روزنامه کیهان **
نوبهار است اگر عاقل و زیرک باشی
رسم است که مطبوعات در روزهای پایانی سال بهاریه مینویسند. بهاریه بهانه خوبی است برای مرور روزهای گذشته از سال و انگیزهای برای نحوه ورود به سال جدید. سالی که گذشت با تمام فراز و فرودهایش، مرحله دیگری بود از کسب تجربه و آمادگی برای بهار آخرالزمانی بشر خاکی تا خود را برای آن رستاخیز نهایی مهیا سازد و خوشا به حال آنان که از این معرکه خطیر جستند و در جوار حضرت دوست خوش نشستند و مصداق «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» شدند.
می توان در این بهاریه از بسیاری چیزها نوشت. از فتحها و چالشها، از فرصتها و تهدیدها، از رویدادهای سرنوشت ساز، از شادیها و غمها و... اما اینها میشود روایت دیروز که اگر چراغ راه فردا نباشد، چیزی جز داستان نیست. چندی پیش چه زیبا فرمود حضرت امام خامنهای که؛ «گاهی دل از غم مالامال میشود - از این قبیل قضایا در زندگی انسان هست؛ چه زندگی فردی، چه زندگی اجتماعی- امّا عزم و اراده باید راسخ بماند، گام باید محکم برداشته بشود؛ غمهایی هست که کوهها را میشکند، [ولی] انسانِ مؤمن را نمیتواند بشکند؛ راه را باید ادامه داد.»
اما راه کدام است و راه را چگونه باید از چاه تشخیص داد؟ رهروان نیاز به راه بلد و نشانه دارند و در این عالم برای هرکس گواه و نشانهای روشن قرار دادهاند. بگذارید از چارچوب رسمی تحلیل عبور کنیم و کمی خودمانیتر بگوییم و بشنویم. یکی از این نشانهها - فقط یکی از آنها و به عنوان اندکی از بسیارها- تصویر شهید مدافع حرم علی آقاعبدالهی است. شهیدی که چندین هفته است عکسهایش را در خیابان پاستور پایتخت نصب کردهاند و هنوز هم حجله شهادتش برپاست. آخر مانند تعدادی دیگر از شهدای مدافع حرم پیکرش بازنگشته... امروز آخرین پنجشنبه سال است. خانواده، همرزمان، دوستان و بستگان شهدا به زیارت مزار شهدا میروند. همان جایی که به فرموده آن پیر عارفان و مراد شهیدان؛ «تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشّفاء آزادگان خواهد بود.» اما اینان که حتی در رفتن نیز به حضرت زهرا سلام الله علیها اقتدا کردهاند، زائری جز آن بانوی بزرگوار ندارند و غربت نیز در مرام مقربان حضرت حق، مرتبتی است که نصیب خواص میشود. کسی چه میداند سالها و دههها بعد چه خواهد شد. مگر آن 175 غواصی که با دستان بسته شهید شدند، میدانستند که قرار است در خرداد سال 1394 چه غوغایی بپا کنند؟!
به قول حضرت امام(ره)؛
بهار آمد كه غم از دل برد، غم در دل افزون شد
چه گويم كز غم آن سرو خندان، جان و دل خون شد
گروه عاشقان بستند محملها و وارستند
تو داني حال ما واماندگان در اين ميان چون شد
نگاه او برای همه ما نشانه است. نگاهی ظاهراً ساکت که شلوغی و هیاهوی خیابان را به هیچ میانگارد و هر روز چشم در چشم رهگذران میپرسد؛ آیا شما هم راه را درست میروید؟ و چه جای خوبی ایستاده است. همان جایی که محل عبور کثیری از مسئولان نیز هست و هر روز از آنان میپرسد، البته اگر شیشههای دودی بگذارند... بگذریم.
اگر تعلقات دنیایی و مکر شیطان مجال دهد و نیک بنگریم، همه بدهکاریم. به انقلاب، به امام و به شهدا. این چند روز و ساعات باقی مانده تا حلول بهار، فرصتی است برای اندیشیدن در کارنامه خود که چه کردهایم و چه میخواهیم بکنیم و به کجا میرویم. پرچم افراشته و مشعل فروزان این راه روشن، امروز در دست امام خامنهای، خلف صالح امام خمینی(ره) و نائب بر حق صاحبالزمان است. این مشعل و این راه آزمونی است برای روندگان تا موعد ظهور موعود فرارسد و ندای حقطلبی زمین را فراگیرد و مرزهای جغرافیایی را درنوردد. لحظات ساعتها را میسازند و ساعات روزها را و روزها و ماهها و سالها از پی هم میآیند و میروند و در چشم مومن هر لحظه امتحانی است. چه بسیار کسانی که لحظات را به غفلت گذراندند و در مواقع خطیر، نتوانستند از بزنگاه حادثه سربلند خارج شوند. «عبرتها بسیار است و عبرت گیرندگان اندک.»
ما نیز در این روزها اگر میخواهیم خود را در این میدان بسنجیم، کار دشواری نیست. کافی است بنگریم دشمن چه میخواهد و پیشوای امت چه میگوید. مروری بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 94 به روشنی گویای این واقعیت است که لُب سخن ایشان «انقلابی بودن» است. نشان انقلابی بودن تنها در ظاهر و حضور در معرکه نبرد نیست. همه باید انقلابی باشند. انقلابی بودن مسئولان در آن است که فرج و گشایش را از وین و ژنو نجویند. انقلابی بودن دانشگاه در پیشتازی علمی و درنوردیدن مرزهای دانش است. انقلابی بودن حوزه علمیه در صیانت از مبانی و مبادی اعتقادی نظام است. انقلابی بودن نیروهای مسلح، مرعوب نشدن مقابل هیمنه پوشالی استکبار و حفظ روحیه ایثار و شهادت است. انقلابی بودن دیپلماتها، مستحیل نشدن در سیستم و محاسبات مادی دنیای روابط بینالملل است. انقلابی بودن قضات، تفاوت قائل نشدن میان افراد عادی جامعه و دانه درشتهاست.
دشمن به خیال خام خود، روی نسل جوانی که دوران سخت مبارزه علیه رژیم طاغوت، سالهای پر التهاب ابتدای پیروزی انقلاب، گردنه سهمگین جنگ طولانی و تحمیلی و نفس مبارک حضرت امام(ره) را ندیده، حساب زیادی باز و انصافاً هم سرمایهگذاری سنگین و پیچیدهای کرده است تا کالبد جمهوری اسلامی ایران از روح انقلابی گری تهی شود. جوانانی که امروز تصویرشان به عنوان شهدای مدافع حرم، زینت بخش بسیاری از شهرهای کشور است، سند محکمی بر پیروزی جبهه حق در این نبرد هستند. رود خروشان انقلاب بیتوقف است و در انتظار کسی نمیماند. خوشا به سعادت آنان که محکم در این راه پای میگذارند.
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو درگِل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
***************************************
روزنامه قدس **
ملی شدن نفت؛ شروع خروج انگلستان از غرب آسیا
ایران به دلیل منابع سرشار طبیعی، اعم از منابع نفتی و کشاورزی و همچنین موقعیت جغرافیایی خاصش، همواره مورد تهاجم کشورهای استعمارگر بوده است. آغاز استثمار ایران به مفهوم جدیدش، به اوایل قرن نوزدهم و نیز دوره قاجار برمیگردد که طی قراردادی، ایران رسماً بهعنوان مستعمره روسیه و انگلیس بین دو کشور تقسیم گردید. از آن دوره به بعد، تا قبل از پیروزی انقلاب، کشور وابسته به بیگانگان بود. طی این دوره، جنبشهایی چون انقلاب مشروطه، نهضت تنباکو یا ملی شدن نفت صورت گرفت، اما کارشکنی بیگانگان و بهخصوص انگلیس و بعدها آمریکا مانع از موفقیت کامل آنها میگردید. با این حال، جنبش ملی شدن نفت، در دورهای که بسیاری از کشورهای آسیایی زیر یوغ استعمارگران بودند، جنبشی مهم برای رهایی از وابستگی بود که با آگاهی کامل مردم و نیز همراهی روحانیون صورت گرفت.
