بنيان
راي و انتخاب در نظام مردم سالاري ديني بر داشتن "حجت شرعي" بنا نهاده
شده است. در ادبيات و آموزههاي ديني، آدمي براي شناخت و تشخيص گزينه اصلح و راي
دادن به وي بايد حجت شرعي داشته و از توجه به معيارهاي ناصواب و يا عدم شناخت و
تحقيق و گزينش تنها مبتني بر ظواهر و احساسات و فارغ از معيارهاي غيرعقلي پرهيز
نمايد. اين مساله به انحاء مختلف مورد تاکيد بزرگان ديني نيز قرار گرفته است. از
جمله رهبر معظم انقلاب اسلامي با صراحت در اين زمينه ميفرمايند: «بايد بگرديد، بين خودتان و خدا حجت پيدا كنيد؛ يعني بتوانيد از
راهي برويد كه اگر خداي متعال پرسيد شما به چه دليل به اين فرد رأي داديد، بتوانيد
بگوييد به اين دليل. بين خودتان و خدا، دليل و حجتي فراهم كنيد و بعد با خيال راحت
برويد رأي بدهيد.»(31/2/76)
طبيعي
است که حجت در شرع در اين زمينه يا از طريق يقين فردي حاصل ميشود و يا آنکه افراد
امين و صاحب صلاحيت فردي را معرفي نمايند. رهبري تاکيد دارندکه : «اگر ميتوانيد، تشخيص بدهيد؛ اگر نميشناسيد، از ديگري كه
ميتواند امين باشد، سؤال كنيد.» (28/2/80)
همانطور
که مشخص ميشود داشتن حجت شرعي در حالت اوليه با داشتن دليل و برهان اقناعي قرين و
ملازم شده است. به واقع انتخابي مبتني بر حجت شرعي خواهد بود که با نوعي منطق و
عقلانيت همراه بوده و بتوان آن را "انتخابي هوشمندانه" ناميد.
اين امر
آنقدر بديهي بنظر ميرسد که اغلب راي دهندگان بدان اعتراف داشته و خود را طرفدار
انتخابي عقلاني و هوشمندانه ميدانند. اما واقعيت آن است که در مسير انتخاب عقلاني
دامها و راهزناني پنهاناند که اجازه رسيدن به هدف را به راي دهندگان نميدهند که
نسبت به آنان بايد هوشيار بود.
1- اولين
آفت در اين مسير ميل افراد به "تقليد و پيروي کورکورانه" است. چرا که
انتخاب عقلاني دردسرهايي دارد که از جمله آن وقت گذاشتن براي تحقيق و بررسي و تلاش
براي شناخت نامزدهاي انتخاباتي است. و اين هزينه ي است که اغلب افراد از دادن آن
اکراه دارند و ترجيح ميدهند که در اين مساله تقليد نمايند.
2- رهزن
ديگر هوشمندي در راي دادن، نشناختن معيارها و شاخصههاي گزينه مطلوب است. بهترين
معيار در اين زمينه رجوع به رهنمودها و توصيههايي است که بزرگان مورد اعتماد
جامعه در اختيار ملت و تودهها قرار دادهاند که در راس آنان رهبر معظم انقلاب
اسلامي قرار دارد.
3- يک ديگر
از موانع انتخاب مطلوب، تکيه بر يک مولفه و بيتوجهي به شاخصههاي ديگر نامزد اصلح
است. نتيجه اين رويکرد، انتخاب گزينهاي است که شايد داراي ويژگي برجستهاي باشد،
اما فاقد حدمطلوب شرايط ديگر خواهد بود. به واقع بايد تلاش شود تا به همه شرايط توجه
نمود و از نگاه تک بعدي به نامزدها پرهيز کرد.
4- غلبه احساسات و عواطف راهزن ديگري است که مسير
عقلانيت انتخابات را ناکام خواهد گذاشت! متاسفانه شور و هيجانات رقابتهاي
انتخاباتي آنقدر بالا ميگيرد که گامهاي تعقل در نيمه راه رها شده و احساسات و حب
و بغضها بصيرت و انتخاب آگاهانه را از آدمي سلب ميکند.
5- دوقطبي
شدن فضاي انتخابات، بستر آلوده است که زمينه براي حذف عقلانيت از صحنه انتخابات را
تعطيل خواهد کرد. با دوگانه شدن فضاي انتخابات و سياه و سفيد شدن نامزدها، ديگر معيارها
و ملاکهاي واقعي سنجش به کنار رفته و شاخصهها و مولفههاي ساختگي و غير واقعي معيار
گزينش افراد خواهد شد. اين در حالي است که معمولا تفاوت گزينهها آنقدر زياد نيست
که يکي را کاملا صالح و ديگري را فاسد ديد! يکي را منجي و ديگري را ويرانگر!
اين
البته به معنا تفاوت و تفوق نامزدها بر يکديگر نيست که اگر چنين بود ديگر انتخابات
معنا و هويت خود را از دست ميداد، بلکه تاکيد بر آن است که رقابتهاي انتخاباتي
تا جايي نبايد بالا بگيرد که به قربانگاه عقل و آوردگاه عواطف و حب و بغضها تبديل
شود!
توجه به
اين موانع و عبور از آنها، نويدبخش انتخاباتي معقول و هوشمندانه خواهد بود که راي
دهنده در آن هم بر حجت شرعي خود عمل خواهد کرد و نتيجه آن نيز انتخاب افرادي
کارآمد و شايسته خواهد بود که موجبات تحقق دولت اسلامي را فراهم خواهند آورد.
انشاالله