(روزنامه شرق ـ 1394/06/31 ـ شماره 2404 ـ صفحه 6)
آیتالله یزدی کمی بعدتر نشست خبری برگزار کرد و دلیل استفاده از واژه «اکثریت اعضا» را برشمرد؛ چراکه یک تشکیلات یا از نامزدی حمایت میکند یا نمیکند و اینکه «اکثریت اعضا» به تصمیم برسند به این معناست که اقلیت مخالف تصمیم همچنان وجود دارد. آیتالله یزدی در آن نشست، از این مسئله رمزگشایی کرد و گفت پس از چند جلسه بحث مداوم، احمدینژاد همچنان نتوانسته رأی لازم برای حمایت قاطع این تشکل روحانی را به دست بیاورد و در نهایت بنا بر این شده که اعلام شود «اکثریت» جامعه مدرسین از احمدینژاد حمایت میکنند. او اعلام کرد جامعه مدرسین برای تصمیمگیری انتخاباتی، سه رأی با حدنصاب لازم فاصله داشته است و این یعنی براساس آییننامه عمل نشده بود. او همچنین یادآور شد: «ضعفها و نواقص دولت نهم در جلسات، مطرح و مستقیما به جناب آقای احمدینژاد گوشزد شده است». چند روز پیش از تصمیم «جامعه مدرسین»، یعنی سهشنبه ٢٢ اردیبهشت ٨٨، دو تشکل روحانی در تهران و قم گرد هم آمدند تا خروجی جلسه آنها معرفی نامزد پیشنهادی به جامعه باشد. اصولگرایانی مانند مؤتلفه اسلامی و جامعه مهندسین با وجود اینکه از احمدینژاد و انتخابهایش در چهار سال اول عمر دولت اصولگرایان، دل خوشی نداشتند، اما باز هم به سوی او چرخیده بودند. بااینهمه، پنجمین جلسه انتخاباتی جامعه روحانیت نه به سمت حمایت از نامزد خاصی رفت و نه به «اعلام بیطرفی» انجامید. کم نبودند تحلیلگرانی که فضای خاص آن روزهای آسمان سیاست در ایران را در این تردیدآفرینی مؤثر میدانستند. عملکرد دولت احمدینژاد در برهمزدن روال مدیریت کلان، برنتابیدن شیوههای کارشناسی، انحلال شوراهای عالی، سیاست خارجی ماجراجویانه، تورم صعودی و مواضع تنشآفرین اعضای ارشد آن، کار را برای حمایت از شهردار سابق تهران دشوار میکرد. در آن روزها از اعضای جامعه روحانیت، دو دیدگاه مشاهده میشد.
آیتالله هاشمیرفسنجانی در تیررس حملات سایتها و چهرههای حامی احمدینژاد قرار داشت، اما از بیان «انحراف» در مسیر انقلاب واهمهای نداشت، حسن روحانی، مواضع تندی علیه احمدینژاد در پیش گرفته بود، مصطفی پورمحمدی، مرحوم محسن دعاگو و شیخ ناطقنوری هم ابایی از بیان مخالفت با حمایت از رئیس دولت نهم نداشتند، اما شیخ جعفر شجونی، منتقد سرسخت برخی اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت شده.
این عضو مشترک مؤتلفه و روحانیت مبارز به سایت «سلام» گفته بود: «جامعه روحانیت هیچ تردیدی برای حمایت از احمدینژاد ندارد و اکثریت جامعه روحانیت اسمی جز احمدینژاد نمیآورند و در آن جلسه که گفتند احمدینژاد رأی نیاورده، دروغ گفته بودند؛ چون آن جلسه اصلا به حد نصاب قانونی نرسیده بود و فقط ١٥ نفر آمده بودند». او مخالفان احمدینژاد در جامعه روحانیت را فقط حسن روحانی، پورمحمدی و ناطقنوری معرفی و از مرحوم دعاگو، امامجمعه شمیرانات هم انتقاد کرد: «چرا آقای دعاگو گفتهاند جامعه بهطور مصداقی وارد انتخابات نمیشود؟ دعاگو نفسش به هاشمی خورده و الان چپ میزند و حق نداشته اخبار جامعه روحانیت را به بیرون ببرد. هاشمی فقط اسمش در فهرست جامعه است و ٢٥ سال است که نمیآید. جامعه روحانیت جلسهای با هاشمی نداشته، من هم در آن زمان مصاحبه کردم و این را گفتم». از آن روزهای پرفرازوفرود سیاسی، شش سال میگذرد اما جامعه روحانیت مبارز، همچنان در اینباره با پرسش رسانهها مواجه میشود. آیتالله مهدویکنی، دبیرکل باسابقه این تشکیلات روحانی، رخت از جهان بربسته است. ورق هم برگشته و یکی از اعضای شورای مرکزی این تشکیلات که از منتقدان سرسخت شیوههای احمدینژادی است، در ٢٤ خرداد ٩٢ با رأی ١٩ میلیونی مردم، نامزدهای اصولگرا را شکست داد و رئیسجمهور اسلامی ایران شد. فضای کشور تغییر کرده و آنچه در دوران هشتساله احمدینژاد بر مردم رفته، جای هیچ دفاعی را باقی نگذاشته.
سخنگوی جامعه روحانیت که کسوت نمایندگی تهران در مجلس را دارد، وقتی اواخر تیرماه امسال با سؤالاتی درباره چرایی سکوت جامعه در حمایت از اعضای خود در قبال اتهامات احمدینژاد در سال ٨٨ مواجه میشود، میگوید: «آقای هاشمیرفسنجانی در جلسات روحانیت بهدلیل محذوریتی که بهلحاظ امنیتی دارند شرکت نمیکنند. البته طبعا بعد از انتخابات ٨٨ فاصله زیاد شد و دیگر انگیزهای قوی برای اینکه حتما جلسات در دفتر ایشان باشد وجود نداشت و جامعه روحانیت چنین تصمیمی نگرفتند». اینکه چرا جامعه روحانیت حاضر نشد بعد از حملات احمدینژاد به هاشمی و ناطقنوری از آنها حمایت کند، پاسخ مصباحیمقدم را بههمراه داشت: «اینکه آن زمان موضعگیری نشد، هم نسبت به حمایت از آقای هاشمی و هم نسبت به حمایت از آقای ناطق، مسئله از این قرار بود که دادن بیانیه و موضعگیریکردن میتوانست اثر مهمی روی انتخابات بگذارد. گرچه مرحوم آیتالله مهدوی علاقهمند بودند که موضعگیری کنند ولی این را هیچوقت علنی نکردند. خاطرم هست در نشستی که در حرم امام بعد از آن مناظره رخ داد، ایشان بهشدت با آقای احمدینژاد برخورد و نسبت به آن رفتار، گلایه کرده بود. این نشان میدهد که او میخواست موضعگیری کند اما نمیخواست این موضعگیری روی انتخابات اثری بگذارد. بعد از سال ٨٨ هم که دیگر آبها از آسیاب افتاده بود و موضعگیری فایدهای نداشت». آقای سخنگو، حضور دو طیف در تشکیلات متبوع خود را هم رد نمیکند: «بههرحال دو سر طیف رفتار مشابهی ندارند. شما چندبار دیدید شخصیتهایی مثل آیتالله موحدیکرمانی یا آیتالله امامیکاشانی یا آیتالله شبستری و امثال اینها موضع تندی نسبت به آقای هاشمی بگیرند. اصلا نداریم. اگر یک نفر موضعگیری کرد نباید به حساب جامعه روحانیت گذاشت».
برش تاریخی مورد اشاره از یکی از مقاطع حساس سیاسی پس از انقلاب، بهانهای است برای بررسی مواضع و رویکرد یکی از تشکیلات سیاسی باسابقه کشور که اعضای آن جملگی روحانی هستند و جناح اصولگرا نامیده میشوند. اگرچه احمد بخشایش اردستانی، نماینده اصولگرای مجلس و عضو کمیسیون ماده ١ احزاب، میگوید: «جامعتین برای صدور مجوز قانونی تقاضا نکرده و از اینرو از نظر کمیسیون ماده ١٠ فعالیت آنها غیرقانونی است، چراکه آنها میگویند ما صنف هستیم اما کار سیاسی میکنند بنابراین بهتر است تقاضای مجوز کنند». اما با وجود این، این تشکیلات همچنان کار سیاسی میکند و البته اعتقادی به گرفتن مجوز ندارد، چراکه کار سیاسی خود را غیرتشکیلاتی و بیشتر دارای جنبههای مشاوره و روشنگری قلمداد میکند. برای بررسی کارنامه جامعه روحانیت مبارز، به سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی میرویم و پس از آن، گامبهگام به سال ٩٤ میرسیم که انتخابات مجلس دهم و خبرگان رهبری پنجم در راه است و باز هم، موضوع «وحدت با محوریت جامعتین» در کلام اصولگرایان شنیده میشود؛ وحدتی که سالهاست در مقام حرف و موضعگیری باقی مانده و درنهایت، فهرستهای مختلف انتخاباتی برای مجلس یا نامزدهای متعدد اصولگرا برای ریاستجمهوری، «کثرت» را جایگزین «اجماع» و «ائتلاف» در اصولگرایان کرده است؛ موضوعی که گاهی به پیروزی آنها لطمهای نزده (ریاستجمهوری ٨٤) و گاهی هم معضلی برای آنان شده است (ریاستجمهوری ٩٢).
تولد یک تشکیلات
سال ١٣٥٦ به نیمه رسیده است. رهبر انقلاب همچنان در تبعید بهسر میبرد و اگرچه فضای مبارزه علیه رژیم وقت وارد فاز تازهای شده، اما همچنان تصور روشنی از پیروزی انقلاب وجود ندارد. روحانیون طرفدار امام(ره) در تهران یعنی آقایان بهشتی، مطهری، مفتح، باهنر، مهدویکنی، خسروشاهی، عبدالمجید ایروانی، هاشمیرفسنجانی، ناطقنوری و معادیخواه مجموعهای را به نام جامعه روحانیت مبارز پایهگذاری میکنند. در آن مقطع هماهنگی لازم برای راهپیماییها، سخنرانیهای مساجد، تدوین شعار و فعالیتهای مرتبط با مبارزه بیشتر در روحانیت مبارز برنامهریزی میشد. آنها با استفاده از شبکه منسجم روحانیون در سراسر کشور، از داشتههای خود بهخوبی بهره میگرفتند. یکی از رویدادهای مهم مقطع پیروزی انقلاب، انتشار خبر شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، فرزند ارشد امام، بود که فضای بسته آن دوره را تحت تأثیر قرار داد. جامعه روحانیت مبارز تهران و گروههای مختلف سیاسی و اقشار مردم، مجالس ترحیم برگزار کردند که اولین آن از سوی جامعه روحانیت و علمای تهران در مسجد جامع تهران برگزار شد. آگهی منتشرشده در روزنامههای وقت با امضای آیتالله حاجمیرزامحمد ثقفی، جد مادری حاجآقامصطفی، خطیب دانشور، محمدتقی فلسفی و جمعی از علمای تهران، مردم را از مراسم آگاه کرد.
در آن مراسم از شهرستانهای دور و نزدیک، جمعیت قابل توجهی گرد آمد و مرحوم آیتالله طاهریاصفهانی در میان غم و تأثر مردم سخنرانی کرد و با نامبردن از رهبر انقلاب، صدای صلوات جمعیت بلند شد. این تنها مراسم آن مقطع نبود. تعداد زیادی از روحانیون، دانشگاهیان و بازاریان مراسم دیگری در مسجد ارک تهران برپا کردند که در ذیل اطلاعیه آن، نام چهرههایی مانند آیتالله مطهری، شهید دکتر بهشتی، دکتر مفتح، دکتر باهنر، سید ابوالفضل موسوی زنجانی، مهندس مهدی بازرگان، محمدتقی شریعتی مزینانی، دکتر کاظم سامی، فخرالدین حجازی، احمد صدر حاج سید جوادی، سیدمحمود طالقانی و... دیده میشد. در این مراسم آیتالله محمدی گیلانی و ربانی املشی سخنرانی کردند اما منبر پرفروغ روحانی جوانی که بعدها عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز شد، ویژگیای داشت که آن را در تاریخ انقلاب ماندگار کرد. حسن روحانی با ذکر قوت روحی امام(ره) در تحمل این مصیبت بزرگ و تشریح جزئیات حضور ایشان در مراسم تشییع جنازه با تلاوت آیه «و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انّی جاعلک للناس اماما» به «آیتالله خمینی» لقب «امام خمینی» داد. اعلامیه جامعه روحانیت علیه مقاله روزنامه اطلاعات با اسم مستعار احمد رشیدی مطلق در ١٧ دی ٥٦، صدور اعلامیه در محکومیت واقعه ٢٩ بهمن تبریز که چهلم شهدای قیام ١٩ دی قم بود و برگزاری نماز عید فطر در رمضان سال ٥٧ از جمله فعالیتهای این تشکیلات روحانی بود. سال ٥٧ همزمان با سرعت تحولات اعتراضی جامعه، جامعه روحانیت، «جامعه روحانیت مبارز جنوب تهران» را تأسیس کرد. مرحوم آیتالله مهدویکنی و شهید محلاتی در منزل مرحوم نظام الهی قمشهای در خیابان خراسان، اولین جلسه این تشکیلات را برگزار کردند.
راهپیمایی تاریخی تاسوعا و عاشورای ٥٧ نیز با فراخوان جامعه روحانیت مبارز و تعیین مسیرهای هشتگانه برای راهپیمایی به سمت میدان آزادی، صورت گرفت. دوم بهمن ٥٧ دفتر امام در پاریس اعلام کرد که ایشان پنجم بهمن به تهران میآیند. فرودگاه مهرآباد با استقرار تانکها و زرهپوشها در چهارم بهمن، به اشغال نظامی دولت بختیار درآمد تا مانع نشستن هواپیمای ایشان شود. ٤٠ نفر از روحانیون انقلابی در اعتراض به این اقدام، مسجد دانشگاه تهران را برای تحصن انتخاب کردند. آقایان سید محمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، عطاءالله اشرفی اصفهانی، سیدمحمود طالقانی، محمدجواد باهنر، سیدعلی خامنهای، اکبر هاشمیرفسنجانی، محمد امامی کاشانی، محمد یزدی، علی مشکینی، محمد صدوقی و... در میان متحصنین بودند. حمایت مردم و مراجع تقلید از این حرکت باعث شد پس از چهار روز دولت بختیار حصر مهرآباد را بشکند. بازگشت رهبر انقلاب قطعی شده بود و نیروهای انقلاب، کمیتهای را برای هماهنگیهای معمول تأسیس کردند که به «کمیته استقبال» از امام معروف شد. برنامههای استقبال و موضوع حیاتی حفظ امنیت جانی امام(ره) در فرودگاه و در طول مسیر حرکت ایشان از فرودگاه تا بهشتزهرا(س) از وظایف این کمیته بود. آیتالله دکتر مفتح و آیتالله فضلالله محلاتی بهعنوان رابط جامعه روحانیت مبارز در این کمیته حضور داشتند.
انقلاب و فعالیت سیاسی در دوران جدید
پس از پیروزی انقلاب، نخستین و جدیترین آزمون پیشروی انقلابیون، تدوین قانون اساسی بود. پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی که از چندماه پیش از انقلاب به دستور امام خمینی تهیه شده و متن آن توسط شورای انقلاب و هیأت دولت موقت مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود، در ١٢ فصل و ١٥١ ماده، ٢٤ خرداد ١٣٥٨ در روزنامههای کثیرالانتشار منتشر شد. در مورد اینکه پیشنویس بهطور مستقیم به رأی مردم گذاشته شود یا مردم در یک انتخابات، اعضای «مجلس مؤسسان» را برای بررسی پیشنویس انتخاب کنند، اختلافاتی بروز کرد اما مرحوم آیتالله طالقانی راه میانهای را پیشنهاد داد؛ به جای مجلس مؤسسان که حدود ٣٠٠ نماینده داشت، مجلسی از خبرگان ملت تشکیل شود و پس از بررسی نهایی پیشنویس، همهپرسی برگزار شود. لایحه قانون انتخابات برای تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی از هیأت دولت و شورای انقلاب گذشت و جمعه دوازدهم مرداد ٥٨ بهعنوان تاریخ برگزاری انتخابات خبرگان قانون اساسی، اعلام شد. فقط در شهر تهران، ١٢٣ نفر نامزد مجلس خبرگان قانون اساسی شده و بیش از دو هزار شعبه اخذ رأی در تهران تشکیل شد. جامعه روحانیت مبارز و گروههای همسو با آن از مردم دعوت کردند تا در انتخابات شرکت کنند و البته کاندیداهای جامعه روحانیت مبارز توانستند به مجلس راه یابند. یکی از دغدغههای شهید بهشتی و برخی دیگر از مؤسسان جامعه روحانیت مبارز، تأسیس حزبی فراگیر بود که بدون محدودیت بتواند از چهرههای غیرروحانی هم عضو بگیرد.
این چهره خوشفکر و طراح سیاسی در اینباره میگوید: «برای موجودیت آن به نظر میرسید که یک مجموعهای حدود ٤٠ تا ٥٠ هزار نفر از گروههای مختلف اجتماعی اعلام موجودیت کنند که حدود یکسوم از روحانیون مبارز و دوسوم از قشرهای دیگر باشند که عملا با اشکالرو بهرو شدیم و به دلیل شتاب انقلاب از این کار باز ماندیم... پس از انقلاب، ما پنج نفر [شهید بهشتی، حضرت آیتالله خامنهای، آقای رفسنجانی، شهید باهنر و موسوی اردبیلی] موجودیت حزب را اعلام کردیم. البته به آقای مهدویکنی هم گفته بودیم ولیکن استقبال نکرد». در نخستین انتخابات ریاستجمهوری در پنحم بهمن ٥٨، حزب جمهوری از جلالالدین فارسی حمایت کرد؛ چهرهای که موضوع ایرانیالاصلبودن وی، کنارهگیری ناگزیر فارسی را در پی داشت. در جبهه مقابل، شناختهشدهترین تشکیلات، جامعه روحانیت مبارز تهران بود که از بنیصدر حمایت کردند. در واقع نیروهای باقیمانده در جامعه روحانیت که به حزب جمهوری اسلامی نپیوسته بودند، برای حمایت از بنیصدر دلایلی عنوان میکردند. همراهی با امام در فرانسه، عضویت در شورای انقلاب، مناظره با مارکسیستها، سخنرانیهای او در طول ماه مبارک رمضان، عدم پذیرش کار اجرائی، سفر به اکثر شهرهای ایران و ارائه یک چهره کاملا مردمی، ازجمله این دلایل بود. از سوی دیگر موضوع اقتصاد و رفاه بهعنوان یکی از دغدغههای اصلی انقلابیون برای توسعه ایران مطرح بود و بنیصدر دقیقا وحدت ملی برای بازسازی اقتصاد، امنیت و معنویت را بهعنوان شعار برگزیده بود.
بیانیه ١٢ دی ٥٨ جامعه روحانیت مبارز، مجموعه این دلایل را به تفصیل بیان کرده است. شهید بهشتی برای تغییر نظر جامعه روحانیت مبارز، با اعضای آن جلساتی برگزار کرد که بینتیجه ماند. در نخستین انتخابات مجلس شورا نیز جامعه روحانیت بعد از رایزنیهای فراوان با حزب جمهوری، فهرست مشترک ارائه کردند و در بیانیهای به امضای آیتالله خامنهای به نمایندگی از حزب جمهوری اسلامی و مهدی شاهآبادی از جامعه روحانیت مبارز «ائتلاف بزرگ» اعلام موجودیت کرد که پیروزی قاطع جریان مذهبی حامی امام را در پی داشت. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان فجر اسلام، نهضت زنان مسلمان، اتحادیه انجمنهای اسلامی و بنیاد الهادی نیز در ائتلاف بزرگ حضور داشتند و در سوی مقابل، دفتر هماهنگی مردم با رئیسجمهور، نهضت آزادی و گروههای اقماری آن، فهرستهای جداگانهای ارائه کرده بودند که فهرست نهضت و گروههای همسو، ائتلاف «کاندیداهای همگام» نام گرفت. هشتم شهریور سال ١٣٦٠، حزب جمهوری اسلامی پس از حادثه انفجار دفتر نخستوزیری، به شور نشست و تنی چند از بزرگان انقلاب را برای تصدی پست نخستوزیری موقت تا برگزاری انتخابات بعدی ریاستجمهوری، نامزد کرد، در آن جلسه اجماع بر روی آیتالله مهدویکنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز صورت گرفت. آیتالله موسوی اردبیلی، رئیس وقت دستگاه قضا و آیتالله هاشمی، رئیس وقت مجلس، این مسئله را به اطلاع امام(ره) رساندند و پس از موافقت رهبر فقید انقلاب، ١٤٨ رأی موافق مجلس از مجموع ١٧٩ رأی، بر نخستوزیری آیتالله مهدوی مهر تأیید زد. در انتخابات بعدی ریاستجمهوری، یکی دیگر از اعضای جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری، یعنی آیتالله سیدعلی خامنهای، رئیسجمهور شد.
انتخابات مجلس دوم، اما زیر سایه کلیدخوردن اختلافات میان دو طیف جامعه روحانیت مبارز قرار گرفت و برخی اعضا از حضور در فهرست نهایی بازماندند که شرح آن در گزارش قبلی «شرق» پیرامون مجمع روحانیون مبارز و شکلگیری آن رفته است. در سال ٦٦ و با نزدیکشدن به انتخابات مجلس سوم، تشتت آرا و چندگانگی در حزب جمهوری اسلامی، انحلال حزب با موافقت امام(ره) را در پی داشت. شکلگیری مجمع روحانیون مبارز در سال ٦٧ نیز به نوعی ریشه در اختلافات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز داشت و با تشکیل دولت میرحسین موسوی به اوج خود رسید. 1367/01/25 نامه جمعی از روحانیون عضو جامعه روحانیت به امام رسید که در آن آمده بود: «قبل از هر اقدامی در این باب تلاش فراوانی توسط بعضی از برادران ما برای نزدیککردن نقطهنظرات در چارچوب اصول و موازین مورد قبول با دیگر روحانیون محترمی که سالها با آنان فعالیت مشترک داشتند، صورت گرفت که متأسفانه به علت پافشاری آن آقایان بر روی مسائل و مواردی که آنها را برخلاف مصلحت و موازین تشخیص میدادیم، به نتیجه نرسید لذا به نظر رسید که جمع ما در تشکل جدید بیشتر و بهتر میتواند خدمتگزار انقلاب اسلامی باشد... برای اطمینان بیشتر از رضایت حضرتعالی در مورد انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی کسب اجازه شد که نظر موافق نسبت به فعالیت این جمع در ضمن توصیه بر اینکه برای غیرتهران نامزد معرفی نکنید، عنایت فرمودید.
پس از طی مراحلی که گذشت این جمع با نام «روحانیون مبارز تهران» اقدامات خود را آغاز کرد و نسبت به انتخابات نیز لیستی از نامزدهای تهران تهیه و به اطلاع مردم شریف تهرانرسانید. اکنون با این تجربه موفق و با این اعتقاد که ایجاد تشکل جدید «روحانیون مبارز تهران» از جهات مختلف خصوصا در جهت حفظ آزادی اظهار عقیده برای سایر اقشار مردم مفید و لازم بوده است، در ادامه فعالیتهای دیگر خود خصوصا اقدامات قولی و عملی در تبیین و ابلاغ محتوای پیامهای آن امام بزرگوار به قشرهای مختلف بهویژه اقشار مستضعف که در شأن و وظیفه روحانیون است و از آن جمله حفظ و تحکیم هرچه بیشتر پیوند مابین دو قشر عظیم روحانی و دانشگاهی که آن نیز از دستاوردهای رهبری آن حضرت و این انقلاب شکوهمند است. مستدعی است نسبت به آنچه معروض گردید چنانچه صلاح میدانید نظر مبارک را مرقوم فرمایید. در اینجا لازم میدانیم از صدور دستور کمک مالی ماهانه که قبل از برگزاری انتخابات از اعلام آن در رسانهها خودداری نمودیم، تشکر و سپاسگزاری نماییم». امام هم در پاسخ به این جمع که روحانیون شناختهشدهای که بعدها جناح چپ نظام لقب گرفتند امضای خود را در ذیل آن داشتند، تأکید کردند: «سیر قضیه به همین صورتی است که در نامه آوردهاید، انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست».
دهه دوم انقلاب، دهه جامعه روحانیت
با پایان دهه اول انقلاب، باز هم قرعه به نام جامعه روحانیت مبارز افتاد که منصب ریاستجمهوری و اکثریت مجلس چهارم را در اختیار بگیرد. انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی ۲۱ فروردین ۱۳۷۱ برگزار شد و هفتم خرداد همان سال، اولین جلسه خود را برگزار کرد. رد صلاحیت نامزدهای مجمع روحانیون مبارز که حدود ٤٠ نفر از آنان از نمایندگان دوره سوم بودند، ازجمله حاشیههای این دوره از انتخابات است. علیاکبر ناطقنوری، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، رئیس و حسن روحانی، سیداکبر پرورش، محمدعلی موحدیکرمانی و شیخ حسین هاشمیان از اعضای هیأت رئیسه بودند که ترکیبی همسو با جامعه روحانیت مبارز را نشان میدهد. قبلتر از آن و پس از اصلاح قانون اساسی و حذف پست نخستوزیری، آیتالله هاشمیرفسنجانی، بهعنوان رئیسجمهور دوره پنجم برگزیده شده بود. انتخابات ریاستجمهوری ششم و مجلس پنجم نیز با توفیق چهرههای عضو جامعه روحانیت همراه بود. البته فشار بیش از حد مجلس چهارم به هاشمی در کنارگذاشتن افراد وابسته به جناح چپ و استیضاح وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (دکتر ایرج فاضل) و ندادن رأی اعتماد به وزیر اقتصاد و دارایی (محسن نوربخش)، اختلافنظر بین آیتالله و جامعه روحانیت مبارز و تشکلهای همسو را روزبهروز بیشتر کرد. سرانجام در آستانه انتخابات مجلس پنجم در بهمنماه ۱۳۷۴ گروه جدیدی به نام «کارگزاران سازندگی» که درواقع طرفداران آقای هاشمی بودند، از جناح راست جدا شدند.
واگذاری عرصه به رقیب
در انتخابات ریاستجمهوری هفتم در دوم خرداد ٧٦، دو رقیب همیشگی یعنی مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت، دو نامزد شاخص خود را به صحنه آوردند. نیروهای نزدیک به جناح چپ از سال ٦٨ تا ٧٦، در صحنه انتخاباتها بهصورت رسمی و با تابلوی مجمع حاضر نبودند. علیاکبر ناطقنوری بهعنوان چهرهای سیاسی که ریاست مجالس چهارم و پنجم و البته سابقه وزارت کشور را در کارنامه خود داشت، در مقابل سیدمحمد خاتمی قرار گرفت و با اختلافی ١٣ میلیونی، نتیجه را به رقیب واگذار کرد. نتیجه انتخابات شوراهای اول، مجلس ششم و ریاستجمهوری هشتم نیز به سود جناح چپ رقم خورد و البته انتخابات خبرگان سوم در سال ٧٧ بازهم با اقبال فهرست مشترک جامعه روحانیت و جامعه مدرسین همراه شد. دراینمیان، ناطقنوری تلاش کرد با تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، سروسامانی به فعالیتهای جامعه روحانیت مبارز و تشکلهای همسو دهد. مباحث انتقادیای که در این مقطع توسط طیف جوانتر جناح راست پیرامون لزوم نوآوری در فعالیتهای جامعه روحانیت مبارز مطرح میشد و نگرانی از تکرار ناکامیها، سبب شد تا این تشکیلات با تابلوی خود در انتخابات بعدی حاضر نشود. چهرههای کمترشناختهشده همسو با جناح راست در ائتلافی به نام «آبادگران ایران اسلامی» گرد هم آمده و در انتخابات شوراهای دوم و مجلس هفتم توفیق یافتند. مسائل غیررقابتی و غیرسیاسی نیز در ایجاد آن فضا تأثیرگذار بود که از حوصله این گزارش خارج است.
احمدینژاد، اصولگرا؟
مقطع سرنوشتساز انتخابات ریاستجمهوری نهم، فصل نوینی در فعالیتهای جامعه روحانیت مبارز و جریان اصولگرا بهشمار میرود. چهرههای روحانی شناسنامهدار جامعه روحانیت، در آن مقطع هم علاقهای به حضور در انتخابات نشان ندادند چراکه طیف جوانتر در شوراها و مجلس، علاقهای به حضور معمرین نشان نمیدادند. در مقابل، چندین نامزد غیرروحانی برای حضور در انتخابات صف کشیده بودند. احمد توکلی، علیاکبر ولایتی، علی لاریجانی، محسن رضایی، محمدباقر قالیباف، محمدرضا باهنر، مهدی چمران و محمود احمدینژاد از جمله این چهرهها بودند. ناطقنوری تلاش کرد شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را بهعنوان محور فعالیتهای جناح راست در آن مقطع جا بیندازد و خروجی آن، علی لاریجانی بهعنوان نامزد اجماعی جناح راست باشد که در آن ناکام ماند و پس از آن، عطای کار تشکیلاتی را در جناحی که سالها پای آن ایستاده بود به لقایش بخشید. این تنها فصل ممیز آن مقطع تاریخی نبود. آیتالله هاشمیرفسنجانی بهعنوان عضو شاخص جامعه روحانیت، به صحنه انتخابات آمد. اکثر اعضای جامعه روحانیت در آن مقطع از هاشمی حمایت کردند اما این حمایت، به شکلی اثرگذار ابراز نشد. به هر تقدیر این نام محمود احمدینژاد بود که بهعنوان فرد پیروز انتخابات ریاستجمهوری نهم اعلام شد؛ نیروی نزدیک به جناح راست و عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران و عضو جامعه اسلامی مهندسین. در دوران هشتساله احمدینژاد، او همواره مورد حمایت جامعه روحانیت مبارز قرار داشت.
حجتالاسلام حسین ابراهیمی، عضو جامعه روحانیت مبارز، چندی قبل در پاسخ به سؤالی که به حمایت برخی اعضای این تشکل از نامزدی ابوالحسن بنیصدر و همچنین محمود احمدینژاد، اشاره داشت، به خبرآنلاین گفته بود: «این حمایتها بهعنوان جامعه روحانیت نبود. برخی افراد از جامعه روحانیت از بنیصدر حمایت کردند ولی او نامزد مورد حمایت کلیت جامعه روحانیت نبود.
حامیان بنیصدر در جامعه روحانیت نیز بعدها از این موضع خود تبری جستند. البته در آن دوره تشخیص جامعه مدرسین از جامعه روحانیت نیز بهتر بود و رسما از حبیبی حمایت کردند نه بنیصدر. در مورد انتخابات ریاستجمهوری نهم هم باید بگویم که آقای احمدینژاد مورد حمایت جامعه روحانیت نبود بلکه آقای هاشمی کاندیدای جامعه روحانیت در سال ٨٤ بود. اما در انتخابات ریاستجمهوری دهم، شرایطی پیش آمد که آیتالله مهدوی فرمودند بین «فاسد» و «افسد» و «بد» و «بدتر»، ما به احمدینژاد رأی میدهیم. یعنی در مقابل آن میرحسین موسوی بود که آقایان، وی را قبول نداشتند و بعدا ثابت شد که تشخیصشان درست بوده است». در انتخابات مجالس هشتم و نهم نیز این تشکیلات روحانی، یکی از اعضای ائتلافهای اصولگرایان بود اما پدیده «چند فهرستی» نشان داد تشتت آرا در جناح اصولگرا، زعامت شیوخ باسابقه و تأکید آنان بر وحدت را بلااثر کرده است.
ولایتی یا حسن روحانی؟
جامعه روحانیت مبارز پس از دوران احمدینژاد و در مقطع انتخابات سال ٩٢، با وجود اینکه عضو شورای مرکزی آن یعنی حسن روحانی، نامزد رسمی انتخابات شده بود، اما بیشتر حولوحوش ائتلاف ١+٢ (حدادعادل، قالیباف و ولایتی) فعال بود و البته برخی اعضای آن، نیمنگاهی هم به جلیلی داشتند. این تشکل حتی اعلام کرد مصطفی پورمحمدی که احتمال حضور وی در انتخابات میرفت، کاندیدای آنان نیست و سرانجام سیدرضا اکرمی، از اعضای شورای مرکزی این تشکل، اعلام کرد «با توجه به اینکه خود جامعه روحانیت به مصداق خاصی در حمایت از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری نرسیده است، اعضای این جامعه تکتک میتوانند کاندیدای مورد علاقه خود را انتخاب و از آن حمایت کنند».
تحلیلها حکایت از آن داشت با توجه به چندگانگی اصولگرایان و اجماع اصلاحطلبان، حمایت جامعه روحانیت مبارز از یک کاندیدای اصولگرا از یکسو، حسن روحانی را تضعیف میکرد و از دیگر سو، با توجه به احتمال قریببهیقین پیروزی روحانی، شکستی دیگر در کارنامه جناح اصولگرا ثبت میکرد. چندی قبل حامیان سعید جلیلی، نامهای منسوب به آیتالله مهدویکنی خطاب به ولایتی برای کنارهگیری از انتخابات بهدلیل احتمال پیروزی اصلاحطلبان منتشر کردهاند که با توجه به فوت ایشان، موضعگیری دقیقی درباره آن صورت نگرفت. از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم تاکنون، دو عضو شورای مرکزی این تشکل یعنی آیتالله مهدویکنی و حجتالاسلام محسن دعاگو، به دیار باقی شتافتهاند. حالا آیتالله موحدیکرمانی، دبیرکل جدید و حجتالاسلام تقوی، قائممقام این تشکل هستند. اعضایی مانند مصباحیمقدم، سبحانینیا و سالک بر کرسی مجلس نشستهاند و مصطفی پورمحمدی و سیدرضا اکرمی نیز در دولت روحانی حاضر هستند.