با سینما می توان دو گونه برخورد کرد:سینمای تحت ضابطه و سینمای آرمان گرایانه. سینمای تحت ضابطه یعنی اینکه فیلم ساز و کارگردان برای حضور در جشنواره صرفا خط قرمز ها را رعایت کرده وبی توجه به سینمای بومی و انقلابی نهایتا کار خود را در پیش گیرد. این گونه رویکردخلاف جهت اهداف راه اندازی جشنواره فیلم فجر محسوب می شود که همانا از اهداف اولیه بنیان نهادن جشنواره فیلم فجرارتقای سینمای بومی و انقلابی بوده است.
رویکرد دیگر در سینمایی که متعلق به انقلاب اسلامی و برخاسته از قلب و نیت جامعه اسلامی ست،رویکرد آرمان گرایانه است.بی شک انقلاب ما و جامعه اسلامی ما نیازمند چنین سینمایی ست. سینمایی که بتواند بازتاب دهنده جهانی باورها و سبک زندگی جامعه ای باشد که از آن برخاسته است.جامعه ای که افق و چشم انداز آن ظهور ناجی بزرگ بوده و می تواند الگویی برای مردم آزادیخواه جهان واقع شود.
بنده موافق جناحی شدن سینما و در دست گرفتن سکان آن توسط یک گروه فکری و سیاسی خاص نیستم،اما معتقدم هنرمندان و کارگردانان شرکت کننده در جشنواره فیلم فجر باید لااقل به سوژه های بومی و مشکلات جامعه خودی بپردازند.یکی از مهمترین سوالاتی که این قشر باید پاسخگو باشند این است که ما برای چه و برای کدام مخاطب فیلم می سازیم؟
متاسفانه برخی از فیلم سازان ما تصورشان این است که اگر برای مخاطب خارجی و به اصطلاح جشنواره ای پسند فیلم بسازند،صرفا با دریافت فلان و بهمان جایزه خارجی به افق های تازه ای دست یافته اند؛اما حقیقت این است که شاید از این طریق بتوان مطرح شد،اما به تجربه ثابت شده در آتیه این جوایز خارجی،فیلم ساز آنچنان از بدنه جامعه خود جدا می افتد که تا چشم باز می کند،فیلم ساز جریانی شده که نه به حال مردم کشورش و دغدغه های زندگی آنان موثر بوده و نه می تواند تاثیر گذاری در سینمای بین المللی ودردید مخاطب جهانی داشته باشد.اگراز او و فیلم هایش صحبتی به میان می آید صرفا به دلیل جریان سازی ها و حمایت های گروه های سیاسی معاند ایران اسلامی و طیف روشنفکری خاص خارج از کشور است.
بنابراین باید فیلم سازی که در جشنواره فیلم فجر شرکت می کند،هدفش صرفا دریافت جایزه ومطرح شدن در نگاه جریانی خاص نباشد.فیلم ساز انقلابی زمانی قدم در مسیر فجر کارنامه کاری خویش می گذارد که برای مردم جامعه خود و مطرح کردن مطالباتشان از طریق نگاه دوربین و هنر، فیلم بسازد.به معنای دیگر لااقل نسبت به مردم کشورش مخلص باشد.
جشنواره فیلم فجر در حال حاضر بیش از آنکه انتقال دهنده نگاه انقلاب به سبک زندگی وانسان معتقد، در آرامش و موفق باشد، بیشتر بازتاب دهنده شخصیت هایی ست که در سردرگمی های زندگی برگرفته از سبک وسیاق غربی گمشده اند.همین رویکرد سبب شده که این جشنواره فرسنگ ها از آن رویکرد و نگاهی که ما انتظارش را داریم فاصله بگیرد.برای مثال چند درصد از فیلم های جشنواره امسال به مقوله های اجتماعی روز جامعه مان نظیر ازدواج جوانان،تولید داخلی و یا حتی ساده زیستی و نمایش طبیعت بکر ایران توجه کرده اند؟
این آقایان روشنفکری که اتفاقا داعیه مسائلی چون حقوق بشر و محیط زیست را دارند،حتی یک مورد اقدام به کارکردن سوژه ای منصافانه و بدون شعار زدگی درباره مشکلات محیط زیستی کشورمان نداشته اند(بویژه در بخش سودای سیمرغ و مسابقه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر).کاش دایره مشکلات جامعه ما که در فیلم های سینمایی مطرح می شود از دایره معضلاتی چون فقر، اعتیاد و درگیری های سیاسی فراتر می رفت و فیلم سازان به مسائل بکرتر، به روزتر و مثمرثمرتر به حال جامعه امروز ایرانی می پرداختند.
امید در سینما کمرنگ شده و اگر چه از سیاه نمایی ها قدری کاسته اند،اما به سمت تلخ نمایی بی حد و حصر کشیده شده اند.سینمایی که از امید،حرکت و انتقال شادی باز بماند،مخاطب خود را بی شک از دست خواهد داد.در سینمای بین المللی به تجربه ثابت شده که اگر سینما امید ببخشد ولو از لحاظ فیلم نامه و دیگر مسائل تخصصی دچار مشکلات عدیده باشد،می تواند تا مدتها نفس بکشد ودر طول زمان به رفع نواقص خود بپردازد.
روزنامه نگار و عضو انجمن منتقدین سینمایی کشور