صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۸۴۰۷۶

یادداشت روزنامه‌ها2 آذر

روزنامه کیهان **

میز منفجره در جنگ یمن/ سعدالله زارعی

«جنگ تبدیل به یک ماجراجویی بزرگ برای عربستان شده است و نتیجه‌ای جز ویرانی برای یمن و شکست برای عربستان نخواهد داشت.» این جمعبندی چند روز پیش پایگاه تحلیلی خبری «المانیتور» از وضع جاری جنگ در یمن است کما اینکه رادیو سازمان سیا- فردا- دو روز پیش به نقل از فعالان حقوق بشری یمن گفت تاکنون 23 هزار شهروند یمنی - طی 8 ماه گذشته - بر اثر حملات ائتلاف غربی، کشته و مجروح شده‌اند در عین حال مجله «اشپیگل» هفته پیش طی تحلیلی نوشت در حالی که عربستان به دو هدف اعلام شده شامل بازپس‌گیری صنعا از انصارالله و بازگرداندن دولت منصور هادی به یمن نرسیده است ناگزیر به استفاده از نیروهای سودانی شده که پیش از این به دلیل ارتکاب جنایت جنگی در «دارفور» متهم بوده‌اند.

تصویر جنگ یمن در رسانه‌های غربی و طبعا در میان مقامات غرب از ناامیدی آنان از پیروزی عربستان در جنگ حکایت می‌کند. اعمال فشار آمریکا و اروپا بر رژیم عربستان برای خروج از وضع فعلی و رسیدن به چارچوبی که در آن ضمن رفع نگرانی‌های غرب از قدرت گرفتن نیروهای انصارالله در یمن، به جنگ نظامی خاتمه دهد، نشان می‌دهد روند کنونی جنگ یمن به هیچ‌وجه مطلوب غربی‌ها و به خصوص آمریکایی‌ها نیست.

در این بین غرب و عربستان در تاکتیک‌ دچار اختلاف‌نظر اساسی می‌باشند. عربستان معتقد است مذاکره با جنبش انصارالله در شرایطی که به اندازه کافی اقتدار دارد منجر به پذیرفتن فهرستی از خواسته‌های این گروه می‌شود که در رأس آن پایان یافتن جنگ و رفع محاصره خواهد بود و این در حالی است که اگر فشار جنگ و محاصره از روی مردم یمن و جنبش انصارالله برداشته شود و در عین حال سلاح در دست انصار باقی بماند به معنای بی‌نتیجه بودن کامل جنگ است عربستان به شدت از پذیرش آتش‌بس پیش از آنکه به یک نتیجه تا حدی قابل قبول برسد، اجتناب می‌کند. اما غرب و به خصوص آمریکا معتقد است اگر قرار بود از طریق تهاجم نظامی، اتفاق قابل قبولی در یمن بیفتد باید در این 8 ماه که انواعی از تهاجمات هوایی، دریایی و زمینی علیه یمن بکار گرفته شده است، می‌افتاد. آمریکایی‌ها با نگاه به صحنه عملیاتی معتقدند وقتی عربستان نتوانسته از پیروزی‌های خود در جنوب برای تضعیف انصارالله استفاده کند و عملا مدیریت جنوب به دست القاعده و حراک‌ جنوبی افتاده است، چه شانسی برای تغییر صحنه طی یک تا دو ماه آینده دارد. از نظر آمریکا وقت آن فرا رسیده است تا سرنوشت بحران عربستان به گفت‌وگوهای سیاسی سپرده شود و با استفاده از ساز و کارهای حقوقی و سیاسی، حرکت انصارالله مهار گردد. هیلاری کلینتون که به نوعی مواضع آمریکا را در بحران یمن بازگو کرده است، می‌گوید: «عربستان همه منابع خود را علیه حوثی‌ها در یمن و ایران به عنوان حامی حوثی‌ها متمرکز کرده است. حرف من به آنها این است که اگر ایران را رها کنیم، نفوذ آن در حوزه عربی گسترده‌تر می‌شود اما چگونه می‌توانیم ایران را تضعیف کنیم؟»

در واقع اختلاف‌نظر عربستان و غرب بر سر اصل موضوع مهار انصارالله نیست بلکه مهار انصارالله یک امر مشترک مفروض است. اختلاف آنان در این است که 8 ماه جنگ برای اثبات اینکه می‌توان با بمباران به نتیجه رسید، کافی است یا نه؟ عربستان می‌گوید کافی نیست و آمریکا می‌گوید کافی است. آمریکایی‌ها معتقدند اگر انصارالله به مذاکره‌ای تن دهد که مبنای آن قطعنامه 2216 باشد می‌توان در یک دوره یک تا دو ساله آن را خلع سلاح کرد و زمین را از دست آنان گرفت. غرب این را شدنی و عربستان این را ناشدنی می‌داند. از منظر غرب، ادامه حیات انصارالله در یمن به حمایت ایران وابسته است و ما می‌توانیم با اعتراف به نقش موثر ایران در پرونده یمن، آن را در مذاکراتی شریک کنیم که انتهای آن خلع‌سلاح و خلع‌الارض انصارالله باشد. از منظر آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، ایران روند مذاکره پیرامون مسائل منطقه‌ای را پذیرفته و این اولین گام در حل پرونده یمن مطابق با الگوی غرب است و در این مسیر انصارالله ناچار است پای میز مذاکره بیاید و اندک اندک به خلع سلاح و تسلیم شهرها تن دهد در این صورت، انصار به شدت ضعیف شده و قادر به مزاحمت برای عربستان و دیگران نیست. در منظر رژیم سعودی، خطر انصارالله برای عربستان تا زمانی که خلع سلاح نشود ولو آنکه شهرها را تحویل دهد، برطرف نمی‌شود. از این رو یکی از مقامات انگلیسی حدود یک ماه پیش به یک مقام وزارت‌خارجه ایران گفته بود: «عربستان نگران موشک‌های انصارالله‌ است و برای پایان دادن به جنگ یک تضمین قابل قبول می‌خواهد» اشاره این مقام انگلیسی به این نکته است که مهمترین نگرانی عربستان تسلط انصارالله بر پایتخت و یا چند مرکز استان نیست بلکه آنچه نگرانی اصلی سعودی را تشکیل می‌دهد، سلاح‌های انصارالله است.

اختلاف نظر کنونی آمریکا و عربستان که چندی است به عرصه‌های رسانه‌ها کشیده شده و به کنایه‌زنی مقامات غرب علیه عربستان انجامیده، نباید ما را به اشتباه اندازد و گمان کنیم که موضع ما و غرب در این جنگ یکی است و هر دو روی پایان دادن به تجاوز عربستان به یمن توافق داریم. واقعیت این است که همین حالا که غربی‌ها در اشپیگل می‌نویسند «عربستان جنگ را با دسته چک اداره می‌کند»، از جنگنده‌های سعودی در هوا پشتیبانی می‌کنند هنوز هم مثل روزها و هفته‌های اول جنگ هواپیماهای لجستیکی آمریکایی در آسمان صنعا به جنگنده‌های سعودی سوخت و بمب می‌رسانند. هنوز هم هواپیماهای عربستانی از ناوهای غول‌پیکر آمریکایی در خلیج عدن برای حمله پرواز علیه مردم یمن استفاده می‌نمایند پس غرب علیرغم آنکه به نتیجه رسیدن این جنگ امید ندارد اما اندکی هم در حمایت از سعودی فروگذاری نمی‌کند. نکته دیگر این است که براساس نقشه غرب جنگ بی‌نتیجه هوایی باید متوقف شود ولی محاصره دریایی و هوایی - براساس قطعنامه 2216- باید استمرار یابد و از سوی دیگر جنگ علیه انصارالله در روی زمین و از طریق «مزدوران» باید استمرار داشته باشد. پس طرح غرب این نیست که جنگ متوقف شود و یا مردم مظلوم یمن مجالی برای تنفس پیدا نمایند. در واقع نتیجه این طرح این است که متجاوز که از تجاوز نظامی و حمله مستقیم طرفی نبسته، از جنگ مستقیم رها می‌شود ولی حریف آن که مردم مظلوم یمن هستند کماکان در شرایط جنگی بسر خواهند برد. در این میان میز مذاکره بعنوان یک جزء مکمل محاصره و درگیری داخلی به ضرر انصارالله عمل می‌کند و حضور انصارالله در این مذاکرات یا حضور فرضی ایران در این مذاکرات تعهداتی را برای انصار و ایران در پی می‌آورد و به نوعی کامل کننده نقشه آمریکا خواهد بود.

آمریکایی‌ها معتقدند، بحران یمن با پایان حمله هوایی عربستان علیه این کشور به پایان نمی‌رسد و در چند وجه استمرار پیدا می‌کند یک وجه آن این است که القاعده که تا پیش از جنگ عربستان علیه یمن، بشدت ضعیف بود و بارها از انصارالله شکست خورده بود، هم‌اینک دو استان حساس عدن و حضرموت را در اختیار دارد و یک هماورد قوی برای انصارالله به حساب می‌آید. یک وجه دیگر، آن است که «حراک جنوبی» که تا پیش از جنگ از یک سو قدرت مهمی به حساب نمی‌آمد و از سوی دیگر به انصارالله تا حد زیادی نزدیک بود، هم‌اینک به یک بازیگر فعال امنیتی تبدیل شده و با انصارالله هم در مقطع تصرف عدن درگیر شده و به یک محور مزاحم انصار تبدیل گردیده است. یک وجه دیگر قوت گرفتن نیروهای منصور هادی است که پیش از جنگ وجود خارجی نداشتند. از نظر آمریکا بعد از پایان جنگ انصارالله ناگزیر به درگیری در سه جبهه داخلی است و بشدت ضعیف خواهد شد. وقتی تجاوز عربستان قطع شود و انصار در صحنه داخلی درگیر بحران باشد، ناگزیر به دنبال محمل‌های حقوقی خواهد رفت که مهمترین آنها، سازمان ملل و کشورهای عرب متحد آمریکا- مثلا عمان- خواهد بود. از نظر آمریکایی‌ها، توسل روز افزون انصارالله به نماینده دبیرکل سازمان ملل و ابتکار آن پس از جنگ و مراجعه به عمان و یا هر کشور دیگر عرب، آرام آرام به آنکادره و کانالیزه شدن انصارالله منجر شده و آن را از شکل و فرم یک «جنبش انقلابی» خارج می‌نماید. خروج از چنین هویتی (position) خواه‌ناخواه آن را از یک گروه معارض به یک گروه قانونی تبدیل می‌کند که از نظر آمریکایی‌ها، این مساوی است با پذیرش خلع سلاح و تبدیل شدن به یک گروه مدنی. از سوی دیگر آمریکایی‌ها معتقدند دمکراتیزه شدن انصارالله به پایگاه مردمی آن بشدت آسیب وارد کرده و به مرور آن را از تاثیر می‌اندازد.

اما واقعیت این است که ورای اختلافات عربستان و آمریکا درباره نحوه مهار انصارالله، این جنبش انقلابی یک جنبش پخته و با تجربه است ضمن آنکه ایران بعنوان مهمترین متحد منطقه‌ای انصارالله بی‌تجربه نیست. شرکت در گفت‌وگویی سیاسی هم الزاما به معنای پذیرش دستور کار طرف مقابل نیست. انصارالله می‌گوید اولین نتایج گفت‌وگوها باید آتش‌بس و رفع محاصره باشد و دومین نتایج باید رسیدن به یک توافق یمنی یمنی برای شکل‌دهی به دولت و حل و فصل اختلافات باشد.

برخلاف تصور آمریکایی‌ها، انصارالله روی طرح 7 ماده‌ای خود که در مسقط به ولدشیخ نماینده دبیرکل سازمان ملل داده، تاکید دارد و تنها بحث درباره قطعنامه 2216 را پذیرفته‌ نه اینکه آن را به رسمیت شناخته است. انصارالله معتقد است بحث درباره سلاح انصارالله باید به زمانی سپرده شود که قانون اساسی یمن با اکثریت آراء مردم تصویب شده و بر اساس آن دولتی شکل گرفته باشد کما اینکه تحویل ادارات دولتی در صنعا و سایر مراکز استانها نیز مستلزم شکل‌گیری دولت قانونی است. بنابراین کاملا واضح است که انصار حاضر نیست در چارچوب یک طرح آمریکایی به مذاکره بپردازد. اما در عین حال واقعیت این است که میز مذاکره بسیار لغزنده است بخصوص زمانی که یک طرف آن سازمان ملل و نماینده آن بر قطعنامه‌ای تاکید دارند که دربردارنده منافع و اغراض دشمنان انصارالله است.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

نقش جمهوری اسلامی ایران در قلمرو امنیت انرژی جهان

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اجلاس سران کشورهای صادر کننده گاز قرار است امروز با حضور سران 9 کشور ومقامات ارشد سایر کشورهای عضو در تهران تشکیل شود. نشست‌های مقدماتی وزیران طی 2 روز گذشته در تهران، دستور کار و متن پیشنهادی قطعنامه پایانی اجلاس سران را بررسی و تصویب کرده است تا پس از تایید نهائی سران منتشر می‌شود.

تشکیل این اجلاس در سطح سران کشورهای عضو مجمع کشورهای صادر کننده گاز از جهات مختلف دارای اهمیت است و پیامدهای روشنی را مدنظر دارد. نخست آنکه گاز به عنوان پاک‌ترین سوخت حاضر در جهان از اهمیت و جایگاه خاصی در قلمرو مصرف انرژی به خود اختصاص داده ولی نوسانات شدید قیمت باعث بی‌ثباتی نسبی در سیاست گذاری‌ها نزد کشورهای تولید کننده و مصرف کننده شده و همین امر باعث اختلال در چشم انداز ترسیمی برای آینده تولید و مصرف گاز در جهان گردیده است. عوامل سیاسی در بسیاری از موارد، موثرتر و برنده‌تر از عوامل اقتصادی، امنیتی و فنی، بر سیاست‌ها و برنامه‌های کشورها اعم از تولید کننده و مصرف کننده و حتی طرف‌های سرمایه‌گذار،‌ عمل نموده و تصمیم آنها را دچار تغییرات بنیادی کرده است. این پدیده را در سرنوشت و مسیر اجرای خط لوله باکو – جیهان، نوبوکو و خطوط لوله انتقال گاز آسیا به اروپا به خوبی شاهدیم که هنوز هم در تصمیم سازی‌ها اثرگذار است.

گاز علاوه بر اینکه پاک‌ترین سوخت حاضر جهان است، به خاطر فراوانی آن که می‌تواند برای حدود یک قرن آینده چشم انداز روشنی از تولید و مصرف را برای تمامی ذینفعان تضمین کند، یک منبع قابل اعتماد انرژی برای کشورها به ویژه برای مصارف صنعتی – تجاری محسوب می‌شود.

موضوع مهم دیگر آنکه گاز به لحاظ ماهیت فیزیکی – شیمیایی آن یک «منبع انرژی سازگار با محیط زیست» ارزیابی می‌شود که با تغییر الگوی مصرف از سایر انواع حامل‌های انرژی به گاز، می‌توان کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای را مدنظر قرار داد و یک مشکل عظیم جهانی را در مسیر قابل کنترل و مهار،‌ هدایت نمود. از این دیدگاه قرار است تصمیمات و مصوبات اجلاس سران در تهران به نشست جهانی تغییرات آب و هوائی (کاپ 21) در فرانسه مطرح و به عنوان یک دستاورد بزرگ و استراتژیک، به مثابه یک هدیه ماندگار به جامعه جهانی معرفی شود،‌ چرا که با تغییر الگوی مصرف از سایر حامل‌های انرژی به گاز، با کاهش گازهای گلخانه‌ای، در واقع در کاهش تغییرات آب و هوائی موثر خواهد بود، که معضل امروز جهان محسوب می‌شود.

همین تصمیمات کلیدی و اثرگذار می‌توانند نقش روزافزونی را برای گاز در سبد انرژی جهان تضمین کنند و به عنوان پشتوانه‌ای مطمئن، سرمایه‌گذاری‌ها در بخش گاز را توجیه نمایند و از دیدگاه اقتصادی، زیست محیطی و استراتژیک، آینده آن را ضمانت کنند. از همین دیدگاه به صرفه و صلاح جمهوری اسلامی ایران است که هم از طریق خطوط لوله و هم از طریق صدور ال ان جی، شرایطی را بوجود آورد که کشورهای بیشتری به گاز ایران و حتی گاز سایر کشورها متکی شوند و بخش قابل توجهی از نیازهای خود به انرژی مطمئن را از طریق ایران تامین نمایند.

امروزه «امنیت انرژی» برای کشورها و به ویژه قطب‌های صنعتی جهان حتی از انرژی ارزان هم اهمیت بیشتری دارد و کشورها به این مقوله به عنوان یک نیاز حیاتی می‌نگرند و حاضرند برای تحقق آن هزینه کنند ولی از صدور گاز و دریافت آن در شرایط وجود بحران در محیط پیرامونی مطمئن باشند.

خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران از این دیدگاه در موقعیت و جایگاه مناسبی قرار دارد و می‌تواند سنگ بنای امنیت انرژی دیگران را با تصمیمات و اقدامات متین و منطقی خود مستحکم سازد. ایران می‌تواند حتی برای «سواپ گاز» دیگران، مسیر امنی برای انتقال گاز کشورهائی که خود قادر به انتقال گاز به مراکز مصرف نیستند، ایجاد کند و در این زمینه نقش آفرینی کند.

از این منظر، جمهوری اسلامی ایران می‌تواند «هاب گازی منطقه‌ای» تلقی شود و کشور را از دیدگاه تامین و تضمین امنیت انرژی دیگران، در جایگاه رفیع و اطمینان بخشی قرار دهد که مورد اعتماد مصرف کنندگان انرژی در اروپا و آسیا باشد و حتی از طریق صدور ال ان جی در بازارهای دوردست و ماوراء بحاری نیز به تثبیت سهمی از تامین انرژی آنها بپردازد.

جای تاسف است که متاسفانه در یک دوره 8 ساله 4 طرح عظیم ال ان جی کشور عملاً در جا زد و حتی عقبگرد نمود و امروزه برای شروع بکار مجدد همان طرح‌های عظیم با مشکلات فراوانی مواجهیم ولی به هر حال برای برداشت گاز از مخازن مشترک با همسایه جنوبی از پارس جنوبی، بزرگترین سفره گازی زیرزمینی، لازم است فرصت‌های جدیدی به وجود آید و با توانی مضاعف در جهت جبران مافات عمل شود.

خوشبختانه در پرتو فضای پساتحریم، انتظار می‌رود فرصت‌های مناسبی فراهم گردد که در زمان کمتری بتوان برای جبران گذشته‌های تاسف بار 8 ساله وارد عمل شد و نتایج روشن و اطمینان بخشی را به دست آورد.

گاز با در نظرگرفتن ملاحظات زیست محیطی، یک حامل انرژی بی‌رقیب محسوب می‌شود که تحت هیچ شرایطی نه با ذغال سنگ، نه با سایر سوخت‌های فسیلی و نه سوخت‌های هسته‌ای که ملاحظات ایمنی خاص خود را دارد، قابل مقایسه نیست. حتی انرژی‌های بادی و خورشیدی هم در بهترین شرایط، فقط درصد بسیار محدودی از سبد انرژی را تشکیل می‌دهند که مشکلات انباشت و نگهداری خاص خود را دارد و هرگز قابل مقایسه با گاز نبوده و نیست.

این بدان معنی است که مراکز تصمیم گیرنده ضمن هماهنگی روزافزون با وزارت نفت و سایر ارگان‌ها و نهادهای مرتبط با این مقولات، برای درک و پذیرش اوضاع، تخصیص بودجه‌ها و با مصوبات تسهیل کننده عملکردها، زمینه‌های عملی شدن راهکارهای بهبود و ارتقاء جایگاه تولید گاز در کشور و عمدتاً با هدف «صادرات گاز» را فراهم نمایند تا «قدرت چانه‌زنی» و اعتبار جهانی کشور در قلمرو گاز و امنیت انرژی جهان مرتباً بیشتر و بیشتر شود.

***************************************

روزنامه خراسان**

جنگ تمدن ها یا فروپاشی از درون/دکتر علیرضا رضاخواه

به دنبال حملات تروریستی 13 نوامبر2015 در فرانسه، همچون یازدهم سپتامبر 2001 بسیاری از تحلیل گران و سیاستمداران غربی در اروپا و آمریکا تلاش کردند تا با بهره گیری از تئوری برخورد تمدن های ساموئل هانتینگتون، در ریشه یابی بحران بار دیگر پای جنگ تمدن ها و حمله از بیرون مرزها را پیش بکشند. مارک روبیو نامزد جمهوری خواهان برای انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا صراحتا آنچه در پاریس رخ داده را نمودی از جنگ تمدن ها خوانده و تاکید می کند، "در این جنگ یا ما برنده خواهیم شد یا آنها". جب بوش ،برادر جورج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا و یکی دیگر از نامزدهای جمهوری خواه در انتخابات پیش رو گفته است:" حملات پاریس یک اقدام سازماندهی شده برای از بین بردن تمدن غرب است"، مایک هاکابی فرماندار سابق آرکانسا و نامزد دیگر جمهوری خواهان در انتخابات نیز "عملیات تروریستی در پاریس را تهدیدی برای تمدن غرب "خوانده است. این گونه تحلیل ها محدود به آمریکایی ها نبوده و نمونه های مشابه آن را می توان در سخنان مقامات اسلواکی، مجارستان، صربستان، انگلستان و فرانسه و تحلیل های مختلف رسانه ای مشاهده کرد.

جنگ تمدن ها چیست؟

هانتینگتون در تئوری خود تمدن‌های جهان را به قسمت‌های مجزا تقسیم می‌کند که شامل تمدن آنگلو ساکسون، تمدن اسلامی، اسلاویک ، کنفسیوس، هسیپانیک، آفریقا، تمدن بودایی و هندوئیسم می‌شود. او معتقد بود نظم نوین جهانی از درون برخورد این تمدن ها حاصل خواهد شد. تئوری که در سال 1993 مطرح شد و در سال 2001 رسما به عنوان استراتژی سیاست خارجی دولت آمریکا برای حمله به عراق و افغانستان مورد استفاده قرار گرفت. اما واقعیت این است که حتی اگر بخواهیم بر اساس تفکرات ساموئل هانتینگتون هم پیش برویم. حملات تروریستی این روزها در غرب را نمی توان در چارچوب تئوری برخورد تمدن ها جای داد. برخلاف تحلیل هایی که مورد پسند رسانه های غربی است، حمله کنندگان به پاریس به خاطر رشد در کشورهای توسعه نیافته، آموزش در مدارس اسلامی و حسادت به تمدن غرب دست به حملات تروریستی نزده اند. اطلاعاتی که از عاملان حملات خونین پاریس به دست آمده نشان می‌دهد طراحان و عاملان اصلی این حملات خونین اکثرا در اروپا به دنیا آمده، در آنجا بزرگ شده و شهروند این کشورها هستند. عبدالحمید اباعود طراح عملیات های فرانسه اهل مولنبیک، محله ای در بروکسل بلژیک است، ابراهیم عبدالسلام عامل یکی از حملات انتحاری و برادرش صلاح عبدالسلام ، هر دو همچون اباعود بلژیکی هستند و در همین محله مولنبیک بزرگ شده‌اند. اسماعیل مصطفی و یکی ازهمدستانش که عامل حمله انتحاری به سالن کنسرت متال در پاریس بودند نیز فرانسوی هستند. هر چه اطلاعات بیشتری از هویت مهاجمان به دست می آید، نام شهروندان اروپایی که در این کشورها به تروریست ها پیوسته اند بیشتر و بیشتر شنیده می شود. در دو سال گذشته شهروندان بلژیکی و فرانسوی بیش از سایر کشورهای اروپایی به داعش پیوسته اند. همچنین براساس پژوهشی که مرکز امنیت ملی در دانشگاه فوردهام منتشر کرد، از 68 نفری که در ایالات متحده متهم به همکاری با داعش شده‌اند، 55 نفر، یعنی 81درصد آنها تبعۀ آمریکا هستند که از این تعداد 44نفر در آمریکا متولد شده‌ اند.

حمله از بیرون یا جنگ داخلی

در همان ساعات اولیه حملات پاریس یکی از روزنامه ‌نگاران فرانسوی نوشت "اگر عاملان حمله شهروندان فرانسوی باشند، این حمله دیگر تروریستی نیست، نوعی جنگ داخلی است، چون شهروندان فرانسوی به روی هموطنانشان اسلحه کشیدند." پس از حمله پاریس، فرانسوا اولاند رئیس جمهوری فرانسه گفت: "با هر کسی همکاری و از هر امکاناتی برای نابودی کامل داعش استفاده خواهیم کرد. قانون اساسی باید تغییر کند تا بتوان تندروها را از کشور اخراج کرد." تهدیدهای اولاند در حالی است که بسیاری از مخاطبان وی حتی پدرانشان هم در فرانسه متولد شده‌اند و جدا سازی این افراد از فرانسه و غیر فرانسوی خواندن آنها غیر ممکن است. تمدن فرانسه امروز آمیخته با تمدن کشورهایی از شمال آفریقا و مستعمرات سابق این کشور است. بسیاری از ورزشکاران، هنرمندان، دانشمندان و سیاستمداران فرانسوی آفریقایی تبار هستند، بهترین غذاهای فرانسوی غذاهایی است که متعلق به شمال آفریقاست. موسیقی، ادبیات، مد لباس و حتی مدل موی فرانسوی ها نیز تلفیقی است از ادبیات، موسیقی و نوع پوشش کشورهایی چون الجزایر، مراکش، تونس و...

شکست سیاست چند فرهنگ گرایی

برخلاف آن چه تبلیغ می شود اروپا این روزها از داخل مرزهای خود مورد هجمه قرار گرفته است. بخشی از جامعه اروپا علیه بخشی دیگر قیام کرده است. قیامی که حاصل از شکست سیاست چند فرهنگ گرایی Multi Culturalism در اروپا است. اروپا این روزها دچار بحران هویت است، بحرانی که بی توجهی به آن حوادثی چون 13 نوامبر پاریس را بازهم رقم خواهد زد. واقعیت این است که رویکردی بی طرفانه به ریشه های تروریسم در اروپا نشان می دهد روند "دیگر هراسی" در قالب اسلام ستیزی آن چیزی است که بذر نفرت، ترس و حقارت را پیش از جمعه سیاه پاریس در دل مهاجمین کاشته بود. سیستم سیاسی فرانسه بر خلاف ادعای همزیستی مسالمت آمیز و کثرت گرایی فرهنگی پروژه هضم و دفع اقلیت‌های مسلمان را در ارزش‌های لائیسیته و اومانیستی فرانسه در سر داشت، ولی در همان حال به تمام ارزش‌ها و اصول نهادینه شده در این جماعت حمله‌ور می‌شد.

فروپاشی تمدنی از درون

این جنگ جنگی نیست که در آن براساس آنچه مارک روبیو می گوید "یا ما برنده می شویم یا آنها" زیرا ما و آنها در آن قابل تفکیک نیست.شاید ساموئل هانتینگتون راست می‌گفت که جنگ تمدن‌ها نزدیک است ولی او سال‌ها بعد نظریه‌اش را با انتشار کتاب "ما چه کسی هستیم ؟" تکمیل کرد؛ او در این کتاب به چالش های هویتی آمریکا پرداخته است. هانتینگتون در کتاب اخیرش بر فروپاشی از درون یک تمدن و نه از بیرون تاکید می کند، همان چیزی که این روزها اروپا شاهد آن است.

***************************************

روزنامه ایران**

راهحل بحران سوریه/ محمد جواد ظریف

بحران سوریه با تحولات اخیر و برگزاری اجلاس وین یک و دو در مسیر جدیدی قرار گرفته و برای نخستین بار بارقه هایی کم فروغ از امید برای پایان دادن به یکی از بزرگترین تراژدی‌های انسانی دوران معاصر در حال مشاهده است. در آغاز این روند جدید توجه به برخی نکات بعنوان چارچوب نگاه جمهوری اسلامی ایران به بحران سوریه و راه‌های خروج از آن ضروری به نظر می‌رسد:

1- سیاست جمهوری اسلامی ایران در زمینه بحران سوریه از ابتدا بر سه اصل اساسی استوار بوده است: اول، احترام به خواست و اراده ملت‌ها برای تعیین سرنوشت و اصلاح و تدبیر امور خود، دوم مخالفت با مداخله خارجی برای تحمیل خواسته‌های بازیگران خارجی بر دولت و ملتی مستقل و سوم مخالفت با استفاده ابزاری از تروریسم بعنوان روش تحقق اهداف سیاسی در منازعات داخلی کشورها.

2- بر بنیان این اصول سه گانه، ایران همواره بر این باور بوده است که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد و تنها راه خروج از وضعیت فعلی راه حل سیاسی توافقی مبتنی بر گفت‌و‌گوهای درون سوری میان دولت و معارضه مخالف تروریسم است. در این جهت، توهم نتیجه بخش بودن راه حل نظامی از سوی بازیگرانی که با خریدهای گزاف تسلیحاتی دچار توهم قدرت شده‌اند می‌بایست خاتمه یافته و به این نکته بدیهی توجه شود که اگر به‌جای صرف این مبالغ گزاف برای خرید تسلیحات نظامی از شرکت‌های غربی، درصدی از آن هزینه توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان می‌شد؛ یکی از ریشه‌های اساسی تروریسم و خشونت خشکانده می‌شد.

3- طولانی شدن بحران سوریه و مواجه شدن این کشور با وضعیت اسفبار فعلی، علاوه بر زمینه‌های نامساعد داخلی؛ نتیجه مداخله گسترده خارجی و سیاست‌های مبتنی بر خشونت، افراط و تروریسم به‌عنوان ابزار تسویه حساب با دولت و ملت سوریه است. متأسفانه هنوز برخی از دولت ها، داعش و جبهه النصره و دیگر گروه‌های تروریستی تکفیری و یا اشکال مختلف و نوظهور آنها را نه خطری جمعی بلکه سرمایه‌ای برای پیشبرد آمال منطقه‌ای خود تصور می‌کنند. مشروط کردن مبارزه جدی و همه جانبه باتروریسم تکفیری به تعیین تکلیف آینده سیاسی سوریه، بزرگترین نشانه این راهبرد خطرناک منطقه‌ای و جهانی است. گروه‌های تکفیری بارها نشان داده‌اند که در اجرای نیات شوم خود به متحدین گذشته و کنونی خود نیز رحم نمی‌نمایند ولی متأسفانه این واقعیت هنوز به درستی توسط حامیان این گروه‌ها درک نشده است.

4- دولت هایی که خود از بنیادی ترین اصول دموکراسی و ساختارها و روش‌های دموکراتیک همچون قانون اساسی و انتخابات بی‌بهره هستند با این ادعا که از خواسته‌های ملت سوریه برای نیل به دموکراسی حمایت می‌کنند اقدام به تحمیل شرایط غیرعملی و غیرقابل قبول برای مردم سوریه کرده و عملاً باعث جلوگیری از راهکار سیاسی و ادامه جنگ در 4 سال گذشته شده و با آرزوی پیروزی نظامی فوری به روند گسترش امواج خشونت و تروریسم در منطقه و جهان دامن زده و زمینه‌های تشدید و تداوم بحران سوریه را پدید آورده‌اند.

5- طراحی روندی برای پایان دادن به بحران سوریه نیازمند توجه به ریشه‌های شکل‌گیری و تداوم بحران است. بر این اساس ما معتقدیم هر گونه راه حل بحران سوریه می‌بایست بر اصول زیر استوار باشد:

اول، فیصله بخش بحران سوریه تنها رأی و نظر ملت سوریه است و هیچ‌یک از بازیگران خارجی حق ندارند به‌نام ملت سوریه سخن بگویند. ملت سوریه ملتی آزاد و مستقل بوده و نیازمند قیم نیست. دوران قیمومت بر ملت‌ها نیز اساساً گذشته است.

دوم، آتش بس فوری و توقف خونریزی‌ها و مبارزه هماهنگ و همه جانبه بین‌المللی با تروریسم و افراط گرایی گام نخست در مسیر حل بحران و زمینه ساز گام‌های موازی بعدی است.

سوم، بازیگران خارجی در عوض تلاش برای مداخله و تحمیل خواسته‌های خود، باید ضمن مقابله بی‌قید و شرط با گروه‌های شناخته شده تکفیری تروریستی به دولت و معارضه سوریه کمک کنند تا با آغاز روند گفت‌و‌گوهای سوری - سوری مقدمات توافق سیاسی برای تحقق آشتی ملی و حرکت به سمت خروج از بحران فعلی از طریق مراجعه به آرای عمومی ملت سوریه فراهم شود.

چهارم، همه بازیگران شریک در روند پایان بحران، به سیاست‌های عقیم و ناکارآمد مبتنی بر استفاده ابزاری از تروریسم خاتمه داده و از قائل شدن تمایز میان تروریسم خوب و تروریسم بد اجتناب کنند. تروریسم در همه اشکال آن باید مطرود شمرده شود و بازیگرانی که با صرف هزینه‌های بسیار و پشتیبانی از گروه‌های تروریستی، سوریه و منطقه و جهان را با بی‌ثباتی و ناامنی گسترده مواجه ساخته‌اند به سیاست‌های خود در این خصوص خاتمه دهند. در این مسیر توقف خرید نفت داعش، انتقال درآمدهای نفتی و ورود جنگجویان خارجی از اولویت درجه نخست برخوردار است.

6- رویارویی متحد و یکپارچه با تروریسم و به موازات آن پیشرفت در روند گفت‌و‌گوها و توافق سیاسی سوری سوری می‌تواند زمینه ساز خروج از وضعیت دشوار کنونی و آغاز پایان این تراژدی بزرگ باشد.

7- مبارزه مؤثر و درازمدت با تروریسم البته در کنار روش‌های اجتناب ناپذیر و ضروری نظامی و امنیتی، نیازمند راه حل‌های همه جانبه و عمیق اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است که تا مورد توجه قرار نگیرد کارکرد راه حل‌های نظامی و حتی سیاسی، موقتی باقی‌مانده و از ویژگی پایایی و تداوم برخوردار نخواهد بود.

8- در همین چارچوب توقف اسلام هراسی و توهین به مقدسات اسلامی در غرب که به حاشیه رانده شدن و نفرت جوامع اسلامی را به دنبال داشته، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. همزمان ضروری است ترویج مبانی فرهنگی تفکر تکفیری که کماکان با سرمایه گذاری‌های گزاف به نام اسلام به سراسر جهان صادر می‌شود متوقف شود.

9- در کوتاه مدت و تا هنگام وصول به راه حل سیاسی، تدبیر نیازهای فوری آوارگان از وطن و آوارگان در وطن سوری ضرورتی انکارناپذیر است.

***************************************

روزنامه جام جم **

در اهمیت اجلاس گازی تهران / دکتر مهدی عسلی

امروز سومین اجلاس سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز ـGECF ـ با حضور سران 9 کشور جهان در تهران برگزار می‌شود. این اجلاس از چند جهت هم برای ایران و هم برای بازارهای جهانی انرژی دارای اهمیت است. با توجه به این‌که مجمع صادرکنندگان گاز حدود 67 درصد کل منابع گاز دنیا را در اختیار دارد، می‌تواند پیامی از اجلاس تهران به کنفرانس پاریس که هفته آینده تشکیل خواهد شد و قرار است در مورد اقلیم و مسائل محیط‌زیست بحث کند، بدهد.

این پیام می‌تواند حاوی این باشد که مجمع کشورهای صادرکننده گاز آمادگی خود را برای همکاری با جامعه جهانی به منظور جایگزینی گاز به عنوان سوخت پاک با سایر سوخت‌های آلاینده در دهه‌های آینده اعلام می‌کند. با توجه به این‌که امسال یک سال فوق‌العاده برای موضوع تغییرات اقلیمی و محیط‌زیست است و گاز با این که سوختی فسیلی محسوب می‌شود، اما نسبت به سایر سوخت‌ها آلایندگی کمتری ایجاد می‌کند، از این‌رو جایگزینی و رواج مصرف آن برای اقلیم و محیط‌زیست مهم و تعیین‌کننده است و به تبع آن پیام تولیدکنندگان بزرگ گاز در تضمین این جایگزینی، حائز اهمیت است.

از سوی دیگر، این‌که این اجلاس در ایران برگزار شده می‌‌توان نقطه عطفی برای کشور و دیپلماسی انرژی به حساب بیاید. ایران با همکاری و سیاست‌گذاری‌های مشترک کشورهای عضو GECF می‌تواند کاری کند که مساله امنیت انرژی از طریق جایگزینی گاز به جای ذغال سنگ و حامل‌های انرژی بیشتر تقویت شود. این امر به‌خصوص در کشورهای بزرگ آسیایی و آفریقایی با عرضه گاز کشورهای مجمع، بهتر محقق خواهد شد.

از سوی دیگر به دلیل این که تحریم‌های ظالمانه غرب علیه ایران به‌زودی لغو خواهد شد، این اجلاس فرصت خوبی است تا ایران ظرفیت تولید گاز خود را افزایش داده و همزمان برای صادرات گاز و جهش در این امر نیز برنامه‌ریزی مدون کرده و با دیگر کشورها در این راستا تعامل بر قرار کنیم. صادرات گاز ایران با توجه به این‌که اکنون 70 درصد اقتصاد کشور از گاز استفاده می‌کنند و 90 درصد مردم دسترسی به گاز دارند، درکنار منابع عظیم گازی، اهمیتی دوچندان می‌یابد.

اجلاس سوم سران GECF در تهران برای بازارهای جهانی گاز و انرژی نیز حائزاهمیت است و بسیاری کشورها در انتظار نتایج اجلاس تهران هستند تا اثر آن بر بازارهای جهانی را ارزیابی کنند. در این راستا برخی کارشناسان معتقدند که این اجلاس در کوتاه‌ترین زمان تاثیر خود را در بازار جهانی گاز خواهد گذاشت

اما در این‌باره باید گفت که این اجلاس در کوتاه‌مدت تاثیری بر بازار جهانی گاز نخواهد داشت اما با توجه به همفکری‌هایی که روی سرمایه‌گذاری‌های مشترک کشورهای عضو gecf در زمینه‌های مختلف تجارت گاز می‌شود، این امر در تولید و ظرفیت صادرات این کشورها اثر خواهد گذاشت و درنهایت شکی نیست که این امر در آینده ثاثیر خود را روی قیمت‌های جهانی گاز نیز خواهد گذاشت؛ موضوعی که همه کشورهای عضو مجمع صادرکننده گاز از آن بهره‌مند خواهند شد.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

عوض کردن زمین بازی با افکار عمومی در آستانه انتخابات/علی‌اکبر عباسی

کمتر از 100 روز تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی‌ مانده و همین نزدیکی به زمان انتخابات، موجب شده جریان‌ها و گروه‌های سیاسی نیز فعالیت‌های خود را در انتخابات آغاز کنند. حامیان دولت یازدهم که پس از روی‌ کار آمدن حسن روحانی و در شرایطی که حدود 2 سال تا زمان انتخابات مجلس باقی‌ مانده بود، فعالیت‌هایشان را برای انتخابات آینده آغاز کرده بودند، این روزها بیش از پیش برای اشغال کرسی‌های سبز بهارستان تلاش می‌کنند.

نگاهی به رویکرد دولت و شخصیت‌ها و رسانه‌های اصلاح‌طلب و حامی دولت یازدهم نشان می‌دهد آنها طراحی ویژه‌ای برای انتخابات مدنظر دارند که مهم‌ترین آن، چیدمان زمین بازی انتخابات براساس معیارها و مولفه‌های مدنظر خودشان است. در واقع دولتی‌ها تلاش می‌کنند رقابت‌های انتخابات دهم مجلس را حول محور مباحثی قرار دهند که به واسطه آن بتوانند رقیب خود را از میدان به در کنند. دست‌اندرکاران و حامیان دولت به خوبی می‌دانند اگر محور رقابت‌های انتخاباتی 3ماه آینده، بر مبنای عملکردها و میزان کارآمدی دولت یازدهم قرار بگیرد، چیزی عاید دولت و جریان متبوع آن نخواهد شد و عملکرد قوه مجریه در 2 سال اخیر به‌گونه‌ای نبوده که بتواند برای مردم جذابیت خاصی داشته باشد و آنها بتوانند با تکیه بر عملکرد خود بار دیگر از مردم رای بگیرند.

دولت یازدهم بویژه در عرصه اقتصادی حرف قابل‌توجهی برای گفتن و دفاع از عملکرد خود ندارد تا جایی که حتی کارشناسان اقتصادی حامی دولت هم نتوانسته‌اند نسبت به انتقادهای فراوانی که به دولت در حوزه اقتصادی وارد است، سکوت کنند و نسبت به عملکرد دولت در این حوزه انتقادهای مهمی را ابراز داشته‌اند. این در حالی است که حتی بین خود اعضای کابینه هم درباره عملکرد غیرقابل ‌قبول اقتصادی دولت بحث وجود دارد و برخی از اعضا نیز به عملکرد دولت در این حوزه انتقادهایی را طرح کرده‌اند. همین امر موجب شده تئوریسین‌های دولت یازدهم تلاش کنند محور و معیار انتخابات دهم مجلس را به هر میزان که می‌توانند از کارآمدی و عملکرد دولت دور کنند.

به همین جهت است که برجام، موضوعی است که دولتی‌ها تلاش می‌کنند آن را به‌عنوان دستاورد بزرگ دولت عنوان کنند و مبارزات انتخاباتی را نیز حول محور آن شکل دهند.

در واقع تلاش تئوریسین‌ها و فرماندهان عملیات روانی و رسانه‌های پرتعداد همراه با دولت، این است تا شخصیت و هویت سیاسی فعالان عرصه انتخابات آتی را حول محور برجام و میزان موافقت و مخالفت آنها با برجام شکل دهند و بر این اساس مخالفان خود را از عرصه بیرون کنند. اما نکته قابل ‌توجه در این زمینه آن است که چیدمان زمین انتخابات بدین‌شکل توسط جریان یاد شده و تلاش برای معیار قرار دادن برجام و ارزیابی فاصله هر گروه و فرد با برجام، در شرایطی صورت می‌گیرد که جریان یاد شده تلاش می‌کند کلیت برجام و در واقع تصویری که توسط رسانه‌های دولت از برجام، به جامعه ارائه شده است، به‌عنوان محور قرار بگیرد و آنها بشدت مراقب هستند که معیار شدن برجام موجب این نشود که متن برجام و واقعیت‌های آن مورد توجه قرار گیرد. در واقع شبکه رسانه‌ای دولت به‌خوبی می‌داند که برجام در عرصه واقعی دستاورد قابل‌توجهی برای مردم و کشور نداشته یا حداقل اینکه میزان ستانده‌ها با میزان داده‌های برجام به‌هیچ‌عنوان قابل قیاس نیست و اگر بنا بر این باشد متن و واقعیت برجام مورد توجه قرار بگیرد، باز هم در چنین وضعیتی، چیزی عاید دولتی‌ها نخواهد شد. لذا آنها تلاش می‌کنند از یک طرف، معیار رقابت در انتخابات را به جای عملکرد و کارنامه دولت بویژه در حوزه اقتصادی، موضوع برجام قرار دهند و گروه‌های سیاسی را براساس فاصله‌ای که با برجام دارند مورد بررسی قرار دهند، از سوی دیگر به این مهم هم توجه لازم را دارند که مبادا متن و واقعیت برجام مورد توجه و بررسی قرار گیرد بلکه تصویری که آنها از برجام ارائه داده‌اند باید محور باشد. با این وجود، نکته قابل توجه این است که این استراتژی صرفا مبتنی بر برجام نیست و هر مساله‌ دیگری هم که بتواند عاملی باشد جهت اینکه افکار و اذهان عمومی را از عملکرد دولت دور بدارد، در راستای اهداف رسانه‌ها و حامیان دولت یازدهم است و برای انتخابات آینده به کمک آنها خواهد آمد. در همین راستاست که حواشی که بعضا در جریان سخنرانی برخی چهره‌های منتسب به اصلاح‌طلبان و حامیان دولت در دانشگاه‌ها یا شهرهای مختلف به وجود می‌آید، بیش از هرچیز در راستای اهداف انتخاباتی این جریان قابل تحلیل است.

***************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات