روزنامه کیهان **
رؤیای انگلیس از اسفند تا اسفند!/ حسین شمسیان
95 سال پیش مثل همین روزها بود که چند نوکر تمام عیار انگلیس، لشکر قزاق را به سوی تهران روانه کردند و خیلی زود، پایتخت را به تصرف خود در آوردند. «رضا خان» و«سیدضیاء» گام به گام برنامه روباه پیر را اجرا کردند و موفق شدند سلسله حقیر و عقب مانده پهلوی را به روی کار بیاورند. آنها تا سالهای سال نوکری را ادامه دادند و برای ارباب اول و ارباب دوم یعنی آمریکا خوش رقصیها کردند و ایران را به ویرانی و عقب ماندگی کشاندند ... تا آنگاه که دست خدا از آستین امام راحل (ره)بیرون آمد، طومار آنها را در هم پیچید و به زبالهدان تاریخ فرستادشان.
اکنون و حدود یک قرن بعد از آن روزهای شوم، روباه پیر، مکارتر شده و در عوض انقلاب ما جوانتر و پرانرژیتر. چنگ و دندان روباه پیر که روزگاری میتوانست به طرفهًْالعینی پایتخت ایران را فتح کند و نوکر خود را به کرسی بنشاند، با ضرب شست مردم ایران شکسته و کند شده ولی سودا و بلندپروازی دیرین را از سر نرانده و هرشب آرزوی بازگشت به ایران را در خواب میبیند! اما روزگاری است که نه کاری از دست رضا قلدرها بر میآید و نه تهران قابل فتح است؛ پس چه میکند!؟
1- « وزیر خارجه انگلستان گفته است که ما منافع داریم در ایران و ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند- قریب به این معانى- یک کسى که منافع ما را تأمین بکند، از آن پشتیبانى نکنیم. ما دنبال همین معنا هستیم؛ ما هم همین ادعا را داریم .» این سخن حکیم فرزانهای است که سلسلهجنبان بیداری ملت ما بود. امام خمینی(ره) به روشنی پرده از کار آنها بر انداخت و نشان داد آنها تنها از کسانی حمایت میکنند که منافع انگلیس را تامین میکند و لاغیر. به همین خاطر است که در طول سلطنت سلسله منحوس پهلوی، مدرسها زیر سختترین فشارها و تهدیدها و تبعیدها بودند و فرجام کارشان به شهادت ختم میشد و در مقابل، تقیزادهها و کسرویها و ... در صدر مینشستند و از همه گونه حمایتی برخوردار بودند. خود و خانوادهاشان نزد انگلیسیها منزلتی- در حد یک نوکر- داشتند و آزادانه به فرنگ رفت و آمد میکردند و در هر انتخاباتی مورد حمایت تام و تمام انگلستان بودند.
2- اما باید پرسید چرا مدرس تبعید شد و در تبعید با دستور انگلیسیها به شهادت رسید!؟ چرا پیشتر از او امیر کبیر تبعید و با زبان روزه به شهادت رسید!؟ و چرا تقیزادهها همیشه مورد حمایت انگلیسیها بودند؟ آنها چه میکردند که مورد غضب بودند و اینها چه میکردند که مورد نوازش نوکرانه بودند!؟ واقعیت این است که امیرکبیر راه عزل و نصبهای سفارت انگلیس را بسته بود و اجازه نمیداد با یک اشاره، دزدها و دشمنان ملت به سر کار بیایند. مدرس هم مخالف سرسخت قراردادهای استعماری بود. نه اجازه میداد امتیازی به روسها داده شود و نه به انگلیسیها. او یک تنه، مزاحمی جدی بر سر راه زیادهخواهیهای انگلیسی بود و پس از چند بار ترور ناموفق، سرانجام به دستور انگلیس تبعید شد و در آنجا مظلومانه به شهادت رسید. اما تقیزاده و دیگر نوکران آن روزها، ایران و منافع و منابع آن را دو دستی تقدیم انگلیس میکردند و برای ایران و ایرانی و فهم و سواد و توان او، کمترین ارزشی قائل نبودند و مردم خود را به بدترین وضعی تحقیر میکردند و رسما شعار میدادند که باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم!
3- تا اینجا معیار و ملاک دوستی و دشمنی انگلیسیها معلوم شد. آنها هر که را جاده صافکن منافع انگلیس و تحقیرکننده ملیت ایرانی باشد عزیز میدارند و هر که در برابر زیادهخواهی و غارتگری آنها بایستد، دشمن میدارند تا آنجا که او را به قتل میرسانند. حال باید پرسید پس از حدود یک قرن، در سپهر سیاسی انگلیس چه اتفاقی افتاده؟ آیا آنها از خوی تجاوزگری و استعمارگری خود دست برداشتهاند یا نه همچنان مترصد روزنه و رخنهای برای غارت منابع ملتهای عالم هستند؟ شواهد متعدد و غیرقابل انکار نشان میدهد که این روباه خبیث، هرچه پیرتر شده، حرص و توحش و خباثتش هم بیشتر شده و برای دستیابی به منابع ملل مظلوم عالم، از هیچ جنایت و دسیسهای فروگذار نیست. در این بین ایران عزیز ما هم از این طمع مستثنی نیست. به خصوص آنکه ما با تکیه به نیروی لایزال الهی و همت مردممان، آنها را از خانهامان راندهایم و داغ ننگی فراموش نشدنی بر پیشانیشان زدهایم و همین عقده و کینه آنها را بیشتر و بیشتر کرده است.
