(روزنامه شرق - 1394/05/29 - شماره 2376 - صفحه 6)
* حوزه علمیه شما بیشتر بهعنوان یکی از متولیان تجمعهای حجاب و عفاف شناخته میشود. مثل همان تجمعی که پارسال در میدان فاطمی انجام شد. به نظر شما منکر محدود به معضلات عفاف و حجاب است؟
** ما مانند همه حوزههای علمیه، وظیفه ذاتیمان ترویج و آموزش عمیق اسلام و حفاظت از مبانی و معارف دینی است. اما اینکه حالا مثلا امکان دارد در جامعه؛ چون شما اهل رسانه هستید و تا یک اتفاقی نیفتد، با موضوع آشنا نمیشوید، شاید به خاطر آن باشد که حضرتعالی ما را به این موضوع میشناسید؛ اما اینطور نیست.
ولی دغدغه ما بهجز ترویج معارف و تحقیقات علمی و آموزشی خودمان که وظیفهمان است، توجه به جامعه است و مردم هم از حوزه علمیه توقع دارند به منکراتی که در جامعه است بیتفاوت نباشد. منکر در نگاه ما و مؤمنان دیگر، اختصاص به امر خاصی ندارد. منکرات امکان دارد موارد زیادی باشد. اما بعضی از منکرات، منکر بَین است. مثلا فرض کنید وقتی شما در رسانه میشنوید که فلان شرکت یا فلان شخص کلاهبرداری، رشوهخواری یا اختلاس کرده، خب اینها منکر هستند.
هیچ بحثی در آن نیست. منکرات موارد زیادی دارد، ولی به بعضی از منکرات توجه میشود و رسانهها و مسئولان به آن بيشتر اهمیت میدهند و به بعضی از منکرات کمتر. همه منکرات دغدغه ماست. در بعضی از منکرات میبینیم متولی دارد و مسئولان نسبت به آن جدی هستند. مثلا یکی از معروفها حفظ اسلام است، یکی از منکرات این است که شما حرفهایی بزنید که مبانی اسلام را مخدوش کنید یا علیه نظام اسلامی اقدام کنید و...، اینها از آن منکراتی است که مسئولان و مردم به آن توجه دارند.
برخی از منکرات اتفاق میافتد و بَین هم هست، اما آقایان مسئولان اصلا به آن توجه نمیکنند که این هم جزء منکرات است و باید این اشکالات برطرف شود. یکی از منکرات که هم بین است و هم آقایان و مسئولان محترم کمتر به آن توجه میکنند، مسئله عفاف و حجاب است. این مسئله مهمی است. رسانهها، خصوصا صداوسیما، وزارت ارشاد و قوه قضائیه و اینها همه در این مسئله دخیل هستند. اما خودشان بهجای اینکه برای عفاف و حجاب زحمت بکشند و آن را ارتقا دهند، در این مسئله تعلل میکنند و گاهی اوقات ضربه هم میزنند.
اینجاست که مثلا شورایعالی انقلاب فرهنگی سالهای پیش یک مصوبهای دارد، بعد مثلا یک رئیسجمهوری محترم آمده و به وزارت کشور ابلاغ کرده، یعنی نشان داده که این مصوبه یک دغدغه است؛ ولی اقدام واقعیای که محسوس باشد، نمیبینیم. این مجموعه کار باعث شد که طلبهها و برخی استادان مدرسه ما یک کارگروهی برای امر به معروف و نهی از منکر تشکیل بدهند، به این عنوان که ما دخیل در این موضوع هستیم و بهعنوان یک مؤمن که وظیفه داریم جلوي منکرات را بگیریم، این آقایان تلاش کردند که چنین اقداماتی را انجام دهند که مسئله عملکردشان محل بحث است.
* یعنی منکراتی مانند مفاسد اقتصادی چون معتقدید مسئولان به آن میپردازند را در اولویت قرار نمیدهید؟
** خیر؛ مسئلهای که وظیفه خودمان میدانیم هشداردادن به مسئولان است. وقتی کسی خودش بیدار است و بیلیاقتی میکند، این یک مسئله دیگر است. مثلا یک موقع پلیس بیدار است و متوجه این دزدی هم میشود و حالا اقدامی هم میکند، ولی شاید اقدامش موفق نباشد یا اقدامات کمی انجام داده، اینجا دیگر لازم نیست که ما وارد شویم و این آقای پلیس را بیدار کنیم، چون خودش بیدار است و دغدغه دارد. حالا ضعفها و نقاط قوتش محل دعواست. یک موقع اصلا بیدار و هوشیار نیست نسبت به این موضوع، اگر غافل باشد ما وظیفه خودمان میدانیم که هشدار دهیم.
* خب مثلا ممکن است آدم بیدار باشد و... .
** خیر؛ آن هم فرقی نمیکند. مثلا فسادهای اقتصادی؛ وزیر اقتصاد دائم دغدغه این موضوع را دارد، بانک مرکزی این دغدغه را دارد، آقایان مجلس هم این دغدغه را دارند. اینجا که دغدغه را دارند نیاز نیست که ما بیاییم. هشدارهای ما به مسئولان از آن بابت است که احساس میشود این مسئله فراموش شده و کاری انجام نمیشود. اگر واقعا بهصورت جدی روی مسئله عفاف و حجاب هم کار انجام شود، خب اصلا نیاز به تذکر ما نیست.
* اما اگر تذکر از طرف شما هم اعمال شود وجهه بیشتری در اجتماع پیدا میکند که مثلا این حوزه علمیهای که عفاف و حجاب را مدنظر دارد علیه فساد اقتصادی هم اقدام میکند.
** بله. این هم خیلی خوب است.
* تا حالا اقدامی انجام دادهاید؟
** عرض کردم. چون دیدیم که مسئولان امر دغدغهاش را دارند، ما به چه کسی میخواهیم تذکر دهیم؟! وقتی مثلا ما میبینیم که سازمان مربوطه دغدغه دارد و وظایف خودش را انجام میدهد (حالا موفق و ناموفق یک موضوع دیگر است) و اینها هم خودشان هوشیار هستند و فعالیت میکنند، به همین دلیل ضرورتی ندیدیم. اگر بچههای طلبه ما و برخی از استادان ما این موضوع را انجام میدهند برای این است که میبینند در مورد این موضوع یک غفلتی شده است. اگر در این قسمت هم میدیدند که مسئولان در حال فعالیت هستند و فعالیتهای محسوس دارند، خب همین تذکر هم لازم نبود. اگر اینجا اتفاق افتاده برای اینکه مصوبه چندسال انجام شده و بعد هیچ فایدهای نکرده است. امربهمعروف و نهیازمنکرمان، مخاطب اصلیاش مسئولان مربوطه هستند که چرا اینها اقدامات لازم را انجام ندادند.
* بر کسی پوشیده نیست مشکلات اقتصادی ممکن است کسی را به راه نادرست و در انتها به فساد بکشاند. آیا بهنظر شما نباید سرمنشأ این مسئله را شناسایی كنيم و آن را از بین ببریم؟
** در مورد اینکه ریشهاش چه چیزی باشد، امکان دارد ریشههای مختلفی داشته باشد. سؤال اینجاست؛ اگر به مطالب فرهنگی نگاه کنید، اینچنین نیست الزاما مثلا چون فقر بیاید، ضرورتا باید فحشا بیاید! چنین نیست. برعکسش است. بحث اثرگذاری نیست، بحث الزامش است. بله امکان دارد گاهی طرف خیلی هم ثروتمند باشد، فحشا کند.
سؤال اینجاست؛ فحشا میتواند موجب این باشد که مثلا چون طرف فحشا میکند، به خاطر فحشا مرتکب منکرات دیگری هم شود، همچنین به خاطر یک منکر دیگر هم ممکن است مرتکب فحشا هم شود. ممکن است گاهی فقر، عامل دزدی باشد، همینطور امکان دارد عامل فحشا هم باشد. این در جامعه هست و ممکن است اتفاق هم بیفتد.
ولی سؤال اینجاست چون اینها با یکدیگر رابطه دارند و تمام مسائل فرهنگی مثل یک پیکره زنده است. ولی ما باید دقت کنیم شرع مقدس، به هر مسئله چه بهایی داده نه اینکه ما چه سلیقهای داریم. بنابراین ما میگوییم سلیقهای نیست و برای اینکه بدانیم کدام «اهم» است و کدام «مهم»، باید به شریعت مقدس مراجعه کنیم. چیزی که ما از شریعت مقدس متوجه شدیم، این است که معارف دینی ریشه مسائل است. وقتی اندیشه خراب شد، اخلاقیات هم خراب میشود، وقتی اخلاقیات خراب شد اعمال را هم خراب میکند. برای همین ریشه اصلی به تفکرات صحیح و غلط برمیگردد. یکی از تفکرات غلط این است که ما تمام تلاشمان را فقط روی جنبههای اقتصادی مسائل گذاشتیم. نه اینکه اقتصاد مهم نیست. حتی از شخصیتهای مهم مانند ریاستجمهوریهای گذشته هم دغدغه سازندگی داشتند.
مثلا فرض کنید اگر از آنها سؤال کنید شما چه کار فرهنگی مفیدی انجام دادید؟ میگفتند ما اینقدر دانشگاه زدیم. یا مثلا میگفتند ما مثلا آنقدر مسجد ساختیم. یعنی ساختمانسازیها بهعنوان فرهنگسازی تلقی شده است. اینها اشکالات ریشهای ماست. یعنی ریشه اصلی در اقتصاد نیست، بلکه در فرهنگ و علم و دانش ماست. اگر نهادهایی مثل حوزه علمیه، دانشگاهها و آموزشوپرورش و البته صداوسیما و رسانههای دیگر، به نحو صحیح کار را انجام دهند و فکر درست باشد، تربیت صحیح میشود. همینطور که در کشورهای کفر میبینیم آنها وقتی میخواستند عمران و آبادی کنند، به مسئله فرهنگی کشورشان (البته به عقاید خودشان) خیلی بها دادند. ولی مثلا ما بها نمیدهیم. وقتی بها نمیدهیم، نهایتا نیروی انسانیای تربیت میشود که از نظر فکری موازین صحیح خوب و بدش درست چیده نشده است.
* اما فکر نمیکنید اگر اقتصاد، رفاه بیشتری برای مردم بیاورد، سطح فساد در جامعه پایینتر میآید؟
** فرمایش شما درست است ولی برعکسش هم میتواند باشد.
* اما مسئلهای که لااقل در چند سال گذشته دیدیم، اینطور بوده.
** حالا شما آن را دیدید. یک سؤال! آیا اگر مردمی در دنیا رفاهشان زیاد بوده، مستلزم این است که همهشان عفیف و پاکدامن باشند؟ خیر.
* تا پاکدامنی را چه چیزی ببینید.
** منظورمان از عفاف و پاکدامنی بهاصطلاح رفتاری است. آنها منکرات دیگر است. ما این قسمت را الان داریم بحث میکنیم. سؤال اینجاست؛ خیلی وقتها میبینید جامعهای مرفه و ثروتمند هم است، ولی پر از فحشاست.
* خب، آن دیگر به فرهنگشان برمیگردد. مثلا در نروژ سطح رفاه بالاست.
** بله؛ آفرین. پس معلوم شد مردم چه در ایران و چه در نروژ، همهشان متکی به افکارشان هستند. پس آن چیزی که ریشه همه مشکلات ماست، اول به قسمت اندیشههای ما برمیگردد. اگر در قسمت اندیشهها درست کار کردیم، در آنجا اصلاح انجام دهیم بعد به اخلاقیات برمیگردیم. گفتیم ملاک ما دین است، براساس دین ما تعیین میکنیم کدام موضوع اهم است و کدام موضوع مهم. البته ثروت در نظام ارزشی ما مسئولیتآور است و در فرهنگ غرب، نعمت است و عین ارزش. ولی خب در دین ما، نعمت همراه با مسئولیت است. اگر مسئولیت نعمت را به جا آوردیم بعدا تبدیل به ارزش میشود. پس درمجموع اگر فرض کنید ما در جامعه آمدیم ثروت و رفاه مردم را زیاد کردیم، مستلزم این نیست که مردم باتقوایی داشته باشیم، عکسش هم همینطور.
