(روزنامه بهار - 1394/09/30 - شماره 74 - صفحه 5)
* با وجود تمایلی که بسیاری از زنان به مشارکت در عرصههای مدیریتی و سیاسی دارند رویکرد و منش بسیاری از مسئولان بالادستی نسبت به مشارکت آنها چندان هم مثبت نیست. چرا این رویکرد وجود دارد؟
** بههرحال جامعه از زن و مرد تشکیل شده و آنها در مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اشتغال، تحصیل و تمام موضوعات با هم فعالیت میکنند. از آمارهایی که وجود دارد هم میتوان بهاین نتیجه رسید که زنان چه قدر نسبت به فعالیت و مشارکت راغب هستند. خوشبختانه زنان ما در شهرها و روستاها با توجه به علایق و امکاناتشان مشارکت دارند و بهطور کلی در اجتماع فعال هستند. این نشان میدهد زنان بهعنوان یک موضوع طبیعی به فراخور امکاناتشان در جامعه حضور دارند. من اصلا بحث دراینباره را طبیعی نمیدانم. مطرحکردن مشارکت کردن زنان در جامعه مانند این است که بگوییم کودکان چقدر دوست دارند متولد شوند، اینها امور عادی زندگی هستند که نمیتوان مانع آنها شد.
* برخی حتی نمیخواهند حضور زنان را تایید کنند و معتقدند زنان ایرانی خودشان تمایلی برای حضور در جامعه ندارند.
** در جامعه ایران زنان بسیاری را میبینیم که همپای مردان فعال هستند؛ نمیتوانیم بگوییم آنها خود راغب نیستند.
* فکر نمیکنید بیشتر از هر چیزی این رویکرد مسئولان سبب حضور نداشتن زنان در سطوح مدیریتی میشود؟
** بعید میدانم زنها خودشان نخواهند به سطوح بالای مدیریتی برسند. طبیعی است که وقتی یک زن مدارج تحصیلی را طی میکند و وارد ادارهای میشود میخواهد در سطح مدیریتی هم پیشرفت کند. بهعنوان یک امر طبیعی همه میخواهند در کار خود پیشرفت کنند، حقوقشان افزایش یابد و کار و فعالیتشان دیده شود؛ اگر کسی اینگونه نباشد مشکل دارد. ممکن است عدهای بهدلیل خانهداری یا انجام وظایف مادری نتوانند وقت زیادی برای اشتغال خود بگذارند که این افراد اندک هستند. درثانی اینکه مگر قرار است در محیط کار چه تغییری رخ دهد؟ اگر یک مدیر بهسمت مدیرکل ارتقا یابد همان ساعت کاری را دارد و اگرفرد توانایی داشته باشد در همان ساعت کاری، وظایف خود را تماموکمال انجام میدهد.
* پس میتوانیم بگوییم مشکل در مشارکت ندادن زنان است؟
** بله، بحث اینجاست. ما جامعه مردانهای داریم؛ سقفهای شیشهای داریم بهاین مفهوم که زنان محدودیتهایی دارند که دیده نمیشود، قابل لمس و حدس هم نیست. درحقیقت این موانع هستند که باعث میشود زنان رشد نکنند و به سطوح بالای مدیریتی نرسند. ما در کشورمان یک فرهنگ مردانه و سنتی داریم که اسم آن را فرهنگ دینی میگذارند و البته من به آن اعتقادی ندارم؛ میگویند این موضوع سفارش دین است و اسلام مخالف مدیر شدن و فعالیت اجتماعی و رسیدن زنان به سطوح بالای اجتماعی و سیاسی است. یک نشانه آن هم اینکه در قرآن کریم از بلقیس، ملکه صبا، در زمان حضرت سلیمان(ع) تمجید شده و از او بهعنوان پادشاهی که مردمدار بوده، با شورا کارهایش را پیش برده، افکار جدید راپذیرفته و مملکت نمونهای داشته، یاد شده است.
