معتبر خواهد بود.

18. ابوحمزه: سألت أبا جعفر(ع) ما حق الامام علی الناس قال حقه علیهم أن یسمعوا له و یطیعوا. قلت: فما حقهم علیه؟ قال: یقسم بینهم بالسویه و یعدل فی الرعیه، فإذا کان ذلک فی الناس فلا یبالی من أخذ ههنا وههنا.34

19. الامام الصادق(ع): فی قوله تعالی ((اعلموا أن الله یحیی الارض بعد موتها قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون)) أی یحییها الله بعدل القائم عند ظهوره بعد موتها بجور أئمه الضلال.35

مردن و زنده شدن می تواند گونه های متفاوتی داشته باشد. زمین سرسبز و دایر حی است و زندگی دارد و زمین بایر و صحرا موات و مرده است و از زندگی تهی است. جامعه انسانی نیز این گونه است. جامعه انسانی شاداب و سرشار از حیات و زندگی جامعه ای است که عدالت بورزد. قسط و عدل در تمامی شریان های وجودیش جریان داشته باشد. قلب جامعه با طنین عدالت تپیده و از جور و ظلم بر حذر باشد.

جامعه مرده نیز جامعه ای است که زیرتازیانه جور و ستم گرفتار آید. از عدالت بی بهره باشد و از درد ستم بر خود بپیچد.

امام صادق(ع) در تفسیر آیه (أَنَّ اللهَ یُحْیِ الارْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا(36 یکی از والاترین مصادیق احیای زمین را بیان کرده و فرموده اند: جامعه انسانی که به سبب ظلم و جور سردمداران ستمگر از نفس افتاده و به مرده ای تبدیل گشته است، پس از قیام حضرت(ع) زنده می شود و از جای برمی خیزد.

20. الامام الصادق(ع): ما یکون هذا الامر حتی لایبقی صنف من الناس إلا و قد ولوا علی الناس حتی لایقول قائل إنا لو ولینا لعدلنا ثم یقوم القائم بالحق والعدل.37

بررسی سند

سند این روایت معتبر است و به سبب وجود احمد بن محمد بن سعید ـ که زیدی است ـ و علی بن الحسن ـ که فطحی است ـ موثقه خواهد بود.

شعار عدالت

عدالت واژه زیبایی است که هر فرد و گروه و صاحب نظریه سیاسی آن را هدف اساسی خود می شمارد و شعار سیاسی خود را با آن تنظیم می کند. از حکومت های سلطنتی و استبداد فردی گرفته تا مدینه فاضله دیگران، عدالت اجتماعی را محور اندیشه های خویش قلمداد کرده اند. دموکراسی و لیبرال دموکراسی امروزین نیز چنین ادعایی دارد. حتی لشکرکشی های غرب و به خاک و خون کشیدن مسلمانان مظلوم در کشورهای اسلامی نیز تحت این لواء تجزیه و تحلیل می گردد.

ولی این همه شعار است و پوششی برای به قدرت رسیدن حزب یا فرد. تعریف عدالت در نزد همه اینان تعریفی نادرست و غیردقیق است. عدالت تنها در پرتو حکومت الهی امام عصر پدید می آید. آن گاه که پس از تجربه شدن انواع حکومت ها، بشر بفهمد که تا کنون دنبال سراب بوده است، به خود می آید و عدالت مهدوی را تجربه کرده و آن را لمس می کند.

این زمان دیگر فرصت تبلیغات از تمامی نظریه ها و نظریه پردازان سلب می شود؛ چون همه آن ها قدرت را زمانی در دست داشته و از گسترش عدالت در جامعه عاجز مانده اند. در واقع، نظریه ((عدالت مهدوی)) تعبیری زیبا از ((پایان تاریخ)) است. تنها تفاوت آن است که بر خلاف دیدگاه متکبرانه و مغرورانه اندیشمندان غربی که پایان تاریخ را به معنای به قدرت رسیدن مستکبران می دانند، به عدالت ـ به عنوان تنها راه فراگیر ـ اشاره دارد و محور آن را بر عدالت مهدوی قرار داده است.

21. الامام الصادق(ع): أما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحر والقر.38

شریان عدالت در لایه های پنهان جامعه:

یکی از زیباترین تعبیر ها در باب گستره عدالت مهدوی دراین متن بیان شده است. ((عدالت)) لایه های پیدا و پنهان زیادی دارد. ممکن است در جامعه ای قوانین و مقررات عادلانه وضع و اجرا گردد، ولی در کوچه پس کوچه های شهر، دور از نگاه قانون و مأمور بر کسی جفا شود.