نفت یا طلای سیاه از همان ابتدای کشف، با طمع قدرتهای استعمارگر بینالمللی مواجه شد. البته ریشه تسلط انگلیس بر نفت ایران را باید در قرارداد دارسی جست. یکی از امتیازات این قرارداد، که در سال 1910 با دارسی بسته شد، حق کشف و استخراج نفت به مدت شصت سال بود که سهم ایران در صورت کشف و استخراج، تنها شانزده درصد بود. زمانی که اولین چاه نفت در ایران در منطقه مسجد سلیمان در استان خوزستان توسط یک شرکت انگلیسی کشف شد، دولت وقت ایران هیچ آگاهی و درکی از این اتفاق مهم نداشت. اما کاشفان آن بهخوبی میدانستند به چه ثروت عظیمی در ایران دست یافتهاند و پایههای استعمار خود در ایران را با قراردادهای استثماری استخراج، تولید و فروش نفت خام ایران بنا نهادند و وارد حوزه فعالیتهای نفتی ایران شدند و سالها سرمایهی مردم ایران را به تاراج بردند.
طی دوران مذکور، انگلستان اولین و مهمترین بازیگر خارجی و رسمی در امور سیاسی و اقتصادی ایران بود. این کشور که از دوران قاجار توانسته بود ایران را تحت سلطهی خود درآورد، از طریق نفت سلطه سیاسی هم یافته بود، زیرا تمام اقتصاد ما بر پایه نفت بود و نفت در اختیار انگلستان قرار داشت. بنابراین از دست دادن امتیازات نفت بهنوعی پایان سلطه سیاسی نیز محسوب میشد. نفوذ سیاسی انگلیس در حدی بود که شاه عملاً در بسیاری از امور، کاملاً تابع دولت انگلستان بود: «انگلیسیها نفوذ فوقالعاده و شناخت بسیار از اوضاع اجتماعیاقتصادی ایران در طول یک قرن و نیم به صورت ممتد داشتند که قدرت مانور شاه را شدیداً محدود میکرد.»
طی این دوران، دولت انگلستان در بسیاری از امور سیاسی ایران، اعم از انتقال قدرت از رضاشاه به فرزندش و... نقش مستقیم داشت و از این راه منافع خود را تأمین میکرد. از طرفی محمدرضاشاه نیز بهنوعی مجبور به تبعیت از خواستههای انگلیس بود. بنابراین طبیعی بود که استقلال اقتصادی، زمینهاستقلال سیاسی را نیز فراهم کند.
تبعات ملی شدن صنعت نفت آنچنان ضربه هولناکی بر استعمار انگلستان وارد نمود که به تحریم صادرات نفت ایران مبادرت کرد. این موضوع
«دولت را با مشکلات حاد اقتصادی مواجه کرد و علاوه بر سیاست خارجی و داخلی اقتصاد نیز درگیر مشکل نفت شد. این مشکلات اقتصادی بدون شک در زمینهسازی کودتا و سقوط دولت ملی، مؤثر بود.» و متأسفانه با تشکیل دولت کودتا، دولت انگلستان، به همراه رقیب نوظهور خود، آمریکا توانست بسیاری از امتیازات ازدسترفته را به دست آورد.
بنابراین گرچه حرکت ملی شدن صنعت نفت تاحدودی توانست منافع مردم ایران را در قراردادهای نفتی حفظ کند، اما تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام قطعات و تجهیزات مورد نیاز صنعت نفت از خارج وارد میشد و پایانی برای حضور شرکتهای نفتی خارجی در صنعت نفت ایران متصور نبود. با این حال، این جنبش قدمی مهم در مبارزه با استعمار و رهایی از وابستگی از کشورهای استعمارگر برداشت که نشان از آگاهی مردم و روحانیون و نیز عزم آنان در مبارزه با غارت و چپاول بیگانگان داشت.
همانطور که رهبر انقلاب نیز فرمودند: «انگلیسیها نفت ایران را مِلک شخصى خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده غاصبانه مىکردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت مىبردند... اما این بساط را نهضت ملى شدن صنعت نفت به هم زد.» بنابراین هرچند این نهضت نتوانست اهداف آرمانی خود را تحقق بخشد، اما پیشرو در راه آزادی و استقلال بود و با الگوسازی خود برای سایر کشورها، موقعیت استعمار انگلیس را در منطقه خاورمیانه بهشدت به خطر انداخت و نقطه آغاز خروج انگلیس استعمارگر از منطقهی خاورمیانه را رقم زد.
(برگرفته از سایت برهان با اندکی تلخیص)
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی سال
بسمالله الرحمن الرحیم
سال 1394، سالی پرفراز و نشیب در حیات سیاسی – اجتماعی و اقتصادی ملت ایران بود، سالی که در حوادث آن ملت آبدیدهتر شد و در مراحل حساس و در مقاطع تاریخ ساز، توانست نقش بیبدیلی را به نمایش در آورد و کشور را از عقبههای سرنوشت ساز به خوبی عبور دهد. با حوادث تلخ تاریخ، با سعه صدر و صبر و متانت بینظیری مواجه گردد و آنچنان ارادهای از خود نشان دهد که دوست و دشمن را به تعجب وادارد.
در سالی که گذشت، شاهد برگزاری دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری بودیم. اگرچه دشمنان با حساسیت فراوان همه چیز را زیر نظر داشتند لکن ملت در تمامی این صحنهها به تعبیر زیبای رهبری، خوش درخشید و با هوشیاری و آگاهی توانست حضور شادمانه و در عین حال مسئولانهای در صحنه را به نمایش در آورد و ترکیب تازهای برای مجلس دهم را شکل دهد.
ملت ایران پیش از آن در صحنه مذاکرات هستهای نیز خوش درخشیده بود. هیئت مذاکره کننده ایرانی با بهرهمندی از پشتوانه عظیم مقاومت مردمی توانست رودرروی 6 قدرت جهانی به هماوردی بپردازد و حقوق مسلم و تاریخی ملت ایران را البته در حد اقتضائات و ممکنات برآورده سازد. بدین ترتیب آثار شوم 7 قطعنامه شورای امنیت که علیه منافع و مصالح ملت ایران صادر شده بود، کان لم یکن اعلام شد و تحریمهای ظالمانه علیه ایران هم با تصویب «برجام» لغو گردید. ناگفته پیداست که از میان برداشتن آثار و تبعات تحریمها و تضییقات علیه ملت ایران یک فرایند فوری و لحظهای نیست بلکه یک موضوع زمان بر است و برای مشاهده نتایج آن باید صبوری کرد. ملت سلحشور ایران با استعانت از معنویات و ایمان به خدا توانسته است این عقبههای سخت و سرنوشت ساز را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد و مشخصاً به دوست و دشمن ثابت کند که نه تنها تحریمات ظالمانه در ارادهاش تاثیر سوء نداشته بلکه با استقامت مثال زدنی توانسته عزت و اقتدار خود را حفظ کند و ارتقاء دهد.
دولت خدمتگزار با بهرهمندی از همین عزم و اراده ملت در عبور از سختیها توانسته است نرخ تورم و بیکاری در کشور را به میزان محسوسی کاهش دهد و در مسیری گام بر دارد که میرود این پدیدههای شوم را مهار و بلکه تک رقمی سازد. روشن است که این مهم بدون همکاری و هماهنگی سایر قوا و بدون مشارکت همه جانبه از طرف مردم قابل دستیابی نبود و از این پس نیز کشور همچنان نیازمند حضور فعال و مسئولانه مردم است که بتوانیم افق روشنتری را در پیش رو ترسیم نمائیم.
دولت منتظر بود تا برجام نهائی و بررسیهای مرتبط، نهائی و اعلام شود که به همین دلیل نتوانست بودجه سال 95 و لایحه برنامه 5 ساله ششم را به موقع به مجلس ارائه دهد و قدری در این مقوله تاخیر شد که همین امر باعث گردید که مجلس بودجه دو دوازدهم را برای 2 ماهه نخست سال 95 تصویب کند و به تایید شورای نگهبان هم برسد. در یک اقدام دیگر، مجلس قانون برنامه 5 ساله را برای یکسال دیگر تمدید کرد تا برنامه ششم توسط مجلس آینده بررسی و تصویب گردد.