حالا ما آمدیم مردم را در مسئله ثروت رها کردیم و مردم فقیر شدند، باز هم فقر مستلزم این نیست که مردم همهشان بروند باتقوا شوند. اینها بستگی به تفکر شما دارد. اگر تفکر انسان، تفکر صحیح باشد، نعمت را اسباب و وسیله برای کمال خودش میکند، اگر هم فقیر باشد با صبر در فقر، آن وسیله برای کمالش میشود. پس اینها ابزار هستند.
* من همین را میخواستم بگویم. مثلا گفتم نروژ، کشوری است که سطح رفاه عمومی بالاست و شما میفرمایید ممکن است فحشا و منکرات در آن خیلی زیاد باشد. من همین را میگویم؛ خب، این را دقیقا باید در قامت آن کشور ببینیم. باید ببینیم اگر رفاه در کشور ما بالا برود، آیا باز هم فحشا زیاد میشود؟
** بله؛ هر دوی آن امکان دارد. اصلا مقایسهاش غلط است. اگر در ایران بر فرض، ما در قسمت رفاه خوب فعالیت کنیم و درجه رفاه مردم بالا رود، مستلزم این نیست که در قسمت تقوا ما افراد باتقوایی داریم. بنابراین در رفاه باید وظیفه خودمان را درست انجام دهیم، مانند امنیت. در قسمت فرهنگی هم وظیفه ما این است که بهصورت علمی و اخلاقی در اعمال و رفتار کار کنیم. عرض من این است، که ما در کشور وظیفه داریم براساس اهم و مهم، روی تمام قسمتهایی که اهم است کار کنیم بعد روی مهمها. حالا این غلط است که ما بیاییم تمام سرمایه و تلاشمان را در کشور فقط برای حل یک مشکل بگذاریم. در بُعد اقتصادی یک واقعیتی است، کسی منکر فرمایشات شما نیست.
اقتصاد مهم است و باید اشکالات خلافی را که در آنجا دیده میشود، برطرف کرد. حالا هرکدامش هم درمانهای مخصوص خودش را دارد. اگر خاطرتان باشد، اوایل انقلاب اولین رئیسجمهوری که آقای بنیصدر بود، مدعی اقتصاددانی بود و مردم هم بهعنوان اینکه ایشان میخواهد اقتصاد اسلامی را پیاده کند، به ایشان رأی دادند و شعار ایشان پر از مسائل اقتصادی بود. بعد جنگ شد و مسئله امنیت مهمتر از مسئله اقتصادی شد. خب مردم به جریانات امنیت کشیده شدند.
بعد از پایان جنگ، عملکرد دولت سازندگی به سمت اقتصاد رفت. دولتهای بعدی هم بهتبع آن همینطور. حالا امکان دارد یک دولتی به غیر از مسئله اقتصاد، دغدغه سیاست و شوراها را هم داشته است، مثل دولت آقای خاتمی. اما نکته مهم اینجاست؛ شما بفرمایید در دولتهایی که تا حالا بودند، ما چقدر به اندیشه مردم و دینیکردن مردم اهمیت دادیم؟ خب اگر ما در اینجا سرمایهگذاری نکنیم، معنا و مفهومش این است که ما امکان بهرهبرداری در این قسمت را نداریم. یک موقع است که مثلا شما میخواهید مسئله اقتصاد را حل کنید. در اقتصاد، دو نوع درمان دیده میشود.
