حملات پاریس بهوضوح نشان داد که دوری و نزدیکی به مرکز خطر در دنیای جهانی شده محلی از اعراب ندارد. این حملات همچنین نشان داد که راهبرد اتخاذشده غرب طی سالهای گذشته در منطقه آسیای غربی اشتباه بوده و ثمره آن اشتباه نیز حادثه 13 نوامبر پاریس است.
پایگاه بصیرت:حادثه تروریستی 13 نوامبر (22 آبان) پاریس را شاید بتوان نتیجه مستقیم فضای آشوبی دانست که اروپا و آمریکا در منطقه غرب آسیا طی یک دهه گذشته ایجاد کردهاند. حمله به عراق و افغانستان، تقسیم تروریستها به خوب و بد و حمایت از گروههای تروریستی در سوریه، کارشکنی در تشکیل دولت لبنان، حمایت از تجاوز نظامی به یمن و... همگی باعث ایجاد دولتهای ورشکسته در منطقه شده که نتیجه مستقیم آن ایجاد مناطقی خارج از کنترل دولتها بوده است.(1) در این مناطق بازیگران جدید اما نامتقارنی رشد کردند که دولت نبودند اما قادر به تهدید دولتها در بالاترین درجه ممکن بودند و این بازیگران جدید به معضلی برای نظام بینالملل تبدیل شدند. داعش یکی از این بازیگران جدید است که بهشدت در عضوگیری، طراحی اقدامات تروریستی و اجرای آنها نامتقارن عمل میکند.(2) اگر تا دیروز سرویسهای امنیتی غرب فکر میکردند که با گسیل سلفیهای ساکن اروپا به سوریه از شر آنها خلاص خواهند شد، طراحی حملات پاریس بهوضوح نشان داد که این راهبرد به ضد خود تبدیل شده و ماهیت اقدامات تروریستی داعش به سمت اهدافی در خارج از مناطق موردنظر غرب و در قلب اروپا تغییر کرده است.(3)
بحران سوریه و عراق بهشدت به نظم منطقهای و نظم بینالمللی گره خورده است و غرب به دلیل ماهیت نامتقارن و خطرناک تهدیدی که از جانب داعش حس میکند در شرایط بحرانی به سر میبرد و باید هر چه سریعتر برای برخورد با این تهدید خطرناک که خود در به وجود آمدن آن از مقصران اصلی بوده پاسخی مناسب ارائه دهد. در شرایط بحرانی و فشردگی زمان برای اتخاذ تصمیم راحتترین راهحلها به ذهن تصمیم گران خطور میکنند و نه لزوماً درستترین آنها. بر همین اساس میتوان واکنشها و اظهارات مقامات غربی و فرانسوی به این حادثه تروریستی را طی چند هفته گذشته تحلیل کرد.
حادثه تروریستی پاریس تأثیرات فراوانی به تشدید اسلام هراسی و اسلامستیزی در غرب، بسته شدن مرزها به روی مهاجران و تشدید برخوردها با آنها، امنیتی شدن فضا در اروپا، افزایش کنترلها بر آزادیهای مشروع مردم، افزایش کنترلهای مرزی و به خطر افتادن پیمان شنگن، افزایش اقبال مردمی به گروهها و احزاب دست راستی و... خواهد داشت.
«مانوئل والس» نخستوزیر فرانسه گفته است «ما از مدتها پیش میدانستیم که داعش برای حمله آماده میشود و الان هم در تدارک و برنامهریزی انجام حملات تازهای است، آنهم نهفقط در فرانسه بلکه در کل اروپا و باید خود را برای پاسخهای جدید آماده کنیم.»(4) در مورد پاسخهای جدید غرب به داعش و شیوههای مواجهه غرب با این حملات تروریستی سناریوهای مختلفی مطرح است که در این نوشتار بهصورت مختصر به تبیین آنها میپردازیم.