ملت ایران در سال 94 شاهد صحنههای تلخ و تاسف باری درخصوص مراسم حج بود، ابتدا فاجعهای در مسجدالحرام رخ داد که انبوهی از زائران در معرض سقوط یک جرثقیل سنگین قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. سپس بر اثر بیکفایتی آل سعود در اداره مراسم حج در منا شاهد صحنههای تلخی بودیم که بیش از هفت هزار تن از زائرین بیتالله الحرام قربانی شدند. آل سعود هنوز هم حاضر به عذرخواهی و جبران اشتباهات نزدیک به عمد هم نیست. برای قدمهای طولانی در شناسائی قربانیان و تحویل آنها کارشکنی نمود و بر اثر افشارهای سیاسی نهایتاً مجبور به همکاری مقطعی شد و تمامی گمشدگان حادثه تلخ منا شناسائی و به کشور باز گردانده شدند. در این مقوله حدود 600 زائر ایرانی به شهادت رسیدند و ملت ایران بلکه دنیای اسلام را داغدار کردند چرا که از سایر ملیتها نیز جمعاً هفت هزار تن به شهادت رسیدند که انصافاً فاجعه عظیمی است که در تاریخ حج بیسابقه است و عمق بیکفایتی و بیمسئولیتی آل سعود را به نمایش میگذارد.
در مرحله آسیب شناسی این فاجعه، بررسیهای گستردهای صورت گرفت و مشخصاً اعلام شد عربستان اکثر نیروهای با تجربه و کارآمدش را به جنگ یمن اعزام کرده و نیروهای مورد استفاده در حج عموماً بیتجربه، ناکارآمد و تازه کار بودهاند.
در سال جاری در محیط پیرامونی هم تحولاتی رخ داد که با مسائل و حساسیتهای ایران هم بیارتباط نبودهاند. از جمله تحرکات داعش و سایر گروههای تروریستی در سوریه و عراق که در چند مقطع زمانی حتی به محدوده کمتر از 50 کیلومتری مرزهای کشور نیز رسیدند. همین امر یک خطر امنیت ملی برای کشور ایجاد کرد. به علاوه دولتهای عراق و سوریه از ایران استمداد کردند که تجربیات خود برای سرکوب تروریستها را در اختیار بگذارد. ایران در این مرحله از کمکهای مستشاری به این دو کشور دریغ نکرد و در عین حال هرگونه کمک برای حفظ یکپارچگی و امنیت ملی سوریه را در اختیار قرار داده است.
نباید از نظر دور داشت که داعش و سایر گروههای تروریستی در عراق و سوریه حاصل جمع تحرکات محور غربی – عبری – عربی در جهت تضعیف روزافزون هر دو کشور با بکارگیری تروریستهای اجارهای از 85 کشور جهان است که به کمک سلاحهای غربی و با دلارهای نفتی عربستان، امارات و قطر تغذیه میشوند. مفتیان خائن وهابی هم با صدور رفتاری مغایر سیره پیامبر(ص) مرتباً احکامی در جهت توجیه اقدامات آل سعود صادر میکنند و از جمله با واژه جعلی «جهاد نکاح»، زمینه سوءاستفاده از زمان توسط تروریستها را فراهم ساختهاند. آل سعود از موفقیتهای محور مقاومت ضد صهیونیستی در منطقه بشدت خشمگین است و برای مقابله با آن وارد عمل شده است اما هرچه بیشتر تلاش میکند، کمتر نتیجه میگیرد و بلکه به نتایج معکوسی رسیده است.
آل سعود امیدوار بود حکومتهای سوریه و عراق را طی چند روز سرنگون کند. دولت عربستان، با توسل به سلاحهای شیمیائی توانست فضای رعب انگیزی را در سوریه رقم بزند. ولی با رشادتهای محور مقاومت و نقش آفرینی حزبالله و ایران به کمک نیروهای مردمی در عراق و سوریه، پشت گروههای تروریستی شکسته شد و مرتباً مجبور به عقب نشینی شدند و امروزه در آستانه شکست قرار گرفتهاند. اما آنچه موازنه قوا را به طور جدی تغییر داد، ورود ارتش روسیه به تحولات میدانی سوریه بود. روسیه در مذاکرات ژنو – 1 نسبت به برکناری بشار اسد نظر موافق و مساعد نشان داد ولی بعداً بر اثر رایزنیهای ایران تغییر موضع داد و به نفع سوریه وارد صحنه شد. حملات برق آسای هوائی و موشکی روسیه آنچنان رعبی در قلب تروریستها به وجود آورد که شرایط میدانی سریعاً متحول شد. علاوه بر این در عملیات زمینی هم نیروهای مقاومت شامل ارتش سوریه، نیروهای مردمی و حزبالله لبنان با کمک مستشاری ایران پشت تروریستها را به خاک مالیدند. در این مقطع زمانی محور غربی – عبری – عربی با تحریک ترکیه برای نقش آفرینی به نفع تروریستها یکبار دیگر فعال شد. ترکیه با دریافت نفت غارت شده از مناطق تحت اشغال تروریستها به حمایت لجستیکی از آنها پرداخت و عملاً با آموزش، تجهیز و پشتیبانی از تروریستها نقش جدی در تقویت آنها ایفا کرد. آنکارا حتی با حمله به جنگنده بمب افکن روسی سعی کرد «ناتو» را وارد صحنه کند و علیه روسیه در خاک سوریه وارد عمل نماید. لکن واشنگتن و برخی کشورهای اروپائی عضو ناتو با آتش افروزیهای ترکیه مخالفت کردند و تصریح نمودند که خواستار رویاروئی با روسیه در سوریه نیستند. با این حال، عربستان با هدف سرپوش گذاشتن بر شکستها و ناکامیها در یمن با اعلام یک ائتلاف از 34 کشور عربی و اسلامی ادعا کرد که سعی دارد تروریستها در عراق و سوریه را نابود کند!
واقعیت اینست که عربستان عملاً پشتیبانی اصلی تروریستهای داعش، جبهه النصره و سایر گروههای تروریستی در عراق و سوریه است لکن بخاطر سرپوش بر شکست در جنگ یمن و سایر اهداف سیاسی – تبلیغاتی مایل است خود را پرچمدار مبارزه با تروریسم در منطقه معرفی کند! با وجود این حداقل ده کشور عربی و اسلامی اعلام کردند حاضر به همکاری با عربستان در ائتلاف مورد نظر آل سعود نیستند. امروزه عربستان با کمک ترکیه، اردن، قطر، امارات و سودان با تجمع نیرو در پایگاه هوائی «اینجرلیک» ترکیه سرگرم تدارک نظامی هستند که در صورت فراهم شدن زمینهها به سوریه حمله نظامی کنند. واشنگتن و برخی اعضای اروپائی «ناتو» با این جنگ افروزیها مخالفت کرده و درباره پیامدهای آن هشدار دادهاند. اعضای اروپائی ناتو به ترکیه و عربستان اخطار کردهاند که مایل به درگیری با روسیه در سوریه نیستند و حتی با شروع عملیات نظامی آنها علیه سوریه، روی کمک و حمایت ناتو حساب نکنند. همین مواضع بر تردیدها در ترکیه و عربستان افزوده ولی آنها سعی دارند تا دیگران را هم شریک جرم خود کنند.
از سوی دیگر عربستان و برخی هم پیمانانش در «اوپک» با توطئهای برای کاهش قیمت نفت امیدوار بودند از ایران انتقام بگیرند. اما در میدان عمل خودشان از پا در آمدند و امروزه با کسری بودجه چند صد میلیارد دلاری مواجهند. عربستان بر اثر جنگ یمن هم تحت فشار سنگینی قرار گرفته و ائتلاف ادعائی متشکل از 10 کشور نتوانست کاری جز جنایات جنگی در یمن از پیش ببرند. امروزه حتی آمریکا و کشورهای اروپائی هم علیه عربستان و جنایاتش در یمن موضع گرفتهاند و خواهان پایان این فجایع ضد انسانی هستند. مستشاران آمریکائی و انگلیسی در اتاق جنگ عربستان در یمن حضور دارند ولی شکستهای عربستان به قدری محرز شده که آنها هم حاضر نیستند که بیش از این بعنوان «شریک جرم آل سعود» مورد نکوهش قرار گیرند ولی چشم اندازی از آینده برای آنها قابل تصور نباشد. ملک سلمان و فرزندش در یکسال گذشته کارنامه سیاهی را به نمایش گذاشتهاند و در عین حال به هیچ یک از اهداف شوم خود نرسیدهاند. همین امر باعث نکوهش منطقهای و جهانی علیه آل سعود شده و به طور همزمان برخی اعضای خانواده سلطنتی هم علیه سلمان و فرزند نابکارش موضع گرفتهاند که در اوج بیکفایتی عمل میکنند و در تمامی صحنهها شکست خوردهاند. اگرچه ظاهراً چنین حوادثی مستقیماً به ایران مربوط نمیشود ولی بهرحال، شکست دشمنان در سطح منطقه به عزت و اعتبار و اقتدار ایران مرتبط است و همه از آن بهرهمند میشوند.
سال 94 را در شرایطی به پایان میبریم که ملت ایران به تدریج عقبههای سخت و سرنوشت سازی را پشت سر میگذارد و علیرغم سختیهای فراوان توانسته است چشم انداز روشنی را ترسیم نماید و به دوران پسابرجام بیندیشد. در سال 94 شاهد مذاکرات گسترده کشورهای بیگانه برای همکاری اقتصادی – تجاری – فنی با ایران و سرمایهگذاری در کشور بودیم. البته دستاورد این چنین همکاریها در آینده قابل مشاهده است و این قبیل طرحها زمان بر هستند و قاعدتاً برای بهرهبرداری از نتایج آن باید منتظر بمانیم و میوههای شیرین صبر و استقامت ملت در تمامی صحنهها را به زودی بر سر سفرههای مردم و در فضای آرام و صحنه رفاه عمومی نیز شاهد باشیم.
***************************************
روزنامه خراسان**
آیا ممکن است «نظام» از «انقلاب» فاصله بگیرد؟/نویسنده : امیرحسین یزدان پناه
این طنز تلخ تاریخ است که رضاخان میرپنج که «استعمارنو» و حتی «استبدادنو» را در ایران رواج داد، محصول یک قانون اساسی مردمی بود؛ قانون اساسی مشروطه! قانونی که می خواست «استعمار» و «استبداد» را ریشه کن کند.تاسف آور است که یک عالم شیعه را در روز 13 رجب، سالروز ولادت امیرالمومنین (ع) در پایتخت یک کشور شیعه، یعنی تهران، با حکم قانونی مقابل مردم اعدام می کنند؛ مرحوم شیخ فضل ا... نوری! مجتهد مبارزی که از رهبران نهضت مشروطه مردم ایران بود.
قابل تامل است که نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران با تلاش های دکتر مصدق و آیت ا... کاشانی که حمایت مردم را پشت سر خود داشتند، در چنین روزهایی به سرانجام رسید اما سرنوشت این نهضت که برای مقابله با «استعمار» و نفی «وابستگی» به بیگانگان شکل گرفته بود، به آن جا رسید که شاهد جدایی آن از روحانیت بودیم و حتی در جریان آن مجلس به عنوان مظهردموکراسی منحل شد و سرانجام در کودتای آمریکایی - انگلیسی 28 مرداد با برکناری مصدق و بازگشت محمدرضا پهلوی و شدت گرفتن روند «استبداد» این رژیم و بازشدن دست غرب در ایران، نهضت ملی شدن صنعت نفت هم به خط پایان رسید. چرا؟
مسیر و انحراف از مسیر
در همه این اتفاقات آن چه می بینیم 2 مسیر جدای از هم است. به عنوان مثال در ماجرای مشروطه یک مسیر، مسیر اصلی مشروطه یعنی خواست علما و مردم برای برقراری نظامی مبتنی بر احیای تعالیم اسلامی و تشکیل مجلس است. مسیر دوم مسیری «منحرف شده» (1) از آن است؛یعنی آن چه باعث انحراف نظام از اهداف اصلی نهضت و روی کار آمدن رضاخان شد. در ماجرای ملی شدن صنعت نفت نیز کمابیش همین آسیب مشهود است، جدا شدن مسیر تثبیت خواسته های جنبش و حرکت مردم و نخبگان با آن چه درواقع رخ داد و سرانجام به بازگشت «محمدرضا» منجر شد.
حالا این تجربه پیش چشم ماست. انقلاب اسلامی ایران نتیجه نهضت 15 خرداد 1342 به رهبری امام خمینی(ره) است. نهضتی که در مسیر نظام سازی به انقلاب اسلامی در سال 57 رسید و از آن جا سیر تدوین قانون اساسی آغاز شد و در نهایت خواسته های ملت و امام ملت در این قانون لحاظ شد و نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر این قانون شکل گرفت. به جرات می توان گفت که این مراحل ازشکل گیری نهضت تا تشکیل نظام به طور کامل محقق شده است. اکنون سوال این است که آیا انقلاب اسلامی هم می تواند، به سرنوشتی که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردیم مبتلا شود؟ یعنی ممکن است روزی «نظام» که نتیجه «نهضت» یا «انقلاب» است، از اصل انقلاب فاصله بگیرد؟ متاسفانه پاسخ مثبت است و خطر «انحراف نظام از انقلاب» همیشه تهدید کننده این روند بوده، هست و خواهد بود. چگونه؟
انقلاب اسلامی؛ با کدام اهداف؟
در این مجال نمی شود به طور مفصل به این موضوع پرداخت اما عجالتاً برای پاسخ به این سوال باید به اهداف اصلی انقلاب مراجعه کرد. «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» 3 خواسته مهم و اصلی مردم در مبارزات نهضت و انقلاب اسلامی بود. «استقلال» به معنای نفی «استعمار» و «وابستگی به بیگانه» و حرکت کشور مبتنی بر تصمیم مردم و مسئولان ایران است بدون دخالت بیگانگان. یکی از مهم ترین دستاوردهای کشور در انقلاب اسلامی همین «استقلال» بود. هزینه ای که برای آن پرداخت کردیم نیز نسبتا گزاف بود؛ جنگ تحمیلی، تحریم های گسترده، فتنه های داخلی و... . در حوزه «آزادی» نیز گرچه انتقاداتی مطرح می شود اما دستاوردهای نظام برای حرکت کشور مبتنی بر آن چه مردم می خواهند، احترام گذاشتن به سلایق گوناگون و ادیان و مذاهب حتی در ورود به مراکز تصمیم گیر نظام همچون مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی اتفاقات بسیار مهمی است که انجام شده است. گرچه هیچ کس مدعی نیست که این ها کفایت می کند و در چارچوب نظام مردم سالار دینی ایران، بازهم در تحقق کامل تر مفهوم «آزادی» مسیر را باید ادامه داد. و اما «جمهوری اسلامی» که «جمهوریت» آن تحقق خواسته مردم برای «نفی استبداد» پهلوی و شکل گیری حکومتی بر پایه «آرای مردم» است و «اسلامیت» آن تحقق اهداف نهضت مردم برای احیای تعالیم و فرهنگ اسلامی در عرصه نظام داری و شکل گیری نظامی مبتنی بر آموزه های دینی است، دیگر هدف انقلاب اسلامی بوده که هم در قانون اساسی و هم در شکل گیری نظام محقق شده است. اما خطر «انحراف نظام از انقلاب» واقعا چیست؟
چطور نظام از انقلاب فاصله می گیرد؟
براساس اهداف انقلاب اسلامی که مبتنی بر خواسته های اصلی مردم در نهضت 15 خرداد بوده و مبنای دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی شده است، آن چه امروز می تواند خطر اصلی و «انحراف نظام از انقلاب» باشد، تقلیل این اهداف و تلاش برای منحرف کردن مسیر حرکت نظام از ریل گذاری است که توسط اهداف اصلی انقلاب اسلامی انجام شده است؛ یعنی انحراف از «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی». به بیان دیگر آن گونه که رهبر انقلاب اخیرا اشاره فرمودند(2) «انقلاب زدایی» از جمله خطراتی است که پیش روی نظام جمهوری اسلامی قرار دارد. چگونه؟
برخی زمینه های انحراف
الف- نفی آشکار و پنهان استقلال: تلاش برای زیر سوال بردن هزینه هایی که ملت ایران برای «استقلال» خود در «نفی استعمار» و «رد وابستگی» داده اند توسط برخی جریان های داخلی و خارجی که مدعی می شوند دیگر استقلال یک مفهوم امروزی نیست و معنا ندارد! نتیجه آن نیز فروکاستن از ارزش افزوده «استقلال» به عنوان یک دستاوردمهم و استراتژیک که با هزینه ای سنگین و به قیمت خون شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی تامین شده و بازشدن پای استعمارگران به کشور است.
ب- سکولاریسم تدریجی: تلاش برای یافتن نقاط مشترک در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با کشورهای غربی که تجربه تاریخی نشان داده اگر بی محابا به روابط افسارگسیخته منجر شود و همراه با آسیب شناسی نباشد، خطر سلطه استعمارگران در این حوزه ها وجود داشته و کم کم به سمت سلطه فرهنگی و مقابله با نظام ارزشی می رود. قابل توجه است که در ماجرای روی کار آمدن رضاخان نیز ملت ایران چنین تجربه ای دارد. او وقتی روی کار آمد تا زمانی که قدرتش را مبتنی بر سکولاریزم تثبیت کرد به سراغ مقابله با نظام ارزشی جامعه نرفت و پس از تحکیم پایه های قدرت بود که سراغ حجاب و مقابله با مجالس مذهبی و فرهنگ اسلامی رفت. (3) این موضوع و خطر سکولار شدن نظام در حقیقت در تناقض آشکار با «اسلامیت» است که درسال های اختناق پهلوی شعار مردم در نهضت 15 خرداد بود و بعد از آن به یکی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد. خطر ظهور سکولاریزم وقتی بیشتر می شود که می بینیم بخشی از قدرت رسانه ای و سیاسی غرب بر تخریب نهادهای مانع ظهور سکولاریزم در ایران متمرکز شده اند؛ شورای نگهبان قانون اساسی و مجلس خبرگان رهبری.
ج- دشمن زدایی از دشمن: تلاش برای قبح زدایی از وجهه و عملکرد کشورهایی که سال ها تلخی بر تاریخ ملت ایران تحمیل کردند، باعث عقب ماندن ایران از پیشرفت شدند، سرمایه های انسانی را از بین بردند، ماجرای قحطی ها و جنگ های داخلی را پدید آوردند و ... از جمله نکات قابل تاملی است که باید در رابطه با برخی کشورها از جمله انگلیس و آمریکا مراقب آن بود. خطر بزرگ در این باره این است که «رابطه دشمن با دشمن تبدیل شود به رابطه رقابت. بگویند ما دشمن نیستیم بلکه رقیب هم در منطقه هستیم و بعد بگویند چرا رقیب، شریک هم هستیم و بعد بگویند شریک فایده ای ندارد متحد هستیم.» (4) چه بخواهیم وچه نخواهیم تاریخ ما از تلخی رفتار و عملکرد این کشورها در ایران سرشار است و هیچ کس حق ندارد آن گذشته تلخ را به فراموشی سپرده و ملت را وادار کند مجدد زیر چکمه استعمار خرد شود. چه این که ورود استعمار و وابستگی خواه ناخواه با شکل گرفتن استبداد در رای و نظر و حکومت داری همراه می شود و این بار معلوم نیست چه شرایطی بر مردم ایران تحمیل شود.
چه باید کرد؟
الف- به نظر می رسد مهم ترین وظایفی که امروز بردوش همه و به خصوص مراکز تصمیم ساز، به ویژه حوزه های علمیه و دانشگاه هاست، این است که:
1- اولا ویژگی ها و اهداف انقلاب اسلامی و نهضت مردمی 15 خرداد را «باز خوانی» و آن مفاهیم ناب را «بازآفرینی» کنند. این بازآفرینی البته باید 2 ویژگی مهم داشته باشد؛ اول اینکه باید کاملا منطبق بر محتوای اصلی باشد و دوم این که باید در ادبیات و شکل ارائه با شرایط جدید زمانی و اقتضائات نسل جدید و شرایط کشور متناسب سازی شده باشد. این وظیفه مهم امروز بردوش حوزه های علمیه به طور اخص و دانشگاه و مراکز تولید فکر است.
2- وظیفه دوم این نهادها و مراکزی از این دست این است که فاصله خود با متن جامعه را در حوزه های موثر بر مسیر انقلاب اسلامی (مثل حوزه های فرهنگی، اجتماعی و به خصوص الگوهای سبک زندگی) کمتر کنند و به دل جامعه رسوخ کنند. فراموش نمی کنیم که بخشی از سربازان و یاران واقعی امام خمینی(ره) در نهضت 15 خرداد 42، کودکانی بودند که بعدها در مبارزات سال های پایانی انقلاب و پس از آن در جبهه های جنگ عَلَم نهضت را به دوش گرفتند و استوار نگه داشتند و چه کسی است که در این «سازندگی انسانی» نقش طلبه های گمنام و دانشگاهیان انقلابی را در گوشه و کنار شهرها و روستاها از یاد ببرد. و اکنون که تهدیدها علیه نظام و خطر انحراف آن از مسیر اصلی که همان نهضت 15 خرداد بود جدی تر از گذشته می شود، انقلاب بار دیگر به این مجاهدت های خاموش در نیروسازی و تبیین اندیشه های ناب انقلاب اسلامی البته با ادبیات امروزی نیاز مبرم دارد.
ب- مراقبت از فضای داخلی کشور و پرهیز از دامن زدن به اختلافات بی ارزش سیاسی و حزب که تبعات آن می تواند تزلزل فضای سیاسی -اجتماعی باشد و نیز تمرکز بر حرکت در مسیر قانون اساسی در جهت گیری های توسعه ای و سیاست گذاری های داخلی و خارجی و پیوند هرچه بیشتر نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز با حوزه های علمیه و مرجعیت، دیگر موضوعاتی است که باید در مقابله با آسیب های احتمالی آن را مدنظر نگه داشت.
تاریخ همیشه معلم خوبی برای درس گرفتن است. راه های نرفته ای که رفتن شان برای ما هزینه دارد را گذشتگان رفته اند و حالا ما بدون هیچ هزینه ای می توانیم نتیجه تصمیم ها، حرف ها و عملکرد آن ها را ببینیم و با مطابقت رخدادها و شرایط، مسیر را بهتر انتخاب کنیم که آیا می خواهیم مسیر قانون اساسی مشروطه را برویم که خروجی آن رضاخان میرپنج و «استبداد» و «استعمار» بود؟ یا با آسیب شناسی و مقابله با انحراف، عَلَم انقلاب را به دست منجی عالم برسانیم؟
پی نوشت ها:
1- آسیب شناسی مشروطه، آسیب شناسی انقلاب؛پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتا...خامنهای، 1389
2- دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم با رهبر انقلاب، 25 اسفند 1394
3- موسی نجفی، مشروطه شناسی، اصفهان: آرما، 1390، ص221
4- حسن رحیم پور ازغدی؛ خبرگزاری مهر، خطبه های نماز جمعه تهران، 8 آبان 1394
***************************************
روزنامه ایران**
نوروز فراملی، پیام آور صلح و ثبات منطقهای/ سیدرضا صالحی امیری
امروزه نوروز در جایگاه چند فرهنگی و چند ملیتی خود وارد فرآیند نوینی شده که میتوان آن را فرآیند «وحدت در عین کثرت» نامید. درواقع نوروز با ویژگیهای منحصر به فرد و در عین حال متنوعش توانسته به مبنایی برای همبستگی کشورهای حوزه نوروز بدل شود.
نوروز یادآور تکثرهای فرهنگی و قومی است که روزگاری نهچندان دور در این حوزه تمدنی زیسته و آیینهای مشترک میانفرهنگی بین همه آن کثرتها، نوعی وحدت برقرار میکرد. در دورانی که صدها سال با دنیای جهانی شده امروز توسط فناوری اطلاعاتی و ارتباطی فاصله داشتیم، چه چیزی جز آن مشترکات تمدنی میتوانست در حکم رسانه ارتباطی بین قومیتها و ملیتهای متکثر عمل کند؟
رمز ماندگاری نوروز را باید در ارتباط متقابل این میراث باستانی با تحولات زمانه دید. سنت خود را تا آستانه زمانه ما بالا میکشد و سنت نوروزی این حوزه وسیع تمدنی نیز با هر نسلی معاصر میشود. این خصلت نوشونده و تحول پذیر نوروز است که آن را ماندگار میکند. اینکه نوروز توانسته با وجود تفاوت نظامها و دیدگاههای متفاوت تاریخی و سیاسی، خود را حفظ و به آستانه دنیای مدرن بکشاند، تاحدودی نیز به جنبه زیباییشناختی آن برمیگردد. غنای نوروز از لحاظ زیبایی شناختی را باید با توجه به ایجاد مناسبات نوین میان انسان و طبیعت دید. در نوروز آنچه طبیعی و بیرونی است، درونی و انسانی میشود.
از سوی دیگر مردم این حوزه تمدنی از ماوراءالنهر تا سرزمینهای بالکان و ساحل رود دانوب در طول قرون متمادی موفق شدهاند نوعی خویشاوندی بین نوروز و اسلام ایجاد کنند، البته خود اسلام نیز آنچنان که در منشور فرهنگی سرزمین ما بازتابیده، نوروز را نه تنها تأیید، بلکه آن را حفظ و غنیتر ساخته و از دستبرد تحجرهای دینی و قومی مصون کرده است. نوروز بدون میانجیگری اسلام و اسلامیسازی این میراث تمدنی توسط ایرانیان، نمیتوانست چنین بالنده و شکوفا شود و برای قرنها قلمرو امپراتوریهای بزرگ زمانه را به تسخیر خود درآورد. نوروز در هر عصری مطابق با نیازها و طبق معیارهای زیبایی شناختی آن عصر نو میشود و از دل این فرآیند تکاملی، نوروزی دیگر زاده میشود. اگر پدران و مادران ما با غنیسازی نوروز به کمک تعالیم عرفانی و اسلامی، میراث معنوی ارزشمندی را برای ما ودیعه نهادند، اکنون نوبت ماست که گامی فراتر نهیم و اتصال تازهای میان نوروز و ارزشهای جهانشمول بشری نظیر صلح و آشتی میان ملتها برقرار کنیم.
امروز باید نوروز سازگار با گفتمانهای روز را گامی جلوتر برد و بین این میراث مشترک تمدنی با صلح و آشتی منطقهای پیوندی تازه برقرارکرد. به بیان دیگر نوروز را باید به نحوی تکامل یافته ساخت که عامل تقویت مشترکات منطقهای و زمینهساز اتحادهای فراملی در سطح همسایگان شود. برقراری خویشاوندی گفتمانی میان نوروز و صلح میتواند یکی از همین مراحل تکاملی باشد و مفهوم آشنای نوروز را در معرض غنیسازی معنوی تازهای قرار دهد. نخبگان و فرهیختگان فکری و فرهنگی منطقه میتوانند به کمک یکدیگر نوروز را به عید صلح و همگرایی تمدنی تبدیل کنند.
نوروز در جایگاه جهانی و سازمان مللی نوین خود فرصتی است برای بسط مقوله صلح منطقهای وتوسعه مناسبات همسایگی. نوروز یک دژ و یک حصار بسته به روی ملل همسایه نیست، بلکه جنبه ارتباطی و مشارکتپذیری آن به گونهای است که متنوعترین هویتها واقوام و زبانها و تکثرهای فرهنگی را میتواند بر سفره معنوی خود همنشین کند.
البته به عنوان یک پژوهشگر که در حوزه فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی کار کرده، میدانم که نفس همجواری موزاییکهای نوروزی کشورها نمیتواند سهم چندان مؤثری در شکل دادن به معجزه صلح و ثبات و همگرایی منطقهای و پشت سر گذاشتن اشکال افراط گری ایفا کند، بلکه باید در عین استقلال، در یکدیگر متداخل شوند تا نوروز را به ملاقات گاه تمدنهای مجاور هندی و ایرانی و بینالنهرینی وآناتولیایی و عثمانی و عرب بدل کنند.
نوروز امسال در کشور عزیزمان در امتداد یک رخداد بزرگ سیاسی فرا میرسد. رفتار انتخاباتی مردم کشورمان در هفتم اسفند پیام پایان زمستان داشت. هفتم اسفند، صبح فروردین شد. اعتدالگرایی سیاسی ملت ما در آستانه نوروز، سوار بر امواج اعتدال بهاری طبیعت شد تا نمونهای سرمشق پذیر فراروی خاورمیانه ملتهب به نمایش گذارد. صلح و آشتی پیامی است که ملت ما همواره از دل میراث معنوی نوروزی استخراج کرده و بدین سان یک ملت آشتی یافته با خویش و با تکثرهای فرهنگی وگوناگونی مؤلفههای ترکیبی هویت ملی، به سهولت میتواند مردم منطقه و همه ساکنین حوزه تمدن اسلامی را به آغازی نو فرا بخواند: بیاییم بر فراز منطقهای که عنوان نامأنوس «خاورمیانه» بر آن حمل شده، جهانی دیگر، جهانی عاری از خشونت و همه اشکال افراطیگری قومی، مذهبی و ملی برپا کنیم.
ایران و ایرانی در درازای تاریخ همواره در پی صلح و آرامش و همزیستی مسالمتآمیز بوده است. پیام انقلاب اسلامی ما، انقلاب گل در برابر گلوله بود. امروز هم در رویکرد دولت تدبیر و امید و شعار آقای دکتر روحانی مبنی بر جهان عاری از خشونت، میتوان بر فراز ویرانههای به جا مانده از جنگ در منطقه پرآشوب، گلهای رنگارنگ صلح و دوستی نشاند.
آقای روحانی در سازمان ملل بر مبنای مشروعیتی دموکراتیک که اعتدال گزینی ملت ما در پای صندوقهای رأی به او اعطا کرده بود، پرچم گزاره «صلح در دسترس است» را مقابل گزینههای شوم جنگ طلبانه برافراشت و امروز رأی مردم کشورمان در هفتم اسفند، فرصت تازه ای برای ظرفیتسازی نوین و صلح محور در میراثهای مشترک منطقهای فراهم کرده است. «ظرفیتهای منطقهای و جهانی نوروز» میتواند حلقه مفقوده طرح خشونت پرهیزی باشد. اکنون میتوان از تریبون نوروزی همه ملل همسایه را مخاطب قرار داد وگفت که خاورمیانهای متفاوت، خاورمیانهای عاری از خشونت و افراطی گری در دسترس است، به شرط آنکه همچون بهار، «اعتدالی» بیندیشیم.
***************************************
روزنامه جام جم **
تصادف همیشه برای دیگران نیست / سردار دکتر اسکندر مومنی
نوروز 95 در راه است. هموطنان آماده استقبال از فصل بهار هستند.
مردم عزیز کشورمان پس از یک سال تلاش و کوشش، تعطیلات نوروزی را فرصتی برای دید و بازدید و صله ارحام و سفرهای زیارتی و گردشگری جهت تجدید قوا و آماده شدن برای یک سال تلاش و جدیت در سال جدید قلمداد میکنند.
تعطیلات نسبتا طولانی نوروز ماراتن سفرهای نوروزی را رقم میزند که بهواسطه شرایط آب و هوایی و چهار فصل بودن کشور پهناور ایران در نوع خود بی نظیر است.
برقراری امنیت سفر و نظم و انضباط ترافیکی و آرامش سفر مسافران نوروزی وظیفهای بس خطیر و مهم است که نیروی انتظامی همچون سنوات گذشته مفتخر است این خدمتگزاری را به همراه و با همکاری دیگر سازمانهای مسئول و مرتبط همچون راهداری، اورژانس، هلالاحمر، صداوسیما، آموزش و پرورش و گردشگری و امداد خودروها به انجام برساند.
توسعه زندگی ماشینی و شهرنشینی، امنیت مطلوب کشور عزیزمان و شرایط خاص امنیت منطقهای نوید از رونق و افزایش سفرهای نوروز95 میدهد و از آنجا که همواره بین حجم سفر و احتمال سوانح و حوادث ترافیکی ارتباط وجود دارد برای اینکه ایام نوروز مردم به شادی و شادکامی سپری شود علاوه بر انجام وظایف سازمانها و دستگاههای متولی، همکاری و مشارکت مردم نیز با رعایت قوانین و مقررات رانندگی و صبر و حوصله و گذشت در رانندگی، استراحت در زمانی که بهخواب نیاز دارند ضروری است.
حوادث و سوانح همیشه برای دیگران نیست و باید همه مراقب باشند و رانندگی یک مسئولیت خطیر اجتماعی است.
مسئولیت حفظ جان خود، سرنشینان و دیگران را بهعهده دارد. همراهان و سرنشینان نیز باید مراقب بوده و با راننده در رعایت مقررات همراه باشند.
رانندگان عزیز باید بدانند سفر صرفا در مقصد خلاصه نمیشود. بهار زیبا و مناظر طبیعی و تاریخی و فرهنگی مسیر راه نیز بخش مهمی از سفر است. برنامهریزی برای سفر، زمان شروع سفر، مسیر سفر و مقصد و بازگشت بهموقع از سفر ضروری است.
اما بهرغم حجم انبوه سفرهای نوروزی، بهواسطه بهرهگیری مردم از دعای یا مقلبالقلوب و افزایش روحیه تعاون و همکاری، نوروز همواره فرصتی بوده است. برای افزایش مشارکت و همراهی مردم با پلیس در رعایت قوانین و مقررات رانندگی و نهادینه شدن رفتارهای قانونی که خوشبختانه بهواسطه همراهی مردم و با همکاری صداوسیما ایام نوروز همواره شروعی برای کاهش سوانح و حوادث ترافیکی بوده است.
هر چند کشته شدن یک نفر هم آثار جبرانناپذیری برای خانواده و اجتماع دارد، به نحوی که در دین مقدس اسلام نیز تقریر شده است «نجات جان یک انسان همانند نجات همه مردم است» و این نشان از اهمیت موضوع جلوگیری از حوادث و سوانح ترافیکی دارد.
در سال 1384با وجود قریب به هفت میلیون خودرو تعداد کشتههای رانندگی در کشور حدود 28 هزار نفر بود و امروز با وجود بیش از 18 میلیون خودرو تعداد کشتهها به حدود 16 هزار نفر و پایینتر از میانگین جهانی رسیده است. در عین حال 12 هزار نفر کاهش، کار بسیار بزرگی است ولی بهخاطر داشته باشیم 16 هزار نفر کشته سانحه رانندگی شایسته و سزاوار کشور ما نیست و جا دارد اکنون که در آستانه سال نو قرار داریم، همه دستگاهها، رانندگان و سرنشینان عزم خود را جزم کنند که در سال آینده شروعی خوب و فصل نوینی در قانونمندی و حفظ سلامت و جان مردم داشته باشیم و بدانیم که جاده همواره تسلیم راننده قانونمند، صبور و با گذشت است.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
در انتظار دیپلماسی عدالت
سال 94 را شاید بتوان اولین سالی دانست که در آن موضوع اهمیت ژئوپلیتیک حضور ایران در خاک سوریه و عراق در تامین امنیت منطقه به عنوان هدف بنیادین و لازمه صیانت از فرامرزهای ملی، به شکل منطقی در اذهان عموم مردم کشورمان جای گرفت. بهرغم حضور 3 ساله ایران در عملیاتهای مستشاری در کشورهای اسلامی منطقه که مورد هجوم نواب داعشی صهیونیستها قرار گرفته بودند، بعضا از گوشه و کنار جامعه تحلیلهایی به گوش میرسید که نشان از آن داشت بخشهایی از مردم به قطعیت نمیتوانند دلایل وجوب حضور نظامی کشورمان در منطقه را درک کنند.
عملیات ضد ظلم و ظالم
سالی که گذشت حضور روسیه با دیسیپلین دفاعی و تشکیل اتاق جنگ ضدداعش ائتلاف 1+4 متشکل از ایران، روسیه، عراق، سوریه و حزبالله لبنان، علاوه بر اینکه محبوبیت فرامنطقهای لشکر داعشکش قاسم سلیمانی را در عرصه دیپلماسی نیز افزایش داد، روشنفکران ایرانی را پس از سالها عقبماندگی، با مفهومی جدید به نام «ادبیات تفکر ابرقدرتی» آشنا کرد. تفکری که برای «دفاع» از ارزشهای خود منتظر حمله مستقیم نمینشیند و «بنیان ظلم» را هدف قرار داده است. سال 94 مشروعیت بینالمللی بشار اسد به عنوان رئیس ملیگرایی که در بحبوحه حملات زامبیهای داعشی حاضر به ترک مردم و کشورش و سنگر گرفتن در ساحل امنیت و آرامش نشد، به واسطه پیروزیهای جبهه مقاومت، در جهان افزایش یافت. مساله «جنگ سوریه» پس از ناامن شدن ترکیه به عنوان یکی از کشورهای حامی داعش، از وضعیت «جنگی دور» به شکل «جنگی نزدیک» و در حال گسترش تغییر شکل یافت و مبارزه با چنین «قدرت سرطانی» را بیش از پیش «ضرورت» بخشید.
معجزه شهدای مدافع حرم
دیگر کسی از سر عقبماندگی تحلیلی، به خانوادههای مدافعان حرم کنایه نمیزند که «لاذقیه» یا «حلب» حرم ندارد. چهرههای مدافعان حرم اسلام و مسلمین از شکلی گنگ و نامفهوم به واقعیتی قابل درک تبدیل شده است و این جز عنایت صاحبالزمان نیست که حتی مردم محلههای بالاشهر پایتخت نیز امروز دلاورانی آشنا و خوشمرام را در لیست افتخار خود دارند. امروز پس از تجربیات شیرین 94، نوشتن از وحدت کمنظیر مردم در حمایت از آرمان بلند مدافعان حرم و افزایش تصاعدی آمادگی جامعه برای «درک واقعیت ظهور» سخت نیست، چرا که رفتار مردم محله شمال شهر تهران با رفتار دیروزشان، پس از ورود جنازههای شهدای جنگ تحمیلی 8 ساله از شلمچه و فکه و فاو تفاوت کرده است. معجزه پدیدهای به نام «امیر سیاوشی»، شهید مدافع حرم و بچه هیأتی عضو لشکر آخرالزمانی حاج قاسم سلیمانی فقط تهرانیها را متحول نکرد. پرده بزرگ این همصدایی آرمانی مردم با انواع و اقسام سلایق سیاسی و حزبی و فرهنگی را سال 94 در معاشقه عمومی با «شهدای غواص» درک کردیم آنگاه که شهدا در دعوتی عام پذیرای دل غبارگرفتهمان شدند و عملیات نجات را با رمز «لبیک یا حسین» آغاز کردند.
بذر آمادگی ظهور
شهدای مدافع حرم، ژئوپلیتیک تحلیل افکار عمومی را با بازگشت غرورمندانه به وطن در نوبتهای متنوع و برنامه آمایش سرزمینی تغییر دادند. مهدی عزیزی و رفقا محور میدان خراسان را تحویل گرفتند. محسن حیدری عهدهدار مسؤولیت هدایت آرمانی بر و بچههای خمینیشهر شد. غلامعلی تولی مستقیم از مرز سوریه و رژیم غاصب صهیونیستی به گنبدکاووس اعزام شد. امیر لطفی به محور یاخچیآباد رفت و حمیدرضا اسداللهی در جبهه فرهنگی قم مستقر شد و... . حسینیان معتقدند «شهید» پس از شهادت «آرام» که نمیگیرد هیچ، بلکه به واسطه برداشته شدن محدودیتهای زندگی دنیوی، با دست بازتر گره از کار بندگان خدا با نظر لطف الهی میگشاید. غیر از این اگر بود گلزار شهدا زائر ثابت نداشت و شهیدفراملیتی نداشتیم! هجوم طلاب و عارفان و بزرگان و اقشار مختلف مردم در بدرقه شهید مدافع حرم افغانستانی و تبرک جستن به تابوت پرعظمت او با همین تحلیل فرازمینی است که حل و فصل میشود. شهدا تربیت «اسلامی» جامعه ما را در دوره جدید با توجه ویژه به شیطانترها آغاز کردهاند و راز رشد بصیرت جوانان ایرانی که بعضا حتی تا دیروز از پس کنار زدن احساسات نژادپرستانه ضد مهاجران افغان نیز برنمیآمدند، در نظر لطف و کارویژه شهدای مدافع حرم است. جامعه ایرانی با بازگشت شهدا به قصد «عقبهسازی» در زمین خودی و بزرگ شدن فرزند شهید نوروزی و امثال او که 2 نسل از خاندان بلندش «حسینی» شدهاند، به حول و قوه الهی آماده نقشآفرینی در «پازل ظهور» خواهد شد.
صلح در دیپلماسی ظلم
جهان که نه اما خاورمیانه به سرعت در حال آماده شدن برای پذیرش منطق «دیپلماسی ظهور» است. دیپلماسی که در بحبوحه ظلم ظالم در خانه مظلوم، سرگشته انتخاب گزینه «صلح» یا «جنگ» نمیماند و اطمینان دارد سرنوشت بلاد اسلامی در مذاکرات به اصطلاح صلح «کفار» با «جانیان داعشی» تعیین نمیشود. منطق امنیتساز ظهور مبتنی بر دفاع از جغرافیای سیاسی مظلوم با شکست ظالم است حتی اگر بهای دستیابی به چنین «صلح بزرگی» جاری شدن خون پاکان بر زمین تفتیده از ظلم و جور باشد، بیحرف و حدیث پرداخت خواهد شد که جنگ اول به از پشته شدن سرهای مظلومان و بیعزت شدن مسلمانان در مرزهای اروپاییان «حامی داعش» یا «بیطرف» و «بیاعتنا» به قضاوت تاریخ است. آنگلا مرکل حداکثر میتواند خطابهای آتشین در حمایت از «آوارگان سوری» بخواند و تصویر «آیلان کردی» به گِل نشسته در ساحل بیحمیتی جهانی را در قطع 30 متری روی دیوار جداکننده امنیت آلمانی از فقر و بدبختی مهاجران مسلمان نقاشی کند. آنگلا مرکل «مصلح» نیست هر چند ممکن است منویاتش در مذاکرات صلح سوریه خیلی هم طرفدار داشته باشد. منطق نئولیبرالیستی اوباما نیز توان «صلحسازی» ندارد، چرا که اصولا نمیتوان هم در آتش ظالم دمید و به تجهیز نظامی و نفتی و رسانهای داعش کمک رساند و هم ائتلاف ضدداعش را رهبری کرد!
صلح به شرط سکوت!
بوی صلح از کرسیهای حقوق بشری سازمان ملل نیز به مشام نمیرسد، چرا که هنوز یادمان نرفته آنگاه که داعش در نبل و الزهرا و موصل و پالمیرا و شهرک الحاضر، تل العیس، خان طومان و صلاحالدین جنایت میکرد، سکوت تنها صدایی(!) بود که از جهان برخاست و به محض افتادن سایه امن «حشد الشعبی» عراق و «حزبالله» لبنان فریاد در حمایت از «سنیها» جایگزین شد! غربی را چه به دفاع از «سنی» یا «شیعه»؟! مگر تکتیرانداز کمین کرده داعشی پیش از شکار بیگناهان از علی و ابوبکر و عثمان و عمر میپرسید؟ بمبهای شیمیایی داعشی در سوریه و عراق چطور؟
«مصلح کل» در سازمان ملل نیز کرسی ندارد. نشانهاش ادامه انتفاضه شهادتطلبانه فلسطینیان در سرتاسر سال 94 و سکوت جهانی در برابر صحنه خاکستر شدن کبوتر صلح در آتش جنایت است. «دفاع میکنند به شرط شهادت»! «عدالت را میجویند به شرط رقص خون» و «به ظلم زخم میزنند با تضمین خانه خرابی»! نتانیاهو که هیچ، خود شیطان نیز از پس رویارویی با چنین دیپلماسی پیشرویی برنمیآید!
مصلح ما کیست؟
به لطف کرسیهای شیعهشناسی لندنی و اتاقهای فکر اندیشکدههای آمریکایی و صهیونیستی همه میدانند مظلومان جهان در انتظار «منجی» به سرمیبرند. اما منجی مصلح ما کیست؟ برای آنها که «شریعتی» را از کلام منورالفکرهای مصادرکننده تاریخ به نفع «لیبرالیسم غربی» شناختهاند، منجی را از زبان او تعریف میکنیم:
-«مصلح کل زره پیغمبر(ص) به تن دارد؛ تا اتصال تاریخی برقرار بماند... نجاتدهنده انسان و پایدارکننده نظام عدالت در جهان؛ زره پیغمبر اسلام(ص) را بر تن دارد، چون ادامه دهنده راه او است.
-پرچم بدر در دست میگیرد تا نشان دهد نهضت و جنگی که در انتهای تاریخ برای استقرار عدالت آغاز میشود درست همانند جنگ بدر است که در اسلام برای استقرار شریعت و حقیقت آغاز شد و همچنان که در بدر اولین پیروزی را اسلام - که آخرین نهضت نبوت است - به دست آورد این انقلاب هم -که آخرین نهضت عدالت است- جنگ بدر دومی است که به پیروزی بزرگ عدالت در سطح جهانی منجر خواهد شد و این انقلاب به آن نهضت پیوسته است و دو حادثه نیست، یک جنگ است، در دو جبهه.
- مصلح کل شمشیر علی(ع) را در دست دارد تا معتقدان به آزادی و حقیقت نپندارند که علی(ع) در کوفه کشته شد و آن خون به خاک ریخت و همه چیز پایان پذیرفت. تاریخ باز دوباره این خون را احیا میکند. بشریت به حکومت علی(ع) میرسد و علی(ع) بهرغم حکومت تقدس و تعصب جاهلانه، خیانت جاهطلبان و قدرت دشمنان مردم، به تاریخ باز میگردد و سراغ انسان میآید.
- دجال... افسونگر ذهنهاست و مسخکننده انسانها؛ دجال، مظهر نظام فرهنگی و روحی و ضد انسانی حاکم بر انسان آخرالزمان است.
- سفیانی... نظام ضد این نهضت یک نظام ابوسفیانی است که نظام سیاسی حاکم بر انسان است که به بند آورنده سرهاست. و شمشیر علی(ع) است که 2 مرتبه در آخر تاریخ باز بر ضد این نظام فریب اندیشهها و بندگی سرها بلند خواهد شد».
سلام ما بر مصلحی که برای نجات «انسان» قیام میکند، نه «شیعه» به تنهایی و فقط «مسلمان» را از بند «ظلم» و «جنایت» و «بردگی فکری» نمیرهاند. سلام ما بر مصلحی که «دیپلماسی عدالت» را با مدافعان آخرالزمانی حرم ارزشهای آلاللهی به جهانیان تدریس خواهد کرد و اندکی از حق مظلوم را نزد خود نگاه نخواهد داشت. سرها و جانها به فدای قدم «مصلح حسینی».
***************************************