(روزنامه آفتاب يزد ـ 1394/09/01 ـ شماره 4483 ـ صفحه 15)
** گفتمان انقلاب اسلامی هم مانند خود اسلام مظلوم است. این گفتمان یک شاهراهی است که همه می توانند خودشان را در این شاهراه بدانند. اساسا من فکر می کنم همه این بحث ها و برداشت های سیاسی پنهان کردن واقعیت هاست و به این بر می گردد که جریانات و انسان ها وقتی که حرفی برای گفتن ندارند به مقدسات، مشترکات و هر آنچه که در ذهن مردم سابقه خوبی دارد، پناه می برند. من فکر می کنم که جریان های سیاسی اگر حرفی برای گفتن در بحث گفتمانی دارند، باید حرفشان را بزنند و مطالب مورد نظرشان را ارائه کنند و از طرفی دستاوردهای خود را مطرح و از ایده های خودشان دفاع کنند. اینکه پناه ببریم به انقلاب اسلامی و گفتمان آن، مظلومیت این گفتمان را می رساند که هر جا احتیاج به یک پوشش موجه داریم به او پناه می بریم. 35سال از انقلاب اسلامی گذشته و دنیا و ایران نیز تغییر کرده اند. این موضوعات به نظر من کلیشه هایی است که گاهی اوقات ما اصلاح طلبان برای اینکه برچسب نخوریم به این گفتمان پناه می بریم و آقای احمدی نژاد نیز به خاطر اینکه انحراف خود و دوستانش را بپوشاند به آن رجوع می کند. من فکر می کنم باید از این مسائل عبور کنیم و در حال زندگی کنیم. زندگی در گذشته با شکوه و آینده آرمانی که هنوز نیامده ما را از واقعیت ها دور می کند؛ لذا باید از وضع موجود تحلیل داشته باشیم و ببینیم مسئله امروزمان چیست.
* شما معتقدید که بعد از انقلاب اسلامی گفتمان سازی نشد؟
** اگر از من بپرسید نظرم این است که باید پس از انقلاب و در جمهوری اسلامی گفتمان غالب «سازندگی و خدمت» باشد. من از سازندگی و خدمت موضوعی را مهمتر نمی دانم. باید بتوانیم کشور را بسازیم. استقلالی که جز شعارهای مهم مردم در زمان انقلاب بوده با کشوری که شاخص های آن عقب باشد که محقق نمی شود. کشوری می تواند استقلالش را حفظ کند که شاخص های استقلال را داشته باشد. ما از اینکه مردم در دورانی امکانات خوبی دریافت نمی کردند و از تبعیض و فساد رنج می بردند؛ ناراحت بودیم، اما چه قدر توانستیم فساد اداری را از بین ببریم؟ آیا توانستیم سطح زندگی مردم را با شرایط امروز منطقه و جهان همسان سازی کنیم و بالا ببریم؟ پاسخ من به این سوالات منفی است. کل تولید ناخالص داخلی ما با 80 میلیون نفر جمعیت، معادل امارات متحده عربی با 3 میلیون نفر جمعیت است، پس این نشان می دهد در جایگاه مناسبی نیستیم.
* به نظر شما مشکل از کجا شروع شده؟
** من فکر می کنم مشکل از جایی شروع می شود که عده ای بی هنر نمی توانند هنر هنرمندان را تحمل و نظاره کنند و به همین دلیل بازی را به هم می زنند. مثل این می ماند که دو نفر که شطرنج بازی می کنند و یک نفر که در بازی کم می آورد بازی را به هم می زند. عده ای در کشور بازی را به هم می زنند، چون نمی توانند بازی خوب را ببینند.
* فکر می کنید تندروی های عده ای از اصولگرایان به اتحاد آن ها کمک می کند و یا برعکس، آن ها را از هم دور می کند؟ مشخصا جای تندروها در جریان اصولگرایی کجاست؟
** مشکل اصولگرایان بعد از سال 76 انفعالشان بود. این طیف از شروع دوران اصلاحات، فرصتی برای عرض اندام پیدا نمی کردند. در یک دوره این افراطیون با انگیزه بیشتری وارد و با استفاده از ابزارهایی مشروع و بعضا نامشروع در کنار زدن جریان رقیب با ابزارهایی که در دست داشتند توانستند موقعیتی را برای خودشان بسازند، اما نتوانستند از این موقعیتی که پیدا کردند در جهت تحکیم روابط با مردم و خدمت به جامعه استفاده کنند. نتیجه حاکمیت افراطی ها در کشور دولتی شد که سرمایه های اصولگرایی، اصلاح طلبی و انقلاب اسلامی را سوزاند. باروی کار آمدن دولت آقای روحانی که از نظر من عنایت بزرگ الهی بود، در آن فضا با رد صلاحیت آقای هاشمی رئیس جمهور شدن آقای روحانی آن هم با درصدی ناچیز بالاتر از نصف کاری شبیه به معجزه بود. آقای دکتر روحانی به عنوان مظهر نیروهای میانه و اعتدالگرا فضایی را امروز به وجود آورده که اصولگرایان میانه رو به خوبی از این فضا به خصوص بعد از تصویب برجام در مجلس، برای بازسازی جناح خودشان استفاده می کنند و من این موضوع را برای کشور مبارک می دانم.
* از چه لحاظ مبارک؟
** ای کاش اصولگرایان میانه رو قبل از انتخابات 88 تکلیف خودشان را با احمدی نژاد روشن کرده بودند این طیف بسیار قاطع با افکار افراطیون برخورد می کنند. از الان روشن است که اصولگرایان میانه در انتخابات آینده کاملا از تندرو ها جدا می شوند و این مبارک است و این موضوع شناخت صحیحی از شرایط امروز کشور در جبهه اصولگرایی است، اما کاش این اتفاق در آستانه انتخابات دور دهم ریاست جمهوری در سال 88 می افتاد. اگر اصولگرایان در آن مقطع تکلیف خودشان را با احمدی نژاد، روشن می کردند، امروز بسیار دستشان در عرصه سیاسی پرتر بود. اصولگرایان در آن مقطع اشتباه تاریخی کردند و فرصتی که نباید برای بار دوم به احمدی نژاد می دادند را دادند و احمدی نژادی که هویتش برای ما قبل از انتخابات 88 روشن بود در دور دوم هویتش را به اصولگرایان نشان داد اما جلوی ضرر را از هرکجا بگیری منفعت است و این منفعت در جبهه اصولگرایی امروز اتفاق افتاده است.
* اصلاح طلبان برای بازسازی خود چه کردند؟
** اصلاحات هیچ وقت افکار عمومی را از دست نداده بود. اصلاح طلبان اشتباهشان جای دیگری است. اشتباه اصلاح طلبان این است که فرصتی را مهیا کرد تا تندروها بهرهبرداری از آن بنمایند. اصلاح طلبان از بعد اجتماعی و بحث های گفتمانی ضربه نخوردند، بلکه موقعیت خودشان را در نظام سیاسی مقداری از دست دادند که بخشی از آن به دوران مجلس ششم و بخشی دیگر به حوادث 88 برمی گردد. ما یک ضربه سنگین در دوران مجلس ششم خوردیم که بخشی از آن را رقیب به ما زد و بخشی دیگر را خودمان به خودمان زدیم و نمی خواهم به این موضوع ورود کنم و آسیب شناسی این موضوع را در وقت دیگری باید انجام دهیم.
باقی مانده آن هم در سال 88 وقتی که ما نتوانستیم حرف صحیح خودمان درباره ریشه تفکرات احمدی نژاد منتقل کنیم، عده ای از این فرصت استفاده کردند و جمعی از اصلاح طلبان را برانداز خواندند در صورتی که اگر تفکر احمدی نژاد چند سال دیگر ادامه پیدا می کرد معلوم نبودچه میشد. اصلاح طلبان بازسازی خود را از سال 92 و انتخابات ریاست جمهوری شروع کردند در همان محدوده و زمینی که آزاد به فعالیت بودند دست به انتخاب زدند و یک اصولگرای میانه رو که ذاتا اصلاح طلب است را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردند و انشاءا... انتخابات آینده فرصت دومی برای تقویت روابط خود با حاکمیت و از بین بردن سوء تفاهمات گذشته خواهد بود.
* اصلاح طلبان در این مدت و بعد از انتخابات سال 92 سه تشکیلات هماهنگی تاسیس کرده و آن را تغییر دادند. یک بار با نام شورای هماهنگی، بار دیگر با نام شورای عالی اصلاحات و به تازگی شورای سیاست گذاری انتخابات را تاسیس کردند. دلیل این تغییرات و نام های جدید چیست؟
** من ضعف را در ضعف سازمان های سیاسی می بینم. سالهاست که به اصلاح طلبان و اصولگرایان الگویی پیشنهاد می شود که هر طیف یک حزب شود. ما می توانستیم یک یا 2 حزب شویم و در نهایت با یکدیگر ائتلاف می کردیم، چرا که نبود یک تشکیلات فراگیر این ضعف ها را دارد، ولی خوشبختانه در جبهه اصلاحات پذیرش رهبر اصلاحات کمک بزرگی به حفظ اتحاد بین اصلاح طلبان کرده است که نهایتا شورای عالی سیاستگذاری انتخابات که شکل گرفته است همه آن اختلافات جزیی در 2 شورای قبلی را حل کرده است. در جبهه اصلاحات مشکلی بر سر این مسائل دیگر نداریم.
* با این تفاسیر و تکاپوی جناح رقیب خودتان، آرایش سیاسی انتخابات را در روزهای منتهی به ثبت نام کاندیداها چگونه می بینید؟
حامیان دولت قطعا اکثریت قاطع مجلس را خواهند داشت. به نظر می رسد که آرایش در حال حاضر به این شکل است که اصلاح طلبان حضور فعالی به صورت متحد خواهند داشت. اصولگرایان میانه نیز یک ضلع انتخابات آینده خواهند بود و پایداری ها هم آخرین تلاش های خودشان را برای ماندن خواهند کرد.
* جریان احمدی نژاد چه می شود؟
** احمدی نژاد فاقد یک جریان است. نیروهای احمدی نژاد در درون جبهه پایداری هستند. واقعیت این است که احمدی نژاد قادر نیست که ضلعی از اضلاع انتخابات آینده باشد و تنها راه پیش رویش این است که نیروهایش را در درون پایداری بفرستد. اینکه از بین اصولگرایان میانه رو، اصلاح طلبان کدام دست بالا را خواهند داشت را رای مردم تعیین می کند. اما به نظر می رسد دو فراکسیون اصلی مجلس فراکسیون اصولگرایان میانه و اصلاح طلبان خواهند بود. پایداری ها نیز یا کاملا حذف خواهند شد و یا فراکسیونی چند نفره در مجلس خواهند داشت.
* چقدر این احتمال می رود که با محوریت حامیان دولت، اصولگرایان میانه و اصلاح طلبان بتوانند با هم متحد شوند؟
** این اتحاد اتفاق نخواهد افتاد اما ممکن است در بعضی از حوزه ها و یا در مورد برخی از اشخاص یک همکاری شکل بگیرد. من این را بعید نمی دانم که از افراد اصولگرای میانه بعضی از افراد در لیست اصلاح طلبان قرار بگیرند و بالعکس. امکان وجود مشترکات در لیست های انتخاباتی وجود خواهد داشت، اما اتحاد کلی اتفاق نخواهد افتاد. بالاخره ما دو جریان رقیبیم و رقابت نیروی میانه اصلاحطلب و میانه اصولگرا به نفع کشور است، مثلا در صورت ورود آقای ناطق، ایشان و آقای عارف می توانند از اشخاص مشترک هر دو لیست اصولگرایان و اصلاح طلبان باشند.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=19847
ش.د9404325