۱- سناریوی اول: تقویت ائتلاف بینالمللی ضد داعش به رهبری آمریکا
اقدامات فرانسه بعد از حادثه تروریستی پارس مثل تصویب قطعنامه مبارزه با داعش در شورای امنیت، اعزام ناو جنگی «شارل دوگل» به دریای مدیترانه و تشدید حملات جنگندههای فرانسوی به مواضع داعش در عراق و سوریه بسیاری از کارشناسان را به این تحلیل هدایت کرد که فرانسه در یک اقدام فوری و برنامهریزی نشده و تنها برای ترمیم وجهه خدشهدار شده خود به سمت تقویت ائتلاف فعلی و البته ناکارآمد ضد داعش به رهبری آمریکا و تشدید حملات این ائتلاف بر ضد مواضع داعش رفته است. این تنها فرانسه نیست که به سمت این سناریو رفته بلکه آمریکا نیز برای کارآمد جلوه دادن حملات ائتلاف بر ضد داعش و کم کردن انتقادات فزاینده احتمالاً به سناریوی تقویت ائتلاف فکر میکند. آسوشیتدپرس در این زمینه مینویسد: «حملات پاریس احتمالاً رئیسجمهور باراک اوباما را وادار میکند تشدید حملات نظامی علیه داعش در عراق و سوریه را بررسی کند.»(5)
تشدید حملات ائتلاف ضد داعش به مواضع گروه تروریستی داعش، درخواست از متحدین منطقهای غرب مثل ترکیه و عربستان برای مشارکت بیشتر در این حملات و همزمان اعزام تعداد محدودی از افسران نظامی غربی(6) و افزایش آموزش و تسلیح نیروهای ضد داعش در عراق و سوریه مثل پیشمرگهای کرد، راهبرد چیده شده بر اساس سناریوی نخست را تکمیل میکند. این سناریو چنانکه گفته شد محتمل است اما سؤال اینجاست که آیا کارآمد نیز هست؟ پاسخ به این سؤال منفی است چراکه اگر با فرض پذیرش حسن نیت ائتلاف در بمباران مناطق تحت اشغال داعش این راهبرد طی یک سال گذشته کمترین قرین موفقیت نیز نبوده و حملات داعش به پاریس نیز بهخوبی ناکارآمدی این راهبرد را ثابت میکند.
2- سناریوی دوم: تشکیل ائتلافی فراگیر با حضور ایران و روسیه
بعد از حملات پاریس بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران غربی بر ضرورت تشکیل ائتلافی فراگیر(7) با حضور ایران و روسیه برای مبارزه با داعش و تروریسم در غرب آسیا تأکید کردند. «چاک هیگل» وزیر دفاع سابق آمریکا دراینباره میگوید: «اسد یک فرد خیلی بدی است اما این کاملاً روشن است که داعش یک خطر بسیار بزرگتری است و ما بهتنهایی توان مقابله با آن را نداریم. واشنگتن باید برای مقابله با داعش منفعت مشترک با ایران و روسیه ایجاد کند. ما میتوانیم افراد را بکشیم. حملات هوایی کنیم و جنگهای نیابتی ایجاد کنیم اما باید روسیه و ایران هم بخشی از این (مقابله با داعش) باشند».(8)
هافینگتونپست نیز در گزارش خود درباره ضرورت تشکیل این ائتلاف فراگیر مینویسد «گزاره دشمن دشمن من، دوست من است، در خاورمیانه بیش از هر منطقه دیگر جهان، مربوط به نظر میرسد. درحالیکه فرانسه در حال بسیج سریع است، اکنون وقت آن است که ائتلافی گستردهتر تشکیل شود که شامل تمامی کشورهای تهدیدشونده توسط داعش است. این ائتلاف، باید شامل روسیه و توسعاً ایران باشد.»(9)
«فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز دراینباره در مصاحبه با نشریه فرانسوی «نوول آبزرواتور» میگوید: «ما بدون مشارکت روسیه نمیتوانیم در سوریه کاری انجام بدهیم و مسکو و اروپا میتوانند به دلیل داشتن منافع مشترک در خصوص مناقشه سوریه به توافق برسند.»(10)
راهحل مقابله مؤثر با داعش و تروریسم در منطقه غرب آسیا مستلزم تشکیل یک ائتلاف فراگیر شامل ایران، روسیه و دولت سوریه است اما سؤال اینجاست که باوجود دشمن مشترکی مثل داعش، آیا آمریکا و اروپا حاضرند اختلافات خود را با ایران و روسیه کنار گذاشته و راه برای تشکیل این ائتلاف فراگیر هموار کنند؟ پاسخ به این سؤال نیز فعلاً منفی است. تمدید تحریمهای ضد روسی غرب بر سر بحران اوکراین و ساقط کردن جنگنده روسی بر فراز سوریه توسط ترکیه و حمایت همهجانبه آمریکا و ناتو از این اقدام بهخوبی نشان میدهد که سیاست سازان غرب ضرورتی به ائتلاف با محور ایران و روسیه نمیبینند. شاید اگر حملات دیگری در کشورهای اروپایی از سوی داعش انجام شود. غرب به این گزینه فکر بکند ولی فعلاً طرفین اختلافات اساسی در مورد اهداف حملات و شیوههای آن دارند و بازیگران منطقهای مثل ترکیه و عربستان نیز حاضر نیستند از اهداف اعلامی قبلی خود در سوریه عقب بنشینند.
