(روزنامه اطلاعات ـ 1394/06/30 ـ شماره 26259 ـ صفحه 12)
موج آوارگان؛ نتيجه تجاوزگري کشورهاي غربي
پايگاه «لايبريشن» در گزارشي با موضوع سيل پناهجويان خاورميانه اي به اروپا، نوشته است که اين بحران مظهر رفتار غيرانساني قدرتهاي بزرگ با مردمي است که به دست همين کشورها آواره شدهاند.پايگاه «لايبريشن» در گزارشي نوشت: مقامات اروپايي معضل کنترل مرزها يا تخصيص منابع را بهانهاي براي رفتار غيرانساني خود عليه پناهجويان قرار داده و هيزم بر آتش نفرت و بيگانهستيزي مردم اين قاره ميريزند.اين نشريه در گزارش خود به قلم «ياري اوسوريو» با اشاره به فرار پناهندگان به اروپا از «جنگهاي امپرياليستي» در خاورميانه و شمال آفريقا، نحوه برخورد سياستمداران و مردم اروپا با اين مهاجران را نژادپرستانه خواند.
در ادامه اين گزارش آمده است،دولت آمريکا و ديگر دولتهاي امپرياليستي غرب تلاش ميکنند تا سرزنشها از شمار فزاينده مهاجران و سازمانهاي حقوق بشري درباره نقش آنها در آنچه «بحران پناهندگان اروپا» نامگذاري شده و در حال تبديل به يک فاجعه انساني رو به رشد است، را منحرف کنند.
طبق آمار جديد سازمان بينالمللي مهاجرت، فقط در سال جاري بيش از 332 هزار پناهجو در تلاش براي رسيدن به اروپا وارد آبهاي مديترانه شدند که افزايشي 40 درصدي در مقايسه با سال گذشته داشته و يک رکورد در مهاجرت به اروپا محسوب ميشود.بسياري از اين مهاجران يا از کشورهايي مانند سوريه بوده که اکنون تحت حملات نظامي ايالات متحده و متحدانش قرار دارد يا از کشورهايي مانند ليبي و افغانستان عواقب مداخله نظامي آمريکا دامنگير آنها شده است. برخي ديگر از اين مهاجران از کشورهايي هستند که مورد حمله نظامي امپرياليستها قرار نگرفتهاند اما از فقر و عقبماندگي ناشي از شرايط اقتصادي و تجارت تحميل شده توسط غرب رنج ميبرند.
به گفته سازمان بينالمللي مهاجرت تاکنون تعداد 2636 تن از اين پناهجويان در تلاش براي رسيدن به اروپا کشته شدهاند که احتمالا اين تعداد بيشتر هم باشد. دفتر کميسارياي عالي سازمان ملل براي پناهندگان روز جمعه اعلام کرد،تنها 200 هزار مهاجر وارد خاک يونان شدهاند که اين کشور را تبديل به بزرگترين منطقه ورودي پناهجويان به اروپا کرده است.به نوشته آسوشيتدپرس، اکثريت قريب به اتفاق پناهندگاني که وارد يونان ميشوند سوري و افغان بودند که اين کشور را محل اسکان اصلي خود نميدانند. آنها يونان را نخستين گام از سفر طولاني خود به کشورهاي مرفهتر اروپايي نظير آلمان و اتريش ميبينند. مردم يونان، مقدونيه، صربستان و مجارستان شاهد ورود دهها هزار پناهجو به داخل کشورهاي خود بودهاند.