4- خوب در چنین شرایطی آنها چه میکنند!؟ مثل سوم اسفند 1297 به تهران قشون میکشند و تهران را فتح میکنند!؟ اصلا عرضه این کار را دارند!؟ و آیا ایران همان ایران عقب نگه داشته شده سالهای سیاه کودتا است!؟ واضح است که نه آنها عرضه دارند و نه یک ملت بیدار چنین اجازهای میدهد. اما این به معنی دست برداشتن انگلیس نیست. آنها همان گونه که امام راحل اشاره فرموده بودند، به دنبال حمایت از کسانی هستند که حافظ منافعشان باشند. این را تاریخ انقلاب ما به روشنی گواهی میدهد. به برخی چهرههای دوره اصلاحات توجه کنید؛ مواضع و رفتار سیاسی آنها را ببینید و به وضع امروزین آنها هم نیم نگاهی بیندازید تا به خوبی این معنا برایتان روشن شود که انگلیس برای نوکرهایش چتر حمایتی میگشاید. به عنوان نمونه، مهاجرانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و وزیر ارشاد دولت اصلاحات را به یاد بیاورید که برای تهاجم فرهنگی و عقیدتی دشمن فرش قرمز پهن کرد و همه درها را برای ورود غارتگران فرهنگی گشود.رمضانزاده همکار او در معاونت فرهنگی را و یا رجب مزروعی، نماینده هتاک و افراطی مجلس ششم را به یاد بیاورید. آنها روزگاری در ایران به انحاءمختلف، حافظ منافع انگلیس بودند و از هیچ خدمتی برای ارباب فروگذار نکردند و در لباس نیروی خودی، سرباز تمام عیار و وفادار ملکه پیر بودند. اکنون همگی آنها در آغوش انگلیس، مزد سالهای خوش خدمتیشان را میگیرند. گاهی با بیبیسی مصاحبه میکنند، گاهی برایش مینویسند، گاهی مشاوره میدهند و خلاصه به پاس سالها نوکری، نوالهای میگیرند و...اما آنها نسل آخر از حافظان منافع انگلیس نبودند. درست است که مردم با هوشیاری دست آنها را خوانده و از سر سفره بلندشان کردند، اما انگلیس هنوز در سودای پیشین است. سفارت آنها –که روزگاری در ایران بسته شده بود- امروز بازگشایی شده و روباه به ایران راهی پیدا کرده است. فرنگیهای مکار فکر میکنند همین بازگشایی سفارت، نشانه محکمی است از اینکه در ایران اتفاقی افتاده و باید تا دیر نشده سهم خود را از این غنیمت بزرگ و چرب بدست بیاورند! برخی رفتارها باعث شده که آنها بوی کباب به مشامشان برسد و فکر کنند که خبری است! در این مقطع چه میکنند؟
5- 28 مرداد 1332 روز سرنگونی دولتی است که نفت را با کمک مجلس و آیتالله کاشانی و زیر صفیر گلوله نواب صفوی و یاران پاکبازش، ملی کرده بود. انگلیس و آمریکا در یک طرح اهریمنی و با بکارگیری اراذل و اوباش خیابانی و زنان بدکار، دولت مصدق را سرنگون کردند. اما چگونه؟ آنها پس از سازماندهی عوامل خود در درون کشور، منتظر فرصت مناسب ماندند و آنگاه «اسم رمز عملیات »را از «بیبیسی» خواندند. بله بیبیسی نقشی مهم و محوری در آن واقعه شوم و ننگین داشت و نامش در صحیفه ذهن ملت ایران به خباثت و پستی ثبت شد. امروز اگر نظر هر ایرانی وطندوست را با هر گرایش سیاسی و عقیدتی، حتی با نگاه مخالف انقلاب، درباره انگلیس و رسانه آن یعنی بیبیسی بپرسید، بیتردید جز نفرت و کینه و خشم، پاسخی نخواهید شنید. نام آنها مترادف با خیانت، حقهبازی، دورویی و نیرنگ است و این از ذهن مردم زدودنی نیست و اصلا در بین مردم، «انگلیسی بودن» صفتی زشت و نامی ننگین به شمار میرود.
6- به نظر میرسد آنها امروز هم همان روش را در پیش گرفتهاند. از مدتها قبل روی برخی از جریانات سرمایهگذاری کردهاند تا نسل جدید نوکران را تربیت کرده باشند و حالا چون به نظرشان میرسد که وقت مناسب کودتا است، اسم رمز را از بلندگوی رسانهای روباه پیر میخوانند و رسما الگوی رای دادن و رای ندادن برای مردم ترسیم میکنند! حماقت آنها تا بدان حد است که فکر میکنند میلیونها ایرانی، گوششان را به صدای شوم آنها دادهاند و منتظر فرمان از اتاق کودتای لندن هستند. حال آنکه بیداری مردم، سالهاست خواب آنها را آشفته کرده و آرزوی بازگشت به ایران را به گور خواهند برد هرچند که نوکرانشان، نفوذ زیادی داشته باشند.