3- سناریوی سوم: ورود مستقیم ناتو و نیروهای زمینی به جنگ سوریه
یکی دیگر از سناریوهای محتمل ورود مستقیم ناتو به جنگ در سوریه است این سناریو میتواند در هماهنگی با سناریو اول و دوم یا بهصورت سناریویی مجزا پیگیری شود. در صورت تکرار حملات داعش به کشورهای اروپایی یا خود آمریکا احتمال اجرای این سناریو از درصد بالایی برخوردار خواهد بود. طی دو هفته گذشته نیز بسیاری خواهان حضور ناتو در این جنگ شدهاند. حضور ناتو در جنگ بر ضد داعش میتواند حضوری هوایی یا در ترکیب با نیروی زمینی باشد.
«جیمز استاوریدیس» ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا دراینباره میگوید: «ائتلاف ناتو اکنون باید نقشی نظامی ایفا کند. نیروهای ویژه ناتو میتوانند بهعنوان راهنمای جنگندهها راهی عراق و سوریه شوند و ضمناً نیروهای محلی ضد داعش روی زمین را هم آموزش دهند، به جمعآوری اطلاعات بپردازند یا خود دست به حملات موردی بزنند.»(11)
نشریه فارین پالیسی نیز در تحلیل خود درباره احتمال حضور ناتو در سوریه مینویسد: «هماکنون مرکز ناتو و پنتاگون در بروکسل، در حال بررسی موضوع و برآورد ظرفیتهای حمله به سوریه هستند. اگر فرانسه هم مایل به استفاده از این ظرفیت که پیشتر در سال 2001 توسط آمریکا استفاده شده است ناتو میتواند وارد عمل شود ناتو صرفنظر از نقصانهای گهگاه، یک نیروی بسیار توانا با 3 میلیون نیروی پیادهنظام، 25 هزار فروند هواپیمای جنگنده، 800 فروند کشتی اقیانوسپیما و 50 فروند هواپیمای آواکس است.»(12)
بر اساس تحلیل فارین پالیسی «ائتلاف فعلی ضد داعش نیز میتواند تحت رهبری ناتو قرار بگیرد چراکه ورود نیروها و امکانات ناتو به عملیات حمله به سوریه میتواند توان این عملیات به طرز چشمگیری بالا ببرد. سناریوی دیگر هم میتواند این باشد که ناتو یک «ائتلاف باز» را ایجاد کند که علاوه بر شرکای سنتی، دشمنان سنتی مثل روسیه را هم در خود داشته باشد.»(13)
حضور ناتو چنانکه گفته شد میتواند هوایی یا ترکیبی از عملیات هوایی و زمینی باشد در مورد ورود نیروهای زمینی ناتو نیز سناریوهای متعددی محتمل است که آیا ناتو تعداد محدودی از نیروهای ویژه خود را وارد میدان میکند یا مداخله وسیعی درراه خواهد بود و سناریوی آخر اینکه نیروهای ناتو تنها به آموزش نیروهای محلی ضد داعش کمک خواهند کرد. ورود هوایی و زمینی ناتو به جنگ بر ضد داعش از سناریوهای محتمل است ولی فعلاً ارادهای برای انجام آن وجود ندارد. چراکه ناتو بدون چتر نظامی آمریکا قادر به انجام عملیات نیست و آمریکا نیز فعلاً چنین تصمیمی نگرفته است و شاید تنها در صورت ادامه حملات مرگبار داعش به کشورهای عضو ناتو و انجام عملیات مؤثر در داخل خاک آمریکا این سناریو عملیاتی شود.
