صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۶  ، 
کد خبر : ۲۹۰۸۶۵

یادداشت روزنامه‌های 27 اردیبهشت ماه

روزنامه کیهان **

نکته مغفول در مدیریت رسانه ملی / امیر شریفی

اتفاقات اخیر در صدا و سیما و تغییرات و تحولاتی که به دنبال آن رخ داده و می‌دهد، بار دیگر توجه بسیاری را جلب این رسانه فراگیر و تاثیرگذار نمود. خصوصا که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر فرهنگیان و معلمان، انتقادات مهمی را متوجه این رسانه کردند که محور آنها عدم توجه مسئولان رسانه ملی به توصیه‌ها و پیشنهادها و بی‌برنامگی برای نسل جوان و نوجوان کشور بود. انتقاداتی که پیش از این نیز بارها و بارها از سوی ایشان و دیگر دلسوزان و متفکران و اندیشمندان گوشزد شده بود.

احتمالا با تغییرات مدیریتی کلان در رسانه ملی، بازهم مدیران بالا و میانه تغییراتی خواهند کرد و جابجایی‌هایی صورت خواهد گرفت اما آیا این تغییرات و تحولات می‌تواند به معضل همیشگی این رسانه یعنی دستیابی به موقعیت یک دانشگاه آن گونه که امام راحل گفته بودند و یک قرارگاه فعال جنگ نرم آنچنان که در رهنمودهای رهبرمعظم انقلاب بوده است، پایان بخشد؟

بر همه آنهایی که از نزدیک و دور با مشکلات و معضلات رسانه ملی، آشنا بوده و هستند، آشکار است که اگرچه کمبود بودجه و عدم همراهی دولت در این زمینه از جمله کاستی‌های صدا و سیما بوده و هست ولی آنچه این رسانه را از موقعیت و جایگاه یک دانشگاه و قرارگاه جنگ نرم دور ساخته، بیش و پیش از بودجه و یاری دولت، دوری و عدم پیوند با مراکز آکادمیک علمی و دینی و موسسات فکری و تحقیقاتی است. موسسات و مراکزی که وجود و حضورشان در رسانه‌های غربی در قالب اتاق‌های فکر و «تینک تانک‌»های رسانه‌ای، موجب شکل‌گیری پایه‌های ایدئولوژیک قوی در محصولات رسانه‌های آن سوی آبها شده و می‌شود.در واقع آنچه محصولات رسانه‌ای غرب و به خصوص آمریکا را از محتوای ایدئولوژیک قوی (برگرفته از تفکرات مادی گرایانه و سکولاریستی و اومانیستی غرب) برخوردار کرده، نه فقط یک پیوند ساده مابین مراکز رسانه‌ای و موسسات تحقیقاتی و پژوهشی و آکادمیک بوده بلکه اساساً به دلیل آن است که آن مراکز رسانه‌ای از دل همان موسسات آکادمیک و علمی ایدئولوژیک و نهادهای استراتژیک غرب بیرون آمده و گسترش یافته‌اند و در میان مسئولان و متولیان این عرصه‌ها اشتراکات بسیاری یافت می‌شود. مثلا «تد ترنر» علاوه بر بنیانگذاری شبکه خبری «سی‌ان‌ان» و مدیریت غول رسانه‌ای «تی سی‌ام»، از مسئولان اندیشکده و مرکز استراتژیک «سی‌اس‌آی‌اس» نیز هست. یا سریال‌هایی همچون «لاست» و یا «هوم لند»، حاصل کار تیم عظیمی از محققان و پژوهشگران حوزه‌های مختلف بوده که نتایج کار آنها در اختیار گروه‌های نویسنده و فیلمنامه نویس قرار گرفته تا به صورت یک فیلم و یا سریال شکل گرفته و دهها میلیون نفر در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار دهد.

دو سال پیش وقتی پشت صحنه تولید فیلم «نوح» ساخته دارن آرنوفسکی در مصاحبه‌های مختلف کارگردان و فیلمنامه نویس انتشار یافت، آشکار شد سازندگان آن (که همگی صهیونیست‌های کابالیست هستند)، از حدود 30 خاخام کابالیست دعوت کرده‌اند تا در مرکز فرقه حدسه در بروکلین طی پروسه نوشتن فیلمنامه حضور داشته و عناصر تفکر کابالا را برای درج در فیلمنامه ارائه دهند. پس از تولید فیلم نیز از همان خاخام‌های کابالا که در هنگام نوشتن فیلمنامه حضور داشتند، مجددا دعوت به عمل آمد تا فیلم ساخته شده را تماشا کرده و نظر دهند که آیا عناصر کابالایی مد نظر آنها در فیلم لحاظ شده یا خیر.

همه این مثالها گویای آن است که مسائل و مراحلی که برای برنامه سازان و فیلمسازان و البته مدیران رسانه‌های ما به صورت یک تابو درآمده (یعنی بهره‌گیری از کارشناسان حوزه‌های مختلف فکری و دینی) در سینما و تلویزیون غرب، یک روال معمول و قطعی است. از همین روی رسانه‌های آنها، برای ترویج افکار مادی گرایانه و شرک آمیز، حکم همان دانشگاه را داشته و قرارگاه جنگ نرم است برای مقابله و معارضه با اندیشه‌های توحیدی و اسلامی و دارای تاثیرگذاری فوق العاده برای القاء سبک زندگی و ...

اما متاسفانه در کشور ما نه تنها رسانه‌ها اغلب از دل مراکز فکری و پژوهشی ایدئولوژیک (که در ایران همان حوزه‌های علمیه هستند) و یا موسسات و نهادهای فکری و آکادمیک بیرون نیامده‌اند بلکه هیچ‌گونه پیوندی هم با آنها ندارند!

جالب‌تر آنکه وقتی بحث اتاق‌های فکر به صورت بسیار جدی مطرح شده بود، برخی از مدیران رسانه به اصطلاح فرار به جلو کرده و از خودشان و مثلا منشی دفتر و برخی عوامل دفتری خود (که چندان با فکر و تفکر میانه‌ای ندارند!)، اتاق فکر تشکیل دادند!!

