روزنامه کیهان **
خبرگان خط خمینی(ره)/ محمد ایمانی
خمینیّون! چه قدر انرژی در این عنوان نهفته است. و چه قدر این راه پیموده شده از سوی شیعیان مظلوم نیجریه و یمن و بحرین و لبنان و عراق، ادعای قرابت و پیوند با روح خدا خمینی عزیز(ره) را دقیق و سخت میکند. انگار روز قیامت است و میزانها را برپا داشتهاند تا هر کس خود به خود با آن سنجیده شود. فاصله میان ادعای «خمینی مال ماست» تا «ما پیروان و آزادشدگان خمینی هستیم»، همان فاصله قریش با علی علیهالسلام در ماجرای سقیفه است؛ و همان فاصله پیروان راستین ابراهیم علیهالسلام با آنها که خواستند خلیل خدا را پشت قباله یهود یا نصاری بزنند و به جای اینکه بگویند ابراهیمی هستند ادعا کردند ابراهیم، یهودی یا نصرانی است! اکنون پای ابتلا به میان آمده تا یکایک ما به بوته آزمون درآییم؛ شیخباشی یا سید. «خمینیون» اکنون با استقامت خویش گریبان هر کدام از ما را که ادعایی داریم گرفتهاند؛ «خبره» و نخبه شمایید یا ما؟. اگر هستید بسمالله!
ابراهیم، یهودی بود یا نصرانی؟! قرنها بعد از ابراهیم حنیف، شماری عالم نماهای کاسب یهودی و مسیحی به مجادله و محاجّه برخاسته بودند تا ثابت کنند پیامبری که پیش از آنها بوده و به مقام خلیلاللهی نائل آمده، یهودی است یا نصرانی. «ای اهل کتاب چرا درباره ابراهیم محاجّه میکنید با آن که تورات و انجیل بعد از او نازل شده، آیا تعقل نمیکنید؟... ما کان ابراهیم یهودیا ولا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما و ما کان منالمشرکین. انّ اولی الناس بابراهیم لَلّذین اتّبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا و الله ولیّالمومنین» (آیات 65 تا 68 سوره آلعمران). نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که پیروی او را میکنند و این پیامبر اسلام؛ نه آنها که راه خود را میروند و دنبال زدن قباله ابراهیم به نام خود هستند! مجادله مشابهی پس از ماجرای سقیفه پدید آمد و مهاجر و انصار بیاعتنا به ولایت منصوص امیرمومنان(ع)، بر سر جانشینی پیامبر(ص) مجادله میکردند که کدام سزاوارترند. قریشیها گفتند ما نزدیکتریم چون از درخت رسالت و همخون و نژاد پیامبریم. علی علیهالسلام وقتی این محاجه را شنید فرمود «احتجّوا بالشجرة ً و اضاعوا الثمرة ً . به درخت رسالت احتجاج کردند اما ثمره آن (ولایت) را ضایع و تباه ساختند».
شیخ ابراهیم الزکزاکی! شیخ باقر النمر! شیخعیسی قاسم! شیخعلی سلمان! و سیدحسن نصرالله - نواده راستین روح الله-! در روزگاری که از دو سو خط «استکبار» و «التقاط و فتنه و نفاق» همآهنگ شدهاند تا خط خمینی را «تخریب» یا «تحریف» کنند، شما چگونه زیر پرچم «خمینیون» قد برافراشتید و حجتها و ترازهای بالا بلندی اقامه کردید که ادعا و لاف نسبت و نزدیکی و پیوند با روحخدا خمینی را به بوته سختترین آزمونها میبرد و نامردافکن است؟! خمینی حالا «خاطره» و «خیال» نیست که هر جور خواستی، پس و پیش و مقلوب روایت کنی. خمینی همچنان «خط» قابل شناسایی و تشخیص، و نشانهاش «خطر» در مقابل استکبار است. شاخص است آنجا که دوستی و جذب میکند و آنجا که دشمن میدارد و دست رد میزند. امام خمینی و خط او باید تحریف شود، چون نه تنها پس از 37 سال دشمنی تخریب نشده بلکه جلا پیدا کرده و در چهارگوشه عالم دل میبرد. خمینی چون خط خطر کردن و گلاویز شدن با شیطان بزرگ و اسلام التقاطی و بهایی و حجتیه و بوسفیانی و لیبرالی و آمریکایی است، دشمنیبرانگیز شده و مغضوب جباران و مستکبران قرار گرفته است. و چون سکه رایج و جذاب است، خاطرهگو و بدلیساز و کلیددار دروغین هم پیدا میکند.
یک جایی هم آن جباران و این تحریف گران بخواهند یا نخواهند به هم میرسند تا طیف اول، دومی را تیمار و فربه کند- نظیر کاری که همین سالها و هفتههای اخیر بیبیسی و صدای آمریکا و گاردین و نیویورک تایمز و تایم و... برای جماعتی میکنند و ماجرای خبرگان آخرین آن است - و طیف دوم، عقده ناگشوده طیف اول، را بگشاید؛ مانند همین گزافهها که امام دنبال حذف شعار مرگ بر آمریکا بود و کاری به حجاب نداشت و قائل به جنگ فقر و غنا نبود و لابد شعارش نه غزه نه لبنان بود و ولایتفقیه را نقطه ضمانت و سلامت جمهوری اسلامی نمیدانست وقس علی هذا! انگاری امام - نعوذبالله- دنبال آن بود که مثلا صورت و اسم جمهوری اسلامی باشد اما سیرت و باطن آن نباشد و بشود به نام نخستوزیر و نماینده امام، فضایی درست کرد که اوباش- شعبان بیمخها و پریبلنده و رمضان یخیهای به روز شده- بتوانند شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دهند اما با این همه، شیخ کذا و مهندس فلان و سیدبهمان و مجمع روحانیون بیسار بلافند که خمینی مال ماست و نگران از بین رفتن خط امام بودیم که به نیابت از سیا و امآیسیکس و موساد در سال 78 و 88 زدیم به خط!! طرف میگفت آقا ما سالها پیش نفس را کشتهایم، منتها شب بود و نفس را در تاریکی کشتیم، صبح که از خواب پا شدیم دیدیم ای دل غافل، به جای نفساماره نفس لوامه را کشتهایم، نفس مطمئنه هم که از بیخ نبود! یکی نیست به این جماعت بگوید سال 78 از دستتان در رفت و غفلت کردید و اشتباه شد؛ سال 1388 چرا تا اندک مجال فتنهانگیزی و آشوب فراهم شد، باز به رگ و اصل جاهلیت خویش برگشتید و زدید به خط؛ به خط معارضه با امام خمینی!؟
«شیخ» و «سید» در میان متدینان همواره عناوین محترمی بوده اما حالا در روزگار ما با به میان آمدن نامهای بلندمرتبهای چون سیدروحالله خمینی، سیدعلی خامنهای، سیدحسن نصرالله، سیدعباس موسوی، شیخراغبحرب، شیخ باقر نمر، شیخ عیسی قاسم و علی سلمان، و این آخری «شیخ ابراهیم الزکزاکی»، توقع از هر آن که این عنوانها را به دوش کشد بالا رفته است. دیگر از این پرسش نمیشود گریخت که سیدفلان یا شیخ بهمان- در هر منصب و موقعیتی هستی- چه قدر در تراز پیروی امام خمینی و امام خامنهای ظاهر شدهاید و چه قدر در خط ولایت و معارضه با استکبار و مظاهر طاغوتی آن هستید؟! اگر آن خطشکنان با همه وجود خویش به خط دشمن زده و کمر او را شکستهاند، باقی مدعیان همراهی در این مسیر چه میکنند؟ جهاد پیشکش. عتاب نهفته در آیه شریفه «و مالکم لاتقاتلون فی سبیلالله والمستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة ً الظالم اهلها...» را هم نمیشنوند!! چه قدر غمگسار مجاهدانند؟! آیا به همان سرعت چند ساعتهای که برای عملیات تروریستی پاریس بیانیه صادر کردند و موضع گرفتند و به خشم آمدند- یا در ماجرای قبلی نماینده به پاریس فرستادند- در ماجرای رقتبار و جانگداز نیجریه هم که چند برابر ماجرای پاریس شیعه مظلوم قتلعام شدند، تکانی به خود دادند و دست کم ابراز تأسف کردند و اعلام حمایت نمودند؛ اعتراض به کنار!؟
مردم ما، خواص و خبرگان را همین جاها شناسایی میکنند و به ثبت میرسانند که خمینیون و خبرههای خط خمینی و خامنهای چه کسانی هستند؛ امثال ابراهیم زکزاکیها که با همه هزینهها، تصویر خمینی و خامنهای پرچم هویت آنان است و جمعیت شیعه را در پرجمعیتترین کشور آفریفا و هفتمین کشور پرجمعیت آفریقا به 10 تا 15 میلیون نفر رسانده و تظاهرات باشکوه و میلیونی روز قدس را به راه میاندازند و برای امام حسین(ع) راهپیمایی اربعین میگیرند، یا آنان که حمایت از مسلمانان مظلوم را ماجراجویی خواندند و بستری فراهم ساختند تا حرمتشکنان از «نه غزه نه لبنان» هم عبور کنند و پنجه به عاشورای حسینی بکشند؟! مردم ما چگونه باور میکنند فلان شیخ، نگران فلان سید منتسب به امام است در حالی که وقتی به خود امام و میراث از جان عزیزتر او (ولایت فقیه) جسارت شد، در جبهه مهاجمان قرار داشت نه مدافعان؟!
خانواده شیخ ابراهیم زکزاکی و 500 نفر از پیروان او را همچون خانواده و پیروان سیدعباس موسوی و شیخ راغب حرب قتلعام کردهاند به جرم اینکه عاشق خمینی هستند و برای این عشق هزینه میپردازند. خمینیّون تنها آنهایی هستند که مغضوب جبهه استکبار و تکفیرند و هزینه میپردازند نه آنها که ملک عبداللهها به نام «اخ» و برادر صدایشان میزنند و در «الجنادریه»ها میزبانیشان را میکنند و بورسیههای فرزندانشان را میپردازند و با جبهه رسانهای عبری و غربی و عربی در وقت لازم شارژ تبلیغاتیشان میکنند. همین روزها ببینید عناوین و تحلیلهای از سر ذوق بیبیسی و صدای آمریکا و گاردین و رویتر و آسوشیتدپرس و تایم به چه کسانی مدال میانهرو و معتدل اهدا میکند و به چه کسانی لقب افراطی و تندرو میدهد؟ یا اینکه چه اتفاقی میافتد نشریات غربی با استخدام برخی عناصر بدنام داخلی مدعی میشوند «سید]...[ و شیخ ]...[ میانهرو هستند اما معلوم نیست تندروها چه واکنشی به نامزدی آنها در انتخابات خبرگان نشان دهند. اصلاحطلبان میگویند تندروها میراث آیتالله خمینی را از زمان درگذشت او در سال 1989 دزدیده و انقلاب را منحرف کردند. سعید ]ل... عضو آشوبطلب کارگزاران و جذب شده سفارت انگلیس[ میگوید نامزدی ]...[ حرکت دیگری به سوی بازگشت به آرمانها و اصول انقلاب و جلوگیری از افتادن ایران به دست الیگارشی نظامی-مالی سپاه پاسداران است»! و بیبیسی به قلم یک عضو پاریسنشین گروهک ملی-مذهبی تکمیل میکند « هر چند ]...[ کمتر در قامت یک بازیگر سیاسی ایفای نقش کرده اما میتواند نقش مهمی در مجلس خبرگان ایفا کند. تجلیل چندماه پیش ]...[ از او و علامه خواندن وی، نمایشگر وجهی از مناسبات نزدیک این دو است». یا گاردین بنویسد «سخنان اخیر ]...[ درباره رهبری تابوشکنی است».
برای ناظران جالب توجه است که مدیر مسئول یک روزنامه غربگرا و زنجیرهای در مصاحبه با ایسنا ادعا کند «خبرگان، یک دستگاه فراجناحی است لذا همه دیدگاههای سیاسی باید در آن حضور داشته باشند؛ کسانی باید در این مجلس حضور پیدا کنند که به آرمانهای امام و انقلاب وفادار، و اهل مبارزه باشند»، در حالی که همین روزنامه در سر مقاله 24 مرداد 1394 با صراحت و وقاحت نوشت «اهمیت هاشمی در اعلام ختم دوره انقلاب است. او اولین دولت پسا انقلابی را تأسیس کرد و کسانی را که آمادگی روحی دوره جدید را نداشتند کنار گذاشت و شکاف تاریخی در انقلاب به وجود آورد. چه کسی جز او میتوانست چنین صریح، ختم دورهای و آغاز دورهای جدید را اعلام کند. او با اسم رمز سازندگی، انقلابی دردل انقلاب سامان داد. از همین جا واگرایی آغاز شد. اهمیت او در ایجاد شکاف بین دو دوره است و نه در روانشناسی شخصیت سیاسی او».
شیخ ابراهیم زکزاکی که عکس سینه دریده از گلوله و صورت خونآلود او در محاصره دژخیمان وابسته به آل یهود و آل سعود قلب هر بیننده با وجدان و غیرت را به درد میآورد، به تأسی از امام حسین(ع) جریمه یک روح بزرگ را میپردازد؛ «روح که بزرگ شد، تن را به زحمت میاندازد. آن پیکری که سیصد زخم برمیدارد و زیر سم اسبها لگدکوب میشود، جریمه یک روح بزرگ، جریمه یک حماسه، جریمه روح یک شهید را میپردازد». همه جا کربلا، همه جا نینواست. راست گفت «شیخمحمدمحمود توری» معاون شیخ زکزاکی که در جنایت اخیر به شهادت رسید؛ «جون غلام سیاه ماجرای کربلا، نشان بیعت آفریقا با امام حسین علیهالسلام است». زکزاکیها و توریها آخرین حجتهای خدا هستند که در نهایت مظلومیت، بشارت ظهور را میدهند. آنها گریبان هیچ یک از ما را رها نخواهند کرد، هرچند هیچ ادعا و توقعی نداشته باشند. منطق آنها همان است که سیدحسن نصرالله گفت. «لبیک یا حسین(ع) یعنی در معرکه حاضر باشی، هر چند تنها بمانی». اکنون همه جا کربلاست و دیگر گریزی از آن نخواهد بود؛ باید انتخاب کنی با حسین بمانی یا با یزید ببندی. اینجا بیطرف، با یزید است. ولعنالله امة ً سمعت بذلک فرضیت به.
به جرم عشق توام میکشند و غوغایی است
تو نیز بر لب بام آ که بس تماشایی است
... المستغاث بک یا صاحبالزمان!
***************************************
روزنامه قدس **
خواسته رهبري در مبارزه با فساد محقق شده است؟ / مبارزه با فساد اقتصادي در سه راهي خلاء هاي قانوني/ دکتر حسين محمودي اصل
رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۸۰ فرمان هشت ماده اي را مبني بر مبارزه با فساد اقتصادي ابلاغ نموده و بر بستن راه هاي فساد تاکيد داشتند تا از اين طريق خلاهاي قانوني که راه را براي فسادهاي اقتصادي بازمي کند، بسته شود.
همچنين رهبر انقلاب اسلامي در پاسخ معاون اول رئيس جمهوردولت يازدهم درافتتاحيه همايش مبارزه با مفاسد اداري نامه اي مرقوم فرمودند که اين همايش ها چه چيزي را نشان مي دهد با همايش يا بدون همايش بايد با مفاسد اقتصادي مبارزه و مقابله شود. اين مساله نشان مي دهد روند مبارزه با مفاسد اقتصادي مطلوب مقام معظم رهبري و مردم واقع نشده است. متاسفانه شاهد اين ادعا اختلاسهاي کلاني است که در سالهاي اخير اتفاق افتاده و اين موضوع بيانگر خلاهاي قانوني است که دست مديران ومسؤولان را براي سوء استفاده هاي احتمالي باز مي گذارد.
متاسفانه بخشي ازمفاسد از طريق رانت ها، وجود سهميه ها وتفاوت قيمتها ايجاد مي شود که همه اين موارد مي تواند از طريق آزاد سازي قيمت ها و حذف سهميه ها و حمايت از توليد تغيير کند. بخشي ازمفاسد هم مربوط به فرارمالياتي است. متاسفانه چهل درصد از اقتصاد کشور ماليات نمي پردازد که اين موضوع يکي از بزرگترين مفاسد اقتصادي جاري کشور ماست. از سوي ديگر بيست ميليارد دلار قاچاق سالانه را مي توان يکي ديگر از انواع مفاسد اقتصادي به شمار آورد که
عده اي از اين مسير سودهاي کلاني به جيب زده وفضاي اقتصادي کشور را آلوده مي کنند. متاسفانه موارد ياد شده بخش توليد را به چالش کشيده و قدرت رقابت را از توليد کنندگان داخلي مي گيرد.
در بحث هاي برجام وحضور سرمايه گذاران خارجي هم بايد به اين نکته اشاره داشت که سرمايه گذاران داخلي و خارجي با توجه به شاخص هاي مختلف درديگر کشورها سرمايه گذاري مي کنند، يکي از شاخص هايي که پس از شاخص بهبود فضاي کسب و کار مورد ارزيابي قرار
مي گيرد، شاخص فساد است که متاسفانه ايران در اين شاخص از رتبه مناسبي برخوردار نيست. بندهاي مختلفي که اين شاخص را نشان
مي دهند ما را متوجه بازسازي
سيستم هاي مختلف، خلاءهاي و فضاهاي موجود که باعث سوءاستفاده مي شود، نموده تا از اين راه بتوانيم مسير هموارتري را براي حضور
سرمايه گذاران خارجي در ايران فراهم کنيم. متاسفانه فساد اقتصادي از دست کاري قيمت ها تا ورود و دخالت درمناقصه ها توسط شرکت هاي دولتي و شبه دولتي که فضاهاي مختلفي در دسترس دارند، بوجود آمده که همه مسائل ياد شده به نوعي مانع سرمايه گذاري سرمايه گذاران داخلي و خارجي مي شود.
در نهايت بايد به اين نکته مهم اشاره کرد که اقتصاد ناسالم که در آن فساد وجود دارد قطعا از شاخصه هاي اقتصاد پويا برخوردار نيست. در چنين اقتصادي عدالت اجتماعي اتفاق نمي افتد همچنين به لحاظ فرهنگي افراد جامعه وقتي فضاهاي مختلفي براي جهش هاي يک روزه و يک شبه مي يابند کمتر به کسب روزي حلال و مداومت در کسب و کار و تلاش گسترده براي رسيدن به منابع مادي انديشيده و انگيزه ها را از دست مي دهند و براي استفاده از فضاي غير قانوني تشويق مي شوند. بنابراين افزون بر اينکه نيازمند فرهنگ سازي هستيم بايد خلاهاي موجود قانوني نيز از طرق مختلف بسته شود. در برنامه ششم توسعه بايد در بسته شدن اين فضاها بازنگري شده و براي اقتصاد کشور فضايي کاملا رقابتي ايجاد شود تا اقتصاد کشور با برنامه ريزي و پوشش خلاهاي قانوني روند توسعه يافته تري بيابد و ما با رتبه مناسب در شاخص فساد تحقق چشم انداز بيست ساله را شاهد باشيم.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
* یک مجتمع خدمات رفاهی در تقاطع اتوبان قم و جاده واوان از خانمها برای کار در جایگاه بنزین دعوت به همکاری کرده است.به گزارش اقتصادنیوز، در میان انبوهی از آگهیهای استخدام منتشر شده روزهای اخیر یک آگهی خاص به چشم میخورد. بر این اساس گویا یک مجتمع خدمات رفاهی در تقاطع اتوبان قم و جاده واوان از خانمها برای کار در سکوی جایگاه بنزین دعوت به همکاری کرده است! مدیر این مجموعه در پاسخ به اقتصادنیوز میگوید: این جایگاه سوخت بنزینی، از امنیت کامل برخوردار است و ساعت کاری برای خانمها از ساعت هشت صبح تا سه بعد از ظهر است، حقوق این افراد طبق قانون وزارت کار پرداخت میشود و کارمندان این جایگاه سوخت از مزایای بیمه نیز برخوردار هستند. وی تاکید کرد: میخواهیم اولین جایگاه سوختی باشیم که با خانمها همکاری میکند و اگر خانمها بتوانند توانایی خود را در این کار به اثبات برسانند، شاید در سالهای آینده فقط خانمها را استخدام کنیم. این شخص درباره اینکه کار در پمپبنزین تناسبی با توان خانمها ندارد و این منطق در شرایطی که مردان زیادی جویای کار هستند قابل قبول نیست مطلبی نگفت.
* کاخ سفید بدون توجه به درخواست گسترده مسلمانان مقیم آمریکا از تعطیل رسمی اعلام کردن روزهای اعیاد خاص برای مسلمانان این کشور پرهیز کرد.به نوشته روزنامه «یو اسای تودی» در حالی که اوباما رئیسجمهور آمریکا خود را حامی حقوق مسلمانان این کشور در جشن گرفتن اعیاد مذهبی میداند، کاخ سفید اعلام کرد رئیسجمهور نمیتواند برای آنها روزی را به عنوان تعطیل رسمی اعلام کند.این روزنامه مینویسدکاخ سفید در پاسخ به دادخواست مسلمانان مقیم آمریکا از اختصاص تعطیلات رسمی برای روزهای عید فطر و عید قربان خودداری کرد. در بخشی از دادخواست مسلمانان آمریکا آمده است: «مسلمانان زیادی در آمریکا وجود دارند و دو روز تعطیلی که در آن جشن گرفته میشود به عنوان تعطیل رسمی در تقویم در نظر گرفته نشده و به همین دلیل دانش آموزان و دانشجویان مسلمان در چنین اعیادی در مراکز آموزشی حاضر نمیشوند و یا مردم که در کارهای خود در چنین روزهایی حضور ندارند و این به خاطر ناشناخته بودن این تعطیلات است.» «یو اسای تودی» در خاتمه این گزارش از جمع شدن یکصد هزار امضا مسلمانان در 30 روز در دادخواست مسلمان از کاخ سفید اشاره کرد
***************************************
روزنامه خراسان**
پایان «پی.ام.دی» درس های تاریخی، الزامات پیش رو/امیرحسین یزدان پناه
با قطعنامه شب گذشته شورای حکام درباره برنامه هسته ای ایران، همان سازوکاری که 12 سال با ادعاهای واهی زمینه تحریم، فشار و تهدید علیه مردم ایران را فراهم کرده بود، سرانجام پذیرفت که «هیچ انحرافی در برنامه هسته ای ایران» وجود ندارد. جمله ای که مسئولان ما در این 12 سال بارها و بارها گفته بودند، حتی خود آژانس در گزارش های متعدد به نوعی آن را ذکر کرده بود اما در نهایت اتهام ساخت سلاح هسته ای به ایران، که از سوی آمریکایی ها و صهیونیست ها مطرح و مدام پیگیری می شد، زمینه ایران هراسی و فشار بر مردم مظلوم ایران فراهم آمد تا جایی که 6 قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران، براساس همین ادعا که واهی بودن آن شب گذشته ثابت شد، وضع شود. گرچه گزارش آژانس که مبنای این قطعنامه شده، خالی از اشکال و نقاط تیره و سیاه نیست اما همین که آن ها نادرست بودن ادعاهای خود را پذیرفته اند یک نکته مثبت و تحولی مهم پس از 12 سال مقاومت مردم ایران و البته دیپلماسی و راهبری 2 سال اخیر در پرونده هسته ای است. با این حال 6 نکته را نباید از یاد برد.
1- آن چه شب گذشته مهر پایان زده شد، نه یک پرونده 2 ساله بلکه همان طور که آمد، پرونده ای 12 ساله بود که بسته شدن آن نه فقط نتیجه مذاکره، بلکه نتیجه ایستادگی مردم ایران مقابل فشارهای مختلف سیاسی، نظامی و به خصوص اقتصادی بود. بنابراین اگر کسی بخواهد بسته شدن پرونده «پی.ام.دی» را یک پیروزی بداند، باید درک کند که مردم مظلوم ایران پیروز اصلی این میدان اند. مردمی که در این 37 سال ظلم های مختلف را تحمل کرده اند، روزگاری به مردم مظلوم ایران حتی یک متر سیم خاردار، که نه موشک دوربرد است و نه سلاح آفندی، بلکه فقط یک ابزار دفاعی است، نمی دادند. اکنون اما همین مردم با ایستادگی و دیپلماسی هوشمندانه می توانند حرف حق خود را به کرسی بنشانند.
2- پایان پرونده موسوم به «پی.ام.دی» با شکل و شمایلی که دیشب تصویب شد را البته قطعا نباید به معنای پایان بهانه تراشی علیه ایران دانست. همان طور که پایه این بهانه 12 ساله، چند کاغذ و نقشه ساختگی و یک لپ تاپ ادعایی بود، خیلی دور از ذهن نیست که در آینده مثلا یک تبلت یا موبایل مبنای اتهامات واهی علیه ایران شود و یک برنامه جدید برای ما. بنابراین نباید تصور کرد اکنون دیگر غرب به دنبال فشار بر ایران نیست. چه این که خود آن ها صراحتا گفته اند که در حوزه های دیگر مثل تروریسم یا حقوق بشر باید تحریم های جدید علیه ایران وضع شود. این را «آدام زوبین» معاون وزارت خزانه داری آمریکا، چند روز پیش در اندیشکده سیاست خارجی انگلیس صریحا گفته بود. جان کری و باراک اوباما نیز به انحاء مختلف به آن اشاره کرده اند.
3 - اما سوال مهمی که امروز مردم ایران دارند این است که به کدام گناه باید در این سال ها چنین تحریم ها و فشارهایی را تحمل می کردند؟ برنامه هسته ای شان که به تصریح خود آژانس، مشکلی نداشت پس موضوع چیست که آمریکا و متحدانش در این 12 سال سنگین ترین هجمه های سیاسی و اقتصادی را علیه ملت ایران شکل دادند؟ چه کسی باید پاسخ این نقض حقوق بشر در ایران توسط غربی ها را بدهد؟ آیا جا دارد که فارغ از همه ظلم هایی که در دو قرن اخیر استعمارگران به مردم ایران روا داشته اند، لااقل همین 12 سال را دوران «توحش مدرن» یا «توحش قطعنامه ای» بنامیم؟
4- امروز با اجرا شدن یکی از شرط های ایران برای اجرای برجام، وارد عرصه جدیدی خواهیم شد. از امروز ایران با برآورده شدن شرطش اجرای تعهدات خود در برجام راجع به راکتور اراک و انتقال اورانیوم را رسماً آغاز میکند و جمع آوری سانتریفیوژها را نیز ادامه میدهد تا به «روز اجرا» برسیم که احتمالا در نیمه اول دی ماه خواهد بود.
5 - نکته مهم در این رابطه این است که این قطعنامه نتیجه امتیازگیری رهبر انقلاب در نامه شان راجع به اجرای برجام است. چرا که بر اساس برجام الزامی نبود که حتماً گزارش آژانس مثبت باشد و همچنین الزامی نبود که حتماً پرونده بسته شود و بر اساس توافق باید پیشنهاد قطعنامه به شورای حکام داده می شد که برجام به دستور کار برجام بیاید. اما رهبر انقلاب در نامه خود برای اجرای برجام، بسته شدن پرونده «پی.ام.دی» را شرط اجرای تعهدات ایران در اراک و مبادله اورانیوم قرار داده بودند. شرطی که آمریکا ناچار شد مقابل آن زانو بزند. این قاطعیت رهبر انقلاب در مطالبه حق ملت ایران بعد از توافق، 2 نکته مهم را گوشزد می کند: اول این که این مدل مطالبه، یعنی مطالبه حقوق ملت براساس منطق و از موضع اقتدار، مدلی است که باید در موارد مشابه نیز در سال هایی که برای اجرای برجام پیش رو داریم مورد توجه دست اندرکاران نظارت به برجام قرار گیرد. دوم این که، تن دادن غربی ها به شرط رهبر انقلاب، نشان از موضع ضعیف آن ها در قبال ایران را دارد، چرا که آن ها حاضر شده اند، موضوعی که در برجام نیامده بود را اجرا کنندکه مؤید نیاز آنها به توافق هسته ای با ایران است.
6 - با ورود جدی تر به عرصه اجرای برجام، نکته مهمی که وجود دارد و دولت و دستگاه دیپلماسی باید به آن توجه ویژه کنند، این است که اجرای برجام هم به اندازه خود متن توافق اهمیت دارد و باید با هوشمندی و دقت وافر کار را جلو برد. لازمه این هوشمندی نیز چند نکته است:
الف- فراموش نکنیم که آن چه فشارها را برما افزایش داد، ضعف اقتصادی ما بود. اقتصاد ضربه پذیر ایران باعث شد تا دشمن منافذ گسترده ای برای فشار بر مردم بیابد. به همین دلیل آن چه می تواند بخشی از قدرت بازدارنده ایران در مقابل فشارها و ادعاها و اتهام های آینده باشد، اقتدار درونی به خصوص در حوزه اقتصاد است. چه بسا این تحلیل که برخی اجرایی شدن «اقتصاد مقاومتی» را ضامن اجرای برجام می دانند گزینه ای معتبر و کاربردی برای ما باشد.
ب- فراموش نکنیم، در عین ضعف اقتصادی، آنچه باعث شد غرب مقابل ایران عقب نشینی کند و حقوق ما را در صنعت هسته ای بپذیرد، در کنار ایستادگی مردم و دیپلماسی هوشمندانه، قدرت منطقه ای ایران بود. بنابراین در اجرای برجام، باید مراقب بود که مولفه ها و شاخص های این قدرت آسیب نخورد که از جمله این مولفه ها، حمایت از جبهه مقاومت و متحدان منطقه ای است.
ج- رویکرد اصلی جمهوری اسلامی در مقابل غرب، استکبار ستیزی است. رویکردی که هم برگرفته از آرمان های ماست و هم منافع استراتژیک ما در آن نهفته است. بنابراین باید ضمن حفظ این رویکرد صحیح، آن را قوی تر از گذشته دنبال کنیم.
د- آمریکایی ها در همین چند ماهه پس از توافق بارها سعی کرده اند ادبیات و تفسیر خود از برداشته شدن تحریم ها، بازگشت تحریم ها، گزارش آژانس و ... را در افکار عمومی تثبیت کنند. دستگاه دیپلماسی نباید اجازه دهد این روند تکرار شود و این اتفاق نیز جز با بیان مواضع قاطع و صریح امکان پذیر نیست.خلاصه این که اکنون که به توافق هسته ای دست یافته و در آستانه اجرای آن هستیم باید با نگاه به گذشته، نقاط قوت را قدرتمند تر کرد و نقاط ضعف را نیز پوشش داد و نباید در این شرایط اسیر خوشبینی نزدیک شدن به دشمن شد: «هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنیت کشور در صلح تامین مىگردد. لکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى کردن، زیرا گاهى دشمن نزدیک مىشود تا غافلگیر کند، پس دوراندیش باش، و خوشبینى خود را متهم کن.»(بخشی از نامه امام علی (ع) به مالک اشتر)
***************************************
روزنامه ایران**
بایگانی اختلاف های «آژانس» و ایران/ سیروس ناصری
قطعنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره برنامههای هستهای ایران در حالی به تصویب شورای حکام آژانس رسید که برای نخستین بار در مناسبات ایران و آژانس، مسالمتآمیز بودن روند برنامههای هستهای تهران اعلام شد. این اتفاق بیسابقه در حالی رخ داده که ایران و آژانس طی 12 سال گذشته چهار مرحله دشوار را پشت سر گذاشتهاند. مرحله نخست؛ دورانی بود که مجموعه اتهامات غافلگیرانه ضد ایرانی مطرح شد. این اتهامات در کنار برخی قرائنی که آژانس مدعی داشتن آنها بود، وضعیت پیچیدهای را علیه ایران به وجود آورد. در این مرحله بزرگترین مشکلی که ایران با آن مواجه شد، اتهام بزرگ غنیسازی بالاتر از 95 درصد بود که البته ناشی از آلودگی دستگاهها بود. علاوه بر این اتهام، سلسله اتهامات دیگر هم مطرح شده بود. این دوره طی یکسری اقدامات سنجیده و حساب شده ظرف یک دوران سه ساله بخوبی به سرانجام رسید و بخش عمده اتهامات علیه ایران رفع شد از جمله اینکه برای آژانس ثابت شد که آلودگی دستگاههای سانتریفیوژ مربوط به کشور دیگر یعنی پاکستان بوده است و ارتباطی با ایران نداشته است.
مرحله دوم؛ مرحلهای بود که طی آن برای حل اختلافات، «مدالیته» مشخصی تعریف شد و روابط ایران و آژانس در یک قالب تعریف شده جلو رفت و تا حدود زیادی هم موفقیتآمیز بود. از جمله تحولات این دوره آن بود که بخش عمده اتهامات باقی مانده ایران در چارچوب مدالیته به طور کامل حل شد اما آنچه که به عنوان یک خلأ باقی ماند، حل یک سلسله موضوعات دیگر بود که بیشتر حاوی یکسری مطالب و ادعاهای غیرقابل استناد بود که طرفین موفق به جمعبندی این مسائل در قالب مدالیته نشدند و همین موضوع، مرحله سومی را در روابط ایجاد کرد.
در مرحله سوم؛ مسائل حل نشده با آژانس به صورت یک مجموعه اتهامی منسجم در 12 بخش علیه ایران ابتدا به طور غیررسمی و سپس در سال 2011 به طور رسمی در شورای حکام مطرح شد که شاید سختترین و بدترین روابط ایران و آژانس را رقم زد. این مجموعه اتهامات عملاً باعث به وجود آمدن مواضع سختگیرانه شورای امنیت و تحکیم و تقویت تحریمهای سختگیرانه علیه ایران شد. طی این مرحله ایران و آژانس تلاش زیادی کردند تا از طریق مذاکراتی در چارچوب رویکرد ساختاری، مسائل را به نحوی حل و فصل کنند که خیلی نتیجه روشنی نداشت.
مرحله چهارم و آخر، دورهای بود که طی دو سال گذشته شکل گرفت و پایانی بر یک ماجرای پیوسته، طولانی و سنگین بود. طی این دوره طرفین موفق شدند با یک تلاش متمرکز، هدفدار و مبتنی بر یک قاعده و توافق سیاسی همه آنچه را که در سابقهای طولانی علیه ایران مطرح شده بود، به طور یکجا و کامل مختومه کنند تا پرونده اتهامات ساختگی علیه ایران برای همیشه بسته شود و فصل جدیدی از رابطه ایران و آژانس آغاز شود.
قطعنامه آژانس در حالی پرونده اختلافات با ایران را بایگانی کرد که ممکن است برخی با اشاره به پارهای نکات آمده در قطعنامه مبنی بر وجود برخی فعالیتهای بحثبرانگیز ایران در یک مقطع زمانی، بگویند که این مسأله میتواند باعث به رسمیت شناخته شدن برخی اقدامات گذشته ایران شده و در نتیجه برای آینده روابط با آژانس مشکلآفرین باشد که در پاسخ به این نگرانیها باید اشاره داشت که آژانس به روشنی اعلام کرده آنچه احتمالاً از سوی ایران انجام شده، مغایرتی با تعهدات این کشور نسبت به معاهده منع تولید و گسترش تسلیحات هستهای (انپیتی) ندارد و ایران این معاهده را نقض نکرده است. این مسأله نکتهای بود که آمانو در سخنرانی آغازین خود در شورای حکام هم به آن اشاره داشت و رسماً اعلام کرد که ایران برنامه هستهای نظامی ندارد.
از طرف دیگر، گزارش آژانس، سه نتیجهگیری کلیدی و تعیین کننده دارد که دستاورد آن برای ایران فراتر از مختومه کردن اتهامات گذشته است؛ نخست اینکه آژانس اعلام کرده و شورای حکام هم پذیرفته که هیچ نشانهای از انحراف مواد هستهای در مقاصد صلحآمیز ایران مشاهده نشده است. این نکته، جهش و نقطه جدیدی است.
دوم اینکه اعلام شده است برنامه سوخت هستهای ایران هیچ انحرافی ندارد یعنی برنامه غنیسازی هیچ جهتگیری تسلیحاتی نداشته است. در گام بعدی، آژانس اعلام کرده حداقل بعد از سال 2009 هیچ نشانهای از هیچ فعالیتی که مقاصد غیر صلحآمیز داشته باشد، در برنامه هستهای ایران دیده نشده است.
حال آنکه چنین ارزیابیهایی معمولاً در مورد کشورهایی مطرح میشود که از نظر آژانس، یک برنامه کاملاً روشن، تعریف شده و قاعدهمند دارند. بنابراین نتیجهگیری آژانس در مورد انحراف نداشتن مواد هستهای و فعالیتهای کشورمان، یک گام دیگر ایران را به سمت تبرئه شدن از فعالیتهای مشکوک هستهای نزدیکتر کرده است حال آنکه تعداد کشورهایی که توانستهاند پس از چندین سال اجرای کامل پروتکل به این قضاوت نهایی آژانس دست یابند، بسیار محدود است. از این رو ایران بر اساس جمعبندی آژانس در گزارش آخر و قطعنامه نهایی خود جهشی به سمت این نتیجهگیری برداشته که نتیجه ملموس آن میتواند این باشد که به جای 8 تا 10 سال، بازه زمانی برای رفع تحریمهای باقی مانده در شورای امنیت کوتاهتر بشود.
در همین راستا کشورمان باید با تمرکز بر آینده، برنامه هستهای صلحآمیز ایران را به نوعی در تعامل با آژانس با دقت پیگیری کرده تا این مرحله نهایی هم هر چه زودتر به نتیجه برسد و در زمان مناسب نیروی خود را صرف تکمیل برنامههای هستهای و همچنین به دست آوردن موقعیت برتر در آژانس نماید.
***************************************
روزنامه جام جم **
قطعنامه شورای حکام و امکان بازگشت به گذشته / دکتر فواد ایزدی
چند سال است که دعوایی میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح است و آقای آمانو، چندی قبل گزارش نهایی خود را درباره این دعوا ارائه کرد.
مشکل ما با آژانس این است که این نهاد هم طرف دعوای جمهوری اسلامی ایران است و هم قاضی و در گزارش اخیر آقای آمانو، ایشان در جایگاه قاضی، حکم نهایی را صادر کرده و ایران را بدون ارائه هیچ گونه شواهدی به انجام اقداماتی متهم کرده که هرگز انجام نداده است.
نکته دیگر اینکه معمولا در دنیا وقتی کسی را متهم و حکم نهایی را صادر میکنند پرونده بسته میشود اما متاسفانه در مورد ایران و آژانس، پرونده کشور ما قابلیت باز شدن دارد و در متن قطعنامهای که از سوی شورای حکام تصویب شد اگرچه قطعنامههای قبلی مختومه میشود ولی در بندهای 4 و 14 قطعنامه، راههایی را برای بازگشت به این مباحث باز گذاشته و به اصطلاح خودمان استخوان را لای زخم نگه داشتهاند.
در بند 4، کلمه concern یا دغدغه دبیرکل مطرح شده و هر زمانی در آینده که مدیرکل آژانس دغدغهای داشته باشد میتواند دوباره به مباحث گذشته بازگردد؛ در بند 14 هم اعلام شده که پرونده ایران برای ده سال باز نگه داشته میشود.
متاسفانه قطعنامه شورای حکام، گزارش آقای آمانو را که در آن به ضرر ایران رای داده شده، پذیرفته است.
البته اینکه آقای آمانو و آژانس، علیه ما عمل کنند تعجبی ندارد، زیرا تحت نفوذ غرب هستند.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
نومحافظهکاران با لشکر الیگارشی میآیند!/کمیل احمدی
نومحافظهکاران که در شرایط امروز نمیتوانند گفتمان و اندیشه جذابی در آستانه انتخابات ارائه کنند تنها یک راه برای موفقیت میشناسند؛ بسیج الیگارشی و تبلیغ ائتلاف گسترده میان الیگارشی. نکته جالب اینجاست که نومحافظهکاران به نوعی طراحی کردهاند که پاشنه آشیل خود را تبدیل به نقطه قوت کنند. به این معنا که این طبقه ممتاز که درباره چگونگی برآمدن خود باید شفافیت سیاسی ایجاد کند و حقایق را برای جامعه روشن سازد به نحوی ماهیت الیگارشیک خود را زیبا جلوه میدهد که با راه انداختن بازی «زید» آمد و «عمرو» آمد، میخواهد از ائتلافی گسترده در میان طبقه الیگارشی سخن بگوید. در حقیقت دستهای خالی نومحافظهکاران و نداشتن برنامههای مشخص کشورداری، آنان را به بازیهای هیجانانگیز الیگارشی کشانده است. اگر بیشتر اخبار انتخاباتی آنها را آنالیز کنیم ثقل مرکزی این اخبار پیرامون آن است که چه کسی آمد و چه کسی خواهد آمد! چون گفتمان و برنامه و اندیشهای وجود ندارد. گویی جامعه در این انتظار مانده که مثلاً فلان شخصیت مشکلگشا خواهد آمد که برای آمدنش چنین پروپاگاندایی به راه انداختهاند.
نومحافظهکاران در انتخابات سال 92 بدون داشتن گفتمانی مشخص تنها با 2 سیاست مهم تبلیغی در انتخابات حاضر شدند:
1- همانطور که سانتریفیوژها میچرخند چرخ اقتصاد نیز باید بچرخد.
2- ائتلاف میان الیگارشی
در هسته مرکزی تبلیغات نومحافظهکاران جز القای این دو مطلب یا چیز دیگری نبود، یا هرچه بود پوستهای برای این هسته بود. فشارهای اقتصادی 20 ماه آخر پیش از انتخابات 92 جامعه را به مسیری کشانده بود که مهمترین اولویتش حل مشکلات اقتصادی بود. از طرفی چون ریشههای این مشکل در سیاست خارجی و مساله هستهای معرفی میشد، افرادی که این شعار را برگزیدند توانستند تا اندازهای جو جامعه را به دست گیرند اما از سوی دیگر همان الیگارشیای که در انتخابات 88 نتوانست نتیجه انتخابات را تحمل کند و چند سال کشور را به نزاعهای سیاسی داخلی کشاند اکنون با فراری رو به جلو مدعی بود دولت بعد باید به الیگارشی تعلق داشته باشد تا همان نزاعها و درگیریها رخ ندهد. برای محقق ساختن شعارهای اقتصادی و تغییر سیاست خارجی باید ثبات سیاسی داخلی که همان ثبات الیگارشیک است حفظ شود. نومحافظهکاران با این شعارها به پیروزی رسیدند و اکنون بیش از 2 سال از آن شعارها میگذرد. براین اساس آنها برای موفقیت در انتخابات مجلسین پیش رو 2 راه در مقابل خویش دارند؛ نخست اینکه نشان دهند علاوه بر سانتریفیوژها چرخ اقتصاد نیز میچرخد، دوم نشان دهند هم ادعای ثبات الیگارشیک قضیه درستی است و هم اینکه این ائتلاف امروز گسترش هم یافته است.
نومحافظهکاران به دلیل سختیهای راه نخست عملا بر آن تأکیدی ندارند، زیرا اولاً با این چالش مواجهند که تورم و رشد اقتصادی اگر نگوییم بدتر شده در مجموع بهتر هم نشده است. امروز نارضایتی اقتصادی از دولت در تمام طبقات و اصناف اجتماعی به صورت گسترده به چشم میخورد. از آن گذشته امروز سانتریفیوژها هم دیگر نمیچرخند و رشد صنعت هستهای در کشور متوقف شده است. البته دولت یازدهم برای آنکه این مشکل را حل کند به چند سیاست متوسل شده است؛ یک، فروش خودروهای قسطی و دو، دادن وام 10 میلیون تومانی خرید کالا تا به واسطه این سیاستها تا اندازهای مسکن موقتی به جامعه تزریق کند تا بتواند در آستانه انتخابات برای دادن رأی به آنها سرپا بایستدالبته تلاشها برای گرفتن بخشی از دلارهای تحریمی در آستانه انتخابات نیز مطلب دیگری است که این روزها درباره آن زیاد میشنویم. با وجود این، نومحافظهکاران میدانند موضوع اقتصاد و پرونده هستهای چیزی نیست که آنها بخواهند برای انتخابات و برای کسب آرای مردمی بر آن تأکید کنند، چون آن چیزی که مردم در زندگی روزانه خود احساس میکنند با آمار دولتی خیلی تفاوت دارد. لاجرم آنها در انتخابات مجلسین بر محور دوم تبلیغاتی خویش تأکید دارند که عبارت است از «ائتلاف الیگارشیک». در اینجاست که میتوان چندین رفتار مهم چند هفته اخیر آنها را در کنار هم تحلیل کرد. مثلاً اینکه چرا روزنامه اطلاعات به طور ساختارشکنانه و خلاف قانون عکس و خبر رئیس دولت اصلاحات را کار میکند. در حقیقت اطلاعات همان کاری را کرد که روزنامه سلام، تیر 78 انجام داد. در آن موقع چون مدیرمسؤول روزنامه «سلام» یک روحانی بود و به نظر آنان از حاشیه امنیت بالاتری برخوردار بود وظیفه انتشار اسناد دولتی محرمانه را به طور غیرقانونی برعهده گرفت. آن تجربه را امروز با روزنامه اطلاعات تکرار میکنند تا مدعیان قانونمداری با قانونشکنیهای گسترده و هتک حیثیت و بیحرمتی به قانون راه ورود تبلیغی رئیس دولت اصلاحات را در انتخابات فراهم کنند و زمانی که ادعای ائتلاف گسترده الیگارشی شکل میگیرد او نیز حضور داشته باشد. نام او و تصویر او در تبلیغات باشد. خودش نیز برای سخنرانیهای انتخاباتی و تبلیغ نومحافظهکاران به این مجلس و آن مجلس برود. در حالی که هنوز این افراد حتی به طور رسمی از محضر ملت به دلیل آشوبهایی که سال 88 آفریدهاند عذرخواهی ساده نیز نکردهاند. یا مثال دیگر توسل آنها به نوه حضرت امام خمینی است. بسیاری از تحلیلگران سیاسی امروز معتقدند نوه حضرت امام برای آینده علمی، انقلابی و سیاسی خود نیازی به پدرخوانده الیگارشی و نومحافظهکاری ندارد. اتفاقا قضیه برعکس است یعنی این پدرخوانده است که به او نیاز دارد. او برای آنکه نشان دهد صف ائتلاف الیگارشی امروز کامل شده است تلاش دارد تا جای ممکن از همه شیوخ و خاندانهای موجه در کشور یارکشی کند و به صف الیگارشی بیاورد تا در این زورآزمایی پیروز میدان باشد. از اینجاست که باید گفت دستهای خالی نومحافظهکاران برای آنها جز تبلیغ «ائتلاف میان الیگارشی» راه دیگری نگذاشته است. توسل به این روش همانقدر که میتواند برای نومحافظهکاران جذاب جلوه کند و به آنها اطمینان دهد پیروز 2 انتخابات آینده
[ 7 اسفند] هستند همچنین میتواند بهعنوان چشم اسفندیار و نقطه ضعف آنها نیز به شمار رود. الیگارشی و نومحافظهکاران نباید فراموش کنند که جامعه ایران از دوران فئودالیته و خوانین به این طرف دل خوشی از الیگارشی نداشته و در «پیچهای تاریخی» همواره آنها را پشتسر گذاشتهاست.
***************************************