یک موقع است که شما عواملی دارید و با آن عوامل اقتصادی درمان میکنید، مثل خیلی از کشورها که همین کار را میکنند. در نظام اسلامی، ما به جز آن عوامل، عوامل دیگر هم داریم؛ مثلا من خاطرم هست که دو بار در کشور ژاپن به علت اینکه نخستوزیر (راست و دروغش را نمیدانم) از کارخانههای خودروسازی رشوه گرفته بود، خودکشی کرد. یعنی در ژاپن برای اینکه طرف خودش و خانوادهاش را از بار این آبروریزی نجات بدهد، خودش را میکشد.
خب ببینید؛ این یک عامل فرهنگی است که میشود بهواسطه یک عامل فرهنگی، یک فساد اقتصادی در آن کشور را درمان کنیم. چون مردم به آبروی اجتماعی خودشان اهمیت میدهند. خب این یک نکته مثبت است. در کشور ما دین جزء عوامل عالی است که شما اگر برایش ارزش قائل شدید و برایش سرمایهگذاری کردید، این عامل، یعنی عامل تقویت بنیادهای دینی مردم، هرچقدر که تقویت شود در تمام ابعاد اجتماعی اثرگذار است.
مثلا معمولا میگویند در ماه مبارک رمضان، آمار جرائم و درگیریها و دعواهای خانوادگی پایینتر میآید، یا در چند روزی که محرم است همینطور. خب این معلوم میشود که مسائل دینی در رفع اشکالات جامعه تأثیر مثبت دارد. بنابراین اگر مسئولان در قسمتهایی که دچار معضل هستیم، عوامل دینی را بهصورت عملی تقویت کنند، قطعا بدانید، رفاه و اقتصاد بیشتری خواهیم داشت و اختلالات اقتصادیمان هم برطرف میشود. بنابراین دغدغه اصلی ما در کشور و مسئولان ما، باید بر اندیشهها و ایمان مردم متمرکز شود. حوزههای علمیه یکی از این نهادها هستند.
* به ابتدای گفتوگو برگردیم؛ مثلا فسادهای اقتصادی و اختلاسها را نمیتوانید بهعنوان مطالبه جامعه دینی مطرح کنید؟
** صددرصد. در کارگروهمان اتفاقا یکی از استادان متخصص اقتصاد هم هست. آنها هم همین مطلب را فرمودند، اینکه ما دغدغه آنها را هم باید داشته باشیم. ولی ما در مقام اقداماتی که داریم انجام میدهیم، امکان اینکه بتوانیم در همه ابعاد تذکر بدهیم و فعالیت کنیم، مقدور نیست. برای همین ما آمدیم اولویتبندی کردیم. میگویند سنگ بزرگ، علامت نزدن است. آن آقایان که متخصص مسائل اقتصادی هم هستند، خیلی موارد را فرمودند ولی آن مسائل پیچیدگیهای بیشتری هم دارد، ولی مسئله حجاب یک مسئله شرعی واضح است. یعنی هر کسی در کشور بگوید من اطلاع ندارم ما باور نمیکنیم، چرا؟ چون تمام کتابهای دینی مدارس و رسالهها پر از این مسائل است که حدود شرعی حجاب را گفته است. یا بگوییم مثلا فلان آقای سیاسی حجاب را اینطور تعریف کرده است، خب مردم میدانند که او به خاطر رأی دارد این کار را میکند. خب این مسئله خیلی روشن است، ولی در مسائل ردههای بعدی پیچیدگیاش بیشتر است.
برای مثال؛ مثلا مسئله توافق هستهای یک مسئله ساده نیست. بلکه یک مسئله خیلی دقیق است و کارشناسی خوب میخواهد و مسائل حقوقی، حقوق بینالملل و مسائل فنی هستهای را لازم دارد و به مجموعهای از کارشناسیها نیاز است. ما نسبت به مسئله هستهای خیلی دغدغهمند هستیم، ولی نیامدیم این را در اولویت کاری خودمان قرار دهیم، چرا! چون دیدیم اگر بخواهیم وارد این کار شویم، موارد زیادی لازم دارد که پیچیده است. مسائل اقتصادی پیچیدگی این قسمت را ندارد ولی مثل مسئله حجاب هم روشن و واضح نیست. ما این کار را انجام دادیم؛ اولویتبندی کردیم.
یعنی گفتیم اولین دغدغه و روشنترینش را ما انجام میدهیم؛ یک کار سبک که ببینیم چقدر اثر دارد، اشکالاتمان را برطرف کنیم، ببینیم مسئولان مخاطب ما، مردمی که به صحنه نگاه میکنند، رسانههایی که علیه ما دروغ مینویسند و تبلیغات میکنند و غربیها چگونه نسبت به این مسائل اقدام میکنند.
ما یک مسئله بسیار روشن و مبرهن فقهی را توصیه کردیم. حالا که میخواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم، دست به یک اقدام کوچک بزنیم و آن موردی که کوچکتر و روشنتر از همه است، بشود در اولویت و در قسمتهای بعدی آرامتر. اینها در دستور کار ماست. فرمایشات شما مثل اختلاس و ارتشا و...، بعضی وقتها بیماریهای نظام اقتصادی ما است که به آن عدم رعایت موازین دینی بازمیگردد و بعضی وقتها هم به خاطر این است که بهصورت صوری اسلام را رعایت میکنیم.
* تاکنون شده است به مسئولان تذکر دهید؟ چه درباره حجاب و عفاف و چه اقتصاد؟
** ما اینجا در موارد سیاسی یا بعضی موارد این کار را انجام میدهیم؛ مثلا دوستان از مسئولان مربوطه دعوت میکنند یا در جلسات کوچکتر. در جنبههای علمی ما مناظره برگزار میکنیم. یکسری بحثها در مسائل سیاسی داریم. از مسئولان هم دعوت میکنیم و خوشحال هم میشویم که آقایان میآیند اینجا و بچهها هم سؤال میکنند و آن موارد تذکر داده میشود، حالا در حد دوستانه و شفاهی ما مشکلات و دغدغههایی را که داریم میگوییم و به اطلاع آنها میرسانیم.
درباره مسائل خاص اقتصادی با آن آقایانی که حالا داعیه رهبری کشور را در این زمینهها دارند، ما دوستانه برخورد کردیم و گفتیم، ولی اینکه بهصورت رسمی کارگروه ما اقدامی کرده باشد، نه؛ ما هنوز اقدامی انجام ندادهایم؛ ولی در دستور کار حوزه این آقایان هست.
* شما در صحبتهایتان فرمودید برخی نامزدها برای رأی موضع میگیرند. سال ٨٤ یکی از کاندیداها میگفت واقعا مشکل ما مدل موی جوانهایمان و نوع پوشش آنهاست؟ شما در برابر این اظهارات، موضعی گرفتید؟
** معمولا کارگروههای ما چنین کاری نمیکنند؛ یعنی مثلا بهصورت خیلی خاص و موردی وارد عمل نمیشوند؛ مگر اینکه یک ضرورتی باشد؛ مثلا برخی به این آقایان تذکر دادند، خب اگر شنونده میخواهد نصیحت را بپذیرد، تذکرات آنها را قبول میکند. برای همین تذکر ما ممکن است تأثیر مثبتی هم نداشته باشد، ولی آن چیزی که معمولا موجب اقدام ما میشود، این قسمت است که طلاب ما احساس میکنند ضرورت رسیده است؛ یعنی میبینند هیچکس به فلان آقا یا مسئول تذکر نمیدهد. آنجا که احساس شود هیچکس تذکر نمیدهد و مسئله رها شده است، بیشتر آنجا احساس ضرورت ميشود.
* من از صحبتهای شما این نتیجه را میگیرم که اگر بر فرض رسانهها بیایند به این مسئله بپردازند که مثلا فساد در یک دورهای خیلی زیاد بوده است و باید با آن برخورد شود، مسئولیت شما در این رابطه ساقط میشود.
** مسئولیت هیچکس ساقط نمیشود، اما نیازی نیست ما به این موضوع وارد شویم. آنجایی ما ورود پیدا میکنیم که احساس کنیم هیچکسی نیست.
* یعنی صرف اینکه رسانهها بپردازند، مسئولیت شما كم ميشود؟
** مسئولیت هشدار به مسئولان بله؛ چون ما دو نوع مسئولیت داریم. یک موقع است ما وظیفه داریم که به حضرتعالی بهعنوان مسئولی تذکر بدهیم؛ خب! میدانیم که نهادی یا قوه دیگری به آن قوه دارد تذکر میدهد یا اصلا شکایت شده و به دادگاه رفتند. پس معلوم است این مسئله ایجاب نمیکند. ولی بعضی وقتها خیر؛ مثلا ما در سابقهمان داشتیم که طلاب ما خیلی سال پیش اولین شاکی یکی از شخصیتهایی بودند که رئیس یک روزنامه هم بود.
ایشان در دادگاه ویژه روحانیت هم محکوم شد که اولین شاکیشان هم طلاب ما بودند. یعنی دیدیم هیچکسی اقدام نمیکند؛ البته بعد از اقدام ما چون آن روزنامه حرفهای غلط خودش را تکرار میکرد از جاهای دیگری هم شکایت شد و یکی، دو بار دیگر هم ما روی آن شکایت، شکایت مجدد کردیم و بعد که دیگر بعد از یک سال دادگاه تشکیل شد، موارد پرونده در آنجا بررسی شد. ولی ما موقعی بچههایمان شروع کردند که هیچکس شکایت نکرده بود.
* چه روزنامهای؟
** روزنامه خرداد.
* آقای عبدالله نوری.
** بله؛ چون ضرورت این بود. کسی به آنها تذکر نمیداد و کسی هم از آنها شکایت نکرد. بچههای ما آمدند جمع شدند و مواردی را که ایشان در آن روزنامه گفته بودند، نوشتند و تهیه کردند. این مستندات خلاف نظامی است که مدعی هستند به آن اعتقاد دارند به همین دلیل شکایت شد. البته بعدها دیگران هم شکایت کردند. ولی نقطه آغاز آن محل دعواست. یک موقع اگر دیگران شکایت میکردند و ما میدیدیم که دادگاه تشکیل شده و نیازی به وجود ما نیست، دیگر تذکر لازم نبود.
* شاید موضوعی که در سطح جامعه فراگیر شود، تکرار آن از سوی شما بد نباشد.
** معمولا اگر ضرورت باشد، میگوییم. بله؛ فرمایش شما درست است. مثلا دغدغه در مورد توافقنامه به قدری زیاد است که مخالف و موافق همه دغدغهمند هستند. اینکه ما هم وارد این دعوا شویم و بگوییم که ما هم دغدغهمند هستیم، مشکلی را حل نمیکند و ضرورتی ندارد.
* شما اگر بهعنوان یک نهاد مذهبی بگویید که ما در مورد عفاف و حجاب تجمع میکنیم، درباره فساد و اختلاس هم اعتراض داریم. بهتر نیست اعتراضتان در این مورد را بهصورت علنی در جامعه بیان کنید؟
** نه؛ ضرورت است. اگر طلاب ما هم به این ضرورت برسند که نیاز است تذکر دهند که ارتشا و اختلاس و... حرام است و ببینیم مسئولانی که در این زمینه باید فعالیت کنند آن اقدامات لازم را نمیکنند و دغدغه این را ندارند، هیچ ابایی ندارند که وارد این مسائل شوند. عرض کردم الان ضرورتش را احساس نمیکنیم، هم پیچیدگیاش بیشتر است و هم اینکه مثلا قوه قضائیه به این موضوع توجه دارد. یا مثلا وامهایی که از زمان آقای احمدینژاد تا الان گرفته شده و استرداد نشده؛ میبینیم مسئولان بانک مرکزی نسبت به این موضوع دغدغه دارند. خب وقتی ما میبینیم که این مسئول دغدغهمند است و تلاش میکند، تذکر ما یک تحصیل حاصل است.
http://www.sharghdaily.ir/News/71153
ش.د9402181