7- اما باید در کنار تحلیل رفتار حریف، نیمنگاهی هم به داخل افکند. امروز چه شده که رهبر انقلاب میفرماید: « انگلیسیها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران»! چه شده انگلیسی که در همه انتخابات گذشته، مردم را به تحریم انتخابات دعوت میکرد و حتی کوردلانه راهپیماییهای ملی را نادیده میگرفت و بیشرمانه مدعی میشد جمعیت میلیونی حاضر در خیابان، «درخت» است، امروز طرفدار نظام اسلامی ما شده و مردم را به حضور پرشور در انتخابات و مشارکت در سرنوشتشان دعوت میکند!؟ آیا انگلیس از رفتار گذشتهاش پشیمان شده!؟ آیا انگلیس میخواهد به جبران مافات بپردازد یا نه،کسانی را پیدا کرده که میتواند روی آنها سرمایهگذاری کند!؟ واقعیت این است که اصرار روباه پیر به رای ندادن به عمارهایی چون آیتالله جنتی، آیتالله مصباح و آیتالله یزدی، دقیقا یادآور بغض و کینه آنها به شهید مدرس است که به معنی واقعی صدای ملت ایران بود و چون رعد بر سر نوکران انگلیس میغرید. در مقابل حمایت آنها از جریانی خاص، یادآور تقیزادهها و مهاجرانیهاست که تا توانستند به ملت و میهن و فرهنگ خود خیانت و ناجوانمردی کردند. امام(ره) دست آنها را برای ما رو کرد و یادمان داد که هرکه مورد حمایت آنهاست، حتما تامینکننده منافعشان است و از قول وزیر خارجه اشان فرمود: «ما نمىتوانیم یک کسى که منافع ما را تأمین مىکند، از آن پشتیبانى نکنیم» ما هم جواب آنها را در هفتم اسفند خواهیم داد.
***************************************
روزنامه قدس **
همراهی قوای سه گانه؛ ضرورت مبارزه با فساد اقتصادی
فساد مالی و اداری که تأثیرات سویی بر توسعه، رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی دارد گاه در قالب رشوه یا به شکل اختلاس بروز میکند. یکی از مهمترین موضوعاتی که مجلس شورای اسلامی که عهدهدار قانونگذاری و نظارت است باید بدان اهتمام داشته باشد توجه به قوانینی است که درهمریختگی و بینظمی حتی متفاوت بودنشان زمینههای لازم را برای فساد اقتصادی و اداری فراهم کرده است. قدمت 110ساله قانونگذاری در ایران منشأ و عامل ایجاد بیش از 10هزار قانون متضاد و متناقض در کشور است.
درهم ریختگی قوانین 100 ساله ایران راه مفری برای قانونگریزان و مفسدان باز کرده به گونهای که این به هم ریختگی منشأ بسیاری از فسادها در دهههای مختلف بوده است. متأسفانه قوانین مبهم شرایطی را به وجود آورده تا برخی که مایل به انجام فعالیتهای محال و ضد قانونی هستند با سهولت از طریق تمسک به همین قوانین در سیستم نفوذ کرده و فسادآفرین شوند. فساد نوعی انحراف است؛ انحرافی که در منابع و منافع ملی به سمت منافع و منابع عده یا شخص خاصی صورت میگیرد. در وقوع فساد عوامل مهمی از پاسخگو نبودن مسؤولان تا غیرشفاف بودن قوانین و مجازاتهای تعیینشده دخالت دارند. شفافسازی قوانین راهکاری است که دولتها باید بدان توجه خاصی داشته باشند. زیرا بههم ریختگی قانون منافذ بسیاری را برای سوءاستفادههای خرد و کلان باز گذاشته است.
مجلس شورای اسلامی با تلاش برای شفافسازی قوانین علیرغم اینکه قوانین از حجم بالایی برخوردارند همواره درصدد تغییر و شفافسازی قوانینی بوده که خلأهای قانونی را پیش پای مفسدین باز گذاشته است.
بی شک برخوردار نبودن از قانون واحد و مشخص کردن حد و حدود آن موجب فساد، فرار مالیاتی و اختلاسهای کلانی میشود که برخی از روشهای غیرقانونی و غیرشرعی را سهل کرده و راه مفسدان را باز میکند.
مدلهایی که بر مبنای آنها در گذشته و دهههای قبل قوانینی تنظیم شده است که دیگر کارآیی ندارد. تغییر مدلهای اقتصادی، شتاب تکنولوژی و فناوریهای نوین ارتباطی به تغییر مدلهای قوانین و اصلاح ساختار آنها نیازمند است تا بر مبنای مدلهای اصلاح شده و بازنگری در قوانین با افزایش کارآیی و راندمان موجب افزایش توسعه اقتصادی و کاهش سوءاستفادههای احتمالی شود.
نظارت مطلوب حلقه گمشده زنجیرهای است که با آن میتوان بر بسیاری از فسادهای اقتصادی و اداری غلبه کرد. مجلس شورای اسلامی با اهتمام به کارآمدی نظارت سازمانها و دستگاههای نظارتی درصدد فعال کردن راههای نظارت ثمربخش است.
نهادها و دستگاههای نظارتی همچون قوه قضاییه و قوه مجریه در تحقق این مهم در کنار مجلس میتوانند ایرادها، موانع قانونی را برطرف کرده و دست متخلفان را از منابع ملی و بیتالمال کوتاه کنند.
تا زمانی که نهادهای تأثیرگذار دولتی و نظارتی به تغییر ساختارها نیندیشند، همچنان باید منتظر فسادها و اختلاسهای بزرگ باشیم. در حقیقت اصلاح قانون به قانونگذار اجازه برخورد تشدید با مفسدینی میدهد که همچون یک غده سرطانی در حال باز تولید خود در اشکال مختلف هستند. مجموعه عوامل استفاده از ابزارهای نظارتی، بستن راه فرار بر روی مفسدان، تذکر، طرح سؤال و استیضاح از جمله ابزارهایی است که مجلس باید با تمسک به آن در برابر مفسدین موضعگیری کرده و با وضع قوانین به حاکمیت شفافسازی و سلامت اقتصادی واداری کمک کند.
تشکیل سازمان مبارزه با مفاسد اقتصادی یکی از مسائل مهمی است که در دستور کار نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است تا براساس اصل 85 بتواند تغییری در ساختار به وجود آورد به طوری که با پیشبینی که در آییننامه به عمل آمده بتوان کمیسیون اصل90 را به ساختاری شبیه دیوان اصل90 تبدیل کند. بیشک حضور نمایندگان در همایشها، ایراد سخنرانیها و روشنگریهایی که در این زمینه میتواند مثمرثمر باشد همچنین استفاده از ظرفیتهای مجامع علمی و تخصصی برای بهره مندی شفاف سازی اقتصادی و آگاهیبخشی در راه مبارزه با فساد اقتصادی و اداری یکی از مسائل مهمی است که میتواند در کوتاهشدن مسیر مبارزه با فساد مفید واقع شود.
رصــــــد و جلوگیری از بخش عمــدهای از فسادها و مشکلات تنـها با پیگیری مجلس محقق نمیشود و برخـــی از قوانین باید در قالب لایحه توسط دولـت ارائه شود تا با کار علمی و کارشناسی که از سوی دولت ارائه شده بتوان به آینده مبارزه با مفاسد اقتصادی چشم دوخت در غیر این صورت اگر مجلس بدون حضور و دخالت دولت بر روی لوایح کار کند مسلماً نمیتوان منتظر خروجی مفید، نتیجه جامع و قابل قبولی بود.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
روش شناسی منتقدان اقتصادی دولت
بسمالله الرحمن الرحیم
با گذشت سه روز از آغاز تبلیغات برای انتخابات مجلس شورای اسلامی، اکنون فضای غالب در رقابتهای این دوره کاملاً مشخص شده است.
بررسی و تحلیل محتوی سخنان و جهتگیریهای نامزدهای انتخابات مجلس نشان میدهد چهرههای موسوم به اصولگرایی که طیفی از تندروها تا محافظهکاران سنتی و معتدلتر را شامل میشوند در این دوره از انتخابات و تبلیغات تمرکز خود را بر حوزه اقتصاد و اقدامات دولت یازدهم در این حوزه قرار دادهاند. انتخابات موضوعات اقتصادی به عنوان محور تبلیغات و متاسفانه تخریبات انتخاباتی توسط این طیف نشات گرفته از دو تحلیل است، تحلیل نخست به پیروزی دولت در مذاکرات هستهای و لغو تحریمها برمیگردد. اصولگرایان با رصد فضای عمومی کشور به این نتیجه رسیدهاند که موفقیت دولت در به ثمر رساندن مذاکرات هستهای با استقبال گسترده مواجه شده است و نمیتوانند با مستمسک قرار دادن آن به نقد نامزدهای نزدیک به دولت بپردازند. به همین خاطر رویکرد دیگری را در پیش گرفتهاند و سعی دارند با تمرکز بر حوزه اقتصاد، دستاوردهای اقتصادی توافق هستهای را زیر سئوال ببرند. در این فضا نیز بر دو محور تمرکز کردهاند؛ یکی بالا بردن سطح انتظارات عمومی از برجام و دیگری نیز نقد توافقات و قراردادهای اقتصادی دولت طی چند ماهی که از اجرای توافق هستهای گذشته است.
تعمیق رکود، افزایش نرخ رشد نقدینگی، عدم کاهش نرخ ارز و... از جمله محورهایی هستند که چهرههای اقتصادی مخالف دولت دائماً به آن میپردازند. نکته عجیب در این انتقادات که نشان دهنده نوعی بیصداقتی نیز میتواند باشد، این است که کسانی در صف منتقدان دولت قرار دارند و به موضوعاتی برای انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت اشاره میکنند که مسببان اصلی مشکلات اقتصادی خود آنها در دولتهای نهم و دهم بودهاند. منتقدان امروز فراموش کردهاند فلکه پمپاژ نقدینگی بدون پشتوانه در دوران مسئولیت آنها باز شده بود و تورم بیسابقه 45درصدی در زمان تصمیمگیریهای آنان پشت طبقه فرودست جامعه را خم کرده بود و در همان دوره نرخ رشد اقتصادی به منفی 6درصد سقوط کرد. اینکه برخی از منتقدان امروز و مسئولان دیروز با پوشاندن نیمی از واقعیتها و وارونه نشان دادن حقایق، خود را از تمام بلایای اقتصادی که در هشت سال فعالیت دولتهای نهم و دهم مبرا میدانند، قطعاً نمیتوانند الگوی رفتاری شایسته کسانی باشد که قصد دارند وارد خانه ملت شوند.
محور دیگری که منتقدان دنبال میکنند زیر سئوال بردن توافقات اقتصادی دولت در دوره پساتحریم است. نوک تیز این حملات هم متوجه توافقات انجام شده در حوزه حمل و نقل هوایی و خرید هواپیماهای پیشرفته و نو است. این انتقادات هم در نوع خود پندآموز است. اعتراض منتقدان به خرید هواپیماهای نو در حالی با شدت هر چه تمامتر بیان میشود که فرسودگی و ناکارآمدی ناوگان هوایی ایران واقعیتی انکارناپذیر است و تردیدی وجود ندارد که این ناوگان باید پس از حدود 35 سال بازسازی و نوسازی شود.
نکته مهمتر اینکه باید سرمایهگذاری در حوزه حمل و نقل را اعم از هوائی، زمینی، ریلی و... نوعی بسترسازی برای ایجاد رونق و تولید درآمد در اقتصاد کشور تلقی کرد. ایران به لحاظ جغرافیایی موقعیتی کم نظیر برای تبدیل شدن به مرکز سفرهای هوایی جهانی دارد. دسترسی ایران به آبهای آزاد نیز نقطه قوت بزرگی برای تقویت درآمدهای ترانزیتی است و...
با این حال، منتقدان امروز که عمدتاً در دولتهای نهم و دهم مسئولیتهای مهم اقتصادی داشتند همچنان بر تکرار این قبیل انتقادات اصرار میورزند. این اصرار میتواند دو خاستگاه داشته باشد؛ منتقدان یا اغراض سیاسی دارند یا واقعا تصویر روشنی از ابعاد گسترده و پیامدهای مثبت توافقات اقتصادی انجام شده در دوران پساتحریم ندارند. اگر انتقادات نشات گرفته از رقابتهای سیاسی و حزبی و با قصد تخریب دولت و چهرههای نزدیک به دولت باشد، باید در صلاحیت آنان به عنوان افراد مورد اعتماد ملت تردید کرد. اما اگر منتقدان واقعاً از روی باور و عقیده به نادرست بودن سرمایهگذاری و تعامل با دنیا در حوزههایی مانند حمل و نقل اعتقاد دارند و انتقاداتشان از این باور نشات میگیرد، خوب است توجه آنان را به انتقاداتی که در سالهای پایانی دهه 60 به دولت وقت برای سرمایهگذاری در ساخت مترو وارد میشد، جلب کنیم. در آن زمان نیز عدهای با زیر سئوال بردن سرمایهگذاری برای ساخت مترو این کار را به منزله «دفن پولهای بیتالمال زیر زمین» قلمداد میکردند و با تمام توان درصدد جلوگیری از انجام آن بودند. اکنون که بیش از دو دهه از آن زمان گذشته، حتی همان افراد نیز تصدیق میکنند که ایجاد مترو یک ضرورت برای کشور بود. این واقعیت نشان میدهد بعضی افراد یا فاقد آیندهنگری هستند و یا با موضوعات مهم کشور برخورد سیاسی میکنند. این برخوردها را نباید وارد انتخابات کرد. در انتخابات، رفتار درست اینست که افراد و گروهها وجوه مثبت خود را بگویند و اگر نقدی به رقبای خود دارند آن را به اغراض سیاسی آلوده نکنند.
***************************************
روزنامه خراسان**
امتیاز اقتصادی به انگلیس؛ ژست سیاسی اروپا/ صالح زمانی
با پایان دو روز مذاکرات سخت میان اتحادیه اروپا و انگلیس، سرانجام توافق نهایی حاصل شد و لندن از ادامه تلاش هایش برای خروج از اتحادیه انصراف داد. اما مهم ترین ابعاد این توافق مهم چیست؟
الف) اولین موضوع مهم به چرایی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا باز می گردد. باید در نظر داشت که چالش جدایی میان این کشور و اتحادیه اروپا، مسئله ای ریشه دار و عمیق است و عمر آن به بیش از دو دهه می رسد. با این حال کامرون، نخست وزیر این کشور، سال گذشته در جریان انتخابات سراسری ماه می وعده داده بود که تا پیش از سال 2017، رفراندومی برای ماندن یا خروج از اتحادیه اروپا در این کشور برگزار کند. این موضوع تا جایی اهمیت داشت که بسیاری از ناظران، پیروزی محافظه کاران در انتخابات را منوط به چنین وعده ای می دانستند. اهمیت این وعده عمدتا ناشی از منافع متعدد اقتصادی بود که درصورت خروج این کشور در بلند مدت عاید انگلیس می شد. مسئله تعرفه ها، وجود بوروکراسی سنگین مالی در حوزه قوانین بروکسل، برخی تعهدات مالی و رفاهی لندن در قبال مهاجرت نیروی کار اروپایی مهم ترین دلایلی بود که انگلیس را همواره در موضع خروج از اتحادیه قرار داده است. از این رو محافظه کاران همواره خود را متعهد به برنامه های واگرایانه تدریجی از اتحادیه می دانستند و ترجیح دادند تا این تعهدشان را در قالب برنامه اجرایی دولت آینده به کار گیرند.
ب) باید توجه داشت که تلاش های انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا، قطعا دارای آسیب های متعددی هم برای این کشور و هم برای اتحادیه اروپا بود. در صورت وقوع جدایی انگلیس، این کشور به طور قطعی سهولت تجارت (خصوصا در بخش صادرات) در بازار بزرگ اروپا با بیش از 500 میلیون مصرف کننده را از دست می داد و طبیعتا با کاهش دوره ای رشد اقتصادی و یا تولید ناخالص داخلی مواجه می شد و احتمالا دولت محافظه کاران را با بحران مواجه می کرد. در مقابل نیز، خروج این کشور می توانست اروپا را ضمن مواجهه با شوک نسبی مالی، در زمینه های سیاسی نیز تحت فشار قرار دهد.