ممکن است جو عمومی جامعه با عدالت هماهنگ باشد؛ ولی در اجتماع کوچک خانواده، بر زن و فرزند جفا رود.

ظاهر این است که جامعه مهدوی عدالتی فراتر از همه این ها دارد. عدالت فرهنگ زمانه گشته و در تمامی لایه های پیدا و پنهان جامعه جریان یافته است. آن چنان که سرما و گرما در دل هر کوی و خانه و از هر برزن و روزن نفوذ می کند، عدالت مهدوی هم در تمامی گوشه گوشه جامعه عطر می پراکند و چه زیباست جامعه ای این چنین.

22. عمار الساباطی قال: قلت لابی عبدالله(ع):... جعلت فداک فما نتمنی إذا أن نکون من أصحاب الامام القائم فی ظهور الحق و نحن الیوم فی إمامتک و طاعتک أفضل أعمالا من أعمال أصحاب دوله الحق فقال: سبحان الله: أما تحبون أن یظهر الله عزوجل الحق والعدل فی البلاد، و یحسن حال عامه البعاد.39

بررسی سند

افراد موجود در سند، معمولاً مورد اعتمادند. قاسم بن هشام اللؤلؤی ممدوح است. تنها می بایست درباره فرد اول سند ـ مظفر بن جعفر بن مظفر العلوی السمرقندی ـ مطابق با مبنا عمل شود. او استاد شیخ صدوق است و ترضی او را هم دارد، ولی توثیق صریح ندارد. اگر این گونه اساتید صدوق(ره) مورد پذیرش قرار گیرند، متن معتبر است و الا مورد پذیرش قرار نمی گیرد.

سایه سار عدل

ثواب و ارزش هر تکلیف با سختی و آسانی آن سنجیده می شود. هر مقدار که بر سختی کار افزوده شود، ارزش و قیمت بیشتری خواهد یافت. بدین سبب، گفتار عمار ساباطی به امام صادق(ع) طبیعی و مطابق با سیره عقلایی جلوه می نماید. او می گوید: اگر ما در این دوران عسرت و سختی، ثوابی افزون بر یاوران امام مهدی(ع) و در زمانه او داریم، پس چرا آرزوی دولت او را داشته و خود را از این فیض عظیم محروم کنیم؟

او بر باور منافع فردی مؤمنان و محاسبه جزای جزیلی که عبادت در زمانه او (زمان سختی و مشقت) داشته، سخنی صواب گفته است؛ ولی این سخن در برابر منافع اجتماعی و گستره حکومت عدل امام مهدی(ع) رنگ می بازد. امام صادق(ع) با رد اظهارات او می فرماید: آیا دوست ندارید که خداوند عزوجل حق و عدل را در گستره زمین ظاهر سازد و تمامی مردمان احوال نیکو داشته باشند؟ در واقع، جامعه مهدوی جامعه ای این گونه است. راه هدایت برای تمامی مردمان فراهم و حق و عدل بر همه جا سایه افکنده است و تمامی سرزمین ها از نعمت عدل بهره مندند.

23. الامام الصادق(ع): أول ما یظهر القائم من العدل أن ینادی منادیه أن یسلم صاحب النافله لصاحب الفریضه الحجر الاسود والطواف.40

برخی مصادیق عدالت

در روایات ما برخی مصادیق عدالت که برای مخاطبان معلوم و محسوس بوده ذکر شده و از آن ها به عنوان نمونه های عدالت مهدوی یاد شده است. نمونه هایی که همه اعتراف به عادلانه بودن آن دارند، ولی کمتر کسی آن ها را انجام می دهد.

یکی از این موارد، تقدیم طواف واجب بر طواف مستحب و بازگذاردن فضای مسجد الحرام برای تسهیل انجام واجبات است.

24. الامام الکاظم(ع): إذا قام قائمنا(ع) قال: یا معشر الفرسان سیروا فی وسط الطریق، یا معشر الرجال سیروا علی جنبی الطریق فایما فارس أخذ علی جنبی الطریق فاصاب رجلا عیب الزمناه الدیه، و ایما رجل اخذ فی الطریق فأصابه عیب فلا دیه له.41

نمونه عدالت

از نمونه های ذکر شده و محسوس عدالت مهدوی، وضع قوانین عادلانه و اجرای دقیق آن است. قانون می بایست به گونه ای طراحی شود که حق هیچ کس ـ چه ضعیف و چه قوی ـ پای مال نشود. همان گونه که قدرتمندان حق ندارند بر محرومان و بی قدرتان جور روا دارند، ضعیفان نیز حق پای مال کردن حقوق قدرتمندان را ندارند.

