روزنامه کیهان **
سناریوی تسلیت برای شهید نتانیاهو!/ محمد صرفی
6 تیر سال 1355 هواپیمایی که از تل آویو عازم پاریس بود توسط دو فلسطینی ربوده شده و به فرودگاه انتبه در اوگاندا منتقل شد. مبارزان فلسطینی با آزاد کردن مسافران غیراسرائیلی، خواستار آزادی تعدادی از زندانیان فلسطینی در بند رژیم صهیونیستی شدند. پاسخ تل آویو به این درخواست اعزام یگان 100 نفره کماندویی به انتبه بود. 13 تیر عملیات با شهادت مبارزان فلسطینی، کشته شدن تعدادی اوگاندایی و هلاکت افسر ارشد یگان کماندویی رژیم صهیونیستی پایان یافت. موساد طراحی و فرماندهی اصلی این عملیات را بر عهده داشت.
9 روز بعد دربار ایران نامهای به دفتر موساد در تهران ارسال کرد. در این نامه از این عملیات تمجید شده و شهادت! افسر اسرائیلی تسلیت گفته شده بود. افسر هلاک شده رژیم صهیونیستی که مقام بلند پایه ایران -به احتمال بسیار زیاد شخص محمدرضا پهلوی- هلاکت وی را «شهادت»! نامیده و تسلیت گفته بود کسی نبود جز یوناتان نتانیاهو، برادر بزرگتر نخست وزیر فعلی رژیم صهیونیستی. این نامه تاریخی قرار است به زودی در نمایشگاهی در سرزمینهای اشغالی برای نخستین بار در معرض دید قرار گیرد.
ماجرای فوق تنها نمونهای از روابط خاص و پیچیده رژیم صهیونیستی و ایران پیش از انقلاب اسلامی است و درک درست از رفتار تل آویو در موضوع چالش هستهای جمهوری اسلامی و غرب و توافق به دست آمده، وابسته به آگاهی از چنین پیشینهای است.
نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرده است این توافق برای امنیت این رژیم خطرناک بوده و در پی آن است که با فشار بر کنگره آمریکا مانع تصویب آن شود. اما آیا به راستی چنین است و باید آنچه را تل آویو میگوید با آنچه واقعا باور دارد یکسان دانست؟ دلایل و مستندات غیرقابل انکار نشان میدهد این توافق از پشتیبانی تل آویو برخوردار است. درباره این دلایل و چرایی جار و جنجال ظاهری تل آویو علیه توافق هستهای میان ایران و 1+5 میتوان به نکات زیر پرداخت؛
1- مقامات آمریکایی از ابتدای دور جدید مذاکرات هستهای با ایران، بدون وقفه صهیونیستها را در جریان ریز مذاکرات قرار دادهاند. اغلب مواقع پس از پایان مذاکرات در یکی از شهرهای اروپایی، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا یا وندی شرمن معاون وی، پیش از بازگشت به واشنگتن و ارائه گزارش به نهادها و مسئولان مربوطه، راهی تل آویو شده و گزارش خود را ابتدا به مقامات رژیم صهیونیستی ارائه میکردند. این موضوع نشان میدهد صهیونیستها کاملاً در جریان مذاکرات بوده و بهتر از دیگران میدانند مذاکرات چه روندی را طی کرده است. رابطه تلآویو و مذاکرات هستهای به اطلاع از جزئیات آن محدود نشده و حتی به دخالت در محتوای آن نیز میرسد. شرمن چند روز پیش در جمع خبرنگاران صهیونیست اعتراف کرد کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی طی این مدت بطور مداوم در تماس بودهاند و تل آویو بر بخشهای قابل توجه و مهمی از توافق تاثیر داشته است. از این رو باید گفت سروصدا و جنجال صهیونیستها در برابر توافقی که خود در تهیه آن نقش داشتهاند نمیتواند واقعی باشد.
2- رژیم صهیونیستی تنها دارنده سلاح هستهای در منطقه است و گزارش منابع مختلف از وجود بیش از 200 کلاهک هستهای که در اختیار این رژیم است حکایت دارد. رژیمی که به ان.پی.تی نپیوسته و پای یک بازرس تسلیحاتی نیز هرگز به مراکز اتمی آن نرسیده است. همچنین این رژیم از حمایت کامل واشنگتن برخوردار است. پنج شنبه هفته گذشته جان کری، ارنست مونیز (وزیر انرژی) و جک لو(وزیر دارایی) بیش از چهار ساعت در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا حضور یافتند و به سوالات چالشی و دقیق سناتورهای این کمیته درباره توافق هستهای توضیح دادند. قسمت قابل توجهی از این جلسه به این موضوع کلیدی و مورد اتفاق طرفین -سناتورها و 3 وزیر آمریکایی- اختصاص داشت که امنیت اسرائیل سرلوحه سیاست خارجی آمریکاست و در این مسئله شکی نیست. توافقی که 98 درصد اورانیوم غنیسازی شده ایران را از بین میبرد، سانتریفیوژها را به شدت کاهش میدهد، بازرسیهای شدیدی را به همراه دارد و... چگونه میتواند امنیت رژیمی مسلح به 200 کلاهک هستهای را به خطر اندازد؟!
3- رژیم صهیونیستی در قبال پیشرفتهای جمهوری اسلامی در دانش و تکنولوژی هستهای هیچگاه گزینهای جز عملیات کثیف نداشته است. این عملیات گاهی بصورت یک ویروس رایانهای -مانند استاکس نت- به دنبال اخلال در فعالیت مراکز هستهای ایران بوده و زمانی دیگر بصورت ترور دانشمندان هستهای کشورمان بروز کرده است. برخلاف آنچه مقامات رژیم صهیونیستی میگویند، با توجه به کمیت و کیفیت بازرسیهای پیش بینی شده، یکی از آثار و نتایج این توافق افزایش اطلاعات غرب و به تبع آن سیستم جاسوسی رژیم اسرائیل نسبت به این پرونده و اماکن و اشخاص درگیر در آن است. از این رو خطر عملیات کثیف تل آویو علیه جمهوری اسلامی در آینده افزایش یافته و هوشیاری بیشتر نهادها و مسئولین مربوطه را میطلبد.
4- این توافق در حوزه روابط دیپلماتیک دو نفع آنی برای تل آویو به همراه دارد. اگرچه روند نزدیکی این رژیم و آل سعود از سالها پیش آغاز شده اما توافق باعث میشود این نزدیکی تقویت شده و به سوی علنیتر شدن پیش برود. رژیم صهیونیستی با جار و جنجال درباره این توافق و خطرناک خواندن آن برای خود و اعراب، میکوشد یک جابجایی استراتژیک را در سطح افکار عمومی و سیاستمداران دنیای عرب انجام دهد. این سیاست جابجایی استراتژیک که از مدتها قبل کلید خورده، معرفی ایران به عنوان تهدیدی برای اعراب و جا زدن تل آویو از یک دشمن به عنوان متحد کشورهای وابسته عرب در مقابله با جمهوری اسلامی است. نفع دیگر رژیم صهیونیستی از این توافق، افزایش باجی است که همیشه از آمریکا میگرفته است. آمریکا بلافاصله پس از توافق اشتون کارتر، وزیر دفاع خود را راهی سرزمینهای اشغالی کرد تا در برابر توافق هستهای با ایران، «بسته غرامت» به صهیونیستها پرداخت شود. بستهای شامل انواع و اقسام تسلیحات و جنگ افزارهای پیشرفته مانند هواپیماهای اف35 و... جالب آنکه تل آویو فعلاً از دریافت این باج خودداری کرده است و البته چندی دیگر بستهای سنگینتر را با منت گذاشتن بر واشنگتن دریافت خواهد کرد. البته باج خواهی تل آویو حد و مرزی ندارد. تسیپی هاوزر دبیر کابینه سابق اسرائیل الزام آمریکا را به الحاق رسمی منطقه اشغالی جولان به فلسطین اشغالی به عنوان پرداخت غرامت در برابر توافق هستهای ایران جهت برقراری ثبات در منطقه خواستار شده است!
5- دستگاههای امنیتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی در گزارشهای محرمانه خود به سودمند بودن توافق مذکور برای این رژیم معترفند. گذر زمان و انتشار گزارشهای محرمانه ابعاد بیشتری از این قضیه را فاش خواهد کرد. مقامات سابق و بازنشسته این دستگاهها از بیان آشکار این مسئله ابایی ندارند. جان کری در جلسه استماع سنا به گزارش شین بت -دستگاه امنیت داخلی رژیم اسرائیل- درباره توافق هستهای اشاره کرد و گفت آنها توافق را به نفع تل آویو میدانند و البته ساده لوح هم نیستند!
تل آویو 3 سناریو برای توافق هستهای پیشبینی میکند. این سناریوها به زعم صهیونیستها عبارتند از؛ 1- سناریوی تغییر از درون؛ این توافق بنا به آنچه آمریکاییها نیز امیدوارند به تغییر از درون جمهوری اسلامی منجر شده و خطر ایران انقلابی رفع میشود. 2- سناریوی کره شمالی؛ توافق در اجرا شکست میخورد و ایران راه کره شمالی به سوی بمب هستهای را میپیماید. 3- سناریوی شکیبایی راهبردی؛ ایران به توافق پایبند مانده و پس از پایان آن توانایی هستهای خود را به شدت گسترش داده و به سطح آستانه قدرت اتمی میرسد.
سناریوی مورد علاقه صهیونیستها سناریوی تغییر از درون است. آنها به خوبی میدانند که هیچ راهی جز توافق سیاسی پیش روی آنها و آمریکا وجود نداشت. جان کری بارها و بارها چرایی این موضوع را تشریح کرده است. درد تلآویو و نتانیاهو چیز دیگری است. او هنوز هم در خواب و خیال نامه سال 55 دربار ایران و تسلیت هلاکت برادرش در قاب یک شهید است! او بخوبی میداند که این توافق چیزی از دشمنی جمهوری اسلامی با ماهیت رژیم صهیونیستی کم نمیکند و فرستادن پادوهای آلمانی نیز با وعده روابط تجاری دردی را دوا نخواهد کرد. نتانیاهو حق دارد عصبانی باشد چرا که بازگشت ایران به 40 سال پیش و روابط گرم و صمیمانه با آن غیرممکن است.
*************************************
روزنامه قدس ***
فرش قرمز برای مردی که دستش درخونهای آلوده است، چرا؟/ اصغر زارعی
قدس آنلاین: سفر وزیر خارجه فرانسه به تهران یکی از خبرهایی است که در رسانه های داخلی و منطقه بازتاب بسیاری داشت.بی شک سفرلوران فابیوس به تهران حاشیه هایی نیز به همراه داشته و نقدهای خاصی را به دنبال خواهد داشت .
دولت فرانسه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سیاست های مطلوبی را در رابطه با جمهوری اسلامی ایران اتخاذ نکرده است تا آنجا که در سالهای دفاع مقدس یکی از متحدان اصلی رژیم بعثی عراق به شمار می رفت.این کشور با تقدیم هواپیماهای میراژ 2000،سوپر اتاندار و موشک اگزوسه در تجهیز و تقویت توان دفاعی رژیم بعثی صدام نقش موثری داشت.
با پایان جنگ تحمیلی نیز دولت فرانسه با توجه به روابط دیرینه و سنتی که با رژیم جعلی صهیونیستی داشته و با توجه به تاثیر پذیری از سیاست خارجی آمریکا در چیدمان روابط خارجی خود با دولت جمهوری اسلامی ایران ملاحظات جدی را اعمال نموده است .فارغ از تمامی رفتارها و مواضع خصمانه فرانسه علیه ایران در دوازده سال گذشته ،این کشور در مسئله پرونده هسته ای ایران یکی از دولتهایی به شمار می رفت که سیاست های خود را با آمریکا و اسرائیل هماهنگ نموده و بعضا بیش از برخی کشورهای اروپایی رفتارهای غیر قابل تحملی از خود نشان می داد تا با اعمال فشار ، محدودیت ها وصدور قطعنامه هایی علیه جمهوری اسلامی ایران نقش موثری در کارشکنی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران داشته باشد .
طی یک سال و نیم مذاکراتی که بین 5+1برگزار گردید ، لوران فابیوس به نمایندگی از دولت فرانسه موضعی سخت و غیر قابل انعطاف برخوردار بود به نحوی که سیاست ها و تصمیم گیری های این کشور در بسیاری از موارد از مواضعی که سایر اعضای 5+1 و حتی آمریکا نیز شدید تر بود که حتی گاهی اوقات منجر به مسدود شدن روند مذاکرات می شد .
آقای فابیوس به لحاظ برخودرای از سوابق اجرایی طولانی در دولت فرانسه از سابقه بسیار تاریک و غیر شفافی در رابطه با جمهوری اسلامی ایران برخوردار است .همگان می دانند پرونده آقای فابیوس در صدور خونهای آلوده به ایران همچنان مفتوح است و وی در این موضوع نقش ویژه ای را ایفا کرده و به عنوان یکی از متهمان و مسئولین اصلی این آلودگی و ورود ویروس ایدز و تشدید بیماری افرادی که از این خونها استفاده کرده بودند همچنان می بایست پاسخگوی ملت ایران باشند ،همچنین دولت فرانسه بدهی بزرگی به ایران دارد که لازم است با روشنگری این مسئله دولت فرانسه را متوجه دیون خود و عدم تعهد خود در قبال جمهوری اسلامی و ملت ایران کرد.
شرکت اوردیف یکی از شرکت هایی است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ،نظام وقت ایران با سرمایه گذاری کلانی به عنوان یکی از سهام داران اصلی شرکت هسته ای فرانسه درآمد و از آن تاریخ به بعد ،پس از پیروزی انقلاب اسلامی سهام رژیم قبلی به جمهوری اسلامی منتقل شد که متاسفانه دولت فرانسه در این مورد نیز به تعهدات خود عمل نکرد، ضمن اینکه دولت فرانسه متعهد شده بود در قبال سرمایه گذاری دولت ایران در این شرکت هسته ای نسبت به تحویل سوخت هسته ای نیروگاه اتمی بوشهر اقدام نماید و از فروش سوخت نیز سود سهام دولت ایران را پرداخت نماید که متاسفانه نه تنها بابت سرمایه گذاری کلان هیچ گونه سوختی به دولت ایران پرداخت نشده است حتی در مورد سوخت نیز شرکت فرانسوی تا کنون هیچ گونه مساعدتی نسبت به دولت ایران نداشته است .
بنابراین با توجه به تمامی کارشکنی هایی که دولت فرانسه در دیگر حوزه ها از جمله صنایع داشته است نمی توان به طور قطع به رابطه با یان کشور خوشبین بود ی��ی از مسائلی که بیانگر عدم تعهد شرکت های صنعتی و اقتصادی این کشور است در حوزه خودرو سازی مشهود بود . صنایع خودروسازی و کارخانه پژو که در معامله صنعتی و اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران از سابقه مطلوبی برخورداربوده و در سالهایی که دولتهای غربی با صدور قطعنامه ها و اعمال محدویت هایی قصد تضعیف اقتصاد جمهوری اسلامی را داشتند دولت فرانسه نیز نقش پررنگ و اثر گذاری در تشدید و اعمال تحریم ها داشته است هر چند که پژو طی سالهای پس از پیروزی انقلاب توانست بخش قابل توجهی از بازار خودرو ایران را در اختیار گرفته وسودهای کلانی را نصیب خود کند متاسفانه در دروان تحریم مشاهده می شود پژو کمترین همکاری و همراهی را با صنعت خودروسازی و صنایع جمهوری اسلامی داشته است.
متاسفانه در فضای جدید به نظر میرسد زیر پای دولتمردان فرانسوی فرش قرمز پهن می شود و تمام ناهماهنگی ها و عدم تعهد و سیاست های خصمانه و کینه توزانه ای که علیه جمهوری اسلامی ایران داشته اند به فراموشی سپرده شده است!!آنچه مسلم است اعمال و رفتار دولتمردان فرانسوی هرگز از حافظه تاریخی مردم ایران پاک نخواهد شد وقطعا ملت ایران استقبال مناسبی از آقای فابیوس نخواهند داشت .
انتظار می رود دولت جمهوری اسلامی ایران و مسئولین نظام به نمایندگی از ملت شریف ایران نیز مسائل و سیاست های خصمانه گذشته این کشور را بدانها یادآوری نمایند چرا که آقای فابیوس می بایست بابت عملکردهای پیشین خود از ملت ایران پوزش طلبیده و با کسانی که از ناحیه اقدام ایشان و همکارانشان آسیب و لطمات شدید جسمی دیده اند اظهار همدردی نمایند .یقینا بازی کردن با جان افراد و تهدید سلامت مردم از جمله مسائلی است که هیچ گاه از ذهن خانواده هایی که در معرض این آسیب قرار گرفته نخواهد رفت و همواره آن را به عنون سوء سابقه ای به مسببان آن نسبت خواهند داد..
بی تردید مسئل دیگری نیز در رابطه با سیاست های دولت فرانسه وجود دارد که لازم است بدان توجه خاصی شود و باید به طور قطعی نسبت به کالبد شکافی و نقد و نظر دولت فرانسه و مسئولین این کشور در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و همراهی کامل آنها با رژیم جعلی صهیونیستی در طی چند سال اخیر پرداخت ،چنانچه آقای سارکوزی رئیس جمهور پیشین فرانسه و بسیاری دیگر از مسئولان این کشور همسو و همراه با سیاست های رژیم جعلی صهیونیستی و دولت آمریکا در دشمنی با ایران اسلامی سنگ تمام گذاشته اند.
یقینا مسئولان جمهوری اسلامی با مسائل یاد شده آشنا بوده و بدان اذعان دارند که مقامات دولتهای اروپایی و به خصوص فرانسوی ها نسبت به ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران سیاست های خصمانه صریح و آشکاری داشته فلذا با توجه به سوابق ذکر شده نباید با گشاده رویی وذوق زدگی از این روابط استقبال کرد. متاسفانه زیاده خواهی سران کشورهای غربی از جمله دولت فرانسه حاشیه های شرم آوری دارد از آن جمله که آنها قبل از ورود شروطی را تعیین می کنند !!همچنان که آقای هاموند وزیر خارجه انگلیس و معاون صدر اعظم آلمان و وزیر اقتصادی این کشور که در روزهای گذشته در تهران حضور داشتند اعلام نموده بودند که دولت جمهوری اسلامی ایران باید مواضع خود را نسبت به دولت جعلی صهیونیستی اصلاح نموده و امنیت این کشور را به رسمیت بشناسد.
هاموند در مصاحبه مشترکی که در سرزمینهای اشغالی با نتانیاهو داشت در برابر زیاده خواهی های نتانیاهو اعلام می کند که ما به دنبال تغییر رفتار دولت ایران با کل جهان به خصوص رژیم صهیونیستی هستیم . بنابراین یقین بدانیم این کشور بدون هماهنگی واخذ چراغ سبزاز رژیم اشغالگر قدس با ایران وارد تعامل جدی نخواهند شد .از این رو لازم است در مذاکرات و تعاملات با فرانسه احتیاط های لازم رعایت شود ضمن اینکه سوابق یاد شده این کشور می بایست به نوعی در گفتمان های دوطرف به دولت فرانسه گوشزد شود تا همواره متوجه آگاهی و حافظه تاریخی ملت ایران باشند چرا که مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران هرگز دشمنان انقلاب اسلامی و کسانی که قصد تخریب و ضربه زدن به موجودیت نظام اسلامی را دارند هر گز نخواهند بخشید.
************************************
روزنامه جمهوری اسلامی ****
فراتر از پیروزی هستهای
بسمالله الرحمن الرحیم
این روزها حجم وسیعی از اخبار رسانههای بینالمللی همچنان به موضوع توافق بزرگ و تاریخی وین و پیروزی هستهای ایران اختصاص دارد و دوست و دشمن، زبان به بیان ابعاد گسترده موفقیت کشورمان در حفظ حقوق هستهای ملت ایران گشودهاند. این توافق، فراتر از تثبیت حقوق مسلم هستهایمان، دستاوردهای مهم دیگری را نیز به همراه داشته که از زبان دیگران و لابلای اظهارات کارشناسان بینالمللی و مقامات کشورهای مختلف میتوان به بخشهایی از آن دست یافت.
از جمله این دستاوردها، نکاتی است که در مقاله «فهمی هویدی» نویسنده مشهور مصری آمده و فراتر از اظهارات «حسنین هیکل» روزنامهنگار برجسته جهان عرب که گفته بود «توافق وین یک پیروزی بزرگ هستهای برای ایران و نتیجه پایداری تیم مذاکره کننده ایرانی بر مواضع و خطوط قرمز خود است»، منعکس شده که خاطر نشان میکند «این پیروزی ایران به زودی تحولی ریشهای در نقشه سیاسی خاورمیانه ایجاد میکند و براین اساس، کشورهای عربی باید برای سازگاری و تعامل با این وضعیت و ظهور قدرت بزرگ منطقهای ایران، آماده شوند و در محاسبات خود بازنگری کنند.»
وی تصریح دارد «امروز ایران در موضع قدرت قرار دارد و کشوری که در طول 12 سال توانسته در گفت و گوها، مناقشهها و جدلهای مستمر با آمریکا و دیگر کشورهای بزرگ ایستادگی کند، بعد از توافق هستهای، قدرت و توانمندی آن چند برابر شده است.»
به عقیده این نویسنده مصری، بعد از توافق هستهای و رفع تحریمها و ورود رسمی ایران به باشگاه کشورهای هستهای جهان، سرازیر شدن میلیاردها دلار از پولهای بلوکه شده ایران به داخل، بازگشت تولید نفت ایران به وضعیت طبیعی چهار میلیون بشکه در روز، تبدیل شدن آن به چهارمین کشور تولید کننده نفت و دومین کشور صاحب گاز، درهای بزرگی به روی ایران گشوده خواهد شد تا آنرا به قدرت بزرگ اقتصادی و سیاسی منطقه تبدیل کند.
یوسف العقید، دیگر روزنامهنگار مصری در مقالهای از مقاومت و ایستادگی ملت و دولت ایران و گروه مذاکره کننده هستهای کشورمان در مقابل زیادهخواهیهای غرب و نه گفتن به کشورهای قدرتمند و پیروزی قهرمانانه هستهای تقدیر کرده و میگوید: «آنچه ایران در این توافق بدست آورده، فراتر از دستاوردهای هستهای است و سیلی بزرگی به صورت باج خواهان غربی محسوب میشود.» وی در این مقاله با طعنه به سران عرب که همواره به غربیها باج داده و حیات سیاسی خود را مرهون حمایتهای آنها هستند گفت: «وقتی من عکسهای محمد جواد ظریف و وزرای خارجه 6 کشور بزرگ جهان را که به دفعات به دستور وزیر خارجه ایران به محل مذاکرات احضار شده و در جلساتی که در یک طرف میز، ایران و در طرف دیگر همه قدرتهای بزرگ جهان قرار گرفته بودند میدیدیم، احساس قدرت میکردم ولی از اینکه ما اعراب گرفتار چنین رهبران ذلیل و ناتوانی هستیم، عرق شرم به پیشانیام مینشست.»
بیان این دستاوردها برای ملت ایران فقط به اعراب منحصر نمیشود بلکه شخصیتهای غربی نیز به پیروزی بزرگ مردم ایران و دستاوردهای وسیع آن اذعان دارند. «بان کی مون» دبیرکل سازمان ملل پیروزی بزرگ برای مردان سیاست خارجی ایرانی میداند.
یونیفو، وزیرخارجه اسبق ایتالیا نیز این توافق را مهم، عالی و بهترین گزینه خوانده و میگوید: «وقتی تحریمها علیه ایران کلید خورد، ایران 200 سانتریفیوژ داشت اما امروز 20 هزار سانتریفیوژ دارد و این نشان میدهد که تحریم و فشار منجر به عقبنشینی ایران نشده و باید با ایران به عنوان یک کشور بزرگ و قدرتمند در عرصه سیاست کنار آمد.»
روزنامه انگلیسی گاردین نیز در مقالهای توافق وین را توافقی فراتر از یک توافق هستهای و یک موفقیت بزرگ برای ایران در عرصههای مختلف دانسته و اذعان میکند «ایران در 12 سال گذشته در مقابل آمریکا و متحدان اروپاییاش که خواستار تحمیل جنگ، تحریم و بسته شدن سایتهای هستهای خود بودند مقاومت کرد و نگذاشت هیچیک از گزینههای غرب بر او غلبه کند بلکه سرانجام توانست راهکار خود را به طرف مقابل دیکته نماید.»
به اعتراف گاردین، «اکنون این امکان برای ایران فراهم گردیده که نقش متفاوت و برجسته در خاورمیانه و مسائل بینالمللی ایفا کند. غرب نیز باید فرصت را غنمیت بشمارد و با منطقیترین سرعت ممکن به سوی گسترش روابط با این قدرت بزرگ منطقهای گام بردارد.»
واقعیت اینست که بردباری و مدیریت منطقی تیم مذاکره کننده ایران در بخشهای فنی، حقوقی و سیاسی از آنچنان قدرت و توانمندی بالائی برخوردار بوده که دشمنان انقلاب و نظام را نیز به تکریم واداشته و گزارش نشست کمیسیون روابط خارجی سنای آمریکا با حضور وزرای خارجه، انرژی و خزانهداری اوباما برای تشریح ابعاد توافق وین موید پیروزی و موفقیت ایران است. جالب است که مقامات آمریکایی همواره سعی کردهاند موافقت هستهای با ایران را پیروزی خود و برگ برنده دولت اوباما و تیم مذاکره کننده آمریکایی قلمداد کنند ولی اعترافات جان کری هنگامی که خطاب به نمایندگان سنا با صراحت اعلام کرد: «به روشنی به شما میگویم که تصور اینکه ایران در مقابل ما تسلیم شود، خیالی خام است... شما ادعا میکنید که ما در جریان این توافق، همه چیز به ایران دادیم ولی بد نیست بدانید که ایرانیها همه چیز دارند... حقیقت اینست که اینگونه نبود که ما همه نوع گزینهها را روی میز داشته باشیم زیرا کارشناسان ارتش آمریکا به ما گفته بودند حمله به ایران برای ما سودی ندارد. بنابر این تنها گزینه پیش روی ما، راهحل دیپلماتیک بود.»
شنیده شدن این مطالب از زبان مقامات آمریکایی تا پیش از این هرگز سابقه نداشت به ویژه آنکه آنها به خالی بودن دست سران کاخ سفید در مقابل جمهوری اسلامی ایران اذعان کردهاند. پیروزی بزرگ مذاکره کنندگان هستهای کشورمان زمانی روشنتر شد که سناتور جمهوریخواه «باب کورکر» و از مخالفان توافق هستهای با ایران در جلسه روز پنجشنبه با جان کری و دیگر وزرای دولت اوباما خطاب به وزیر امور خارجه آمریکا گفت: «در این توافق، آنچه شما مرتکب شدید، تبدیل انزوی ایران به انزوای کنگره در جهان بود. با این شعار که شما مدعی هستید این توافق از فقدان توافق بهتر است، نه تنها ایران برنامه هستهای خود را ترک نمیکند بلکه برنامه موشکهای بالستیک این کشور به قوت خود باقی میماند و این درحالی است که صحنه معادلات به گونهای رقم خورده که اگر کنگره هم بخواهد تحریمها را مجدداً برقرار کند، کشورهای دیگر با آمریکا همراهی نخواهند کرد.»
علاوه بر این، روزنامه اسرائیلی هاآرتص نیز در بررسی ابعاد و پیامدهای توافق وین و تحلیل فهرست برندگان و بازندگان آن مینویسد: «توافق هستهای وین یک پیروزی بزرگ برای ایران و یک شکست برای غرب بود. همچنین بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل که شش سال تلاش و اعتبار سیاسی خود را برای شکست مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 هزینه کرده بود امروز در صف اول شکست خوردگان و بازندگان این توافق میبینیم، نخست وزیری که به جای تمرکز بر روی حل مشکلات اسرائیل، کانون اصلی توجه خود را برای برهم زدن گفتگوهای هستهای متمرکز کرده و همه پلهای پشت سر خود را نیز خراب کرده بود.»
قطعاً بررسی اجمالی اظهارنظرهای مقامات خارجی درباره توافق هستهای وین و پیروزی بزرگ ملت ایران از این واقعیت بزرگ پرده بر میدارد که جهانیان نه تنها به حقانیت هستهای جمهوری اسلامی ایران پی بردهاند بلکه ملت ایران را برنده اصلی توافقی میدانند که دستاوردی فراتر از پیروزی هستهای به همراه داشته است.
قطعاً در چنین شرایط غرورآفرینی که مردم ایران باید دست در دست هم این دستاوردهای قدرتمندانه را قدر دانسته و از آن پاسداری کنند، برای هیچکس و هیچ گروهی در داخل کشور، افتخارآفرین نیست که دشمنان شکست خورده و رقبای سرافکنده مذاکرات هستهای را پیروز میدان معرفی کند و برای دشمنان سوت و کف نثار نماید. همه باید بدانند که این موفقیت، به یک جناح خاص تعلق نداشته بلکه پیروزی ملت بزرگ و سرافراز ایران است و همه میتوانند خود را در این پیروزی سهیم بدانند.
***********************************
روزنامه خراسان*****
نگاهي به پايان مذاکرات و آغاز اجراي تعهدات/دکتر علي ماروسي
تاريخ 23 تيرماه 1394 نقطه پايان روند مذاکرات پر فراز و نشيبي بود که ساليان متمادي وقت و انرژي جامعه را مصروف خود کرده بود و با توجه به وضع تحريم هاي فراقانوني به نوعي برنامه ريزي هاي اقتصادي کشور را نيز تحت تاثير قرار داده بود. اما در نهايت خروجي ساليان متمادي مذاکرات منتج به رسيدن به متن مشترکي تحت عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بين طرفين شد. با در نظر گرفتن نحوه سياست گذاري هاي طرف هاي غربي در موضوع مورد مناقشه که با بسيج امکانات سياسي، حقوقي و رسانه اي بسياري همراه بود، بايد اذعان کرد که اين توافق حاصل هماهنگي و يکدلي ملي و تلاش خستگي ناپذير تيم مذاکره کننده هسته اي کشور بوده که نيازمند تقدير بسيار است. اکنون جامعه ايراني اعم از نخبگان و گروه هاي سياسي کشور همگي با متني مواجه هستند که در آن رئوس تعهدات، روش هاي اجرايي و جداول زماني خاصي تعيين شده است. بنابراين اکنون زمان بررسي منصفانه متن توافق با اولويت دادن به منافع ملي و نگاه به آينده در خصوص موانع و مشکلات قابل پيش بيني در روند اجراي توافق مي باشد.
پايان مذاکرات يعني آغاز انتظارات و توقعات ايجاد شده در بطن جامعه. از زمان اولين توافق ايجاد شده ميان طرفين در نوامبر سال 2013 در ژنو، اين موضوع مورد بررسي تيم هاي تحقيقاتي موسساتي مانند HCLAقرار گرفت و در مواردي نيز بخش هايي از آن سرمقاله روزنامه خراسان شد. سؤال اساسي همواره در نوشته ها اين بوده است که آيا براي روزهاي بعد از توافق، برنامه ريزي هايي شده است؟
اکنون با فرض اينکه طرفين به تعهدات مقيد در جدول زماني مورد توافق عمل نمايند، بايد اذعان کرد که زمان اجراي تعهدات به زودي آغاز مي شود و اين در نگاه عموم جامعه شايد به معني آغاز شکوفايي اقتصادي و تعاملات بين المللي با آثار ملموس در سبد کالاي خانواده هاست ولي با نگاهي به سوابق و واقعيت هاي ملي و بين المللي و در نظر گرفتن مشکلاتي که طبيعتا در روند اجرايي برجام پيش خواهد آمد مي توان به صراحت اظهار نمود که بر آورده شدن اين هدف و انتظار در کوتاه مدت کمي غير واقعي به نظر خواهد رسيد. در حقيقت نهايي کردن يک متن با تعهدات مقيد در آن هميشه پايان کار نيست بلکه شروع نوعي رقابت براي حد اکثر بهره برداري از تعهدات مبتني بر منافع ملي هر يک از طرفين با تفاسير و برداشت هاي متفاوت خواهد بود. در اين خصوص اگر چنانچه يکي از طرفين حسن نيت لازم را نداشته باشد، بي ترديد شاهد بروز معضلات حقوقي و سياسي در روند اجراي توافق خواهيم بود. بر همين اساس است که طرفين اقدام به تأسيس مکانيزم هاي چند لايه اي از جمله ايجاد يک کميسيون مشترک، جلسات وزيران، گزارش هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي ،شوراي امنيت و کارگروه هايي براي قضاوت در خصوص حدود و ثغور تعهدات طرفين نموده اند. البته تأسيس مکانيزم هاي نظارتي در يک سند تعهدات امري کاملا بديهي است زيرا با توجه به متن نهايي شده و توان تيم هاي حقوقي طرفين، تفاسير متفاوت از متون و تعهدات امري غير قابل اجتناب به حساب مي آيد. با در نظر داشتن نمونه هاي بسياري از معاهدات فراملي و مکانيزم هاي نظارتي بر حل و فصل اختلافات مي توان به صراحت اعلام کرد که يکي از مهمترين ارکان برجام مکانيزم هاي نظارتي تعبيه شده در آن است خصوصا آنچه که بر اساس مواد 36 و 37 برجام به منظور حل و فصل اختلافات طرفين تشکيل مي شود و در يک پروسه قيد شده در مفاد مذکور مي تواند نسبت به بررسي و فيصله موضوعات ارجاع شده به کميسيون مشترک مؤثر باشد.
در اين خصوص ذکر برخي از نکات حائز اهميت است از جمله اينکه مذاکرات بين ايران و 6 کشور مطرح دنيا و اتحاديه اروپا بوده و هست و از اين رو انتقاداتي نيز به مکانيزم نظارتي و حل و فصل قيد شده در سند از جمله اينکه توازني در ترکيب و نحوه مديريت موضوع توسط مکانيزم هاي حل و فصل مشاهده نمي شود ابراز مي شود. از ديدگاه منتقدين کميسيون شامل 6 کشور به همراه نماينده اتحاديه اروپا و ايران است و مکانيزم هاي بعدي شامل وزراي خارجه کشورها و در نهايت شوراي امنيت مي باشد. لذا نگاهي به اعضا و روند تشکيل و اخذ تصميم کميسيون و ديگر مراجع ذکر شده، مبين اين واقعيت است که در تمام موارد اکثريت با طرف هاي مقابل ايران است و اگر موضوع به شوراي امنيت ارجاع داده شود مي تواند بدون حضور ايران به عنوان يک طرف اختلاف منجر به تصميم گيري گردد در حالي که ديگر اعضا که به نوعي طرف مقابل ايران هستند خود به عنوان عضو شورا در خصوص موارد مورد اختلاف تصميم گيري مي کنند. اين يک نقد منصفانه است و در روند مذاکرات معمولي تجاري کاملا به جا خواهد بود، ولي اگر با نگاهي به روند مذاکرات، بهانه گيري هايي که در کمال بي انصافي مستند به قطعنامه هاي شوراي امنيت بوده، وجود و صلاحيت مصرح کميته تحريم هاي شوراي امنيت، صلاحيت IAEA و ديگر پيشنهادهاي طرف هاي مذاکره که در طول مذاکرات مطرح شد را در نظر بگيريم مي توان اذعان کرد که عليرغم وجود بعضي از نقدها به مکانيزم هاي موجود، آن را مي توان در دسترس ترين روش رسيدن به يک تفاهم در روند مذاکرات چندين ساله در موضوعي بسيار مناقشه آميز دانست.
در پايان اين نکته نيز قابل ذکر است که با در نظر داشتن آثار اقتصادي و تبعات سياسي سند مورد نظر، به محض اجرايي شدن آن و آغاز مبادلات اقتصادي و سياسي خصوصا در نظر داشتن منافع شرکت هاي غربي در بازار ايران، حتي سرسخت ترين عضو گروه مذاکرات نيز چاره اي جز کمک به دوام توافقات و پرهيز از اقداماتي که منجر به از هم پاشي شالوده سند تعهدات طرفين مي شود نخواهد داشت. البته بديهي است که ما شاهد تفاسير مختلف خواهيم بود، ولي در نهايت، منافع تمام اعضا ايجاب مي کند که چارچوب توافق را رعايت نمايند.
************************************
روزنامه ایران******
اجتماعات مدنی، دولت اعتدال و مخالفان آن/سیدعلی میرباقری
جهان دموکراسی مشروعیت سیاسی دولتها را با عیار روشنی بهنام «قدرت تشکلهای مدنی» میسنجد. محبوبترین دولتها در قاموس دموکراسی آنهایی است که فضا و فرصت کافی برای رشد و نمو «تشکلهای مردم نهاد» فراهم آورد. از عصر امروز به عنوان دوران قدرتیابی تشکلهای مدنی تعبیر شده است دورانی که در آن آحاد و اقشار مختلف جامعه با تکیه بر این نهادها مطالبات و خواستههای خویش را در کانونهای قدرت پیش میبرند.
با این عیار و معیار میتوان به سنجش کارنامه دولتها در ایران نشست. رابطه دولتهای مختلف و نوع تعامل آنها با سازمانها و تشکلهای مردم نهاد از موضوعات مهمی است که به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است. جامعه ایران به ظاهر سالیان طولانی است که به داشتن تشکلها و سازمانهای مردم نهاد زینت یافته است اما میزان کارایی این نهادها در انتقال مطالبات جامعه به سطوح قدرت از سؤالات جدی است که باید واکاوی شود. آنچه در ترازوی سنجش دموکراسی مهم است قدرت چانه زنی این تشکلها و میزان تأثیرگذاری آنها در مرحله تدوین و تصویب سیاستها است.
در تاریخ پرفراز و نشیبی که تشکلهای مدنی و سیاسی در ایران داشتهاند استادان جامعه شناسی از دوران دولت نهم و دهم به عنوان سختترین برهه حیات این نهادها یاد کردهاند تحقیقاتی که برخی از استادان دانشکده جامعه شناسی دانشگاه علامه منتشر کردند دلالت بر این داشت که منحنی حیات تشکلهای مدنی در دولت گذشته به نقطه صفر نزدیک شد. طبق این برآورد، بیش از 200 تشکل صنفی در این برهه منحل شد. در این برهه دولت در نقش نه تنها رقیب بلکه خصم اصلی سازمانهای مردم نهاد ظاهر شد. هزینه و مخاطرات حضور و فعالیت زیر تابلو تشکلهای مدنی چنان شدت گرفت که بسیاری از فعالان و چهرههای شاخص در ایران عطای فعالیت مردمی و مدنی را به لقای آن بخشیدند. این گونه شد که در پوپولیسم متجلی در چهره یک دولت همه روزنهها و مسیرها برای ادامه حیات سازمانهایی که به اراده اقشار و اصناف مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یا سیاسی شکل گرفته بود، بسته شد. معدود افرادی که برای ادامه فعالیت در ظل این تشکلها اصرار داشتند در ادامه با فضای پر اتهام و فشارهای سیاسی سیستماتیک دولتمردان وقت خاموش شدند. خانواده دولت اعتدال در آن سالها هر کدام در هرم همین تشکلها حضور داشتند و مستقیماً ضربات تفکر پوپولیسم بر نهادهای مدنی را چشیده بودند از همین رو بود که روحانی در روزهای مبارزات انتخاباتی خویش یکی از اهداف و شعارهای اصلی خویش را احیای این تشکلها و اعاده حیثیت از این نهادهای دموکراتیک اعلام کرد. اکنون که قریب دو سال از عمر دولت اعتدال سپری شده است اتفاقات قابل اعتنایی در روابط سازمانهای مردم نهاد و مدنی در حال شکلگیری است.
به اذعان فعالان این تشکلها، وزارت کشور که در دولتهای نهم و دهم در خط مقدم برخورد با تشکلهای مدنی و فعالان «انجیاو»ها قرار داشت ظرف این دوسال به یک تغییر رفتار و تغییر نگاه روی آورده است. مقامهای ارشد این وزارتخانه در چند نشست صریح که تشکلهای مدنی برگزار کردند سیاست همدلی و تعامل را به نمایش گذاشتند. در این نشستها نمایندگان دولت عمدتاً بر خط مشی اعلام شده روحانی تکیه کردند که وجود نهادهای مدنی را ستون فقرات یک نظام دموکراتیک خوانده است.
اما در صحنه عمل طی این دوسال تشکلهای مدنی برای نمایش خواستههای خویش در سطح خیابان و مراکزی مثل دانشگاه و محوطه مجلس و وزارتخانهها مبادرت کردند. این اجتماعات هر کدام آزمونی برای سنجش میزان پایبندی دولت روحانی به وعده خویش بود بارزترین این تجمعات از سوی صنف معلمان و کارگران به نمایش گذاشته شد. در حالی که برخی از کانونهای تصمیم گیر به سنت دوران دولت سابق توصیه به مقابله با این تجمعات میکردند روحانی در سخنانی مهم اعلام کرد که من نسبت به معلمین حق اعتراض را به رسمیت میشناسم، ما حق اعتراض را برای تمام اقشار و اصناف محفوظ دانسته و به رسمیت میشناسیم. اینجا بود که روحانی مرز تفاوت خویش با اسلاف خود را به رخ کشید و به راهپیمایی امسال کارگران اشاره کرد و گفت: شما دیدید امسال برای نخستین بار کارگران به خیابانها آمدند و راهپیمایی کردند که این در گذشته سابقه نداشته است.
سیاست اعلام شده و اعمال شده روحانی و وزارت کشور او جای تردیدی باقی نمیگذارد که رفتارهای تندی که بتازگی با اجتماع معلمان در مقابل مجلس صورت گرفت مورد تأیید دولت نیست بلکه حرکتی انحرافی است مهار این حرکتهای انحرافی نیازمند هشیاری فعالان تشکلهای مدنی و افراد تصمیم گیر است تردید نباید داشت مخالفان سیاست اعتدال و آرامش دولت همچنان مترصد فرصتی هستند تا از این فضای اجتماعات برای اجرای نقشهها و سوداهای سیاسی از جمله امنیتی کردن فضای جامعه بهره بگیرند.
************************************
روزنامه جام جم *******
اعترافات ناخواسته / مراد عنادی
همزمان با ادامه رجزخوانی مقامات آمریکایی درخصوص جمعبندی مذاکرات هستهای ایران با 1+5، ناخواسته اطلاعاتی بر زبان برخی از آنان جاری میشود که با تعمق در آنها میتوان به عمق سیاستهای منطقهای واشنگتن بهتر پی برد.
برای نمونه جان کری در جریان سخنرانی در اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا و پرسش و پاسخ چهار ساعته با اعضای شورا به بودجه نظامی 160 میلیارد دلاری دوستان آمریکا در خلیجفارس اشاره و اعلام کرد این رقم بیش از ده برابر بودجه دفاعی ایران است. همینطور اوباما در آستانه سفر به آفریقا و در جریان مصاحبه با خبرنگار بی.بی.سی اعلام کرد بودجه دفاعی شرکای ما در خلیجفارس ده برابر بودجه دفاعی ایران است. هدف از طرح این موضوع کالبدشکافی اتهامات چهارگانه آمریکا به جمهوری اسلامی ایران در سه دهه گذشته است که براساس آن واشنگتنایران را به حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر، کارشکنی در روند صلح خاورمیانه و تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای متهم میکند. روسای جمهور آمریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات با این اتهامات چهارضلعی سعی کردهاند با دامن زدن به ایرانهراسی چهرهای منفی از ایران در منطقه و جهان ترسیم کنند.
پیگیری این راهبرد در سطوح سیاسی و رسانهای از سوی واشنگتن در حالی است که در پی جمعبندی مذاکرات وین و صدور بیانیه مشترک ایران و 1 + 5 و در دستورکار قرار گرفتن متن هستهای در مراجع تصمیمگیری ایران و آمریکا و در نتیجه حاکم شدن فضای بحث و جدل میان مقامات آمریکایی با یکدیگر، افکار عمومی دنیا اعترافات ناخواستهای را از زبان آنها شاهد است. در واقع مقامات آمریکا و اسرائیل سالهاست ایران را به نظامیگری و برهم زدن نظم خاورمیانه متهم میکنند اما اکنون با اعلام بودجه 160 میلیارد دلاری نظامی دوستان آمریکا در منطقه که بزرگترین خریداران سلاحهای مرگبار از آمریکا و اروپا هستند، این سوال مطرح است که آیا ریشههای اصلی ناامنی منطقه و تشکیل و تقویت گروههای تروریستی با این سلاحها به سیاستهای غلط آمریکا و دوستان منطقهایاش باز نمیگردد؟ تردیدی نیست که بخشی از سلاح های انباشته شده در زرادخانههای کشورهای حاشیه خلیج فارس در اختیار گروههای تروریستی نظیر داعش، القاعده، احرار الشام، الشباب، النصره و بوکوحرام قرار میگیرد. گروههایی که به هیچ یک از اصول انساندوستانه پایبند نبوده و کشورهای سوریه، عراق، یمن، لیبی، سومالی و نیجریه را به نمایشگاه جنایات جنگی، جنایت علیه صلح و نسلکشی تبدیل کردهاند.
اما این همه ماجرا نیست چرا که کشورهای خریدار تسلیحات خود نیز دست به کار شده، دست به اقدمات تجاوزکارانه زدهاند. اکنون بیش از 100 روز است عربستان و امارات با انواع سلاحهای مدرن خریداری شده از آمریکا و فرانسه و انگلیس مردم بیگناه یمن را قتل عام میکنند. به این ترتیب ریشه اصلی بیثباتی در خاورمیانه و تولید و تکثیر گروههای تروریستی به همین خرید بیمارگونه سلاح از آمریکا و اروپا بازمیگردد، اما در سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که به اعتراف رئیسجمهور و وزیر خارجه آمریکا بودجه دفاعیاش 15 میلیارد دلار است. کشوری با جمعیت 80 میلیونی که به استناد شواهد تاریخی در 200 سال اخیر هیچ گاه دست به ماجراجویی نزده همواره از پیشگامان صلح و ثبات منطقهای و جهانی بوده است. حتی در موضوع فعالیت هستهای صلحآمیز نیز بهرغم جنجالآفرینیها و تبلیغات سوء، همواره آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرده که فعالیت هستهای ایران دچار انحراف نشده است. اکنون نیز با تلاش طرفین برای تبدیل جمعبندی مذاکرات به توافق، به نظر میرسد جهانیان بیش از هر زمانی به قدرت منطق و حقانیت ایران اسلامی پی برده، دریافتهاند تهران برخلاف آدرس غلط غربیها و برخی دوستان منطقهای آنها، نهتنها همواره دنبال عادیسازی خاورمیانه از سلاحهای کشتار جمعی بوده که از پیشگامان مبارزه با تروریسم محسوب میشود. به این ترتیب با دقت در اعترافات ناخواسته اوباما و جان کری میتوان نتیجه گرفت بودجه 160 میلیارد دلاری نظامی دوستان آمریکا در خلیج فارس بودجه دفاعی نیست بلکه تبدیل به بودجه تجاوزگری و حمایت از تروریسم شده که خاورمیانه را دچار آشوب و بیثباتی کرده است. آشوب و جنایاتی که هزینه آن را مردم مظلوم یمن، عراق و سوریه میپردازند و سود آن به جیب کمپانیهای تسلیحاتی آمریکا و اروپا سرازیر میشود و این همه یعنی حداقل نزد افکارعمومی منطقه و وجدانهای بیدار جهان پروژه ایران هراسی از سکه افتاده و خریداری ندارد. لذا دوران اتهامات چهارضلعی به ایران سپری شده و معماران عملیات روانی باید بهدنبال آدرس اصلی بروند. آدرسی که یافتن آن دشوار نیست؛ چرا که عربستان و اسرائیل رسما هم از تروریستها حمایت میکنند و هم از بیثباتی خاورمیانه ابایی ندارند. هر دو ناقض حقوق بشر بوده، یکی دارای سلاحهای هستهای است و دیگری نیز به در و دیوار میزند تا آن را تهیه کند که این هم بر کسی پوشیده نیست.
************************************
روزنامه وطن امروز***
توافق خستهای!/حسین قدیانی
دولت اسبق و سابق و فعلی و آینده ندارد. تا سایه ولیفقیه بر سر این ملت بلند است، یک امهاتی هست که فقط ربط به «جمهور» دارد. از جمله این امهات «انرژی هستهای» است که به کوری چشم دشمن و دشمنپرست، حق مسلم ملت ما باقی خواهد ماند انشاءالله. خدایی که من میشناسم؛ حالا صبر کن! اجازه نخواهد داد یک قطره از خون یک شهید هستهای هدر رود. آنچه از هر توافقی بالاتر است، دست خداست. بگذریم که «توافق هستهای»، «توافق خستهای» به نظر میرسد! این سوی میز، برداشت آن سوی میز را قبول ندارد و بالعکس! توافق، یکی است اما به جای «المیزان» شاهد تفاسیری هستیم بس «نامیزان» بلکه ۱۸۰ درجه مغایر هم! این مهم حکایت از چه دارد؟ آیا نگارنده را قصد بر آن است که جانکری را خدای نکرده به دروغگویی(!) متهم کند یا استغفرالله، مردمان این سوی میز را؟ عجالتا هیچکدام! پس این همه تفسیر متضاد، حکایت از چه دارد؟ جز آنکه توافق به لحاظ حرفهای «تفسیرپذیر» تنظیم شده؟ توافق، متضمن نفع ایران باشد یا آمریکا یا هر دو یا هیچکدام، اساسا «نافرم» است؛ نافرم است که این سوی میز، تفسیر خود را ارائه میدهد، آن سوی میز، حرف خودش را میزند! انصافا بر چنین چیزی، نام «توافق» میتوان گذاشت که حالا سر خوب یا بد بودنش دعوا کنیم؟ گمانم دعوا در «پله دوم» بیفایده است! باید به همان «پله اول» برگشت و به «مرور بدیهیات» نشست تا ببینیم اصلا نام آنچه آورده شده را میتوان «توافق» گذاشت؟ اگر میتوان، پس چرا هیچ تفسیری از توافق، موید هیچ تفسیر دیگری از توافق نیست؟ مگر نه آن است که هر توافقی باید آدابی داشته باشد؟ بیتعارف، یک عقد ساده میان فلان داماد از «عشایر قرهچورلو» و بهمان عروس از «عشایر اصانلو» صدها پله از این «مثلا توافق هستهای» محکمتر است! صرفنظر از اصل و اساس انشای نوشته شده، شعار «هر توافقی...» خشت اول اما خشت کجی بود که این چنین معوج کرده «ثریای توافق» را! با این شعار، معلوم بود که توافق هم بشود، باز نتیجه ایدهآل حاصل نمیشود! «خوشبین نبودن به نتیجه مذاکره با آمریکا» امروز دارد علتالعلل خود را نشان میدهد! امروز... و در این همه تفسیر متفاوت از توافق، که هر یک ناقض آن دیگری است! «من به نتیجه مذاکره با آمریکا خوشبین نیستم» نه از آن رو بیان شد که احتمال توافق با آمریکا را نمیداد، بل بدان علت بیان شد که روزگار پس از توافق، یعنی همین کشمکشها را در «خشت خام» و به «محک تجربه» میدید. اتفاقا بارها فرموده شد؛ «احتیاج آمریکا به مذاکره، ایضا به توافق، بیش از نیاز ماست». خود همین یعنی از نظر بزرگان، نیل به توافق، خیلی هم امر غیرممکنی نبوده و نیست. اینکه حالا «شیطان بزرگ» است! آدمی حتی میتواند به راحتی آب خوردن، با خود «شیطان رجیم» هم توافق کند! منتهای مراتب، خوشخیال، آن کسی است که فکر کند با این قبیل توافقات، شیطنت شیطان، تمام میشود! وقتی دیروز بزرگان، علنی سخن خود را بیان کردند، دبه درآوردنهای مکرر دشمن در همین امروز را میدیدند که اولا وسط مسابقه، مبادرت به تعویض اسب میکند، ثانیا با مردمان مذاکرات، سخن به زبان تهدید میگوید، ثالثا تعهد به هیچ چیز، حتی به وعده سر خرمن خود ندارد. باورم هست آحاد ملت هم، خوشبین به نتیجه مذاکره با یانکیها نبودند و الا میشدند حکایت این «گروهک جشنسرخود شادیاولی»، رفتار و گفتار سبک از خود بروز میدادند! با این همه، کاش همان دیروز «ملاحظات حکیمانه» رعایت میشد بلکه امروز شاهد این همه تفسیر به رای و این همه بدعهدی نمیبودیم، آن هم در شرایطی که هنوز جوهر قلم توافق خشک نشده! دیروز جمع میشد این بساط، امروز مجبور نبودیم زیر بار توافقی برویم که اوباما در وصفش بگوید؛ «به هیچ وجه لازم نیست آمریکا توافق هستهای با ایران را متوقف کند، چون رئیسجمهور بعدی، با وجود این توافق، گزینههای بیشتری برای فشار علیه ایران خواهد داشت». وقتی فرزانهای در مایههای آیتالله جوادی از سر خیرخواهی، این مردمان را به شمارش انگشتان دست، بعد از مصافحه با شیطان بزرگ توصیه کردند، ترجمان دیگری بود از همان عدم خوشبینی! صدالبته هنوز بازی تمام نشده! بر شورایعالی امنیت ملی، نیز مجلس محترم شورای اسلامی فرض است که به «وظیفه انقلابی» یعنی «تکلیف عاقلانه» خود عمل کنند، لیکن به راستی ما باید تفسیر چه کسی از این توافق مثلا هستهای را باور کنیم؟! تفسیر این مردمان خودمان یا آن نامردمان بدزبان؟! حضرات اگر میفرمایند؛ «دشمن دروغ میگوید» پس اولا چرا به همین دشمن کذاب، لقب «مودب» میدهند؟! ثانیا چرا علیالدوام میخواهند دماغ دراز این دشمن دروغگو را عمل جراحی کنند، بلکه شیطان بزرگ را نزد ملت ایران، «بزک» کرده باشند؟! ثالثا کدام دشمن دروغگو، به کدام عهد خود وفا کرده که آمریکا دومیاش باشد؟! رابعا چطور ما به همین دشمن، همین لقب «دروغگو» را میدهیم، انگهای رنگارنگ دشت میکنیم؛ «دوره شعار دادن علیه دشمن گذشته»، «با جامعه جهانی(!) باید کنار آمد»، «کشور را با شعار دادن علیه آمریکا نمیتوان اداره کرد» و... لیکن خودشان آزادند هر جا به نفعشان بود، دشمن را «باادب» بخوانند، هر جا به نفعشان بود «دروغگو»؟! نکند این بود، آنچه به آن «اعتدال» میگفتند؟! و اگر میفرمایند؛ «ملاک، تفسیر ما از توافق است، نه تفسیر راست یا ناراست دشمن»، لاجرم این مهم را نیز باید توضیح دهند که آیا سازمان ملل، شورای امنیت و شورای حکام آژانس، حرکت براساس تفسیر ایشان میکنند یا تفاسیر مطروحه آن سوی میز؟ البته پاسخ، کاملا روشن است! این نهادهای خیر سرشان بینالمللی، به گواهی همین قطعنامه هفته پیش، 100 سال سیاه، منافع مشترک کاخ سفید و اسرائیل را فدای احدالناسی نخواهند کرد! راه رفتن به سیاق «کدخدا» درجه آخر منتهی میشود به همین برداشتهای متناقض، من اما چاره کار را رجوع دوباره میدانم به اندیشه و آرمان «روح خدا». همه باید به «خمینی» برگردیم، بویژه آنها که داعیهدار «خط امام» هستند! اگر «عالم، محضر خداست»، «جمهوری اسلامی، محضر روح خداست». در محضر روح خدا، آیا زیبنده است تن به توافقی دهیم که فلان دستاورد مهم کشور را 25 سال، معطل خود کند، بهمان دستاورد مهم دیگر را 10 سال؟! این یکی، نه نقد ما به توافق که جمله یکی از همین مردمان مذاکرات است؛ «برای تسلیحات، باید مورد به مورد اجازه بگیریم»! واقعا چرا؟ در محضر روح خدا، با آن همه سر نترس و سودای انقلابی، واقعا چرا باید برای «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» اجازه از اجنبی بگیریم، آن هم مورد به مورد؟! خیلی دوست دارم بدانم در ازای این امتیاز ممتاز و متمایز، متقابلا ما چه چیزی از دشمن گرفتهایم؟ این امتیاز را که دشمن اصلا سخن از «لغو تحریم» نمیگوید، بلکه علیالدوام میگوید؛ «تعلیق تحریم»؟! یا این امتیاز را که دشمن اصلا سخن از «تعلیق همه تحریمها» نمیگوید، بلکه علیالدوام میگوید؛ «تعلیق قطرهچکانی بخشی از تحریمها»! یا این امتیاز را که دشمن «تعلیق قطرهچکانی بخشی از تحریمها» را هم منوط یعنی مشروط کرده به راستیآزمایی آژانس؟! اخیرا از قول جناب آقای دکتر... چیز عجیبی خواندم؛ «روز اجرای توافق، آن روزی است که تحریمها برداشته شود»! عجبا! قلم در دست ماست اما بازی با کلمات و جملات را ایشان انجام میدهد! «تحریمها باید در همان روز امضای توافق و به شکل کامل لغو شود» کجا و این جمله فخیمه کجا؟! براساس این جمله، اگر تحریمها 300 سال بعد از توافق هم برداشته نشود، هیچ خردهای نباید به هیچیک از افراد این سو یا آن سوی میز مذاکره گرفت. کاش فقط با کلمه بازی میشد، گاه دستاورد شهریاری شهید هم مشمول همین بازیها میشود! «سیاست» ممکن است «امر خوبی» باشد اما وای از «سیاستبازی» و «توافق» ایبسا «چیز بدی نباشد» لیکن وای از «توافقبازی»! توافقبازی یعنی «مذاکره برای مذاکره» یا «مذاکره برای صرف توافق» و نه «مذاکره برای نیل به یک توافق خوب که در آن، همه تحریمها در همان روز امضای توافق به شکل کامل لغو شود». در محضر روح خدا، عشق است بند بند صحیفهنور امام، نه بندهای توافقی که حتی موافقانش هم مکرر اعتراف کردهاند هیچ نباید از آن انتظار معجزه داشت! این هم لابد نوع خاصی از تدبیر است؛ «آدمی توافقی را خوب، حتی مبارک بخواند، لیکن متوقع باشد ملت هیچ توقعی از آن نداشته باشد!» همه جور توافقی را دیده بودیم الا توافق خوبی که در «مقام اجرا» خیلی هم نباید از آن متوقع بود! اینک 2 پرسش مطرح میکنم، به امید شنیدن جوابی فراخور سوالات مطروحه.
یکم؛ اگر توافق، خوب است و قابل تبریک، پس چرا بعضیها این همه هراس دارند از بالا رفتن سطح توقعات؟! این هم آن توافق، توافق، توافقی که شبانهروز دنبالش بودند! حالا دیگر بهانه چیست؟ واقعا اگر بناست توافق، هیچ معجزهای نکند، یعنی در «روز عمل» هیچ گره قابلی را باز نکند، پس چرا از اصل و فرع آن، با عنوان «توافق خوب» یاد میکنند؟! پس چرا 2 سال تمام، همه تخممرغهای خود را در سبد این توافق کذایی گذاشتند و تقریبا همه امور ملت را معطل سیاست خارجه نگه داشتند؟!
دوم؛ اگر توافق، علاوه بر آنکه خوب است و قابل تبریک، «فتحالفت��ح»تر از حماسه خرمشهر هم تشریف دارد، عالیجنابان بفرمایند دیگر چرا مایه از صلح امام حسن علیهالسلام میگذارند؟! عاقبت، در دوقدمی قلعه یهودیان به سر میبرند یا دوران تلخکامی صدر اسلام؟!
چیزهای زیادی هست که دیپلماتها باید از انقلابیها بیاموزند، منجمله همین انشا نوشتن! انقلابی، زرنگتر از این حرفهاست! نه زیر حرف میماند، نه زیر برف! پدر رفته بود جنگ... و تنهایی انشا نوشتن، نسل مرا «مرد» بارآورد! ما ندادیم انشای خود را پدر برایمان بنویسد، چرا که او اردیبهشت 61 در جاده جهنمی اهواز - خرمشهر، کارهای مهمتری منجمله «شهادت» داشت! نسل من، از تبار «احمدیروشن» است. فیالحال از «روح خدا» مسیحاییترین ارثی که به ما رسیده «صحیفهنور» است. هر از چند گاه، تورقی میکنم صفحاتی از این مجموعه را. آخرین بار، 10 روز پیش بود. مداقهای کردم روی نزدیک 20 صفحه از صحیفه. شب قبلش «صحیفه سجادیه» مرا با «چگونه دعا کردن» آشنا کرده بود؛ شب فوقالذکر، «صحیفهنور» مرا با «چگونه ادعا کردن». آری! ادعاها داشت خمینی! ادعاهای همراه با عمل! این نبود که چون «پیرمردان منور» فقط اهل دعا باشد کنج خرابات، احیانا تسبیحی بچرخاند، ذکری بگوید و والسلام! خمینی «جهانی بنشسته در گوشهای» نیز نبود؛ بنشسته در گوشهای، جهان را متحول کرد! بیچارههای زنجیرهای، یک جا هم خواستند واقعا از امام «تعریف» کنند، باز فروافتادند در چاه «تحریف»! ادعا داشت خمینی، سیلی حیدری بخواباند بر صورت شیطان بزرگ، بلکه علیالدوام تحقیرش کند! نیمه خرداد 42 خمینی جز خدا چه کسی را داشت که یکتنه، علیه آن شاهک آمریکایی به مبارزه برخاست، هر روز بیشتر از روز قبل، تحقیرش میکرد؟! «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» یعنی تحقیر ابلیس! ادعا داشت خمینی، «ما اگر از صدام بگذریم، از آلسعود نخواهیم گذشت!» امام که پای داعیهاش ایستاد بماند، حتی تاریخ هم صحه گذاشت بر صحیح بودن ادعای صحیفه! تیتر یک مشهور، محبوب و انقلابی «خبر مرگش» اگر چه به نام «وطن امروز» تمام شد، لیکن صادقانه اعتراف میکنیم آن 2 کلمه حرف حساب، نور صحیفه روحالله بود که بر دل روزنامه ما تابیده شد! در خشت خام دیروز، چه میدید خمینی؟ همین امروز را! خامنهای هم دیروز، دبه درآوردنهای متوالی همین امروز را میدید که هیچ خوشبین نبود به مذاکره! مردان بزرگ، سخن نمیگویند الا به حکمت! خیلی هم محتاج حرکت نیستند! این، رئیسجمهور بیادب و بیهوش یانکیهاست که هی از این کشور به آن کشور میرود، لیکن ابرمرد چفیه به دوش ما، بنشسته در حسینیه امام خمینی، تنها و تنها با یک جمله آن هم غیرمستقیم، ضمن متوجه کردن آمریکا از ابعاد نامعلوم حمله نظامی به شام، رسما شیطان بزرگ را کوچک و از جنگ علیه سوریه منصرف میکند! صحیفه نور، مال دیروز است، لیکن برای به روز بودن، گاه هست که باید دیروز را بخوانی، آن هم دقیق و عمیق، بلکه فردایت لنگ عصای جانکری نشود! تو خمینی را بخوان، خوب و بد هر توافقی، خودش را نشان میدهد! «صحیفه نور» به ما میگوید: «اساس این فرآیند که آدمی برای گرفتن بدیهیترین حق خود بخواهد قید حقوق ایبسا مهمترش را بزند، اشتباه است». در اینگونه مواقع، تجربه نشان داده آدمی از حقوق مهمترش میگذرد، لیکن به آن حق مدنظر نیز آنطور که فکرش را میکرد، نمیرسد!
این مهم را تجربه در «مقام عمل» یعنی «مرحله اجرا» نشان داده، نه در «برگه انشاء» که فیالواقع، کاغذی بیش نیست! «صحیفهنور» به ما میگوید: «اساس این فرآیند که آدمی برای گرفتن بدیهیترین حق خود بخواهد زیر بار فشار دشمن برود، بدان حد که حرف زور شنیدن از اجنبی را «تئوریزه» کند، عین ذلت است». در اینگونه مواقع، تجربه نشان داده آدمی فشار دشمن را متحمل میشود اما بدیهیترین حق خود را مگر در همان «انشاء مرقومه» به چنگ آورد، نه در «عالم واقعیت»! «صحیفهنور» به ما میگوید: «اساس این فرآیند که آدمی برای درمان امراض اقتصادی خود بخواهد نسخه گدایی از خصم قدارهبند تمنا کند، عین بیتدبیری است». نشست و برخاست با امثال وزیر خارجه فرانسه، حلالمسائل مشکلات اقتصادی این کشور نیست! اروپا خودش درگیر «ریاضت اقتصادی» است! لطفا برند جمهوری اسلامی را آسیب نزنید! دیروز، خوب خودش را لو داد این فابیوس کثیف؛ «من نماینده صهیونیستها بودم در مذاکرات»! کاش این مردمان وزارت امور خارجه «الفبای غیرت» را رعایت کنند و به این بیچشم و رو که جدای از این مواضع، دستی آلوده به خون جوانان کشورمان هم دارد، هرگز اجازه ورود به خاک مقدس وطن ندهند. هم «حرمت دولت» باید محفوظ بماند، هم «احترام ملت». فابیوس اگر به ایران بیاید، عادلانهتر آن است روانه «قوهقضائیه» شود تا «قوه مجریه»! 300 هزار شهید، پای شجره طیبه انقلاب اسلامی، خون ندادهاند که این همه راحت، با «عزت ملی» بازی شود! جلوی پای این ملعون، «خط قرمز» باید گذاشت، نه آنکه «فرش قرمز» پهن کرد! «صحیفهنور» به ما میگوید: «اساس این فرآیند که آدمی جنگ زرگری دشمن با ابواب جمع خودش را باور کند، هیچ نیست الا حماقت در تحلیل». سگ زرد برادر شغال است! کنگره از کاخ سفید، بدتر، کاخ سفید از کنگره بدتر! جمهوریخواهان از دموکراتها بدتر، دموکراتها از جمهوریخواهان بدتر! جنگ اینها، تنها بر سر بیشتر چاپیدن ملتهاست و الا هیچ با هم «دعوای آرمانی» ندارند! زیاد که به آمریکا رو بدهی، هنوز اینقدر وحشی هست که باز آرزوی تنفس در هوای «کاپیتولاسیون» کند! «صحیفهنور» به ما میگوید: «اساس این فرآیند که خودمان با دست خودمان، ایران عزیز را به یک کشور استثنا در آژانس بدل کنیم، خیانت در حق نخبگان و اندیشمندان وطن است». فیالحال، جمهوری اسلامی دارد نان همین صحیفه را میخورد و آنقدر هم «قدرت فرامنطقهای» دارد که کدخدا با آن همه باد و بروت، خواهان مذاکره با ما باشد. چه لاف گزافی است اگر مدعی شویم توافق اخیر، جایگاه ایران را نزد جهانیان ارتقا بخشیده! از تنگه بابالمندب تا ساحل مدیترانه، آنکه دارد مهرههای شطرنج جنگ با دشمن را درست و ماهرانه جابهجا میکند، سرهنگ ارتشی و سردار سپاهی ماست! اگر فرجام برجام، جز این نیست که ما باید برای تامین تسلیحات نظامی خود، مورد به مورد از دشمن، اجازه بگیریم، بعضیها حد سخن را نگه دارند و بیهوده لاف نزنند که توافق فلان، جایگاه جمهوری اسلامی را مرتفع کرده! این جایگاه اگر مرتفع نبود، اساسا و اصولا شیطان بزرگ، منت ما را نمیکشید برای مذاکره! حضرات، آه از نهاد این جایگاه بلند نکنند، الباقی سخنانشان پیشکش! بعضی چه بیخود، دلواپس جایگاه جمهوری اسلامی شدهاند! جنگ با لعین داعشی، آن هم بیجلیقه ضدگلوله، چنان جایگاه فرزندان دلاور خمینی و خامنهای را نزد جهانیان مرتفع کرده که حتی سران ذاتا بیادب کاخ سفید هم، هنگام سخن گفتن درباره «ژنرال سلیمانی» مبادی آداب میشوند و معترف به حقیقت! در اینجا اعلام میکنم اگر کسی بخواهد به جایگاه رفیع جمهوری اسلامی در دنیا خدشه وارد کند با صحیفه نور روحالله طرف است! هر توافقی اما به شرط آنکه هزار جور نشود تفسیرش کرد، به شرط آنکه باب میل دشمن نباشد، به شرط آنکه همه تحریمها را در همان روز اجرای توافق لغو کند و به شرط آنکه گزینههای فشار علیه ملت ایران را برای رئیسجمهور بعدی کاخ سفید، تضمین نکند، البته آزاد و بلامانع است! اینک رونمایی میکنم از چهارمین پیشنهاد خود به مجلس محترم شورای اسلامی، در عرض یک ماه اخیر! چنین توافقی را با سر قبول کن! جناب آقای روحانی! دلواپسی ممنوع! لب را هنر خنده بیاموز...
************************************