سفر مرگبار
سازمان بينالمللي مهاجرت تخمين ميزند که در سال 2014 دستکم 3072 مهاجر در آبهاي مديترانه غرق شدند که اين تعداد در سال 2013، 700 تن بوده است. افزايش اين آمار با افزايش حمايت غرب از شبهنظاميان مسلح و حملات هوايي ناتو در سوريه و ليبي ارتباط مستقيم دارد. به احتمال فراوان سال جاري نيز رکورد 2014 را نيز در تعداد مرگ و مير پناهجويان در مديترانه بشکند. بطور کلي، از سال 2000 بيش از 22 هزار مهاجر در راه رسيدن به اروپا در مديترانه جان خود را از دست دادهاند.اگرچه اين تراژدي عظيم با بيتوجهي عمومي نسبت به لزوم رسيدگي به آن تشديد نيز شده، اما طي چند هفته گذشته تصاوير فراواني از «بحران پناهندگان در اروپا» در گزارشهاي خبري و رسانههاي اجتماعي منتشر شده است. رسانههاي اتريشي دو هفته قبل از کشف جسد 71 مهاجر در يک کاميون در اين کشور خبر دادند و اخيرا نيز تصوير يک کودک سه ساله سوري که آب جسد وي را به سواحل ترکيه آورده بود در رسانههاي جهان خبرساز شد. اين تصاوير و گزارشها اگرچه نشاندهنده ماهيت مرگبار و تلفات انساني اين نوع مهاجرت اجباري است اما نميتواند در چارچوبي مناسب ارائه شود. ارائه آنها در چارچوبي مناسب علاوه بر توقف يا دستکم کاهش روند اين بحران، ناقل چنين پيامي خواهد بود که نه تنها بايد به پناهجويان شرايط مهاجرت امن داده شود بلکه جنگهاي متجاوزانه امپرياليستها بايد متوقف شده و غرامتهاي آن به مردم ليبي و افغانستان پرداخته شود.
نژادپرستي، معضل دوچندان پناهجويان
خانوادههايي که از طريق مديترانه راهي اروپا ميشوند با تاخيري اندک با مصيبت ديگري بنام «احساسات ضدپناهندگان» در ميان هم سياستمداران و هم مردم اروپا مواجه ميشوند که درگيريهاي شديد ميان نئونازيها و نيروهاي امنيتي در بيرون يکي از مراکز پناهندگان در آلمان از جمله آنهاست.آلمان رکورددار حمله به اردوگاههاي پناهندگان در سال جاري بوده و سازمانهاي نژادپرستانه اين کشور نيز با تشکيل کمپينهايي مانند «هيچ اردوگاه پناهندگاني نبايد در محله من باشد» آتش اين درگيري عليه کساني که تنها بدنبال يک زندگي ساده هستند را شعلهورتر ميکنند.
کميسيون اروپا اخيرا پيشنهادي را ارائه کرده که بر اساس آن تعداد پناهجويان بر حسب يک سيستم سهميهبندي شده در ميان کشورهاي اروپايي تقسيم شوند؛ اما بسياري از کشورها از جمله انگليس با آن مخالفت کردند.اخيرا يکي از روزنامههاي آلماني مطلبي در اين رابطه منتشر کرده و درآن آورده است: کشور ما مورد تاخت و تاز مهاجريني قرار گرفته که بيشتر آنها مسلمان هستند نه مسيحي. مردم ما از ما ميخواهند که از مرزهايمان محافظت کنيم و ما تنها زماني ميتوانيم چنين کاري انجام دهيم که بدانيم به چه تعداد انسان براي ورود به کشورمان اجازه ميدهيم.
دونالد ترامپ و چند مقام ديگر غربي نيز چنين اظهارنظرهاي نژادپرستانهاي را مطرح کردهاند.مجارستان نيز در حال ساخت يک حصار 110 مايلي در مرز خود براي ممانعت مهاجران از ورود به اين کشور است.در انتهاي اين گزارش خاطرنشان شده است،نکته تعجبآور در اين بيگانهستيزي اين واقعيت است که اروپا به آساني ميتواند پذيراي اين پناهجويان باشد.اکنون ما شاهد رشد ثروت کشورها نه تنها با بهرهبرداري از طبقات کارگر خود بلکه با ستم به ساير کشورها از طريق استعمارگري و امپرياليسم هستيم.بنابراين "بحران" فقدان توانايي يا ظرفيت نيست بلکه عدم خواست سياسي است. وضع کنوني يک بحران مهاجرت نيست بلکه مظهري از رفتار غيرانساني دولتهاي سرمايهداري است که در کمک به مردم کشورهايي که خودشان آنها را آواره کردند، شکست خوردهاند. از آلمان گرفته تا انگليس، معضل کنترل مرزها يا تخصيص منابع را بهانهاي براي رفتار غيرانساني خود قرار داده و هيزم بر آتش نفرت و بيگانهستيزي در اروپا ميريزند.
پناهجويي از نماي نزديک
هيچکجا خانه خود آدم نميشود. اين جمله را وقتي خسته از سفر به خانه خود بازگشتهايم، بارها گفتهايم و شنيدهايم. حالا تصور کنيد «خانه خود آدم» ديگر جايي براي زيستن بيدغدغه و امن نباشد. اينجاست که ديگر هر جايي ميتواند بهتر از «خانه خود آدم» باشد و تمام داشتهها و نداشتهها را بايد در کولهباري لاغر خلاصه کرد و آغازگر سفري طولاني شد که مقصد آن دو راهي مرگ يا زندگي است. بايد پناهي جست براي رهايي و پناهجويي سخت است در جهاني که هيچ پناهي نيست. خيلي دل ميخواهد که کودک و همسر و يک دنيا خاطره را سوار بر قايقي کوچک به دست بيرحم دريا بسپاري تا مثل آيلان سه ساله، نرفته به ساحل برگردد يا مثل هزاران آيلان ديگر در سرزميني که وطنش نيست، شهروند درجه 2 شود.به گزارش ايسنا، اکنون موج عظيمي از پناهجويان سوري با اميد و هراس تلاش ميکنند که پا در محدوده قلمروي اتحاديه اروپا بگذارند و آنجا را سرزمين روياهايشان ميدانند اما اين راه چندان هم هموار نيست.
اروپا امروز به هر حال در معرض پناهجويي پناهجويان آواره و خسته از جنگ است و چارهاي ندارد جز اينکه خود را آماده پذيرايي کند. با توجه به قدرت جامعه مدني در اروپا، بخشي از کار ساماندهي پناهجويان بر دوش سازمانهاي غيردولتي و مردمنهاد است.«مَبيت هيلف» يکي از همين سازمانهاست که از سال 2013 فعاليتش را آغاز کرده است. در اين سازمان کارهايي براي پناهجويان ميشود تا بتوانند راحتتر با شرايط جديد کنار بيايند. وقتي وارد محوطه اردوگاه متعلق به اين سازمان ميشويد، ميتوانيد در گوشه و کنار محوطه ساختمانها آدمهايي را ببينيد از جوان گرفته تا ميانسال و پير و زن و مرد و از همه رنگ و نژاد و عقيده و مسلکي که دستکش استريل به دست کردهاند و به پناهجويان کمک ميکنند؛ يکي نانها را قطعهقطعه ميکند و به پناهجويان ميدهد، ديگري آب ميآورد. آنها بدون هيچ چشمداشتي به حکم انسان بودن به همنوعشان کمک ميکنند. برايشان مهم نيست که آب و نان را به دست مسلمان ميدهند يا مسيحي، طرفشان سياه است يا سفيد، پناهجوي نگونبخت جوان است يا پير ... هر کدام نام خود را با يک اتيکت بر سينه خود زدهاند و براي راحتي پناهجويان که بيشترشان سوري هستند، نامشان را به عربي هم نوشتهاند.
در اولين نگاه، تصميم ميگيريد که دوربين خود را از کولهپشتي بيرون بياوريد و تند تند عکاسي کنيد تا تصاويري از يک اتفاق فاجعهبار و جلوههاي زشت و زيباي اين اتفاق براي جهانيان ثبت شود اما بعد از کمي ماندن در آن فضا، خود به خود از اين ژست جهانيسازي ماجرا منصرف ميشويد چون در چشمان هيچکدام از پناهآورندگان اثري از اشتياق براي سوژهشدن نميبينيد.در محوطه جلوي محل ثبتنام، جمعيت زيادي ميبينيد. برخي در صفهاي فشرده جلوي ساختمان ثبتنام ايستادهاند. چادرهاي بزرگ و کوچک هم در دور و اطراف ديده ميشود. در گوشهاي از يک چادر، زني بچهاش را از شدت سرما لاي پتو پيچيده و بغل کرده و منتظر است تا نوبتش برسد. ديگري نااميد از روند طولاني و حوصله سربر ثبتنام، پلکهايش را روي هم گذاشته است. ديگري تخمه ميشکند و با دوستانش گپ ميزند. چند قدم آنطرفتر، يک زوج جوان کلاه بر سر، بههمچسبيده روي پتويي بر زمين خيس و بارانخورده نشستهاند و براي گرمشدن بدنشان به جلو و عقب تاب ميخورند. خلاصه تا چشم کار ميکند ميتوانيد صدها تصوير مشابه اينها را ببينيد. آن طرف يک آمبولانس با چند پرستار ايستاده است. در مقابل ساختماني کوچک، دستهاي زيادي در هوا معلق و معطل هستند. اين ساختمان محل توزيع لوازم بهداشتي و ارائه خدمات درماني است. کسي ميپرسد پناهجويي يا ميخواهي داوطلبانه کمک کني؟ اگر گزينه دوم را انتخاب کنيد، سوال بعدي درباره اين است که آيا چيزي از مراقبتهاي بهداشتي و کمکهاي اوليه ميدانيد يا نه. در صورتي که جواب منفي بدهيد، باز هم نبايد نااميد شويد. اينجا کار براي داوطلبان زياد است؛ مخصوصا اگر زبان خارجي بلد باشيد و بتوانيد براي پناهجويان نامه بنويسيد.
طبق روال همه جاهايي که زياد به آدم خوش نميگذرد، اينجا تعداد سرويسهاي بهداشتي از تعداد آدمها خيلي خيلي کمتر است. به خاطر همين، ماشيني مخصوص، سرويس بهداشتي سيار را تخليه ميکند و ديگر از شدت بوي گند نميتوانيد نفس بکشيد. قطعا تلاش ميکنيد هر چه زودتر از اين قسمت دور شويد.در همان نزديکي، پارک کوچکي پر از کودکان خوشحال ميبينيد که بيتوجه به دنياي کثيف اطرافشان که احتمالا دسترنج آدمبزرگهاست، با قهقهههاي کودکانه، کاردستي ميسازند و بازي ميکنند.چند متر آنطرفتر، بسياري از داوطلبان در رفت و آمدند. اگر بخواهيد داخل ساختمان شويد، نميگذارند. ميگويند اگر ميخواهي داوطلبانه کار کني بايد فرم پر کني. کسي با صداي بلند داوطلبان را راهنمايي ميکند. سرش خيلي شلوغ است. روي اتيکت چسبيده به پيراهنش نوشته: «ميشل». با نگاه به اطراف ميگويد: جاي کافي براي پناهجويان نداريم اما کمکهاي انساندوستانه، زياد است.با همين يک جمله، کل فضا دست آدم ميآيد. ادامه ميدهد، طي يک ماه گذشته شرايط در اينجا دشوارتر شده و حتي آب براي خوردن پيدا نميشود. اينکه پناهجويان در اينجا ثبت نام ميشوند و يک روند طي ميشود، اشکالي ندارد. مشکل اينجاست که پناهجويان راه زيادي را تا اينجا آمدهاند و حالا با مشکلات بسيار اوليهاي روبهرو هستند.
ميشل هم مشاهدات را تاييد ميکند: «بيشتر پناهجوها سوري هستند» و اضافه ميکند که غذا، آب آشاميدني و جايي براي خواب وجود ندارد و همه اين مسائل در يک کشور ثروتمند مثل آلمان دارد اتفاق ميافتد. اين موضوع، بيشتر از هر چيزي مايه تاسف است و باز تاکيد ميکند که نبايد در آلمان به خصوص در برلين اين اتفاق بيفتد. به گفته او که در واقع سرپرست يا هماهنگکننده داوطلبان کمک به پناهجويان است، ابتدا به پناهجويان براي ثبت نام شمارههايي داده ميشود و بعد شمارهها را صدا ميکنند. ممکن است اين افراد ساعتها در صفهاي طولاني منتظر بمانند تا نوبتشان شود. اگر شانس بياورند و صدايشان کنند، با اتوبوس به محلهاي اسکان منتقل ميشوند اما نکته جالب ماجرا اينجاست که اتوبوسي براي سوار کردن آنها وجود ندارد چون اساسا پناهگاهي براي آنها نيست!ميشل مثل آدمي که بابت تقصير و کوتاهي خودش شرمنده باشد، ادامه ميدهد: ماه گذشته شرايط خجالتآور بود اما حالا با سردشدن هوا و شروع بارندگي ديگر شرايط از حد شرمآور بودن خارج شده و دارد به مراحل تراژيک و خطرناک وارد ميشود. ما نميتوانيم از پناهجوها در برابر شرايط بد آب و هوايي محافظت کنيم. ما به دنبال اسکانشان در محلهاي شخصي و خصوصي هستيم. در اينجا افرادي هستند که در بيرون از فضاي مسقف ميخوابند؛ حتي کودکان. و ميگويد: اينجا نهتنها پناهجويان بلکه کساني که کمک ميکنند هم چندان در امان نيستند.
ميشل از يک رويداد «مسخره» هم پرده برميدارد: بيشتر داوطلبان در اين قسمت، از نظر ديدگاههاي سياسي چپگرا هستند که به همين خاطر از طريق ايميل و حتي پيام کوتاه تهديد ميشوند. اين ديگر خيلي مسخره است.او اين افراطگرايان و نئونازيها را نژادپرست ميداند و ميگويد: تعداد آنها در اين حوالي کم است اما هر رقمي از آنها باز هم خيلي زياد است. اين هم يکي از مشکلات ماست. ما ميخواهيم پناهجويان احساس امنيت کنند و معتقديم بايد از آنها استقبال کرد؛ نه اينکه مشکلات دروني برخي آدمها آنها را بترساند!به گزارش ايسنا، با سرازير شدن سيل عظيم پناهجويان سوري و عراقي به اروپا، رهبران کشورهاي اروپايي دستپاچه شدهاند. شايد فراموش کردهاند روزهايي را که بر طبل جنگ در خاورميانه ميکوبيدند. حالا در اين ميان آلمان نسبت به کشورهاي ديگر با اعتماد به نفس هر چه تمامتر سينه جلو داده و اعلام کرده است که سالانه 800 هزار پناهجو را ميتواند بپذيرد و حتي خانم مرکل اعلام کرده است که در اين راه نياز به افزايش مالياتها ندارد. اما سياستمداران ژرمن در اين ميان چندان فکر تندروهاي نئونازي خود را نکرده بودند که پناهجوياني که از ناچاري و درماندگي ناشي از جنگ به آلمان - به عنوان کشور اقتصاد اول اروپا - پناه بردهاند اکنون با خشونت راستيها مواجه شدهاند که ميتواند جرقهاي براي آغاز دوباره حوادث تلخ 1990 باشند .
اين مساله بازتاب گستردهاي در ميان رسانههاي آلماني داشته است و حتي انتقادها عليه دولت بالا گرفته، تا جايي که مردم از دولت مرکل دلگير هستند که چرا قاطعانه در برابر خشونتهاي نئونازيها نميايستد.
شارلوت ويدمن ، خبرنگار برجسته آلماني در گفتوگو با خبرنگار ايسنا، با اشاره به سياستهاي مهاجرپذيري کشورش در ماههاي اخير، ميگويد: با توجه به خشونتهاي اخير عليه پناهجويان، رسانهها و عموم مردم بر آشفته و خشمگين هستند اما متاسفانه پليس به اندازه کافي براي برخورد با گروه راستگراي پشت اين اقدامات خشونتآميز وارد عمل نميشود. اين يک بيماري مزمن در دستگاه امنيتي کشورمان است. همواره آنها در برخورد با گروه چپگرا بسيار سريعتر وارد عمل ميشوند اما در مقابله با گروه زيرزميني نئونازي کند هستند. به گفته وي، در حال حاضر موج عظيمي از داوطلبان و خيريهها براي کمک به پناهجويان حضور دارند. اين اتفاق جديدي در آلمان است زيرا همواره ما براي چنين مسائلي دولت را مسئول ميدانستيم. اکنون يک مد روز شده است که به صورت داوطلبانه در گروه استقبالکننده پناهجويان براي جمعآوري مواد مورد احتياج، برگزاري کلاسهاي آموزش زبان فعاليت کنند. حتي برخي از داروخانه وسايل بهداشتي و امور مورد نياز براي نوزادان را فراهم ميکنند. برخي از باشگاههاي ورزشي مجوز ورود رايگان براي پناهجويان فراهم کردهاند. ميتوان گفت که اکنون 99 درصد از رسانههاي آلمان در کنار پناهجويان هستند.اين خبرنگار آلماني ميگويد: پناهجويان جنگزده سوري مورد استقبال مردم قرار ميگيرند و مردم آلمان بسيار با آنها همدردي ميکنند اما پناهجوياني که از کشورهاي بالکان مانند کوزوو، آلباني و ... ميآيند چندان مورد استقبال قرار نميگيرند.