بنابراین قانون حرکت در مسیر پیاده و سواره رو، آن است که میانه مسیر در اختیار سوارگان و کناره های آن در اختیار پیادگان است. پس اگر پیاده ای مسیر وسط و میانه را برگزید و آسیبی دید دیه بر او تعلق نخواهد گرفت، چون از حق خویش تعدی کرده است.

25. الامام الرضا(ع): یطهر الله به الارض من کل جور، و یقدسها من کل ظلم، (و هو) الذی یشک الناس فی ولادته، و هو صاحب الغیبه قبل خروجه، فإذا خرج أشرقت الارض بنوره، و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم أحداً42.

معیار

در موارد مختلفی اشاره کردیم که امام مهدی(ع) نه تنها خود عادلانه حکم کرده و حکومت خود را عدالت محور تشکیل می دهد، بلکه علاوه بر آن، جامعه ای با فرهنگ عدالت پایه ریزی می کند. در این جامعه، عدالت معیار است و ملاک سنجش همه چیز. هر کس می باید خود را با معیار عدالت مهدوی بسنجد و راه صحیح و عادلانه را برگزیند. بنابراین ظلم از جامعه برچیده می شود و هیچ کس بر دیگری ظلم نخواهد کرد. این است جامعه مهدوی که مبتنی بر عدالت است.

26. یونس بن عبدالرحمن: أن الرضا(ع) کان یأمر بالدعاء لصحاب الامر بهذا: ... اللهم اشعب به الصدع و ارتق به الفتق و أمت به الجور و أظهر به العدل وزین به طول بقائه الارض و ذیده بالنصر و انصره بالرعب... و بدل من حکمک حتی تعید دینک به وعلی یدیه جدیداً غضا محضا صحیحا لاعوج فیه و لابدعه معه و حتی تنیر بعدله ظلم الجور و تطفئ به نیران الکفر43.

عدل موعود در دعای امام رضا(ع) برای صاحب الامر به گونه ای بسیار زیبا تصویر شده است. این دعا امید بخش و راهنماست. خدایا با قیام او ظلم و ستم را نابود ساز و بمیران و عدالت را ظاهر ساخته و بر فراز آور. با قیام او دین محض الهی را جلوه گر ساز که از هر کژی و بدعتی بر کنار و پاکیزه است. خدایا با نور عدالت او ظلمت های تو در توی ستمگران را برملا کن و آتش کفر را با حلاوت عدالت او خاموش گردان.

27. أبو محمد الحسین بن أحمد المکتب قال: حدثنا أبو علی بن همام بهذا الدعاء، و ذکر أن الشیخ العمری قدس الله روحه أملاه علیه و أمره علیه و أمره أن یدعو به و هو الدعاء فی غیبه القائم(ع) اللهم... أصلح به ما بدل من حکمک، و غیر من سنتک حتی یعود دینک به و علی یدیه غضا جدیدا صحیحا لاعوج فیه و لابدعه معه حتی تطفی بعدله نیران الکافرین... اللهم فافرج ذلک بفتح منک تعجله، و نصر منک تعزه، و إمام عدل تظهره إله الحق رب العالمین. اللهم إنا نسألک أن تأذن لولیک فی إظهار عدلک فی عبادک... و أقم به الحدود المعطله والاحکام المهمله حتی لایبقی حق إلا ظهر، و لا عدل إلا زهر.44

بررسی سند

در این سند، تنها نام 3 نفر آمده است: شیخ عمری که از نواب ویژه است و از معصوم(ع) توثیق صریح دارد. ابو علی بن همام نیز محمد بن ابی بکر است که توثیق شده است.

بنابراین صحت طریق آن بستگی به مبانی در توثیق حسین بن احمد المکتب دارد. اگر توثیق اساتید شیخ صدوق پذیرفته شود، طبیعتاً این متن نیز پذیرفته خواهد بود.

امام عدل

یکی از القاب امام مهدی(ع) عدل است؛ چرا که او نماد عدل و داد و مظهر و مظهر آن است. امام(ع) را العدل المنتظر خوانده اند45 که اشاره به موعود و دلیل انتظار است.

در این دعا نیز امام(ع) ((امام عدل)) خوانده شده است که اشاره به جایگاه عدالت در حکومت مهدوی است.

بسیاری از مصادیق عدالت، هنوز روی در نقاب دارد و شکوفا نگشته است. امام مهدی(ع) شکوفا کننده عدل و بر فراز آورنده آن است. در زمان اوست که حقیقت به طور کامل ظاهر می گردد و عدالت به گونه تام شکوفا می شود.

نگاهی اجمالی به اسناد روایات

مجموع روایات ذکر شده از محتوای سلیم و مطابق با قواعد و مبانی شرعی بهره مندند و اطمینان نسبی به آن ها وجود دارد. این متون با هدف قیام و انقلاب امام مهدی(ع) و آموزه های قرآنی در ارسال رسل و پایان عدالت گون جامعه نیز هماهنگ است.

از جهت سندی نیز برخی از این متون از سند صحیح و موثق و حسن ـ یعنی اسناد معتبر ـ برخوردار بودند که در ذیل هر متن معتبر، به اعتبار آن اشاره کردیم.

روایت اول مستفیض ـ و در حد تواتر ـ بود و اسناد متفاوت معتبر شیعی و سنی نیز داشت.

روایت چهاردهم که از قرب الاسناد نقل شده بود نیز سندی صحیح داشت.

روایت پانزدهم محمد بن مسلم از امام باقر نیز دو سند معتبر دارد که یکی صحیح و دیگری موثق است.

روایت هفدهم نیز سند قابل قبول دارد. چون همه افراد سند، غیر از علی بن ابی حمزه، امامی و ثقه هستند. با توجه به نقل شدن روایت از این شخص پس از انحراف او، این سند نیز معتبر خواهد بود.

روایت بیستم موثقه است؛ چون برخی افراد ثقه غیر امامی در آن وجود دارند.

اعتبار روایات بیست و دوم و بیست و هفتم نیز وابسته به مبنای رجالی در قبول وثاقت اساتید شیخ صدوق است.

با توجه به این مقدار از روایات معتبر، روایات دیگر نیز به عنوان مؤید و مجموعه روایات عدالت مهدوی پذیرفته خواهد بود.

خاتمه

در پایان، به نکاتی در ارتباط با عدالت اقتصادی ـ که برای عموم جامعه ملموس تر و مفهوم تر است ـ معیار بودن عدالت و تعارض عدالت و مصلحت اشاره می کنیم.

عدالت اقتصادی

یکی از اندیشمندان معاصر، رابطه میان مال و انسان را به پنج شکل تصویر نموده و احکام مطابق آن را بیان کرده است:

1. مسکنت (هیچ نداشتن)

این پدیده واجب الدفع فوری است و باید بی درنگ برچیده شود و به فرد مسکین امکانات لازم داده شود.

2. فقر (کمبود داشتن)

آهنگ اقتصاد جامعه باید چنان باشد که اساساً فقر، امکان ظهور نیابد و اگر هم گریبان گیر کسی شد، برطرف گردد. جامعه ایده آل اسلامی جامعه ای منهای فقر است.46

به این موضوع در عصر ظهور ـ عصر مدنیت قرآنی ـ نیز اشاره شده است که در آن فقیری که نیازمند زکات باشد، یافت نمی شود.

3. غنای کفافی

بی نیازی و غنای ممدوح و مشروع در شریعت است که شخص اموال حلال و مشروع را به دست می آورد و صاحب آن می تواند انفاق کند و در کارهای عامه و سودمند به دیگران یاری رساند.

4. غنای وافر

تراکم ثروت نزد افراد جامعه و احتکار اموال است که بی توجه به انفاق و بدون نظر به طبقات فرودست در جامعه جریان یافته است.

5. غنای تکاثری

یعنی فراوان داشتن و فرواوان خواستن. افراط مال و حرص زدن در راه یافتن آن است که ویران گر عدالت و کرامت انسان است.47

عدالت مهدوی در بعد اقتصادی اقتضا می کند که مسکنت به کلی برچیده شود و فقر نیز پایدار نماند. سخن امام باقر(ع) درباره اوضاع اقتصادی در زمان امام مهدی(ع) به این برچیده شدن اشاره دارد. می دانیم که یکی از شرایط گیرنده زکات، فقر است و امام(ع) می فرمایند که در زمان امام مهدی(ع) هیچ کس محتاج زکات نیست.48 پس فقیر ـ به معنایی که در استحقاق زکات مد نظر است ـ وجود ندارد و شرایط ابتدایی زندگی فراهم است.

روایات مطلق دیگری نیز به این مطلب اشاره دارند که برپایی عدالت، سبب از میان رفتن فقر و مسکنت می شود و غنا ـ البته غنای کفافی ـ پدید می آید. امام صادق(ع) می فرماید: ((ان الناس یستغنون اذا عدل بینهم)).49 امام کاظم(ع) نیز فرموده اند: ((لو عدل فی الناس لاستغنوا)).50

عدالت اقتصادی مصداق برجسته عدالت اشاره شده در روایات امام مهدی(ع) است. در بسیاری از آن ها، مساوات در تقسیم بیت المال با عدالت در همه جنبه ها در کنار هم ذکر شده و به عنوان مصداق اخص مورد اشاره قرار گرفته است.

عدالت و مصلحت

نگاهی به سیره علوی و شیوه حکومتی امام علی(ع) این نکته را شفاف می سازد که هیچ مصلحتی بالاتر از مصلحت اقامه عدل نیست. اصل عدالت اصل اساسی حاکم بر تمام قوانین و رفتارهاست و با هیچ چیز دیگر ـ از جمله مصلحت ـ سنجیده نمی شود. عدالت مهدوی معیار و ملاک حکومت و شاخص، نماد و سمبل سیاست مهدوی است.

هر مصلحت که بر پایه عدالت بنا نشود، مصلحت نخواهد بود. هیچ امر نیکی بر پایه ظلم بنا نمی شود، حتی اگر فواید بسیار و بی شماری داشته باشد.

با این مبنا، این سخن امام علی(ع) معنایی روشن می یابد و تعارف به شمار نمی رود که فرمود: والله لو اُعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی أن اعصی الله فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته.51

امام علی(ع) تمامی جهان را در مقابل ظلم کوچکی در حد گرفتن پوسته جو از دهان مورچه، ظلم می شمرد و آن را مردود می داند. بنابراین عدالت با تأویل و توجیه به مسلخ نمی رود و ذبح نمی شود و به بهانه مصلحت قربانی نمی گردد.

عدالت به مثابه معیار

((عدالت مهدوی)) به عنوان معیار و ملاک می بایست مد نظر قرار گیرد. جامعه ما چه مقدار به جامعه مهدوی شباهت دارد؟ این پرسش با مقایسه عدالت در جامعه ما روشن می شود. قوانین حاکم بر جامعه نیز باید با معیار عدالت سنجیده شود و نسبت خود را با جامعه مهدوی به دست آورد. حتی علاقه و حب و بغض ما نیز با این میزان توزین می گردد.

نمی توان به امام مهدی(ع) به عنوان سمبل عدالت عشق ورزید و در زندگی روزانه، در جامعه و در خانواده و حتی با نفس خویش عدالت نورزید.

حتی روایات مربوط به قیام و انقلاب امام مهدی(ع) هم با این معیار سنجیده می شود. انقلاب مهدوی از شائبه ظلم نیز به دور است. بنابراین اگر متنی از متون گزارش شده موهم ظلم و جور در انقلاب مهدوی باشد، آن متون می بایست مورد تأمل و دقتی دوباره قرار گیرند.

به عنوان نمونه، متنی که در برخی از کتب آمده و اتهام قتل عام زنان باردار را در پی انقلاب امام مهدی(ع) مطرح کرده است، با این معیار ـ عدالت ـ همخوانی نداشته و مردود است.52

این متن، اگرچه درباره بنی امیه و فاجرانی است که فسق و فجور زیادی مرتکب شده اند، ولی با روال حکومتی امام مهدی(ع) و مبانی سیاسی ایشان سازش ندارد و به این سبب پذیرفته نیست.53

نکته

گفتنی است که هر نبرد و جنگ و کشتار را نمی توان خلاف عدالت شمرد و ظلم نامید. طبیعی است که برپایی حکومتی با گستره جهانی و منطبق با قواعد الهی، مخالفانی خواهد داشت که می کوشند آن را از بین ببرند. بنابراین باید با آنان مبارزه و باطل را نابود کرد. در روایات مربوط به قیام و انقلاب امام مهدی (ع) متون این چنین فراوان آمده است. اما این نبردها و درگیری ها نباید منجر به ظلم و جور بر هیچ کس، حتی دشمنان، شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات