* اصلاحطلبان در حال حاضر چه شرايطي را سپري ميكنند؟ نقاط قوت و ضعف اصلاحطلبان در حال حاضر از منظر شما چيست؟
** بعد از انتخابات ٩٢ كه شاهد موفقيت اصلاحطلبان بوديم، انتخابات پيشرو آزمون بزرگ ديگري را پيش روي اصلاحطلبان قرار خواهد داد. اين انتخابات از اين حيث آزمون قلمداد ميشود كه نوع انتخابات مجلس با انتخابات رياستجمهوري متفاوت است و همين موضوع كار را براي شكلگيري ائتلاف كه فرمول موفق سال ٩٢ بود، با پيچيدگيهايي مواجه ميكند. اصلاحطلبان با اين وجود و با فرصتها و تهديدهايي كه در اين انتخابات دارند بر ائتلاف و انسجام حداكثري تاكيد دارند تا همه سلايق اين جريان سياسي در نظر گرفته شود. بر اين مبنا با توجه به تدبيري كه از يك سال پيش انديشيده شده بود بهترين ساز وكاري كه ميتوانست اصلاحطلبان را به نتيجه برساند در دستور كار قرار گرفت.
با درك واقعيتهاي موجود، فرصتها، امكانات و موقعيتهايي كه دولت منتخب اصلاحطلبان ايجاد كرده است و با توجه به فشارهايي كه به دولت وارد ميشود اصلاحطلبان برنامههاي خود را تنظيم ميكنند. از اين منظر اصلاحطلبان از موقعيت قابل توجه و اميدواركنندهاي براي شكلگيري واقعيت برخوردار هستند تا به مجلسي دستيابيم كه اهداف اين جريان سياسي را تامين كند. ما امروز نياز به مجلسي داريم كه از عقلانيت و كارآمدي برخوردار باشد. از اين منظر همه تلاشهايي كه از جانب شخصيتها و بزرگان اصلاحات صورت ميگيرد دستيابي به چنين مجلسي است. آسيبشناسي رفتارهاي گذشته اصلاحطلبان به آنها كمك ميكند تا مقتضيات و واقعيتهاي امروز را عالمانهتر ببينند و براساس همين واقعيات به آينده بنگرند.
تجربهاي كه در انتخابات و رفتارهاي گذشته براي اصلاحطلبان به دست آمد و به عنوان يك پاشنه آشيل همواره در هر مقطعي ميتواند اين جريان را تهديد كند عدم توجه به همگرايي، وفاق و انسجام است. انسجام به نفع جريان سياسي اصلاحطلب است و در كنار هدف مهمتر اصلاحطلبان يعني بهبود روندهاي نامطلوب در اداره كشور اعم ازساختار حقيقي و حقوقي كشور قابل دستيابي خواهد بود. اگر در هر مقطعي اين نگاه واقعبينانه مبناي رفتار اصلاحطلبان قرار نگيرد، هر آن احتمال ايجاد تفرق و چنددستگي وجود دارد. با توجه به همين، امروز جريان اصلاحات نسبت به گذشته از حداكثر واقع بيني و شناخت واقعيتها برخوردار است. همين باعث ميشود كه بين همه شخصيتهاي حقيقي و حقوقي امروز وفاق دستيافتنيتر باشد.
* يكي از موارد اصلي هر جريان سياسي گفتمان آن جريان است. جريان اصلاحات نيز گفتمان خود را از سال ٧٦ آغاز كرده است. پرداختن به ساختارهاي يك گفتمان سياسي و شكل دادن به آن چقدر اهميت دارد؟ چطور ميتوان از تولد انشعابها و قرائتهاي متعدد تجربه شده در جريان اصلاحات جلوگيري كرد؟
** درباره گفتمان اصلاحات بحثهاي زيادي تا به حال مطرح شده است. در درجه اول با توجه به اتفاق سال ٩٢، يعني غلبه گفتمان اصلاحات در عرصه سياسي كشور نهتنها اين گفتمان امروز اثر خود را از دست نداده بلكه طي ١٠ سال گذشته و خصوصا نيمه دوم اين ١٠ سال اين گفتمان با اقبال بيشتري از سوي بدنه جامعه نيز مواجه شده است. منشا و راهبردهاي اين گفتمان مشخص است. انشعابات محتملي كه ممكن است مطرح شود نميتواند تهديدي براي گفتمان غالب اصلاحات باشد.
هر چه گروهها و افرادي كه خود را منتسب به جريان سياسي اصلاحطلب ميدانند رفتارها و رويكردهاي مبتني بر همين گفتمان داشته باشند، ميزان نسبت، نزديكي و وابستگي خودشان را به اين جريان سياسي روشن و مشخص ميكنند. افكار عمومي امروز نسبت به اين مساله آگاه است و اكنون با سرعت ارتباطات نگرانياي از اين نظر باقي نميماند. منشا و راهبردهاي اصلاحات مشخص است. به نسبت شرايط، امكانات، فرصتها و تهديدهايي كه پيشروي اين جريان سياسي است، استراتژي مورد نظر اصلاحطلبان انتخاب ميشود. در اين صورت ميتواند با توجه به شرايط به مطالبات خود دست يابد.
* آيا گفتمان منسجمي نبايد درون جريان اصلاحات شكل گيرد؟ آيا جريان اصلاحات نبايد به هويت خود بيشتر بپردازد؟
** با توجه به تجربياتي كه كسب شده است، تئوريسينهاي اصلاحات بايد تلاش بسيار جدياي را براي بهروزرساني اين گفتمان در شرايط فعلي جامعه داشته باشند. اگر اين اتفاق رخ دهد دغدغه تولد انشعابها و قرائتهاي متعدد از جريان اصلاحات به حداقل خود خواهد رسيد. به روزرساني هم گفتمان اصلاحات را با توجه به واقعيتهاي زمان تبيين ميكند و هم انسجام لازم را در پس اين گفتمان ايجاد ميكند، اين نكتهاي است كه در آينده بايد به آن بپردازيم و اصلاحطلبان بايد به آن توجه داشته باشند.
* راهكارهاي هژموني شدن و ماندگاري جريان اصلاحات در عرصه سياسي كشور چيست؟
** هر جريان سياسياي كه از گفتمان مشخصي برخوردار است تلاش خود را در دو سطح بايد به كار گيرد تا گفتمان خود را جريانسازي و به هژموني تبديل كند. وقتي گفتمان ميتواند از اين وضعيت برخوردار باشد كه اين جريان سياسي استراتژي روشن و مشخصي براي جريانسازي آن در ساختار قدرت داشته باشد و برنامهاي براي اين جريانسازي تبيين كند. همچنين تلاش براي جريانسازي اصلاحات در بطن جامعه بسيار اهميت دارد كه به اصلاحات جامعه محور تعبير ميشود. اگر اين جريان سياسي از يك استراتژي مشخص براي تاثيرگذاري استفاده كند و به تقويت سازوكارهاي موجود براي جريانسازي بهره گيرد ميتوان گفتمان اصلاحات را به هژموني تبديل كرد. با توجه به تغييراتي كه در كشور رخ داده و ظرفيتهاي قابل تامل كه در كشور شكل گرفته ميتوان بر اين موضوع سرمايهگذاري كرد و با نگاه به آينده گام برداشت.
* جريان رقيب اتهاماتي مبنيبر برانداز بودن اصلاحطلبان مطرح ميكند. نسبت اصلاحات و رفرميست با نظام سياسي چيست؟ در درون ساختار يك نظام سياسي اصلاحات چه ساحت و جايگاهي دارد؟
** طبيعي است كه جريان رقيب از هر وسيلهاي براي حذف رقيب استفاده ميكند و ابايي از استفاده از اين برچسبها ندارد. آنچه مشخص است اين است كه اصلاحات برگرفته از گفتمان خود، اصلاح روندهاي نامطلوب در ساختار حقيقي و حقوقي كشور با اتكا به ظرفيتهاي قانون اساسي را دنبال ميكند. اينجاست كه مرز اصلاحات با براندازي مشخص ميشود. آنچه مورد تاكيد اين جريان سياسي است، قانونمداري و اجراي بدون تنازل قانون و حفظ ارزشهايي است كه مبناي شكلگيري انقلاب و مورد تاكيد حضرت امام بوده و در سند چشمانداز آمده است. تلاش مجموعه اصلاحطلبي رفتار در چارچوب قانون اساسي و بهبود روندهاي نامطلوب است.