بدون شک، خروج انگلیس ازاتحادیه اروپا سبب کاهش قدرتمندی سیاسی این نهاد اروپایی می شد که در نهایت توان صف آرایی اتحادیه را در برابر سایر قدرت ها نظیر روسیه و چین کاهش می داد. از سوی دیگر آسیب دیگری که احتمالا اروپا با آن مواجه می شد مربوط به از دست دادن انسجام حوزه یورو بود. نکته حیاتی برای رهبران اتحادیه خصوصا فرانسه و آلمان همواره این بوده است که این نهاد بزرگ قاره ای تحت هر شرایطی حفظ شود و به همین دلیل این رهبران در برابر چالش های متعددی مانند بحران یونان، اسپانیا و مسئله جدایی طلبی در برخی کشورها مقاومت کرده اند. به همین دلیل خروج انگلیس بیش از آنکه چالشی اقتصادی تلقی شود، مسئله ای سیاسی می باشد که می توانست ارکان اتحادیه را به لرزه درآورد و آغازی باشد بر دومینوی خروج های بعدی که البته مانند همیشه با آن مخالفت شد.
ج) موضوع دیگر در باب توافق حاصل شده و چالش جدایی، مربوط به منافع مشترک تداوم حضور انگلیس در اتحادیه اروپا می باشد.
محاسن عمده این توافق برای حضور انگلیس این است که این کشور توانست بخش قابل توجهی از مطالبات مالی خویش را از مسیر ویژه و خارج از عرف محقق کند و نشان دهد که توان تاثیرگذاری بالایی بر سایر کشورهای اتحادیه دارد. اگرچه مرکل این توافق نوپا را عادلانه توصیف کرده است اما به نظر می رسد ارزیابی وی اندکی خوشبینانه است.
با این توافق، انگلیس هم از بازار مشترک اروپا بهره می برد و هم دیگر لازم نیست که تاوان بوروکراسی های مالی پیچیده اتحادیه و همین طور خدمات رفاهی به کارگران مهاجر را بپذیرد و می تواند آنها را در برنامه ای چند ساله لغو کند. به عبارتی منافع اقتصادی انگلیس در اولویت قرار خواهد گرفت که بهتر است از این وضعیت با عنوان استقلال نظام اقتصادی انگلیس از اتحادیه اروپا یاد شود. در ازای این توافق، اروپا نیز توانست به خطوط قرمز خود مبنی بر انسجام سیاسی از درون و نمایش اقتدار سیاسی از بیرون دست یابد.
د) مسئله نهایی مربوط به روابط آینده انگلیس و اتحادیه در پرتو این توافق است. به نظر می رسد بحث چالش جدایی از جانب لندن برای مدتی طولانی مسکوت خواهد ماند چرا که به طور غیر رسمی این کشور به لحاظ اقتصادی از اتحادیه خارج شد و به اهدافش رسید. خروجی که می توان به آن عنوان خروج نرم از مرزهای اقتصادی یورو را داد. بنابراین نسبت کنونی انگلیس با اتحادیه اروپا، صرفا نسبتی سیاسی است. همین طور حضور سیاسی این کشور در اتحادیه هم می تواند به گره زدن منافع انگلیس به اروپا کمک کند و ضمن کنترل قدرت گرفتن بیشتر آلمان فضا را برای نفوذ متحدان خود مانند آمریکا فراهم می کند. این مواردی است که کامرون را ترغیب می کند تا در همه پرسی 23 ژوئن در این کشور، از ماندن در اتحادیه اروپا دفاع کند و نشان دهد که محافظه کاران کاری بیش از یک توافق انجام دادند چرا که هم منافع انگلیس را تامین کردند و هم از مزایای اروپای متحد بهره مند خواهند شد. با این حال او باید تلاش کند تا برگزاری رفراندوم، از دیدگاههای سرسختانه برخی محافظه کاران بکاهد و بر اعتماد مردم به این توافق بیفزاید. در مقابل اتحادیه اروپا نیز ظاهرا پذیرفته است که حفظ کرسی انگلیس در اتحادیه اروپا بیشتر از تبادلات مالی با این کشور اهمیت دارد چرا که از این طریق می تواند در برابر بحران های آتی، استوارتر و پر نفوذ تر ظاهر شود.
***************************************
روزنامه ایران**
مجلس اخلاق مدار؛ مطالبه مردم/ سیدرضا صالحی امیری
یکی از مخاطرات و تهدیدهای پیش روی نظام جمهوری اسلامی در دهه چهارم حیات خود، بحران اخلاق و کمرنگ شدن ارزشهای معنوی و اعتقادی، بویژه در نسلهای جدید است؛ نظامی که بر پایه ارزشهای اخلاقی شکل گرفت و مفهوم بنیادی اخلاق، رکن اصلی انقلاب و محور گفتمان بنیانگذار و رهبر آن بود. در سپهر اندیشگی امام خمینی(ره) ساخت انسان فرهنگی یک اصل مهم به شمار میرود و میوه اصلی درخت فرهنگ، اخلاق است. جامعهای که از فضیلت اخلاقی برخوردار نباشد، با چالشهای خطرناکی مواجه خواهد شد. امروز باید از خود سؤال کنیم که چه میزان از آرمانهای اخلاقی انقلابی که مردمان آن در پاسخ گلوله، گل بر سر تفنگ مینشاندند، فاصله گرفتهایم؟ واقعیت آن است که چهره امروز جامعه کمتر با تصویر زیبای ارزشهای دهههای پیشین انطباق دارد. فرهنگ ایثار و شهادت، فرهنگ از خودگذشتگی و تحمل، فرهنگ انسجام و همگرایی و فرهنگ وحدت و اعتماد، کمرنگ شده است. بر سر هر کوی و برزن اسم شهیدی میدرخشد، اما آیا رسم شهیدان هم در رفتار جامعه جاری است؟
در بعد بداخلاقیهای اقتصادی، اخبار فساد و ارتشا، اختلاس و رشوه، قاچاق و کلاهبرداری و دورزدن قانون کم نبوده و در حوزه اجتماعی آمار طلاق، خشونت، ایدز، اعتیاد و سایر آسیبهای اجتماعی به هیچ وجه برازنده نظام اسلامی نیست. همه این معضلات ریشه در فقدان تربیت اخلاقی و کمرنگ شدن ارزشهای نهفته درآن دارد.
متأسفانه این مشکل عرصه سیاسی را هم در نوردیده و انگ زنی و تخریب، اتهام افکنی و حذف رقیب به هر قیمت رویهای معمول گشته است. به اعتقاد من علت بسیاری از این ناهنجاریها به عملکرد دولت گذشته باز میگردد. آن روزها که تهمت و اختلاف افکنی سکه بازار بود و احترام به رقیب سیاسی و تحمل منتقد جایی در رویکرد دولت نداشت. صحنه تلخ مواجهه رئیس دولت قبل با رئیس مجلس نهم، هرگز از ذهن جامعه پاک نخواهد شد. در حالی که اقتضای مسئولیت، رعایت الزامات اخلاقی نظام سیاسی و پایبند بودن به قواعد اخلاقی است.
در آستانه انتخابات سرنوشت ساز هفتم اسفند، در نظر گرفتن بعد اخلاقی انتخابات و رأی دادن به جریانی که در جهت ارتقای اخلاق و کاستن بداخلاقیها گام بردارد، معیار مناسبی برای انتخاب است. اساساً مبانی معرفتی اقتضا میکند رقابت در زمین بازی جوانمردانه صورت گیرد. امری که در انتخابات پیش رو با رد صلاحیت گسترده نامزدهای یک جریان و سخت شدن رقابت، عملاً دایره انتخاب را برای مردم محدود کرده و موجب دلخوری و تکدر خاطر بسیاری از دلسوزان نظام گشته است. اگرچه باوجود این ناراحتی، دوستداران واقعی انقلاب به دلیل عقلانیت و درک صحیح مصالح نظام از زمین بازی خارج نشدهاند. اگر در یک مسابقه ورزشی، یکی از تیمها با زیرپاگذاشتن قواعد بازی، بر تیم مقابل پیروز شود، ارزش چندانی ندارد و عملاً در جنبه اخلاقی مسابقه را واگذار کرده است. رمز ماندگاری نام تختی در ورزش، نه در مدالهای رنگارنگ او، بلکه در منش پهلوانی و اخلاق مداری او بود. آنجا که با اطلاع از آسیب دیدگی پای حریف، در طول مسابقه به سمت پای مصدوم او نرفت.
جاودان شدن نام مدرس وطالقانی، امیرکبیر و مصدق، چمران، همت، باکری و... فقط و فقط برجسته بودن عنصر اخلاقی به مثابه یک ارزش افزوده در رفتار و سلوک آنان است. انتخابات هفتم اسفند فارغ از نتیجه آن، میتواند به پیروزی اخلاق و احیای ارزشهای اخلاقی منجر شود. امروز دعوت مردم به مشارکت در انتخابات و استفاده از حق قانونی و شهروندیشان یک امر اخلاقی است. وقتی مجموع آرای ملت بتواند مجلسی معقول و معتدل و مجلسی خردورز و فرهنگ مدار که به معنای واقعی در رأس امور باشد، شکل دهد، آن گاه میتوان به پاکسازی چهره نظام و جامعه از آلودگیها و ناهنجاریها امیدوار بود. رقابت شرافتمندانه جریانها و احزاب، ایفای نقش مؤثر نخبگان و اندیشمندان و گروههای مرجع، تضمین سلامت و دیده شدن رأی مردم از سوی دست اندرکاران اجرایی و ناظر انتخابات و رویکرد حرفهای اصحاب قلم و رسانه در این مسیر، گامهایی ارزشمند برای پیروزی اخلاق در روز هفتم اسفند است. من معتقدم ملت بزرگ ایران برنده واقعی را بازیگران اخلاقی این عرصه میشناسد. آنان که باوجود همه محدودیتها، پا عقب نگذاشتند و همدل و همزبان با دولت، منافع ملی را بر منافع جناحی مقدم دانسته و عزم خود را برای تشکیل مجلسی عاری از رفتارهای تندروانه و در جهت ایفای حقوق اساسی ملت و ثبات و آرامش و رونق اقتصادی و عزت و سربلندی نظام جمهوری اسلامی در سطح منطقهای و بینالمللی جزم کردهاند.
***************************************
روزنامه جام جم**
ریشهیابی ورود مستقیم غرب به انتخابات / دکتر حمیدرضا مقدمفر
معمولا در هر دوره انتخاباتی در جمهوری اسلامی ایران، انگلیس و آمریکا بسیار علاقهمند به ورود و دخالت هستند، اما این بار با پدیده نسبتا جدیدی روبهرو هستیم و آن ورود بسیار شفاف و مستقیم این دو کشور و رسانه هایشان در امر انتخابات است.
ورود مستقیم انگلیس و آمریکا به انتخابات و صادر کردن دستورالعمل برای مردم، در وهله اول توهین به تشخیص و فهم ملت و نیز دخالت در انتخابات و امور داخلی کشور ماست و این سوال مهمی است که چرا دشمنان ما در این دوره جسارت پیدا کردند که اینقدر مستقیم و به اصطلاح رو بازی کنند. به اعتقاد من دلیل این جسارت، ناشی از شرایط پسابرجام بود.
مقام معظم رهبری بارها درباره نفوذ دشمن در عرصهها مختلف سیاسی، فرهنگی، فکری، امنیتی و... هشدار دادند، اما این هشدار گاهی مورد غفلت قرار گرفت. اگر این غفلتها نباشد و مسئولان ما همچون مقام معظم رهبری، بصراحت مواضع صریح بگیرند و اعلام برائت کنند و در دهان دشمن بزنند، دشمنان جرات نمیکنند اینگونه به فهم ملت توهین کنند و در امور سیاسی ما دخالت کنند.
ما همیشه از ابتدای انقلاب از ناحیه جریان غربگرایی که روحیه انقلابی نداشت لطمه خوردیم و الان نیز این جسارت دشمنان ناشی از اقدامات همین جریان است و مسئولان باید در مقابل آنها هوشیار بوده و با موضعگیریهای قاطع خود، اقدامات دشمنان را خنثی کنند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
تاریخ فقه شیعه مرگ بر انگلیس میگوید
ننگ بر سیاهه انگلیسی/مجتبی اصغری
ورود مستقیم و علنی شبکه رسانهای رسمی انگلیس به انتخابات، با تعیین تکلیف برای «رای مردم» هر چند موجی از واکنشهای ملی نسبت به دخالت این کشور بدسابقه و استعمارگر در امور داخلی کشورمان را برانگیخت اما در حوزه عملیاتی سوالاتی را قطعا برای قاطبه مردم ایجاد کرده است. از جمله اینکه علت گستاخی انگلیس در حمایت از یک جریان سیاسی و دعوت از مردم برای شکست فقهای جریان مقابل چیست؟ انتخابات خبرگان در چه صورتی تامینکننده منافع انگلیسیها خواهد بود و علما و مردم در برابر این نقشه شوم چه وظیفهای برعهده دارند؟
لابی استعماری پسابرجام
1- چند ماه پیش از نزدیک شدن به ایام برگزاری انتخابات، «وطن امروز» از شکلگیری اتاق فرمان روابط سیاسی- اقتصادی میان «ایران و انگلیس» خبر داد. در بخشی از افشاگریها پیرامون این کانون مشترک، به نامهایی همچون سر «ریچارد دالتون» دیپلمات ارشد و شوالیه انگلیسی «چتم هاوس»، «جک استراو» وزیر اسبق خارجه انگلیس و «نورمن لامونت» وزیر اسبق بازرگانی انگلیس اشاره شد که پشت پرده کمیته بازاریابی در لندن قرار دارند. کمیته یادشده که تحت نام «اتاق بازرگانی بریتانیا و ایران» به صورت رسمی فعالیت میکند، توسط شبکه وسیعی از زرسالاران صهیونیست در انگلیس تغذیه میشود که در بدنه سیاسی این کشور صاحب قدرت هستند. از جمله آنها میتوان به باند حزب محافظهکار با مدیریت مستقیم «دیوید کامرون» نخستوزیر و رئیس حزب محافظهکار، «لرد مایکل لوی» موسس صندوق مالی حزب کارگر و حامی اصلی تونی بلر جنگطلب در انتخابات سال 1997 انگلیس و نماینده شخصی وی در امور خاورمیانه و «جرالد رانسون» اشاره کرد. رانسون موسس «جامعه اطمینان امنیتی» در سال 1994 در انگلیس است که در حقیقت ارتش و سازمان اطلاعات خصوصی جامعه یهودیان این کشور به شمار میرود. وی پیشتر نیز اقدام به تاسیس گروهی موسوم به «گروه 62» کرده بود که با به کار گرفتن اوباش و آدمکشهای انگلیسی به مخالفان اسرائیل در لندن و دیگر نقاط بریتانیا حمله میکردند. این تیم با حمایت «ریچارد دزموند» صهیونیست بر لابی رسانهای انگلیس نیز مسلط است. دزموند مالک مجموعه رسانههای بریتانیا از جمله «دیلی اکسپرس»، «ساندیتایمز»، «دیلیاستار»، «کانال تلویزیونی 5»، شبکه رسانهای «Northern & Shell» و... است و از حامیان مهم حزب استقلال انگلیس (یوکیپ) با هدفگذاری خروج این کشور از اتحادیه اروپایی به شمار میرود.
***************************************