در واقع نکته مهم در اينباره اين است که در حال حاضر مهم نيست پناهجوها مسلمان هستند يا نه. زيرا بسياري از پناهجوهاي مورد استقبال مردم آلمان مسلمان هستند اين در حالي است که پناهجوهاي غير مسلمان بر اثر فقر استقبال نميشوند.وي درباره پيدايش گروههايي مانند پيگيدا، با تاکيد بر اينکه مشکل اصلي اختلاف طبقاتي است، ادامه ميدهد: بسياري از افراد از طبقه متوسط يا افراد از طبقه بالا و داراي تحصيلات عالي از پناهجويان استقبال ميکنند. اين در حالي است که افراد طبقه پايين با تحصيلات کم همواره از حضور خارجيها ناراضي هستند. در واقع اين افراد خود را در رقابت با اين افراد براي پيدا کردن خانه ارزان احساس ميکنند. بر همين اساس ميتوان دلايل نارضايتي آنها را از اين وضع درک کرد. البته اين مساله نميتواند پيوستن اين افراد به گروههاي نئونازي و سوزاندن ساختمان پناهجويان را توجيه کند.
ويدمن در ادامه به اظهارات رئيسجمهوري آلمان اشاره ميکند که اکنون جهان با دو آلمان مواجه است، يک بعد روشن و يک بعد تاريک. به اعتقاد وي، اين اظهار نظر چندان غلط به نظر نميرسد. بسياري از آلمانها اکنون نگران حملات نژادپرستانه در کشورشان هستند. بسياري در رسانهها و شبکههاي اجتماعي مردم را تشويق ميکنند که به کمپين «نه به نژادپرستي» بپيوندند. البته فضاي کنوني غالب بر آلمان مثبت است که اين پديده براي اولين بار اتفاق ميافتد و مردم درک کردهاند که آلمان يک کشور مهاجرپذير است و ميتوانند به اين مساله افتخار کنند. در گذشته ما شاهد ورود 5/3 ميليون نفر از اتحاد جماهير شوروي و سه ميليون نفر از ترکيه به اين کشور بودهايم. آلمان امروز کاملا متفاوت از آلماني است که من در آن به دنيا آمدهام.
در اين حال،«جرمي کوربين» در يادداشتي براي يک روزنامه انگليسي ضمن اشاره به بحران مهاجران سوري نوشت سران کشورهاي اروپايي فاقد شجاعتند و اقداماتشان شرمآور است.رهبر حزب کارگر انگليس در يادداشتي براي روزنامه اينديپندنت ضمن اشاره به بحران سوريه درباره مهاجران نوشت:اين بحران مهاجران نيست بلکه بحران بشري است که نميبايست به بحران انسانيت ما بدل شود. مردم از شرايطي ميگريزند که براي بسياري غيرقابل تصور است؛ جنگي وحشيانه در سوريه در جريان است که در آن دهها هزار نفر کشته و ميليونها نفر بيخانمان شدند. افراد بسياري نيز از کشورهايي ميگريزند که حقوق بشر به طور سازمان يافته و نفرت انگيزي مورد سوء استفاده قرار ميگيرد.کوربين ادامه داد تعداد افرادي که به دليل بحرانهاي مختلف بيخانمان شدند بيسابقه است. پاسخ مناسب و دلسوزانه براي پايان دادن به اين رنج و درماندگي مشارکت انگليس با ديگر کشورهاي اتحاديه اروپا براي پذيرش مهاجران بيشتر است و لزوم رهبري اينجا اهميت دارد.
سياسيوني که از غيرقابل تحمل بودن ميگويند يا مهاجران را دسته زنبوران مينامند، نميتوانند راه حل مناسبي ارائه دهند. رهبري واقعي زماني ديده خواهد شد که انسانيت را ببينيم، مشکلاتي که آنها با آن مواجه هستند را بفهميم و در سطح بينالمللي براي برطرف کردن آن بکوشيم.وي تصريح کرد، انگليس بايد با اتحاديه اروپا و سازمان ملل بر سر برنامهاي توافق کنند تا بر اساس آن همه ملتها با يکديگر و در اقدامي مناسب پناهجويان را به طور مساوي تقسيم کنند.کوربين خاطرنشان کرد،بايد با واقعيتها شروع کنيم. سال گذشته انگليس 25 هزار پناهجو را پذيرفت در حالي که آلمان 10 بار بيشتر از انگليس چنين تعدادي را پذيرفت. امسال هم انگليس در ميان کشورهاي اروپايي جزء دو کشوري بود که کمترين پذيرش مهاجران را داشت و چيزي معادل يک درصد جمعيت کشور بود. من فکر نميکنم انسانيت در ميان مردم انگليس کاهش يافته اما ميترسم رهبران ما شجاعت و اين ديد را نداشته باشند که انسانيت را در عمل آورند و پاسخ بسياري از کشورهاي همسايه ما مايه شرم ما نيز شده است.