اگر اصلاحطلبان بتوانند در اين ساختار براي رسيدن به اين اهداف تلاش كنند به نفع اركان نظام و مردم است. اركان نظام در اين صورت تقويت خواهد شد. آنچه موجب تقويت نظام است، حفظ پشتوانه اجتماعي، اعتماد عمومي و رضايت عمومي است كه به تعبير حضرت امام ولي نعمتان كشور هستند. وقتي اصلاحطلبان بر مردم سالاري سازگار با دين تاكيد ميكنند، مجسمترين و گوياترين نماد گفتمان اصلاحطلبي است. اين موضوع ميتواند مشخصترين مرزبندي با براندازي براي اصلاحطلبان باشد. طبيعي است كه جريان رقيب به چنين مسائلي دامن بزند. رفتار و دغدغههاي سياسي چيزي جز تقويت وحدت ملي، آشتي ملي و جريانسازي روندها و رويكردهاي دموكراتيك در كشور نيست.
* پس از سال ٨٤ بخشهايي از پايگاه اجتماعي جريان اصلاحات به جمع انبوه بيطرفها پيوستهاند. اگر جريان اصلاحات بخواهد اين طيف را دوباره بازگرداند چه كاري ميتواند انجام دهد؟
** انتخابات ٨٤ نقطه عطفي بود كه اوج خطاي استراتژيك اصلاحطلبان را نشان ميداد. در همان انتخابات اگر اصلاحطلبان با كانديداي واحد در صحنه حضور پيدا ميكردند، با توجه به سبد راي كانديداهاي منتسب به اصلاحطلبان و رقباي آنها اين موفقيت از آن اصلاحطلبان ميشد. با يك خطاي استراتژيك كه نشان ميداد موثرترين افراد اين جريان از واقعبيني لازم در آن مقطع برخوردار نبودند، اصلاحطلبان به دست خود زمينه حذف خود را فراهم كردند. اتفاقاتي كه پس از سال ٨٤ افتاد و به خصوص در انتخابات سال ٩٢ و تلاشي كه اصلاحطلبان براي رسيدن به ائتلاف و راي آوردن كانديداي مورد حمايت خود كردند نشان داد كه اصلاحطلبان از بدنه اجتماعي اثرگذاري در بطن جامعه برخوردار هستند.
چنانچه فضا براي حضور اصلاحطلبان در عرصه سياسي كشور مهيا باشد و اصلاحطلبان براي ورود به انتخابات اطمينان داشته باشند، بدنه اجتماعي و افكار عمومي گرايش به جريان اصلاحات دارد. با توجه به يكدست بودن حاكميت در هشت سال گذشته و اينكه اين پنج سال نماد و تبلور حضور يكدست اصولگرايان در حاكميت كشور بود اكنون كنش اصلاحطلبان اهميت زيادي دارد. اگر اصلاحطلبان بتوانند با انسجام و اجماع حداكثري رويكرد حاكم بر مجلس را تغيير دهند و مجلسي كارآمد و عقلاني بسازند، يك گام به جلو برداشتهاند. اميدواريم اين اتفاق رخ دهد و همگرايي و ائتلاف و توجه همه احزاب و طيفها بر اتحاد باشد.
* هرچه به انتخابات نزديكتر ميشويم شاهد برخي ناهماهنگيها و صداهايي هستيم كه ميتواند اتحاد و انسجام اصلاحطلبان را با چالش مواجه كند. به نظر شما ريشه تكرويها و حرفناشنويها چه ميتواند باشد؟
** چنين تكروييهايي در هر انتخابات محتمل است و ممكن است وجود داشته باشد. اتفاقا هنر شخصيتها و اعضاي موثر جريان اصلاحات تلاش براي جلوگيري از اين تهديد است. به عقيده من بيشتر اين تكرويها ناشي از عدم واقعبيني و درك واقعيتهاي موجود در كشور است. اگر با نيمنگاهي به انتخابات ٩٢ به انتخابات مجلس بنگريم به اين پرسش بايد پاسخ دهيم كه انتظار ما از انتخابات آينده چيست. چه مجلسي ميخواهيم تشكيل دهيم؟ آيا قرار است كه اين مجلس بيشترين مشابهتها را با مجلس ششم داشته باشد؟
از سوي ديگر بايد توجه داشت كه اصلاحطلبستيزان به دنبال خدشهدار كردن اتحاد و انسجام اصلاحطلبانند و بر همين اساس همه نيروهاي اصلاحطلب بايد با درك شرايط موجود كشور بدانند كه منافع ملي و اهداف اصلاحات مهمتر از هر امر ديگري است. بايد بدانيم اگر در تله جريانهاي رقيب گرفتار شويم دوباره براي چند سال بايد بنشينيم و به آسيبشناسي شكست بپردازيم. همينجاست كه ازخودگذشتگي و تن دادن به خردجمعي عيار اصلاحطلب بودن اصلاحطلبان را نشان ميدهد .
* در اين مورد در جلسات اصلاحطلبي صحبت شده است؟
** طبيعي است كه اين مجلس هر چند ممكن است مشابهتهايي با مجالس پيشين داشته باشد اما ساختار آن مبتني بر فضاي امروز ما است. ما نميتوانيم بگوييم كه مجلس دهم مشابه يكي از مجالس گذشته خواهد بود. همچنين با توجه به اينكه دولت يازدهم دولت موردحمايت ما است و همه تلاشمان تقويت آن است، طبيعتا يكي از انتظاراتمان اين است كه مجلسي بيايد كه بتواند با اين دولت همكاري داشته باشد. اگر نقدي به دولت دارد نقدي كارشناسانه داشته باشد. مجلسي كه از حداكثر عقلانيت برخوردار باشد. من فكر ميكنم با اين چشمانداز اين واقعبيني بايد در مجموعه جريانهاي موثر حامي دولت ايجاد شود. آقاي عارف با اينكه از راي قابل توجهي برخوردار بود به نفع كانديداي ديگري كنار رفت.
اين پيروزي به دست نميآمد مگر اينكه اين ائتلاف صورت ميگرفت و اين ائتلاف صورت نميگرفت مگر اينكه آقاي عارف به مسووليت اجتماعي و تاريخي خود عمل ميكرد. توجه به مسووليت تاريخي از سوي اصلاحطلبان و كنار گذاشتن منافع فردي و توجه به منافع جمعي باعث ميشود در هر حوزه انتخابيه تمركز بر كانديدايي با قدرت رايآوري بيشتر داشته باشد. با اين رويكرد ائتلاف شكل ميگيرد و تكرويها به حداقل خود ميرسد. همين حس مسووليتپذيري بود كه در انتخابات ٩٢ باعث موفقيت اصلاحطلبان شد و همين حس بايد در انتخابات ترويج شود. همه كساني كه دغدغه اصلاحات دارند بايد نسبت به اين موضوع توجه كنند. تا زمان ثبت نام و بعد از اعلام صلاحيتها وارد مصاديق نخواهيم شد.
تجربه انتخابات ٩٢ نيز اين مهم را به ما ميآموزد. بعد از ثبتنام كانديداها و اعلام صلاحيتها وارد مصاديق ميشويم. در اين زمان بررسي كارشناسانهاي صورت خواهد گرفت كه با سازوكاري كه اكنون تعيين شده است كانديداي رايآور انتخاب ميشود. اين مسير اگر تا انتخابات اسفندماه ادامه پيدا كند اين تكرويها به حداقل كاهش خواهد يافت. ضمن اينكه نبايد از نقش موثر رهبري جريان اصلاحات در انتخابات ٩٢ چشم پوشيد. جدي بودن اين نقش و اثرگذاري آن در انتخابات ٩٤ نيز يكي از ظرفيتهاي بيبديلي است كه ميتواند اين انسجامبخشي را به حداكثر برساند.
* آيا شوراي داوري براي برخورد با اين تكرويها نبايد شكل گيرد؟
** اين كار از سال گذشته انجام شده است. اكنون در نزديك به ٢٥ استان شوراي اصلاحطلبان استان شكل گرفته است. در شهرستانها و حوزههاي انتخابيه وضعيت خوبي داريم و توسط اين سازوكار در اين مورد چارهانديشي ميكنيم. حداكثر تلاش را انجام داديم كه شوراهاي استان از چنين ظرفيتي براي انتخابات برخوردار باشند. طبيعي است كه در ادامه فرصت باقيمانده اين كار در شوراي عالي سياستگذاري انجام ميشود كه با تلفيق شوراي راهبردي و شوراي هماهنگي و ديگر احزاب غيرعضو كه رييس دولت اصلاحات دستور دادند، تشكيل ميشود. استانهاي باقيمانده با اين روند ادامه خواهند داد. نگراني از تكرويها اكنون با اين سازوكار جديد به حداقل خود كاهش پيدا كرده است. سازوكار از پايين به بالا نيز يكي از راههاي تاثيرگذار است.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=27067
ش.د9402728