حماسه و جهاد / حمید داودآبادی، رزمنده، عکاس و محقق دوران دفاع مقدس که
افتخار جانبازی را نیز در کارنامه زندگیاش دارد؛ به ناگفتههایی از
اوضاع فرهنگی و نشر کتابهای دفاع مقدس در کشور اشاره کرد که کمتر مورد
توجه قرار گرفته است. نویسنده کتاب "پهلوان سعید" در این گفتوگوی تفصیلی از
عملکرد دستگاههایی گفت که در مقوله جنگ و حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس،
بودجههای کلان فرهنگی را صرف اغراض خودشان میکنند! بخشهای پیشین این گفتوگو تقدیم حضورتان شد و اینک بخش سوم و پایانی در سطور زیر تقدیم میشود:
* بصره اولین هدف عملیات بیت المقدس بود
به عنوان مثال یکی از دعواهای من با خیلی از این آقایان درباره عملیات بیت المقدس سر این بود که چرا من در کتابم گفتم هدف اصلی در این علمیات اول بصره بعد آزادسازی خرمشهر بود؛ این مطلبی که به آن اشاره کردم عین واقعیت است زیرا آن زمان من در گردان 2 ثامن الائمه(ع) از تیپ نجف اشرف بودم. ما تعدادی جمله به عربی نوشته بودیم حتی به ما آموزش جنگ شهری داده بودند چون قرار بود قبل از آزاد سازی خرمشهر بصره را بگیریم.
در این طرح عملیاتی پیش بینی شده بود که تیپ نجف اشرف از محل یادمان فعلی شلمچه به سمت بصره حرکت کند و لشگرهای امام حسین(ع) و حضرت رسول(ص) هم یک هفته خرمشهر را در محاصره نگاه دارند و طی این مدت هم هیچ نیرویی حق ندارد وارد خرمشهر شود؛ ولی صبح روز سوم خرداد شهید خرازی با بیسیم اعلام کرد ما نتوانستیم جلوی نیروها را بگیریم؛ بچهها وارد خرمشهر شدند.
علت اینکه گفته بودند هیچ نیرویی حق ندارد وارد خرمشهر شود این بود که قرار بود خرمشهر یک هفته در محاصره باشد تا عراق مدام برای حمایت از 40 هزار عراقی مستقر در خرمشهر نیرو بفرستد؛ با این کار جبهه مقابل تیپ نجف خالی میماند و ما راحت بصره را میگرفتیم؛ ولی وقتی نیروها وارد خرمشهر شدند عراق سریع نیروهایش را عقب کشید و از نقطه ای که قرار بود به سمت بصره حرکت کنیم یعنی دژ مرزی را بست.
سوم خرداد خرمشهر آزاد شد و بعد ما را فرستادند لبنان و در آن جا حاج احمد از ما گرفته شد؛ بدین ترتیب وقتی بعد از گذشت حدود یک ماه یا یک ماه و نیم، برگشتیم زدیم به شلمچه دیدیم طی این مدت که دائم صحبت از آتشبس هم بود، عراق چقدر موانع مختلف پیش روی ما چیده است. بنابراین وقتی عملیات رمضان را شروع کردیم با همان خیال قبلی جلو رفتیم اما ناگهان دیدیم عراق کانال و خاکریزهای مثلثی زیادی احداث کرده است.
در صورتی که الآن خنثیترین منطقه شلمچه همین نقطهای است که کاروانهای راهیان نور را می برند؛ نه کربلای 5 ، نه کربلای 4، نه عملیات رمضان و نه حتی «سه راه مرگ» این نقطهای که الآن کاروانهای راهیان نور را میبرند؛ نیست! همچنین خاکریزهای «نونی» و «مثلثی» هم که شما در این منطقه از شلمچه میبینید؛ حقیقی نیستند زیرا هر ضلع «مثلثی»ها 3 کیلومتر طولش بود نه 100 متر!
علاوه بر این در هر زاویه مجدد مثلثی دیگری وجود داشت و در داخل این مثلثیها هم سکوهای تانک گذاشته بودند چون وقتی از یک ضلع بالا میآیی، نقطه کور داری و نمیبینی که از دو زاویه تانکها بر روی شما دید دارند از سوی دیگر در گوشه خاکریز مثلثی ها هم قیر ریخته بودند که این باعث شد 400 نفر از بچه های اراک که به این قسمت از مثلثی ها زدند، در قیر گیر افتادند و بعد همه این ها را آتش زدند.
«سه راه مرگ» شلمچه 15 کیلومتر بالاتر از محلی که اکنون یادمان شهدای شلمچه است و کاروانهای راهیان نور را برای زیارت به این منطقه میبرند، در جاده صفوی قرار دارد.
الآن گرفتاری ما به خاطر کارهایی است که از جنس ما هستند؛ وقتی میبینی طرف بچه جبههای و جانباز است دیگر نمیتوانید به این فرد بگویید تو اهل فرهنگ دفاع مقدس نیستی و شهدا را درک نمیکنی!
*فرهنگ را با بودجه بیتالمال خصوصیسازی کردیم
حوزه هنری حق دارد برای فروش کتابهایی که منتشر میکند، تبلیغ کند اما حق ندارد شخصیتهای فرهنگی کشور را معرفی کند یعنی اگر کسی در حوزه هنری نباشد؛ شخصیت فرهنگی نیست!
دوستان خوب ما شخصیتهای فرهنگی را معرفی کردند که 2 نفر از آنها جنبش سبزی بودند و برخی هم چون دو تا مطلب نوشته، به عنوان شخصیت فرهنگی معرفی شدهاند اما «کمرهای» با آن سابقه طولانی، جزو شخصیت فرهنگی محسوب نمیشود. بنابر این خطر این جا است که فرهنگ را با بودجه بیتالمال خصوصیسازی کردیم!
علاوه بر این در شرایط فعلی اگر یک صفحه مربوط به جنگ را در رسانهها تعطیل کنیم این بزرگترین خطر و دشمن شادکن ترین، کار است.
* مراد به وظیفهی خودش به درستی عمل کرد
در گیلانغرب زمانی که عملیات مطلع الفجر انجام شد؛ تپهای در آنجا قرار داشت که به تپه کرجیها معروف بود؛ تمام افرادی که بر روی این تپه قرار داشتند شهید یا مجروح شده بودند و فقط یک نفر به نام «مراد» سالم بود؛ این یک نفر 3 شبانه روز جلوی اشغال تپه توسط عراقیها را گرفته بود. در صورتی که هیچ کس اطلاع نداشت این مقاومت توسط یک نفر انجام می شود حتی نیروهای خودی هم اطلاعی از این موضوع نداشتند تا این بعد از سه شبانه روز وقتی بچههای اطلاعات عملیات به این تپه سر میزنند، متوجه موضوع میشوند.
«مراد» که از بچه های گیلانغرب بود و الآن هم در کرج زندگی میکند در آن 3 شبانه روز دایم از یک نقطه به نقطه دیگری میرفت و هر بار با یک سلاح مانند تیر بار و آر پی جی شلیک میکرد به نحوی که همه فکر میکردند افراد زیادی بر روی تپه هستند و دارند تیراندازی میکنند.
انتهای پیام/