وقتی میبینیم در سطح پادشاهی قرآن از یک زن تمجیدکرده و دربرابر آن از مردی بهعنوان پادشاه تعریف نشده است، باید این سوال را بپرسیم که چگونه قرآن میتواند مخالف رشد زنان و رسیدن آنان به سطوح بالای اجتماع باشد. حتی مخالف قضاوت هم نمیتواند باشد چراکه پادشاه باید در کارهایش هم قضاوت کند، چراکه این بخشی از کار مدیریت است. بنابراین اینکه برخی میگویند مطابق با آیات قرآن زنان نمیتوانند قاضی باشند من مخالف هستم. درمجموع من مخالفت با رشد سیاسی و اجتماعی زنان را نگاه دینی نمیدانم بلکه این نگاه سنتی و متحجر مردانه است که از دین استفاده ابزاری میکند که در تایید حرفهای خودش بتواند به آن استناد کند. بگوید حرف من دینی است تا منتقدان و مخالفان با آن مخالفت نکنند و زنان مطالبات خود را مطرح کنند. ما فرهنگی مردانه داریم ودرحقیقت مردان هستند که نمیخواهند زنان وارد عرصههای مدیریتی شوند و با این دیدگاهها مانع حضور آنان در جامعه میشوند.
* راهکارهای ازبینبردن محدودیتها چیست؟
** اول، پشتکار و تلاش خود زنان است و از همه مهمتر اینکه زنان خودشان خسته نشوند، بجنگند و مطالبات خود را کنار نگذارند. زنان هربار که این کارها را کردند موفق شدند و به نتیجه رسیدهاند. دوم، تبلیغات و آگاهیرسانی است؛ تبلیغات نقش بسیار مهمی در بیان توانایی و مشکلات زنان در جامعه دارد. باید تلاش کنیم تا رسانهها این موضوعات را مطرح کنند. درواقع رسانهها میتوانند افکار عمومی را بسازند که ما نیز برای حل این موضوع به فرهنگسازی نیاز داریم. متاسفانه این نگاه مردانه را فقط مردان ندارند، شما اگر در خانوادهها جستوجو کنید میبینید یک مادر وقتی فرزندانش را تربیت میکند دختر را محدود و پسر را آزاد تربیت میکند.
درحقیقت باید گفت این نگاه سنتی در برخی زنان هم وجود دارد. درهمین موضوع رأی دادن، نیمی از جمعیتی که رأی میدهند زنان هستند؛ اما میبینیم که زنان خودشان هم به خودشان رأی نمیدهند. پس نتیجه میگیریم که ما نیاز به آگاهسازی داریم که این نگاه غلط را اصلاح کنیم. یکی از بخشهایی که میتواند این نگاه غلط را اصلاح کند رسانهها هستند، البته حرکت عمومی لازم است نهاینکه تعداد محدودی از رسانهها این وظیفه را عهدهدار شوند. معاونت زنان ریاستجمهوری بهخوبی میتواند از عهده این مهم برآید. رسانهها را دعوت، زنان موفق را به آنها معرفی و خط مشی آنها را تعیین کند. متاسفانه میبینیم که خود رسانهها هم بهدنبال مسائل و موضوعات مربوط به زنان نمیروند، چراکه نگران برخورد برخی علما و تذکراتی هستند که ممکن است دریافت کنند.
متاسفانه در سایر مسائل اگر تذکری دریافت کنند مشکلی به وجود نمیآید اما در زمینه حقوق زنان این تذکرات و برخوردها برایشان سنگین تمام میشود. راهکار دیگر که میتوان از آن نام برد احزاب هستند که میتوانند در آستانه انتخابات فعالیتهای مفیدی داشته باشند. پس از رسیدن حسن روحانی بهسمت ریاستجمهوری، احزاب و گروهها تلاش کردند کسانی را که میشناختند بهعنوان وزیر، معاون وزیر، استاندار، رئیس دانشگاه یا سفیر معرفیکنند. برخی از این احزاب اسامی زنها را در لیستها قرار دادند، خود زنان هم دراین راستا فعال شدند. در مرحله دیگر احزاب باید در تشکیلات و شوراهای مرکزی خود زنان را دررأس امور مدیریتی قرار دهند که این فضای مردانه را بشکنند. برای انتخابات خودشان هم اسامی زنان را در لیستهایشان بگذارند چراکه ما زنان توانمند بسیار داریم.
باید تاکید کنم خود زنان مهمترین نقش را دارند. زمانیکه گروههای مختلف اسامی زنان را برای برعهده گرفتن مناصب مختلف به حسن روحانی معرفی میکردند شاهد بودیم که یک گروه با نماینده گروه دیگر مخالفت میکرد؛ مردان هم میگفتند شما خودتان آنطور که باید با یکدیگر اتحاد ندارید. این اتفاقات درباره مردان هم رخ میدهد اما وقتی برای زنان چنین مشکلاتی به وجود میآید، مردان از آن سوءاستفاده میکنند؛ دلیل عمده این است کهمردان خودشان نمیخواهند از زنان توانمند در عرصههای مدیریتی بهره ببرند، بههمین دلیل از این شرایط سوءاستفاده میکنند. بهنظرم از آنجایی که ما زنان بهلحاظ تعداد و جایگاه بهاندازه مردان نیستیم، نباید این کارها را انجام دهیم، باید وحدت، هماهنگی و اجماع خودمان را حفظ کنیم تا مردان از این وضعیت سوء استفاده نکنند. راهحل دیگر که پیشنهاد کردیم سهمیهبندی است.
* به نظر شما راهحل مناسبی است؟
** به نظرم تنها راهحل است. 35سال از انقلاب گذشته، همه راهها را رفتهایم تا بهاین نتیجه رسیدهایم که میبینید؛ وزیر زن نداریم، 9 نماینده زن در مجلس داریم، سفیر زن نداریم، استاندار زن نداریم، از میان روسای دانشگاه فقط رئیس دانشگاه الزهرا زن است که دلیل آن هم اختصاص این دانشگاه به زنان است. حالا بهاین نتیجه رسیدهایم که سهمیهبندی راهحل مناسبی است. البته در کشورهای توسعهیافته هم حضور زنان در اجتماع با سهمیهبندی آغاز شد.
بعد از آنکه حضور زنان در جامعه فرهنگسازی شد و توانمندیهای آنان را باور کردند، سهمیهبندی را برداشتند. باید این سوال را مطرح کنیم که آیادر حال حاضر زنان افغانستان و عراق از زنان ایرانی توانمندتر و فعالتر هستند؟ قطعا پاسخ خیر است، اما میبینیم که تعداد نمایندههای زن بیشتری در مجلس دارند، در کابینه وزیر زن دارند که این هم بهخاطر سهمیهبندیهایی است که دراین کشورها انجام شد. بهنظرم بدون سهمیهبندی مشکل حل نمیشود.
* چندی وقت قبل آیتالله هاشمی مطرحکردند که زنان خودشان به خودشان رأی نمیدهند. آیا شما هم این را باور دارید؟
** دلیل آن این است که مردم جامعه زنان توانمند را نمیشناسند. برای حل این موضوع ما نیاز به فرهنگسازی داریم که توانمندی زنان را باور کنیم. یکی از مهمترین موضوعاتی که میتواند این باور را به وجود آورد انتصابات است. انتصابات کشور مردانه است؛ در دولت، قوهقضاییه، قوه مقننه و سازمانهای مختلف، زنان پستی ندارند و اگر هم داشته باشند، بسیار اندک است. از طرف دیگر روزنامه و سایتها را که میبینید دربرابر استاندار، وزیر و سفیر نام مردان را میبینید. پس در چه جایگاهی مردم باید به زنان اعتماد کنند و بهاین باور برسند که آنها در پیشبرد مسائل سیاسی توانا هستند؟ من باید بهعنوان یک مخاطب، زنی توانا را در سمتی ببینم و بهاین باور برسم که اگر او هم به مجلس برود میتواند بهعنوان فردی توانا عمل کند.
متاسفانه 99درصد انتصابات مردانه هستند، رسانهها بهتبع آن مردانه هستند و اسم خانمها بسیار کم شنیده میشود. من در مجلس پنجم رأی بالایی آوردم، چراکه به دلیل حضورم در ورزش بانوان و سایر مسائل مربوط به زنان نام من در رسانهها شنیده میشد. زمانیکه یک ورزشکار، هنرمند یا مجری تلویزیون نامزد میشود رأی بالایی میآورد چراکه مردم اسم او را شنیدهاند و درواقع او چهره رسانهای دارد. متاسفانه زنان ما از آنجایی که در هیچ سمتی نیستند چهره رسانهای هم ندارند و همین امر باعث میشود که مخاطب آنها را شناسایی نکنند؛ بنابراین جامعه توانایی زنان را نمیشناسد. اگر انتصابات ما از مردانه بودن درآید و زنان به درجات بالای مدیریتی برسند و در جامع حضوری فعال داشته باشند، این انحصار میشکند و جامعه هم به زنان اعتماد میکند.
* بزرگترین مانع مشارکت زنان را چه میدانید؟
** همان فرهنگ مردانه که مقاومت میکند و بهعنوان دین مطرح میشود. متاسفانه افراد بسیاری تصور میکنند ورود زنان به عرصههای مدیریتی گناه دارد و وقتی یک مرد بیکار است درست نیست که یک زن شاغل باشد. درحقیقت این باور و القای آن به مردم سوءاستفاده از باورهای دینی است.
* اگر این مشکلات رفع شود و نقش زنان در مشارکتهای سیاسی و اجتماعی افزایش یابد، چه تاثیری در جامعه شاهد خواهیم بود؟
** در خلقت، زن و مرد کنار هم هستند، در خانواده هم همین شرایط حاکم است؛ درحقیقت طبیعت آفرینش این است. اگر این نگاه و مدیریت زنانه وجود نداشته باشد تعادل در خلقت از بین میرود. اگر مدیریت زنانه و مردانه در کنار هم باشد اولا عدالت اجتماعی برقرار میشود، دوما مدیریت تلطیف و توسعه متوازن میشود. مگر میتوانیم نصف جمعیت را حذف کنیم و انتظار توسعه متوازن داشته باشیم؟ همانطور که در خلقت، زن و مرد باید در کنار هم باشند، در جامعه و در مدیریت هم باید در کنار هم باشند تا طبیعت حفظ شود. در کشور خودمان اخبار اختلاسهای بسیاری منتشر شد، اما در هیچیک زنان نقشی نداشتند.
این نشان میدهد زنان، سالمتر، دقیقتر و مدیرتر هستند. درحقیقت ما به بخش مدیریت کشورمان با حذف زنان آسیب وارد کردیم. باید تاکید کنم حضور زنان درنهایت بهنفع خود جامعه است. از همه مهمتر اینکه حضور پررنگ زنان در جامعه حق آنان است و ما با ندادن این حق به آنها نهتنها ظلم میکنیم بلکه حقوقبشر را رعایت نمیکنیم. در کشور ما قوانین تابع جنسیت و برخی دیگر بهگونهای است که مردان اعتراضی به آنها ندارند. برای مثال درورزش، بودجه، اردوها و امکانات برای زنان و مردان به یک اندازه نیست.
دراین میان اگر مدیر زن وجود داشته باشد از حقوق زنان دفاع میکند. درواقع حضور زنان در سطوح بالای مدیریتی باعث حمایت از حقوق آنان و رفتن جامعه بهسوی اعتدال میشود، تبعیضها برداشته و توسعه، متوازن میشود. مدیریت زنان امری طبیعی است و ما نباید برای یک کار طبیعی دلیل بیاوریم. درحالیکه خلقت زن و مرد در کنار هم بوده و آیهای در قرآن کریم نداریم که حضور زنان در جامعه را منع کرده باشد اما بعضا شاهد چنین اموری هستیم. درنهایت اینکه نباید برای یک موضوع بدیهی دلیل بیاوریم، کسانی که این کار را نمیکنند باید برای کارشان دلیل بیاورند.
* چطور میتوان راهی پیدا کرد که مشارکت زنان توسعه پیدا کند و زنان خودشان زنان را انتخاب کنند؟
** رسانهها بیشترین کارکرد را دارند، احزاب، نهادهای غیردولتی، آموزش به مردم، برگزاری کارگاهها، سمینارها و کمپینها در فضاهای مجازی راههایی هستند که مردم جامعه آگاه شوند و درنهایت تصمیمسازان بهاین نتیجه برسند که چنین مطالباتی در جامعه وجود دارد. فرهنگسازی و دادن آگاهی به زنان باعث میشود که من بهعنوان یک زن وقتی شبکههای مجازی را میبینم با مطالبات مردم جامعه آشنا و ترغیب شوم به زنان رأی بدهم.
* به نظر شما رویکرد دولت قبلی به زنان چه تفاوتی با دولت فعلی دارد؟
** اتفاقا تنها دورهای که تعداد مدیران زن افزایش پیدا کرد دوره احمدینژاد بود. وقتی زنان وارد میدان میشوند، طبیعی است که برکناری و خیلی مسائل دیگر برای آنان به وجودآید.
* اینکه دراین دوران به زنان اجازه کار نمیدادند، چطور؟
** تصمیمگیری نکردن و کارکرد نداشتن مناسب زنان دراین دوره به خود آنان بازمیگردد. البته این را هم بگویم که دراین دوره به مردان هم اجازه کار ندادند و هرفرد مخالفی برکنار میشد. طبیعت کار این است که زن باید خودش توانمند باشد و نظراتش را پیش ببرد. من اصلا تعبیر سوءاستفاده از زنان را دراین دوران درست نمیدانم. باوجود اینکه قوانینی که در آن دوران، مانند اشتغال نیمهوقت، مرخصی زایمان که 9ماهه شد بهضرر زنان تمام شد اما انتخاب مدیران زن با هر هدفی حتی شو یا نمایش؛ اتفاق خوبی بود.
مطابق با آماری که شهیندخت مولاوردی داد 46هزار زن به مرخصی زایمان رفتند، بعد از بازگشت شغل خود را از دست داده بودند چراکه زمینه مرخصی آنان بهلحاظ اقتصادی برای کارفرما فراهم نشده بود. اگر در کشورهای اروپایی چنین قوانینی اعمال میشود، دولت یارانههایی را برای کارفرما فراهم میکند که او ضرر نکند. اگر ما این شرایط را برای کارفرما فراهم نکنیم نمیتوانیم از او انتظار داشته باشیم که اقدام به استخدام کارمند زن کند و به او مرخصی زایمان 9ماهه هم بدهد.
* در دروان ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی چقدر به نقش زنان توجه شد؟
** به نظرم توجهخوب بود و از همان دوره اقدامات زیربنایی خوبی آغاز و انجام شد. من در همان دوره در ورزش بانوان فعال بودم و شاهد بودیم که ورزش بانوان در عرصههای مدیریتی، مربیگری، امکانات و بودجه متحول شد.
* اما عدهای معتقدند ایشان توجهی به نطق و فعالیت زنان نمیکردند؟
** این موضوع را قبول ندارم. اگر تصور کنیم کل کشور در دوران ریاستجمهوری پدرم زنانه شده بود، درست نیست. درواقع ما شروع فعالیت زنان را در آن دوره میبینیم. با توجه به اسلامی شدن کشور و انقلاب در آن دوره نمیتوانستیم توقع برداشتن سنگ بزرگ را داشته باشیم؛ اگر این کار را میکردیم به نتیجه نمیرسیدیم. پدرم مثل سایر فعالیتهایش که معتقد است اصلاحات باید تدریجی اتفاق بیفتد که پایدار بماند در حوزه زنان هم با این سیاست شروع کرد که بهنظرم خوب بود و بهخوبی هم در دوره ایشان ادامه یافت.
* برای مثال نمیتوانستند وزیر زن هم انتخاب کنند؟
** ایشان خودشان باید دراینباره جواب بدهند. شاید میتوانستند وزیر زن هم انتخاب کنند اما انتخاب نکردند. تصور کنید انقلاب شده و زنان را به خانه فرستادهایم، چند سال هم که جنگ است و اولویتها در آن دوران قطعا مسائل دیگری بوده و دولتی تشکیل شده که کشور را به جریان عادی بازگرداند. قطعا درباره مسائل زنان هم همین ویژگیها حاکم بوده است. بهنظرم ایشان میتوانست قویتر هم عمل کند اما در همان دوران هم عملکرد مطلوبی داشت.
* الان هم نگاه مثبتی دارند؟
** همین سهمیه 30درصدی را آیتالله هاشمی پیشنهاد دادند. معتقد هستند زنان خودشان باید فعالیت بیشتری داشته باشند، خودشان کوتاهی میکنند و باید شرایط را تغییر دهند، حرکت جدی کنند و منتظر نباشند همه حقوق به آنها داده شود.
* چقدر تفکر ایشان به مراجع نزدیک است؟
** ما بهعنوان دختران آقای هاشمی نسبت به براداران محدودیت نداریم. همین نگاه ایشان که درخانواده بین دختر و پسر تبعیض قائل نشده در جامعه هم همین است و در دوران خودش هم همین نگاه را داشته است. درباره مخالفت حضور زنان در جامعه از سوی برخیعلما باید گفت، تعداد آنها بسیار زیاد است، مگر میشود آنها در تمام امور یک نظر واحد داشته باشند. عدهای با حضور زنان در جامعه موافق و عدهای مخالف هستند. چرا نگاه کسانی را مورد توجه قرار دهیم که مخالف هستند؟به نظرم این موضوعی است که خود حکومت باید آن را هدایت کند. اصلاحطلبان هم در زمینه مسائل مربوط به زنان تفاوتی با اصولگرایان ندارند. اینگونه نیست که تصور کنیم اصلاحطلبان نگاه مترقی دارند. درحالیکه این موضوع هم باید مانند موضوعات دیگر بررسی و دنبال شود.
* برخی حتی پرداختن به مسائل زنان را ژست روشنفکری میدانند.
** محدودیتهای زنان یک موضوع واقعی است. من خودم یک زنم، مشکلات را میبینم و ظلمهایی که به جنس زن میشود را درک میکنم. اصلا آن را فانتزی نمیبینم بلکه کاملا حقیقی است. بهنظر من پرداختن به آن را خیلی دیر آغاز کردهایم و باید زودتر به آن توجه میشد.
* اگر با درنظرگرفتن تمام این امکانات و در کنار تمام محدودیتها بخواهید زمانی را برای رسیدن بهاین مقصود پیشبینی کنید چه زمانی را پیشبینی میکنید؟
** امکان پیشبینی وجود ندارد. مهمتر از همه اینکه حق گرفتنی است و باید برای آن همیشه جنگید، نهاینکه تصور کنیم بعد از اینکه یک وزیر زن وارد کابینه شد به هدف رسیدهایم. همواره باید بجنگیم.
* به حضور بیشتر زنان دراین دوره مجلس تا چهحد خوشبین هستید؟
** به نظرم این دوره شاهد حضور فعال زنان خواهیم بود. خوشبختانه احزاب برای زنان اهمیتی بیش از گذشته در تشکیلات خود قائل شدهاند و سهم 30درصدی را جدی گرفتهاند. من خوشبین هستم و امیدوارم به سرانجام برسد.
http://bahardaily.ir/fa/Main/Detail/8149
ش.د9404550