فرانسه نیز تلاشهای زیادی را برای اقناع اعضای ناتو شروع کرده است. در صورت حضور ناتو در آسمان و زمین سوریه اوضاع بسیار پیچیده خواهد شد و احتمال برخوردهای نظامی مثل مورد ترکیه و روسیه بهشدت تقویت خواهد شد. چراکه اهداف نظامی و سیاسی ناتو با اهداف ائتلاف چهارگانه در سوریه بهشدت در تعارض است. حضور زمینی ناتو مشکلی را در سوریه حل نخواهد کرد و در درازمدت ثبات ساز نخواهد بود. چراکه ناکارآمدی این راهبرد در افغانستان و عراق بهوضوح ثابت شده است. نشنال اینترست درباره ناکارآمدی ورود زمینی ناتو به سوریه مینویسد: «چنین پیشنهادهایی نگرانکننده است. این پیشنهادها نشان میدهد که هنوز درک درستی از تروریستهای داعش و افراطگرایی وجود ندارد. مشکل داعش فراتر و عمیقتر از آن است که با اعزام چند سرباز و نیروی زمینی حلوفصل شود. داعش نتیجه تحولات بیش از ده سال گذشته در سوریه و عراق است و عقاید و ایدئولوژی خطرناکی دارد. مقابله با داعش مستلزم در نظر گرفتن عوامل فرهنگی و اقتصادی است. مشکل و تهدید داعش تنها با اعزام نیروی زمینی حلوفصل نخواهد شد.»(14)
4- سناریوی چهارم: عدم پاسخ مشخص از سوی غرب به حادثه تروریستی پاریس
واقعیت این است که ایجاد اجماع برای هرکدام از سناریوهای سهگانه گفتهشده یا سناریوی ترکیبی از هر سه کار بسیار مشکلی است. چراکه بازیگران حاضر در این جنگ نیابتی تنها یک هدف ظاهری و مبهم نابودی داعش را دارند، برخی از بازیگران منطقهای مثل ترکیه و عربستان طی سه سال گذشته خود از حامیان مستقیم و غیرمستقیم داعش بودهاند. اخبار و گزارشهای زیادی نیز از سوءنیت آمریکا در مبارزه با داعش در سوریه و عراق منتشر شده است. از طرف دیگر دولتهای عرب منطقه هنوز پروندههای یمن و لیبی را حلوفصل نکرده و در شرایط کاهش قیمت نفت حضور در جنگ سوریه بار مالی سنگینی به آنها تحمیل خواهد کرد. در مورد کارآمدی ارتشهای کوچک آنها نیز ابهامات جدی وجود دارد. اعضای اروپایی ناتو نیز مثل ایتالیا، اسپانیا، یونان درگیر بحرانهای مالی شدید هستند و بسیار بعید است که راضی به مداخله در سوریه در قالب ناتو شوند. آلمان و انگلیس نیز همواره ساز ناکوک با فرانسه میزنند و راضی کردن آنها به اتخاذ یک راهبرد مشترک کار بسیار مشکلی به نظر میرسد.
مشکلات موانع و اختلافات بین بازیگران درگیر بحران داعش آنقدر هست که اجازه اتخاذ یک رویکرد مشخص به بازیگران را ندهد. تا زمانی که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا خطر داعش را برای این کشور جدی تشخیص ندهند بعید به نظر میرسد که غرب یک راهبرد مشخص در این زمینه اتخاذ کند.
نتیجهگیری
حملات پاریس بهوضوح نشان داد که دوری و نزدیکی به مرکز خطر در دنیای جهانی شده محلی از اعراب ندارد. این حملات همچنین نشان داد که راهبرد اتخاذشده غرب طی سالهای گذشته در منطقه آسیای غربی اشتباه بوده و ثمره آن اشتباه نیز حادثه 13 نوامبر پاریس است. باید پذیرفت که حملات دیگری درراه است اما چه باید کرد؟
واقعیت این است که حملات هوایی بر ضد داعش بهتنهایی ناکارآمد هستند حتی اگر با مشارکت کشورهای بیشتر باشد و اروپا نیز ظرفیت کافی برای مداخله یکجانبه را ندارد و نیز آمریکا تمایلی به حضور زمینی گسترده مجدد در منطقه را ندارد.(15) به نظر میرسد نیاز فعلی منطقه برای مبارزه مؤثر با داعش یک کنسرت امنیتی با اهداف مشخص سیاسی و نظامی و با حضور همه بازیگران محلی، منطقهای و بینالمللی است که میتواند ترکیبی از سناریوهای گفتهشده مبارزه با داعش باشد.
پذیرش صندوق رأی در سوریه بهعنوان داور نهایی از سوی همه طرفها با احتساب به اینکه در مرحله انتقالی رئیسجمهور قانونی سوریه بتواند حضور داشته باشد، قطع کمکهای مالی و نظامی به تروریستها و همزمان انجام کمکهای بشردوستانه به کشورهای درگیر جنگ با داعش، بستن مرزها و راههای تردد تروریستها، همکاری اطلاعاتی برای شناسایی محلهای استقرار تروریستها و هدف قرار دادن آنها، انطباق اهداف اعلامی با اهداف اعمالی در جنگ با داعش میتواند بخشی از اهداف این کنسرت امنیتی باشد؛ اما این دورنما خیلی آرمانی به نظر میرسد چراکه اهداف بازیگران محلی، منطقهای و بینالمللی در این فضای آشوب بهشدت در نقطه مقابل هم قرار دارند، غربیها به فکر مهار ایران و روسیه و سرنگونی اسد هستند و آنگونه که پیداست از اقدامات گذشته خود در افغانستان و عراق عبرت نگرفتهاند و عربستان و ترکیه نیز مدام آتش فتنه را شعلهورتر میکنند.
با این وضعیت باید تنها منتظر یک اتفاق بود تا شاید بازیگران سر عقل بیایند و نظمی جدید در فضای آشوب فعلی شکل بگیرد.
منبع: تبیین