داعش هر چند تقریباً تمام عمر خود را به عنوان یک گروه تروریستی سپری کردهاست، اما در کنار آن با افزایش قدرت، تا حدودی مثل یک دولت عمل میکند. این گروه نهتنها انحصار ظلم و ستم را در مناطق تحت کنترل خود به دست گرفته، بلکه برای مثال اقدام به جمعآوری مالیات و حتی زبالهها هم میکند. با اینکه داعش بعضاً با نامهای «دولت بدوی» یا «شبه دولت» معرفی میشود اما هنوز تا حد بسیار زیادی یک گروه شورشی است؛ با این تفاوت که میلیونها دلار برای ماجراجوییهای نظامی خود در داخل و خارج از قلمرو فعالیتش در اختیار دارد.
داعش با وجود تبعیت از اصول «جهاد جهانی» مورد ادعای القاعده که بر حمله به غرب تأکید میکند، بیشتر ثروت خود را صرف تشکیل دولت در خاورمیانه و شمال آفریقا کرده است و تنها گاهگداری برای ترساندن همسایههای خود، حملاتی را علیه ترکیه یا عربستان ترتیب میدهد. تاکنون قدرتهای بزرگ خارج از منطقه کمی از این تمرکز منطقهای داعش خشنود بودند و ترجیح میدادند سرمایههای داعش صرف چنین چیزهایی شود تا اینکه عملیات تروریستی خود را در نزدیکی آنها طرحریزی کند.
اما اگر قرار باشد عملیات فرامرزی در فهرست هزینههای داعش قرار گیرد، دیگر تنها چشماندازهای منطقهای نیست که به آنها کمی آرامش بدهد. ثروت داعش هماندازه بودجه یک دولت، جاه طلبیهای آنها مثل یک قدرت امپریالیست و فهرست دشمنان آنها به طولانی فهرست اعضای سازمان ملل است. داعش در مقایسه با القاعده، وجدان کمتر، نیروی انسانی بیشتر و سرمایه به مراتب زیادتری دارد.
بودجه داعش برای جنگ و عملیات اینچنینی بین یک تا 2 میلیارد دلار تخمین زده شده است. درست است که این عدد بههیچ وجه به پای بودجه نظامی کشوری چون امریکا نمیرسد اما باز هم از بودجه بعضی کشورهای کوچک مثل میانمار یا موریتانی بیشتر است. درآمدهای آن نیز قطعاً بیشتر از رقیبش، القاعده بوده است؛ هرچند القاعده با سرمایه بسیار کمتر، توانست خسارتهای سنگینتری را به کشورهای دیگر وارد کند.
پیام داعش به حریفان
معمولاً حامیان تروریسم تمایل ندارند حمایت خود را نمایان کنند چرا که از انتقام سخت قربانیان احتمالی میترسند و به همین دلیل گروههایی به نیابت از آنها فعالیت میکنند. مانند بمبگذاری هواپیمای شماره 103 خطوط هواپیمایی امریکایی، معروف به «سانحه لاکربی» که نهایتاً رهبر سابق لیبی، معمر قذافی مسئولیت آن را به عهده گرفت.
در هر صورت، داعش میخواهد به دشمنانش پیغام بفرستد که قدرت وارد کردن ضربات سنگین به جمعیت غیرنظامی آنها را دارد. امریکا هم در ابعاد بسیار بزرگتر چنین کاری را با ژاپنیها در اواخر جنگ جهانی دوم کرد که نهایتاً دولت ژاپن ناچار به تسلیم بیقید و شرط شد.
اگر داعش نیز هواپیماهای جنگنده در اختیار داشت، قطعاً ابایی از انجام چنین کاری نشان نمیداد ولی در حال حاضر، تنها مهمات آنها نیروی انسانی است. همین باید غرب را بیشتر نگران سازد.
بهسختی میتوان با گروههای مستقلی که میتوانند چنین خرابی بزرگی بهبار آورند مبارزه کرد، زیرا آنها دستورات خود را از جای دیگری نمیگیرند که قابل رهگیری باشد.
هنوز معلوم نیست داعش چه هدفی را از پیریزی چنین حملاتی دنبال میکند. اگر میخواهد باز هم بر قلمروی فعلی خود سلطه داشته باشد، مطمئناً سودی از تحریک نیرومندترین دشمنان خود نخواهد برد، مخصوصاً روسیه و حزبالله. شاید قصد داعش از این حملات، پیشگیری از تهاجمات احتمالی است. شاید فرصتی برای تبلیغات و جذب سربازان جدید دیدهاند. یا شاید آنقدر به نظریه آخرالزمانی خود باور دارند که در تلاش برای شروع مبارزه نهایی هستند. بههرحال مانند قضیه حمله 11 سپتامبر القاعده، ممکن است دلیل اصلی تا سالها پشت ابر بماند.
البته نباید فکر کنیم داعش در این مورد با عجله تصمیم گرفته است. مسلماً رهبران آنها بر استفاده از خشونت و نتایج ترساندن مردم عادی بسیار فکر کردهاند. طی یک دهه گذشته، داعش حملات مرگباری علیه شهروندان عراقی تدارک دید که یا دولت عراق را وادار به واکنشهای احساسی کند و یا مردم را از سر ترس، ناگزیر به قبول حاکمیت خود کند. گستره این مانور وحشت به همسایگان عراق نیز کشیده شد.
سلف آنها، القاعده هم در یک مراسم عروسی در عراق که اشخاص برجسته عمانی در آن حاضر بودند، بمبی را منفجر کرد تا دولت عمان را بهخاطر همکاری با امریکاییها برای تثبیت وضعیت عراق، مجازات کند.
بنیانگذار القاعده در عراق، ابومصعب الزرقاوی نیز معتقد بود که ترساندن دشمنان و رقبا، راهکار سیاسی به مراتب مؤثرتری است. در حالی که شعبه مرکزی القاعده اصرار داشت تا قلب و ذهن توده مسلمانان را تسخیر کند، زرقاوی میخواست تا با ترساندن و دوقطبی کردن مسلمانان، آنها را به سمت خود بکشاند و حمله مستقیم به غیرنظامیان را بهترین روش برای اجرای خواستههای خود میدانست. امروز وارثان فکری او در داعش نیز چنین عقیدهای دارند.
این ایده و راهبرد در کتابچه راهنمای مورد علاقه داعشیان، یعنی «مدیریت توحش» کاملاً توضیح داده شده است. نویسنده واقعی این کتاب مشخص نیست اما او خود را با نام مستعار ابوبکر ناجی معرفی میکند. هدف این کتاب که در سال اول جنگ عراق چاپ شد، برپا کردن دوباره امپراتوری جهانی است و برای دستیابی به این منظور، همان روش زرقاوی را مناسب میداند.
نویسنده یقین دارد حمله به غیرنظامیان، دولتها را از مداخله در روند ساخت دولت باز میدارد و یا آنها را مجبور به واکنش شدید نشان دادن و در نتیجه از پای درآوردن خود میکند. استدلال او برای کنار گذاشتن قوانین و محدودیتهای دین اسلام در مورد جنگ این است که باید با همان ابزار و تدابیر جنگی دشمن با او جنگید، هرچند که ناخوشایند باشند.
همانطور که میدانیم، داعش در زمان زنده بودن اسامه بن لادن، رهبر سابق القاعده قصد داشت تا به کشورهای دیگر، بخصوص ایران و عربستان حمله کند، چون این دو کشور بر ضد منافع داعش در عراق فعالیت میکردند.
سال پیش در یک خرده نزاع آشکار بین آنها و ایمن الظواهری، رهبر کنونی شبکه القاعده، سخنگوی داعش فاش کرد که مرکز فرماندهی القاعده، همپالکی خود را از حمله بدون اجازه به خارج از کشور، منع کرده است. داعش در مقابل این دستور، سر تسلیم فرود آورد اما اعضای فرودست آنها اصلاً راضی نبودند.
این شکایتها تنها بهخاطر این نبود که اعضای داعش میخواستند بزرگترین دشمنان مسلمان خود در خاورمیانه را بهمبارزه بطلبند، بلکه خود سازمان نیز علاقه داشت تا یک حکومت بدوی تشکیل دهد. داعش میخواست مخالفان خود را آنقدر تضعیف کند که بتواند بعدها براحتی آنها را از پای درآورد.
سیاست ترس
در سالهای اولیه ظهور داعش، یعنی بین 2006 تا 2010، این گروه تروریستی به هیچوجه یک حکومت یا دولت بهحساب نمیآمد. در بهترین حالت، یک گروه شورشی بود تا زمانی که ارتشهای امریکا و عراق با همکاری قبایل سنی عراق، آنها را مجبور به فعالیت زیرزمینی کردند. پس از آن، بیشتر شبیه به یک سازمان تروریستی شدند که عموماً حملات خود را علیه شهروندان بیدفاع عراقی انجام میداد.
اما جنگ داخلی سوریه و تخلیه عراق توسط سربازان امریکایی، فرصتی برای داعش فراهم آورد تا به اهدافی که مشخص کرده بودند، نزدیکتر شوند.
در حالی که بقیه گروههای شورشی سنی که در جنگ با دولت مرکزی بودند، جایگزین روشنی برای دوران حکومت خود پس از پیروزی ارائه نمیدادند، داعش در تلاش تشکیل دولتی برای قبایل سنی ناراضی در مناطق دورافتاده سوریه و عراق بود.
برای تثبیت حکومت خود، داعش همه رقبای خود را یا به قتل رساند و یا زندانی کرد. به عنوان نمونه، قبل از تصرف شهر رقه در سوریه، عوامل داعش رئیس شورای شهر را ربودند و مخالفان احتمالی هم ناپدید شدند. حتی زمانی هم که به قدرت رسیدند، برای ترساندن مردم و نشاندادن وجهه مذهبی خود، به تمام کسانی که از قبول حکومت آنها سر باز زدند، برچسب ارتداد زدند و برایشان مجازات مرگ در نظر گرفتند.
و حالا داعش تصمیم گرفته ترس را در دل دشمنان غربی خود بیندازد. سؤال اینجاست که غربیها باید چه واکنشی نشان دهند؟
سیاستهای معمول جامعه بینالمللی در مقابله با حامیان تروریسم در مورد داعش جواب نخواهد داد. آنها اصولاً جزئی از نظام بینالملل نیستند که تحریمهای تجاری یا مسدود کردن حسابهای بانکی، که امثال لیبی را زمینگیر کرد، امکان پذیر باشد. منع فروش سلاح به آنها هم تأثیر چندانی نخواهد داشت زیرا داعش باز هم تجهیزات خود را از غنایم جنگی یا بازار سیاه تأمین خواهد کرد.
ابتدا غربیها باید تصمیم بگیرند که چه هدفی را در این جنگ دنبال میکنند. مانند دیگر شورشیان در طول تاریخ، داعش را هم میتوان محبوس و یا مهار کرد و یا حتی میتوان آن را به کلی نابود کرد. هرکدام از این سیاستها نقایص خود را دارند. مهار کردن، هیچ آسیبی به داعش وارد نمیکند اما قدرت فعالیت برونمرزی را از آنها میگیرد. هرچند، سابقه نشان داده است وقتی گزینههای مرسوم از شورشیان گرفته میشود، آنها بیشتر رو به تروریسم میآورند. از طرف دیگر، نابودی کامل داعش، این مشکل را حل میکند اما پس از جنگ عراق شاهد بودیم که نابودی یکشبه شورشیان، میتواند فضا را برای جانشینان بهمراتب بدتری باز کند.
فعلاً برنامه امریکا و متحدانش چیزی بین مهار و نابودی است: خفه کردن. با همکاری آمیزهای از شبهنظامیان محلی در سوریه و عراق، متحدان به آرامی در حال آزادسازی مناطق حاشیهای و تنگ کردن طناب دور گردن داعش هستند. با اینکه این فرآیند بسیار آرام و مشقتبار است اما نتایج خوبی بهدست داده چرا که قلمرو داعش نسبت به سال گذشته، یک چهارم کمتر شده است.
البته این سرعت پایین، بشدت مورد نکوهش قرار گرفت اما حسن آن در این است که به دشمنان داعش فرصت میدهد تا توجه بیشتری نسبت به تمام شهرهای تازه آزادشده نشان دهند.
حمله به غیرنظامیان، همانند بمبگذاریهای پاریس، عمداً برای این طراحی شدهاند تا دولتها را مجبور به تغییر جدی سیاستهایشان کنند. بعضی دولتها با خشونت فراوان، واکنش نشان میدهند و بعضی مانند دولت رونالد ریگان، رئیس جمهوری اسبق امریکا، پس از بمبگذاری در سفارت و مقر تفنگداران دریایی امریکا در لبنان بهسرعت عقبنشینی میکنند. امریکا و متحدانش باید قبل از جواب دادن به حملات اخیر داعش، کیفیت سیاست کنونی و ضعفهای اساسی گزینههای دیگر را بسنجند.
یکی از نتایج مثبت حملات داعش در آینده میتواند تغییر موضع روسیه باشد. تابهحال، تمرکز ارتش پوتین بیشتر روی نابودسازی شورشیانی بود که تهدید جدیتری برای رژیم بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه بهشمار میرفتند. اما اگر داعش بر تکرار حملات خود به روسیه اصرار ورزد، بعید نیست بالاخره پوتین وارد جنگ تمامعیار با آنها شود. قطعاً داعش در صورت ادامه این مسیر، خدمت بزرگی به دشمنانش خواهد کرد.
چشمانداز کوتاهمدتی را نمیتوان برای پایاندادن به حملات برونمرزی داعش متصور شد. اگر حکومت داعش در سوریه و عراق سقوط کند، آنها همچنان به خالی کردن خشم خود بر سر دشمنان غربی ادامه خواهند داد. از طرفی، نقل مکان به بعضی کشورها مثل لیبی هم باز این فرصت را به داعش خواهد داد تا آشکارا به زندگی خود ادامه دهد. حتی کوچک کردن قلمروشان هم تأثیر زیادی روی حملات تروریستی داعش در غرب نخواهد داشت چرا که چنین عملیاتی نیاز به منابع و ثروت فراوان ندارند.
بههرحال، بهنظر میرسد جنایات داعش در پاریس بالاخره جامعه جهانی را به رویارویی با خود تهییج کرده است. چهبسا اقدامات مشترک بینالمللی بتواند موجب جلوگیری از گسترش قلمرو و در نتیجه اضمحلال داعش شود. این فقط نتیجه پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن یک گروه تروریستی نیست، بلکه خطری است که هر حکومتی که از تروریسم بهعنوان یک ابزار سیاست خارجی استفاده میکند، بهجان میخرد.
منبع: Foreign Policy
http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6099/18/104129/0
ش.د9404575