اگر در سال‌های پیش از انقلاب اتصال سینما و تلویزیون با مراکز و کانون‌های دولتی و درباری، آنها را در خدمت بسط ایدئولوژی نوکرمآبی و باستان گرایانه و تفکرات ضد اسلامی/ایرانی حکومت پهلوی قرار داده بود اما در سال‌های پس از پیروزی انقلاب نه تنها در جهت اتصال این رسانه‌ها با مراکز و نهاد‌های فکری انقلاب، تلاش موثری به عمل نیامد بلکه هرگونه حرکتی برای پیوند یاد شده با انواع و اقسام برچسب‌های ناچسب، از سوی جریان شبه روشنفکری و غرب‌گرایان یا دلباختگان رژیم طاغوت (که متاسفانه در اغلب مراکز رسانه‌ای حضور کلیدی داشتند) سرکوب شد.

از همین روی علی‌رغم تلاش برای ساخت برنامه‌ها و فیلم‌ها و سریال‌های انقلابی و اسلامی، اما هیچ‌گاه تلاش فوق به یک جریان قوی و حاکم در رسانه‌ها از جمله صدا و سیما تبدیل نگردید و همچنان دست جریان شبه روشنفکری برای هرگونه جولان در این رسانه باز ماند. توجیه کار هم برداشت نادرستی از رهنمود مقام معظم رهبری مبنی بر جذب حداکثری بود فارغ از تاکید معظم‌له بر حفظ اصول و ارزش‌ها.

حاصل کار، باج دادن برخی مدیران به عناصر حساب پس داده‌ای از جریان شبه روشنفکری شد که هیچ‌گاه جز به تفکرات و سبک زندگی مادی و غربگرایانه ادای دین نکرده و نمی‌کنند و به این وفاداری به فرهنگ و تمدن غرب هم رسما و علنا می‌بالند!! و نتیجه این روال نامطلوب آن است که امروز این رسانه موثر، از بسیاری کمبودها در رنج است که کمبود بودجه شاید یکی از کوچک‌ترین آنها باشد.

اینکه فلان برنامه از یک نویسنده ضد انقلاب فراری تجلیل کرده و برنامه به اصطلاح ادبی دیگر، نویسنده هتاک و اسلام ستیز معروف را تطهیر می‌کند، اینکه کارگزاران شبکه‌های بیگانه در برنامه‌های به اصطلاح گپ و گفت جولان داده و به تبلیغ خود و همفکرانشان می‌پردازند یا علنا روی آنتن زنده از هنرپیشه‌های فاسد طاغوتی فراری دعوت می‌شود یا نمایش آثار هنرپیشه دیگر طاغوتی برگ برنده یکی از همین حضرات می‌شودیا فلان مجری نورچشمی از رانتی که سال‌ها تلویزیون به رایگان دراختیارش گذارده برای خود برند درست کرده و بی‌خیال مدیرانش، برای تبلیغات انتخاباتی از حیطه ورزش به عرصه سیاست می‌پرد یا مجری دیگر آن‌قدر میدان را برای خود باز دیده که روی صفحه تلویزیون خدا را هم بنده نیست و فلان به اصطلاح طنز پرداز که با شلوارک پوشی و انتشار حرف‌های بدتر از آن، آبروی هر چه نویسنده و طنز پرداز را در طبق اخلاص گذارد، علی‌رغم ممنوعیت با شرط عدم درج نام، نویسنده دو برنامه جنجالی می‌شود که یکی از آنهاپس از تحقیر شرکت کنندگان و البته مخاطبانش، به پشت گرمی همان مدیران حداکثری! شوی طلبکاری راه انداخته و بازهم به تحقیر فاجعه بارتر مخاطبانش می‌پردازد و... و بالاخره حکایت غم‌انگیز پشت صحنه‌ای که صدای گروهی از بازیگران زن را درآورده، همه و همه بخشی از نتایج باج دادن مدیران حداکثری و بایکوت نیروهای انقلابی و مردمی است.

اما سوال از مدیران حداکثری و بی‌نیاز از مراکز فکر و اندیشه این است که در طی این سال‌ها و با خروارها باج به جریان شبه روشنفکری و بیگانه با انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن، چه گلی بر سر خود و رسانه ملی زدند؟! چند درصد آنها را جذب انقلاب و ارزش‌های جامعه اسلامی کردند؟!! آیا معنی جذب این بوده که مثلا این حضرات را در رسانه ملی نگه داشته‌اند تا از پول بیت المال و کیسه ملت برخلاف عقاید و ارزش‌های همان ملت، برنامه و فیلم و سریال بسازند و به ریش همه بخندند؟!!! چه اشکالی داشت در کنار هر 10 برنامه‌ای که توسط این حضرات ساخته شد، یک برنامه هم به بچه‌های انقلابی داده می‌شد که انصافا امروزه حاصل کار آنها در همه زمینه‌های برنامه‌سازی و گرافیک و استفاده از ساختارهای جذاب و به روز، قابل توجه بوده و به لحاظ استانداردهای ساختاری یک سر و گردن از آثار همه مدعیان شبه روشنفکری بالاتر است، آنچه گویا برای مدیران حداکثری از درجه اهمیت بالایی برخوردار بوده اما متاسفانه در مواجه با نورچشمی‌های شبه روشنفکری، درجه اش پایین کشیده می‌شود!!

به هرحال آنچه گذشته باید با نگاهی منصفانه نقد شده و برای آینده مورد استفاده بهینه قرار گیرد. تغییر و تحولات در رسانه ملی به هر اسم و نام و عنوان و شخصی منتهی شود، بهتر آنکه از آزمون و خطاهای گذشته درس بیاموزد. دیگر زمان باج دادن به جریان‌های شبه روشنفکری و غربگرا و دور از انقلاب و مردم، به سر آمده است. حاصل و نتیجه تمامی آن باج‌ها امروزه در مقابل ماست. راه صواب رسانه ملی برای تبدیل شدن به دانشگاه و قرارگاه جنگ نرم از پیوند آن با مراکز و نهادهای فکری و آکادمیک علمی و دینی به خصوص حوزه علمیه می‌گذرد. این راه از مسیر آشتی و پیوند با نیروهای با بصیرت و معتقد به ارزش‌ها و اندیشه‌های انقلاب عبور می‌کند. این نیروهای فکری و معتقد به انقلاب و اسلام هستند که می‌توانند پایگاه‌های محوری برای برنامه‌سازی و تولید آثار رسانه‌ای شایسته و در خور ملت ایران باشند. فیلم و سریال و برنامه‌هایی که از فکر و اندیشه و محتواسازی نیروهای فکری و باورمند به ارزش‌های جامعه اسلامی برآمده و توسط متخصصان حرفه‌ای به گونه‌ای هنری و تاثیر گذار ساخته شوند.

***************************************

روزنامه قدس **

حج نباید از ابعاد سیاسی تهی شود/حجت الاسلام دکترغلامرضا بهروزی لک

حج ابراهیمی حجی برائت گر و بت شکن است که نشانگر آمال اسلامی و روحیه استکبار ستیز مسلمانان بنا به دستورات الهی است. مسأله مبارزه با شرک و طاغوت و نمادهای آن از ابتدای رسالت پیامبر خاتم(ص) بنا به نص صریح قرآن در میان مسلمانان به عنوان یک اصل از اصول دین اسلام وجود داشته از این رو تأسی به سیره پیام آور رسالت و خاتم النبیین برهر مسلمانی واجب است.

برائت از مشرکین در حج ابراهیمی ابعاد سیاسی برجسته و دو چندانی به خود می گیرد و بر تمام کسانی که حج بر آنها واجب است برائت از مشرکین و ایستادگی در برابر کفار زمان واجب است.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبران عالیقدر نظام اسلامی در طول بیش از سه دهه از گذشت عمر با برکت نظام مقدس به این توصیه اسلامی جامه عمل پوشانیده، به نحوی که در برگزاری حج به دنبال احیای حج ابراهیمی بودند که نمایانگر مبارزه با طاغوت و کفر زمان است. اما آنچه که حائز اهمیت است ارتباط کشورهای اسلامی منطقه و سرسپردگی آنها نسبت به کشورهایی است که نماد کامل کفر وطغیان در برابر دستورات الهی هستند این کشورها به دلیل تبعیت همه جانبه خود از کفار زمان و در رأس آنها آمریکا در سالهای اخیر در برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی که داعیه دار اجرای اسلام ناب محمدی(ص) است، ایستاده اند و به دلیل پیوند عمیقی که با غرب دارند همواره با سنگ اندازی ها و اختلاف نظر بین مسلمانان درصدد بوده اند تا در برابر مراسم برائت از مشرکین چالش‏هایی ایجاد کنند.

کشتار حجاج ایرانی در دهه شصت که نماد همبستگی و همراهی کامل آل سعود با سیاست های کفر آمیز غرب و اسرائیل بود نشان از آنمی‏داد که دنیای اسلام دچار چند دستگی شده و کسانی که به نام اسلام و

کلید‏داری خانه خدا در این مقام رفیع قرار دارند چگونه آئین اسلام و واجبات و مستحبات آن را فراموش کرده و به راحتی از کنار آن می گذرند چه بسا با قتل عام مسلمانان توحید مدار درصدد خاموش کردن چراغی هستند که می تواند چشمهای کفار زمان را کور کند.

در سالهای اخیر شاهد ایجاد محدودیت ها و ممانعت های جدی از سوی خاندان سعودی بوده ایم که متأسفانه کارشکنی های آنها در برابر قوانین اسلامی و وحدت جامعه مسلمین به حدی رسید که در سال گذشته بی‏توجهی به مقام شامخ حجاج، خاندان آل سعود را نسبت به قتل عام تعداد کثیری از راه یافتگان به بیت الله الحرام بی تفاوت تر از قبل نمود.

از سوی دیگربا توجه به اینکه حج واجب عملاً از سوی خداوند متعال و قرآن مورد توجه قرار گرفته و مسلمانانی که امکان اعزام به حج تمتع را دارند نباید از این مهم اسلامی غفلت کنند، جمهوری اسلامی ایران علی رغم اختلاف منظرها و دیدگاه هایی که با سران سعودی دارد همواره در این عرصه فارغ از سیاسی کاری وارد شده و با تأمل در مسایل اسلامی خواستار اعزام حجاج ایرانی به مکه مکرمه و مدینه منوره بوده است. تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برای برگزاری مراسم حج فارغ از روابط مقطعی و زود گذر سیاسی است.

برگزاری حج از دید مسؤولان جمهوری اسلامی به عنوان یک واجب دینی از اهمیت شایان توجهی برخوردار است. آنها ارزش خاص و مستقلی برای این موضوع در نظر گرفته اند هر چند این مسأله ارزشمند است اما به هر حال تعامل با عربستان و سکوت در برابر مواضع خصمانه این کشور باعث نمی شود حج از ابعاد سیاسی آن تهی شود و جمهوری اسلامی ایران در برابر مسایل اجتماعی و سیاسی حج و تلاش برای برگزاری مراسم برائت از مشرکین در برابر خواسته های غیر دینی حکام سعودی کوتاه آید از این رو عملاً در چند سال اخیر شاهد تقابل آشکار آل سعود با ایرانیان هستیم.

مجموعه سیاست های آل سعود منجر شد تا هم اکنون زمینه های برگزاری مراسم عبادی - سیاسی حج برای مسلمانان ایرانی از بین برود.

مسؤولیت این مقوله بر عهده حاکمان جدید سعودی است که با ناپختگی وسر سپردگی در برابر غرب چنین مسؤولیتی را بر عهده گرفته اند و مانع انجام فریضه حج برای مسلمانان ایرانی شده اند از این رو هر چند چنین تصمیمی می تواند بر ارتباط بین ایران و عربستان تأثیر گذاشته و آن را بیش از پیش تیره کند اما جا دارد که علمای جهان اسلام، کارشناسان، اندیشمندان، دانشگاهیان، حوزویان وسیاستمداران دنیای اسلام در کناراقشار جامعه اسلامی در تمامی کشورها به این مسأله اعتراض کنند. چرا که این تصمیم، سیاست خطرناکی است که با تداوم آن فریضه حج را به خطر انداخته و وقاحت آل سعود را در برابر بی توجهی به مناسک حج وامور دینی دو چندان خواهد کرد.امید می رود با هم اندیشی و ایستادگی جهان اسلام در برابر چنین رفتارهای ضد اسلامی و انتقاد ازعملکرد ضد اسلامی خاندان سعودی زمینه بازگشایی اصل حج برای سالهای آینده فراهم شود.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

آیا ریاست مجلس،مساله اصلی مردم است؟!

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تا تشکیل رسمی مجلس دهم فاصله زمانی چندانی باقی نمانده است. در این روزها شاهد گمانه‌زنی‌ها درخصوص جزئیات شکل بندی ساختار مجلس آینده هستیم که احزاب،‌ گروه‌ها و برخی فعالان سیاسی در این زمینه دیدگاه‌های خود را بیان می‌دارند. از این گمانه‌زنی‌ها تا آنجا که فقط گمانه زنی است و رنگ و بوی تحمیل عقیده و فضاسازی برای مجلس آینده را ندارد، باید استقبال کرد چرا که نشانگر وجود انگیزه و نشاط سیاسی در جامعه است و حساسیت جناح‌ها و فعالان سیاسی نسبت به نحوه تعامل مجلس آینده را بازگو می‌کند. اما در برخی موارد به نظر می‌رسد که عده‌ای به خصوص از یک جناح خاص، پا را فراتر گذاشته و با جملات و مواضع تحکم آمیزی برای نمایندگان مجلس دهم تعیین تکلیف می‌کنند که چه کسی باید بر کرسی ریاست مجلس جلوس کند و حتی اعضای هیئت رئیسه هم باید صرفاً از درون طیف نیروهای خاصی برگزیده و از دیدگاه آنها گمارده شوند! این یک گزافه‌گوئی و رفتار تحکمی با مجلسی است که هنوز رسمیت نیافته و تا تشکیل رسمی حدود 2 هفته فاصله دارد. نباید از نظر دور داشت که فرایند تشکیل مجلس دهم، نشانگر بلوغ سیاسی مردم در طرد عناصر تندرو، افراطی و اهل تحکم بود که دست رد بر سینه بسیاری از آنها زدند و حتی جناحی که چوب حمایت از آنها را خورده،‌ این روزها از عملکرد خود و اعتماد مجدد به آنها و میدان دادن به همان تندروها، احساس پشیمانی می‌کند و مراتب نارضایتی خود را نیز پنهان نمی‌سازد. ایکاش فعالان سیاسی از هر قشر و گروه و جناحی که هستند، این مفاهیم کلیدی و پرمعنی را درک نمایند و مطمئن شوند که مردم با هیچ گروه و جناحی عقد اخوت دائمی نبسته‌اند و در هر فرصت ممکن، مراتب ناخشنودی، نگرانی و اعتراض خود را بیان می‌کنند. اینکه این روزها کسانی با تحکم بخواهند برای مجلس آینده و برای تمامی نمایندگانش تعیین تکلیف کند و بایدها و نبایدها را دیکته کنند، اهانت بزرگی به مردم، نمایندگان و خود مجلس است. چه کسی گفته است که گروه‌ها و جناح‌ها، حتی اگر تعداد نفرات قابل ذکری هم در مجلس دارند، از خارج مجلس حق دارند به جای آنها و برای همه نمایندگان خط و نشان بکشند و برای آنها رئیس و اعضای هیئت رئیسه و... تعیین کنند؟

اصلاً چه کسی گفته که چهره‌های شایسته برای تصدی ریاست مجلس فقط دو نفرند؟ پس نقش و جایگاه مستقلین که الحمدلله تعدادشان از بقیه در مجلس دهم اگر بیشتر نباشد کمتر هم نیست، چه می‌شود؟ هر دو جناح اگر منصف باشند، می‌پذیرند که مستقلین در مجلس دهم نقش کلیدی و تعیین کننده‌ای دارند و چه بسا که بتوانند نقش پیشتاز، جدی و متعالی را در ایجاد یک مجلس قوی، منسجم و کارآمد ایفا کنند. از همین دیدگاه ممکن است نامزد مستقلین بتواند مقبولیت و رای بیشتری را احراز کند و این فضاسازی‌های سیاسی – تبلیغاتی، به زیان یک انتخاب مناسب و بدون پیشداوری و تحمیل از بیرون تمام خواهد شد. تجربه‌های گذشته و حال قاعدتاً باید به فعالان سیاسی از هر طیف و جناحی که باشند، نکات مهمی را آموخته باشد. لازم است همگان دریابند که دوره افراطی‌گری، تحمیل عقیده و فضاسازی‌های انحصارطلبانه از سوی هر فرد یا جناحی که باشد، به سر آمده است. تجربه‌های اخیر نشان داد که مردم نسبت به قرینه سازی‌های طمع کارانه و به بازی گرفتن شعور سیاسی جامعه و بمباران تبلیغاتی تا چه اندازه بی‌اعتنا هستند و در عین حال بلوغ سیاسی خود را البته در چارچوب امکانات و اقتضائات نشان داده‌اند. توصیه به جناح‌ها و فعالان سیاسی اینست که لااقل این بار دستپاچه نشوند، شتابزده عمل نکنند و برای حفظ ظاهر هم که شده، پختگی سیاسی، وقار و احترام به حقوق دیگران را به نمایش بگذارند. بالاخره بلوغ سیاسی هم اقتضائاتی دارد و چندان خوشایند نیست که فعالان سیاسی باز هم در این مقوله از مردم عقب‌تر باشند و باز هم بخواهند به جای مردم و نمایندگان تصمیم بگیرند، عملکرد مردم را به دلخواه خود تفسیر کنند و حرف در دهان نمایندگان مجلس بگذارند. چه کسی گفته است که رای مردم نشانگر آنست که رئیس مجلس چه کسی و از کدام طیف باید باشد؟ تصمیم در این باره جزو حقوق نمایندگان مجلس است که با بررسی فهرست نامزدهای ریاست، انتخاب مناسبی داشته باشند و هر کسی اکثریت آراء نمایندگان را احراز کرد، بر صندلی ریاست جلوس کند. حتی ریاست مجلس هم یک منصب قراردادی است و در جهان معاصر به عنوان «سخنگوی مجلس» تلقی می‌شود. این بدان معنی نیست که حتی رئیس مجلس می‌تواند به جای تمامی نمایندگان تصمیم بگیرد بلکه موضع وی بیانگر دیدگاه اکثریت نمایندگان البته در چارچوب ضوابط و الزامات قانونی است. اما کوتاه سخن در این مقوله آنکه بهرحال، مرجمع تصمیم گیری و مسئول تصمیم سازی در مقوله انتخاب ریاست مجلس من و شما در بیرون مجلس نیستیم بلکه این فقط حق طبیعی و قانونی نمایندگانی است که مردم آنها را به مجلس فرستاده‌اند.

صرفنظر از این مسئله که البته بسیار مهم و حیاتی است، مشکل اصلی مردم و آحاد جامعه امروز ما انتخاب رئیس و اعضای هیئت رئیسه مجلس نیست. تمرکز بیش از حد بر این مسئله نشان می‌دهد که فعالان سیاسی از هر جناحی که باشند، هنوز هم با انتظارات مردم و خواسته‌های جامعه فاصله و زاویه دارند. امروزه باید تمرکز اصلی بر روی مسائل و مشکلات جامعه و نظام باشد. اولویت کشور در جائی دیگر و به مسائلی مربوط می‌شود که از هم اکنون به نظر می‌رسد به حاشیه رانده شده است. مجلس دهم می‌تواند مظهر بلوغ سیاسی جامعه باشد و تحقق این امر نیز الزامات و اقتضائاتی دارد که رعایت و تمرکز بر آن، به دور از هرگونه برخورد شعاری و احساسی، زمینه‌های حل و فصل مشکلات امروز و فردای جامعه را فراهم می‌سازد.

***************************************

روزنامه خراسان**

طرح بانکی مجلس و گشایش برای بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط/سید مهدی بنی طبا

بنگاه‌های کوچک و متوسط (smeها) موتور محرکه رشد و اشتغال در هر اقتصادی هستند و عموماً به همین دلیل نیز مورد حمایت دولت‌ها قرار می‌گیرند. یکی از مهم ترین نیاز های بنگاه های کوچک و متوسط تامین مالی سرمایه در گردش است.

ازآنجایی که این بنگاه‌ها برخلاف بنگاه‌های بزرگ، شرایط لازم برای ورود به بازار سرمایه را ندارند، تنها مسیر پیش روی آنها برای تأمین مالی، بانک ها هستند. متأسفانه در شرایط فعلی اقتصاد ایران، عمده منابع بانکی توسط دولت، شرکتهای دولتی، بنگاههای بزرگ اقتصادی و شرکت‌های زیرمجموعه بانک‌ها «تصاحب» شده است. عدم بازپرداخت این تسهیلات و معوق شدن آنها موجب انجماد بخش بزرگی از دارایی‌های بانکها شده و عملاً نظام بانکی کشور را فلج کرده است.

آمارهای رسمی اعلام شده توسط رئیس کل بانک مرکزی حاکی از این است که بیش از نیمی از منابع بانکها در قالب طلب از دولت، معوقات بدهکاران کلان و سرمایه گذاری های منجمد شده در زمین و مسکن قفل شده است اما کارشناسان اقتصادی، آمار رئیس کل بانک مرکزی را بسیار خوش بینانه می‌دانند. این شرایط باعث شده است تا بنگاه‌های کوچک و متوسط کشور که راهی به جز تامین مالی از طریق بانک ندارند، در «قحطی منابع بانکی» به سر ببرند و با وجود سرمایه‌گذاری های انجام شده، به دلیل فقدان سرمایه در گردش ناچار به تعدیل یا تعطیلی شوند تا جایی که بیش از 60درصد ظرفیت تولید کشور تعطیل شده است.

نمایندگان مجلس در تدوین طرح اصلاح قانون عملیات بانکی بدون ربا که اواسط هفته گذشته مصوب شد تا براساس سازوکار اصل 85 قانون اساسی، جزئیات آن توسط کمیسیون اقتصادی مجلس بررسی شود، اهتمام ویژه ای برای حل مشکل تأمین مالی بنگاه‌های کوچک و متوسط داشته اند و از سه راه به دنبال حل این مشکل بوده اند: کوتاه کردن دست دولت و بنگاه‌های بزرگ از سپرده‌های بانکی، کاهش نرخ سود تسهیلات و تسهیل در وثایق قابل قبول بانکی.

الف-کوتاه کردن دست دولت و بنگاه‌های بزرگ از سپرده‌های بانکی: جهت گیری طرح مجلس، ارجاع درخواست های تأمین مالیِ دولت و بنگاه های بزرگ به بازار سرمایه، و اختصاص سپرده های بانکی به تأمین نیازهای مالی smeها و خانوارها است. لذا تامین مالی دولت از محل سپرده‌ها ممنوع و تامین مالی بنگاه های بزرگ محدود شده است.

بر اساس این طرح تأمین مالی دولت صرفا از طریق انتشار اوراق بهادار اسلامی با تضمین خزانه یا سازمان برنامه ممکن خواهد بود و دست دولت از منابع بانکی قطع خواهد شد. همچنین بر اساس ماده 100 این طرح، مانده تسهیلات اعطایی هر بانک از محل سپرده‌های سرمایه گذاری عام و خاص به هر ذینفع واحد نباید از 25درصد سرمایه مورد نیاز برای تأسیس بانک جدید (در حال حاضر معادل 100 میلیارد تومان) بیشتر باشد.

همچنین جمع تسهیلات اعطایی شبکه بانکی به هر ذینفع واحد نباید از 75درصد سرمایه اولیه مورد نیاز برای تأسیس بانک جدید (در حال حاضر معادل 300 میلیارد تومان) بیشتر باشد. این حالی است که هم اکنون یکی از بدهکاران کلان بانکی در مجموع 6500 میلیارد به نظام بانکی بدهکار است.

ب- کاهش نرخ سود تسهیلات: بحران نقدینگی برخی بانکها و تلاش آنها برای جذب سپرده‌ سایر بانکها منجر به رقابت بر سر «نرخ سود علی الحساب» و افزایش این نرخ با وجود کاهش تورم شده است و این رقابت گاها تا جایی پیش رفته است که به ضرر عملیاتی بانک‌ها منجر شده است. البته این افزایش نرخ اگرچه شاید برای سپرده‌گذاران مطلوب باشد، ولی مستقیما خود را در افزایش نرخ سود تسهیلات نشان می‌دهد و این افزایش هزینه تأمین مالی منجر به کاهش صرفه اقتصادی تولید شده است.

در طرح جدید مجلس، رقابت بانکها از رقابت بر سر «نرخ سود علی الحساب» به رقابت بر سر «نرخ سود تحقق یافته» در آخرین دوره مالی قبل، مثلاً در دوره شش ماهه گذشته، (که مبتنی بر صورتهای مالی حسابرسی شده توسط حسابرسان معتمد بانک مرکزی است و کاملاً قابل استناد و دفاع می باشد)، منتقل خواهد شد.

این تغییر موجب افزایش بهره وری عملیات بانکها و رقابت آنها بر سر کاهش نرخ حق الوکاله شان و به تبع آن کاهش هزینه تسهیلات و آرامش بیشتر بازار پول خواهد شد.

ج- تسهیل در وثایق قابل قبول بانکی: یکی از مهم ترین موانع تامین مالی خانوارها و بنگاه‌های کوچک و متوسط مشکل نداشتن وثیقه مورد قبول بانکهاست.

در این طرح وثیقه های مورد قبول بانکها توسعه پیدا کرده است و انواع اموال منقول و غیر منقول، سپرده های بانکی مدت دار، اوراق گواهی سپرده سرمایه‌گذاری، سهام شرکتها و سایر دارایی‌های مالی، اموال و دارایی های فکری قابل مبادله، سفته، ضمانت اشخاص ثالث، بیمه نامه اعتباری شرکت‌های بیمه و... قابل قبول شمرده شده است. همچنین مقدمات تشکیل موسسات تخصصی تضمین تعهدات در این طرح فراهم شده است.

بررسی تجربیات جهانی نشان می‌دهد که عمده کشورها به منظور تسهیل دسترسی بنگاه‌های کوچک و متوسط و نیز نوآور به اعتبار، به حمایت غیرمستقیم رو آورده اند که رایج ترین شیوه حمایت از موسسات تضمین تعهدات (Credit Guarantee) است.

تا کنون نمایندگان مجلس نهم برای تهیه و تدوین طرح اصلاح قانون عملیات بانکی بدون ربا زحمات زیادی کشیده اند و این طرح در آستانه تصویب نهایی در کمیسیون اقتصادی مجلس است، باید دید فشارهای دولت، بانکدارها و کسانی که از تصویب این قانون متضرر می‌شوند رمقی برای نمایندگان مجلس باقی می‌گذارد تا در فرصت باقی‌مانده از مجلس نهم، این طرح را نهایی کنند یا اینکه بهارستان نشینان تسلیم وضع موجود می‌شوند و بررسی این طرح حیاتی برای اصلاح وضعیت اقتصادی کشور، حداقل یک سال به تعویق می افتد؟

***************************************

روزنامه ایران**

مأموریت اقتصادی دیپلماتها/نوذر شفیعی

کشورها به تناسب موقعیت و استعدادهای خود، از ظرفیت‌های مختلفی برای افزایش قدرت ملی برخوردار هستند. دیپلماسی،‌ بویژه دیپلماسی اقتصادی یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌ها در این زمینه است. زیرا در دنیای امروز کشورها قادر نیستند به تنهایی با چالش‌ها و مشکلات خود مواجه شوند و اغلب نیازمند بهره‌گیری از توانمندی و تجربه دیگران هستند.

گفت‌وگوهای هسته‌ای که در نهایت به توافق منجر شد، نشان داد که می‌توان بزرگ‌ترین چالش‌ها را از طریق دیپلماسی حل و فصل کرد. اما این تنها مزیت برجام نیست. برجام فرصتی استثنایی برای کشور به وجود آورد تا از پاره‌ای محدودیت‌ها که به ناحق بر ما تحمیل شده بود، رهایی یابیم.

در سایه چنین فرصتی، امروز ایران با فضای جدیدی مواجه است؛ فضایی که امکان کار و فعالیت و بهره‌گیری از پتانسیل‌های اقتصادی سایر کشورها برای پیشبرد منافع ملی را ارتقا می‌دهد. به عبارت دیگر، برجام دروازه‌های جهان را به روی اقتصاد ایران گشود و امروز اقتصاد ایران می‌تواند به تناسب نیازهای خود، از مزیت‌ها و دستاوردهای دیگر کشورها بهره ببرد.

اما بهره‌مندی وافی از این فضا، نیازمند درک اهمیت و فرصت ایجاد شده، از سوی دیپلمات‌های ایران در سایر کشورهاست. زیرا دیپلمات‌ها و سفارتخانه‌های ایران، پیشقراولان ارتباط با جهان محسوب می‌شوند؛ جهانی که هم ایران نیازمند شناسایی ظرفیت‌های آن است و هم کشورهای دیگر نیازمند آگاهی از مزیت‌های ایران در حوزه‌های مختلف هستند. دیپلماسی اقتصادی به معنای بهره‌گیری ظرفیت دیپلماسی در جهت تأمین منافع اقتصادی است. اما تحقق این هدف مستلزم شکل‌گیری محیط مساعد بین‌المللی برای فعالیت‌های دیپلمات‌هاست، ضمن اینکه دست‌اندرکاران سیاست خارجی نیز باید تعقیب منافع اقتصادی کشور را سرلوحه فعالیت‌های خود در کشورهای هدف قرار دهند. به عبارت دیگر، تحقق اهدافی چون جلب سرمایه، دانش و فناوری خارجی با هدف ارتقای رفاه ملی در کشور، باید به هدف اصلی دیپلماسی ایران تبدیل شود. لازمه این امر، تغییر رویکرد سفارتخانه‌ها از سیاسی صرف به حوزه سیاسی- اقتصادی است که به نوبه خود نیازمند تقویت بدنه اقتصادی سفارتخانه‌هاست. امروز سفیران ما باید درصدد اتصال بخش‌های اقتصادی کشور پذیرنده به کشور فرستنده، چه بخش‌های دولت محور و چه بخش خصوصی کشورهای مبدأ و مقصد باشند.

هرچند نقش دیپلماسی و دیپلمات‌ها در تقویت و گسترش دیپلماسی اقتصادی و جذب سرمایه خارجی بسیار پررنگ است،‌ اما باید توجه داشت که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. همچنان که پیشبرد موفقیت‌آمیز برجام، ناشی از این برداشت بود که در عرصه داخلی ایران، توافق نظر نسبی برای پیشبرد این برنامه وجود دارد، کسب بیش از پیش مزیت‌های برجام نیز ناشی از تداوم این برداشت است. به عبارت دیگر، موفقیت دیپلماسی اقتصادی کشور در صورتی تضمین خواهد شد که در محیط بیرون این تصور ایجاد شود که در ایران، بر پیشبرد برجام اتفاق نظر وجود دارد یا دیدگاه‌ها نسبت به جذب سرمایه و فناوری خارجی، مثبت است.

در این شرایط، منافع نظام و کشور مهم‌ترین چراغ راهنمای سیاست خارجی است، اما به همان اندازه، هرگونه نگاه داخلی نسبت به برجام نیز باید با لحاظ کردن منافع و مصالح نظام و کشور توأم باشد.

آنچه می‌تواند موفقیت ایران در دیپلماسی اقتصادی را تضمین کند، حفظ و تداوم شکست ایران‌هراسی است. تا پیش از برجام، رسانه‌های غربی اغلب تصویر منفی از ایران در ذهن نخبگان سیاسی و حتی افکار عمومی ایجاد کرده بودند. اما اکنون، با آمد و شد هیأت‌های خارجی به ایران، ‌آن تصویر منفی جای خود را به یک تصویر مثبت داده است، تصویری که ایران را به عنوان کشوری صلح‌دوست و فعال در ارتقای صلح و امنیت بین‌المللی با همکاری دیگر کشورها معرفی می‌کند. این امر به نوبه خود تقویت کننده دیپلماسی اقتصادی کشور است. اما باید توجه داشت که حفظ این تصویر، به توجه داخلی نیز نیازمند است. به عبارت دیگر، همچنان که دستیابی به برجام از همسویی داخلی حاصل شد، تداوم شکست ایران‌هراسی و کسب منافع بیشتر از محل ارتباط با کشورهای جهان نیز به تدام این همسویی نیاز دارد.

***************************************

روزنامه جام جم**

الگوهای هنجاری محتوای رسانه‌ای / دکتر حسن خجسته

امروزه رسانه‌ها با تعریف بلوک‌های جدید و مخاطب‌شناسی، باید تولیدات جدید و به‌روزی داشته باشند.‌ در فضای جامعه انواع اطلاعات در حال پخش است که نیاز به آسیب‌شناسی دارد، ضمن آن‌که کسب اطلاعات دقیق و علمی درخصوص مخاطب، ضروری و لازمه یک رسانه موفق است. تلویزیون، رادیو، روزنامه، شبکه‌های اجتماعی و موبایل دارای هنجارهای خاصی است که عوامل رسانه‌ای داخلی را ملزم می‌سازد با دانش و هوشیاری، اطلاعات جامعه را افزایش دهند. هنجار، قاعده رفتار است که مثل ایدئولوژی‌ها، عامل عمل می‌شود. لذا شناخت هنجارها، قدرت پیش‌بینی رسانه‌ای و انتخاب الگوی رفتاری متناسب را افزایش می‌دهد.

در سپهر رسانه‌ای از انواع الگوهای رسانه‌ای می‌توان به الگوهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، الگوی محتوای زمان، محتوای مکان، الگوی وظیفه‌محور، الگوی فرم و قالب، الگوی مخاطب‌محور و الگوی تلفیقی اشاره کرد. لذا امروزه، هم تکثر عمودی و هم افقی در سپهر رسانه‌‌ای جامعه واقع شده است.

هر الگوی هنجاری، ایدئولوژی مخصوص خود دارد که جامعه آن را می‌پذیرد. رسانه‌ها باید با تخصصی کردن و نیروی انسانی ماهر و توانمند، به سمت گروه پیشرو و جهت‌دهنده پیش بروند تا تأثیرات و رسالت خود را بخوبی انجام دهند. باید توجه داشت که با رعایت قوانین و هنجارهای رسانه‌ای، محتوای رسانه‌ها مشخص و تصمیم‌گیری‌ها روشن‌تر می‌شود. مدیران رسانه‌ها باید سیاست و برنامه‌ریزی مشخص داشته باشند و بدانند از چه الگو و هنجاری پیروی می‌کنند. وقتی سیاست‌های اجرایی و اخلاقی رسانه مشخص شد، اعمال سلیقه‌ کم و بالطبع احتمال خطا کمتر می‌شود.

محتوای‌ رسانه‌ها شامل چند لایه ازجمله امور تفننی، امور کاربردی، امور خاص، وقایع و حوادث و امور برنامه‌ریزی است. روزنامه‌های زرد بیشتر مایل به پوشش محتوای امور تفننی و کاربردی هستند و برعکس روزنامه‌های رسمی بیشتر تمایل به امور برنامه‌ریزی شده دارند، زیرا محتوای این لایه شامل اخبار طبقه‌بندی شده از عادی تا اخبار مهم، خیلی مهم و محرمانه است. همچنین اگر الگوهای هنجاری را به ترتیب از بالا به پایین یعنی مصلحت، نیاز، میل، هوس و شهوت تصور کنیم، روزنامه‌های زرد بیشتر مایل به پرداختن به الگوی هنجاری پایین به بالا یعنی ابتدا الگوی شهوت، هوس، میل و نیاز و به مصلحت کمتر هستند، اما روزنامه‌های رسمی بیشتر به الگوی مصلحت و سپس نیاز می‌پردازند.

الگوی حرفه‌ای خبرنگاران رسانه‌های مکتوب و دیداری و شنیداری ایجاب می‌کند که از لایه‌های عمومی و سطحی اخبار به خبرها و لایه‌های پشت صحنه‌ وارد شوند و با برخوردهای حرفه‌ای، علل و عوامل را بررسی کنند و فقط انعکاس‌دهنده امور عادی نباشند.

هنجارهای رسانه‌ای، دارای اصول سه‌گانه هستند که برآمده از بایدها و نبایدهای هنجاری است. این اصول عبارتند از:

1ـ اصل مشروعیت: حاکم بر محتوا و هرگونه متن رسانه‌ای است.

2ـ اصل مقبولیت: چون اکثر نظام‌های حکومتی درچارچوب جمهوریت عرضه شده‌اند، لذا مقبولیت اصلی حاکم بر فعالیت‌های رسانه‌ای است.

3ـ دوست‌محوری: در ادبیات ارتباطات، سه‌گونه مخاطب‌شناسی مطرح است. اول، مخاطب که فرد، طرف خطاب قرار دارد و ارتباط یکسویه و از بالا به پایین است. دوم، مشتری که تعامل دوسویه و از اساس بازاریابی تجاری است. سوم، دوست که تعامل دوسویه از جنس بازاریابی اجتماعی است. براساس این سه اصل، الگوی رسانه‌ها می‌تواند مقبول و هنجاری باشد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

گام دوم، تحقیر مضاعف اصلاح‌طلبی/میکاییل دیانی

انتخابات 92 از 2 حیث مورد توجه است، یکی شکل‌گیری جریان نومحافظه‌کار سیاسی ذیل هاشمی‌رفسنجانی و دیگری بازسازی و ایجاد یک روزنه برای حیات سیاسی اصلاح‌طلبی، اگرچه در این پازل بیش از آنکه اصلاح‌طلبان بردی کسب کنند به یک محمل اجتماعی برای نضج این نومحافظه‌کاری بدل شدند.

این جریان که خود را صاحب پایگاه اجتماعی و سبد آرای اختصاصی می‌دانست در آستانه انتخابات 92 بالاجبار گزینه خود برای انتخابات ریاست جمهوری را کنار گذاشت و زیر چتر نومحافظه‌کاری به حمایت از روحانی پرداخت که گزینه این جریان برای انتخابات بود.

این نومحافظه‌کاری که تحت نظر هاشمی شکل گرفته است، تنها یک دغدغه دارد و همه رفتارهایش معطوف به یک مساله است و آن «ماندن در قدرت» است، آن هم از مسیر عقل ابزاری. این جریان تکنوکرات هیچ دغدغه‌ فرافکنی و فراتکنیکی را اعم از دین و اخلاق در مناسبات تصمیم‌گیری خود به رسمیت نمی‌شناسد و در این بین آنان که هویت خود را زیر سوال بردند اصلاح‌طلبان بودند و حتی به آنها «رحم اجاره‌ای دولت» نیز لقب دادند. گام اول بازی سیاست برای نومحافظه‌کاری و اصلاح‌طلبی، تحقیر اصلاح‌طلبان بود. اما آنها گام دوم را در انتخابات اسفند 94 با جدیت بیشتری شروع کردند و جلسات شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان از ماه‌ها پیش از انتخابات مجلس دهم شروع شد؛ اواسط دی‌ماه بخشی از جریان اصلاحات با بیان اینکه لیست مجزا به سرلیستی عارف خواهد داد تلاش داشت خود را از زیر پرچم این نومحافظه‌کاری خارج کند اما ورود افرادی چون کرباسچی، حسین مرعشی، عطریان‌فر و دیگران به صحنه نه تنها جدایی اصلاح‌طلبان را منتفی کرد، بلکه ضلع سومی را به این ائتلاف اضافه کرد که همانا طرفداران لاریجانی در مجلس شورای اسلامی بودند. اگرچه ائتلاف هیچگاه به رسیدن به «حداکثر مطلق خواسته‌ها»ی طرفین منجر نمی‌شود اما با این منطق اصلاح‌طلبان به «حداقل ممکن» خود نیز دست نیافتند و مجبور شدند به کسانی رأی دهند که گاه در برخی مواضع اختلاف 180 درجه‌ای با آنها داشتند.

پس از پایان انتخابات دوباره مرحله جدیدی از مانورهای سیاسی برای اصلاح‌طلبان شروع شده است، اگرچه آنها اقلیت صندلی‌های مجلس را کسب کرده‌اند اما رسانه‌های اصلاح‌طلبی و افراد آنها بر ریاست عارف اصرار دارند. شکوری‌راد، دبیر حزب اتحاد ملت می‌گوید «اصلاح‌طلبان از ریاست دکتر عارف در انتخابات مجلس حمایت می‌کنند». وی گفته با توجه به جلسه فراکسیون امید طبیعی است عارف رئیس مجلس شود. کواکبیان، دبیر مردم‌سالاری و از منتخبان لیست امید هم گفته «گزینه اصلاح‌طلبان برای ریاست مجلس دهم آقای دکتر عارف است». وی گفته «ما مسلما از عارف برای ریاست مجلس دهم حمایت می‌کنیم و تنها یک کاندیدا برای ریاست مجلس دهم در فراکسیون امید وجود دارد که آن هم عارف است». الیاس حضرتی نیز گفته «تلاش ما ریاست عارف در مجلس دهم است». عارف نیز تمام قد در میدان مبارزه برای ریاست مجلس ایستاده و می‌گوید «شخصا حق ندارم به خواست مردم بی‌توجهی کنم و مطمئنا براساس مطالبه اکثریت جامعه که به دنبال تغییر در مجلس بودند عمل می‌کنم، زیرا اگر بخواهیم به خواست مردم بی‌اعتنا باشیم آیندگان درباره ما داوری خوبی نخواهند کرد». عارف اعلام کرده «کسی که عقب‌نشینی می‌کند، اصلاح‌طلب نیست.» اگرچه وی خود در انتخابات سال 92 مجبور به عقب‌نشینی شد. در این بین همگام با آنها همه رسانه‌های موسوم به اصلاح‌طلبی بر ادامه ماندن عارف در رقابت بر سر ریاست مجلس اصرار دارند.

اما طرف دیگر ماجرا چندان علاقه‌مند به این مساله نیست، روزنامه‌ای که بیشتر آن را به‌عنوان روابط عمومی هاشمی می‌شناسند در جریانی مغایر باقی رسانه‌های اصلاح‌طلب هر روز از عقب‌نشینی اصلاح‌طلبان دم می‌زند و می‌خواهد به اصلاح‌طلبان بقبولاند که اصلاحات باید ریاست مجلس را کنار بگذارد و به ریاست شریک سیاسی روحانی-لاریجانی- قانع شود. این رسانه در شماره‌های پیش خود حتی در مطلب اصلی خود با تیترهای «عارف و لاریجانی پیش از آغاز مجلس تصمیم بگیرند»، «ریاست در صحن مجلس اشتباه بزرگ است» و... اصرار دارد پیش از انتخابات ریاست مجلس، عارف

ـ اگرچه به‌صورت محترمانه ـ به نفع لاریجانی کنار بکشد.

حال اصلاح‌طلبان در گام دوم خود از هر سو قدم بردارند دچار «تحقیر مضاعف» می‌شوند؛ از سویی اگر عارف تا آخرین مرحله پای نامزدی برای ریاست مجلس بایستد و در هنگامه رأی‌دهی مغلوب جریان اکثریت مجلس شود، تلاش‌های 2 ماهه آنها و شادی‌های رسانه‌ای که به بدنه منتقل کرده بودند از بین می‌رود و سرخوردگی شدید در بین بدنه اصلاح‌طلبان صورت می‌گیرد، در وجه دیگر این بازی اگر فشار نومحافظه‌کاران بر جریان اصلاح‌طلبی موثر شود و همچون خرداد 92 در خرداد 95 هم عارف کنار بکشد، گام دوم تبدیل به تحقیر مضاعف اصلاح‌طلبی می‌شود که این نیز به نوبه خود سرخوردگی بدنه را به همراه خواهد آورد.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات