پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ جنگ نرم که در پي از پاي درآوردن انديشه و تفکر جامعه هدف مي باشد تا حلقههاي فکري و فرهنگي آن را سست کند و با بمباران خبري و تبليغاتي در نظام سياسي اجتماعي حاکم تزلزل و بيثباتي تزريق کند از جمله مباحثي است که از دير زمان،در دنيا شکل گرفته است. اين موضوع ،عليه ايران از گستره و عملکرد وسيعي برخوردار مي باشد چرا که دشمنان قسم خورده اين آب وخاک که دست پليدشان از منابع اين مملکت بريده شده است مي خواهند جامعه ما را به بن بست کشيده تا از اين رهگذر به اهداف شوم خود دست يابند.
تعريف جنگ نرم ازنگاه مقام معظم رهبري:
در جنگ رواني و آنچه كه امروز به او جنگ نرم گفته ميشود در دنيا ، دشمن به سراغ سنگ رهاي معنوي مي آيد كه آنها را منهدم كند. به سراغ ايمان ها ، معرفت ها ، عزم ها ، پايه ها و اركان اساسي يك نظام و يك كشور، دشمن به سراغ اينها مي آيد كه اين ها را منهدم بكند و نقاط قوت را در تبليغات خود به نقاط ضعف تبديل كند، فرصت هاي يك نظام را به تهديد تبديل كند.اين كارهايى است كه دارند مي كنند؛ در اين كار تجربه هم دارند، تلاش هم زياد دارند مي كنند، ابزار فراوانى هم در اختيارشان هست. بايد ابعاد دشمن و ابعاد دشمنى را بدانيم تا بتوانيم بر او فائق بيائيم. البته ما مدد الهى داريم، كمك غيبى داريم بدون شك؛ اين را انسان دارد مشاهده مي كند؛ لكن ما مادامى كه هوشيارانه، آگاهانه در ميدان نباشيم، تدبير لازم را به كار نبريم، كمك الهى به سراغ ما نخواهد آمد.( 1388/7/2 بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري).
شگردهاي جنگ نرم
مقام معظم رهبري فرمودند: «اين كه ما بتوانيم طرح كلي دشمن را در مورد خودمان بدانيم، بخشي از توان دفاعي ماست؛ به اين مسأله توجه داشته باشيد. ندانستن اينكه دشمن چه در سر دارد و چه مي خواهد بكند، غفلتي است.كه ممكن است ما را از امكان برخورد و دفاع محروم كند؛ ما بايد اين را كاملاً بدانيم(1382 /2 /22)
الف) شگردهاي اجتماعي
1- الگوسازي هاي فرهنگي و اجتماعي
نقش الگوها در جهت دهي به زندگي فرهنگي و اجتماعي جوانان و نوجوانان بر كسي پوشيده نيست. يكي از شگردهاي غربيان براي تسخير ذهن و جان جوانان، معرفي الگوهاي متناسب با فرهنگ غرب است. الگوي ورزشكاران، ورزشكاران غربي معرفي مي شود. الگوي هنرمندان، هنرمندان هاليوودي معرفي مي شوند. با اين كار درحقيقت ناخودآگاه آليناسيون فرهنگي و ارزشي رخ مي دهد. الگوي زندگي يك جوان مسلمان شيعه، يك غربي ليبرال بي دين معرفي مي شود و تمام آرزوي اين جوان آن است كه مثل فلان هنرپيشة هاليوودي راه برود و حرفبزند و رفتار كند!
2- تغيير در سبك زندگي
فرماندهان جنگ نرم براي تغيير باورها و ارزش هاي جامعه هدف، سعي مي كنند از راه دگرگون كردن شيوة زندگي افراد وارد شوند. تغيير در نوع پوشش، آرايش، (گرايش عجيب به آرايش هاي آشكار از سوي زنان در ايران نشان ازتغيير در سبك زندگي است) ، طرز خوراك و نوع معماري و مدها و مدل هاي مختلف، زمينة تغيير در باورها وارزش هاي افراد را هم فراهم مي كنند. هر چند پذيرش اين نوع تغييرات خود به يك معني معلول تغيير در باورها و ارزش ها و ذهنيت ها هم هست. به تعبير دقيق تر رابطة تأثير متقابل دارند. ابزارهاي رسانه اي و اطلاع رساني و تبليغي و ابزارهاي مكتوب و تصويري همگي براي تغيير در سبك زندگي در خدمت گرفته مي شوند. و به صورت آرام و غير مستقيم اهداف پشت پرده را عملياتي مي كنند.
3- ترويج قوميت گرايي
تخريب وحدت ملي و از بين بردن و يا تضعيف همبستگي اجتماعي از شگردهاي دشمنان در جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي است. به ويژه ناآرامي هاي قومي و نژادي و مذهبي را فراهم كنند. به عنوان مثال، كردها را بين كشورهاي سوريه، تركيه، عراق و ايران تقسيم كردند. و يا در لبنان قدرت سياسي را به صورتي ناهمگون ميان اقوام و مذاهب مختلف تقسيم كردند كه همواره زمينة تفرقه افكني و ايجاد اختلاف را داشته باشند. يكي از مسؤولين امنيتي آمريكا (لدين) تأكيد مي كند كه مهمترين محور و مورد مصرف بودجة جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي بايد كمك به گسترش فدراليسم قومي در ايران باشد.
4- بهره برداري از آسيب هاي اجتماعي
يكي از مهمترين زمينه هاي موفقيت جنگ نرم دشمنان عليه جمهوري اسلامي، برجسته كردن آسيب ها و نقاط آسيب خيز جامعه است: وجود مشكلات اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي همگي بيشترين كمك را به دشمنان در جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي مي كند. حتي سوء استفاده يك مقام مسؤول از مقام خود و برخورد نامناسب يك كارمند جزء با ارباب رجوع مي توانند به سهم و اندازة خود در خدمت اهداف دشمنان نظام در جنگ نرم عليه كشور تلقي شوند. فسادهاي اداري و مشكلات شهري و ترافيكي و تأخير در خدمت رساني به مردم و رشوه گرفتن يك مأمور دولتي همگي زمينه هاي روحي و رواني براي فعاليت هاي نرم دشمنان عليه كشور را فراهم مي كنند.
ب) شگردهاي فرهنگي
1- تخريب هدفمند فرهنگ و هويت اسلامي
استعمارگران از ابتداي مواجهه شان با عالم اسلام متوجه شدند تا زماني كه قرآن و معارف قرآني بر قلب هاي مسلمانان حكومت كند، جايي براي غرب و فرهنگ غرب در عالم اسلام نيست.گروهي از كشيش هاي مذهبي آمريكا كه در سال 1835 ميلادي ( 1214 ش) به رهبري شخصي به نام جان كينز به ايران آمدند در جملة پاياني گزارش مكتوبي كه به عنوان حاصل مطالعات خود در ايران براي آمريكا فرستادند نوشتند:« بايد اسلام و محمدگرايي در ايران، با درخشش فزايندة فرهنگ و تمدن غرب، به آرامي و بدون خطر، كم رنگ و بي فروغ گردد.»
يكي از شگردهاي جنگ نرم اين است كه هويت اسلامي وفرهنگ اسلامي ما را به صورتي هنرمندانه و در بسياري موارد نامحسوس، ازميان بردارند. ياخرد و ناچيز جلوه دهند. آنرا عامل عقب ماندگي و ايزوله شدن معرفي كنند.
اگر جهان بيني و نظام ارزشي يك جامعه دسخوش تحول و دگرگوني شود، در آنصورت آداب و رسوم و اخلاقيات و شيوة زندگي آنها نيز دگرگون خواهد شد. خيلي روشن است كه با يك جهان بيني اومانيستي وليبراليستي و سكولاريستي نمي توان آداب و رسوم و شيوة زندگي اسلامي را حفظ كرد.
2- سخن گفتن از اصول متعالي انساني
يكي از شگردهاي جنگ نرم اين است كه مهاجمان هرگز خود را مخالف قانون و عدالت و مردم معرفي نمي كند. بلكه دائماً حاكمان وقت را متهم به بي قانوني و ظلم و مردم ستيزي مي كنند. آنان همواره از اصول متعالي انساني دم مي زنند. از صلح و عدالت و آزادي و امنيت سخن مي گويند، شعارهايي كه همواره و همه جا خواسته همگان بوده است. در حالي از قانو نگرايي و امنيت و صلح و آزادي و عدالت سخن مي گويند كه مرتكب بدترين قانون شكني ها مي شوند. و در حالي خود را مدافع اصول اخلاقي معرفي مي كنند كه خود بدترين بي اخلاقي ها را مرتكب مي شوند.
3- آموزش و پرورش مهر ه هاي اثرگذار
يكي از شگردهاي جنگ نرم آموزش و پرورش مزدوراني است كه منافع غرب و اهداف آن را در جهان اسلام دنبال كنند. استعمارگران مدرن در زمينة تربيت روزنامه نگار و وبلاگ نويس و نويسنده و هنرمند و فيلم ساز و امثال آن، سرمايه گذاري هاي هنگفتي در جهان اسلام كرده اند. با استفاده از بورس هاي تحصيلي و برگزاري دوره هاي كوتاه مدت آموزشي و دعوت به سمينارهاي به ظاهر علمي سعي مي كنند مهره هاي خود را شناسايي كرده و هدفمند بچينند. کميتة خطر جاري آمريکا در گزارشي اعلام مي کند:« دعوت فعالان جوان ايراني به خارج براي شركت در سيمنارهاي كوچك، اقدام مهمي است. اين كار در صربستان، فيليپين، اندونزي، و شيلي وكشورهاي ديگر جواب داده است. اين افراد بايد از سوي مقامات آمريكايي انتخاب شوند نه نهادهاي ايراني.»
4- توجه به شركاي بالقوة ليبراليسم در جهان اسلام
ايجاد شبكه هاي مسلمانان ميانه رو: سه گروه در عالم اسلام هستند كه مي توان آنها را شركاي بالقوة آمريكا ناميد. « مسلمانان ميانه رو» از جمله صوفي ها و« مسلمانان ليبرال » و « معتقدان به جدايي دين از سياست».
معتقدان به جدايي دين از سياست در جهان مسلمانان در سه طبقه جا ميگيرند: «معتقدان به جدايي دين از سياست ليبرال اقتدارگرا » ،« ضد روحانيون » و «معتقدان به جدايي دين از سياست». جامعه هدف هم شامل موارد زير مي باشد:
دانشگاه هاي مسلمان سكولار و ليبرال
روحانيون ميانه رو جوان
فعالان اجتماعي
گروه هاي زنان
روزنامه نگاران، نويسندگان و آدمهاي روشن بيان
ج) شگردهاي ديني
1- شبهه پراكني هاي مذهبي و اعتقادي
مبارزة علني با اسلام و تشيع و شبهه پراكني هاي شيطاني عليه تشيع هميشه بوده است و هيچ زماني هم متوقف نشده است هر چند در روزگار حاضر هم از نظر حجم و هم از نظر سطوح مخاطبان و جامعة هدف شبهه پراكنان قابل مقايسه با دوران گذشته نيست. اما حقيقت اين است كه همانطور كه تاريخ تشيع نشان داده است اينگونه شبهات هيچ خللي جدي به مذهب شيعه و دين اسلام وارد نكرده اند.
2- فرقه سازي هاي اسلامي
وهابيت (در عربستان)، بهائيت (در ايران و مصر) ، طالبانيسم (در پاكستان و افغانستان)، سلفي گري (در جهان اهل سنت) ، فرقه سازي در ايران به دليل هشياري مراجع و روحانيت آگاه به جايي نرسيد؛ اما در كشورهاي ديگر موفقيت آميز بود.
3- دين سازي
يكي از شگردهاي مبارزه با اسلام ايجاد رقباي ديني و معنوي براي آن است. به همين دليل در دوران اخير حجم عظيمي از اديان و مذاهب نوظهور را در مقابل اسلام پديد آورده اند و با تمام توان در همة كشورهاي دنيا به تبليغ آنها مي پردازند و متأسفانه در اين جهت موفقيت هاي زيادي هم به دست آورده اند و در اين زمينه لازم است آگاه باشيم. نكتة حايز اهميت در اين معنويت هاي نوظهور آن است كه اينان به صورت شبكه اي فعاليت مي كنند و همگي آنان در خدمت اهداف و مباني مدرنيته و ليبرال دموكراسي هستند. همة مباني آنها را به خوبي مي توان در معنويت هايي چون معنويت دالايي لاما، سا يبابا، اوشو، اكنكار، پائلو كوئليو و امثال آنها ديد. زمينه هاي انديشه اي گرايش به اين نوع اديان و معنويت ها در دهة هفتاد و با تضعيف فقه و شريعت از سوي برخي به اصطلاح روشنفكران ديني فراهم شد. گرايش به تصوف و دراويش و معنويت هاي نوظهور بر اين بستر روييدند.
4- ترويج اسلام ميانه رو يا اسلام آمريكايي
در مقدمة كتاب ساخت شبكه هاي مسلمان ميانه رو آمده است:« براي هدفي كه اين كتاب دنبال مي كند مسلمانان ميانه رو كساني هستند كه در ابعاد كليدي فرهنگ دموكراتيك اشتراك نظر دارند. اين ابعاد عبارت است از حمايت از دموكراسي، و حقوق بشر به رسميت شناخته شده در سطح بين الملل، (شامل برابري نژادي و آزادي دين)، محترم شمردن تكثر، پذيرش منابع قانوني غيربخشي، و مخالفت با تروريسم و ديگر اشكال غيرقانوني خشونت.»
همچنين در فصل پنجم کتاب مذکور آمده است:« يك فلسفه سياسي چه از منابع غربي گرفته شود و چه از قرآن براي اينكه دموكراتيك تلقي شود بايد بدون قيد و شرط از كثر تگرايي و حقوق بشر شناخته شده در سطح بي نالملل حمايت كند.»
د) شگردهاي سياسي
1- ايجاد نافرماني مدني
در گزارش کميتة خطر جاري ايالات متحده اعلام شده است که :« دامن زدن به نافرماني مدني در تشكل هاي دانشجويي و نهادهاي غير دولتي و صنفي از ابزارهاي مهم فشار بر ايران است.»
جين شارپ در كتاب از ديكتاتوري تا دموكراسي 198 دستورالعمل براي مبارزة خشونت پرهيز و ايجاد و تقويت نافرماني مدني در كشورهاي هدف بيان مي كند. افزون بر اين در سالهاي اخير كتابهايي هم از سوي برخي مراكز ترجمه و منتشر شد كه به تبيين و آموزش چگونگي نافرماني مدني مي پردازند. مثل كتاب «مهاتما گاندي و مارتين لوتر كينگ» نوشته مري كينگ، ترجمه شهرام نقش تبريزي، تهران، نشرني. و يا کتاب« قدرت: مبارزة عاري از خشونت » نوشته رامين جهانبگلو، ترجمه هادي اسماعيلو وکتاب «گاندي و ريشه هاي فلسفي عدم خشونت .» ، چاپ اول 1379 و چاپ چهارم 1388 ، تهران، نشر ني.
2- حمايت از گرو هها و افراد معترض
يكي از دكترين هاي جنگ نرم غرب عليه ايران، تقويت گرو ه هاي معارض و معترض در جمهوري اسلامي است و لذا مي بينيم كه علناً بودجه هاي هنگفتي را نيز براي كمك به آنها اختصاص مي دهند و از اعلام آن نيز هيچ ابايي ندارند. « استراتژي چندجانبة اعمال فشارهاي مدني.» يكي از استراتژي هاي غرب عليه جمهوري اسلامي است. كه يكي از اركان اين استراتژي حمايت هاي رسانه اي و قانوني و مالي از گروههاي معارض و معترض در ايران است.
3- مأيوس و نا اميد كردن مردم
يكي از شگردهاي دشمنان در جنگ نرم، پراكندن يأس و نااميدي در سطح جامعه است. نااميدي از حاكمان و نااميدي از اصلاح امور، و استفاده از اين فضا براي تضعيف اركان و پايه هاي حكومت ديني.
تلاش زيادي در ناكارآمد جلوه دادن نظام اسلامي مي كنند. بدون ترديد يكي از محوري ترين فعاليت ها عليه جمهوري اسلامي، ناكارآمد جلوه دادن آن در ميان مردم است. در كنار ناكارآمد جلوه دادن نظام اسلامي و مردم سالاري ديني، به طرح و تقويت انديشه هاي ليبراليستي و يگانه راه سعادت و رفاه تلقي كردن آنها م يپردازند.
4- تأسيس و تقويت سازمان هاي مردم نهاد
در جهان اسلام و ايران مردم احساس تنفر شديد نسبت به امريكا و سياست هاي امريكا دارند در نتيجه طرفداران امريكا نيز جايگاه چنداني در ميان مردم ندارند. به همين دليل يكي از معضلات امريكا اين است كه مدافعان او در صورت اثبات دريافت كمك از سوي امريكا جايگاه خود را از دست خواهند داد. امريكا براي حل اين معضل به تأسيس و تكثير سازمان هاي اجتماعي مردم نهاد، در داخل كشورهاي اسلامي و همچنين در خود غرب روي آورده است. تأسيس سازمان هايي به اسم سازمان هاي مردمي و خيريه و سازمان هاي بين المللي كه صرفاً پوششي است براي كمك به حاميان او در كشورهاي اسلامي. مايكل لدين در اين زمينه مي گويد:« تغيير از درون تنها راه مقابله با نظام ايران است و تنها ابزار آن حمايت از NGO ها مي باشد. كه به كمك آنها مي توان ميليون ها نفر را در برابر حاكمان ايران قرار داد.
5- ايجاد خدشه در مباني مشروعيت حكومت اسلامي
تا مقبوليت مردمي حكومت ديني پا بر جا باشد، فرمول جنگ نرم در عرصة سياسي، نه تنها كاربردي نخواهد داشت كه نتيجة عكس مي دهد. به همين دليل تئوريسين هاي جنگ نرم تلاش مي كنند اين ارتباط وثيق اعتقادي را از طريق ايجاد شبهه در مشروعيت ديني نظام اسلامي و عرفي و عادي جلوه دادن حكومت ديني، سست كرده و از ميان بردارند. آنان سعي مي كنند زمينة اعتقادي و ديني حكومت را از بين ببرند و در نتيجه ارتباط ايماني و عميق ميان مردم و رهبري را به ارتباطي طبيعي و عادي تبديل كنند.
و) شگردهاي اقتصادي
1- ايجاد نابساماني هاي اقتصادي
در حال حاضر 82 درصد سرماية جهان، 95 درصد فناوري و تكنولوژي جهان و 91 درصد صنعت جهاني در اختيار 17 درصد از جمعيت جهان است كه عمدتاً در هشت كشور صنعتي هستند. 83 درصد جمعيت جهان، فقط 18 درصد ثروت موجود در كرة زمين و 9 درصد صنعت و 5 درصد تكنولوژي و علم جهان را در اختيار دارد.
از طريق ساختار هاي بين المللي اقتصاد و انحصاري كردن تجارت جهاني، سعي مي كنند اقتصاد هاي محلي و بومي را ناكارآمد كنند و اجازة فعاليت مستقل به هيچ كشوري بر اساس الگوهاي بومي خودش نمي دهند. اينان مي كوشند همة كشورها بر اساس برنامه هاي آنان حركت كنند و برنامه هاي اقتصادي خود را بر اساس برنامه هاي تنظيم شده از سوي بانك جهاني و سازمان هاي بين المللي طراحي نمايند.
طبيعتاً وقتي نبض اقتصادي جهان در اختيار هشت كشور صنعتي باشد، اينان مي توانند بدون نياز به قطعنامه هاي شوراي امنيتي سازمان ملل هر كشور مخالفي را به هر انگيزه اي تحت فشار شديد اقتصادي قراردهند و او را تسليم خواسته هاي خود نمايند. هم اكنون شاهد هستيم كه از اين حربه عليه كشور ما استفاده مي كنند. ازسال 2007 ميلادي بر خي از مؤسسات مالي و بانكي كشور، بانك هايي همچون بانك ملي، ملت، صادرات و سپه، مورد تحريم يك جانبة امريكا قرار گرفتند.
كار ديگري كه استعمارگران انجام مي دهند نابسامان وانمودكردن اوضاع اقتصادي و اجتماعي كشورهاي مورد هجوم است تا ريسك سرمايه گذاري هاي خارجي را در آن كشورها به شدت بالا ببرند. فعاليت هاي اقتصادي در آنها را نا امن جلوه دهند.
2- جلوگيري از رشد اقتصادي: تك محصولي كردن توليدات
بانك جهاني تحت نظارت قدرت هاي بزرگ و مستكبران و استعمارگران به گونه اي برنامه ريزي كرد كه اقتصاد كشورهاي ديگر، غير از كشورهاي صنعتي و پيشرفته را به اقتصادي تك محصولي تبديل كند. اصولاً گره زدن اقتصاد كشورهاي جهان سوم به اقتصاد كشورهاي بزرگ و استعمارگر از اهداف اصلي و سياست هاي كلان اقتصادي آنان است. به همين دليل تلاش مي كنند از روابط اقتصادي منطقه اي و خارج از سيستم هاي جهاني در ميان كشورهاي هم افق جلوگيري نمايند. به عنوان مثال، روابط اقتصادي كشورهاي عرب(22 كشور عضو اتحادية عرب )با يكديگر روز به روز كاسته مي شود؛ اما مبادلات تجاري آنان با كشورهاي صنعتي به ويژه كشورهاي غربي روز به روز افزايش مي يابد. حتي در مورد ايران نيز وضع به همين منوال است. البته حجم مبادلات تجاري ميان ايران و امارات بالا است اما امارات در حقيقت نقش دلالي در صادرات كالاهاي كشورهاي غربي و صنعتي را ايفا مي كند. به تعبير ديگر، مركز منطقه اي توزيع كالاهاي غربي است.