بی تفاوتی سرویس های امنیتی اروپا در قبال تقویت جریانهای راست افراطی و فاشیسم نوین و متعاقبا حمایت این دستگاه ها از جریانهای تکفیری در منطقه و نظام بین الملل و چراغ سبز نهادهای امنیتی غرب برای حیات بیش از ده ساله این جریانهای افراطی در داخل خاک اروپا و در نهایت حمایت های تسلیحاتی کلان کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس و آلمان از رژیم های دیکتاتوری عربی در منطقه، نتیجه ای جز تقویت دو جریان تکفیری و راست افراطی در غرب نداشته است.
اروپای واحد همچنان در شوک ناشی از حملات تروریستی اخیر بروکسل قرار دارد. مقامات آمریکایی و اروپایی یکی پس از دیگری این حملات را محکوم کرده و آن را نمادی از جنگی می دانند که میان غرب و تروریسم آغاز شده است؛ جنگی که می توان از آن تحت عنوان منازعه "غرب " با بخشی از خودش نام برد.
صورتبندی حوادث اخیر بروکسل چندان سخت به نظر نمی رسد! سبک و سیاق حملات تروریستی بروکسل به مانند ده ها حله انفجاری و انتحاری مشابه داعش و دیگر گروه های تکفیری در دیگر نقاط دنیا بوده است، با این تفاوت که به واسطه رخ دادن این حملات در قلب سیاسی اروپا، این حملات بیش از پیش مورد توجه تحلیل گران قرار گرفته است. به راستی چه اتفاقی در بروکسل رخ داده است؟ شاه کلید حل معمای بروکسل دقیقا کجاست؟ چرا رسانه های غربی بیش از آن که به تفسیر حوادث بروکسل بپردازند به توصیف آن مشغول هستند؟
این ها سوالاتی است که با کمی مداقه در آن ها می توان مختصات کلی پازل هزار تکه ای که غرب در صدد تکمیل آن است را دریافت. در این خصوص نکات و ابهاماتی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنارشان گذشت:
تروریست های نشانه دار در غرب چه می کنند ؟
رخدادهای اخیر در بروکسل در عرض حوادث تروریستی سال گذشته در پاریس تعریف می شود. منشا این حملات تروریستی در ظاهر یکسان بوده و ناشی از فعالیت گروه های تکفیری در داخل خاک اروپا بوده است.
حتی شکل و نوع انجام عملیات تروریستی بروکسل و چند مرحله ای بودن آن ها نشان از تبعیت تروریست ها از همان فرمول اجرا شده در جریان حملات تروریستی پاریس دارد، اما انطباق حملات تروریستی بروکسل و پاریس (اقدامی که این روزها رسانه های غربی صورت می دهند) تنها مربوط به صورتبندی ماجراست نه رمزگشایی از چرایی آن! به عبارت بهتر، رسانه ها و سیاستمداران غربی این روزها به جای تمرکز بر محتوا و ماهیت حملات تروریستی بروکسل، روی به جنبه توصیفی آن آورده اند.
"تحلیل و رمزگشایی از حملات بروکسل" خط قرمزی است که دستگاههای امنیتی غرب بار دیگر آن را در قبال رخدادهای اخیر در نظر گرفته و مانع از عبور رسانه های خود از این خط قرمز می شوند. در حداقلی ترین و خوشبینانه ترین نگاه ممکن، وقوع حوادث بروکسل معلول قصور و بی تفاوتی دستگاه های امنیتی غرب نسبت به "تروریست های نشانه دار" بوده است.
رمزگشایی از دیالوگ مقامات سیاسی آنکارا و بروکسل
دیالوگی که اخیرا میان مقامات ترکیه ای و بلژیکی در این خصوص رخ داده است، نشان از همین حقیقت دارد. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه اخیرا مدعی شده است که یکی از عوامل حملات تروریستی بلژیک قبلا از سوی نهادهای امنیتی ترکیه دستگیر شده و به کشور هلند (کشوری که دارای تابعیت آن بوده است) مسترد گردیده است. بر اساس اظهارات اردوغان، ترکیه در ماه ژوئن سال گذشته، به دو کشور هلند و بلژیک در خصوص ماهیت تروریستی ابراهیم بکراوی هشدار داده بود، اما مقامات قضایی این دو کشور اروپایی نتوانسته اند ارتباط وی با تروریسم را احراز کنند و در نتیجه وی را رها کرده اند! آنچه مسلم است این که ابراهیم بکراوی به عنوان یکی از عوامل نشانه دار حملات تروریستی بلژیک، در آزادی عمل کامل دست به اقدام تروریستی در این کشور زده است. استرداد بکراوی به هلند و بلژیک از سوی دستگاه های امنیتی ترکیه نشان می دهد که حتی وی به دلایلی نامشخص از سوی ترکیه (به عنوان یکی از کشورهای حامی گروه های تکفیری در سوریه و عراق) نیز مورد حمایت قرار نگرفته است.
اگرچه مقامات بلژیکی ادعای اردوغان در خصوص بکراوی و استرداد وی به کشورشان را تکذیب کرده اند، اما قدر متیقن دیالوگ امنیتی آنکارا و بروکسل بر سر "بکراوی" نشان از آن بوده که هر دو طرف وی را یک تروریست نشانه دار و خطرناک دانسته اند. قطعا چنین تروریست نشانه دار و خطرناکی باید از سوی دستگاه های امنیتی غرب مورد مراقبت قرار گرفته و حتی به زندان منتقل شود، اما وی در طول یکسال اخیر (از زمان استرداد به اروپا)، با آزادی عمل کامل مشغول طراحی و اجرای عملیات تروریستی بروکسل بوده است!
در هر صورت، آزادی عمل تروریست هایی مانند بکروای در خاک اروپا علامت سوال بزرگی است که ذهن تحلیل گران مسائل امنیتی در غرب را نسبت به خود مشغول ساخته است. بحران امنیت موضوعی است که اروپای واحد امروز آن را به شدت لمس می کند. سیاست های امنیتی مشترک در اروپا نه تنها منجر به بهبود اوضاع امنیتی در مرزهای شنگن و دیگر مرزهای اروپایی نشده است، بلکه به نقطه آسیب اطلاعاتی و امنیتی در این مجموعه تبدیل شده است. با این حال ضریب این آسیب پذیری به صورت عامدانه از سوی دستگاه های امنیتی در غرب افزایش یافته است. به عبارت بهتر، آزادی عمل نسبتا کامل تروریست های تکفیری حاضر در خاک اروپا نمی تواند به سادگی از سوی مقامات امنیتی و سیاسی غرب مورد توجیه قرار گیرد!
حلقه مفقوده ای به نام امنیت در اروپا
این روزها مناسبات امنیتی اروپا تحت تاثیر حوادث تروریستی بروکسل و دیگر حوادث مشابه در طول دو سال اخیر دستخوش تحولاتی اساسی گردیده است. "امنیت" به عنوان حداقلی ترین نیازی که شهروندان اروپایی آن را در زندگی روزمره فردی و اجتماعی خود باید حس کنند، این روزها به حلقه مفقوده و معمایی تبدیل شده است که کمتر کسی قدرت تجزیه و تحلیل آن را دارد. در این میان سیاست های امنیتی جاری و گذشته در اروپای واحد در شکل گیری بحران امنیت در این مجموعه دخیل بوده است.
آنچه مسلم است این که در این خصوص لازم است مصدریابی دقیقی نسبت به حوادث بروکسل و حوادث جاری در اروپای واحد صورت گیرد. بی تفاوتی سرویس های امنیتی اروپا در قبال تقویت جریانهای راست افراطی و فاشیسم نوین و متعاقبا حمایت این دستگاه ها از جریانهای تکفیری در منطقه و نظام بین الملل و چراغ سبز نهادهای امنیتی غرب برای حیات بیش از ده ساله این جریانهای افراطی در داخل خاک اروپا و در نهایت حمایت های تسلیحاتی کلان کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس و آلمان از رژیم های دیکتاتوری عربی در منطقه، نتیجه ای جز تقویت دو جریان تکفیری و راست افراطی در غرب نداشته است. به عبارت بهتر، کلیت حیات جریانهای تکفیری و تروریستی در داخل خاک اروپا خود موضوعی است که نیاز به کنکاش و تحقیق دقیق دارد.
هم اکنون اروپای واحد با ساختار امنیتی ناهمگونی مواجه است که خود در ایجاد آن نقش داشته است. بدیهی است که در چنین شرایطی تمرکز بر چرایی و ماهیت حوادث صورت گرفته، خط قرمز امنیتی کشورهای غربی محسوب می شود.
هدف غرب از آزادی تروریست های نشانه دار
چنانچه تحلیل گران خبره مسائل امنیتی از جمله ادوارد اسنودن، افسر سابق آژانس امنیتی آمریکا اذعان کرده اند، حوادث تروریستی اخیر در بروکسل قابل پیشگیری بود و عوامل این حوادث می توانستند قبل از این که به هدف خود دست یابند از سوی دستگاه های امنیتی در غرب دستگیر شوند. با این حال حوادث تروریستی بروکسل نشان داد که دستگاه های امنیتی در غرب علاقه چندانی نسبت به مهار تروریست های نشانه دار و تکفیری در خاک خود ندارند! این بی تفاوتی می تواند ناشی از میل ذاتی دستگاه های امنیتی غرب مبنی بر تقویت اسلام ستیزی در اروپا باشد. اگر حوادث تروریستی در بروکسل و پاریس را در کنار رشد جریان های راست افراطی(جریان های ضد مهاجرت و ضد اسلامی ) در غرب قرار دهیم، به خوبی این بازی پیچیده را لمس خواهیم کرد؛ بازی پیچیده ای که دستگاههای سیاسی و امنیتی غرب همچنان به هدایت و مدیریت آن مشغول هستند./