(روزنامه اطلاعات ـ 1394/09/09 ـ شماره 26317 ـ صفحه 12)
پيمان شنگن در يکقدمي نابودي
کارشناسان بر اين باورند که، بحرانهاي امنيتي ايجاد شده به اندازهاي جدي است که ديگر نميتوان از استراتژي "حفظ پيمان شنگن" سخن به ميان آورد.کنترل مرزها در اروپا موضوعي ضروري است. اين روزها بارها در رسانههاي اروپايي و خصوصا رسانههاي فرانسوي اين عبارت را ميتوان مشاهده کرد. عبارتي که نشان از بحران امنيتي جاري در اروپا و ناتواني قاره سبز در حفظ پيمان شنگن است.
به نظر مي رسد بحرانهاي امنيتي ايجاد شده به اندازهاي جدي است که ديگر نمي توان از استراتژي "حفظ پيمان شنگن" سخن به ميان آورد. از سوي ديگر، سران کشورهاي اروپايي خود نيز به خوبي ميدانند که نقض پيمان شنگن به معناي از دست رفتن يکي از اصلي ترين نمادهاي اتحاد و وحدت اروپاست. طي سالهاي گذشته، بارها موضوع اعمال کنترل بر مرزهاي اروپا از سوي کشورهاي مختلفي مانند دانمارک مطرح شد، اما هيچگاه جنبهاي فراگير و عملي پيدا نکرد.
متعاقب وقوع حملات تروريستي اخير در پاريس، موضوع اعمال کنترل بر مرزها به صورتي جدي و صريح از سوي سياستمداران اروپايي مطرح شده است. اگرچه فرانسه مرزهاي خود را پس از حادثه تروريستي اخير بست، اما هنوز سخني از نقض پيمان شنگن به صورتي دائمي و اعمال کنترل نامحدود بر مرزهاي اروپا به ميان نيامده است. با اين حال به نظر ميرسد اين بار موضوع نسبت به قبل متفاوت است.
گذار از پيمان شنگن در جهت حفظ امنيت اروپا موضوعي است که به زودي روي ميز سران اروپايي قرار خواهد گرفت. در اين ميان سران اروپايي دو گزينه بيشتر پيش روي خود نخواهند داشت: گزينه نخست حفظ پيمان شنگن و گزينه دوم نقض آن است.
به عبارت بهتر، راهکار سومي در اين خصوص متصور نخواهد بود. در اين ميان، با توجه به اينکه اکثريت قريب به اتفاق تروريستهايي که در اروپا به سر مي برند تابعيت همان کشورها را دارند، رفت و آمد آزادانه اتباع اروپايي در داخل کشورهاي مختلف ديگر امکانپذير نخواهد بود.
تا قبل از وقوع حوادث تروريستي اخير در فرانسه، صرفا از اعمال کنترل موقت بر روي مرزها سخن به ميان مي آمد. به عنوان مثال، کشور سوئد تصميم گرفت به مدت 10 تا 20 روز مرزهاي خود را براي رفت و آمد مهاجران جنگ زده مورد بازرسي قرار دهد. اين بازرسي صرفا براي مهاجرين اعمال مي شد و ديگر اتباع اروپايي را در بر نمي گرفت. اما امروز سخن از بازرسي نامحدود از مرزها به ميان مي آيد. اين بار نه سخن از بازرسي موقت زماني و نه سخن از بازرسي محدود تابعيتي است، بلکه سخن از يک بازرسي نامحدود همه جانبه به ميان مي آيد که ناقض پيمان شنگن است.نقش پيمان شنگن پس از حوادث اخير فرانسه از هر زمان ديگري محتملتر به نظر ميرسد.
اين موضوع در داخل اروپا موافقان و مخالفاني دارد. کشورهاي اروپاي شرقي که به پيمان شنگن پيوستهاند يا اتباعي که بنا بر کار خود ملزم به رفت و آمد دائمي در کشورهاي عضو اين پيمان هستند، از اين مساله ناراضي خواهند بود. با اين حال کساني که از ابعاد امنيتي به ماجرا نگاه مي کنند، نسبت به اين موضوع رضايت دارند. جريانهاي راست افراطي در اروپا از جمله گروههايي هستند که از ابتدا با نمادهاي وحدت اروپاي واحد دچار مشکل بودهاند. اين قاعده در خصوص جريان راست افراطي فرانسه به رهبري مارين لوپن نيز صادق است.رهبر حزب راستگراي جبهه ملي فرانسه صراحتا عنوان کرده است که اين کشور بايد اين فرصت را داشته باشد که مرزهاي خود را به طور کامل کنترل کند. مارين لوپن معتقد است فرانسه بدون توجه به اتحاديه اروپا بايد در نهايت بتواند مرزهاي خود را همانند سابق کنترل کند.
لوپن در عين اينکه رويکرد اولاند در اعلام وضع فوق العاده در فرانسه را مورد تقدير قرار داده، اما اين اقدام را براي جلوگيري از حملات بعدي کافي نمي داند. او معتقد به اعمال کنترل بر مرزهاي فرانسه و نقض علني پيمان شنگن است.
از سوي ديگر، به نظر مي رسد افکار عمومي اروپا اين روزها بيش از پيش خود را براي انقضاي پيمان شنگن آماده ساخته است. در اينجا سوالات ديگري مطرح مي شود که حتي مقامات اروپايي و طرفداران پايان يافتن پيمان شنگن نيز پاسخ آن را به خوبي نمي دانند! به عنوان مثال مشخص نيست در صورت نقض پيمان شنگن و ملغي شدن آن (حتي به صورت موقت) رفت و آمد اتباع داخل کشورهاي اروپايي در سراسر اين منطقه بر اساس چه مکانيسمي صورت خواهد گرفت. مکانيسم جايگزيني که در اين خصوص به صورت موقت يا دائم تعريف خواهد شد از اهميت زيادي برخوردار خواهد بود و مکانيسمي که به نظر مي رسد به موجب نوع نگاه مقامات ارشد اروپايي و اختلافاتي که ميان آنها وجود دارد هنوز طراحي نشده است.
آيا داعش در فرانسه نفوذي دارد؟
به دنبال بحث شبکه سازي داعش در فرانسه اين پرسش مطرح است که چگونه اين گروه تروريستي توانسته به دور از چشم نهادهاي امنيتي فرانسه دست به اين اقدام تروريستي بزند.
محمد قادري در خبرگزاري مهر نوشت، اين روزها رسانه هاي فرانسوي با استناد به حملات تروريستي اخير در پاريس، وارد تحليل حوزه هاي امنيتي در کشورشان شده اند. با اين حال در اين خصوص سوالات و ابهامات مهمي وجود دارد که نه توسط رسانه هاي فرانسوي درست مطرح شده و نه توسط مقامات امنيتي اين کشور به درستي پاسخ داده شده است. به عبارت بهتر، در اين خصوص نه فرآيند «طراحي سوال» با دقت و انسجام صورت گرفته و نه فرآيند «اجابت سوال»!در واقع؛ اين رسانه ها همچنان مشغول توصيف و صورت بندي بحران هستند و دستگاه هاي امنيتي فرانسه نيز مشغول مديريت شرايط پسابحران، لذا اين تقسيم کار روتين، منجر به آشفتگي افکار عمومي فرانسه و بي پاسخ ماندن دغدغه هايي شده است که روز به روز بر حجم و شدت آنها افزوده مي شود.
در اين ميان اما؛ برخي رسانهها نيز ضمن طرح کليت سوال يا نقل قول از چند مقام ناشناس امنيتي، سعي دارند اين دغدغه ها را به صورتي سطحي پاسخ دهند، که البته دستوري بودن آن کاملا هويداست. به عنوان مثال فرانس پرس به نقل از کارشناسان مسائل امنيتي نوشته است: «داعش با برعهده گرفتن مسئوليت حملات بي سابقه پاريس، نشان داد شبکه پيچيده اي از افراطيون را در خارج از مناطق تحت اشغال خود ايجاد کرده است که قادرند حملات پرقدرتي را انجام دهند.»
سئوال اصلي اما اينجاست که شبکه سازي داعش در فرانسه کي، کجا و چگونه صورت گرفته است؟ با فرض اينکه اين شبکه سازي در داخل فرانسه يا اتحاديه اروپا صورت گرفته است، چرا دستگاه هاي امنيتي فرانسه و ديگر کشورهاي اروپايي قادر به رصد آن نشده اند؟ آيا «شبکه سازي» مي تواند يک روزه يا چند روزه صورت گيرد؟ آيا شبکه سازي هاي ضد امنيتي افراد خاص و خبره نمي خواهد؟ آيا افراد آماتور اساسا مي توانند چنين شبکه سازي را صورت دهند؟اگر اين چنين نيست، چرا افرادي که مظنون به چنين کاري بوده يا به صورت بالقوه قادر به شبکه سازي يا قرار گرفتن در شبکه بوده اند به صورت مستقيم مورد رصد و کنترل دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي فرانسه قرار نگرفته اند؟ و...
آنچه مسلم است اينکه چنين شبکه سازي قوي امنيتي فرآيندي بسيار پيچيده است و آنچه در جريان حوادث پاريس شاهد آن بوديم، از نوع پيچيده و عميق آن محسوب مي شد. اين شبکه سازي تابع و متبوع يک سلسله عواملي است که مولد و موجد خطوط اصلي شبکه هستند. در اين ميان، عوامل بمبگذار يا گروگانگير آخرين و فرعيترين اجزاي شبکه و عوامل اجرايي آن محسوب ميشوند.
بر اين اساس؛ در اينکه داعش در کشوري مانند فرانسه دست به شبکه سازي زده باشد، تقريبا شک و شبهه اي وجود ندارد اما در اينکه چرا اين شبکه از سوي دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي در فرانسه مورد رصد و کنترل قرار نگرفته است سوالات و ابهامات بسيار زيادي وجود دارد که ماجرا کمي بودار و پيچيده مي کند.شايد دو فرضيه اي که در حل اين معماي چند لايه مي توانند به ما کمک کنند، «نفوذ داعش به ساختار اطلاعاتي ـ امنيتي فرانسه» يا «ايجاد چتر امنيتي بخش مهمي از دستگاه هاي امنيتي فرانسه بر روي داعش» باشد.
در اين تحليل، اگر نفوذ داعش به دستگاه هاي اطلاعاتي ـ امنيتي فرانسه را موضوعي بعيد بدانيم، برافراشته شدن چتر امنيتي بخشي از دستگاه امنيتي فرانسه و ديگر کشورهاي اروپايي بر روي تکفيريها موضوعي نيست که بتوان به سادگي آن را کتمان يا انکار کرد. در واقع؛ آنچه در پاريس رخ داد را مي توان محصول يک برنامه ريزي ميان مدت پس از وقوع حادثه سال گذشته ـ حمله به نشريه هتاک شارلي ابدو ـ دانست.
بديهي است که در اين واقعه «احتمالات» و «تصادفات» محلي از اعراب ندارند و در ماوراي تنظيم، اجرا و حتي مديريت پسا عمليات، نوعي رفتار آگاهانه و عامدانه قابل مشاهده است. به عبارت بهتر، نقشه عمليات هاي اخير در پاريس را نمي توان يک بازي ساده با اجزايي مشخص دانست.در هرصورت به نظر مي رسد که دولت فرانسه در قابل اين حادثه تروريستي بايد پيش از ديگر متهمين به سوالات متعددي پاسخ دهد. سوالاتي که طرح برخي از آنها به هيچ عنوان براي دستگاه حاکمه و مقامات امنيتي و اطلاعاتي فرانسه خوشايند نيست. بديهي است که هر اندازه زمان بگذرد اين سوالات و دغدغهها بيشتر از سوي افکار عمومي فرانسه و خصوصا خانوادههاي قربانيان حوادث تروريستي اخير مطرح ميشود تا جايي که اين واقعيت در ذهن عموم نهادينه شود که بالاخره چاقو دسته خودش را هم بريد!
از طرفي،با رخ دادن حملات تروريستي اخير در شهر پاريس، اکنون به ندرت ميتوانيد يک کاربر اهل کشورهاي غربي در شبکههاي اجتماعي را پيدا کنيد که به نشانه اداي احترام در صفحه متعلق به خود پستي يا تصويري اعم از پرچم فرانسه يا علامت صلحي که وسطش برج ايفل است، نگذاشته باشد اما همان طور که روزنامه نيويورک تايمز گزارش داد، در جستجو در همين شبکههاي اجتماعي شواهد چنداني از واکنش به حادثه تروريستي مشابهي که يک روز قبل از اتفاقات فرانسه جان بيش از 40 نفر را در جنوب بيروت، پايتخت لبنان گرفت، به چشم نميخورد.پايگاه اينترنتي "ياهو نيوز" در گزارشي در خصوص بيتوجهي رسانههاي غربي و کاربران غربي در شبکههاي اجتماعي به بمبگذاريهاي تروريستي در پايتخت لبنان همزمان با توجه مفرط آنها به حملات رخ داده در پايتخت فرانسه نوشت:به مجرد آن که اخبار مربوط به حملات بيروت در فضاي مجازي گسترش پيدا کردند، پاسخ داده شده به آن بيشتر اعلام خشم بود تا اعلام حمايت و رسانهها و مردم متهم به چشمپوشي کردن از مساله لبنان شدند.
برخي اصحاب رسانه در غرب نسبت به اين اتهامات واکنش نشان دادند. "مارتين بلام"، يکي از خبرنگاران غربي در پايگاه "مديوم" از بابت يک پست توييتري که انتشار گسترده يافته و رسانههاي غربي را متهم کرده به اين که حملات بيروت را پوشش ندادند انتقاد کرد. بلام گفت: با جستجو در بخش اخبار وبسايت گوگل صفحههاي فراواني مييابيد که درباره حملات بيروت گزارش دادند. دهها و صدها صفحه. بالغ بر 1285 مطلب که در واقع تاريخ انتشار بسياري از آنها مربوط به قبل از حملات پاريس است.ماکس فيشر، خبرنگار Voxنيز واکنش مشابهي به همين توييت نشان داد و نوشت که چندين رسانه مطرح و مشهور غربي اعم از واشنگتن پست، آسوشيتدپرس، اکونوميست، سيانان و حتي ديلي ميل درباره حملات تروريستي بيروت خبر، گزارش و مطلب منتشر کردند.
با اين حال فيشر به يک مساله خاص اشاره کرد و گفت: اينها مطالبي بودند که مثل بسياري از مطالب مربوط به بمبگذاريها و اقدامات خشونتآميز در خارج از جهان غرب که قبلا منتشر شده بودند، از سوي خوانندگان تا حد زيادي ناديده گرفته شدند.
با طرح درخواستي از توييتر براي ارائه اطلاعات منتشر شده درباره حملات تروريستي پاريس، خيلي سريع پاسخي دريافت کرديم که شامل تصوير رنگي مربوط به هشتگ # PrayForParisبود و نشان ميداد که اين هشتگ با گذشت تنها 10 ساعت از انتشار از يک توييت ساده به 6.7 ميليون توييت رسيده است.
علاوه بر آن هشتگ #PortOuverteکه به زبان فرانسه معني "در باز" را ميدهد و از جانب ساکنان پاريس براي پيشنهاد دادن خانههايشان به عنوان سرپناه مورد استفاده قرار گرفت در عرض 10 ساعت يک ميليون بار توييت شده است.اما از طرف ديگر ما خواهان آمار مشابهي از توييتر در خصوص نحوه پاسخها و واکنشها به حملات تروريستي بيروت شديم که نتايج مربوط به آن نه تنها خيلي قابل توجه نبود بلکه حتي به طور مستقيم نيز در دسترس نبود. يک سخنگوي توييتر، پايگاه ياهو نيوز را به سرويس تحليل محتواي وب موسوم به Topsyارجاع داد و ما نيز در اين سرويس ديديم که کليدواژه "بيروت" در پستهاي توييتر از ميانگين صفر در روز چهارشنبه با افزايشي ناچيز به 142658 مورد در روز جمعه رسيد.پاملا روتلج، استاد روانشناسي رسانه و مدير مرکز پژوهش روانشناسي رسانه در دانشگاه "فيلدينگ گِرَجووِيت" در سانتا باربارا گفت: اين عدم تناسب در واکنش غربيها به حملات پاريس و بيروت به ويژه آمريکاييها بيشتر مسالهاي مربوط به درک عامه است تا ناديده گرفتن عمدي.
روتلج به ياهونيوز گفت: مردم آمريکا بيشتر از آنکه با بيروت آشنا باشند با پاريس آشنا هستند. ما در آمريکا تصويري از شهر پاريس به عنوان جايي که در آن ارنست همينگوي کتاب مينوشت يا جايي که در آن ميتوانيد هنرهاي نقاشي و آشپزي را فرا بگيريد داريم. فرانسويها به ما مجسمه آزادي را هديه دادند و هر يک از ما در ذهنمان درکي از شهر پاريس داريم.
وي در ادامه توضيح داد: اکثر آمريکاييها ميتوانند به آساني شهر پاريس را در ذهنشان ترسيم کنند خواه اين تصوير را از تجربه سفر شخصي به اين شهر به دست آورده باشند و خواه تصويري از آن را در بيشمار فيلمي که در اين شهر ساخته شده ديده باشند. اما از طرف ديگر براي آنها درک خاور ميانه دشوار تر است.
روتلج خاطر نشان ميکند: اين منطقه از جهان داراي تنوع بسيار زيادي است اما درک ما از اين منطقه به دليل حجم کم اطلاعاتي که از آن داريم محدود است. از طرف ديگر چون که بسياري از مناطق خاور ميانه به ويژه اطراف بيروت براي مدتي طولاني در آشوب بودهاند تصويري که ما از آن در ذهن داريم آکنده از خشونت و درگيري است.اين استاد آمريکايي ادامه داد، وقتي ما ميشنويم در آنجا خشونت رخ داده از روي عدم آگاهي ميگوييم: آيا اينها کساني نيستند که هميشه با هم ميجنگند؟ اين نوع کمبود درک درباره اتفاقاتي که در اين منطقه رخ ميدهد در ما وجود دارد.
روتلج همچنين تاکيد ميکند: نه تنها ظرفيت ما براي همدردي به قابليت ما در تصور کردن يک مکان يا وضعيت بستگي دارد بلکه همچنين مغز ما درباره خطرناک بودن يک چيز يا وضعيت بر اساس ميزان ارتباطي که از نظر ما آن چيز با زندگي خود ما دارد قضاوت ميکند. او ميگويد: حملات پاريس مشخصا با ما قرابت داشت. قربانيان حملات اخير کساني بودند که يا هوادار ورزشي بودند يا به کنسرت يا رستوران رفته بودند. کساني که در آمفي تئاتر باتاکلان به گروگان گرفته شدند در حال مشاهده کنسرت يک گروه آمريکايي بودند و يکي از کشتهشدگان نيز يک دانشجوي آمريکايي اهل ايالت کاليفرنيا بود.روتلج تاکيد مي کند با وجود آن که يک فرد عادي آمريکايي به لحاظ احساسي تمايل دارد به اين که بيشتر به حملات پاريس پاسخ دهد تا بيروت اما اميدوار است که اين تراژديهاي موازي منجر به تغيير ديدگاه مردم و آگاهي بيشتر آنها شود.
آيا تجربه 11 سپتامبر تکرار مي شود؟
در پي وقوع عمليات تروريستي در پايتخت فرانسه که با بهت جهاني همراه شده و تلفات زياد انساني به همراه داشته است، اين سئوال مطرح مي شود که چرا داعش به پاريس حمله کرده است؟خبرآنلاين نوشت: براي پاسخ به اين سئوال ميتوان چند گزينه را مطرح کرد:1- فرانسه در تحولات قهرآميز و نظامي جهان يکي از بازيگران اصلي است و سهم عمده دارد. 2- پاريس در ائتلاف هاي جهاني عليه ديگر مناطق بحران خيز هميشه حضوري فعال دارد . 3- فرانسه محل گذر بسياري از نژادها و قوميت ها است که فرصت تحرک اجتماعي بالايي را دارند. 4- پاريس در حال حاضر بدليل مشکلات باقيمانده از بحران مالي جهاني همچنان با تدابير اقتصادي سختگيرانه سبب شده تا برخي شهروندان در شرايط سخت رياضتي و در کانونهاي حاشيه شهر زندگي کنند.5- فرانسه در سالهاي اخير با پذيرش مهاجران از ديگر مناطق بويژه سوريه و عراق که احتمال حضور اعضاي داعش در ميان آنها بسيار زياد است، پتانسيل بالايي براي هر نوع اقدام تروريستي دارد.
در نهايت در ساليان گذشته قوانين سخت و طاقت فرساي مهاجرت و شکل گيري جريانهاي نژاد پرست و ضد خارجي ها شرايطي را فراهم کرده که زندگي مهاجران را به شدت تحت تاثير قرار داده و اين عاملي است که افراد مهاجر جذب گروههايي همانند داعش و ديگران شوند. حال در چنين فضاي رعب آوري پاريس مي تواند دو رويکرد از خود بروز دهد که يکي به نفع آن و ديگري به ضررش باشد چرا که حوادث و رويدادهاي اجتماعي از آنجا که پيوند عميقي با بطن جامعه دارد در صورت عدم برخورد بهينه و کارآمد مي تواند يک فاجعه جديد را فراهم سازد.اگر چه عمليات تروريستي در هر صورتي محکوم است ولي به ياد داشته باشيم که هيچ اقدامي در جوامع انساني بدون پيش زمينه صورت نمي گيرد به بيان ديگر عمل و عکس العمل يک فرايند طبيعي در زندگي انسانهاست.
برهمين اساس مي توان گفت: برخورد دولت فرانسه اگر در قبال اين حادثه تروريستي مواجهه اي يکجانبه عليه يک قوميت يا مليت و حتي افراد معتقد به يک دين باشد بطور حتم يک نقطه هدف تعريف مي تواند باعث تمرکز فشارها و در نتيجه عکس العمل طرف مقابل باشد و لذا برخورد گزينشي پاريس با پديده شوم تروريسم مي تواند با عکس العمل طرف مقابل البته با شدت بيشتري همراه باشد چرا که اگر داعش طرف دولت فرانسه در اين عمليات باشد در ظاهر از موقعيت بالايي در درون مرزهاي فرانسه برخوردار نيست و لذا تلاش مي کند هنگام ضربه زدن با تمرکز بيشتري به فرانسه تهاجم کند.ولي در صورت تحمل و داشتن صبر لازم براي کشف عوامل واقعي اين عمليات تروريستي دولت فرانسه ميتواند مدعي کارآمدي و برخوردار از حمايت ديگر کشورها باشد و به نوعي همراهي نظام بينالملل را به يدک بکشد.
سخن آخر اينکه تجربه 11 سپتامبر نشان داد متهم کردن افراد به دلايل پيوستگي قومي، نژادي و حتي ديني نمي تواند توجيه مناسبي براي فشار عليه ديگران باشد بلکه کشورها لازم است در حوادث مهم به هزاران عامل دخيل در يک بحران توجه جدي نمايند تا شاهد تکرار فاجعه آميز حوادث نباشند. ادامه دارد...
ش.د9404860